کد خبر: ۳۳۱۱۷۳
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 28 بهمن 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی: امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه  ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته  اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه
*   *   *

آرمان/اداي احترام روحاني به استاد همه نسل‌ها


«شهرداد روحاني» در سي‌ويكمين جشنواره موسيقي فجر، چوب رهبري‌اش را در دست گرفت و اركستر زهي را در برج ميلاد به صدا درآورد. به گزارش ايسنا، در ششمين روز از جشنواره موسيقي فجر «شهرداد روحاني» با اركستر سازهاي زهي شامل ويلن، آلتو، ويلنسل و كنترباس و در برخي قطعات با همراهي پيانو و ابوا روي صحنه آمد. در اين اجرا، «ارسلان كامكار» كنسرت مايستر بود. روحاني در اجراي شامگاه 26 بهمن‌ماه، 9 قطعه از ساخته‌هاي خودش را اجرا كرد كه يكي از آنها «باغ ايراني» بود و روحاني پيش از اجراي آن گفت: هيچ موجودي در دنيا عزيزتر از پدر و مادر نيست. پدر من، رضا روحاني، تابستان‌ها كه هنرستان تعطيل بود، به من ويلن ايراني را آموزش مي‌داد و من «باغ ايراني» را به ياد پدرم نوشتم. او همچنين با اشاره به اينكه ما در ايران استعداد‌هاي خوب، زياد داريم

«ميلاد عالمي» را به عنوان يكي از اين استعدادها معرفي و از او دعوت كرد تا سوليست ويلن در اجراي قطعه «باغ ايراني» باشد. هنرنمايي اين نوازنده مورد تشويق مخاطبان پرشماري قرار گرفت كه علاوه بر طبقه هم‌كف برج ميلاد، بخش‌هايي از بالكن اين سالن را نيز پر كرده بودند. كنار هم قرار دادن نت‌هاي زير و بم با فاصله‌دهي هنرمندانه شهرداد روحاني از جمله ويژگي‌هاي اين كنسرت بود. ضمن آنكه روحاني در چند قطعه‌اش، نواهاي آشناي محلي را براي اركستر سازهاي زهي تنظيم كرده بود. همچنين صداي ضربات آرشه بر ويلن در اين كنسرت بارها به گوش مي‌رسيد. او همچنين پس از اجراي قطعه «كاپريس ايراني» از ساخته‌هاي استاد مصطفي كمال پورتراب، اظهار كرد: اين قطعه از كارهاي استاد من، استاد نسل‌هاي قبل و استاد نسل‌هاي بعد از من است. ايشان 92 سال سن دارند و با اين وجود، از اينستاگرام (يكي از شبكه‌هاي اجتماعي محبوب در ميان جوانان) استفاده مي‌كنند. پس از اين اشاره، پورتراب كه در سالن حضور داشت، ايستاد و حاضران به گرمي از او استقبال كردند. روحاني در معرفي يكي ديگر از استعداد جوان ايراني، توضيح داد: ما در ايران سوليست‌هاي جوان و با استعداد زياد داريم و نيازي نيست كه از كشورهاي ديگر سوليست بياوريم. «آرين قيطاسي» يكي از بهترين نوازندگان «ابوا» است. قيطاسي براي اجراي يك قطعه موسيقي فيلم به جمع نوازندگان اركستر پيوست. رهبر اركستر زهي همچنين پيش از اجراي «اير» ساخته

«باخ / استوكوفسكي» به حضور فرهاد فخرالديني- موسيقیدان پيشكسوت و رهبر اركستر ملي - در سالن اشاره و از او به عنوان استاد و همكارش ياد كرد. آخرين بخش اين كنسرت با عنوان «رقص‌هاي روماني» اثر بلا بارتوك در پنج موومان اجرا شد. سپس روحاني به اين موضوع اشاره كرد كه براي برگزاري اين كنسرت نوازندگان فقط 5 / 4 جلسه با هم تمرين داشتند. او افزود: اجراي 14 قطعه جديد با اين كيفيت خوب و با وجود كم بودن تعداد جلسات تمرين، نشان مي‌دهد كه ما سرمايه‌هاي هنري بسيار خوبي در كشور داريم. در پايان، روحاني كه از سن خارج شده بود، با ادامه يافتن تشويق‌ها دوباره در مقابل اركستر قرار گرفت و يك قطعه موسيقي ديگر را اجرا كرد. اين اتفاق يك‌بار ديگر هم تكرار شد و روحاني اين‌بار يكي از قطعات ساخته خودش را كه حال‌وهواي شادي داشت با عنوان «كردي روي نت سل» نواخت و با لبخندي كه هميشه بر لب دارد، از لطف مخاطبان تشكر و صحنه را ترك كرد. برنامه كنسرت سازهاي زهي شامل اين قطعات بود: جشن دهقان ساخته شهرداد روحاني، اسب ايراني ساخته شهرداد روحاني، سفري كوتاه ساخته شهرداد روحاني، سايه چمن ساخته شهرداد روحاني، قطره‌هاي باران ساخته شهرداد روحاني، مجنون ساخته شهرداد روحاني، باغ ايراني (سولو ويولن: ميلاد عالمي) ساخته شهرداد روحاني، سيماي جان ساخته شهرداد روحاني، پرلود باخ شماره 24 ساخته باخ/استوكوفسكي، كاپريس ايراني ساخته مصطفي كمال پورتراب، ماموريت ساخته انيوموريكونه، رواني ساخته برنارد هرمان، اير ساخته باخ/استوكوفسكي، رقص‌هاي روماني ساخته بلا بارتوك و همچنين كردي روي نت سل ساخته شهرداد روحاني. امير دارابي هنرمند متولد سال 1376 نيز پيش از آغاز اين كنسرت، دو قطعه را با پيانو نواخت.


آرمان/نرگس آبيار: «نفس» نگاه صلح‌طلبانه‌اي دارد


نرگس آبيار گفت: يكي از مضامين مهم ديگري كه در «نفس» وجود دارد و فكر مي‌كنم باعث شد سيمرغ بلورين به آن تعلق گيرد پرداختن به اين بُعد از جنگ است كه به آن اشاره كردم. «نفس»، نگاه صلح‌طلبانه‌اي دارد. نرگس آبيار كارگردان فيلم سينمايي «نفس»، كه در سي و چهارمين جشنواره فيلم فجر توانست در بخش سوداي سيمرغ موفق به دريافت سيمرغ بلورين بهترين فيلم با نگاه ملي شود، در گفت‌وگو با فارس، اظهار كرد: جالب است كه بگويم تعداد بخش‌هايي كه فيلم «نفس»، كانديد سيمرغ بلورين شد با فيلم سينمايي‌ قبلي‌ام «شيار 143» برابري مي‌كند. در دو دوره قبل «شيار 143» توانست در جشنواره‌هاي ديگر به خوبي ديده شود و موفقيت‌هاي ديگري را نيز كسب كند اما «نفس» تازه نفس است و بايد جشنواره‌هاي ديگر را در مسيري كه پيش رو دارد تجربه كند. وي در ادامه درباره دريافت سيمرغ بلورين نگاه ملي گفت: به نظرم «نفس»، فيلمي است كه از قصه‌هاي ايراني حرف مي‌زند و ما شاهد روايت قصه‌هايي از اين دست هستيم. در اين فيلم سينمايي شاهد آیين‌هاي ايراني نيز هستيم، البته بايد اضافه كنم كه اين اثر نگاه مردم‌شناسانه‌اي دارد كه به آنها و فرهنگشان نيز پرداخته‌ايم. در «نفس» شاهد لهجه‌هاي بومي ايراني هستيم و تاريخي از مملكت خودمان كه در بردارنده انقلاب و دفاع مقدس است را به تصوير كشيده‌ايم اما تمام اين اتفاقات از نگاه يك كودك براي مخاطب بازگو مي‌شود به نظرم مواردي كه به آن اشاره كردم مي‌تواند دلايلي باشد كه به نظر هيات داوران «نفس» مي‌توانست سيمرغ بلورين بهترين فيلم با نگاه ملي به «نفس» تعلق بگيرد. اين كارگردان در ادامه در ارتباط با «نفس»، گفت: ما قرباني جنگ شده‌ايم كشوري بوديم كه جنگ به ما تحميل شد و با وجود اينكه تبليغات منفي براي ما در تمام دنيا توسط ديگر كشورها صورت مي‌گيرد به هيچ عنوان جنگ‌طلب نيستم بلكه خودمان تبعاتي را براي جنگي كه به ما تحميل شده است پرداخت كرده‌ايم و همواره در مقام دفاع از خود بوده‌ايم كه در اين ميان آرزوها، روياها و آنچه براي آينده خود ترسيم كرده بوديم از بين رفت. يكي از مضامين مهم ديگري كه در «نفس» وجود دارد و فكر مي‌كنم كه باعث شد اين سيمرغ بلورين به آن تعلق بگيرد، در واقع پرداختن به اين بُعد از جنگ است كه به آن اشاره كردم. «نفس»، نگاه صلح‌طلبانه‌اي دارد. كارگردان «شيار 143»، در ادامه اظهار داشت: در «نفس»، تلاش كردم فضاهاي جديدتري را تجربه كنم و نگاهم را به مباحثي كه اعلام كردم از دريچه چشم يك كودك به تصوير كشيدم. «نفس»، تجربه جديدي است و فضاي آن با «شيار 143» تفاوت دارد. از تمام توان خود استفاده كرديم تا به جهان‌بيني يك كودك به مسائلي كه در پيرامونش است نزديك شويم.


آرمان/من ناجی تئاتر نیستم


فرهاد آییش که این روزها نمایش «چمدان» را اجرا می‌کند، گفت: هیچ وقت ادعای هنرمندی که خودش را ناجی تئاتر و یا متعهد بداند، نداشته‌ام.به گزارش ایسنا، این کارگردان تئاتر در نشست رسانه‌ای نمایش‌اش که روز 27 بهمن‌ماه در تالار مشاهیر مجموعه تئاترشهر برگزار شد، افزود: سال‌های زیادی است که کار می‌کنم و هیچ وقت ادعای هنرمندی که خودش را ناجی تئاتر و یا متعهد بداند، نداشته‌ام. مانند یک انسان به دنبال ارتباط با انسان‌های دیگر هستم و این طرز تفکر با خود نوعی دموکراسی ایجاد می‌کند.آییش اشاره به نحوه کارگردانی این نمایش گفت: در کارگردانی نمایش «چمدان» ارتباط من با طراحان همراه با دموکراسی بود. زمانی که با یک گروه کار می‌کنیم، تعدادی هنرمند مستقل در آن وجود دارند که در طراحی‌های صحنه، گریم یا لباس ما را همراهی می‌کنند.وی با اشاره به پیشتازی انجام شده در نمایش «چمدان» تصریح کرد: زمانی که می‌گویم نمی‌خواهم کارگردانی دیکتاتور باشم، لاف نمی‌زنم. به همین دلیل کمترین دخالت را در طراحی صحنه، لباس و گریم داشتم، حتی مواقعی که به مشکل برمی‌خوردیم و طراحی آن‌ها با فضای ذهنی من متضاد می‌شد، احساس می‌کردم که این بهایی است که برای دیکتاتور نبودن در کار باید بپردازم و بگذارم نگاه طراحان در این مقوله ایجاد شود.کارگردان نمایش«تق صیر» ادامه داد: این طراحی‌ها در قسمتی از کار باعث شد که حتی در کارگردانی و نوع بازی تغییراتی ایجاد کنم و در نهایت چالشی را که دوست داشتم با اجرای این نمایش پیدا کنم، برایم ایجاد شد. این اتفاق در ساخت انیمیشن‌های «دیرین دیرین» و «سوری‌لند» نیز رخ داد و سازندگان‌شان تماما با نگاه خودشان آن‌ها را ساختند و به کاری بسیار خوب تبدیل شد. این همفکر شدن با عوامل مختلف نمایش برای تبدیل به یک واحد با تضادهای درونی زیاد، چالشی بزرگ است که در نهایت به یک احساس شعف‌انگیز می‌رسد.«آییش» در ادامه این نشست با اشاره به پیشینه نمایشنامه «چمدان» که پیش‌تر آن را اجرا کرده بود، یادآور شد: این نمایش را حدود 22 سال پیش با گروه دیگری که به نسبت غیرحرفه‌ای‌تر از این گروه بودند، به صحنه برده بودم. با اینکه آن گروه تأثیر زیادی روی نوشتن نمایش داشتند، اما دوست داشتم این‌بار آن نمایش را طور دیگری به صحنه ببرم. «چمدان»ی که من نوشته‌ام، حالت کلاژ دارد و حول شی‌ای به نام چمدان می‌گردد. دلم می‌خواست امسال نسبت به اجرای اول دوباره رشد و نگاه‌های دیگری را همراه با این اجرای دوباره تجربه کنم.این بازیگر سینما و تلویزیون درباره نگاه تازه‌اش به این نمایشنامه به ویدئو اینستالیشن ساخته پویا آریان‌پور اشاره کرد و افزود:‌ تصمیم گرفتیم نگاه هنرهای تجسمی را با کارمان همراه کنیم و در این راه با آقای آریان‌پور ارتباط گرفتیم تا برایمان ویدئوهایی بسازد که نتیجه این همکاری 12 ویدئوآرت شد که در لابی سالن اصلی تئاترشهر و پیش از نمایش پخش می‌شود. او در ادامه این جلسه با اشاره به موضوع تبلیغات تئاتر ادامه داد: مساله بعدی که ما برای این نمایش داشتیم، تبلیغات بود که می‌خواستیم از محدوده کلیشه‌ای آن خارج شویم، چراکه امروزه ما با یک فضای بزرگ مجازی روبه‌رو هستیم و می‌توانیم به کمک آن از ماه‌ها قبل با مخاطبان نمایش‌مان ارتباط برقرار کنیم. به همین دلیل برای تبلیغات از زوایا، دیدگاه‌ها، عکس‌ها و شعارهای مختلف حول موضوع چمدان استفاده کردیم. کارگردان نمایش‌های «هفت شب با مهمان ناخوانده»، «پنجره‌ها» و «کرگدن» اضافه کرد: تمام این ایده‌ها یک پیشتازی بود که مخاطب قبل از وارد شدن به سالن تئاتر، با این مفاهیم آشنا شده باشد و اگر ما می‌گوییم «چمدان» شکل چمدان به ذهن او بیاید.آییش که دو نمایش را با نام «چمدان» پشت‌سر هم اجرا می‌کند، به ساختار این نمایش‌ها اشاره کرد و گفت:‌ همزمان با نمایشنامه «چمدان»ی که من نوشته‌ام، «چمدان»ی دیگر از یک نویسنده معاصر ژاپنی وجود دارد که انگار او هم چمدانی را دیده است و آنقدر برایش اهمیت پیدا کرده که داستانی در مورد آن نوشته و این چنین بود که دوباره آن متن را ترجمه کردم و حالا پیش از متن خودم، اجرا می‌شود.او همچنین اظهار کرد: با ملغمه‌ای از مفاهیم از طریق مدیاهای مختلف با مخاطب‌مان ارتباط برقرار کردیم که هر کدام به صورتی روی مخاطب تأثیر می‌گذارد. حدس و امید من در این کار آن بود که این ترکیب حالتی برای مخاطب ایجاد کند تا زمانی که از سالن خارج می‌شود، سوالات بیشتری در ابعاد سیاسی، روان‌شناسی و فلسفی داشته باشد.این هنرمند در توضیح سبک نمایشنامه‌نویسی‌اش گفت:‌ در تمام 12، 13 نمایشنامه‌ای که نوشته‌ام، همیشه دوست داشتم دائما از عمق به سطح برسم و مجددا از سطح به عمق برگردم. مانند اینکه دائما تصویری را ایجاد کنم و بعد آن تصویر را بشکنم. در این نمایش هم همین‌طور است و پی‌در‌پی از کمدی به تراژدی در رفت و برگشت هستم.او در پایان سخنانش به دغدغه‌هایش برای نوشتن این نمایش اشاره کرد و گفت:‌ در هر نمایشی یک مثلث وجود دارد که دربردارنده نگاه‌های فلسفی، اجتماعی سیاسی و روان‌شناسانه است. متنی که روی همه این نگاه‌ها کار کند، متنی کامل است. دغدغه سیاسی زیادی ندارم، اما از کسانی که می‌خواهند با شعارهای سیاسی مخاطب جذب کنند، ایرادی نمی‌گیرم و آن کار را هم لازمه جامعه می‌دانم؛ اما دغدغه من همیشه سوال از خودم بوده است. اینکه با خودم وارد چالش شوم و بفهمم که کیستم و به کجا می‌روم.در ادامه پویا آریان‌پور نیز که در این نشست حضور داشت، در توضیح ساخت ویدئو آرت‌های مربوط به نمایش گفت:‌ زمانی که فرهاد به من پیشنهاد همکاری در این کار و ترکیب آن با هنرهای تجسمی را داد، به نظرم کار بسیار جالبی آمد.او ادامه داد: من برای ساخت ویدئوآرت‌ها با هنرمندانی که چندین وقت است که با هم کار می‌کنیم، صحبت کردم. هر کدام از آن‌ها در مورد چمدان خیال‌پردازی‌هایی کردند و گفتند که چمدان می‌تواند بسته به مکانی که در آن وجود دارد، کارکرد و مفهوم متفاوتی به خود بگیرد. همچنین اینکه چه کسی در کجای خانه آن را به دست بگیرد نیز باعث تغییر مفهوم آن می‌شود. آریان‌پور اضافه کرد: بعد از آن ما با الگو گرفتن از هنرمندی ژاپنی که ویدئوهایی با تمرکز بر بحث حافظه می‌سازد، کار خود را شروع کردیم و ویدئوهایی ساختیم که ترکیب آنها حالتی گنگ در خود دارد که می‌تواند باعث ایجاد تخیل در مخاطب شود.مائده طهماسبی، از بازیگران نمایش در پاسخ به پرسشی درباره همکاری‌هایش در نمایش‌های فرهاد آییش یادآور شد: اولین تجربه کاری‌ام با آقای آییش به 25 سال پیش برمی‌گردد. ما بعد از این مدت سلیقه‌ها و نقطه‌نظرهای همدیگر را بهتر می‌شناسیم. مانند کمپانی‌های تئاتر در کشورهای دیگر که هرکدام تیم خودشان را دارند و در کنار هم رشد می‌کنند و به یک همفکری با هم می‌رسند، ما هم در کنار هم، کارها و صحبت‌های زیادی کرده‌ایم که این مساله به فهم بیشتر از یکدیگر در کار منجر شده است.او با اشاره به ساختار نمایش گفت: این نمایش دو قسمت دارد. همان‌طور که آقای آییش دوست داشتند، «چمدان» دیگری در کنار «چمدان» خودشان که نوشته یک نویسنده ژاپنی به نام کوبو آبه و بی‌اندازه سورئال است، به صحنه برود. من در هر دو نمایش بازی می‌کنم و نقش‌هایم بسیار دور از یکدیگر هستند.


ابتکار/نگاهی به آثار هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر؛


جنگ، هویت و محیط زیست به روایت هنرمندان

نمایشگاه هشتمین جشنواره بین‌المللی هنرهای تجسمی فجر میزبان ۲۰۵ اثر در بخش رقابتی این دوره از جشنواره است. آثاری که بدون گرایش و مدیا خاصی در هنر خلق شده‌اند و نگاه به هنر معاصر و نوگرا این آثار را در کنار هم چینش کرده است. آثاری که سطح نگاه آنها نشان می‌دهد که هنر مفهومی در عرصه هنرهای تجسمی کشور در جریان است و هنرمندان در کنار ابعاد زیباشناسانه اثر خود بیشتر به بیان هنری گرایش داشته‌اند. این آثار نگاه متفاوتی را پی می‌گیرند و بیان انتقادی به جریانات روز جامعه دارند. مسئله جنگ، هویت و محیط زیست موضوعات قالب آثار این نمایشگاه است که در ادامه به برخی از این آثار نگاهی می‌کنیم.

جنگل‌های هیرکانی

جنگل‌های هیرکانی با قدمت ۴۰ میلیون سال یکی از ارزشمندترین جنگل‌های جهان به شمار می‌آیند که از آن به عنوان موزه طبیعی یاد می‌شود. بخشی از این جنگل‌ها طی سال‌ها اخیر با موافق دولت‌ها تخریب شده است و حال عمادالدین انوشیروانی در یک چیدمان با تنه این درختان نگاهی انتقادی به مسئله محیط زیست در کشور داشته است. او در اثر خود با چیدمان بیش از ۳۰۰ تنه درخت و حک کردن نقشه‌هایی از فضاهای معماری بر روی این الوارها مخاطبان اثرش را به تعقل در زمینه نگاه به طبیعت دعوت می‌کند.

آب را گل نکنیم

آب امروز به مسئله بحرانی در کشور بدل شده است و موضوع اصلی گفتمان زیست محیطی ایران است. به همین منظور کمپین‌های مختلفی نیز از سوی فعالان محیط زیستی برای مسئله هدر رفتن آب فعال شده است. مریم مظاهری در هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر با اثر "آب را گل نکنیم” نگاهی مفهومی و زیباشناسانه به این موضوع داشته و در اثر چیدمانی خود به بحران آب در کشور اشاره و مخاطبان خود را به اندیشیدن برای این مایع حیات دعوت می‌کند.

شهر من، لباس من است

جامعه شناسان همواره از محیط شهری به عنوان یک موجود زنده یاد می‌کنند که همراه با شهروندانش زندگی می‌کند و حیات دارد؛ اگرچه شهروندانش از این موضوع غافل و بعضا در حیات این موجود زنده اخلال ایجاد می‌کنند. مسعود نیکدل در پرفورمنس و چیدمان اثری خود در هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی مسئله زیست در محیط شهری را به چالش کشیده و با طراحی و دوخت لباس‌هایی که از کاغذها، ته سیگارها و زباله‌ها پر شده است؛ نگاهی انتقادی به مسئله حفظ محیط شهری از آلودگی داشته است. او با پوشیدن این لباس‌ها و قدم زدن در محیط نمایشگاه به مخاطبان اثرش یادآوری می‌کند که چگونه شهر و محیط زیست‌مان را آلوده می‌کنیم.

رویا

آلودگی آیا فقط شامل محیط زیست می‌شود و یا می‌تواند یک فرایند ذهنی نیز داشته باشد. این چالشی است که نیکو فلاح با اثر «رویا» در هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر به آن پرداخته و در اثری تعاملی و چیدمانی از مخاطب می‌خواهد تا محیطی را بازیگوشانه بی‌آلاید و در آن تعمق کند. او در این اثر که چهار اکواریم پر از آب است با قرار دادن رنگینه‌هایی در کنار این اثر از مخاطب می‌خواهد که به شکل یک بازی آنها را در آب بچکانند تا این قطرات رنگین غوطه‌ور در آب به بازی بپردازند. اما حاصل این فرآیند چیزی نیست جز آلوده کرد یک محیط، و یک تفکر.

گهواره‌هایی با صدای لالایی

گهواره مامنی بر آسایش و لالایی طنینی برای آرامش است. حال جنگ در نقطه مقابل این دو قرار دارد. جنگی که در طول تاریخ چه خواب‌هایی از کودکان و چه آسایش‌هایی از مردمان ربوده است. حال اگر اهل خاورمیانه باشید که در اعصار مختلف تاریخ تا اکنون خاستگاه جنگ‌های مختلف بشری بوده بیشتر با این مقوله آشنا هستید. کریم اله‌خانی در چیدمان «بدون عنوان» خود به این موضوع نگاه کرده است. چیدمانی از گهواره‌های خالی که صدای لالایی‌های مادران کرد زبان شما را دعوت می‌کند به اندیشیدن درباره آنچه که تاکنون در این منطقه جغرافیایی گذشته است و سرنوشت‌های معلوم و نامعلومی را که برای مردمان این سرزمین رقم زده است.

۱۷:۱۰

زمان قراردادی میان آدم‌ها برای ثبت لحظه‌هاست. لحظه‌هایی که می‌توانند سرشار از حوادث و رخدادها باشند. حوادثی که به زمان بعُد دیگری می‌بخشنند و گاه در ذهن میلیون‌ها انسان و گاه در یاد تنها یک نفر جاودانه می‌شوند. اثر «۱۷:۱۰» محمود آزاد نیا ثبت یکی از همین لحظه‌هاست. او با اثر چیدمانی خود زمان ۱۷:۱۰ دقیه ۴ آبان ۱۳۶۲ و زمان اصابت موشک به مدرسه‌ای در خوزستان را به شکلی زیباشناسانه به ثبت رسانده، تا یادمانی برای ثبت یکی از زمان‌هایی که بر روح و جان او و بسیاری دیگر از انسان‌ها تاثیر گذاشته برپا کند.

شطرنج

جنگ بازی قدرت است. بازی که در آن بازی‌دهندگان اغلب در امان و بازی‌شوندگان در عذاب. این یک قاعده کلی است و در تاریخ بشر و جغرافیای مختلف همواره اعمال شده است. ماریا گابریلا رودریگز هنرمند اهل مکزیک با اثر «شطرنج» نگاهی به موضوع جنگ قدرت میان سفیدپوستان و رنگین‌پوستان قاره آمریکا داشته؛ نگاهی که متریال اثرش آن را با خوانشی فراتر از آن چه مخاطب می‌بیند، روبرو می‌کند. او در این شطرنج به جای استفاده از مهره از لامپ‌های صنعتی استفاده کرده. لامپ‌هایی که در روزگاری تلویزیون‌ها و رادیو‌ها با آنها کار می‌کردند و هنرمند با استفاده از این لامپ‌ها جنگ قدرت را به دنیای رسانه‌ها نسبت داده است.

انسان علیه انسان

سراسر فرهنگ و هنر مشرق زمین همواره با نگاه استعاره‌ای و تمثیلی به موضوعات بشری بوده. هنرمندان از کهن‌ترین فرهنگ‌های خاورمیانه تا خاور دور، استعاره‌ای را برای زبان اثر خود انتخاب می‌کردند و آن را پیش روی مخاطبان قرار می‌دادند. در هنر معاصر نیز که رجعت به گذشته و بازخوانی‌های اندیشه گذشتگان یکی از شاخصه‌های این هنر محسوب می‌شود توجه به الگوهای هنری یک از راه‌های ارائه اثر هنری است. در اثر "انسان علیه انسان” علیرضا ذاکری در هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر همین نگاه تمثیلی به جنگ و تقابل میان انسان‌ها در قالب یک متریال غیر متعارف در عالم هنر ارائه شده است. چوب کبریت‌ها روای نگاه استعاره‌ای این هنرمند شده‌اند و او با کبریت‌ها سوخته و نسوخته، روایت بصری از جنگ و اختلاف را میان انسان‌ها روایت کرده است.

عشق و عرفان

بازخوانی هویت از گذشته موضوع اصلی هنر معاصر است. دنیای معاصر که لحظات را به سرعت سپری می‌کند نیازمند است تا هویت انسانی را دوباره خوانش کند و از همین روی رجعت به گذشته می‌تواند هویت او را بازگرداند. اما آیا انسان معاصر این زمان را دارد که خود به تنهایی بازگردد و هویتش را بازخوانی کند؟ و یا سنت فراموش شده این قدرت را دارد که مخاطباش را دوباره جذب کند؟ برای این مهم پس باید چه کرد؟ هنرمندان معاصر بخشی از پاسخ‌های این چالش‌ها را با زبان بصری معاصر و مدیا‌های جدید داده‌اند و توانسته‌اند تاثیرگذار هم باشد. اثر «عشق و عرفان» فزیبا دادگر از جمله آثاری است که رویکردی این چنینی دارد. در این اثر چدیمان‌های فیگوراتیو انسانی بر روی زمین و انعکاس سفالیه‌های کهن از تمدن نیشابور که بوسیله ویدیو پروجکشن بر روی این فیگورها بازتاب داده می‌شود، بازخوانی هویت ایرانی را در قالب اثری بدیع و چشم‌نواز در هشتمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر پیش روی مخاطبان قرار داده است.

هزار و دومین شب روایت شهرزاد

زمین گرد است و حوادث تاریخی همواره در دوران زمانی به هم می‌رسند. چه تاریخ‌هایی که دوباره در طول اعصار مختلف تکرار نشده‌اند و چه روایت‌هایی که می‌تواند دوباره بازخوانی شوند. اثر چیدمانی "هزار و دومین شب” فراز حبیب‌الهیان با همین نگره به تاریخ و اسطورها شکل گرفته است. شهرزادی در مقابل پرده‌ای سفید نشسته تا نقل دوباره‌ای را در هزار و دومین شب روایت کند. اما این روایت چه می‌تواند باشد؟ اگر شهرزاد، هزار و یک شب راوی قصه‌هایی شد تا پادشاهی دست از خون‌ریزی مردمان تنها در شبی بردارد. شهرزاد معاصر می‌خواهد کدامین قصه را ساز کند در سرزمینی که امروز صاحب قدرت در شب‌هایش صدها نفر را می‌کشند!


اعتماد/اجراهاي اركستر سمفونيك در جشنواره موسيقي در گفت‌وگو با علي رهبري


حال جشنواره موسيقي را مي‌توان بهتر كرد

اميرسعيد بورنگ / ٣١ دوره از برگزاري جشنواره موسيقي فجر مي‌گذرد. در همه اين سال‌ها هنرمندان زيادي از داخل و خارج كشور در اين جشنواره روي صحنه رفته‌اند و كساني هم بوده‌اند كه هيچ‌وقت پاي‌شان به چنين رخداد موسيقايي كه سالي يك‌بار برگزار مي‌شود، باز نشده است. در مقابل اينها كساني هم بودند كه با وجود جايگاه بين‌المللي هيچ‌گاه از آنها براي حضور در اين جشنواره دعوت نشد.

از سال گذشته كه علي رهبري چوب رهبري اركسترسمفونيك تهران را به دست گرفت و در مقام مدير هنري اركستر شروع به فعاليت كرد اتفاقات خوشايندي براي اركستر ٨٠ ساله تهران رخ داده است. در اين ميان

فراز و نشيب‌هايي كه اين اركستر داشته با مساعدتي كه انجام شده و وجود تجربه علي رهبري تا به امروز اركستر سمفونيك سرپا ايستاده و همانند ديگر اركسترهاي دنيا به ‌صورت حرفه‌اي آثاري ارزشمند را اجرا كرده است.

اركسترسمفونيك كه يك اركستر دولتي محسوب مي‌شود در طول اين سال‌ها جايگاه خاصي در جشنواره موسيقي داشته و دارد، اما امسال براي اين اركستر جايگاه بالاتري در نظر گرفته شده و با پنج اجرا در اين رويداد موسيقي و با رپرتوارهاي متفاوت خودنمايي كرده است. غير از آن و براي نخستين‌بار نيز علي رهبري، رهبر بين‌المللي با اين اركستر در جشنواره روي صحنه رفت.

علي رهبري، مدير هنري و رهبر اركستر سمفونيك تهران درباره اين جشنواره و اجراهاي اركستر در آن مي‌گويد: «من هيچ آشنايي با جشنواره موسيقي فجر نداشتم، اما مي‌دانستم كه تنها جشنواره بزرگ موسيقي در ايران است كه در ايام دهه فجر كه همه بر جشن و پايكوبي تمركز دارند اين جشنواره نيز برگزار مي‌شود و همه به حضور در آن احترام مي‌گذارند. من نيز وظيفه خود دانستم در آن اجرا كنم، اما متاسفانه در وهله اول مسوولان جشنواره ما را زياد جدي نگرفتند، به طوري كه با توجه به برنامه‌ريزي‌هايي كه ما از مدت‌ها قبل براي اين جشنواره انجام داده بوديم تنها يك برنامه براي اركستر گذاشته بودند. خوشبختانه با گذشت زمان و اعتراضي كه كرديم جايگاه‌مان در اين جشنواره جدي‌تر شد به‌گونه‌اي كه توانستيم پنج برنامه مستقل در اين دوره داشته و به عنوان فعال‌ترين اركستر حضور داشته باشيم.»

اركستر سمفونيك تهران در اجراي افتتاحيه سي‌ويكمين جشنواره موسيقي فجر اثر «نينوا» حسين عليزاده را در كنار ديگر قطعات خود اجرا كرد كه با استقبال بسيار خوبي از سوي مخاطبان روبه‌رو شد. علي رهبري نيز با اشاره به اين استقبال مي‌گويد: «براي من باعث افتخار بود كه اثر اين هنرمند بزرگ را اجرا كنم. درست است كه من و آقاي عليزاده ٤٠ سال از هم دور بوديم، ولي در دوران كودكي و نوجواني روزهاي خوبي را در هنرستان موسيقي گذرانديم. هر دو از موسيقي سنتي مي‌آييم و هر دو نيز در كشورهاي مختلف فعاليت داشته‌ايم. اين اجرا براي من لذت‌بخش بود.»

يكي از اتفاقات اين دوره از جشنواره كه باعث ناراحتي بسياري از هنرمندان شركت‌كننده شد، تبعيض در شيوه تبليغات شهري اين دوره بود، به طوري كه برخي از اين امتياز جشنواره كاملا محروم ماندند.

علي رهبري كه اجراي آثار آهنگسازان موسيقي ملي با اركستر سمفونيك را در اين دوره از جشنواره در رپرتوار اجرايي خودش لحاظ كرده، با انتقاد از عدم تبليغات مناسب براي اركستر مي‌گويد: «متاسفانه من نمي‌دانم به چه دليل برگزاركنندگان، هيچ تبليغي براي اركستر ما نكردند و حتي يك پوستر از پنج اجراي ما جايي ديده نمي‌شد. اما با اين وجود، باز جاي خوشحالي است كه تمام بليت‌هاي كنسرت‌هاي ما در همان ابتداي زمان بليت‌فروشي به اتمام رسيد.» رهبري ادامه مي‌دهد: «من اين مساله را از مدير جشنواره پيگيري كردم اما متاسفانه ايشان جوابي غيرمنطقي به من دادند مبني بر اينكه ما هيچ عكسي از شما نداشتيم! البته اين اتفاق، براي ما مثبت بود چرا كه وقتي با عدم تبليغات تمامي بليت‌هاي اركستر به فروش مي‌رسد به اين معني است كه اركسترسمفونيك تهران در ميان اين همه اجرا در جشنواره، جايگاه و مخاطبان خودش را دارد و اين نشان از به ثمر رسيدن زحمات يك‌ساله اعضاي اركستر است.»

مدير هنري اركستر سمفونيك تهران ضمن انتقاد از عدم نوشتن نام بهنام ابوالقاسم در جدول اجرايي جشنواره مي‌گويد: «يكي از برنامه‌هاي اركستر، دونوازي داليبور كارواي و بهنام ابوالقاسم در جشنواره بود كه در روزهاي نخست جشنواره رخ داد اما متاسفانه هيچ نامي از ايشان در جدول اجرايي جشنواره برده نشد. ايشان همان نوازنده پيانويي است كه بنياد فرهنگي هنري رودكي حقوق هشت ماه پيش ايشان را هنوز پرداخت نكرده، ولي اين پيانيست به خاطر من و نيز احترام به جشنواره اين اجرا را پذيرفت.»

علي رهبري كه تاكنون ميهمان جشنواره‌هاي بين‌المللي چون وين، ژنو، پراگ، هنگ‌كنگ، بروكسل، بارسلونا و... بوده درباره حذف عنوان بين‌المللي از جشنواره سي‌ويكم مي‌گويد: «من فكر مي‌كنم نبايد عنوان بين‌المللي را از جشنواره حذف مي‌كردند چرا كه زمان برگزاري اين جشنواره براي نشان دادن هنر ايران به دنيا عالي است. موسيقي ايراني، سنتي و غربي شانس اين را دارد كه در طول جشنواره خودشان را معرفي و عرضه كنند، اما متاسفانه سطح يك جشنواره هميشه منطبق با سطح مديرانش مي‌شود، به طوري كه هر چقدر سطح مسوولان هنري جشنواره فجر بالاتر باشد، كيفيت آن جشنواره هم بالاتر خواهد بود.» مدير سابق هنرستان عالي موسيقي ادامه مي‌دهد: «ايران يك كشور ناشناخته در زمينه هنري است كه بايد در عرصه بين‌المللي خودش را مطرح كند وقتي بخواهيم جهاني نگاه كنيم مجبور به رقابت با ديگر جشنواره‌هاي بزرگ دنيا مي‌شويم.»

علي رهبري با اشاره به شيوه برگزاري جشنواره‌هاي موسيقي دنيا مي‌گويد: مي‌توان به دو شيوه جشنواره برگزار كرد. يكي جشنواره‌اي صرفا براي ديدن و لذت بردن و سرگرمي كه همان بهتر اين نوع اصلا عنوان بين‌المللي نداشته باشد چرا كه به اين شيوه در اكثر كشورها به‌صورت هفتگي جشنواره‌ها و كنسرت‌هايي برپاست. ديگري هم جشنواره‌اي با زحمت بسيار و كيفيت بالاست كه همه هنرمندان شركت‌كننده در آن اثر جديدي ارايه مي‌دهند و به نوعي برگزاركنندگانش، موسيقي‌اي را به مخاطبان عرضه مي‌كنند كه حداقل در طول يك سال در دسترس‌شان نبوده است. به نظرم جشنواره فجر نيز مي‌تواند يك چنين جشنواره‌اي با عنوان بين‌المللي باشد ولي بايد گردانندگان آن در انتخاب گروه‌ها و رپرتوارهاي موسيقي سختگير باشند.»

تمام جشنواره‌هاي بزرگ دنيا در طول دوران برگزاري خود به يك ثبات رسيده‌اند به طوري كه اين رخداد مكاني براي ارايه بهترين آثار هنرمندان‌شان مي‌شود. اين اتفاق در حالي در همه جاي دنيا رخ مي‌دهد كه ايران بعد از داشتن يك جشنواره موسيقي با عمر ٣١ سال هنوز به آن جايگاه نرسيده و هر ساله جشنواره‌اش با تغيير مديرانش تغيير مي‌يابد و بعضا شايد نتوان رعايت استانداردهاي لازم را در آن ديد.

علي رهبري كه به عنوان يك رهبر بين‌المللي با اركسترهاي مطرح دنيا در فستيوال‌هاي بزرگ شركت داشته درباره قياس جشنواره موسيقي فجر با جشنواره‌هاي ديگر كشورها توضيح مي‌دهد: «اصلا نمي‌توان جشنواره فجر را با ديگر جشنواره‌ها مقايسه كرد. من در خيلي از جشنواره‌ها حضور داشتم اما تا به حال چنين چيزي را كه در ايران مي‌بينم، نديده بودم. من معتقدم جشنواره بايد خط‌مشي مشخص داشته باشد. در اكثر جشنواره‌هاي دنيا يك تعداد گروه‌هاي محلي خودشان اجرا دارند اما بخش عمده‌اش به اجراهاي بين‌المللي اختصاص دارد و آثاري در اين فستيوال‌ها ارايه مي‌شود كه براي مخاطبان تازگي دارد و بيشتر سعي مي‌كنند از بيرون كشورشان گروه‌هايي را بياورند كه اين خود نوعي هديه به مردم كشورشان است اما در ايران چنين نيست.»

رهبر اركستر سمفونيك تهران معتقد است كه مردم ما دوست دارند در ايام دهه فجر و در روال برگزاري جشنواره موسيقي فجر، موسيقي‌هاي جديد بشنوند نه اينكه همان اجراهاي هميشگي را ببينند؛ «به نظرم اين اتفاق فقط به خاطر دير شروع كردن برنامه‌ريزي جشنواره است، چراكه وقتي دير اقدام مي‌كنيد فقط گروه‌هايي مي‌توانند حضور يابند كه بيكارند و بالطبع هنرمندان سطح بالا زمان براي حضور در آن ندارند. اين درحالي است كه همه فستيوال‌هاي دنيا از دو سال قبل گروه‌هاي اجرايي‌شان را رزرو مي‌كنند و اين گونه مي‌شود كه برگزاركنندگان آنها قدرت انتخاب بالايي دارند.» علي رهبري توضيح مي‌دهد: «ايران چنين توانايي را در برگزاري جشنواره دارد و هستند هنرمنداني كه سطح بسيار بالايي دارند و در جشنواره از آنها استفاده نشده است. به نظر من بايد چنين فستيوالي از حالت خصوصي، رفيقي و گروهي خارج شود تا بتوان جشنواره‌اي خوب و در خور كشورمان داشته باشيم.»

اين مدير هنري اركسترسمفونيك تهران با ابراز اميدواري براي جشنواره موسيقي فجر مي‌گويد: «من اميد زيادي دارم كه مي‌شود شرايط اين جشنواره را بهتر كرد. اين اتفاق در صورتي مي‌افتد كه مسوولان آن از همين لحظه به فكر جشنواره سال بعد باشند و تصميم بگيرند كه سطح آن را خيلي بالا برده و مطمئن باشند با اين شيوه در برنامه‌ريزي قطعا موفق خواهند بود.»


اعتماد/روايت اميل تاباكوف از موسيقي ايران و رهبري اركستر سمفونيك در جشنواره


اميدوارم با اركستر سمفونيك تهران دوباره همكاري كنم

سحر طاعتي / اميل تاباكوف يكي از رهبران مطرح اركسترهاي دنياست كه تاكنون در اركسترهاي كشورهاي مختلف به عنوان رهبر مهمان حضور داشته است. او كه اهل بلغارستان است تاكنون جوايز متعددي از جمله «موسيقيدان سال راديوي ملي بلغارستان» در سال ١٩٩٢ و «لير كريستال» را در سال ٢٠٠٩ از اتحاديه موسيقيدانان بغارستان دريافت كرده است.

تاباكوف همچنين در سال ١٩٩٢ نامزد مرد سال مركز بين‌المللي كتاب‌شناسي كمبريج شده و نامش در ميان ١٠٠ موسيقيدان حرفه‌اي سال ٢٠١٢ مركز بين‌المللي زيست‌نامه انگلستان قرار دارد.

اين رهبر اركستر كه در نخستين حضور در ايران، چوب رهبري اركسترسمفونيك تهران را به دست گرفت و در جايگاه رهبر ميهمان اركستر را رهبري كرد، مي‌گويد: «نخستين‌باري است كه در ايران حضور دارم، البته علي (الكساندر) رهبري را از قبل مي‌شناختم. درست است كه ارتباط‌مان خيلي دوستانه نبوده ولي در زندگي هنري مدت‌هاست همديگر را مي‌شناسيم. او به‌واسطه دوستي هنري‌مان، از من براي همكاري با اركستر سمفونيك تهران دعوت كرد و من نيز پذيرفتم تا در ايران اين اركستر را رهبري كنم.»

بسياري از هنرمندان بزرگ دنيا و رهبران اركسترها شناخت چنداني از موسيقي ايراني و گروه‌ها و اركسترهاي فعال داخلي ندارند و گه‌گاه معرفي اين گروه‌ها و اركستر به‌واسطه هنرمندان ايراني كه در جايگاه بين‌المللي فعاليت دارند، صورت مي‌گيرد. اين مساله درباره شناخت اميل تاباكوف از موسيقي ايران نيز صدق مي‌كند، به طوري كه طي دوستي هنري ٣٩ ساله علي رهبري و اميل تاباكوف اين شناخت از موسيقي ايراني به او داده شده است و خودش در اين باره مي‌گويد: «همه موزيسين‌ها يكديگر را در سراسر دنيا مي‌شناسند، من و رهبري نيز همين‌طور. من در اروپا با او كار كردم، ولي اصلا از موسيقي سنتي ايران اطلاعاتي نداشتم. بر اين اساس ايشان هر آنچه لازم بود من از موسيقي ايران را بدانم برايم توضيح دادند و به‌واسطه او از موسيقي ايران شناخت پيدا كردم.»

در مدت حضور يك‌ساله علي رهبري به عنوان مدير هنري و رهبر اركستر سمفونيك تهران، رهبران خارجي كه در عرصه بين‌المللي خوش‌نام هستند به ايران آمده‌اند و چوب رهبري اين اركستر را به دست گرفته‌اند كه اين اتفاق نشان از جايگاه علي رهبري و البته اركستر سمفونيك تهران دارد.

اميل تاباكوف كه براي اجرا در سي‌ويكمين جشنواره موسيقي فجر از سوي مديرهنري اركستر، به ايران دعوت شده درباره اركستر سمفونيك تهران و نوازندگانش توضيح مي‌دهد: «من در مدتي كه به عنوان رهبر ميهمان با اركستر كار كردم و به موسيقي‌شان گوش دادم، متوجه شدم جو اركستر بسيار هنري و مساعد است و نوازندگان بسيار خوب و علاقه‌مندي دارد. نوازندگان اركستر همگي جوان و بااستعداد و داراي تجربيات زيادي هستند كه قطعا در آينده پيشرفت بيشتري خواهند داشت.»

تاباكوف ادامه مي‌دهد: «مهم‌ترين نكته‌اي كه در كار گروهي و اركسترال وجود دارد اين است كه همه كار كردن با اركستر يا نوازندگان را بلد هستند اما با هم كار كردن در طول سال‌هاي زياد اهميت بيشتري دارد. يك اركستر در كشورهاي غربي ممكن است ٤٠٠ سال قدمت داشته باشد كه اين نشان از خوب كار كردن نوازندگان با هم است.»

اين رهبر بلغاري با اشاره به جايگاه علي رهبري در اركستر سمفونيك تهران اظهار مي‌دارد: «به نظر من نوازندگان اركستر تهران اين شانس را دارند كه با علي رهبري كه تجربه كار با اركسترهاي بسياري را در دنيا داشته، كار كنند. او با تجربه است و مي‌داند چطور يك اركستر بزرگ را بسازد، بنابراين من معتقدم وجود او براي اين اركستر بسيار خوب و مفيد است.»

تاباكوف كار اركسترها و نوازندگانش را به تيم فوتبال شبيه مي‌داند و مي‌گويد: «تمرين گروهي براي نوازندگان با تكنوازي بسيار متفاوت است، چرا كه در كار گروهي همه بايد با هم فكر كنند، احساس كنند و در يك راستا به اجرا بپردازند. اين اتفاق كاملا شبيه تيم فوتبال است چرا كه بايد بتوانند با هم هماهنگ باشند و بهترين بازي را از خود به نمايش بگذارند.»

جشنواره موسيقي فجر از سال هفتم خود ميزبان گروه‌هايي از كشورهاي ديگر بود به طوري كه در بخش بين‌المللي گروه‌هاي زيادي در طول اين ٢٤ سال به ايران آمدند و در طول دوره‌هاي مختلف جشنواره در سالن‌هاي ايران روي صحنه رفته‌اند.

امسال نيز با وجود حذف عنوان بين‌المللي از جشنواره، گروه‌هاي متعددي به ايران آمده‌اند و برخي از آنها براي نخستين‌بار است كه در يك جشنواره ايراني حضور مي‌يابند.

اميل تاباكوف، رهبر بين‌المللي اركستر كه تاكنون فستيوال‌هاي مختلف موسيقي را در سراسر دنيا ديده و اجرا در آنها را تجربه كرده درباره آشنايي خود با جشنواره موسيقي فجر مي‌گويد: «متاسفانه درباره اين جشنواره چيزي نمي‌دانستم، چون كشور ما و شما بسيار از هم دور است، اما در مدت حضورم در ايران شنيدم كه فستيوال‌هاي مختلفي در اين ايام در تهران برگزار مي‌شود از جمله سينما، تئاتر، مد و لباس و هنرهاي تجسمي كه اين اتفاقات برايم بسيار جالب است.»

هرچند اين رهبر شناختي از جشنواره موسيقي فجر ندارد، اما در عوض آگاهي او نسبت به تاريخ ايران كم نيست و مي‌گويد در مورد تاريخ گذشته ايران و پادشاهان آن زياد مطالعه كرده است. او با اشاره به اينكه سال‌ها قبل در اركستر سفونيك تهران از نوازندگان بلغاري براي اجرا دعوت مي‌كردند اميدوار است كه در آينده نيز اين اتفاق تكرار شود: «بدين شكل مشابهات فرهنگي‌مان را پيدا كرده و بيشتر از نظر فرهنگي با همديگر مراوده خواهيم داشت، چرا كه معتقدم چنين فضايي براي دو كشور بسيار خوب است.»

هر كشوري موسيقي مخصوص به خود را دارد اما در بسياري مواقع اشتراكات موسيقايي يا بعضا ‌سازي بين آنها ديده مي‌شود. تاباكوف رهبر بلغاري به وجود‌ سازي شبيه به «ني» ايراني در كشور بلغارستان اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «در بلغارستان موسيقي سنتي و فولكلور داريم و برايم جالب بود كه در ايران با ‌سازي شبيه به يك ساز بلغاري روبه‌رو شدم به نام «ني» كه به همين سبك در كشورم نواخته مي‌شود.» او ادامه مي‌دهد: «بلغارستان از نظر موسيقي سنتي و فولك بسيار غني است و در زمينه آموزش به روسيه و اروپاي شرقي نزديك است. ما نوازندگان، آهنگسازان و خوانندگان اپراي بسيار مشهوري داريم كه در خيلي كشورها فعال هستند. همچنين مدارس موسيقي بسيار خاص و معتبر با اساتيد بزرگ داريم.»

بهره‌مندي هنرمندان موسيقي ايراني از موسيقي فولك در ساخت آثارشان بسيار مشهود است كه شايد وجود اين مساله و كثرت آن به نسبت ديگر كشورها به لحاظ غني بودن موسيقي بومي ما است. اميل تاباكوف نيز به استفاده از اين نوع موسيقي در ميان آهنگسازان بلغاري اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «در كشور من نيز آهنگسازان چنين بهره‌مندي را از موسيقي بومي بلغار دارند و اين تنها مختص به ايران و بلغارستان نيست، چراكه در همه جاي دنيا چنين استفاده‌اي از موسيقي محلي مي‌شود.»

اين رهبر اركستر همچنين درباره عدم اجراي يك اثر از آهنگسازان بلغاري در برنامه اركستر سمفونيك تهران توضيح داد: «اين اجراها توسط آقاي رهبري برنامه‌ريزي شده بود و من نيز قبل از آمدنم به ايران از سطح اركستر اطلاعي نداشتم و نمي‌دانستم مي‌توان قطعات بلغاري را نيز با اركستر نواخت يا خير. اميدوارم در آينده اين امكان وجود داشته باشد و با اركسترسمفونيك تهران و علي رهبري دوباره همكاري كنم و آثار متعددي را بنوازم. همچنين اميدوارم با آمدن دوباره‌ام به ايران اماكن تاريخي و فرهنگي ايران را ببينم و از نزديك با تاريخ غني ايران آشنا شوم.»


اعتماد/گفت‌وگو با داليبور كارواي درباره اجرايش در سي‌ويكمين جشنواره موسيقي فجر


موسيقي خوب مثل غذاي خوب است/ اجراي همراه با اركسترسمفونيك تهران را دوست داشتم

داليبور كارواي براي نخستين‌بار تير ماه امسال به ايران آمد و با اركستر سمفونيك تهران به رهبري علي رهبري به اجرا پرداخت. او در روند برگزاري بيست‌ويكمين جشنواره موسيقي فجر براي دومين‌بار به دعوت علي رهبري به تهران آمده و در اين دوره از جشنواره به عنوان سوليست با اركستر سمفونيك تهران روي صحنه رفت. او همچنين يك اجراي مستقل نيز در قالب دوئت ويولن و پيانو در همراهي با بهنام ابوالقاسم برگزار كرد. داليبور كارواي نوازنده اهل اسلواكي كه تحصيلات عالي خود را در هنرستان موسيقي همراه پروفسور «بوهاميل» در سال ١٩٩٩ فراگرفته در زمينه اجراي ويولن تاكنون برنده جوايزي چون «جايزه اجلاس نوازندگان جوان در كوردبا ١٩٩٦»، «جايزه يورو ويژن براي موسيقيدان جوان ٢٠٠٢»، «مقام اول رقابت‌هاي تيبور وارگا ٢٠٠٣»، «جايزه تريبون بين‌المللي تفسير استعدادهاي درخشان جهان ٢٠٠٥» و «جايزه رقابت‌هاي ديويد اويستريك در مسكو ٢٠٠٨» شده است. اين نوازنده چيره‌دست ويولن در سال ٢٠١٣ كنسرتي را براي «پرنس چالرز» در ولز در كاخ ويندسور با همراهي «امتيس لاو روسترو پوويچ» اجرا كرده و بارها دعوت آكادمي بين‌المللي سوييس، «سي جي اوزارا» را پذيرفته است. در سال ٢٠٠٩، او داراي جايزه افتخار تفسير هنر اسلواكي از وزير فرهنگ جمهوري اسلواكي براي دستاوردهاي عالي هنري و اجراهاي موفق بين‌المللي خود شده و در سال ٢٠١١ بنياد تاترابانكا جايزه «جوان خلاق» را در زمينه موسيقي به او اعطا كرد. كارواي در طول فعاليت موسيقايي خود به عنوان تكنواز با رهبران اركسترهاي مشهوري همچون «ليف سيگرستام»، «آيون مارين»، «هيروايكي ايواكي»، «ياپ ون تئوايدن»، «مارك يونوفسكي»، «علي رهبري»، «رومن كوفمن»، «بنجامين والفيش»، «آندره لنارد»، «اوليور دوناني» و «ليس وروفسكي» بوده است. او با اركسترهاي بسياري همچون «راديو اركستر سمفونيك برلين»، «اركستر مجلسي انگلستان»، «كامراتا سالزبورگ»، «اركستر گروهي كانازاوا»، «فيلارمونيك چك»، «اركستر تئاتر ملي ماينهايم»، «راديو اركستر سمفونيك وين»، «اركستر مجلسي وين»، «اركستر خلدرلاند»، «اروپايي‌هاي لوكزانبورگ»، «فيلارمونيك اسلواكي»،

«راديو اركستر سمفونيك اسلواكي» و «اركستر سمفونيك تهران» اجرا داشته است.

شما براي نخستين‌بار در جشنواره موسيقي فجر اجرا داشتيد، چقدر از اين جشنواره شناخت داريد؟ آيا قبل از آمدن به ايران، اين فستيوال را مي‌شناختيد يا اينكه در ايران با آن آشنا شديد؟

آقاي رهبري درباره اين فستيوال با من صحبت كرده بودند، بنابراين من اين فستيوال و بخش موسيقي كلاسيك آن را مي‌شناختم و واقعا خوشحالم كه اينجا هستم و دو تا اجرا نيز انجام دادم. يكي از اجراهاي من با اركستر سمفونيك تهران و در همراهي با آقاي رهبري بود و ديگري نيز يك اجراي مستقل بود كه با بهنام ابوالقاسم پيانيست خوب ايراني روي صحنه رفتم.

نظرتان درباره جشنواره موسيقي فجر چيست؟ آيا توانستيد اجراهاي ديگر هنرمندان خصوصا ايراني‌ها را ببينيد؟

من فقط اين جشنواره را به اسم مي‌شناختم و هيچ‌وقت اجراهاي آن را نديده بودم. در مدتي كه اينجا بودم دايم مشغول تمرين براي دو تا كنسرتم بودم اما خيلي اميدوارم بتوانم در مدتي كه در ايران هستم اجراهاي ديگر هنرمندان را ببينم و موسيقي ايران را بشنوم.

چقدر از موسيقي سنتي ايران شناخت داريد؟ آيا قبل از آمدن به ايران به‌واسطه اجراهاي هنرمندان ايراني در كشورهاي مختلف آن را شنيده بوديد؟

من خيلي اين موسيقي را كه مختص ايران است نمي‌شناختم اما برنامه‌اي براي اجرا در فستيوال موسيقي فجر با آقاي رهبري داشتم كه نوازنده‌اي در اركستر با ما ساز مي‌زد و سازش شبيه فلوت بود. به من گفتند اين ساز نامش ني است كه يك ساز كاملا سنتي ايران محسوب مي‌شود. اين ساز و صدايش براي من خيلي زيبا و جالب بود و از آن اجرا بسيار لذت بردم.‌اي كاش اين اركستر با همين اجراها كه سازهاي ايراني مثل ني در آن نواخته مي‌شود فقط در ايران كنسرت ندهد. من اميدوارم اين اركستر در كشورهاي ديگر اجرا داشته باشد و همين اثر را بنوازد چراكه از نظر من اين اثر

(نينوا حسين عليزاده) و ني‌نوازي در آن بسيار جالب بود.

شما براي دومين‌بار براي اجرا به ايران دعوت شديد كه هم با اركستر كار كنيد و هم يك اجراي مستقل داشته باشيد. در واقع اين دومين اجراي شما با اركستر سمفونيك تهران محسوب مي‌شود، نظرتان درباره اين اركستر چيست؟

من شناختي از اركستر سمفونيك تهران نداشتم و فقط از طرف آقاي رهبري آن را شناختم و با آن آشنا شدم و در نهايت دو اجرا با اين اركستر خوب برگزار كردم. من با آقاي رهبري در اسلواكي اجرا داشتم و ايشان درباره فرهنگ و هنر و اركستر ايران براي من صحبت كردند و به من پيشنهاد دادند كه اگر دوست داريد مي‌توانيد براي اجرا به ايران بيايي. در واقع ايشان مرا به اجرا با اين اركستر دعوت كردند و من نيز با كمال ميل پذيرفتم و من واقعا خوشحالم براي آمدن و ديدن ايران و اجرا با چنين اركستري به ايران آمدم. در اينجا همه‌چيز خوب بود و نوازندگان اركستر با وجود اينكه مرا نمي‌شناختند همگي رفتار دوستانه‌اي با من داشتند.

در مورد دو باري كه با اركستر سمفونيك تهران اجرا داشتم بايد بگويم كه واقعا اتمسفر اركستر بسيار خوب است، همه اعضا رفتار دوستانه‌اي دارند و براي اجرايشان خيلي تلاش مي‌كنند و همگي خيلي سخت ساز مي‌زنند. بعد از آمدنم به ايران و تهران چيزهاي خوبي از مردم ديدم. من اجراي زيادي با اركسترهاي مختلف دنيا داشتم، اما اينجا اتمسفر به‌خصوصي بين مردم وجود دارد و آنها واقعا از موسيقي لذت مي‌برند و اين نكته بسيار مثبت و خوبي است.

نوازندگان اركستر بسيار بااستعداد هستند و خيلي خوب ساز مي‌زنند و تلاش مي‌كنند، اما به‌نظرم فقط اينها مهم نيست بلكه معلم و رهبر خوب داشتن هم براي اركستر مفيد است. به عقيده من حضور آقاي رهبري در اينجا كه تجربه بسيار خوبي دارند كمك زيادي مي‌كند.

شما به عنوان سوليست ويولن با اركسترهاي مختلفي در سراسر دنيا كار كرديد، اركستر سمفونيك تهران را در مقايسه با ديگر اركسترهاي دنيا در چه جايگاهي مي‌بينيد؟

نمي‌توان گفت كدام اركسترها بهتر هستند. مثل اين است كه بگوييم كدام بازيكن فوتبال خوب است. هركدام جايگاه خودشان را دارند. به نظر من جايگاه اركسترسمفونيك تهران خيلي خوب است چرا كه خيلي خوب كار مي‌كنند، همه جوان و با استعداد هستند و موسيقي را خوب مي‌دانند و خوب هم اجرا مي‌كنند. به طور كلي مي‌توانم بگويم كه خيلي خوب هستند و من اجرا با آنها را دوست داشتم.

شما دو كنسرت در تهران داشتيد؛ يك اجرا با اركستر سمفونيك تهران و اجراي ديگر در قالب دوئت ويولن و پيانو با پيانسيت ايراني آقاي ابوالقاسم. خودتان كدام يك را بيشتر دوست داشتيد؟ و كدام اجرا در ايران به شما انرژي بهتري داد؟

اين دو كاملا متفاوت بودند. يك اجرا در تالار بزرگ و كاملا اختصاصي با اركستر سمفونيك در جايگاه سوليست و اجراي ديگري در تالار رودكي. تالار وحدت بزرگ‌تر از تالار رودكي است و اين دو فضاي كاملا متفاوتي با هم دارند. من با پيانيست ايراني دونوازي داشتم و با اركستر سولونوازي كردم كه اين دو براي من خيلي متفاوت است و هركدام برايم لذتي خاص داشت ولي در كل احساس دو صحنه برايم تفاوت داشت.

درباره موسيقي خودتان و كشور اسلواكي صحبت كنيد؟ شما بيشتر چه موسيقي‌هايي از كشورتان را براي اجرا انتخاب مي‌كنيد؟

موسيقي من مختص به خودم نيست. البته فقط محدود به موسيقي كلاسيك نيستم. من دوست دارم همه نوع موسيقي را اجرا كنم، چون همه سبك‌ها را دوست دارم. در واقع من براي اجراهايم انتخاب و سعي مي‌كنم آن چيزي كه كيفيت بهتري دارد را بنوازم، چراكه معتقدم موسيقي خوب مثل يك غذاي خوب است كه بايد به مردم ارايه شود.


اطلاعات/تجلیل از دکتر موسوی گرمارودی در اختتامیه جشنواره شعر انقلاب


مراسم اختتامیه پنجمین جشنواره شعر انقلاب اسلامی با حضور جمعی از شاعران و اهالی فرهنگی و همراه با تجلیل از دکتر علی موسوی گرمارودی در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.

به گزارش مهر در این مراسم علیرضا قزوه مدیر مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری در سخنانی با اشاره به اینکه انقلاب اسلامی نخستین جنبشی بود که توسط سبک ادبی پس از قرن‌ها در ایران بوجود بیاورد، گفت: ما پیش از این هم انقلاب مشروطه با حرکت‌های مشابه را داشتیم که ادبیات در آنها نقش قابل توجهی داشت اما هیچ‌کدام از آنها نتوانستند منجر به ایجاد یک سبک ادبی شوند در حالی که امروز انقلاب اسلامی به عنوان یک اتفاق ادبی در دانشگاه‌ها در حال بررسی است و تاکنون بیش از هزار پایان‌نامه در این زمینه نوشته شده است و حتی در برخی از کشورهای همسایه موضوع سبک ادبی انقلاب اسلامی تدریس می‌شود.

قزوه ادامه داد: شاعران انقلاب اسلامی شاعرانی بودند که تلاش کردند تا یک جریان ایجاد کنند؛ مانند موج‌های دریا نبودند که پیشانی به هم خورده و یکدیگر را خنثی کنند؛ آنها پیر، بزرگ و نگاه صریح داشتند. اتفاقات روز را رصد کرده و آثار فراوانی خلق کردند تا جایی که امروز می‌توانیم بگوییم به عنوان شاعران انقلاب سربلند هستیم.

وی خواستار توجه ویژه شاعران به مسئله وحدت در تولید اثر شد و گفت: دوره ما، دوره عبور از پیچ تاریخی مهمی است و برای عبور از آن نیاز به بصیرت داریم. باید نگاهمان به رهبری انقلاب باشد. وقتی ایشان در یک سخنرانی کوتاه ۴۰ بار اسم دشمن را به کار می‌برند به معنای آن است که مسئله دشمن و استکبارستیزی بسیار مهم است. یادمان نرود که دشمن در طول تاریخ هیچ‌گاه با ما دوستی نکرده است.

در این مراسم محسن مومنی شریف رئیس حوزه هنری نیز در سخنانی با اشاره به ضرورت موضوع دشمن شناسی در ادبیات عنوان کرد: متاسفانه بخش های زیادی از ادبیات امروز ما به مقوله دشمن شناسی کم‌توجه است در حالی که نگاهی حتی کوتاه به تاریخ انقلاب اسلامی به ایمان ما در این زمینه می افزاید. وقتی می بینیم انقلاب از چه کمینگاههایی گذشته و حس می کنیم اگر امروز مشکلاتی را به خاطر قدرتمندی انقلاب اسلامی نداریم متوجه می شویم تا چه اندازه کم کاری کرده‌ایم. وی در ادامه با یادکردی از زحمتکشان هنر و ادبیات انقلاب اسلامی گفت: ما در حوزه هنری افتخار داشتم تا محضر بزرگانی چون مهرداد اوستا را درک کنیم که در آفرینش سواد ادبی و زیباشناسی تا به امروز هم گمنام مانده است اما خوشحالیم که امشب از مقام استادی تجلیل می کنیم که معمار شعر انقلاب است. نام سیدعلی موسوی گرمارودی نامی است که با انقلاب و آرمانهایش گره خورده است.

رئیس حوزه هنری افزود: گرمارودی از تاثیرگذارترین شاعران پس از انقلاب اسلامی بوده که همواره دنباله رو های زیادی داشته و تاثیرگذاری قابل توجهی را در جریان ادبیات انقلاب اسلامی داشته اند. آرمان گرایی و پرداختن به مضامین بالا از ویژگی هایی است که در آثار ایشان می توان سراغ گرفت. همچنین نگاه عدالت خواه و ظلم ستیز ایشان از ویژگی های شعرشان به شمار می رود.

مومنی شریف همچنین گفت: ایشان از پیشروان شعر نو بعد از انقلاب اسلامی بوده‌اند و در این قالب بسیار درخشیدند و می توان فعالیت‌هایشان را در این عرصه الگویی برای جوانان به حساب آورد.

در ادامه این مراسم از سیدعلی موسوی گرمارودی دعوت شد تا برای شعرخوانی به روی سن حضور آورد.

وی پیش از شعرخوانی در سخنان کوتاهی عنوان کرد دعا کنیم آنچه که گفته ایم برای خدا باشد و اگر هم برای اولیاء خدا شعر گفته ام مقبول درگاه ایشان قرار بگیرد.

گرمارودی همچنین با اشاره به مقام مرحوم مهرداد اوستا گفت: تنها مظلوم ادب ایران ایشان نبودند و اگر آغاز انقلاب اسلامی را اندکی زودتر حساب کنیم مدرس هم از مظلومان انقلاب اسلامی است. در ادامه این مراسم با حضور محسن مومنی شریف، علیرضا قزوه و فاضل نظری از سیدعلی موسوی گرمارودی تجلیل شد.

برگزیدگان

پنجمین جشنواره شعر انقلاب اسلامی برگزیدگان خود را به شرح زیر معرفی کرد:

در بخش پژوهش ناصر زورقی، مهدی دهرامی، یوسف کرمی و مطهره عباسیان از استان‌های ‌سیستان و بلوچستان، فارس، همدان و اصفهان به عنوان برگزیده معرفی شدند.

در بخش مجموعه شعر و کتاب علیرضا رجبعلی زاده، پونه نیکویی، اسماعیل محمدپور، فاطمه بیرانوند و محمد صارمی شهاب و پیام جهانگیری از استانهای اصفهان، گیلان، تهران، همدان و اردبیل به عنوان برگزیده شدند.

در بخش تک اثر رضا نیکوکار، خدابخش صفادل، مجتبی احمدی، میثم زرتشتیان، محمدصابر شریفی و علی سلیمانی از استانهای گیلان، خراسان رضوی، کرمان، کرمانشاه و تهران به عنوان برگزیده معرفی شدند.


ایران/گفت‌وگو با حسن صفرخانی، رایزن فرهنگی ایران در ترکیه به بهانه هفته فرهنگی ایران در آنکارا


توسعه روابط فرهنگی دو ملت در ساحل امن مولانا

نرگس عاشوری

می‌گویند در روابط بین کشورها سخن نهایی را ملت‌ها می‌زنند چرا که مناسبات فرهنگی از اهمیت بیشتری نسبت به مناسبات سیاسی و اقتصادی برخوردار است. پیوند و اشتراکات موجود بین دو ملت ایران و ترکیه آشناترین شاهد مثال برای تصدیق این ادعا است. ارتباطات دوستانه و تبادل فرهنگی این دو ملت آنقدر محکم بوده است که در طول زمان گرچه تحت تأثیر جریاناتی از قبیل درگیری سیاسی و جنگ قرار گرفته اما از هم نگسسته است. علاوه بر قرابت تاریخی و جغرافیایی بین ایران و ترکیه، اشتراکات فرهنگی مهم‌ترین اسباب قوام یافتگی ارتباطات دوستانه بین دو کشور است هر چند که گاهی همین اشتراکات فرهنگی زیر سایه سهم‌خواهی و نگاه ملی‌گرایانه قرار گرفته است اما اثرگذار نشده است. با وجود اینکه نقش شخصیت‌های فرهنگی در دوران معاصر برجسته شده است و هر کشوری به دنبال بهره‌مندی حداکثری از ظرفیت فرهنگی خود است اما رایزن فرهنگی ایران در ترکیه معتقد است برخی شخصیت‌های فرهنگی را نمی‌توان به تملک مرزهای جغرافیایی درآورد چرا که فرازمان و مکان هستند و به تمام جامعه بشری تعلق دارند؛ او مولانا را نقطه اتصال فرهنگ و ارزش‌های معنوی دو ملت ایران و ترکیه عنوان می‌کند و می‌گوید در برنامه‌های فرهنگی این مؤلفه به شکل جدی مورد توجه قرار می‌گیرد. طبق گفته او، قرار است اثر سینمایی و موسیقایی مشترک با محوریت همین نقطه اتصال فرهنگی یعنی زندگی مولانا ساخته شود. به بهانه برگزاری هفته فرهنگی ایران(17 تا 23 بهمن ماه) در مجموعه فرهنگی- هنری «جرمدرن» آنکارا به سراغ حسن صفرخانی، رایزن فرهنگی ایران رفتیم ؛ او در این گفت‌وگو با اشاره به اهداف و دستاوردهای این رویداد فرهنگی، برایمان از چالش شکل گرفته براساس نگاه ملی‌گرایانه به مولانا، تغییرات فرهنگی متأثر از توریسم و گردشگری و گسترش فرهنگ مهر و دوستی و خرد در دوره اوج‌گیری فعالیت گروه‌های تندرو اسلامی گفت.

به عنوان نخستین پرسش نگاهتان به عنوان رایزن فرهنگی ایران، به کشور ترکیه و وضعیت مردم این کشور چیست؟

ترکیه کشوری تاریخی با تمدنی بزرگ است که در درازای تاریخ رویداد‌های بسیاری را به نظاره نشسته است. از دوران باستان تا امپراتوری بیزانس و دوره عثمانی و جمهوری و در نهایت دوران معاصر. جغرافیایی با اقوام مختلف و جمعیتی قریب به 88 میلیون نفر که با ملت بزرگ ایران از گذشته دور دارای روابط فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بوده است و از فرهنگ و ارزش‌های مشترک در حوزه‌های مختلف دینی، اجتماعی، فرهنگی و زبانی برخوردار است. مردم ترکیه مردمانی خونگرم، میهماندوست و علاقه‌مند به ایران و ایرانیان هستند و در باور و اندیشه فرهیختگان و نخبگان و عموم مردم قرابت‌های زیادی ملت ایران و ترکیه را به هم پیوند می‌زند. حتی این شباهت در فیزیولوژی چهره مردم دو کشور نیز مشاهده می‌شود. وجود ضرب‌المثل‌های مشترک، وجود بیش از 6 هزار واژه مشترک در زبان زنده این دو ملت و آداب و سنت‌های مشترک و... همگی حکایت از همبستگی و ارزش‌های فرهنگی مشترک دارد. ارتباط این دو کشور شاید در شرایط سیاسی امروز دچار سوء‌ تعبیر‌هایی شده باشد اما در حوزه نخبگان، فرهیختگان، هنرمندان و مردم قطعاً چنین نیست و بروز و ظهور این علاقه‌مندی را در توجه مردم ترکیه به هنر هنرمندان ایران در هفته فرهنگی و برنامه‌های فرهنگی شاهد هستیم.

ترکیه کشوری توریستی است و از همه ظرفیت‌های موجود برای گسترش صنعت گردشگری که یکی از منابع اصلی درآمد آن است، استفاده می‌کند. در سال‌های اخیر با توجه به فراگیر شدن سریال‌های ترک و تبلیغاتی که از فضای شهری در این سریال‌ها ارائه می‌شود، تعداد توریست‌های ایرانی در این کشور افزایش یافته است. چقدر این نمایندگان ایرانی معرف فرهنگ کشورشان هستند؟

کشور ترکیه با توجه به مشکلات و فقدان منابع نفت و گاز، برای بهبود اقتصاد در زمینه‌های مختلفی سرمایه‌گذاری کرده است و با توجه به ظرفیت‌های مناسب در حوزه گردشگری با مدیریت یکپارچه و فعال‌سازی بخش غیر دولتی بویژه در یک دهه اخیر اقدامات جدید و مناسبی را در توسعه صنعت گردشگری انجام داده است. از اهداف جدی این کشور توسعه گردشگری و جذب گردشگر است که یکی از بازارهای هدف در این زمینه هم ایران است. سالانه بیش از دو میلیون گردشگر ایرانی به ترکیه سفر می‌کنند و ایران در رتبه هفتمین کشور از لحاظ میزان حضور گردشگر در ترکیه است. بر اساس برخی گزارش‌ها، صنعت ترکیه سالانه بیش از 25 میلیارد دلار درآمد از حوزه گردشگری جذب می‌کند. البته میزان بالای حضور ایرانیان در ترکیه دلایل مختلفی دارد قصد عده‌ای از ایرانیان تفریح و تفرج است چرا که اقامت و پذیرایی در این کشور همسایه گاهی به نسبت سفرهای داخلی کم‌هزینه تر است و قطعاً مردم ترجیح می‌دهند یک سفر برون مرزی را تجربه کنند و در کنار آن به کالاهای مورد نیاز خود با کیفیت و قیمت مناسب دسترسی پیدا کنند. در هر صورت قطعاً حضور هر ایرانی می‌تواند در نگرش مردم ترکیه به فرهنگ و تمدن ایرانی مؤثر باشد. اکثریت گردشگران ایرانی سعی دارند رفتار و منش مناسبی داشته باشند تا کشورشان مورد قضاوت مناسب قرار گیرد اما طبیعتاً این امکان وجود دارد که رفتار و منش برخی به دور از ارزش‌های اخلاقی ما ایرانیان باشد که وجود چنین رفتارهایی نیز در هر جامعه و کشوری ممکن است. اما در جریان شکل گرفته نباید از این نکته غافل شد که برخی درصدد هستند از ظرفیت کشورهای همسایه در راستای تهاجم فرهنگی و براندازی نرم استفاده کنند که باید راهکارهای سیاسی و فرهنگی برای کنترل آن پیش‌بینی کرد. برگزاری برخی کنسرت‌ها، راه‌اندازی شبکه‌های تلویزیونی مثل جم تی‌وی و... از این جمله است. در این خصوص رایزنی مسئولان بلندپایه دو کشور می‌تواند در کنترل آن راهگشا باشد.

برای اصلاح برخی پیامدهایی که ممکن است ناخواسته به واسطه رفتارهای غلط توریست‌های ایرانی ایجاد شود، آیا رایزن فرهنگی ایران در ترکیه مسئولیتی دارد؟

قطعاً برنامه‌های مختلفی که از سوی سفارت و بویژه رایزنی فرهنگی به اجرا درمی‌آید، برای معرفی فرهنگ اصیل و شایسته کشورمان است. برگزاری نمایشگاه هنرهای تجسمی، صنایع دستی، هفته‌های فیلم، تبادل هیأت فرهنگی و هنری، اقدامات رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی، فعال کردن فضای مجازی، برگزاری همایش‌های علمی و دینی، چاپ مقالات و گزارش‌ها در رسانه‌های ترکیه، انتشار مجله، کتاب، همکاری با دپارتمان‌های زبان فارسی، برگزاری دوره‌های زبان فارسی، برگزاری برنامه‌های مناسبتی کشورمان، اعطای بورس تحصیلی، فرصت‌های مطالعاتی و گفت‌وگو با فرهیختگان و اندیشمندان و... در راستای ارائه تصویری واقعی از ملت سربلند ایران است و عموم مردم ترکیه نیز به این نکته توجه دارند اما در جبهه مقابل هم قطعاً تبلیغات رسانه‌ای منفی رسانه‌های مخالف داخل ترکیه یا دیگر شبکه‌های خارجی در ارائه تصویری غلط از جامعه ایرانی بی‌تأثیر نیست و باید برای خنثی‌سازی آن تلاش کرد.

در این سال‌ها یکی از چالش‌های جدی بین اهالی فرهنگ مربوط به یکی از همین وجوه مشترک فرهنگی است و بسیاری در داخل کشور به جایگاهی که مولانا در میان ترک‌ها یافته و احساس مالکیتی که ترک‌ها نسبت به او دارند، واکنش‌های منفی نشان داده‌اند، برای ما در ابتدا از جایگاه مولانا در ترکیه بگویید.

در دوران معاصر نقش شخصیت‌ها و نهادهای فرهنگی در عرصه تعاملات بین‌المللی بسیار برجسته شده است و هر کشوری قطعاً به دنبال بهره‌مندی حداکثری از ظرفیت فرهنگی خود است. درخصوص مولانا با توجه به نقش ارزنده این شخصیت برجسته عرفان و تصوف و شعر در جهان بویژه در غرب و امریکا، کشور ترکیه هم درصدد بهره‌مندی حداکثری از وجود مقبره این عارف شوریده حال در قونیه و گذران دوره‌ای از زندگی‌اش در این شهر است اما قطعاً محققان و اندیشمندان نه تنها این کشور بلکه کل کشورها بر این باورند که گرچه این شخصیت در بلخ متولد شده و در قونیه و ترکیه امروز زندگی کرده است اما در حوزه زبان و ادبیات فارسی درخشیده است؛ مثنوی معنوی، کلیات دیوان شمس، مقالات و سایر آثار ارزشمند او به زبان فارسی است و مایه افتخار ایران زمین و زبان و ادبیات فارسی است. البته نکته مهم تعلق شخصیت مولانا به جامعه بشری است، افکار و اندیشه‌ها و شخصیت مولانا به ایران و ترکیه تعلق ندارد بلکه متعلق به تمام انسان‌هایی است که در پی کمال و معرفت هستند. چهره‌هایی چون مولانا فرا وطن و فرا جغرافیا و فرا زمان هستند و برعکس آنچه برخی می‌اندیشند، مولانا نقطه اتصال فرهنگ و ارزش‌های معنوی دو ملت ایران و ترکیه است و در برنامه‌های فرهنگی و همایش‌ها این موضوع مورد توجه قرار می‌گیرد.

آیا در این کشور جریان‌هایی هستند که نگاه تعصب‌گرایانه به شخصیت مولانا داشته باشند؟

قطعاً وجود نگاه‌های تعصب‌گرایانه در هر کشوری ممکن است اما مهم جریان غالب و عمومی است. همان‌طور که اشاره شد، از نگاه فرهیختگان و نخبگان و صاحبان علم و ادب مولانا شخصیت برجسته حوزه زبان و ادبیات فارسی است و با وجود اینکه در یک جغرافیا و فرهنگ به دنیا آمده و در یک جغرافیا و فرهنگ زیسته و از دنیا رفته، اما شخصیتی فرامکان و فرازمان دارد. نه تنها تمام مسلمانان بلکه غیرمسلمانان نیز از اندیشه و اشعار مولانا بهره می‌برند و ترجمه مثنوی در سال‌های اخیر پیاپی جزو پر فروش‌ترین کتاب‌های منتشره شده در امریکا است.

پس به اعتقاد شما دلیلی ندارد که ما نگران مصادره شخصیت مولانا باشیم؟!

دلیلی ندارد ما نگران باشیم بلکه به جای نگرانی باید با استفاده از تمام ظرفیت‌های قانونی و حقوقی در یونسکو و سازمان‌های فرهنگی جایگاه این شخصیت‌ها را در حوزه زبان و ادبیات فارسی تثبیت کنیم ولی مهم‌تر از همه اینها بهره‌مندی و به‌کارگیری آثار و اندیشه‌های مورد توجه این شخصیت‌ها در قالب‌های علمی و فرهنگی و هنری نظیر همایش‌های علمی، کتاب، فیلم، سریال و سایر ابزار هنری است. باید با محصولات فرهنگی اهمیت وجودی آنها را در معرض دید دیگران قرار دهیم و مهم‌تر از آن به اندیشه‌ها و ارزش‌های فراجغرافیایی و زمانی این شخصیت‌های برجسته توجه کنیم. مولانا میراث بشری و متعلق به جهان بشری است و این شخصیت برجسته نه تنها مورد توجه نخبگان، سیاستمداران و مردم دو کشور ایران و ترکیه بلکه عموم انسان‌های معنویت‌گرا در سطح جهان است.

رایزن فرهنگی ایران در ترکیه به صورت مشخص در برگزاری مراسم بزرگداشت‌ها و نکوداشت مولانا در این کشور همکاری دارد؟

رایزن فرهنگی تا به امروز شخصیت مولانا را به عنوان حلقه اتصال در توسعه روابط فرهنگی مورد توجه قرار داده است. در برنامه‌هایی که هر ساله ترکیه حول محور بزرگداشت مولانا از 7 تا 17 دسامبر برگزار می‌کند و همچنین دیگر همایش‌های علمی و ترجمه آثار مرتبط این همکاری وجود دارد و ارتباط و تعامل خوبی با مرکز فرهنگی مولانا در قونیه و اداره کل فرهنگی این شهر شکل گرفته است. در برنامه‌های بزرگداشت مولانا در ایران نیز از حضور محققان ترکیه بهره‌مند هستیم.

قرار بود دو اثر سینمایی و موسیقایی مشترکی با محوریت زندگی مولانا تولید شود. سرانجام این دو پروژه به کجا رسید؟

درخصوص مولانا دو پروژه از ابتدای سال 94 مورد توجه رایزن فرهنگی قرار گرفت. یکی از آنها پروژه ساخت فیلم سینمایی مشترک حول شخصیت و اندیشه‌های مولانا بود که بنیاد فارابی مقدمات آن را فراهم کرد. در حال حاضر رایزنی فرهنگی در نشست‌های متعدد با طرف ترک و بنیاد فارابی موضوع را پیگیری می‌کند. سناریوی اولیه به دو زبان فارسی و ترکی توسط یکی از کارگردانان ایران نگاشته شده است و حتی از لوکیشن‌های مورد نظر در قونیه بازدید شده است. به دنبال نهایی کردن سناریو و مقدمات اجرایی هستیم و امیدواریم با حمایت بنیاد فارابی و طرف ترک بزودی به نتیجه برسد. دومین پروژه مربوط به سمفونی مولانا است که در این خصوص نیز با بنیاد شمس رایزنی داشتیم و نت این سمفونی با حمایت و سفارش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد شمس توسط یکی از استادان برجسته نوشته شده و آماده اجراست. با دو مجموعه معتبر در ترکیه صحبت و گفت‌وگو داشتیم تا با همکاری مشترک ایران و ترکیه این سمفونی به اجرا درآید. طبق پیش‌بینی‌ها امیدمان این است که این برنامه نیز اوایل سال 95 اجرایی شود.

چندی پیش هفته فرهنگی ایران در کشور ترکیه برگزار شد. اصولاً برگزاری هفته فرهنگی در یک کشور چه پیام‌هایی به همراه دارد و چه توقع‌ها و انتظارهایی می‌توان از نفس برگزاری هفته فرهنگی در یک کشور داشت؟

رایزنی‌های فرهنگی در سطح جهان با تمرکز بر فعالیت‌های فرهنگی نقش واسط را در توسعه روابط برعهده دارند و حوزه فرهنگی با گستره وسیع آن و تأثیر پایدار و درازمدتش؛ نقش اساسی در پیوند بین ملت‌ها ایفا می‌کند. رایزنی فرهنگی ایران در ترکیه نیز بر این اساس برنامه‌های خود را تنظیم و اجرا می‌کند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایام دهه فجر فرصت مناسبی است تا بر اساس ظرفیت و توان محدود خویش با حضور هنرمندان و آثار فرهنگی و هنری دستاوردهای فرهنگی ملت سربلند ایران را به مردم دوست و برادر ترکیه معرفی کنیم البته برنامه‌های رایزنی فرهنگی معطوف به این هفته نیست بلکه در طول سال و با برنامه‌های مختلف این وظیفه را انجام می‌دهد که از طریق سایت رایزنی فرهنگی به فارسی و ترکی بخشی از این فعالیت‌ها اطلاع‌رسانی می‌شود.

به صورت مشخص چه برنامه‌هایی با چه اهدافی در هفته فرهنگی ایران برگزار شد؟

برنامه‌های هفته فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در ترکیه در چند بخش مورد توجه قرار گرفت. یکی از این برنامه‌ها، برگزاری نمایشگاه هنرهای تجسمی، خوشنویسی و صنایع دستی است. در این نمایشگاه آثار خوشنویسی علیرضا پهلوان‌زاده در معرض دید علاقه‌مندان قرار گرفت. هنر خوشنویسی و تحولات آن در ایران مورد توجه مردم و هنرمندان ترکیه است خصوصاً اشعار مولانا که با قلم زیبای خوشنویسان ایرانی مزین شده است. آثار نقاشی و خصوصاً مینیاتور، همچنین آثار معرق، منبت و مینا و خاتم ایرانی از هنرهای چشمنواز و انحصاری ایران زمین در این کشور طرفدار زیادی دارد. ویژگی مهم این بخش فعالیت چشمگیر بانوان هنرمند ایرانی است؛ خانم‌ها نیره خلیلیان، سمیه قائد امینی و نجمه آهنگران از استان هنر پرور اصفهان در این نمایشگاه حضور داشتند که یکی از دستاوردهای این نمایشگاه و حضور این عزیزان تصحیح برخی از ذهنیت‌های منفی درخصوص بانوان ایرانی است. بخش دیگری از برنامه‌های این هفته فرهنگی نمایش 4 اثر منتخب از سینمای سال 92 یعنی «امروز»، «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران»، «شیار 143» و «روزگاری عشق و خیانت» با زیرنویس ترکی استانبولی است. این چهار فیلم در سالن نمایش مجتمع فرهنگی و هنری جر مدرن (cer modern) به نمایش درآمد که با استقبال عموم مردم مواجه شد. یکی از مؤثرترین ارتباط‌های فرهنگی، مربوط به هنر موسیقی است که در این زمینه هم گروه موسیقی همراز از استان همدان با اجرای موسیقی اصیل ایرانی مخاطبان را با سازها و نواها و ترانه‌های ایرانی آشنا کرد. نوازندگان جوان و چیره‌دست روز اول مقام‌ها و دیپلمات‌های خارجی مقیم آنکارا را در حال و هوای موسیقی ایرانی قرار دادند. این برنامه در دو بخش 45 دقیقه‌ای 6 تصنیف به اجرا درآمد. همچنین در ویژه برنامه جشن ایرانیان به مناسبت بزرگداشت سی و هفتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، ایرانیان مقیم، دانشجویان، بازرگانان، پزشکان، کارکنان سفارت و عده‌ای از مردم آنکارا در حال و هوای ترانه‌های ملی ایران و سروده‌های حافظ و مولانا و باباطاهر قرار گرفتند. برنامه روز ایران در یکی از دانشگاه‌های مهم در شهر قیرک قلعه در 65 کیلومتری آنکارا نیز با سخنرانی رایزن فرهنگی و برگزاری نمایشگاه صنایع دستی، عکس جاذبه‌های ایران و اجرای موسیقی سنتی توسط گروه همراز اجرا شد. ارتباط با دانشگاه و معرفی فرهنگ و تمدن ایران به دانشگاهیان از اولویت‌های رایزنی فرهنگی به شمار می‌آید. حضور در دانشگاه باشکنت و برنامه روز ایران در دوشنبه آتی با برگزاری نمایشگاه آثار آقای مردانی از نقاشان چیره‌دست ایران و از اقوام قشقایی از دیگر برنامه‌های این هفته فرهنگی است.

انتخاب این آثار سینمایی و همچنین برگزاری نمایشگاهی از عکس‌های عباس کیارستمی در گالری «جرمدرن» آنکارا براساس چه ملاک‌ها و معیارهایی بوده است؟

آثار سینمایی منتخب براساس ویژگی‌های آثار و سطح مخاطب‌یابی و پیام آن است. این آثار از سوی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و معاونت فرهنگی آن با همکاری معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد فارابی و... انتخاب شده است و کپی‌رایت آن خریداری شد تا با ترجمه به زبان کشور هدف آماده نمایش شود. درخصوص آثار استاد کیارستمی، مجموعه فرهنگی و هنری جر مدرن با توجه به شناختی که از ایشان و آثار عکاسی‌شان داشتند، رأسا با این فیلمساز و عکاس ایرانی ارتباط گرفتند. قرار است این نمایشگاه به مدت سه ماه در این سالن دایر باشد. آثار ایشان با همکاری canon به شکل مناسبی و در قطع بزرگ چاپ شده و جلوه‌های زیبایی به نمایش می‌گذارد.

در میان شاخه‌های مختلف فرهنگی و هنری کدام بخش از آثار فرهنگی و هنری ایرانی در این کشور شناخته شده است و کدام چهره‌های هنری و فرهنگی ایرانی شهرت و مقبولیت بیشتری دارد؟

چهره‌های شاخصی در حوزه‌های مختلف هنری در بین مردم ترکیه شناخته شده و صاحب اعتبار هستند از جمله استادان محمدرضا شجریان و شهرام ناظری در آواز و موسیقی، عباس کیارستمی در حوزه عکس و فیلم، مجید مجیدی در عرصه سینما، استاد شیرازی در حوزه خوشنویسی و نقاشیخط و استاد برجسته مینیاتور محمود فرشچیان.

به اعتقاد شما کدام بخش از اشتراکات فرهنگی ایران و ترکیه به عنوان ظرفیت‌های ناشناخته در این سال‌ها مورد غفلت واقع شده‌ است یا در حد مطلوب مورد توجه مدیران فرهنگی قرار نگرفته است؟

ایران و ترکیه دارای ظرفیت‌های بسیاری در حوزه‌های مختلف هستند. یکی از این حوزه‌ها، همکاری در حوزه دین و مسائل جهان اسلام و وحدت و تقریب دیدگاه مذاهب است که سفر اخیر ریاست سازمان دیانت ترکیه در همین راستا بود. در عرصه همکاری‌های علمی و پژوهشی حوزه علوم انسانی بخصوص ادبیات کلاسیک با توجه به ریشه‌های مشترکی چون مولانا بسیار مورد توجه است. روشنفکران دینی چون دکتر علی شریعتی و آثار ایشان از اقبال خوبی برخوردار است. آثار اندیشمندان و متفکرانی چون شهید مطهری در حوزه نقد و بررسی مسائل جدید در حوزه علوم انسانی و فلسفه و کلام ظرفیت خوبی برای توسعه مناسبات دارد. لازم است در حوزه زبان و ادبیات فارسی، اعطای بورس و فرصت‌های مطالعاتی برای شناخت بیشتر از ظرفیت‌های ادبی دو کشور مورد توجه قرار بگیرد. در حوزه ترجمه منابع و آثار فاخر و ارزشمند دو کشور نیز اهتمام جدی وجود دارد. در ترکیه طرح تدا teda و در ایران طرح تاپ top وجود دارد که قرار است ارتباط مناسبی ایجاد شود و از ظرفیت‌های این دو طرح در ترجمه آثار استفاده شود. در حوزه هنر و بخش‌های مختلف هنرهای تجسمی، سینما، تئاتر، موسیقی، معماری و... ظرفیت‌های مناسبی وجود دارد که می‌تواند منجر به تولید آثار مشترک برای عرضه جهانی شود. حوزه توریسم و گردشگری که در این سال‌ها به ارتباطی یکسویه بدل شده است، باید به شکل جدی مورد توجه قرار بگیرد. ایران اماکن تاریخی و فرهنگی جذابی دارد که شاید در معرفی آن به کشورهای همسایه بخصوص ترکیه دچار کم‌کاری شده‌ایم.

در دو ، سه سال اخیر، ایران گفتمانی براساس تمدن، فرهنگ و سیاست تعاملی را در مناسبات بین‌المللی در پیش گرفته است و این موضوع بخصوص پس از برجام برای ملت‌ها و دولت‌ها بیشتر ملموس و قابل درک شده است؛ سیاست خارجی دولت یازدهم چه تأثیری در تقویت پیوند این دو‌کشور داشته است؟

گفتمان انقلاب اسلامی گفتمان اقناعی و بر محور وحدت، برادری، مودت و دوستی با تمامی کشورها بویژه کشورهای مسلمان بوده است و در میان همسایگان بخصوص ترکیه از دیرباز مورد توجه بوده است. قطعاً با توجه به سیاست‌های دولت یازدهم و انجام مذاکرات سخت و طاقت‌فرسا با کسانی که تا دیروز با زبان زور با ایران رفتار می‌کردند و به نتیجه رسیدن تدابیر رهبر معظم انقلاب و ریاست محترم جمهوری و دولت و وزیر محترم خارجه بر همگان ثابت شد که ایران اسلامی حامل تفکر و اندیشه و گفتمان فرهنگی است و به دنبال جهان عاری از خشونت و پر از مهر است؛ اندیشه‌ای که در جای جای تفکر ناب اسلامی و اندیشه‌های پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) با آن مواجه هستیم. تفکری که در میان مسلمانان برادری و در میان سایر جوامع برابری در خلقت و انسانیت را مطرح می‌کند و این اندیشه و گفتمان قطعاً مورد توجه ملت‌ها، نخبگان و علاقه‌مندان به ساحت انسان و بشریت است. با وجود هجمه رسانه‌ای غرب که اسلام را دین خشونت معرفی می‌کند، ذات و سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) رحمت و مودت را فریاد می‌کند و جمهوری اسلامی ایران منادی این برادری و وحدت و همسانی در انسانیت و ارزش‌های اسلامی و انسانی است. یکی از برنامه‌های جدی و مورد توجه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و نمایندگان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران معرفی این نگاه و تصویر از جمهوری اسلامی به مردم، نخبگان و فرهیختگان سایر کشورهاست. این نگاه در اندیشمندان، متفکران و اساتید دانشگاه‌ها وجود دارد که ایران به دنبال تفاهم است و مردم و نخبگان ترکیه به این مسأله اشاره دارند که در طی این سال‌ها مرز دو کشور مرز برادری و همسایگی و دوستی بوده است.

واکنش ترکیه نسبت به شعار مطرح‌شده توسط آقای دکتر روحانی مبنی بر جهان عاری از خشونت و افراطی‌گری، چه بود؟

خشونت مورد تأکید هیچ کشوری نیست و حتی کسانی که اهل خشونت هستند نیز سعی دارند اقدام‌های خود را منطقی و غیرخشن جلوه دهند بنابراین اکثر کشورها قطعاً از این ایده استقبال می‌کنند و این تفکر و اندیشه در ترکیه نیز مورد توجه است. در ماه‌های اخیر سازمان دیانت ترکیه بیانیه ارزشمندی در محکومیت حرکت‌های تکفیری صادر کرد و در آن به ریشه‌های خشونت اشاره کرد. در این بیانیه آمده بود که هرگز اسلام به خود اجازه نمی‌دهد تروریسم و خشونت را ترویج کند و داعش و گروه‌ها و فرقه‌های تکفیری نسبتی با اسلام ندارند. بنابراین مردم منطقه بویژه ایران و ترکیه قطعاً از جهان عاری از خشونت استقبال و برای آن تلاش خواهند کرد.

رایزنی فرهنگی ایران چه اقدام‌هایی در این‌باره انجام داده است؟

تمام برنامه‌های رایزنی فرهنگی به نوعی در جهت گسترش فرهنگ مهر و دوستی و خرد و دانش است. پیام تمام برنامه‌های ما گسترش نگاه عاقلانه به هستی و حیات و ترویج نگاه زیباشناختی به جهان است.


جام جم/گفت‌وگو با فرهاد توحیدی، فیلمنامه‌نویس


کارگردان ـ فیلمنامه‌نویس‌ها، بلای‌ جان‌ سینما

جشنواره امسال فیلم فجر که به تازگی به پایان رسید پر از ایده‌های خوب هدر رفته بود و تماشاگر در پایان حسرت می‌خورد و نمی‌توانست دریغش را از طرح‌های بالقوه جذاب به قهقرا رفته، کتمان کند؛ این که چرا فیلمنامه‌نویس و به تبع آن کارگردان، داستان را ـ البته اگر داستانی وجود داشته باشد ـ از مسیر متعارف و جذاب اولیه به بیراهه‌ای نامعلوم می‌برد و محصول نهایی را به فیلمی الکن و بی‌مایه تبدیل می‌کرد.

در گفت‌وگو با فرهاد توحیدی، یکی از فیلمنامه‌نویسان شناخته شده سینمای ایران و مدرس این شاخه بسیار مهم که امسال با فیلمنامه دو فیلم «امکان مینا» به کارگردانی کمال تبریزی و «خماری» ساخته داریوش غذبانی در جشنواره فیلم فجر حضور داشت و برای اولی نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه هم شد، ، به اهمیت عنصری به نام فیلمنامه و علت ضعف آن در سینمای ایران پرداخته‌ایم.

فیلمنامه‌نویسی که دو فیلم در جشنواره داشته باشد ، جزو پرکارها محسوب می‌شود؟

(می‌خندد) دو فیلم دیگر هم داشتم که امسال در جشنواره نبود، یکی «پنجاه کیلو آلبالو» به کارگردانی مانی حقیقی که اصلا به جشنواره ارائه نشد و قرار است جزو فیلم‌های اکران نوروزی باشد و دیگری هم فیلم «انتهای خیابان مهر» ساخته کامران قدکچیان که به جشنواره راه پیدا نکرد.

بدون این که قصه را لو بدهید، کمی درباره فضای فیلم خماری بگویید.

خماری، فیلمی اجتماعی و درباره اعتیاد است. البته تلاش کرده ایم از زاویه دیگری به اعتیاد نگاه کنیم.

فکر کنم اولین بار است که فیلمنامه شما، از سوی کارگردانی فیلم اولی به فیلم تبدیل می‌شود. درست است؟

بله، همین طور است.

این اعتماد چگونه به وجود آمد؟

راستش من به خانم منیژه حکمت، تهیه‌کننده فیلم اعتماد کردم. البته فیلم‌های کوتاه داریوش غذبانی را هم دیده بودم و دوست داشتم.

«امکان مینا» هم پس از «گاهی به آسمان نگاه کن»، دومین همکاری شما با کمال تبریزی است. کمی هم درباره این فیلم توضیح دهید.

البته ما دو کار انجام شده با هم داریم و کلی کار انجام نشده. فیلمنامه‌های زیادی نوشتیم که بایگانی شد و تبدیل به فیلم نشد. چند پروژه، اعم از سریال و فیلم سینمایی داریم که هنوز ساخته نشده و امیدوارم روزی ساخته شوند. امکان مینا، قصه زن و شوهری است که عاشقانه ازدواج می‌کنند، اما وقوع مساله‌ای به نام خیانت باعث می‌شود، مسیر زندگی آنها تغییر کند.

البته این خیانت، متفاوت از خیانت‌های دیگری است که در فیلم‌های سینمای ایران دیده‌ایم. داستان فیلم در دهه 60 و در بستر جنگ و موشکباران شهرها و مسائل آن مقطع تاریخ ایران می‌گذرد.

حضور منوچهر محمدی به عنوان تهیه‌کننده، این تضمین را می‌دهد که خیانت در این فیلم خیلی دردسرساز نشود.

(می‌خندد) نه، جنس این خیانت با خیانت متداول دیگر آثار سینمایی فرق می‌کند و مشکلی برای فیلم به وجود نمی‌آورد.

سینماگران ازجمله کارگردان‌ها، تهیه‌کننده‌ها و بازیگران معمولا در اظهارنظرهایشان مهم‌ترین نقطه ضعف فیلم‌ها را فیلمنامه می‌دانند و دائم‌ به این مساله اشاره می‌کنند. به عنوان یک فیلمنامه‌نویس، چقدر به این مساله اعتقاد دارید؟

این بحث پردامنه‌ای است و ضعف فیلمنامه تابعی از ضعف‌های دیگری است که در سینمای ایران وجود دارد. اتفاقا من ضعف اصلی سینمای ایران را در تهیه‌کنندگی می‌بینم. اگر فیلمنامه‌ای ضعیف است، نباید جلوی دوربین برود. همه کوشش تهیه‌کننده و کارگردان باید مصروف این شود که فیلمنامه پاکیزه‌ای جلوی دوربین ببرند. من هم منکر ضعف فیلمنامه‌ها نیستم، اما این مساله به شرایط دیگر سینمای ایران ازجمله چرخه مالی و اقتصادی برمی‌گردد. در این وضعیت فیلمنامه‌نویسان حرفه‌ای کمترین مشارکت را در نوشتن فیلمنامه دارند و 85 درصد فیلمنامه‌هایی که در سینمای ایران ساخته می‌شود، محصول کار کارگردان ـ فیلمنامه‌نویس‌ها یا محصول کسانی است که متعلق به حوزه حرفه‌ای فیلمنامه‌نویسی نیستند. بنابراین اگر ضعفی هم متوجه این حوزه است، باید ببینید چرا این پدیده شایع می‌شود که خود کارگردان‌ها، فیلمنامه می‌نویسند؟ اگر کارگردان‌ها بخواهند فیلمنامه سفارش دهند، باید هزینه کنند. چون این بنیه مالی وجود ندارد، این هزینه را انجام نمی‌دهند و ترجیح می‌دهند خودشان فیلمنامه بنویسند که نتیجه‌اش را هم می‌بینیم. فقط برخی از تهیه‌کننده‌هایی که صاحب ایده و شناخت هستند، سفارش فیلمنامه می‌دهند که معمولا کارشان موفق از آب درمی‌آید. به هر حال مدل تولید در سینمای ایران که به چرخه اقتصادی وابسته است، مهم‌ترین آسیب را به فیلمنامه می‌زند. معمولا در سینمای ما به حوزه پژوهش در فیلمنامه بها نمی‌دهند و توجهی نمی‌کنند، در حالی که تحقیق و پژوهش از نان شب برای هر فیلمنامه واجب‌تر است.

پایین بودن دستمزد هم می‌تواند یکی از علت‌های ضعف فیلمنامه باشد؟

بله، متاسفانه این مساله هم وجود دارد، اما من فیلمنامه‌نویس گرانی هستم و برای فیلمنامه‌هایم دستمزد پایین نمی‌گیرم. از دوستان فیلمنامه‌نویس هم خواهش می‌کنم فیلمنامه‌هایشان را به ارزش پایین نفروشند. ما فیلمنامه‌نویسان خودمان هستیم که به کارمان تشخص می‌دهیم. احترام امامزاده را متولی آن نگه می‌دارد. اگر خودمان احترام و ارزش فیلمنامه را نگه داریم، بقیه هم تمکین خواهند کرد.

نمی‌خواهــم فــوت کــوزه‌گری فیلمنامه‌نویسی را اینجا بگویید، اما به صورت اجمالی بگویید که برای نوشتن یک فیلمنامه چه مسیری را طی می‌کنید؟

لحظه خلق فیلمنامه، لحظه تولد ایده است. بقیه کار فیلمنامه‌نویسی، مهندسی است، یعنی شما با ریاضیات سینما و ریاضیات نوشتن سروکار دارید؛ ریاضیات نوشتن یعنی ضرباهنگ، آفرینش لحن، ژانر و فضای فیلمنامه.

این عادت من است که فیلمنامه را از ایده شروع می‌کنم، بعد به سیناپس و خلاصه داستان یک صفحه‌ای می‌رسم. سپس داستانی ده صفحه‌ای می‌نویسم و خیالم جمع می‌شود که کارم راه می‌افتد. بعد از آن هم تریتمنت یعنی خلاصه سکانس‌بندی شده فیلمنامه را می‌نویسم. در مرحله بعدی نسخه اولیه فیلمنامه را می‌نویسم و بعد تا جایی که جا داشته باشد، فیلمنامه را بازنویسی می‌کنم.


جوان/بررسي محتوايي فيلم‌هاي جشنواره در گفت‌وگوي جوان با منتقدان


سینمای استراتژیک در جشنواره 34 فرصت خودنمایی یافت

چند روزي از پايان يافتن جشنواره سي و چهارم فجر مي‌گذرد، جشنواره‌اي که با حضور آثار اجتماعي، امنيتي و نظامي اتفاقي نو در اين 34 سال محسوب مي‌شود، به همين بهانه پاي اظهارنظرهاي منتقدان در خصوص محتواي آثار اين دوره از جشنواره نشسته‌ايم.

نویسنده : سپيده آماده

به گزارش «جوان»، جشنواره فيلم فجر به عنوان ويترين و کارنامه سينماي ايران، نقش مهم و تأثيرگذاري در شکل‌دهي سينما و سمت و سوي تحولات فرهنگي کشور دارد، چون يکي از دستاوردهاي بزرگ انقلاب است و اهالي فرهنگ و هنر و سينما و به ويژه مخاطبان روي آن حساب ويژه‌اي باز مي‌کنند. با اين توصيف و توليد نمايش آثاري که منطبق با فرهنگ و ادبيات و اوضاع اجتماعي جامعه باشد، مي‌تواند با اقبال مخاطب روبه‌رو شود و جشنواره را به اهداف اصلي خود و آرمان‌هاي اجتماعي سوق دهد. از همين منظر يکي از بزرگ‌ترين رسالت‌هاي اين جشنواره انعکاس واقعيت‌ها و مسائل اجتماعي فرهنگي و اعتقادي جامعه است.

آثار ارزشي، نقطه عطف جشنواره 34

جبار آذين، منتقد سينما در گفت‌وگو با «جوان» در اين خصوص مي‌گويد: متأسفانه چند سالي است جشنواره به دليل اهمال‌کاري، سهل‌انگاري و دور بودن مسئولان، مديران و متوليان سينما و ندانم‌کاري برگزار‌کنندگان جشنواره از اهداف به دور افتاده و به همين دليل است که ما در جشنواره‌هاي اخير به عنوان نمونه جشنواره سي و چهارم شاهد توليد آثاري به اصطلاح اجتماعي اما از زواياي تلخ و سياه‌نما و گاه سياسي و گروهي هستيم. وي ادامه مي‌دهد: فيلم‌هاي به نمايش درآمده در اين دوره از جشنواره اگرچه از تنوع موضوعي برخوردار بودند، اما اکثريت غالب با فيلم‌هايي بود که به ظاهر مسائل خانوادگي و اجتماعي را دستمايه خود قرار داده بودند، از همين‌رو مضمون و محتواي آنها به دليل فقدان دانش سينمايي و بينش اجتماعي سازندگانشان تبديل به آثاري تلخ و سياه‌نما شده بود، گرچه در ميان فيلم‌ها شاهد آثار ارزشي و تأثير‌گذاري چون «باديگارد»، «ايستاده در غبار»، «جشن تولد» و حتي فيلم‌هاي متفاوتي چون «دختر» و «سينما نيمکت» بوديم، اما به دليل تعداد بالاي فيلم‌هاي ضعيف و آثاري که مبلغ فرهنگ بيگانه بودند، آثار خوب و ارزشي نتوانستند عرض‌اندام کنند به خصوص فيلم شاخص جشنواره امسال و سازنده آن از سوي کساني که سال‌هاست از جامعه فاصله گرفته‌اند، تحريم و ترور شده است. وي تأکيد مي‌کند: فيلمسازان و سينماگران ما به ويژه سينماگران جوان به توليد فيلم‌هاي اجتماعي مبادرت مي‌کنند، اما بايد توجه داشت که دريچه نگاه آنها رو‌ به جشنواره‌هاي خارجي و موردپسند بيگانگان نباشد و اهانت به فرهنگ، باورها و مباني ديني و اعتقادي جامعه به حساب نيايد. آذين ادامه مي‌دهد: فيلم برگزيده جشنواره رسمي و دولتي فجر امسال گرچه از منظر سينمايي کار قابل تأملي بود، ليکن به لحاظ مضمون و محتوا يک اثر آشفته، تلخ و نابسامان تلقي مي‌شد. وي تأکيد مي‌کند: در مجموع فيلم‌هاي دوره سي و چهارم با آنکه به دليل مضمون تلخ و نااميدکننده بودند، اما به واسطه حضور فيلم‌هاي ارزشي ياد شده آبروي اين دوره جشنواره حفظ شد و اين اوضاع نابسامان جشنواره و سينماي ايران نياز به خانه‌تکاني و اصلاحات اساسي در سينما به ويژه حوزه‌هاي مديريتي و لايروبي بخش باندهاي ناسالم سينمايي را مي‌طلبد. در همين راستا اهالي متعهد سينما و رسانه‌هاي اجتماعي بايد نقش مؤثر و بزرگي را در اصلاح و هدايت سينما عهده‌دار شوند.

زنان نقش اولي که قهرمان نبودند

سيدمحمد حسيني، منتقد سينما در گفت‌وگو با «جوان» در خصوص آثار اين دوره از جشنواره فيلم فجر مي‌گويد: در حدود 14 فيلم از آثار اين دوره از جشنواره شخصيت اول به زنان تعلق داشت، اما هيچ کدام از اين شخصيت اول‌ها قهرمان نبودند و زن در اين آثار در نقش متداول اين روزهاي سينماي ايران، نقشي رقت‌انگيز و تأسف‌برانگيزي را ايفا مي‌کرد تا دل مخاطب برايش بسوزد و زن کنشگر قهرمان در داستان‌ها نداشتيم و اين ضعف بزرگ سينماي ايران در سال‌هاي اخير است. وي مي‌افزايد: در بيش از سه تا چهار فيلم شخصيت پدر حضور داشت که طبق معمول موجود محکومي بود، محکوم به اينکه انساني وامانده از تاريخ است و نسل جديد را درک نمي‌کند و به دليل اين درک نكردن باعث طغيان نسل جديد مي‌شود و در اين فيلم‌ها بدمن قصه‌ها پدر است. در اين ميان تنها در «باديگارد» پدر نقش مثبتي را ايفا مي‌کرد.

تم دختران فراري و اعتياد جشنواره 34

وي با اشاره به حضور 12 فيلم با پايان تلخ در اين دوره تأکيد مي‌کند: برخي از آثار اين دوره از جشنواره در واقع تله‌فيلم بودند و قابشان در موضوع و پرداخت ارتباطي با سينما نداشت. حسيني در خصوص تم امسال جشنواره تصريح مي‌کند: تم خيانت حداقل در چهار تا از فيلم‌ها بود، شش تا از فيلم‌ها به مسئله قصاص مي‌پرداخت و سيگار کشيدن و مصرف مواد مخدر از سوي دختران را هم در فيلم‌ها به وفور مي‌ديديم. مسئله دختران فراري و اعتياد هم از ديگر موضوعات اين دوره از جشنواره بود. اين منتقد ادامه مي‌دهد: استفاده از الفاظ رکيک در برخي از فيلم‌ها به اندازه‌اي است که در معيار هاليوودي هم تنها براي بالاي 18 سال قابل نمايش است، اما در کشور ما بدون رده‌بندي سني اکران مي‌شود. وي خاطرنشان مي‌کند: تئاترزدگي در اين دوره از جشنواره از ميزانسن‌ها گرفته تا ديالوگ مشهود بود، ديالوگ‌هايي که مسلسل‌وار پرتاب مي‌شود و جايي براي درک مخاطب از شخصيت‌ها باقي نمي‌گذارد. حسيني در خصوص نقاط عطف اين دوره از جشنواره اذعان مي‌کند: چند فيلم در اين دوره به نظر من فيلم‌هاي قابل تأملي بودند از جمله فيلمي که در اوج بدبختي، کاراکتر مؤنث تن به بزهکاري نمي‌دهد و با ياد خدا تصميمي مي‌گيرد که اعضاي خانواده‌اش را جمع کند. فيلم «باديگارد» هم تنها فيلمي بود که قهرمان داشت و خلأ نبود قهرمان در اين دوره از جشنواره را پر کرد، قهرماني که به دنيا مي‌آيد، کنش و واکنش دارد و مخاطبان با او همذات‌پنداري مي‌کنند. به لحاظ ارائه شيوه‌هاي نوين هم «ايستاده در غبار» سبکي تازه اختراع کرد. هرچند من معتقدم که اين فيلم به سينما مستند نزديک است و اين شيوه آغازي در نوع تازه قصه‌گويي است. وي تأکيد مي‌کند: کشدار بودن فيلم‌ها هم از شاخصه‌هاي آثار اين دوره بود. داستان بسياري از فيلم‌ها دقيقه 45 تازه شروع مي‌شود، بعضي از فيلم‌ها هم پايانشان، آغازشان بود.

پرداخت سينمايي به سوژه منافقان

حسين سلطان‌محمدي، ديگر منتقد سينما هم در گفت‌وگو با «جوان» در خصوص آثار اين دوره مي‌گويد: مثل هميشه نگاه اجتماعي در آثار اين دوره از جشنواره بيشتر به چشم مي‌آيد، البته يک ويژگي قابل توجه در آثار امسال، توجه به پرونده منافقان در دهه 50 و 60 بود و همچنين بحث‌هاي امروز در حوزه نگهباني از شخصيت‌ها. در آثار اين دوره پرداخت به رويدادهاي امروزي به صورت پررنگي به چشم مي‌خورد؛ مانند داعش و مسائل سياسي و امنيتي اين روزهاي جامعه. وي ادامه مي‌دهد: از جهت ديگر تمرکز آثار اين دوره به نقاطي در حوزه امنيت ملي همچون برجسته کردن نقش حفاظتي ارگان‌هاي اطلاعاتي، انتظامي و دفاعي متمرکز شد و اين از امتيازات خوب امسال بود که از مديوم سينما در جهت تأکيد بنيان‌هاي امنيت ملي و ايجاد احساس امنيت دروني در آحاد مردم استفاده شد. سلطان‌محمدي تصريح مي‌کند: در فيلمي مانند «ابد و يک روز» به‌رغم توجه بر سختي‌هاي زندگي در انتها قهرمان داستان تمام تلاش خود را به کار مي‌گيرد که همه اعضاي خانواده را کنار هم جمع کند و با هم به جنگ پليدي‌ها بروند.


جوان/مورد عجيب راه‌اندازي جشنواره مستقل براي گروهي که آثارشان در بهترين سانس کاخ جشنواره مخاطب نداشت!


سينما روز به روز محفلي‌تر مي‌شود

در كشور ما چيزي که فراوان به چشم مي‌خورد، جشنواره است؛ تقريباً هر ارگان غيرسينمايي که رديف بودجه‌اي را براي کار فرهنگي اختصاص داده است، سعي مي‌کند با راه‌اندازي جشنواره‌اي مختص فيلم‌هاي کوتاه يا بلند حالا هرچند بي‌ربط، به‌زعم خود استفاده بهينه‌اي از اين بودجه کند بدون آنكه اثرات فرهنگي چنين اقداماتي مدنظر باشد.

نویسنده : حامد مظفري

در اين شرايط اينکه جشنواره‌اي به دامنه جشنواره‌هاي ارگاني پيشين افزوده شود، چندان عجيب نيست، اما اينکه جشنواره‌اي راه‌اندازي شود که به طور مستقيم بخشي از بودجه سازمان سينمايي را به خود اختصاص دهد، امر غريبي است به خصوص که اگر اين جشنواره جديد مخصوص گروهي سينمايي باشد به نام «هنر و تجربه» که وقتي در بخش فرعي جشنواره فجر هم قرار دارد، مخاطب چنداني را به خود جلب نمي‌کند، چه برسد به يك جشنواره مستقل. بر اين اساس اينکه اعلام شده سال ۹۵ جشنواره مستقل و بين‌المللي « هنر و تجربه» برگزار مي‌شود و به اين ترتيب بخش هنر و تجربه از جشنواره فيلم فجر حذف مي‌شود و تنها در حد انتخاب دو فيلم از كل آثار شركت‌كننده در جشنواره به عنوان «برگزيده‌هاي هنر و تجربه» باقي خواهد ماند هم حكايت رسيدن بري ديگر از اين باغ پرنعمت براي عده‌اي خاص است. هنر و تجربه در همين دو سال که بخشي از جشنواره فجر بود نه اسباب جلب‌توجه منتقدان بود و شگفتي‌ساز و نه مخاطبان عام از آن استقبال کردند و حتي برگزيده امسالش فيلمي بود به نام «چهارشنبه» که نه فقط به لحاظ ساختار و نوع روايت ربطي به بقيه آثار هنر و تجربه نداشت که اصلي‌ترين عامل حضورش در اين بخش، نداشتن پروانه سينمايي بود وگرنه از بخش «نگاه نو» سر در مي‌آورد. باز هم همين امسال يكي از آثار هنر و تجربه يعني «سينما نيمکت» چون در بخش اصلي سوداي سيمرغ پذيرفته نشد به ناچار به هنر و تجربه رفت تا در کاخ جشنواره نمايش داشته باشد. واکنش کارگردان يکي از اين آثار يعني محمد رحمانيان، کارگردان «سينمانيمکت» به حضورش در اين گروه و استفاده از واژه «تبعيد» براي توصيف حضور، نيز به اندازه کافي گواه است. وقتي فيلمسازي که فيلمش را در بخش‌هاي اصلي قبول نمي‌کنند و هنر و تجربه با آغوش باز فيلمش را قبول مي‌کند، در توصيف اين موج مثبتي که از هنر و تجربه گرفته(!) خود را تبعيدي مي‌خواند، ديگر برگزاري جشنواره مختص هنر و تجربه چه معنايي دارد؟ آن هم استفاده از پسوند «بين‌المللي» براي اين جشنواره که ديگر به يک شوخي متداول در جشنواره‌هاي وطني بدل شده است. واقعيت هنر و تجربه همان بود که در جشنواره فجر ديديد. بهترين سانس روز را در کاخ جشنواره به هنر و تجربه اختصاص داده بودند و باز هم فيلم‌هاي اين سانس مخاطب نداشت! گروهي مي‌تواند جشنواره براي خودش راه بيندازد که در يک مقياس کوچک‌تر مثلاً بخش فرعي فجر توانسته باشد اسباب شگفتي مخاطب را موجب شود!

از آن‌سو هنر و تجربه پر شده از آثاري که با مجوز ويدئويي ساخته شده‌اند و چون نمي‌توانند پروانه سينمايي بگيرند به ناچار وارد اين گروه مي‌شوند، آيا بهتر نيست که اين آثار ويدئويي را با جشنواره فيلم‌هاي ويدئويي ياس تجميع کنند که اگر هم رونقي هست و ما از آن بي‌خبريم به جشنواره ياس سرازير شود وگرنه تأسيس جشنواره‌اي مجزا براي اين گروه جز آنکه رديف بودجه‌اي جديد از بودجه سينمايي را به خود اختصاص دهد و کانالي شود براي راه اندازي بولتن، کتاب و کاتالوگ و از آن طرف يک کنتراتچي هم بيايد و جلسات نقد و بررسي را کنترات کند، کمترين سودي را عايد اين گروه سينمايي نخواهد کرد. حتي اگر فرض بر تقدير از فيلمسازان هنر و تجربه باشد، مي‌توان در پايان هر سال مراسم کم‌هزينه‌اي را برگزار کرد و از بهترين‌هاي اين گروه تقدير کرد. چه نيازي است به برگزاري جشنواره‌اي که برگزاري‌اش فقط و فقط آبشخور جديدي براي صرف نشخوارانه بودجه سينمايي کشور در جايي غيرضروري است.

يک سؤال

راستي يک سؤال! آيا دست‌اندرکاران گروه هنر و تجربه مي‌توانند شخصاً با جذب اسپانسر چنين جشنواره‌اي را فقط براي يک دوره برگزار کنند؟ يا آنکه براي برگزاري اين جشنواره هم از صدر تا ذيل محتاج سازمان سينمايي هستند؟


روزان/رضا کیانیان : اگر رای ما اثر نداشت، چرا گروه گروه رد صلاحیت می‌کنند؟


روزان نیوز- رضا کیانیان مطلب کوتاهی درباره شرکت در انتخابات در اینستاگرام منتشر کرده است.

رضا کیانیان معتقد است که دستاورد امروز ما نتیجه انتخاب دیروزمان است و نباید در این باره کسی را مقصر بدانیم.

بازیگر «کفش‌هایم کو» مطلب کوتاهی درباره شرکت در انتخابات در اینستاگرام منتشر کرده است.

کیانیان نوشت : « دستاورد امروز ما، نتيجه انتخاب ديروزمان است، كسى را مقصر ندانيم.

من اين جمله را باور دارم. می دانم که گروهی مخالفش هستند و معتقدند همه چیز از پيش برنامه‌ریزی شده است و رأى ما به هیچ دردی نمی‌خورد و انتخابات فقط یک نمایش بی‌مزه است.

و نيز مى‌دانم گروهی قدرت‌طلب و انحصارطلب هم هستند که کوشش مى كنند به هر شکل و وسیله ای که شده گروه بالا را در اعتقادشان راسخ‌تر کنند که پای صندوق‌های رأى نیایند تا خودشان در قدرت باقی بمانند و کشور را به سوى تک‌قطبی شدن برانند تا جایگاه‌شان در قدرت همیشگی شود.

اما من می‌گویم اگر رأى من و تو تأثيرى در انتخابات نداشت، چرا گروه گروه را رد صلاحیت مى‌كنند که مبادا انتخاب شوند؟

چون معتقدم با وجود همه زیر و بم‌های اجتماعی و دوزوکلک‌هايى که همه می شناسیم، رأى ما تأثيرگذار است.»


روزان/وزیر ارشاد: ایران و ژاپن به تولید مشترک سینمایی می‌اندیشند


روزان نیوز- وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با «کاتسویوکی کاوای» مشاور ویژه نخست‌وزیر ژاپن دیدار کرد. .

جنتی گفت: یکی از زمینه‌های همکاری میان دو کشور که مرتبط با فعالیت‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، تعامل و همکاری در حوزه فیلم‌های سینمایی است.

علی جنتی صبح امروز (17 بهمن ماه) در دیدار با «کاتسویوکی کاوای» مشاور ویژه نخست وزیر کشور ژاپن با تاکید بر روابط نزدیک میان دو کشور گفت: یکی از زمینه‌های همکاری میان دو کشور که مرتبط با فعالیت‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، تعامل و همکاری در حوزه فیلم‌های سینمایی است.

وی افزود: ما از گذشته دور کشور ژاپن را به عنوان کشوری که در زمینه تولید فیلم و سریال‌های تلویزیونی فعالیت‌ها و کارهای گسترده‌ای داشته است، می‌شناسیم.

جنتی تاکید کرد: در دهه ٨٠ میلادی بیشترین فیلم‌های ژاپنی در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش شد و هم اکنون نیز امکان همکاری‌های دوجانبه در این زمینه میان دو کشور وجود دارد.

وی با اشاره به اینکه از طریق ترجمه کتاب می‌توان فرهنگ و تمدن دو کشور را به یکدیگر نزدیک‌تر و آشنا‌تر کرد، ادامه داد: کتاب‌های بسیاری درباره کشور ژاپن در ایران به چاپ رسیده است که به صورت ترجمه در اختیار علاقمندان قرار دارد و بسیاری از این کتب را تعدادی از اساتید دانشگاه‌های ایرانی که در ژاپن تدریس می‌کنند درباره اقتصاد، سنت‌ها و آیین‌ها و... ژاپن تالیف کرده‌اند و در ایران به چاپ رسیده است.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود بر فعالیت و همکاری‌های دوجانبه میان ایران و ژاپن در زمینه‌های هنری از جمله تئا‌تر، هنرهای تجسمی، خوشنویسی و برگزاری نمایشگاه‌های هنری تاکید کرد.

وی گفت: می‌توان میان دو کشور هفته‌های فرهنگی ایران و ژاپن برگزار کرد و زمینه‌های علمی و دانشگاهی دو کشور در حوزه‌های تبادل استاد و دانشجو را نیز گسترش داد.

جنتی بر تعامل و همکاری میان مراکز تحقیقاتی و مطالعاتی دو کشور با هدف شناخت ادیان و اسلام‌شناسی و همچنین شناخت آیین هاو معابد ژاپنی تاکید کرد.

وی همچنین بر همکاری‌های موزه‌ای و ترمیم و حفظ آثار تاریخی و باستانی دو کشور، استفاده از ظرفیت‌های اقتصادی و تجاری و همکاری‌های رسانه‌ای نیز اشاره کرد.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به اینکه موافقتنامه فرهنگی ایران و ژاپن در سال ١٩۵٧ میلادی به امضا رسیده است، ادامه داد: لازم است در این موافقتنامه تجدید نظری شود و یک موافقتنامه جدید که همه ابعاد فرهنگی و هنری دو کشور را در برگیرد، به تصویب و امضای دو کشور برسد.

در این دیدار مشاور ویژه نخست وزیر ژاپن نیز گفت: نقش تعاملات فرهنگی میان کشور‌ها به قدری مهم است که در تقویت دیگر روابط میان کشور‌ها تاثیر به سزایی دارد و در این میان نه فقط رهبران که مردم نیز نقش ویژه‌ای ایفا ی کنند.

کاوای افزود: مردم ژاپن درباره ایران یک حسی دارند و آن هم این است که وقتی واژه خاورمیانه را می‌شنوند کشور ایران در ذهنشان تداعی می‌شود و هر وقت هم واژه ایران را می‌شنوند، خاورمیانه در ذهنشان تداعی می‌شود.

وی گفت: برای سفر نخست وزیر ژاپن به ایران پیشنهاد می‌دهم که مراسم‌هایی که مربوط به حوزه فرهنگ است را برگزار کنیم و سفارت ایران در ژاپن در این زمینه به ما کمک کند.

مشاور ویژه نخست وزیر ژاپن ادامه داد: ایران کشور با تمدن دیرینه است و ما می‌توانیم در زمینه‌های فرهنگی، تاریخی و مدرن کار‌ها و فعالیت‌های مشترک مختلف و بسیاری با یکدیگر داشته باشیم.


شرق/گفت‌وگو با کیومرث پوراحمد، کارگردان «کفش‌هایم کو؟»


همه مُبصر سینما شده‌اند

عسل عباسیان: «کفش‌هایم کو؟» آخرین ساخته کیومرث پوراحمد با بازی درخشان رضا کیانیان در سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد؛ فیلمی با محوریت آلزایمر که در آن به مسئله مهاجرت و فراموشی پرداخته شده و نامزدی کیانیان را برای تصاحب سیمرغ بهترین بازیگر مرد به دنبال داشته است. با کیومرث پوراحمد درباره این فیلم گفت‌وگو کردیم.

‌«کفش‌هایم کو؟» فیلمی متفاوت در کارنامه فیلم‌سازی کیومرث پوراحمد به شمار می‌رود. پوراحمدی که «اتوبوس شب» و «قصه‌های مجید» را در کارنامه خود دارد، چه می‌شود که امسال «کفش‌هایم کو؟» را با محوریت آلزایمر می‌سازد؟

«کفش‌هایم کو؟» حال‌وهوایی شبیه به همه فیلم‌هایم دارد. خانواده و عشق و زندگی و مهاجرت و غربت را مجددا دستمایه قرار داده‌ام؛ با این تفاوت که آلزایمر در این فیلم اضافه شده و وجه تفاوتش هم همین است.

‌از نظر ساخت و پرداخت سینمایی هم کمی با دیگر فیلم‌هایتان متفاوت است؟

این طبیعی است وقتی مضمون متفاوت می‌شود، ساخت و پرداخت هم متناسب با آن مضمون انتخاب می‌شود.

‌ نقش اصلی فیلم را که مبتلا به آلزایمر است، کلا برای رضا کیانیان نوشته بودید؟

نه، برای رضا کیانیان نوشته نشده بود.

‌چه شد که ایشان را انتخاب کردید؟

فکر کردم او بهترین گزینه است.

‌نقش به کس دیگری هم پیشنهاد شده بود؟

بله، ولی به این جمع‌بندی رسیدم که رضا این نقش را بازی کند. من سر این فیلم یک فرمول پیدا کردم و آن هم این است که از این به بعد فقط با کسی کار کنم که او هم دلش بخواهد با من کار کند و برای حضور در کار من اشتیاق داشته باشد. من برای نوشتن هر سطر فیلم‌نامه‌ام، برای هر جمله و کلمه، بال‌بال می‌زنم، گریه‌ها می‌کنم، خلوت‌ها دارم، خون دل‌ها می‌خورم. برای همین فکر می‌کنم کسی که با من کار می‌کند، چه جلوی دوربین چه پشت دوربین، دوتا بال کوچک بزند! حالا مثل من چندین ماه بال‌بال نزند؛ ولی اشتیاقش را نشان بدهد دیگر! رضا کیانیان برای بازی در «کفش‌هایم کو؟» این اشتیاق را نشان داد یا مجید مظفری نازنین که هم اشتیاقش را نشان داد و هم کارکردن با او بسیار دلپذیر بود. مظفری روحیه جوان و سرزنده و تسلط به نقش و توان بالا در بازیگری دارد. با او هیچ صحنه‌ای نبود که مشکل داشته باشم. واقعا خیلی درجه یک بود.

‌ بعد از ٤٠ سال حضور در سینما، وقتی فیلمتان به جشنواره‌ای می‌رود، نه فقط در فجر، بلکه در هر جشنواره‌ای در هر جای جهان، چقدر به جایزه‌گرفتنش فکر می‌کنید؟

اصلا فکر نمی‌کنم. قبلا گفته‌ام که هیچ جایزه‌ای در جهان کوچک‌ترین اهمیت بنیانی ندارد، به جز اسکار. اسکار تنها جایزه‌ای است که کاندیدایش هم که می‌شوی زندگی‌ات از این رو به آن رو می‌شود. خانم شهره آغداشلو ٣٠ سال آمریکا بود، چه کار می‌کرد؟ کار مهمی نکرد. کاندیدای اسکار شد برای «خانه‌ای از شن و مه»، امروز سرش را هم نمی‌تواند بخاراند! اصغر فرهادی اسکار گرفته، مسیر زندگی‌اش تغییر کرده. هر قصه‌ای را در هر جای جهان بخواهد بسازد، امروز برای او سرمایه هست. فقط اسکار این ویژگی را دارد. بسیاری را می‌توان اسم برد که نخل طلای کن گرفتند و رفتند و امروز دیگر هیچ اثری و خبری از آنها نیست یا شیر ونیز و خرس برلین گرفتند و باز همین وضعیت را دارند. پس این جایزه‌ها تأثیری ندارند مگر اینکه در مواردی که برنامه‌ریزی می‌شود از سوی دولتها که یک فیلم‌سازی را مطرح و جهانی کنند و آن فیلم‌ساز هم ظرفیتش را داشته باشد، برایش هزینه و برنامه‌ریزی می‌شود، آن وقت این جوایز تأثیر می‌گذارد.

‌شما یک کاراکتر همیشه منتقد دارید که نه فقط در فیلم‌هایتان که در دیگر فعالیت‌های اجتماعی و صنفی‌تان نیز این وجه از شخصیت شما هویداست؛ درحال‌حاضر مهم‌ترین دغدغه شما راجع به سیاست‌گذاری سینما چیست؟

پاسخ این سؤال دشوار است. از یک طرف خوشبینم به آقای ایوبی و آقای ایل‌بیگی و آقای تابش. آدم‌هایی فرهنگ‌مدارند و با قبلی‌ها زمین تا آسمان فرق دارند. قبلی‌ها می‌گفتند برو بنشین توی خانه‌ات، تو اصلا حق نداری فیلم بسازی! امروز آقای ایوبی نگران است که من فیلمم را بسازم حتما. این تفاوت امروز با گذشته است؛ ولی واقعا از طرفی هم این را که برنامه‌ریزی‌شان چه قدر درست است را نمی‌دانم. پول هم که نیست، چون دولت قبل جارو کرد؛ وقتی پول نیست خیلی چیزها نیست. از طرفی می‌بینیم وزارت ارشاد نمی‌تواند جلوی خیلی چیزها بایستد. روزگاری فیلم که می‌ساختیم فقط یک مبصر داشتیم و آن هم وزارت ارشاد بود و والسلام. امروز همه مُبصر سینما شده‌اند. کاش لااقل خودشان فیلم‌ها را ببینند. در این شرایط واقعا کارکردن سخت است، هم برای ما و هم برای وزیر ارشاد و معاونش و باقی مسئولان.

‌هر فیلمی برای فیلم‌سازش حدیث نفس است. می‌توان «کفش‌هایم کو؟» را نوعی حدیث نفس نسبت به شرایط کنونی جامعه دانست؟ شخصیت اصلی این فیلم آلزایمر دارد و ارتباطش را با زمان و مکان از دست داده. می‌توان گفت این شخصیت بازنمای وضعیت امروز ماست که دچار فراموشی شده‌ایم و رابطه‌مان را با تاریخ و اکنون خودمان گم کرده‌ایم؟

به‌هرحال این فیلم با یک قصه چندلایه، تأویل‌پذیر است و می‌توان از این فیلم چنین برداشتی کرد. برای من بخش حدیث نفس‌گونه‌اش، به مادرم مربوط است. مادرم ١٠ سال آلزایمر داشت که در واقع ١٠ سال از زندگی ما را درگیر خودش کرده بود. یک رمان هم سال گذشته خواندم با عنوان «هنوز آلیس» که به قدری تکان‌دهنده بود که ذهن مرا به سمت ماجرای آلزایمر مادرم برد و ترغیبم کرد که تحقیق کنم و درباره این بیماری فیلم بسازم. نهایتا یک بهاریه نوشتم برای مجله فیلم که نوروز گذشته منتشر شد و آن بهاریه، فصل اول این فیلم شد و ادامه فیلم‌نامه را هم به کمک فرید مصطفوی نوشتم. این تفاسیری هم که می‌گویید، می‌تواند صدق کند و عوالمی است که برای منِ فیلم‌ساز جاری می‌شود. فیلم‌ساز متأثر از زمانه خودش است. ما هم سال‌هاست به آلزایمر تاریخی دچار بودیم و هستیم متأسفانه. ما همیشه چرخ را از اول اختراع می‌کنیم.

‌مصداقش همین توقیف‌ها در سینما و هنر است... .

بله، علی عصمت زمانی یک فیلم ساخته که رؤیا تیموریان در آن یک ظاهر مردانه‌ای دارد و موهایش را از ته تراشیده، به‌همین‌دلیل فیلم را توقیف کرده‌اند؛ گفته‌اند اشکال دارد. پیش از این زهرا داوودنژاد در «بچه‌های بد» موهایش را تراشیده بود، در فیلم سرب آقای کیمیایی هم فریماه فرجامی موهایش را تراشیده بود یا مثلا در «زندان زنان» هم این بود... برای هیچ‌یک از این فیلم‌ها موردی پیش نیامد و حالا به یکباره فهمیده‌اند که چنین چیزی ممنوع است!

‌با این اوصاف به آینده چقدر امیدوارید؟

به آینده سینما که خیلی امیدوارم. با این همه استعدادهای جوانی که به عرصه فیلم‌سازی آمده‌اند به آینده امیدوارم. مجید برزگر، شهرام مکری، هومن سیدی، ابراهیم ابراهیمیان، امیر ثقفی و... در این سال‌ها فیلم‌های خارق‌العاده‌ای ساخته‌اند. ممکن است الان هنوز چندان مخاطبی نداشته باشند اما به‌زودی راهشان را پیدا می‌کنند.


شرق/ساعد سهیلی، بازیگر «مالاریا» و «پل خواب»


پرویز شهبازی غافلگیرم کرد

بهناز شیربانی: «مالاریا» و «پل خواب» دو فیلمی است که ساعد سهیلی در آنها ایفای نقش می‌کند. اولی فیلمی از یکی از کارگردانان باسابقه و خوشنام سینما و دیگری از کارگردانی که نخستین قدم‌هایش در ساخت فیلم بلند در سینمای ایران را برمی‌دارد و وجه مشترک این دو فیلم حضور ساعد سهیلی در مقام بازیگری است که همچنان تجربه‌کردن را دوست دارد و تلاش کرده تا وجه دیگری از بازیگری‌اش را در این دو فیلم به نمایش بگذارد. به بهانه حضور این دو فیلم در سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر، با ساعد سهیلی گپ‌وگفتی داشتیم که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم:

‌ نظرات متفاوتی درباره تازه‌ترین اثر پرویز شهبازی مطرح شده است. برخی این فیلم را در مقایسه با فیلم‌های قبلی او، فیلم متوسط‌تری می‌دانند و برخی خلاف این نظر را دارند. به‌عنوان یکی از بازیگران فیلم، زمانی که بازی در این فیلم پیشنهاد شد و البته در حین فیلم‌برداری چه نظری درباره حاصل کار داشتید؟

قبل از هرچیز باید این را بگویم که بعد از دیدن فیلم «مالاریا» شگفت‌زده شدم. به‌شدت از نتیجه کار راضی هستم و یکی از فیلم‌های محبوب من است. زمانی که برای بازی در این فیلم آماده می‌شدم، فیلم‌نامه‌ای به من داده نشد، البته این شرایطی بود که برای بازیگران دیگر هم در نظر گرفته شده بود مثل سایر آثار آقای شهبازی که به همین شیوه عمل می‌کند. هرچند نخستین چیزی که باعث شد برای حضور در این فیلم اعلام آمادگی کنم، حضور پرویز شهبازی در مقام کارگردان و سابقه درخشان او بود و قاعدتا اعتماد کردم. بعد از بازی در «مالاریا» با آرامش می‌خوابیدم و یقین داشتم که فیلم همان‌چیزی خواهد شد که انتظارش را دارم. در مورد بخشی از سؤال شما مبنی‌بر نظرات مختلف منتقدان هم باید بگویم که من هم نظرات مختلفی درباره فیلم شنیدم که یا صفر هستند یا صد. از نظر من نیاز است تا با گذشت زمان درباره آن قضاوت کنیم تا به قول معروف فیلم در ذهن کمی ته‌نشین شود و شاید بهتر باشد که باعجله تصمیم‌گیری نکنیم.

‌ نبود فیلم‌نامه در حین بازی برای بسیاری از بازیگران آزاردهنده است. خصوصا بازیگرانی که به این شیوه عادت ندارند. در این فیلم در کنار شما نابازیگرانی حضور داشتند که طبعا با این شیوه راحت‌تر برخورد می‌کردند. آیا این نبود فیلم‌نامه کار شما را سخت نمی‌کرد؟

اتفاقا راحت‌ترین تجربه بازی برای من، در این فیلم اتفاق افتاد و با مشورت و صحبت‌های زیاد با کارگردان همه‌چیز پیش می‌رفت. معمولا وقتی فیلم‌نامه فیلمی به دستم می‌رسد آن‌قدر می‌خوانم و نکاتش را زیرورو می‌کنم که روز آخر، فیلم‌نامه کهنه و غیرقابل‌خواندن است. اما در فیلم «مالاریا» شیوه کار به شکل دیگری بود. با کارگردان به توافق رسیدیم که باید به شیوه دیگری کار کرد و وقتی می‌پذیرم که در این فیلم حاضر شوم باید شرایط کار را هم قبول کنم.

‌ پرویز شهبازی در این فیلم هم نشان داد که شناخت خوبی نسبت به نسل جوان دارد. نظر شما در مورد نگاه پرویز شهبازی به نسل جوان در این فیلم چیست؟

پرویز شهبازی با این فیلم مرا غافلگیر کرد. خصوصا در این بخش که شما اشاره کردید. برای من هم جالب بود که چه نگاه جدیدی به نسل جوان دارد و دیالوگ‌های خوبی نوشته شده است. پرویز شهبازی جامعه و نسل جوان را به‌خوبی می‌شناسد و براساس همین شناخت می‌نویسد. رفتار و جزئیات این فیلم تماما نشان‌دهنده بخشی از نسل جوان امروز ماست و این ویژگی بزرگی برای این فیلم است.

‌ کار با نابازیگران در این فیلم سخت نبود؟

من پیش از این هم تجربه بازی با نابازیگر در فیلم‌هایی مثل «چندمترمکعب عشق»، «کلاشینکف» یا «او خوب سنگ می‌زند» را داشتم. خوشحالم که در« مالاریا» هم مثل فیلم‌های گذشته‌ام انتخاب‌ها درست بود و بازیگرانی که برای اولین‌بار مقابل دوربین رفتند با انگیزه و پرانرژی بودند و برای من همبازی‌شدن با آنها خوشایند بود.

‌ امسال علاوه بر بازی در فیلم یک کارگردان نام‌آشنا، در فیلم «پل خواب» اکتای براهنی هم بازی کردید؛ کارگردانی که نخستین فیلم بلند سینمایی‌اش را ساخت و بازی بسیار خوب شما در این فیلم توجه بسیاری را جلب کرد. پیش از بازی در این فیلم با اکتای براهنی آشنایی داشتید؟

اکتای براهنی را نمی‌شناختم و به دلیل فیلم‌نامه خوبی که خواندم، پیشنهاد بازی در این فیلم را پذیرفتم. تجربه بسیار خوبی با هم داشتیم و خوشحالم که با او آشنا شدم. از نظر من او از هنرمندان بااستعداد سینمای ماست. من کار خاصی انجام ندادم و فقط مثل همیشه تلاش کردم با تمام وجودم نقش را باور کنم تا مخاطب هم آن را بپذیرد.

‌ تصور می‌کنم رسیدن به نقش یک معتاد در این شمایل کار ساده‌ای نبوده است؟

بازی در این فیلم و نقشی که برای من در نظر گرفته شده بود به‌شدت پیچیده بود و نیاز به تحقیق داشت. آدم‌های زیادی را باید می‌دیدم که چنین خصوصیتی داشته باشند. با آدم‌های مختلفی صحبت کردم و از نزدیک شرایط زندگی و رفتارشان را دیدم. تحقیق میدانی هم شیوه‌های مختلفی دارد. به نظر من اگر این شیوه در مسیر درست اتفاق نیفتد نتیجه معکوس خواهد داشت و حتی می‌تواند شرایط را سخت‌تر کند.

‌ بازی اکبر زنجانپور و همبازی‌شدن شما به‌عنوان پدر و پسر فیلم، از نکات قابل‌توجه فیلم بود. همکاری با اکبر زنجانپور چطور بود؟

خیلی خوشحالم که این فرصت پیش آمد تا با این بازیگر بزرگ همبازی شوم. چیزهای زیادی از او یاد گرفتم و تمام لحظاتی که با هم بازی داشتیم لذت‌بخش بود.

‌ به نظر می‌رسد بعد از تجربه‌ها و موفقیت‌هایی که در سینما کسب کردید هنوز هم به‌دنبال تجربه‌های جدید هستید و اعتماد به کارگردان‌های جوان هم از همین روحیه نشئت می‌گیرد.

کارگردانان جوان ویژگی خوبی که دارند، این است که انگیزه بالایی دارند و تمام انرژی و توانشان را برای کیفیت کار می‌گذارند و فکر می‌کنم همین موضوع وجه مشترک من و کارگردان‌های اول است که باعث می‌شود با هم راحت‌تر باشیم.


شرق/گزارش نشستی با حضور اسماعیل‌پور و دارش


عربشاهی به زبان جهانی رسیده است

سحر آزاد: مسعود عربشاهی همچون تمام این سال‌ها که سخت حرف زده، تصمیم به حرف‌زدن ندارد. او روایت دوستانش و آنها را که برای بررسی آثارش آمده‌اند، می‌شنود بدون آنکه یک کلمه هم در تأیید یا تکذیب گفته‌هایشان بگوید. حتی وقتی عباس مشهدی‌زاده دست در گردن بهروز دارش می‌اندازد تا از کارهای او و دوستی‌ای که میان این نسل بوده، صحبت کند، نقاش ٨٠ساله همچنان روی صندلی ردیف جلو نشسته و نظاره‌گر جریان است. نشست بررسی آثار مسعود عربشاهی، نقاش شناخته‌شده ایرانی، عصر دوشنبه، ٢٦ بهمن در گالری شهریور برگزار شد. در این گالری نمایشگاهی از آثار این هنرمند برپا شده است و به‌همین‌منظور نشستی با حضور ابوالقاسم اسماعیل‌پور، اسطوره‌شناس و بهروز دارش، مجسمه‌ساز، برگزار شد. در ابتدای این نشست بهروز دارش گفت: «عربشاهی تا آخرین لحظه کار می‌کند و متناسب جریانات امروز مشغول فعالیت است. می‌توان هنرمندان ایران را به دو دسته تقسیم کرد؛ هنرمندانی که به نیاز فرهنگی خود توجه خاصی ندارند، به ایرانی‌بودن آثارشان توجه خاصی ندارند و مانند غربی‌ها کار می‌کنند. هنرمندان دوره مشروطه شیفته فرهنگ غرب هستند و همان را اجرا می‌کردند اما در دهه‌های ٤٠ و ٥٠ جریان بازگشت به خود شکل گرفت؛ جریانی که در آن جلال آل‌احمد، نصر و... حضور داشتند و هنرمند به موقعیت وجودی خود فکر می‌کند و فضای بینابینی هنر بومی و مدرنیته در آن شکل ‌گرفت».

این مجسمه‌ساز سپس به مکتب سقاخانه اشاره کرد: «هنرمندانی هستند که به هنر و هویت جهانی و ایرانی فکر می‌کنند. در اینجاست که مکتب سقاخانه ظهور می‌کند. این جنبش به نشانه‌ها توجه دارد و بخشی از آن نشانه‌های عینی است مثل آثار تناولی که معتقد است این نشانه‌ها را به فضای مدرن ببرد تا جلب توجه کند. یک مخاطب غیرایرانی با اثری که به شکل مدرن بیان شده، ارتباط برقرار می‌کند اما به دلیل اینکه چنین نشانه‌هایی را نمی‌شناسد، درک درستی از مفهوم آن ندارد و برایش شکلی است که از طریق حس به آن نزدیک می‌شوند اما این نشانه‌ها و نمادها برای ما دارای مفهوم است».به اعتقاد او، عربشاهی در زمره هنرمندان سقاخانه قرار نمی‌گیرد: «عربشاهی هنر عامیانه را قبول ندارد. او از نشانه‌های شناخته‌شده استفاده نمی‌کند و دایره و مربع را به‌کار می‌گیرد که در همه‌جای دنیا همین معنی را دارد. او آنها را از فضای خود بیگانه و با تمایلات خود به همراه مدرنیته در آثارش اعمال می‌کند. عربشاهی از یک پنجره به جهان نگاه و همه‌چیز را در یک کلیت بیان می‌کند. مکتب سقاخانه تنها مکتبی است که نوعی ایرانی‌بودن در آن وجود دارد و به هنر ما یک ویژگی می‌دهد. آثار عربشاهی را در صورتی که به نشانه‌های صرف فرهنگی نگاه نکنیم، ورای مکتب سقاخانه‌ است. در کار او همواره شاهد چالش مدرنیته و سنت هستیم البته فقط خود او می‌داند چگونه این کار را انجام داده است».

پس از آن اسماعیل‌پور درباره اسطوره و فضای ایرانی در زمانه‌ای که عربشاهی آثارش را آغاز کرد، گفت: «در دهه ٤٠- ٥٠ دو جریان مدرنیته و سنتی پابه‌پای هم شکل گرفت. درواقع عربشاهی، زاده چنین بستری است که هنر سنتی و بن‌مایه‌های تاریخی و کهن را نقب می‌زند اما هنرمندان سنتی در همان فضا ماندند. در دهه ٤٠- ٥٠ دغدغه و شروع توجه به اسطوره در بین تمام عرصه‌ها شکل گرفت. اولین کتاب اسطوره‌شناسی در دهه ٥٠ نوشته شد و قبل از آن کتاب اسطوره‌های گیلگمش در دهه ٤٠ منتشر شد. این نشان می‌دهد نیاز به توجه و اسطوره‌پردازی و اسطوره‌سازی در هنر چقدر اهمیت دارد و هنرمندانی در این عرصه موفق شدند که این نیاز را درک کردند».

او با بیان اینکه آغاز آثار عربشاهی در اسطوره‌ها ریشه دارد، بیان کرد: «شروع آثار او اسطوره‌پردازی و توجه به دست‌مایه‌های اساطیری ایران باستان است که نمی‌دانم از طریق مطالعه به اینجا رسیده است یا خیر؟ در دهه ٤٠ هیچ کتاب اسطوره‌ای وجود نداشته است و نمی‌توان گفت او خیلی بر مبنای مطالعه کار کرده است. اهمیت کاربرد اسطوره در هنر ٣٠ سال است که در ایران دیده می‌شود و زمانی که عربشاهی این را در هنر خود آغاز کرده، کتابی در این عرصه منتشر نشده است».

این اسطوره‌شناس در تحلیل آثار عربشاهی گفت: «او اسطوره‌های خودش را ساخته و از درون‌مایه‌های ایران باستان استفاده کرده است اما آنجا متوقف نشده، بلکه به خاطر کار مداوم و هوشمندی جهش‌یافته، هنرمندی است که به شکلی ناخودآگاه جایگاه هنر را دریافته است. اگر بخواهیم دوره‌های مختلف هنری را کنار هم بچینیم، به شکل کوچک‌تر در آثار عربشاهی این موضوع دیده می‌شود».

اسماعیل‌پور سپس به دوره بعدی آثار عربشاهی اشاره کرد: «در دوره بعد او به هویت‌یابی پرداخته و می‌داند هنری جهانی می‌شود که ریشه‌های اصیل و سنتی خود را داشته باشد، اما به شکلی مدرن هنر وقتی جهانی می‌شود که به تکنیک‌های روز جهان نیز دست یافته باشد. استفاده از هنر باستانی و اساطیری و تلفیق آن با هنر مدرن بسیار مهم است. سورئالیستی که عربشاهی در آثارش خلق کرده، فقط سورئال غربی نیست. در سورئال هنرمند همه‌چیز را به ناخودآگاه خود می‌سپارد و اراده او خیلی دخیل نیست، اما سورئال عربشاهی کاملا خودآگاه است و او به‌گونه‌ای کار می‌کند که با ذهن پیچیده خود ساخته است، درنتیجه ارتباط با تابلوهایش نیز به‌راحتی انجام نمی‌شود. به‌نوعی می‌توان گفت عربشاهی تمام اسطوره‌ها را مرور کرده و به شکل انتزاعی تمام عناصر کاشی‌ها، جاجیم‌ها و المان‌های ایرانی را در کارش دخیل کرده است».

او درادامه در پاسخ به این موضوع که آثار عربشاهی پست‌مدرن است، گفت: «آثار او پست‌مدرن است. من معتقدم او توانسته زوایای پنهان نقش‌مایه‌های کهن ایرانی را با یک زبان جهانی به دنیا عرضه کند. یعنی آثار او به‌نوعی آشتی سنت و مدرنیته است، سنت ارزش‌هایی قوی دارد که در ‌هزارتوی آن نهفته و در آثار عربشاهی به یک زبان جهانی رسیده است».

بااین‌حال، دارش در بخش دیگری از این نشست نظری مخالف اسماعیل‌پور ارائه کرد: «وقتی به کارها نگاه می‌کنید ردپای اسطوره در آن دیده می‌شود، اما به نظر من نیازی به مطالعه اسطوره‌ها نیست، چراکه جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم، پر از اسطوره است و این اسطوره‌ها در زندگی امروز ما هستند. تفاوت کار عربشاهی با سایر هنرمندان مکتب سقاخانه این است که هم از نظر حسی شما را درگیر می‌کند و هم از نظر منطقی... کارهای عربشاهی کاملا انتزاعی است و رئالیست نیست، چراکه هیچ نکته بیرونی در آن دیده نمی‌شود، درواقع او همه‌چیز را از ذهن خود گرفته است. گرایش انتزاعی او برگرفته از هندسه انتزاعی و معماری ایرانی است. به‌نظر من آثار عربشاهی کاملا مدرنیته است و با پست‌مدرن فقط یک نقطه مشترک دارد و آن مداراجویی است».او افزود: «کارهای عربشاهی بر مبنای ساختار است درحالی‌که در پست‌مدرن تکثرگرایی وجود دارد نه یگانگی. توان مدرنیته خیلی بیشتر و باقدرت‌تر دیده می‌شود، درحالی‌که در پست‌مدرن عامیانگی کارها تأثیر دارد و دیده می‌شود، پست‌مدرن قائم‌به‌ذات نیست و به آهستگی ظهور می‌کند. عربشاهی از پست‌مدرن هم استفاده کرده، اما مدرنیته او در اوج است».


قانون/سكوت من برنامه ريزي شد‌‌ه نبود‌‌


آرزو یزد‌‌‌انی

د‌‌‌ر یک سن و د‌‌‌وره ای همان‌طور که د‌‌‌ر تاریخ هم روایت هست انسان گاهی بعد‌‌‌ از فهمید‌‌‌ن رنج هستی و رازهای آن به گوشه ای می رود‌‌‌ و سکوت پیشه می کند‌‌‌

من هنگام نوشتن به اینکه برای مرد‌‌‌م قابل خواند‌‌‌ن باشد‌‌‌ خیلی فکر نمی‌کنم مثلا خوانش این منظومه راحت نیست و بعید‌‌‌ است که مرد‌‌‌م این را تا آخر بخوانند‌‌‌ و کار سختی است

احمد‌‌‌ محمود‌‌‌ و ساعد‌‌‌ی و صاد‌‌‌ق چوبک نویسند‌‌‌گان برجسته‌اي هستند‌‌‌ اما چه کسانی آنها را مي‌شناسند‌‌‌؟

اگر همه چیز سر جایش باشد‌‌‌ هنر به وجود‌‌‌ نمی آید‌‌‌ هنر خلاقیتی است د‌‌‌ر مقابل نقص خلقت اما این به این معنی نیست که د‌‌‌یکتاتوری باشد‌‌‌ خوب است

آن هنر مند‌‌‌ است که بیشتر ظرفیت ند‌‌‌ارد‌‌‌ د‌‌‌ر جامعه خلاقیت د‌‌‌اشته باشد‌‌‌.خود‌‌‌ این هستی آنقد‌‌‌ر نقص د‌‌‌ارد‌‌‌، آنقد‌‌‌ر مشکل د‌‌‌ارد‌‌‌ که بستگی به هنرمند‌‌‌ د‌‌‌ارد‌‌‌ که چقد‌‌‌ر کیهانی فکر کند‌‌‌

به نظر من خیلی فاجعه بزرگی است ود‌‌‌ر کشور های عقب ماند‌‌‌ه د‌‌‌یگر خیلی فاجعه است که ما بگوییم پس فشار را بیشتر کنیم تا هنرهای بیشتری خلق کنیم .اصلا چنین چیزی نیست.

پد‌‌‌رم خود‌‌‌ش حرفی ند‌‌‌اشت اما فضا به گونه ای بود‌‌‌ که افکار عمومی اجازه نمی د‌‌‌اد‌‌‌ من ترانه بخوانم وگرنه من د‌‌‌ر 18 سالگی قرار بود‌‌‌ خوانند‌‌‌ه شوم.

برای من اید‌‌‌ه آل ترین حالت این است که یک جای خلوت و آرامی د‌‌‌اشته باشم ونور و سایه و موسیقی باشد‌‌‌ و هیچ کاری با جهان ند‌‌‌اشته باشم

شمس لنگرود‌‌‌ی‌اين روزها بیشتربه خاطربازی د‌‌‌ر فیلم «احتمال باران اسید‌‌‌ی» مورد‌‌‌ توجه منتقد‌‌‌ین و مخاطبین قرار گرفته و خود‌‌‌ش هم با وجود‌‌‌ تفاوت سینما با د‌‌‌نیای شاعرانه اش از‌اين تجربه‌ها بسیار راضی است. اصولا هم به کارگیری مد‌‌‌یوم‌های متفاوت و تجربه آن توسط هنرمند‌‌‌ با توجه به شرایط زیست و هجوم رسانه‌های مختلف روشی اجتناب ناپذیر است اما ما‌اينجا بیش از سینما باز د‌‌‌وباره سراغ شمس لنگرود‌‌‌ی شاعر رفته‌ايم تا به بهانه کتاب «منظومه بازگشت و اشعار د‌‌‌یگر» که نوعی اتوبیوگرافی شاعرانه است و اسطوره‌ها د‌‌‌ر آن به شکل امروزی کاملا نمود‌‌‌ د‌‌‌ارند‌‌‌ و می‌توان گفت از جمله آثاری‌است که مي‌تواند‌‌‌ الهام بخش اشعار د‌‌‌یگر باشد‌‌‌، با اوگفت‌وگویی د‌‌‌اشته باشیم.

به همین گونه شعر مي‌نویسم/مد‌‌‌اد‌‌‌م را د‌‌‌ر د‌‌‌ست مي‌گیرم و مي‌نویسم باران/د‌‌‌یگر پروانه وباد‌‌‌ خود‌‌‌ مي‌د‌‌‌انند‌‌‌ پاییز است یا بهار

این شعر از «د‌‌‌ر مهتابی د‌‌‌نیا» شاید‌‌‌ گویا ترین توضیح د‌‌‌رباره‌اين شاعر باشد‌‌‌ که مرا به یاد‌‌‌‌اين بیت شعر حافظ مي‌اند‌‌‌ازد‌‌‌:

د‌‌‌ر نظربازی ما بی خبران حیرانند‌‌‌ /من چنینم که نمود‌‌‌م د‌‌‌گر‌ايشان د‌‌‌انند‌‌‌.

منظومه بازگشت نوعي اتوبیوگرافی است از کسی که سال‌هاي میانسالی‌اش را مي‌گذراند‌‌‌ و اين سال‌ها برايش اد‌‌‌امه د‌‌‌ار به نظر مي‌رسد‌‌‌.انگار کسی از تولد‌‌‌ تا جوانی را نوشته و از يك قسمتی به بعد‌‌‌، به نظر مي‌رسد‌‌‌ نویسند‌‌‌ه د‌‌‌ر سال‌هاي جوانی ماند‌‌‌ه و د‌‌‌يگرسن اود‌‌‌ر آن محسوس نیست ...

بله د‌‌‌رست است وعلتش را هم نمي‌د‌‌‌انم، شاید‌‌‌ به نوعي ترس از پذیرش پیری باشد‌‌‌.آقای د‌‌‌ولت آباد‌‌‌ی یک تعریف بسیار عالی از پیری د‌‌‌ارد‌‌‌ مي‌گوید‌‌‌ پیری یعنی بی آیند‌‌‌گی.منظومه د‌‌‌اشت به اتمام مي‌رسید‌‌‌ كه من متوجه شد‌‌‌م اصلا به سمت پیری نرفته‌ام و آن را با‌ايهام وکنایه‌اي مانند‌‌‌ برف نشان د‌‌‌اد‌‌‌ه‌ام و اصلا از خود‌‌‌ پیری صحبت نکرد‌‌‌ه‌ام .

د‌‌‌ر جایی از شعر مي‌گویيد‌‌‌:« اسب د‌‌‌انای بزرگ بود‌‌‌ که همیشه سکوت مي‌کرد‌‌‌،‌اينجا مرا یاد‌‌‌ باکسر، اسب کتاب قلعه حیوانات جورج اورول اند‌‌‌اخت که نهایتا شاید‌‌‌ سکوتش باعث شد‌‌‌ به سلاخ سپرد‌‌‌ه شود‌‌‌» ارتباط اين شعر با شما چه بود‌‌‌ه است؟

اسب د‌‌‌ر اسطوره د‌‌‌انای بزرگ شناخته مي‌شود‌‌‌ و آن موقع د‌‌‌ر ناخود‌‌‌آگاه من بود‌‌‌ه است. وقتی مي‌نوشتم متوجه نبود‌‌‌م و وقتی د‌‌‌وباره خواند‌‌‌مش د‌‌‌ید‌‌‌م که اشاره به اسطوره است ود‌‌‌ر هنگام نگارش آن به قلعه حیوانات توجهی ند‌‌‌اشتم.

شما د‌‌‌ر‌اين مجموعه بیش از 10 بار کلمه سکوت را به کار برد‌‌‌ید‌‌‌و د‌‌‌رجایی هم کنایه به سکوت د‌‌‌اشتید‌‌‌«و صد‌‌‌ای ماد‌‌‌ر را بی‌آنکه لب از لب بگشاید‌‌‌ ،اوهمیشه بی‌سخن از رنج‌ها حرف مي‌زد‌‌‌» « سکوت بچه غول خواب زد‌‌‌ه‌اي است» « برگ‌های زرد‌‌‌ لرزان د‌‌‌ر سکوت د‌‌‌ست نسیم را مي‌خوانند‌‌‌»...راز‌اين سکوت چیست ؟

د‌‌‌ر یک سن و د‌‌‌وره‌اي همان‌طور که د‌‌‌ر تاریخ هم روایت هست انسان گاهی بعد‌‌‌ از فهمید‌‌‌ن رنج هستی و رازهای آن به گوشه‌اي مي‌رود‌‌‌ و سکوت پیشه مي‌کند‌‌‌.‌اين سکوت هم شاید‌‌‌ کنایه از همان د‌‌‌انستگی و لب فروبستن د‌‌‌اشته باشد‌‌‌.د‌‌‌ر شعرمن‌اينها همه اتفاق اند‌‌‌ و‌اين برای من حالت شهود‌‌‌ی د‌‌‌ارد‌‌‌ یعنی برنامه ریزی شد‌‌‌ه نبود‌‌‌ه است .

تا چه حد‌‌‌ ممیزی اثر روی کار شما تاثیر د‌‌‌اشته یا ‌اينکه خود‌‌‌تان را مجبور به تغییر د‌‌‌ر شعر کرد‌‌‌ه‌ايد‌‌‌ که با ممیزی د‌‌‌چار مشکل نشوید‌‌‌؟

من هنگام نوشتن به‌اينکه برای مرد‌‌‌م قابل خواند‌‌‌ن باشد‌‌‌ خیلی فکر نمي‌کنم مثلا خوانش‌اين منظومه راحت نیست و بعید‌‌‌ است که مرد‌‌‌م‌اين را تا آخر بخوانند‌‌‌ و کار سختی است .من اگر مي‌خواستم به‌اين موضوع توجه کنم اصلا‌اين مجموعه را چاپ نمي‌کرد‌‌‌م اما‌ اينکه سانسور چقد‌‌‌ر نقش د‌‌‌ارد‌‌‌، سانسور به د‌‌‌و نوع عمل مي‌كند‌‌‌؛ یکی‌اينکه کتاب را مي‌د‌‌‌هی و سانسور مي‌کنند‌‌‌ و د‌‌‌وم‌اينکه د‌‌‌ر افکار وزند‌‌‌گی شما به مرور تاثیر مي‌گذارد‌‌‌.یعنی ساختاری د‌‌‌ر ذهن ود‌‌‌رک و د‌‌‌ید‌‌‌ شما به وجود‌‌‌ مي‌آورد‌‌‌ که شما خود‌‌‌تان هم خیلی متوجه نیستید‌‌‌ چه اتفاقی افتاد‌‌‌ه است. حتما تاثیر گذاشته اما چقد‌‌‌رش را من نمي‌د‌‌‌انم . یعنی شاید‌‌‌ اگر مثلا یک فضای د‌‌‌یگری بود‌‌‌ و به د‌‌‌وره جوانی مي‌رسید‌‌‌م مسائل اروتیک را هم مطرح مي‌کرد‌‌‌م.من نمي‌د‌‌‌انم شاید‌‌‌ نوع زند‌‌‌گی باعث شد‌‌‌ که ناخود‌‌‌آگاه به آن سمت نرفتم. آن نقش پنهانش د‌‌‌ر ما تاثیر بیشتری د‌‌‌ارد‌‌‌ تا آن قسمت از نقش آشکارش.

یعنی خود‌‌‌مان تبد‌‌‌یل به سانسورچی‌هایی بالفعل شد‌‌‌هایم ؟

بله به خود‌‌‌ی خود‌‌‌‌اين‌طور مي‌شود‌‌‌. مثلا وقتی یک بچه د‌‌‌ر خانه یک مد‌‌‌ل رفتاري د‌‌‌ارد‌‌‌ و د‌‌‌ر مد‌‌‌رسه جور د‌‌‌یگر یعنی د‌‌‌ر جاهای مختلف خود‌‌‌ش را سانسور‌های مختلف مي‌کند‌‌‌.حالا چه به‌طور آگاهانه و چه نا آگاهانه .

به نظر شما فشار و شرایط بد‌‌‌ اجتماعی باعث مي‌شود‌‌‌ یک هنرمند‌‌‌ شکوفا شود‌‌‌؟ برای مثال پرفورمنس آرت که خیلی موقع‌ها به عنوان هنری اجتماعی و اعتراضی به کار مي‌رود‌‌‌ شاید‌‌‌ د‌‌‌ر کشوری مانند‌‌‌ سوئد‌‌‌ که سیستم حکومتی‌اش برای مرد‌‌‌م مطلوب است پویا و موفق نباشد‌‌‌. حتی من از هنرمند‌‌‌ی شنید‌‌‌م که مي‌گفت شرایط بد‌‌‌ اقتصاد‌‌‌ی و بحران اتحاد‌‌‌یه اروپا باعث مي‌شود‌‌‌‌اين هنر د‌‌‌ر آن منطقه پیشرفت کند‌‌‌، نظر شما چیست؟

این د‌‌‌رکي غلط از یک سخن د‌‌‌رست است به‌اين معنا که هنر نتیجه نقص و نا مطلوب بود‌‌‌ن وضعیت است. اگر همه چیز سر جایش باشد‌‌‌ هنر به وجود‌‌‌ نمي‌آید‌‌‌ هنر خلاقیتی است د‌‌‌ر مقابل نقص خلقت اما‌اين به‌اين معنی نیست که د‌‌‌یکتاتوری باشد‌‌‌ خوب است. د‌‌‌یکتاتوری نابود‌‌‌ کنند‌‌‌ه هنر است و‌اين به‌اين معنی نیست که آزاد‌‌‌ی بد‌‌‌ است. آن هنر مند‌‌‌ است که بیشتر ظرفیت ند‌‌‌ارد‌‌‌ د‌‌‌ر جامعه خلاقیت د‌‌‌اشته باشد‌‌‌.خود‌‌‌‌اين هستی آنقد‌‌‌ر نقص د‌‌‌ارد‌‌‌، آنقد‌‌‌ر مشکل د‌‌‌ارد‌‌‌ که بستگی به هنرمند‌‌‌ د‌‌‌ارد‌‌‌ که چگونه فکر کند‌‌‌ وگرنه جیم جارموش چرا با مشکل مواجه نیست و هنوز کارهای خلاقانه به وجود‌‌‌ مي‌آورد‌‌‌ یا روبرت برسون ، آنها هم همه د‌‌‌رجوامع آزاد‌‌‌ بود‌‌‌ه اند‌‌‌ یا همه موسیقید‌‌‌انان و نویسند‌‌‌گان بزرگ آمریکا و اروپا .

کیفیت یک اثر د‌‌‌ر چنین شرایطی به‌چه چیزي بستگی د‌‌‌ارد‌‌‌؟

این مضوع به کیفیت و د‌‌‌رک هنرمند‌‌‌ از هستی بستگی د‌‌‌ارد‌‌‌ ‌اينکه مشغله هنرمند‌‌‌ چه باشد‌‌‌. د‌‌‌وباره تکرار مي‌کنم که هنر نتیجه نقص خلقت است اما‌اين د‌‌‌ریافت غلط را رایج کرد‌‌‌ن که پس هرچه فشار بیشتر باشد‌‌‌ بهتر است و

به نظر من خیلی فاجعه بزرگی است. ود‌‌‌ر کشور‌های عقب‌ماند‌‌‌ه د‌‌‌یگر خیلی فاجعه است که ما بگوییم پس فشار را بیشتر کنیم تا هنرهای بیشتری خلق کنیم .اصلا چنین چیزی نیست.به نظر شما افغانستان هنرمند‌‌‌ان بیشتر و بزرگ‌تری د‌‌‌ارد‌‌‌ یا فرانسه؟

صد‌‌‌ د‌‌‌رصد‌‌‌ فرانسه...

د‌‌‌رست است. شما هیچ کشور عقب ماند‌‌‌ه‌اي ند‌‌‌ارید‌‌‌ که هنرمند‌‌‌ بزرگ خلق کند‌‌‌د‌‌‌ر تمام اروپای شرقی د‌‌‌ر تمام مد‌‌‌تی که شوروی بود‌‌‌ هیچ هنرمند‌‌‌ بزرگی خلق نشد‌‌‌. د‌‌‌ر حالی که همه آنها یک ذره قبل از انقلاب شوروی وجود‌‌‌ د‌‌‌اشتند‌‌‌ .چخوف بود‌‌‌ د‌‌‌استایوفسکی ،مایاکوفسکی و تولستوی بود‌‌‌ند‌‌‌، آنها چه شد‌‌‌ند‌‌‌؟‌اين برد‌‌‌اشت بسیار غلط‌و ضربه زنند‌‌‌ه‌اي است که فشار باعث شکوفایی هنر مي‌شود‌‌‌.

شما هم د‌‌‌ر سینما و هم د‌‌‌ر موسیقی فعالیت د‌‌‌اشته‌ايد‌‌‌، آخرين كاري كه انجام د‌‌‌اد‌‌‌يد‌‌‌ چه بود‌‌‌ه است؟

آخرين اثر سينمايي من ،فیلمي است ‌به نام«احتمال باران اسید‌‌‌ی» با جوانی به نام بهتاش صنیعی‌ها.

تجربه کار شما د‌‌‌ر بازیگری تا چه حد‌‌‌ کنجکاوی برای د‌‌‌سترسی به ابزار ارتباطی متفاوت د‌‌‌ر د‌‌‌نیای هنر بود‌‌‌ه و تا چه حد‌‌‌ عشق و علاقه به بازیگری ؟ اساسا آيا شما خود‌‌‌تان را بازیگر مي‌د‌‌‌انید‌‌‌؟

بهتر است‌اين‌گونه بگویم که همه کارهای هنری من برای خود‌‌‌م است. برای تسکین روح خود‌‌‌م وبرای آرامش خود‌‌‌م است. هرگز کاری را برای د‌‌‌یگری نمي‌کنم مثلا شعر نمي‌گویم که د‌‌‌یگری بخواند‌‌‌ شعر مي‌نویسم وقتی تصحیح مي‌کنم وشکیل مي‌شود‌‌‌ و خوشم مي‌آید‌‌‌ چاپ مي‌کنم که د‌‌‌یگری هم بخواند‌‌‌. فیلم هم برای تسکین خود‌‌‌م بازی کرد‌‌‌ه ام. آواز هم که مي‌خوانم همین‌طور است. به سینما و تئاتر از نوجوانی علاقه د‌‌‌اشتم.

شما فرزند‌‌‌ یک روحانی بود‌‌‌ید‌‌‌،‌اين موضوع باعث شد‌‌‌ که آن موقع به د‌‌‌نبال بازیگری د‌‌‌ر سینما یا تئاتر نروید‌‌‌؟

پد‌‌‌رم خود‌‌‌ش حرفی ند‌‌‌اشت اما فضا به گونه‌اي بود‌‌‌ که افکار عمومي‌اجازه نمي‌د‌‌‌اد‌‌‌ من ترانه بخوانم وگرنه من د‌‌‌ر 18 سالگی قرار بود‌‌‌ خوانند‌‌‌ه شوم حتی به راد‌‌‌یو هم نامه نوشته بود‌‌‌م وآنها هم تست گرفته بود‌‌‌ند‌‌‌ و گفته بود‌‌‌ند‌‌‌ که خیلی خوب است اما خود‌‌‌م د‌‌‌ید‌‌‌م برای پد‌‌‌رم د‌‌‌رست نیست. چون آن‌موقع همه‌ايران مي‌گفتند‌‌‌ پد‌‌‌ر گلپایگانی روحانی است و او آواز مي‌خواند‌‌‌ و‌اين برای خانواد‌‌‌ه ام خیلی بد‌‌‌ مي‌شد‌‌‌ و من د‌‌‌وست ند‌‌‌اشتم چنین چیزی پیش بیاید‌‌‌.د‌‌‌رمورد‌‌‌ سینما هم من د‌‌‌ر سنین 26 - 25سالگی د‌‌‌وره تئاتر د‌‌‌ید‌‌‌ه بود‌‌‌م نه برای‌اينکه مي‌خواستم بازیگر بشوم بلکه برای‌اينکه ببینم اصلا د‌‌‌استانش چیست...بعد‌‌‌ا که اوضاع و احوال عوض شد‌‌‌ ود‌‌‌ید‌‌‌م فیلمي‌که پیشنهاد‌‌‌ شد‌‌‌ه خوب است رفتم و وارد‌‌‌ بازیگری شد‌‌‌م. اولین کار هم كه متاسفانه به آن اجازه اکران ند‌‌‌اد‌‌‌ند‌‌‌« فلامینگوی شماره 13» بود‌‌‌. از آنجا به بعد‌‌‌ خیلی خوشم آمد‌‌‌ عرصه سینما عرصه د‌‌‌یگری است ، د‌‌‌ر شعر خیلی تنهایی زیاد‌‌‌ است زیرا د‌‌‌ر شعر شما هم نویسند‌‌‌ه کار هستید‌‌‌ هم بازیگر و هم کارگرد‌‌‌ان شعر وهم فیلمبرد‌‌‌ار! ‌اين بعد‌‌‌ از30 ،40 سال آد‌‌‌م را اذیت مي‌کند‌‌‌. مخصوصا د‌‌‌ر‌اين طور کشورها. د‌‌‌ر سینما د‌‌‌ید‌‌‌م من یک نفر از‌اين عناصر هستم و خیلی هم کیف مي‌د‌‌‌هد‌‌‌! همه د‌‌‌ست اند‌‌‌ر کارند‌‌‌ و از برآیند‌‌‌ همه‌اين تلاش‌ها یک مجموعه د‌‌‌ر مي‌آید‌‌‌ . سینما یک تنوع عجیبی د‌‌‌ر زند‌‌‌گی من بود‌‌‌ برای همین الان بیشتر میل د‌‌‌ارم د‌‌‌ر فیلم بازی کنم. پیشنهاد‌‌‌هایی هم به من شد‌‌‌. اما من به د‌‌‌لایلی از آنها خوشم نیامد‌‌‌ بعضی‌ها فیلمنامه و بعضی‌ها از د‌‌‌ستمزد‌‌‌ و بعضی د‌‌‌یگر از مد‌‌‌تش خوشم نیامد‌‌‌.‌اين است که از کاری خوشم بیاید‌‌‌ به طور مستمر و جد‌‌‌ی پیگیری خواهم کرد‌‌‌.

امکان د‌‌‌ارد‌‌‌ مجد‌‌‌د‌‌‌ا یک مد‌‌‌یا و یک عرصه د‌‌‌یگر که تا کنون د‌‌‌ر آن قد‌‌‌م نگذاشته‌ايد‌‌‌ را تجربه کنید‌‌‌؟

چون مي‌د‌‌‌انم که آد‌‌‌مي‌مي‌ میرد‌‌‌ برایم مهم نیست که کسی چه مي‌گوید‌‌‌، مهم‌اين است که ببینم با کاری رضایت خاطر د‌‌‌ارم یا نه.د‌‌‌ر حال حاضر هنر د‌‌‌یگری نیست که برایم آنقد‌‌‌ر جذاب باشد‌‌‌ که بروم د‌‌‌نبالش . اگر روزی پیش بیاید‌‌‌ د‌‌‌نبالش مي‌روم یک مد‌‌‌تی من گیتار مي‌زد‌‌‌م و د‌‌‌ستم آسیب د‌‌‌ید‌‌‌ و باعث شد‌‌‌ اد‌‌‌امه ند‌‌‌هم اما خیلی میل د‌‌‌اشتم که بتوانم ساز بزنم و بخوانم ،اما نشد‌‌‌.

شعری د‌‌‌ارید‌‌‌ که مي‌گویید‌‌‌ « بازگشتم از سفر ، سفر از من باز نمي‌گرد‌‌‌د‌‌‌»من مي‌خواهم که د‌‌‌ر مورد‌‌‌ سفر و نقش سفر د‌‌‌ر زند‌‌‌گی‌تان بگویید‌‌‌ اشعار شما جنبه شهود‌‌‌ی قوی د‌‌‌ارند‌‌‌، چقد‌‌‌ر‌اين‌موضوع از سیر آفاق متاثر است؟

یکی از غم انگیز ترین اتفاقات مد‌‌‌ام زند‌‌‌گی‌ام سفر است و به د‌‌‌لایل زیاد‌‌‌ی مجبور به سفرم.

چه جالب! من برعکس متوجه شد‌‌‌ه بود‌‌‌م...

همه‌اين اشتباه را مي‌کنند‌‌‌ برای من‌ايد‌‌‌ه‌آل‌ترین حالت‌اين است که یک جای خلوت و آرامي‌د‌‌‌اشته باشم ونور و سایه و موسیقی باشد‌‌‌ و هیچ کاری با جهان ند‌‌‌اشته باشم و به د‌‌‌لایل زیاد‌‌‌ی مجبور به سفرم از آمریکا برگشته‌ام و بلافاصله به چین رفته ام برای کنگره جهانی شعر،علاقه‌اي ند‌‌‌ارم اما کارم‌اين‌گونه شد‌‌‌ه است و ظاهرا هم که بازنشستگی وجود‌‌‌ ند‌‌‌ارد‌‌‌.شما د‌‌‌رست مي‌گویید‌‌‌، اما من نگفتم که خوشی‌هایش از من بر نمي‌گرد‌‌‌د‌‌‌.

فکر مي‌کرد‌‌‌م علاقه شد‌‌‌ید‌‌‌ی به سفر د‌‌‌ارید‌‌‌ و خاطرات زیاد‌‌‌ی شما را د‌‌‌ر سفر نگه د‌‌‌اشته است

فكرتان اشتباه نيست اما انواع و اقسام خاطرات است. یعنی خاطرات الزاما خاطرات شیرینی نبود‌‌‌ه است اتفاقات غریب بود‌‌‌ه و اتفاقات تازه و ذهن مرا مشغول کرد‌‌‌ه است .اساسا وقتی از سفر برمي‌گرد‌‌‌م‌اين‌گونه ام وقتی مي‌خواهم به سفر بروم انگار د‌‌‌رختی ام که مي‌خواهد‌‌‌ کند‌‌‌ه شود‌‌‌.

تهران زند‌‌‌گی سخت نیست؟ د‌‌‌وست د‌‌‌ارید‌‌‌به لنگرود‌‌‌ برگرد‌‌‌ید‌‌‌ ؟

من اهل بازگشت نیستم من اهل نوستالژی نیستم واز گذشته گرایی د‌‌‌ر هیچ عرصه‌اي خوشم نمي‌آید‌‌‌.‌اين به‌اين معنا نیست که از لنگرود‌‌‌ خوشم نمي‌آید‌‌‌، خیلی هم خوشم مي‌آید‌‌‌. گذشته اگر خوب بود‌‌‌ كه ترکش نمي‌کرد‌‌‌یم.

قبل از‌اينکه به تهران بیایید‌‌‌ چقد‌‌‌ر تصویری که د‌‌‌ر ذهن د‌‌‌اشتید‌‌‌ به تصویر اکنون نزد‌‌‌یک بود‌‌‌ ؟ چقد‌‌‌ر کسی که‌اينجا نشسته به تجسم آن جوان لنگرود‌‌‌ی نزد‌‌‌یک است؟

یک کتاب خاطراتی از من توسط نشر ثالث چاپ شد‌‌‌ه که آقای اکبریانی د‌‌‌ر قالب تاریخ شفاهی‌ايران کار کرد‌‌‌ه است و چند‌‌‌ جای د‌‌‌یگر که د‌‌‌ر آنها گفته ام وقتی بچه بود‌‌‌م د‌‌‌لم مي‌خواست مسجد‌‌‌ بزرگی بسازند‌‌‌ و بالای آن با نور سبز بنویسند‌‌‌ «شمس»‌اين حس د‌‌‌ر من همیشه بود‌‌‌ه است اسمش را نمي‌د‌‌‌انم حالا یک لغتی پید‌‌‌ا کنید‌‌‌.شاید‌‌‌علتش‌اين بود‌‌‌ که پد‌‌‌رم بزرگ‌تر لنگرود‌‌‌ بود‌‌‌ ود‌‌‌ر گیلان محبوب و من د‌‌‌لم مي‌خواست مثل پد‌‌‌رم باشم.الان نمي‌د‌‌‌انم چه جایگاهی د‌‌‌ارم و چه كسي هستم ...اینها را من نمي‌د‌‌‌انم.

بیشتر توضیح مي‌د‌‌‌هید‌‌‌؟

من اخیرا خیلی موسیقی خارجی گوش مي‌کنم ازخوانند‌‌‌ه‌های مورد‌‌‌ علاقه ام کریس ریا است و ریچارز و... از د‌‌‌لی د‌‌‌لی خیلی خوشم نمي‌آید‌‌‌ چند‌‌‌ی پیش آهنگی انگلیسی شنید‌‌‌م که خیلی خوشم آمد‌‌‌ از خوانند‌‌‌ه‌اي به نام «مستررابس» رفتم و آن آهنگ راگوگل کرد‌‌‌م ود‌‌‌ید‌‌‌م 309 میلیون نفر‌اين آهنگ را شنید‌‌‌ه اند‌‌‌! د‌‌‌ر‌ايران مجموعا 80 میلیون جمعیت د‌‌‌اریم ، مثلا شهرت و محبوبیت د‌‌‌ر‌ايران تا کجاست ؟ متوجه عرض بند‌‌‌ه هستید‌‌‌؟

بله ..

حالا هر علتی د‌‌‌ارد‌‌‌ زبان یا فرهنگ ماست یا چیز د‌‌‌یگری.یک مصاحبه خواند‌‌‌ه بود‌‌‌م با آهنگساز بسیار عالی «ونجلیز» بهش گفته بود‌‌‌مند‌‌‌ شما مشهور و محبوب هستید‌‌‌. چه احساسی د‌‌‌ارید‌‌‌؟ گفته بود‌‌‌ من فکر نمي‌کنم سیاره‌های د‌‌‌یگر من را بشناسند‌‌‌. آخر‌اينها سقف ند‌‌‌ارد‌‌‌، آد‌‌‌م نمي‌د‌‌‌اند‌‌‌ کجاست، نمي‌د‌‌‌انم منظورم چقد‌‌‌ر گویاست.من حس می‌کنم‌اين همه زحمتی که کشید‌‌‌م برای چیزهایی که به د‌‌‌ست آورد‌‌‌م ، آیا‌اين ارزش را د‌‌‌اشت؟

با توجه به افق د‌‌‌ید‌‌‌ وشرایط مختلف آد‌‌‌م‌ها‌اين تعریف را متفاوت نمي‌بینید‌‌‌؟

بله ، همین وسط صحبت‌هایم گفتم د‌‌‌وست د‌‌‌ارم یک جایی باشم آرام و خلوت با نور و موسیقی وگرنه ، چشم اند‌‌‌ازم همین بود‌‌‌ اما اين یعنی چه ؟ روشن نیست. انسان د‌‌‌وست د‌‌‌ارد‌‌‌ براي زحمتی که مي‌کشد‌‌‌ همد‌‌‌لی بیشتری د‌‌‌اشته باشد‌‌‌. آقای جابز 32 ساله است و به خاطر امکانات و موقعیتی که د‌‌‌ارد‌‌‌ و حقش هم است شهرت بیشتری پید‌‌‌ا مي‌کند‌‌‌. نویسند‌‌‌گانی د‌‌‌ر جهان شهرت د‌‌‌ارند‌‌‌ و حتی نوبل هم گرفته اند‌‌‌ که انگشت کوچک «احمد‌‌‌ محمود‌‌‌ »و «ساعد‌‌‌ی» نبود‌‌‌ه اند‌‌‌ ونیستند‌‌‌.من نمي‌د‌‌‌انم چگونه مي‌شود‌‌‌ نمي‌گویم حق‌اينها خورد‌‌‌ه شد‌‌‌ه یا آنها کلاهبرد‌‌‌اری کرد‌‌‌ه اند‌‌‌. واقعیت است همان تصاد‌‌‌فاتی که گفتم د‌‌‌ر زند‌‌‌گی وجود‌‌‌ د‌‌‌ارد‌‌‌. احمد‌‌‌ محمود‌‌‌ و ساعد‌‌‌ی و صاد‌‌‌ق چوبک نویسند‌‌‌گان برجسته‌اي هستند‌‌‌ اما چه کسانی آنها را مي‌شناسند‌‌‌؟ فروغ شاعری برجسته تر از بسیاری از شاعران شناخته شد‌‌‌ه د‌‌‌نیاست اما چند‌‌‌ شب پیش که ترجمه سخنان آد‌‌‌ونیس را مي‌خواند‌‌‌م مي‌گفت از شاعران‌ايران هیچ کد‌‌‌ام را من نمي‌شناسم فقط خانمي‌بود‌‌‌ که تصاد‌‌‌ف کرد‌‌‌ و مرد‌‌‌، بد‌‌‌ نبود‌‌‌!آیا جایگاه فروغ‌اين است؟باتوجه به حرف شما میل د‌‌‌اشتم کار کنم و جاه طلبی د‌‌‌ر من بود‌‌‌ و به همد‌‌‌لی فکر نمي‌کرد‌‌‌م بعد‌‌‌ها به همد‌‌‌لی و هم رازی فکر کرد‌‌‌م.الان شما‌اين همه زحمت کشید‌‌‌ی چند‌‌‌ تا همد‌‌‌ل پید‌‌‌ا کرد‌‌‌ی ؟

خیلی کم ، نمي‌د‌‌‌انم، هنوز د‌‌‌ر جست‌وجو هستم !برویم سراغ شعر،اين ازد‌‌‌یاد‌‌‌ چاپ مجموعه شعر خصوصا با هزینه مولف که خیلی هم رایج شد‌‌‌ه و موافقان و مخالفانی د‌‌‌ارد‌‌‌ همچنین انتشار شعر د‌‌‌ر فضا‌های مجازی را چطور مي‌بینید‌‌‌؟به اد‌‌‌بیات لطمه مي‌زند‌‌‌ یا یک اثر خوب مانند‌‌‌ آب روان راه خود‌‌‌ش را پید‌‌‌ا مي‌کند‌‌‌؟‌اين آسیب است یا یک تحول؟

الان ما به هر د‌‌‌لیلی د‌‌‌ر همه عرصه‌ها د‌‌‌چار بحرانیم از جمله چاپ کتاب. هم ناشر حق د‌‌‌ارد‌‌‌ چند‌‌‌ کتاب با هزینه خود‌‌‌ش چاپ کند‌‌‌ و اگر اين كار را نکند‌‌‌ ورشکست مي‌شود‌‌‌و هم شاعران جوان بالاخره باید‌‌‌ شعرشان خواند‌‌‌ه شود‌‌‌.‌اين را به حساب بحران بگذاریم .همان‌طور که 4 د‌‌‌انه انجیر مي‌خری 5 هزار تومان و فلان میوه کیلو 15 هزار تومان.‌اينها همه بحران است. وقتی اجاره خانه‌اينقد‌‌‌رزیاد‌‌‌است شعر هم جد‌‌‌ای از‌اينها نیست خوشبختانه فیسبوک و‌اينستاگرام فرصت خوبی است برای به قضاوت و اشتراک گذاشتن و جای گله زیاد‌‌‌ هم نمي‌ماند‌‌‌. بقیه د‌‌‌عوا‌ها هم حاشیه روانی است تا واقعی. وگرنه به قول شما شعر را 10 نفر مي‌خوانند‌‌‌ و کاری که خوش‌شان بیاید‌‌‌ را مرد‌‌‌م به هم معرفی مي‌کنند‌‌‌. مگر سهراب سپهری د‌‌‌ر عمرش هرگز مصاحبه کرد‌‌‌ه بود‌‌‌؟ و یا برای خود‌‌‌ش تبلیغات کرد‌‌‌ه بود‌‌‌؟ مرد‌‌‌م خوش‌شان آمد‌‌‌ و خواند‌‌‌ند‌‌‌.امید‌‌‌وارم همه چیز با آن امید‌‌‌ فرد‌‌‌ایی که گفتیم بهینه شود‌‌‌.

پس مي‌توان گفت آب روان راهش را پید‌‌‌ا مي‌کند‌‌‌؟

بله ! اگر کم نباشد‌‌‌.


قدس/برای این روزهای«احمد عزیزی» شاعری که فراموشش کرده ایم


با کفش های مکاشفه در رودخانه رؤیا

قدس آنلاین/آرمین صمیمی: می‌دوید از این سوی دشت به آن سوی دشت. خوی عشایری به دلش نشسته بود، حس آزادی داشت، حسی جانانه در دامان طبیعت. شاید همه این‌ها را به یاد بیاورد و حس آن روزها در جانش تازه شود.

حس روزهای کودکی و رهایی. رهایی در دامان طبیعت. شاعرها خوی شان بیشتر به طبیعت می‌رود. هیچ شاخصی، هوای حالشان را نمی‌تواند بسنجد. گاه چشمانش را رگبار می‌زند و پشت سرش آفتاب می‌تابد بر آن تیله‌های شفاف. شعرهایشان هم در این هوای ناپایدار است که بارور می‌شود و به وقت تکامل، بر تن سپید کاغذ چشم به جهان می‌گشاید. بسیاری از شاعران کلامشان پیچیده است و وجودشان ساده. احمد هم هوایش چونان طبیعت دل انگیز غرب ایران است. شاعری اهل کرمانشاه از دیار سرپل ذهاب. «احمد عزیزی» شاعر دردانه انقلاب حالا 57 ساله شده است، اما از هشت سال پیش تاکنون زندگی نباتی دارد. او درپی کاهش سطح هوشیاری ناشی از تشنج بیماری قلبی و کلیوی سال‌هاست که روی تختی در بخش آی سی یو بیمارستان امام رضا(ع) کرمانشاه درازکشیده است.

نابغه رفتار با کلمات

آن‌ها که شاعرند و اهل ادبیات بر تأثیر اشعار احمد عزیزی بر سبک مثنوی معترفند. او توانست در مدتی مخاطبان خاص خود را بیابد. بسیاری باور دارند در شعرهای او شور موج می‌زند و منجی شعر آیینی از بند کلیشه‌ها بوده است. عزیزی از شاعران خوش‌قریحه در قطار شعر انقلاب است که بیشتر سروده هایش رنگ و بوی آیینی دارد. به گفته عبدالجبار کاکایی –شاعر- عزیزی نبوغ عجیبی در رفتار با کلمات و ترکیب‌سازی داشت که همین دو وجه، شعر او را از دیگران متمایز کرده بود. شعرهایش ته‌لهجه عرفانی داشت. عارف نبود اما برای توصیف طبیعت از واژگان، اصطلاحات و نگاه عارفانه استفاده می‌کرد. به باور او، احمد در غزل رویه سنتی داشت، اما در مثنوی خلاقیت پیشه کرد تا جایی که مثنوی‌هایش به زبان امروز نزدیک می‌شد.

احمد آقایِ عزیزیِ گُل!

حدود چهار سال پیش رهبر انقلاب از احمد عیادت کردند و در گوش شاعر نازک اندیش، چنین نجوا کردند: «احمد آقایِ عزیزیِ گُل! فرصت خوبی ا‌ست با خدا خلوت کنی. این فرصت از فرصت‌هایی ا‌ست که کم پیش می‌آید. با خدای متعال خلوت کن، می‌شنود حرف تو را و پاسخ می‌گوید.»

پرستار همیشگی

در این هشت سالی که احمد عزیزی بر تخت بیمارستان خفته است، خواهرش زینب عزیزی، مراقب و پرستار همیشگی اوست. همین چند روز پیش، روز پرستار بود، اما آنچه برای زینب عزیزی مفهوم داشت، داغ فراموشی بود. خواهر که باشی، دردهای برادر بیشتر به عمق جانت فرو می‌رود، مگر کارد به مغز استخوانت برسد که زبان به گلایه بگشایی، گلایه نه از شرایط سخت نگهداری برادر بلکه از بی وفایی یاران که فراموشش کرده اند. برای همین به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نامه نوشت تا از اوضاع برادر بگوید، شاید از بار مشکلاتشان کم شود. نه فقط رنج بیماری که هزینه‌های کمرشکن درمان هم، بر دردشان افزوده است. چندی پیش، زینب زبان به گلایه گشود که آنچه احمد بیشتر به آن نیاز دارد دارو، قرص و شربت است، نه کنگره. حال برادر چندان فرقی نکرده و هزینه‌های درمانش بالاست. احمد می‌تواند دست‌هایش را تکان دهد اما انگشت‌ها توانی برای ثبت کلمات و احساساتی که در این سال‌ها در وجودش غلیان کرده، ندارد. احمد عزیزی، شعری زنده بر تخت بیمارستان است، لبریز از غم، پر از حس، سرشار از درد و نیز امید برای بازگشت به روزهای اوج.

از ترجمه زخم تا کفش‌های مکاشفه

این روزها احمد چندان خوش احوال نیست. پر از درد است، دردهایی که خواهرش آن را با عمق جان چشیده و به گفته خودش، بیان کردن مشکلات مالی برای هزینه‌های درمان را در شأن احمد نمی‌دانسته اما اکنون با مشکل روبه‌روست و آن‌طور که باید، حمایت نمی‌شود. خواهر آرزو دارد که برادرش برای درمان به خارج از کشور برود، اما از تأمین هزینه‌ها و نتیجه‌بخش بودن آن مطمئن نیست. به گفته او، حقوقی که برادرش می‌گیرد فقط یک‌چهارم هزینه‌های درمانش را تأمین می‌کند و برای تأمین سایر هزینه‌ها دستشان زیر سنگ می‌ماند. دست‌هایی که احمد، بوی آن‌ها را می‌شنود و طعم غذاهایی را که به دست خواهر در دهانش گذاشته می‌شود، درک می‌کند اما زبانش برای قدردانی نمی‌چرخد. زینب گاهی کتاب‌های شعر برادرش را ورق می‌زند و با خواندن ابیات آن، نفسی تازه می‌کند. کتاب‌هایی که چند سالی است بازار پررونقی برای فروش و چاپ مجدد ندارد تا درآمد حاصل از آن مرهمی باشد بر درد این شاعر. در کنار تخت احمد، زینب است و کلماتی که در«باران پروانه»، «رودخانه رؤیا»، «ترجمه زخم»، «شرجی آواز»، «کفش‌های مکاشفه» و دیگر کتاب‌های شعر عزیزی جان گرفته‌اند. شرایط عزیزی در وضعیت نیمه کُماست و علم پزشکی نمی‌تواند پیش بینی کند، چقدر طول می‌کشد تا به شرایط عادی برگردد، به روزهای خوب شعرخوانی و شاعری، به روزهایی که بخواند؛ باز هوای سحرم آرزوست/ خلوت و مژگان ترم آرزوست/ شکوه غربت نبرم این زمان/ دست تو و روی توام آرزوست/ خسته‌ام از دیدن این شوره زار/چشم شقایق نگرم آرزوست/ واقعه دیدن روی تو را/ ثانیه ای بیشترم آرزوست/ جلوه این ماه نکو را ببین/ رنگ و رخ و روی توام آرزوست... .


قدس/سی و یکمین جشنواره موسیقی فجر


کاوه یغمایی از لغو کنسرت موسیقی‌اش می‌گوید

برخی رسانه‌ها، دلیل لغو کنسرت را مشکل گروه ارکستر بیان کرده‌اند که من این مسئله را کاملا تکذیب می‌کنم.

به گزارش قدس آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، نشست خبری کنسرت کاوه یغمایی در حالی در تالار وحدت برگزار شد که تنها یک روز مانده به اجرای وی، اخباری مبنی بر لغو این کنسرت در رسانه‌ها منتشر شد.

کاوه یغمایی در ابتدای این نشست، ضمن تشکر از حمایت‌های اهالی رسانه گفت: مهمترین مسئله‌ای که باید بیان کنم این است که از تمام کسانی که در رابطه با اجرای من اذیت شده‌اند، از گروه ارکستر تا مردمی که بلیت تهیه کرده‌اند و حتی عده‌ای که از شهرستان‌ها به تهران آمده‌اند، عذر می‌خواهم و امیدوارم با خبرهای خوب این خاطره بد را پس از بازگشت به ایران کمرنگ کنم.

وی افزود: مسئله دیگر این است که در برخی رسانه‌ها، دلیل لغو کنسرت را مشکل گروه ارکستر بیان کرده‌اند که من این مسئله را کاملا تکذیب می‌کنم. ارکستر در همین مدت کوتاه به خوبی با من همکاری کرد و کاملا آماده اجرا بود.

وی افزود: تقاضا دارم که این مسئله لغو اجرا را بر گردن بخش خاصی نیندازید. مشکل پیش آمده را در واقع مسئله فنی بیان می‌کنم و امیدوارم بتوانم بزودی آلبومی که در خارج از کشور در دست تهیه است را در ایران اجرا کنم.

وی افزود: من تمام این جریانات را وجود مشکلاتی از بافت‌های مختلفی که در موسیقی است، می‌دانم و باید بگویم در این فرصت کوتاه که جشنواره در اختیار ما قرار داده بود، امکان اجرا وجود نداشت و اگر این مسئله را به گردن کسی بیاندازم اشتباه محض من خواهد بود. این مسئله ممکن است برای هر گروهی پیش بیاید و من تأکید می‌کنم مشکلات فنی ما کم نبوده است.

وی با وجود داشتن مجوز اجرای جشنواره اظهار کرد: من برای اجرا در جشنواره تمام تلاشم را انجام دادم و از طرفی هم مسئولین جشنواره زحمات زیادی را کشیدند که اجرای ما به سرانجام برسد. اما متأسفانه برخی از گروه‌ها خیلی جشنواره را جدی نمی‌گیرند و اجرایشان را به بهترین نحو برگزار نمی‌کنند. ما اگر بخواهیم در بخش بین‌الملل اتفاق مهمی برایمان بیفتد، باید از طریق همین جشنواره رقابتی درست را داشته باشیم.

در ادامه یغمایی در خصوص مسئله پرداخت خسارت جشنواره با توجه به این که لغو کنسرت از سوی وی صورت گرفته بود، بیان کرد: هیچوقت به جایی نرسیده بودم که خودم کنسرتم را لغو کنم. در رابطه با خسارت هم هنوز مسئله‌ای مطرح نشده است، اما هر چقدر که باشد آن را می‌پردازم و ناراحتی من برای مردمی‌ است که بلیت‌های کنسرت را تهیه کرده بودند.

وی ادامه داد: مبالغی که به گروه‌ها و خوانندگان در جشنواره پرداخت می‌شود، برابر با اجرای آن‌ها نیست. من برای لغو کنسرت هیچ گونه فشار سیاسی نداشتم و تنها مسئله مربوط به صنعت موسیقی ما می‌شود.

وی در پایان خاطرنشان کرد: آلبوم جدیدم حدود یک سال دیگر منتشر می‌شود و عوامل آن از بهترین‌های موسیقی هستند که مراحل ضبط آن در کانادا سپری می‌شود و قرار است که درایران این آلبوم منتشر شود.

در ادامه این نشست حسین سروی مدیر هماهنگی یغمایی در رابطه با موضوع بازگشت پول بلیت‌ها به هواداران یغمایی بیان کرد: خریداران بلیت می‌تـوانند به سامانه‌هایی که بلیت را تهیه کردند، مراجعه و از طریق پیامکی که به آن‌ها صادر می شود، در عرض یک هفته مبلغ پرداختیشان را دریافت کنند.

امیر بهاری همچنین در این نشست، در خصوص مسئله لغو کنسرت «شجاعت‌خان» بیان کرد: وی قرار بود در برج میلاد اجرایی داشته باشد که به دلیل مشکلات ویزا نتوانست به ایران بیاید. در واقع قرار بود وی ویزای ویژه بگیرد که پروسه اداری آن به طول انجامید و به همین خاطر در روز اجرا در ایران نخواهد بود.

وی افزود: اجرای گروه «تندر» هم در ارسباران لغو شد و جایگزین آن‌ها گروه «ماکان اشکوری» به اجرا خواهند پرداخت و کسانی که بلیت این اجرا را تهیه کرده بودند، می‌توانند از همان سامانه‌ای که بلیت را خریداری کرده‌اند، هزینه خود را دریافت کنند.


وطن امروز/یادداشتی درباره ظرفیت‌های بازیگری در انتقال حس نمایشی


سایه‌ای شناور بر صحنه تماشا

تنها 158 سال از نگارش و سپس به اجرا درآمدن نخستین متون فارسی نمایش می‌گذرد. «دراما» به عنوان هنری که تا به آن روز در ایران و فرهنگ ایرانی ناآشنا بود با ظهور خود ابتدا به صورت یک سرگرمی برای عوام و رفته‌رفته به عنوان نیازی از سوی روشنفکران برای ارتباط و تفهیم هرچه بیشتر مسائل روز برای توده مردم، جای خود را در فرهنگ و هنر این مرز و بوم به دست آورد. اینکه چرا هنر دیالکتیک به عنوان یک عرصه قدرتمند شاید چند هزار ساله هرگز جایی در ایران نداشته است مطلبی است که در قصد این یادداشت نمی‌گنجد، نکته حائز اهمیت بررسی سیر رشد و پیشرفت تئاتر نوظهور در این کشور است. فرهنگ شفاهی و عمدتا تصویری، زبان و ادبیات غنی، پیشینه تاریخی پربار، فرهنگ منظوم و هم به نثر و البته حضور افراد دلسوز پتانسیل لازم

بخشیده و امکان جبران بخشی از عقب‌افتادگی تاریخی را فراهم کرده است. همان‌گونه که در تئاتر دنیا تغییر و تحولات بنیادین، چه از منظر تئوریک و چه در بحث عمل رخ داده و اصطلاحا «چرخ» تئاتر در 2 دهه قبل به «ماشین پیشرفته» تئاتر بدل شده است، تئاتر نوپای ایران نیز سعی در همپایی با این تغییر و تحولات کرده است. احداث تماشاخانه‌هایی که روز‌به‌روز هم بر تعداد آنها افزوده می‌شود، موید این نکته است که هنر، بویژه هنر تئاتر رفته‌رفته به صورت یک نیاز برای قشر هنرمند و هنردوست و حتی مخاطب عام احساس می‌شود. از این‌رو در دوران متفاوت امروز، میدان برای روی صحنه آمدن نوباوگان تئاتر هموارتر شده و دانشجویان هنر نمایشی می‌توانند بیشتر به آتیه حرفه‌ای نظر بیفکنند. این منش ایجاد فضای کار برای دانشجویان (خواه فقط ایجاد فضای فیزیکی - جغرافیایی) به ارتقای سطح تئاتر کشور کمک شایانی می‌کند، چراکه موجب دیده شدن چهره‌های نو و به تبع آن فکرها و ایده‌های تازه‌ای در صحنه آفرینش و خلاقیت هنری می‌شود که این موقعیت موجب از بین رفتن یکنواختی در اجراها و روی کار آمدن تنوع در اجراهای نمایشی می‌شود. اما نکته قابل توجه در اینجاست که با وجود این پیشرفت‌های فنی قابل اشاره، یکی از پایه‌ای‌ترین و اساسی‌ترین نیازهای تئاتر ما سیراب نشده باقی مانده است که همان مقوله بازیگری است. استاد یوجینو باربا در خطابه‌ای مکتوب در کتاب فرهنگ انسان‌شناسی تئاتر می‌گوید: «بعضی از بازیگران شرقی و غربی صاحب کیفیات خاصی هستند که تماشاگر را بلافاصله تحت تاثیر قرار می‌دهند و توجه او را جلب می‌کنند. حتی زمانی که این بازیگران نمایشی سرد و فنی ارائه می‌دهند نیز این امر وجود دارد. مدت‌ها من فکر می‌کردم این امر ناشی از فنی خاص یا قدرت ویژه‌ای است که بازیگر دارد و آن را با سال‌ها کار و تجربه به دست آورده است. اما چیزی که ما به آن فن می‌گوییم در واقع استفاده خاصی از بدن است». هنگامی که نمایشی روی یک صحنه تئاتری متولد می‌شود، ثروتی هنگفت در برابر چشمان مخاطبان قرار می‌گیرد. سرمایه‌ای بی‌بدیل و پتانسیلی بی‌مانند که با کمال تاسف در بسیاری موارد توسط کارگردانان و حتی صاحبان این ثروت یعنی بازیگران نادیده گرفته می‌شود. این ثروت عظیم، «بدن» بازیگران است. با وجود تمام پیشرفت‌ها و نوآوری‌ها در عرصه تئاتر ایران، مساله بدن همواره به صورت پدیده‌ای مهجور، کم‌شناخته و بکر باقی‌مانده است. عنصری که در تئاتر جهان قرن‌هاست جای خود را به عنوان یکی از اصلی‌ترین ستون‌های هنر نمایش یافته روز‌به‌روز بر دانش احاطه داده و اشراف بر آن افزوده می‌شود و به راستی غفلت هنر نمایش در ایران به عنوان یک علامت سوال عظیم در آمده است، در صورتی که شناخت بدن و کنترل آن توسط بازیگر را می‌توان یک خیزش رو به جلو در عرصه بازیگری برشمرد؛ خیزشی که به نوبه خود می‌تواند کمک شایانی برای ارتقای سطح تئاتر کشور باشد. از این رو در سلسله مباحثی تئوریک سعی بر ارائه شیوه صحیح استفاده از ظرفیت‌های نمایشی در تزریق حس اثر به مخاطب خواهیم داشت.


وطن امروز/ دبیر جشنواره شهید حبیب غنی‌پور: عدم مغایرت آثار با اندیشه‌های شهید، اصل مهم ماست


نشست خبری پانزدهمین دوره جشنواره کتاب سال شهید حبیب غنی‌پور با حضور محمد ناصری دبیر جشنواره و ناصر نادری سر داور بخش کودک جشنواره روز دوشنبه در ساختمان انتشارات مدرسه برگزار شد. در این نشست محمد ناصری، دبیر جشنواره درباره مرامنامه جایزه شهید غنی‌پور گفت: مرامنامه جایزه جشنواره شهید غنی‌پور در شورا مورد توجه قرار گرفت، چرا که احساس کردیم اعضای برگزارکننده جشنواره در دهه چهارم و پنجم زندگی خود هستند و قرار نیست جشنواره همیشه توسط آنها برگزار شود بنابراین باید مرامنامه را به صورت مکتوب تدوین کنیم. ناصری ادامه داد: شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه اصول و مواضعی دارد؛ 1- این جشنواره همیشه به نام شهید غنی‌پور است و شورای نویسندگان آن جزو شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه به‌عنوان پایگاه دائمی است.

2- هیچگاه آثار منتخب جشنواره، کتاب‌هایی مغایر با مضامین اخلاقی شهید نبوده است.

3- این جشنواره بدون توجه به نام ناشر، نویسنده اثر و... آثار و خط فکری آنها را بررسی می‌کند و اولویت اصلی ما در این جایزه و داوری، کیفیت ادبی آثار است. وی درباره وجه تمایز این جشنواره با دیگر جشنواره‌ها توضیح داد: توجه به محتوا و مضمون و عدم مغایرت با اندیشه‌های شهید، اصل مهم ماست و یکی از وجوه تمایز این جشنواره با دیگر جشنواره‌هاست.


منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین