فکری ارشاد هم که فیلمنامه «سایه روشن» را دارای پیچیدگیهای بیشماری میدانست، از موتمن خواست درباره ویژگیها و همچنین دلیل ساخت این فیلم صحبت کند:«راستش قراری مبنی بر ساخت «سایه روشن» نبود و امیر افشار فیلمنامهای به نام «فراموشخانه» را به من داد که یک درام دارای پس زمینه اجتماعی بود. به نظر میآمد که این اثر خیلی میتواند با جامعه ارتباط بگیرد و آنقدر از این مساله ذوقزده شدیم که دفتر فیلمی با نام «پنجره» را راهاندازی کردیم. تولید فراموشخانه را با یک گروه بازیگری گسترده شروع کردیم اما ناگهان سرمایهگذاران فیلم ناپدید شدند و ما ماندیم و حجم وسیعی از بدهکاری. حدودا دو سال زندگی شخصی من کاملا مخدوش شد و بعد امیر افشار فیلمنامه «سایه روشن» را به من داد.
وقتی فیلمنامه را خواندم دیدم با اینکه سه شخصیت در یک خانه هستند اما ساخت آن آسان نیست.به هرحال دلایل متعددی مانند همین بحث درام روانشناسانه باعث شد که فیلم را بسازم. من فیلمسازی هستم که دوست دارم ژانرهای مختلف را تجربه کنم و حتی شخصیت من هم با هر فیلمی تغییر میکند. در عینحال فیلم شباهتهایی داشت به برخی از فیلمهایی که همه عمر دوستشان داشتم . متاسفانه در سینمای ایران نمیتوان پیرامون روانشناسی به طور گسترده بحث کرد و اعلب شخصیتهای سینما ایران فاقد ابعاد روانشناسانه هستند که این مساله یک مشکل به حساب میآید؛ در حالی که این متن به من اجازه کارکردن با روان شخصیتها را میداد. از سویی دیگر غیرخطی بودن قصه هم مرا جذب خودش کرد. دغدغه دیگرم از ساخت «سایه روشن» کاملا شخصی بود. من بعد از ساخت یک فیلم کمدی، دچار افسردگی عمیق شدم و نتوانستم کار بکنم. وقتی فیلمنامه «سایه روشن» را خواندم صحنه اول آن حدیث نفس بود و فیلمی بود راجع به هویت. احساس کردم که این فیلم تجدید حیات من است. من با «سایه روشن»، روشن شدم و بعد از آن هر سال فیلم ساختم. »
کارگردان «شبهای روشن» در ادامه روند به سختی روند ساخت فیلم اشاره کرد:«
حقیقتا ساخت یک درام روانشناسانه سخت است. اگر یک کلوزآپ بسته از بازیگر
اصلی فیلم بگیریم و پشت سر آن یک در باز یا بسته باشد معنی بخصوص خود را
دارد. جهان این فیلم منجمد است و زمان فیلم متوقف میشود. روز اولی که ما
شروع به فیلمبرداری کردیم ،متوجه شدم که محمدرضا فروتن ساعتی دور مچش
دارد. از او خواستم ساعتش را دربیاورد زیرا این فیلم زمان ندارد و دقت به
جزییات مهم است. تنها لوکیشن ما در فیلم خانه است و هیچ تغییری هم نمیکند و
تنها عاملی که ما را متوجه تغییر زمان میکند، آکسسوار صحنه است. در حقیقت
ما یک لوکیشن ثابت و یک آکسسوار متحرک داریم. آب درون استخر، رنگ دیوارها،
وسایل خانه و… میتواند برای درک زمان به مخاطب کمک کند. همه سختیهایی که
من در مراحل ساخت کشیدم، برایم لذتبخش بود. »
فکری ارشاد بحث را با تاکید بر پیچیدگیهای فیلم، به این مسیز کشاند:« برخی
از فاصلهگذاریها و کدگذاریها در فیلم کم است و اکثریت در فیلم متوجه
این فاصلهها و تفاوتها نمیشوند. شاید یکی از دلایل پیچیدگی فیلم همین
نکته باشد.»
و موتمن در همین ارتباط توضیح داد:« شاید به نوعی هیچ فاصلهگذاری صورت نگرفته باشد و اگر سلیقه من مطرح است میخواهم بگویم که کاش جایی خطی بین واقعیت و رویا وجود داشت. اما این سلیقه نویسنده فیلمنامه نبود و من هیچوقت سلیقه خودم را به نویسنده فیلمنامه تحمیل نمیکنم. لزوما چیزی که من میسازم چیزی نیست که میپسندم، چیزی است که پذیرفتهام، بسازم. اصولا قرار نیست ما واقعیت را بفهمیم چون ما آن را از نقطه دید خودمان نگاه میکنیم و فقط زمانی به تفاهم میرسیم که جایگاهمان تغییر کند. جهان «سایه روشن» نیز جهانی است با چهار شخصیت که به شدت از یکدیگر جدا هستند و به همین خاطر حقیقتی شکل نمیگیرد.»
شقایق فراهانی که از ابتدای جلسه دربحثها کمتر شرکت کرده بود، نقش میترا را نقشی بسیار پیچیده در کارنامه بازیگریاش دانست و همکاریاش با فرزاد موتمن را حاصل اعتمادش به این کارگردان عنوان کرد:« من کار با آقای موتمن را چشم بسته قبول میکنم و اعتماد بیش از حد به ایشان دارم. بعد از خواندن فیلمنامه به نوعی هم گیج شده بودم و هم جزییات زنانه آن را درک کرده بودم. مسائلی مطرح در فیلمنامه هم به گونهای دغدغه من هم بود و هم برایم جذابیت داشت. البته ما در جلسات دورخوانی سعی کردیم، همه مسائل پیچیده را حل کنیم و حتی جلساتی هم با روانشناس داشتیم که در حکم یک مشاور حاضر میشدند و کمک میکردند. برای پیچیدگی نقش من، همه حرکتها، نگاهها، لحن و…، حضور یک روانشناس بسیار مهم بود.»
منبع:هنر و تجربه
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com