کد خبر: ۳۲۱۳۴۸
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 20 دی 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی- امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه


***

آرمان/مردم نمي‌توانند «شهرزاد» را دنبال نكنند

مصطفي زماني گفت: خوشبختانه ميزان استقبال از سريال «شهرزاد» تا جايي بالا بوده كه اگر كسي ۲ قسمت ابتدايي آن را ببيند ديگر نمي‌تواند ادامه آن را نگاه نكند. «مصطفي زماني» بازيگر سريال نمايش خانگي «شهرزاد» در گفت‌وگو با فارس درباره حضورش در سريال «شهرزاد» گفت: بازي در سريال «شهرزاد» براي هر بازيگري جذاب است، حال مي‌توان اين جذابيت‌ها را در عناصري مثل كارگردان، قصه و... جست‌وجو كرد. شهرزاد يك درام عاشقانه خيلي قوي داشت و فكر مي‌كنم من دومين بازيگري بودم كه به من پيشنهاد داده بودند ولي نخستين بازيگري بودم كه موافقتم را براي حضور در اين سريال اعلام كردم.

http://diibache.ir/wp-content/uploads/2016/01/%D8%AF%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DA%86%D9%87-%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF.jpg

وي ادامه داد: سريال «شهرزاد» از لحاظ قصه و محتوا و نوع روايت، داستان جديدي را به تصوير مي‌كشد و به عنوان بازيگري كه در اين سريال بازي كرده‌ بايد بگويم با تمام سريال‌هايي كه در اين چند مدت اخير ديده‌ايم، كاملا تفاوت دارد. شهرزاد من را ياد روزهاي خيلي خوب زندگي مي‌اندازد كه همكاران من در اين اثر به‌شدت افراد با اخلاقي بودند. وي درباره بازي مقابل شهاب حسيني و اينكه نقش كدام يك را مثبت يا منفي مي‌داند، تصريح كرد: ما مقابل هم هستيم و همين جذاب است. نقش من منفي نيست و البته نقش شهاب حسيني را هم منفي نمي‌دانم. بازيگر سريال «در چشم باد» با ابراز بي‌اطلاعي از اينكه گزينه اول براي انتخاب نقش سريال شهرزاد بوده است، ‌گفت: حقيقتش اين است كه نمي‌دانم گزينه اول يا چندم براي ايفاي اين نقش بودم، ‌اما اينطور نبود كه با همه دوستان بازيگرم بدانيم كه براي يك سريال همه‌ ما حضور خواهيم داشت و كاملا اتفاقي بود كه هر كدام براي بار چندم با يكديگر همبازي شديم. ضمن اينكه تا به حال با هيچ كدام از اين عزيزان غير از آقاي پاك‌نيت بازي نداشتم. وي درباره استقبال مردم از اين سريال كه در شبكه نمايش خانگي توزيع مي‌شود، ‌گفت: درباره استقبال مخاطب از اين سريال فقط اين را مي‌گويم كه دو قسمت ابتدايي را ببينند و اگر توانستند ديگر نگاه نكنند!بازيگر فيلم «خط ويژه» ادامه داد: وقتي بازيگر مي‌شوي در كل نگاهت به زندگي تغيير مي‌كند و شايد اغلب زندگيت را مخاطبانت شامل شوند و اگر لحظه‌اي به اين موضوع فكر كني كه اين همه براي دوست دارانت ارزش داري، ديگر تمام خواهي شد. من از داشتن يك زندگي عادي مثل تمامي مردم محروم هستم، اما چيزي ديگر به دست مي‌آورم كه برايم بسيار ارزشمند است. وي درباره زندگي يك بازيگر در بين مردم گفت: زندگي من بعد از پشت دوربين تبديل به يك بازي شده است و اين بازي را براي افرادي كه دوستم دارند، ‌انجام مي‌دهم. هر كدام از مخاطبانم مرا در يك استايل دوست دارند و مي‌پسندند و فقط اين را مي‌دانم از زمانيكه مي‌گويند صدا دوربين و حركت، زمان براي من خواهد شد و مابقي زمانم براي مردم هست. زماني درباره اينكه آيا از اين شرايط گله مند است نيز گفت: گله‌اي ندارم، چراكه وقتي كارگردان كات مي‌دهد ديگر نمي‌دانم چه كنم. اما زمانيكه جلو دوربين هستم حداقل اين را مي‌دانم كه در آن زمان مي‌توانم زندگي كنم و از اين بابت بسيار خوشحالم كه به‌عنوان يك بازيگر فعاليت مي‌كنم.

آرمان/سهم 67 سينماگر از بزرگداشت‌هاي فجر

تا قبل از جشنواره 34 فيلم فجر بزرگداشت و نكوداشت 63 سينماگر برگزار شده است كه سهم 9 نفر بيش از يك بار بوده است و كارگردانان با 28 نفر بيشترين سهم را داشته‌اند. به گزارش ايسنا، محمد مهدي دادگو شصت و هفتمين سينماگري است كه نامش در ميان بزرگداشت‌هاي اين رويداد سينمايي ثبت شد و پيش از او نيز نام رويا تيموريان، رضا كيانيان و مهدي فخيم‌زاده براي بزرگداشت‌هاي اين دوره اعلام شده بود. بزرگداشت‌هاي جشنواره فيلم فجر از دوره شانزدهم در سال 76 و در زمان دبيري سيف‌ا... داد با عنوان مرور آثار به جشنواره اضافه شد كه نخستين دوره به عزت‌ا... انتظامي و ابراهيم حاتمي كيا اختصاص داشت. در دوره هفدهم (1377) بزرگداشت خسرو شكيبايي، رسول ملاقلي پور، مجيد مجيدي، هارون يشايايي و مرتضي شايسته برگزار شد كه شكيبايي به دليل حضور در كيش و بازي در فيلم «دختر دايي گمشده» در مراسم حاضر نبود. دوره هجدهم (1378) به عباس كيارستمي و محمود كلاري اختصاص پيدا كرد كه در اين دوره قرار بود نام نيكي كريمي هم در ميان اين افراد باشد كه به درخواست اين بازيگر حذف شد. دوره نوزدهم (1379) رخشان بني اعتماد، داريوش ارجمند و حسن حسندوست، دوره بيستم (1380) كيانوش عياري، پرويزپرستويي و گلچهره سجاديه و دوره بيست و يكم و در زمان دبيري محمد مهدي عسگرپور (1381) داريوش مهرجويي، سعيد پورصميمي، حميده خيرآبادي، مهردادفخيمي و منوچهرطياب ديگر افرادي بودند كه نامشان در فهرست بزرگداشت‌ها قرار گرفت و از آنها تجليل شد. در اين دوره‌ها به بهانه بزرگداشت، علاوه بر تجليل در مراسم افتتاحيه در طول ايام برپايي جشنواره نيز منتخبي از آثار آن سينماگر به نمايش در مي‌آمد. در دوره بيست و دوم به دبيري عليرضا رضاداد (1382) به مناسبت بيست و پنجمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي، ابراهيم حاتمي كيا به دليل مجموعه آثارش در حوزه دفاع مقدس، سيف‌ا... داد و منوچهرمحمدي به دليل ساخت فيلم «بازمانده» در حوزه آرمان‌هاي انقلاب اسلامي، بهرام بيضايي، شهرام اسدي و مرتضي شايسته به دليل ساخت «روز واقعه» در حوزه سينماي ديني، مجيد مجيدي و داريوش مهرجويي به عنوان پر سيمرغ‌ترين سينماگر و عباس كيارستمي به عنوان پراقتخارترين كارگردان بين‌المللي مورد تقدير قرار گرفتند. كيارستمي در مراسم بزرگداشتش غايب بود و به جاي آن عليرضا شجاع نوري يادداشتي را قرائت كرد. در دوره بيست وسوم (1383) بزرگداشت عبدا... اسكندري و فرامرزقريبيان، دوره بيست و چهارم (1384) خسروسينايي، گلاب آدينه و مجيد انتظامي و دوره بيست و پنجم (1385) علي نصيريان و يدا... صمدي برگزار شد. در دوره بيست وششم به دبيري مجيد شاه حسيني (1386) بزرگداشت پروانه معصومي و مسعود جعفري جوزاني برگزار شد و براي نخستين بار نكوداشت سينماگران فقيد اضافه شد كه به علي حاتمي و رسول ملاقلي‌پور اختصاص داشت.

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1394/9/22/1376648_243.jpg

بزرگداشت‌هاي دوره بيست و هفتم (1378) به محمدرضا شرف الدين، محمود كلاري، ابراهيم حاتمي كيا و رسول صدرعاملي و نكوداشت به خسرو شكيبايي اختصاص داشت. دوره بيست و هشتم به دبيري مهدي مسعود شاهي (1388) بزرگداشت داريوش ارجمند، اسحاق خانزادي، محمد تقي پاك سيما و رضا برجي و نكوداشت امير قويدل، دوره بيست و نهم (1389) مهدي فقيه، بيژن محتشم، جمشيد هاشم‌پور، مسعود كيميايي، پوران درخشنده، شهريار بحراني، داوودرسوليان و نكوداشت محمدرضا اعلامي و منوچهرحقاني پرست برگزار شد. بزرگداشت‌هاي دوره سي‌ام به دبيري محمد خزاعي (1390) به جمال شورجه، حسين زندباف، عليرضا زرين دست، داوود رشيدي و محمد بزرگ‌نيا، دوره سي و يكم به دبيري محمدرضا عباسيان (1391) به جمشيد مشايخي، پرويز شيخ طادي، مهري شيرازي، جهانگير الماسي و نادر طالب زاده، دوره سي و دوم به دبيري عليرضا رضاداد (1392) به هما روستا، جهانگير ميرشكاري و مهدي هاشمي و دوره سي و سوم (1393) به محمد علي كشاورز و حسن جعفريان اختصاص داشته است. در دوره پيش رو هم كه به دبيري محمد حيدري برگزار مي‌شود، بزرگداشت رويا تيموريان، رضا كيانيان، مهدي فخيم‌زاده و محمد مهدي دادگو برگزار خواهد شد. ابراهيم حاتمي كيا (سه دوره)، عباس كيارستمي، داريوش مهرجويي، مرتضي شايسته، محمود كلاري، داريوش ارجمند، خسرو شكيبايي، رسول ملاقلي‌پور و مجيد مجيدي سينماگراني هستند كه بيش از يك دوره مورد تجليل قرار گرفته‌اند كه يك دوره شكيبايي و ملاقلي‌پور در قالب نكوداشت بوده است. از ميان اين 67 نفر، سهم كارگردانان 28 نفر، بازيگران 20 نفر، فيلمبرداران، 5 نفر، تهيه‌كنندگان 4 نفر، چهره‌پردازان 3 نفر، مديران جلوه‌هاي ويژه 2 نفر، حوزه صدا 2 نفر، تدوينگران 2 نفر و آهنگسازان يك نفر بوده است. رسول ملاقلي پور، خسرو شكيبايي، حميده خيرآبادي، مهرداد فخيمي، سيف اله داد و هما روستا سينماگران فقيدي هستند كه در زمان حيات بزرگداشتشان در جشنواره برگزار شده است.

ابتکار/افتتاحیه چهارمین دوره «10 روز با عکاسان» در خانه هنرمندان برگزار شد؛

عکس‌هادر انتظار چشم‌ها

مراسم افتتاحیه چهارمین دوره «10 روز با عکاسان» شامگاه روز جمعه، 18 دی‌ماه، با حضور اساتید و جوانان فعال در حوزه عکاسی و علاقه‌مندان به این هنر در خانه هنرمندان ایران برگزار شد. دوربین به دست‌ها و علاقه‌مندان به هنر عکاسی 10 روز فرصت دارند از حدود 300 عکس حوزه‌های مختلف عکاسی در هفت گالری خانه هنرمندان ایران دیدن کنند.

در ابتدای این مراسم مجید ناگهی -دبیر چهارمین دوره «10 روز با عکاسان»- درباره‌ی برپایی تازه‌ترین دوره‌ی این رویداد گفت: هسته اولیه «10 روز با عکاسان» با این هدف شکل گرفت که سرآغاز حرکتی در جریان عکاسی کشور باشد. بعد از برگزاری چهار دوره این نوید را می‌توان داد که این حرکت موثر واقع شود و در آینده‌ای نزدیک شاهد تاثیرات آن در جریان عکاسی کشور باشیم. او افزود: این رویداد از سومین دوره به سمتی رفت که تمامی انجمن‌های تخصصی در فضای خانه هنرمندان و در کنار هم نمایشگاه‌هایی را روی دیوار گالری‌ها ببرند و در طول این 10 روز شاهد انسجام و وحدت موضوعی و فضای کار عکاسان باشیم. در دوره چهارم تغییراتی در فضای کارها و شکل ارائه‌ی آثار به وجود آمده است. ناگهی همچنین بیان کرد: اعتقاد داریم که فضاهای نمایشگاهی باید به جز انجمن‌ها در اختیار سایر عکاسان هم قرار بگیرد؛ با این هدف سعی کردیم آنچه که فراهم می‌شود تمامی عکاسان فعال در فضای عکاسی را گرد هم بیاورد. به همین دلیل کمیته برنامه‌ریزی برنامه‌های متنوعی را بر اساس نیازسنجی و آسیب‌شناسی عکاسی کشور برای این دوره تدارک دیده است. همچنین جلسات مشخصی به عنوان نشست‌های ویژه در این 10 روز پیش‌بینی شده است. دبیر چهارمین دوره «10 روز با عکاسان» ادامه داد: کمیته علمی سعی کرده برنامه‌هایی در 10 روز با عکاسان برای همه‌ی دوربین به دست‌ها و کسانی که عکاسی می‌کنند تدارک دیده شود. دوستان‌مان در انجمن‌های تخصصی نیز برنامه‌ها و نشست‌های را با توجه به رویکرد انجمن طراحی کرده‌اند. همچنین صبح‌ها کارگاه‌های آموزشی برای علاقه‌مندان برگزار می‌شود. ناگهی با بیان اینکه بخش ویژه‌ای در این دوره برای عکاسان فعال خارج از انجمن‌ها تدارک دیده شده است، اظهار کرد: برنامه‌ی جدیدی که امسال داریم این است که عکاسانی خارج از انجمن‌ها در بخش ویژه‌ای با عنوان «نگاه شخصی» در 10 روز با عکاسان حضور داشته باشند و با آثاری که ارائه می‌دهند فضای پویاتر و متفاوت‌تری در گالری‌ها داشته باشیم. این عکاسان در گالری «پاییز» به گفت‌وگو درباره‌ی آثارشان خواهند پرداخت. ما امسال از ظرفیت‌های فضای مجازی از جمله اینستاگرام و تلگرام نیز برای اطلاع‌رسانی و ارتباط با مخاطبان استفاده کرده‌ایم. او در پایان گفت: در دوره چهارم 299 عکس از بیش از 30 عکاس به نمایش گذاشته می‌شود. انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس با نمایش عکس‌هایی خاص از دوران جنگ که در گذر زمان دچار آسیب شده‌اند، حضور متفاوت‌تری را در 10 روز با عکاسان تجربه خواهد کرد.

http://farhangohonar.ir/upload/Topic/19872.jpg

عکس‌ها قبل از تلویزیون جعبه جادو بودند

در بخش دیگری از این مراسم مجید رجبی معمار -مدیرعامل خانه هنرمندان- با بیان اینکه اولویت استفاده از ظرفیت خانه هنرمندان برای اصناف و بخش‌های مختلف هنری است که این خانه را تشکیل داده‌اند، گفت: استحکام خانه به خاطر حضور آن‌هاست. باید این ارتباطات و تعاملات را بیشتر کنیم. انجمن عکاسان، سینما، تئاتر و... شکل‌دهندگان خانه هنرمندان هستند. مجموع ظرفیت‌های خانه هنرمندان باید در همه حوزه‌ها به صورت متعادل حفظ شود. امیدوارم فعالان حوزه عکاسی از نحوه و کیفیت همکاری خانه هنرمندان با این رویداد رضایت داشته باشند. او افزود: انسان‌های اندیشمند کسانی هستند که تلاش کردند و رموز عالم را یافتند. قبل از اینکه سینما و تلویزیون جعبه جادو باشند، به تعبیری عکس و عکاسی این وجه را داشتند. خوشبختانه ایران از جمله سرزمین‌هایی است که در هنر و صنعت عکاسی به خوبی وارد شده است. اکنون نیز در دنیایی زندگی‌ می‌کنیم که میلیاردها نفر به واسطه داشتن موبایل این امکان را دارند که یک عکاس باشند.

اجازه بدهید عکس‌ها دیده شوند

سپس مسعود زنده‌روح کرمانی -رییس انجمن عکاسان ایران- پشت تریبون قرار گرفت و اظهار کرد: امیدوارم چهارمین دوره 10 روز با عکاسان در سطح عکس، عکاسی وعکاسان ایران باشد. انجمن عکاسان ایران در مسیر پیش روی خود و بهره‌گیری از تجارب هنرمندان معاصر سعی دارد شرایط نوین و مناسبی را برای جامعه عکاسی ایران به وجود بیاورد. شرایطی که هنرمندان از آن برای به تصویر درآوردن احساس، تفکر و اندیشه خود بهره‌مند شوند. او ادامه داد: چهارمین دوره 10 روز با عکاسان با همکاری هفت انجمن تخصصی همگام و همراه این حرکت فرهنگی . هنری، توانست در سال جاری این رویداد را پی‌ریزی و از امروز برنامه‌های پنجمین دوره را برای سال آینده آماده کند. زنده‌روح همچنین بیان کرد: «10 روز با عکاسان» دیگر یک برنامه نیست، یک همایش جریان‌ساز است و می‌تواند در عکاسی ایران تاثیر بگذارد. امیدوارم برنامه‌هایی که توسط شورای علمی و هنری و ستاد اجرایی تدارک دیده شده، بتواند قدرت و شکل تاثیرگذاری خود را امسال به نمایش بگذارد. رییس انجمن عکاسان ایران افزود: ادعا می‌کنیم که دوسالانه عکاسی می‌تواند به انجمن‌های تخصصی برگردد. ما این ادعا را داریم که توانایی برگزاری دوسالانه را داریم و بر آن مصریم. امیدوارم معاونت هنری وزارت ارشاد به این موضوع نگاه ویژه‌ای داشته باشد. همچنین بر این موضوع واقفیم که جشنواره‌های عکاسی که در سال برگزار می‌شوند و اکثرا با بودجه دولتی هستند، هیچ تاثیری بر روند عکاسی ایران ندارند، به غیر از چند جشنواره استانی که توانسته‌اند مسیر خود را پیدا کنند و اکنون در محاق مسادل مالی گیر کرده‌اند، به طوری که بعضا تعطیل شده‌اند یا دوره‌های آن‌ها به ترتیب برگزار نمی‌شود. این عکاس با بیان اینکه جوانان شایسته ما عکس تولید می‌کنند اما متاسفانه جایی برای عرضه و نشر آن ندارند، اظهار کرد: گالری‌های خصوصی بر اساس مقررات خود رفتار می‌کنند و دیوارهایی که برای آحاد ملت هستند فروخته می‌شود. باعث تاسف است که یک جوان نمی‌تواند آثار خود را به نمایش بگذارد. آمار بگیرید ببینید چند جلد کتاب عکاسی چاپ شده است و ناشران چقدر در این زمینه سرمایه‌گذاری می‌کنند. ببینید چند کتاب عکس رونمایی شده است؟ در این زمینه باید یک حرکت جمعی داشته باشیم و مسوولان هم بیشتر توجه کنند، چون این رسم رفتار با هنرمند و هنرپروری نیست.

http://akskhaneh.com/library/cache/library/uploads/news/photo-project-10-days-with-photographers-khanehonarmandan_530_300_c1.jpg

زنده‌روح به شعار این دوره از «10 روز با عکاسان» اشاره کرد و گفت: سال گذشته شعار ما «لطفا با دوربین وارد شوید» بود. امسال با شعار «عکس، عکاسی و عکاسان» خواستیم بگوییم اجازه بدهید عکس‌ها منتشر و دیده شوند. متاسفانه فضای فرهنگی برای دیدن تجربه‌های عکاسی وجود ندارد و طبیعتا جوانان و قشر عظیم عکاسان به سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی کشش پیدا می‌کنند که هم کنترل‌شان سخت است و هم چیزی که باید، ممکن است از آن‌ها درنیاید. باید به سمت جامعه عکاسی حرکت کرد. دیر نیست که به سمت یک تشکل عکاسی برویم و حرکت‌های بزرگی را در دست بگیریم. رونمایی از جلد دوم کتاب «قربانیان جنگ» که عکس‌های مهدی منعم از قربانیان هشت سال جنگ تحمیلی است و بریدن کیک چهارمین دوره «10 روز با عکاسان» از دیگر بخش‌های این مراسم بود. عباس میرهاشمی، اسماعیل عباسی، مریم زندی، افشین شاهرودی، علی قلم‌سیاه، فرزاد هاشمی، سیمون آیوازیان، اکبر عالمی و حسن غفاری از حاضران در مراسم بودند. پس از پایان مراسم، نمایشگاه‌های چهارمین دوره «10 روز با عکاسان» شامل آثار هفت انجمن تخصصی عکاسان ایران، عکاسان انقلاب و دفاع مقدس، عکاسان تبلیغاتی و صنعتی، عکاسان خانه تئاتر، عکاسان سینمای ایران، مطبوعات و میراث فرهنگی در هفت گالری خانه هنرمندان ایران افتتاح شد. این دوره از رویداد از 18 تا 27 دی‌ماه در خانه هنرمندان ایران برگزار می‌شود و میزبان علاقه‌مندان به هنر عکاسی است.

ابتکار/آیین بزرگداشت استاد «محمدرضا لطفی» نوازنده و موسیقیدان برگزار شد؛

با صدای ساز «قافله سالار خموشان»

آیین بزرگداشت استاد محمدرضا لطفی قلندر موسیقی سنتی ایران همزمان با شصت و نهمین زاد روز این هنرمند فقید در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد. آیین بزرگداشت محمدرضا لطفی، آهنگساز،موسیقی دان و موسس مکتب خانه میرزا عبدالله، توسط بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران و با همکاری مکتب خانه میرزا عبدالله با حضور علی مرادخانی، معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جمعی از اساتید و اهالی موسیقی، شاگردان و علاقمندان به این هنرمند در سالن خلیج فارس فرهنگسرای نیاوران برگزار شد.

موسس مکتب میرزا عبدالله

استاد محمدرضا لطفی ردیف‌دان، موسیقی‌دان، آهنگ ساز و نوازنده، تار و سه‌تار و همچنین پژوهشگر و مدرس موسیقی اصیل ایرانی 17 دی ماه سال ۱۳۲۵ در گرگان چشم به جهان گشود. وی در کنار تار و سه‌تار،کمانچه، دف، نی و سنتور نیز می‌نواخت. از مهم ترین فعالیت‌های این هنرمند فقید می‌توان به تاسیس کانون فرهنگی و هنری چاووش در دهه ۱۳۵۰ با حمایت‌های معنوی هوشنگ ابتهاج اشاره کرد. آثار ارزشمندی در مقام آهنگساز، نوازنده و خواننده از او به یادگار مانده که از آن جمله می‌توان به آلبوم‌های عشق داند، سپیده، بیداد، بال در بال، قافله سالار خموشانه و ... اشاره کرد. موسسه‌ آموزشی مکتب‌خانه میرزا عبدالله نیز به سرپرستی و نظارت محمدرضا لطفی در سال ۱۳۷۲ تشکیل شد و به تعلیم ساز و آواز ایرانی با متد تاریخی آن یعنی سینه به سینه (شفاهی) می‌پردازد. محتوای دروس در این موسسه بر پایه، ردیف میرزا عبدالله فراهانی بوده که تحت نام «متن و حاشیه ردیف» شناخته شده است. همچنین در مکتب‌خانه میرزا عبدالله علاوه بر آموزش ردیف به پیشرفت فن (تکنیک) نوازندگی هنرجویان، با متد برگرفته از ردیف نیز توجه می‌شود.

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1391/12/12/13911212000166_PhotoL.jpg

لطفی؛ شخصیتی والا و هنرمندی تاثیرگذار

سیدعباس سجادی مدیرعامل بنیاد آفرینش‌های هنری نیاوران در ابتدای این مراسم ضمن خوش آمد گویی به حاضران با بیان اینکه محمدرضا لطفی برای علاقمندان به هنر ایران کمتر از کوه دماوند نیست، عنوان داشت: کاش چشمانمان را بشوییم و جور دیگری نگاه کنیم. لطفی شخصیتی والا و هنرمند تاثیرگذاری بود. در سال‌هایی که بسیاری از هنرمندان از ایران رفتند، ایشان به ایران بازگشت تا رسالتش را انجام دهد. پیکر استاد محمدرضا لطفی به گرگان زادگاهش انتقال داده شده و مسئولین این شهر قول داده بودند نسبت به محل مزار ایشان توجه ویژه‌ای داشته باشند و اقدامات مناسبی انجام دهند که در شان این هنرمند باشد و ما باید کاری کنیم که آیندگان در این خصوص درست قضاوت کنند اما متاسفانه تاکنون مسئولین استان اقدام قابل توجهی نکرده اند.

تدریس سنتی به سبک سینه به سینه

فرخ مظهری مدیر مکتب خانه میرزا عبدالله دیگر سخنران این مراسم نیز گفت:با لطفی در زمان حیاتش از روشی تدریسی سنتی به سبک سینه به سینه بهره می‌برد و اعتقاد داشت تنها راه اعتلای همه جانبه این سرزمین کهن تقویت هنر است. در ادامه مجید کیانی آهنگساز و نوازنده ساز با بیان اینکه لطفی هیچ گاه سازش، پژوهش هایش و گفته هایش را به ما تحمیل نکرده گفت: در پژوهش فقط اگر به یک تفسیرعلمی اکتفا کنیم در فرهنگ ما قابل قبول نیست بلکه علاوه بر تفسیر علمی به تفسیر فرهنگی نیز نیاز داریم. لطفی هنرمندی است که نه تنها موسیقی زمان خود را خوب شناخته بود بلکه علاوه بر ردیف موسیقی، موسیقی نواحی – فولکلور را می‌شناخت و شمی قوی در جامعه شناسی و موسیقی شناختی داشت.

نسل‌های آینده استاد لطفی را بیشتر خواهند شناخت

در ادامه این مراسم علی مرادخانی معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه نسل‌های آینده استاد محمدرضا لطفی را بیشتر خواهند شناخت بیان کرد:در آخرین دیداری که با استاد لطفی داشتیم ایشان گفتند:"در تنهایی خودم لحظاتی پیش آمد که اگر آن تکیه گاه اصلی را نداشتم به هیچ جا نمی‌رسیدم و آنجا بود که هیچ شدم و از هیچ به همه جا رسیدم." این مسئله نشان می‌داد این شخصیت برجسته هنری سیر و سلوکی داشت و به آن مرتبه عالی رسیده بود. در بخشی از این مراسم نیز علی اکبر شکارچی قطعه‌ای را بصورت دونوازی کمانچه و تنبک و ارشد طهماسبی قطعه دو نوازی تار و هوشمند عبادی قطعه‌ای را بصورت تک نوازی نی به یاد استاد محمدرضا لطفی برای علاقه مندان به موسیقی سنتی اجرا کردند.

به صدای قلب من گوش بده

ارشد طهماسبی نیز در ادامه این مراسم گفت: وقتی جمعیت پرشمار امشب را دیدم، یاد یک کنسرت با محمدرضا لطفی افتادم. در دورانی که اجازه کنسرت دادن نداشتیم و فقط مجامع خصوصی و نیمه خصوصی اجرا داشتیم، شبی هم در انجمن زرتشتیان کنسرت داشتیم. من برای این اجرا هیجان بسیاری داشتم به همین خاطر نزد ایشان رفتم و گفتم که من خیلی هیجان دارم. او گفت به صدای قلب من گوش بده؛ من سرم را روی قلبش گذاشتم و هنوز هم صدای آن که تند و به شدت می‌تپید، در ذهنم هست. وی افزود: باید یاد بگیریم که برای مخاطبمان ارزش قائل باشیم. لطفی با تمام بزرگی‌اش برای مخاطب ارزش قائل بود برای هر اجرا هیجان داشت و در هر اجرا جوری روی صحنه می‌رفت که انگار کنسرت آخرش بود. این نوازنده تار در ادامه ضمن اشاره به مباحث پیرامون باغ مزار استاد لطفی در شهر گرگان، گفت: نمی‌دانم متولی مزار لطفی کیست تا چراغی بر مزار او برافروزد. با دلی آکنده از درد باید بگویم که هنوز خیلی چیزها را باید از غربی‌ها یاد بگیریم. باید از آن‌ها یاد بگیریم که چطور از میراثشان دفاع می‌کنند.

لطفی؛ نماد و سنبل اجتماعی

http://sazcenter.com/wp-content/uploads/2015/04/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%84%D8%B7%D9%81%DB%8C1.jpg

قطب‌الدین صادقی نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر نیز یکی از میهمانان این مراسم بود که در خصوص شخصیت محمدرضا لطفی گفت: تفاوت‌های من با محمد رضا لطفی زیاد است؛ روزگار غدار ما را از هم جدا کرد. اما من امروز نیامدم از تفاوت‌ها صحبت کنم؛ آمده‌ام تا از شباهت‌ها حرف بزنم. ما نسلی آرمان‌خواه بودیم. هنوز بحران کودتا تمام نشده بود و ما به دنبال راه برون رفت از این بحران بودیم و همه به راه‌های گوناگونی رفتیم. اما این نسل آرمان‌خواه به دنبال مبانی نظیری نیز بود. لطفی تنها یک نوازنده و آهنگساز معمولی نبود. او اهل کتاب و شعر بود. من حتی یادم هست در آن زمان و درخانه‌اش جلسات جامعه‌شناسی و فلسفی برگزار می‌ّشد و من بسیاری از بزرگان را در خانه ایشان دیدم. وی ادامه داد:او یک نوازنده ساده نبود و به دنبال فرهنگ عمومی وسیع‌تری می‌گشت. این نسل آرمان‌خواه گرایش اجتماعی هم داشت. این گرایش دل مشغولی‌های سیاسی بود. لطفی هم از فضای اجتماعی دور نبود و روح اجتماعی را به همراه طغیان شاعرانه خودش، به موسیقی اضافه کرد. یک سرکشی عجیبی در او بود و همین سرکشی در موسیقی‌ و ساز زدنش هم نمود داشت. لطفی از همان زمان دانشجویی نماد و سنبل اجتماعی شد. لطفی موسیقی تخدیری را تکان داد و شوری تازه به آن اضافه کرد.

گفتنی است اعضای هیات مدیره خانه موسیقی، محمد سریر، داوود گنجه ای، صدیق تعریف، مسعود شعاری،بیژن کامکار، زیدالله طلوعی و جمع کثیری از هنرمندان عرصه موسیقی و علاقمندان به این هنرمند نیز در این مراسم حضور داشتند.

ابتکار/در پی راهیابی 3 فیلم «نوعی نگاه» به «سودای سیمرغ»

حاشیه‌نگاری جدید بر «سودای سیمرغ» فجر

با اعلام سه فیلم نهایی «سودای سیمرغ» فجر، فیلمی در حوزه دفاع مقدس به بخش اصلی آمد، پرکارترین بازیگر و زن و مرد مشترک شدند و لیلا حاتمی و پیمان معادی هم شانس دریافت جایزه پیدا کردند.

به گزارش ایسنا، «ابد و یک روز» به کارگردانی سعید روستایی و تهیه سعید ملکان با بازی پیمان معادی، نوید محمدزاده، پریناز ایزدیار، ریما رامین‌فر، شبنم مقدمی، شیرین یزدان‌بخش، معصومه رحمانی، مهدی قربانی، محمد علیمحمدی و اسماعیل گرجی در داستانش آمده است:« یک حکم قضایی‌ است که مثل حبس ابد است با این فرق که غیر قابل عفو است».

http://media.mehrnews.com/d/2014/12/07/3/721481.jpg?ts=1450406489765

* نوید محمدزاده که پیش از این با «خشم و هیاهو» و «لانتوری» در بخش اصلی جشنواره حضور داشت با اضافه شدن «ابد و یک روز» در کنار سیامک صفری پرکارترین بازیگر مرد این دوره در بخش سودای سیمرغ شد.

* شیرین یزدان‌بخش هم که «عادت نمی‌کنیم» و «وارونگی» را در سودای سیمرغ داشت با این فیلم در کنار هانیه توسلی به عنوان پرکارترین بازیگر زن قرار گرفت.

«ایستاده در غبار» به کارگردانی محمد حسین مهدویان، فیلمسازی که با مجموعه «آخرین روزهای زمستان» نام خود را مطرح کرد فیلمی در حوزه دفاع مقدس است که به بخشی از زندگی احمد متوسلیان می‌پردازد و هادی حجازی‌فر‌ (کارگردان تئاتر) ایفاگر این نقش است. «من» ساخته سهیل بیرقی که تجربه دستیاری عبدالرضا کاهانی را داشته است با خود لیلا حاتمی را به بخش اصلی جشنواره آورده است تا این بازیگر بخت خود را برای دریافت سیمرغ بلورین بیازماید. فیلمی که امیر جدیدی، بهنوش بختیاری،علی استادی، علی منصور، سعید عطاییان و مانی حقیقی دیگر بازیگرانش هستند. در خلاصه داستان «من» به تهیه کنندگی سعید سعدی و سعید خانی تنها آمده است:«ما رو نرقصون آذر!».

اعتماد/گفت‌وگو با فرهاد فخرالديني، رهبر اركستر موسيقي ملي ايران

جامعه سالم، موسيقي سالم هم خواهد داشت

کامه وزیری/ حال و روز موسيقي اركسترال ايران به‌ويژه در چند سال اخير بر اهل هنر پوشيده نيست. فرهاد فخرالديني، رهبر اركستر موسيقي ملی وقتي چوب رهبري اركستر را به دست مي‌گيرد و به اركستر فرمان مي‌دهد، انگار اركستر جان تازه‌اي مي‌گيرد. او كه زاده سال ١٣١٦ است، بيش از هفت‌دهه از عمر خود را وقف هنرش- موسيقي- كرده است، او در سال ١٣٧٧ اركستر ملي را تاسيس كرد و اولين برنامه‌اش را به اجراي چند اثر از زنده‌ياد علي تجویدي همراه با آواز محمدرضا شجريان اختصاص داد. او در تيرماه ١٣٨٨ از اين سمت استعفا داد و مجددا در خردادماه امسال رهبري اركستر ملي را به دست گرفت. اين‌بار او مي‌خواهد با اجرايي متفاوت و چند مهمان نام‌آشنا روي صحنه حاضر شود. قرار است به همراه او سه رهبر مهمان نیز اركستر را رهبري كنند و تكنوازاني برجسته در اركستر بنوازند. همچنين قرار است قطعاتی از آهنگسازان قدیمی را با خوانندگان جديد روي صحنه ببرد. فخرالديني پس از سال‌هاي متمادي كه به پژوهش و تدريس موسيقي پرداخته است، تجربيات خود را گردآوري كرده و پنج كتاب از خود به جاي گذاشته است. از اين تعداد، سه كتاب به صورت کاملا تخصصي (علمي- تحليلي) در حوزه موسيقي (به‌ويژه موسيقي ايراني) و اركسترنويسي و اركسترنوازي، تجزيه و تحليل موسيقي و هارموني موسيقي است كه در مقايسه با كتاب‌هايي كه از استادان و بزرگان وجود دارد، بسيار متفاوت است. اين‌بار نيز با ایشان به گفت‌وگو نشسته‌ايم تا به بهانه اجراي جديد ارکستر ملی، از سال‌ها تجربه این بزرگمرد موسیقی ایران كه براي خود، بيكراني از ناگفته‌هاست، بهره‌مند شويم.

برای شروع گفت‌وگو لطفا درمورد كنسرتي كه قرار است برگزار شود آن هم پس از مدت طولاني كه شما اركستر ملی را رهبري نكرده‌ايد، توضیح دهید.

اولين كنسرتي كه اركستر ملي قرار است برگزار كند، در روزهاي ٢٣ و ٢٤ دي‌ماه است كه با حضور رهبر مهمان جناب آقاي «سهراب كاشف» اجرا خواهد شد و تمرين‌هاي آن نيز مدتي است كه آغاز شده است.

http://media.farsnews.com/Media/8510/ImageNews/851013/36_851013_L600.jpg

دومين برنامه در جشنواره موسيقي فجر در بهمن‌ماه امسال خواهد بود كه بسيار مفصل است. در اين برنامه خودم هم اركستر را همراهي مي‌كنم و همه تلاشم بر اين است كه حداقل پنج خواننده جديد را براي اولين‌بار در اين اجرا معرفي كنم؛ خوانندگاني كه اصلا تا به حال با اركستر ملي اجرايي نداشتند.

دو سوليست (تكنواز) هم خواهيم داشت، يكي سوليست ويولن كه اثري را از من اجرا مي‌كند و جناب آقاي «ارسلان كامكار» هستند. قطعه‌اي به نام «به ياد جواني» كه براي ويولن و اركستر نوشته‌ام. قطعه ديگر هم «چهارگاه براي پيانو و اركستر» است كه اثر زنده‌ياد آقاي «جواد معروفي» است كه جناب آقاي «حسين دهلوي» تنظيم كرده‌اند. پيانيست اين اثر آقاي «پويان آزاده» هستند. در لابه‌لاي اين برنامه پنج خواننده كه با اركستر ملي همراهي مي‌كنند، معرفي خواهد شد و همچنين قطعات بي‌كلام ديگري هم خواهيم داشت. ديگر اينكه از رهبر مهمان ديگري دعوت كرده‌‌ام كه در اجراي جشنواره حضور داشته باشند. ايشان آقاي «لوريس چكناواريان» هستند و يقين دارم كه اجراي ايشان نيز بسيار عالي خواهد بود.

با توجه به سابقه، تجربه و آثار بسيار متفاوت شما مي‌خواهم درباره جريان آهنگسازي در ايران صحبت کنیم. به نظر شما با توجه به آهنگسازي در گذشته و حال، قرار است در آينده اين جريان به كدام سو، سوق پيدا كند. شاهد هستيم كه بسياري از هنرمندان از اين روند احساس نارضايتي مي‌كنند و همچنين اگر قرار باشد يك آهنگساز آهنگ «غيرسفارشي» بسازد و با چالش‌ها و خط قرمزهایی در مورد نوع ساخت يك آهنگ يا حتي انتخاب شعر درگير نشود، چگونه باید اين راه را ادامه دهد یا چگونه امرار معاش كند؟ ‌آيا در اين شرايط آهنگساز مي‌تواند يك «اثر هنري» خوب و متفاوت ارايه دهد كه از هر نظر ماندگار باشد؟

اول بايد بگويم كه همه هنرمندان همسو با جامعه حركت مي‌كنند. پس هنر هنرمند هم به سوي جامعه كشيده مي‌شود. زماني بود كه عشق، محبت و دوستي حرف اول را مي‌زد. پس هنرمندان هم دنبال همان مي‌رفتند. مثلا اگر از ادبيات ما «عشق» را بگيريد، واقعا چيزي از آن باقي نمي‌ماند. اگر زمانه طوري باشد كه هنرمند بتواند از عشق صحبت كند، قطعا كار خوبي را ارايه مي‌دهد. جامعه سالم، موسيقي سالم هم دارد و جامعه خشن هم موسيقي خشن دارد. پس نمي‌شود موسيقي را به سمت‌وسويي ببريم كه برخلاف جامعه حركت كند. يعني هنرمند آنچه را كه از محيط پيرامون خود مي‌گيرد، به زبان موسيقي بيان مي‌كند.

جامعه امروز ما ناآرام است. ترافيك، آلودگي صوتي، آلودگي هوا و تمام مشكلات ديگر مردم باعث مي‌شود كه موسيقي ما هم ديگر آن عشق را نداشته باشد. این را واقعا بايد بگويم كه «ياران فراموش كرده‌اند عشق را». آن «اثر هنري» كه از آن صحبت مي‌كنيم، در اين فضاي موجود ساخته نمي‌شود و من اميدوارم كه اين وضع تغيير كند و باز هم عشق به ميان آيد تا هنرمند هم وادار شود تا با زبان دلش حرف بزند. الان تكنيك‌ها در بسیاری از قطعات كاملا درست به كار مي‌رود، ولي موسيقي‌ای كه ساخته مي‌شود، خشن است. انگار يك عصبانيتي در پنجه‌هاي نوازندگان حس مي‌كنيد كه به‌سرعت به مخاطب و شنونده حس آن هم منتقل مي‌شود، چون هنر است و به دل و احساس مردم راه پيدا مي‌كند. كاري كه با دل ساخته مي‌شود، راحت‌تر هم به دل مي‌نشيند. ولي «كار سفارشي» هر چقدر هم از نظر تكنيكي و آهنگسازي قوي باشد، به دل نمي‌نشيند. مثلا بسياري از آهنگ‌ها كه از قبل شنيده‌ايم، ديگر در هر شرايطي كه باشد و آن را دوباره بشنويم بازهم براي‌مان لذت‌بخش است. این به این خاطر است که از عمق وجود كسي آمده است، پس به عمق وجود شنونده هم مي‌نشيند و در اعماق احساس مخاطب تاثیر می‌گذارد. من همچنان اميدوارم كه بتوانيم شرايطي براي جوانان ايجاد كنيم تا آنها هم با زبان دل‌شان با ما سخن بگويند. آهنگساز هم بايد زندگي كند و مجبور است كه علي‌رغم ميل باطني در شرايط نابسامان به ساخت آهنگ‌هاي سفارشي تن بدهد. امروزه خرج زندگي زياد شده و با درآمد اندك نمي‌توان زندگي كرد و آرام بود. «عشق به كار» را نمي‌توان آموزش داد. تكنيك و سختكوشي را مي‌توان آموزش داد، ولي عشق را خير. آهنگسازي خوب اول نياز به يك آرامش خوب دارد تا آهنگساز بتواند به نواي دل خود گوش بدهد. امروزه اين نوا، خاموش است. پس موسيقي آن هم نمي‌تواند خيلي اثر ويژه‌اي باشد.

شما از همكاري پنج خواننده جديد با اركستر خبر داديد. شنيده‌ام كه قصد دارید ١٠ خواننده جديد را معرفي كنيد. حال با توجه به توضيحات شما در خصوص شرايط جامعه، آيا اين اجتماع نياز به معرفي خواننده جديد دارد؟ آيا اصلا جامعه متوجه كار خوب و جدي و خواننده خوب هست؟ و اينكه اين خواننده‌ها چه كار نويي براي مردم دارند؟ چه سبك جديدي را با خود مي‌آورند؟ یا اینکه باز هم ما شاهد خواننده‌هايي خواهيم بود كه به سبك خوانندگان قديم يا مثلا با سبك و سياق استاد شجريان آثار را اجرا خواهند كرد؟

من مي‌خواستم ١٠ خواننده را معرفي كنم ولی وقت نمي‌شود. احتمالا باید در دو برنامه خوانندگان را معرفي كنم، ولي در مورد اين خوانندگان بايد بگويم جامعه به انواع متعدد موسيقي نيازمند است و ما هم نمي‌توانيم جامعه را به يك سمت‌وسوي خاصي از موسيقي سوق بدهيم. جامعه به هر سمتي كه برود خودش ما را به همان سو مي‌برد. بعد هم ما حمايت صداوسيما را به آن شكلي که بايد حامي موسيقي باشد، در اختيار نداريم. يعني حتي راديو يا تلويزيون حوصله نمي‌كنند كه اگر يك آهنگ چهار يا پنج‌دقيقه‌اي را پخش مي‌كنند، راجع به آن چند دقيقه صحبت كنند.

http://musiceiranian.ir/images/news-pic/2015/07/fakhrodini1.jpg

مثلا برنامه‌اي به نام «دستان» بود كه آن هم ديگر نيست. يعني حتي آن را هم زياد دانستند! با وجود اينكه نه ساز را در آن نشان مي‌دادند و نه اركستر را. حالا من نمي‌گويم اين خوانندگان جديد قرار است خواننده پاپ باشند، فقط مي‌خواهيم راهي را كه هنرمندان و خوانندگان قديم پيش گرفته‌اند، همچنان تداوم داشته باشد تا این راه طي شود. هدف من اين است كه مطابق ريشه‌هاي خودمان حركت كنيم. يعني ريشه‌هاي‌مان باشد ولي نگاه‌مان به آينده باشد. مثل درختي كه ريشه در زمين دارد، ولي حركت آن به سمت آسمان است. اين نگاه من برای معرفي اين عزيزان است. حالا اگر در ميانه‌ راه اين درخت كج شد و پيش رفت، ديگر خواسته و نظر من نيست. من نمي‌توانم بگويم كه حتما نتيجه خواهد داد، ولي به هر حال انسان بااميد زنده است. من اميدوارم كه در راستاي پيشبرد اهداف اركستر ملي موسيقي ايران اين عزيزان بتوانند فعاليت كنند و همه اميد من آن است كه در آينده بيشتر به موسيقي و نقش آن توجه شود. موسيقي مي‌تواند بهترين وسيله براي آرامش جامعه باشد ولي بايد به اين موضوع پي ببرند. این‌طور از موسيقي مي‌توان استفاده بهينه و مفيد كرد. اگر همان راديو و تلويزيون نگاهي درست به موسيقي داشته باشند و برگزاري كنسرت در سطح وسيعي صورت بگيرد. نه اينكه تمام اجراي ما براي اركستر ملي به دو شب اجرا در تالار وحدت ختم شود. این کاری را پیش نمی‌برد. چون نهايتا ١٦٠٠ نفر مي‌خواهند و می‌توانند كنسرت را ببينند. اين عدد واقعا براي شهري مانند تهران با ١٥ ميليون جمعيت بسيار كم و ناچيز است. حتي مردم خبر هم نمي‌شوند. پس خيلي ضعيف با اين موضوع برخورد مي‌شود. در حالي كه مي‌توان اين نوع برنامه‌ها مانند برنامه‌هاي اركستر ملي را از تلويزيون پخش كرد و در مورد آن به بحث و گفت‌وگو نشست. در این برنامه‌ها با خوانندگان، نوازندگان، رهبرها و شاعران صحبت كنند و اطلاعات ارايه دهند تا هنر به آن جايگاه واقعي و والاي خود برسد. البته در جامعه ما خواننده خيلي مهم است. براي اينكه خواننده هم شعر را مي‌خواند و هم ملودي را همراه با شعر اجرا مي‌كند، مردم توجه زيادي به خواننده دارند. این‌قدر هم كار ساده‌اي نيست كه ما بتوانيم به اين علاقه جهت بدهيم يا جهت آن را تغيير بدهيم. همان‌طور كه گفتم وقتي يك كنسرت فقط براي ١٦٠٠ نفر پخش مي‌شود پس اين تعداد به نسبت ١٥ ميليون نفر خيلي نمي‌تواند جريان‌ساز باشد يا تغيير جهت ايجاد كند. چون تعداد زيادي از مردم و علاقه‌مندان اين برنامه‌ها را نمي‌بينند. اجراي اين نوع برنامه‌ها از راديو و تلويزيون يا اجراي كنسرت‌هاي بزرگ باعث مي‌شود كه مردم خودشان را در موسيقي و اجراي برنامه‌ها سهيم بدانند. ما نه فقط در تهران، بلکه در شهرستان‌ها هم در فضاي باز تا هفت يا هشت هزار نفر مهمان در اجراهاي‌مان داشتيم. اين‌طور اركستر می‌تواند با اجراهاي متعدد در شهرهاي مختلف كشور شور و نشاطي را در مردم ايجاد كند. من بارها ديدم كه وقتي كنسرتي در شهري اجرا مي‌شود، چقدر فضاي شهر عوض مي‌شود و چقدر كسبه فعال مي‌شوند. هتل‌ها، رستوران‌ها، سرويس‌هاي مسافرتي و حتي حوزه گردشگري چقدر فعال مي‌شوند، فقط هم به خاطر همان كنسرتي كه قرار است اجرا شود. خب، حتي از نظر اقتصادي هم بسيار به صرفه است. چقدر كسبه در شهرهاي متعدد به خود من گفته‌اند كه با حضورتان براي ما رونق آورده‌ايد و كسب‌وكار ما در همين چند روز بسيار خوب بوده است.

اين خوانندگان سبك خاصي را با خود به ارمغان مي‌آورند يا همان سبك خوانندگان قديم را دنبال مي‌كنند؟

خير، سبك خاصي نيست. همان طور كه گفتم جامعه جريان‌ساز خواهد بود. مثلا نمي‌توانيم الان بررسي كنيم كه سبك «اديب خوانساري» يا «اقبال آذر» چگونه به وجود آمد. آن بزرگان هم هنرشان در دوره خودشان و با فضاي آن زمان شكل گرفته است. نمونه بارز آن در زمان مشروطيت است كه هنرمندي به نام «عارف قزويني» به عرصه آمد كه هنرش با ديگران متفاوت بود. او تحت تاثير جامعه خود قرار داشت و نوع قطعات ايشان در ساخت به شكلي درآمد كه كاملا با جامعه و دوره خودش عجين بود و نشات گرفته از همان دوران بود. مثلا من خودم شاهدم كه آقاي شجريان چقدر طلبگي كرد. يعني از همان خوانندگان و بزرگان قديمي طرز خواندن، صداسازي و مناسب‌خواني را آموخت و تكميل كرد. انتخاب شعر يا موضوع از بخش‌هاي مهم در هنر موسيقي است. اينكه چه شعري براي چه گوشه‌اي انتخاب شود و براي چه موقعيت و مكاني اجرا شود، خودش به يك هوشياري نياز دارد. ايشان بسيار زحمت كشيدند، تمرين و ممارست كردند، خب با اين همه تلاش امروز به اين جايي رسيدند كه به ايشان مي‌گوييم «آقاي شجريان». آقاي «غلامحسین بنان» هم همين‌طور. در اثر نشست و برخاست با اساتيد بزرگ از جمله آقای کلنل «علينقي وزيري»، آقاي «روح‌الله خالقي» يا آقاي «جواد معروفي» و ديگر بزرگان، ايشان غلامحسين بنان شد كه در حال حاضر هر خواننده‌اي كه بخواهد خوانندگي را بياموزد، بايد به عنوان الگو كارهاي ايشان را گوش بدهد و از او بياموزد.

پس وقتي درست دقت كنيم مي‌بينيم كه هر كدام راه خودشان را رفته‌اند و الان هم همان‌طور خواهد شد. شايد اين خوانندگان هم به شيوه‌ای راه بروند كه متفاوت با قدما باشند. اين را در آينده بايد قضاوت كرد و از پيش‌ تعيين شده نيست.

چيزي كه در حال حاضر بيش از هر چيزي مهم است، اين است كه آيا اين خوانندگان جديد بعد از اجراي اين برنامه در اركستر ملي باز هم فضا یا قطعات خوبي در اختيارشان قرار مي‌گيرد تا اجرا كنند؟ امروز آنها با شخصي مانند آقاي فخرالدينی كار كرده‌اند و شما بر‌اي‌شان قطعات متفاوتي را تنظيم كرده‌ايد. استاد شجريان هم موسيقي خوب به صداي خوب‌شان كمك كرده تا آثاري جاودانه داشته باشند. در این مورد وضعیت این خوانندگان چه مي‌شود؟

قطعا موسيقي خوب بايد ساخته و تنظيم شود تا صداي خوب هم با آن هماهنگ شده و اثر خوبي توليد شود. البته بايد بگويم كه اكنون وضع اين خوانندگان و وضع موسيقي‌اي كه در اختيار دارند، بسيار خوب است. من هم هدفم از حضور اين خوانندگان اين بوده كه با تلفيق صداي خوب و موسيقي خوب، آنها با اصول موسيقي درست بيشتر آشنا شوند.

http://images.hamshahrionline.ir//images/2014/2/fakhrodini.jpg

كمي هم راجع به نوازندگان اركستر ملي و ديگر اركسترها صحبت کنیم. به نظرتان در كشورمان این قدر نوازنده خوب و حرفه‌اي داريم كه بتوانيم چند اركستر در کنارهم داشته باشيم؟

الان دو اركستر تشكيل شده است، يكي به نام اركستر سمفونيك و ديگري اركستر موسيقي ملي. ممكن است كه بشود يك اركستر ديگر هم تشكيل داد كه سه اركستر داشته باشيم. ولي اينكه مثلا بتوانيم پنج اركستر يا بيشتر داشته باشيم، نه. چون بايد هنرستان‌هاي موسيقي را تقويت كنيم. ما فقط يك هنرستان موسيقي دختران داريم و يك هنرستان موسيقي پسران. مگر سالي چند نوازنده حرفه‌اي از اين دو هنرستان مي‌توان انتخاب كرد؟ همه هنرجوها نوازنده حرفه‌اي نمي‌شوند. مثلا بعضي دختر خانم‌ها كه در ميان راه درگير مسائل ازدواج و تشكيل خانواده مي‌شوند، شايد اصلا موسيقي را به شكل حرفه‌اي دنبال نكنند.

حالا اگر نوازندگان بيشتر و بهتري تربيت كنيم و آنها را به سمت كار حرفه‌اي ببريم و نهايتا با تعداد بيشتر اين نوازندگان، اركسترهاي متعددي تشكيل بدهيم، آيا مي‌تواند تاثيري در روند پيشرفت اركستر ملي داشته باشد؟ يا اينكه شما معتقديد تربيت نوازنده حرفه‌اي تاثيري دراين اركستر ندارد؟

من هم معتقدم كه بايد نوازندگان حرفه‌اي بيشتري تربيت كنيم. چون قدرت انتخاب را بيشتر مي‌كند و رهبر اركستر مي‌تواند از نوازندگان حرفه‌اي‌تري براي اركستر بهره ببرد و اين خود باعث ايجاد رقابت (البته رقابت سالم) بين اركسترها و نوازنده‌ها مي‌شود. قاعدتا همه مي‌خواهند كار خوب ارايه دهند. البته قبلا هم همين‌طور بود. با تعدد نوازندگان و خوانندگان اين رقابت وجود داشت. من تاييد مي‌كنم كه بايد تعداد نوازندگان حرفه‌اي بيشتر شود و واقعا معتقدم كه هر گوشه‌اي از تهران بايد يك اركستر سمفونيك براي خودش داشته باشد. از نظر من تهران پنج اركستر سمفونيك مجزا مي‌خواهد. يعني كسي كه در جنوب تهران زندگي مي‌كند ديگر نبايد براي ديدن برنامه اركستر سمفونيك به مركز تهران بيايد. البته اين موضوع هم مستلزم اين است كه تالارهاي موسيقي حرفه‌اي و تجهيز شده براي اين كار هم وجود داشته باشد كه البته در فقدان اين نوع تالارها هم به سر مي‌بريم.

آيا مخاطبان برنامه‌هاي آتي هم همان مخاطبان هميشگي اركستر هستند يا اينكه قطعات به گونه‌ای است که مخاطب جديد را نيز به خود جذب مي‌كند. اركستر ملي هميشه عده‌اي مخاطب خاص براي خودش داشته كه در اغلب اركسترها اين مخاطبان حضور دارند.

البته نمي‌توان صددرصد گفت كه همه مخاطبان همان مخاطبان هميشگي هستند. حتما مخاطب جديد هم خواهيم داشت. ولي هميشه اركستر ملي عده‌اي مخاطب ويژه براي خودش دارد كه اين نوع اجرا و موسيقي را دوست دارند و از اعماق وجود به آن عشق مي‌ورزند كه من اين عزيزان را حاميان هميشگي موسيقي مي‌دانم. البته چون قطعات تغيير مي‌كند، قاعدتا روند اجرا هم تغيير مي‌كند. پس با كارهاي جديد، مخاطب جديد هم خواهيم داشت. چون آهنگسازهاي متفاوت اين قطعات را ساخته و تنظيم كرده‌اند. درست است كه ما آهنگ‌هاي قديمي را دوباره بازسازي و تنظيم مي‌كنيم، ولي تنظيم‌هاي جديد با تنظيم‌هاي قديمي خيلي متفاوت است. حتما تكنيك بهتري دارد و قطعا باشكوه‌تر است. چون قرار است كه قطعات متناسب با زمانه و جامعه خود حركت كند و پيش برود.

بخشی از ساخته‌های شما مربوط به ساخت و تنظيم موسيقي براي فيلم‌ها و سريال‌هاي متعدد است. مثلا موسيقي سريال «سربداران» كاملا تمي تاريخي داشت، یا سريال «ملا صدرا» که موسيقي تاريخي– فلسفي داشت، يا موسيقي سريال «امام علي(ع)» كه موسیقی مذهبي ولي شيرين داشت يا موسيقي سريال «روزي روزگاري» كه گونه محلي داشت. اين موسيقي‌ها، همه و همه در ذهن ما ماندگار شده و به اعماق وجودمان نشسته است. با توجه به اين آثار مي‌خواهم نظرتان را در مورد تيتراژهاي فيلم‌ها و سريال‌هاي جديد صدا و سيما بدانم. خيلي از اهالي موسيقي معتقدند كه در حال حاضر تيتراژها خيلي خوب ساخته نمي‌شود و به جاي خوبي هم نخواهد رسيد. حتي برخي معتقدند كه چرا خوانندگان خوب، اين آثار را مي‌خوانند چراكه آثاري بي‌محتواست و آن‌طور كه بايد ساخته و تنظيم نشده است. شما با تجربه‌ای که در ساخت موسيقي فيلم‌ها و سريال‌ها دارید نظرتان در اين مورد چيست؟

من هم وقتي به تيتراژهاي جديد گوش مي‌كنم، واقعا انتقادهايي دارم. اولين مورد آن اين است كه تقليد خيلي زيادي در اين قطعات هست. وقتي مي‌خواهيم موسيقي فيلم يا سريال بسازيم، بايد اشعار آن مناسب با حال و هواي فيلم يا سريال انتخاب شود. مثلا تيتراژ سريال «امام علي(ع)» را من از آهنگي بسيار قديمي كه خودم آن را كشف كرده بودم و سابقه‌اي ٦٠٠ ساله دارد و حتي شعر آن كه دقيقا متعلق به ١٤٠٠ سال پيش است، ساختم كه بسيار با حال و هواي سريال عجين بود. البته من در همه آثارم با شعر كار نكردم و اصراري هم ندارم كه تيتراژم حتما بايد خواننده داشته باشد. در حال حاضر اغلب موسيقي سريال‌ها با اجراي خواننده همراه شده كه اين خود دچار يكنواختي و مونوپلي شده است. درواقع بايد بگويم من هم شايد خيلي از آنها را نمی‌پسندم. من پيشنهاد مي‌كنم كه براي ساخت موسيقي فيلم يا سريال تقليد نكنند، مبتكر و خلاق باشند و با فكر موسيقي را بسازند. اينكه دايما راه ديگران را به تقليد بپيمايند، كار درستي نيست.

در این گفت‌وگو شما حضور دو رهبر مهمان به نام‌هاي آقايان «سهراب كاشف» و «لوريس چكناواريان» را برای اجراي جشنواره موسیقی فجر مطرح كرديد. مگر خود شما رهبر اركستر موسيقي ملي نيستيد؟ پس اين عزيزان چرا قرار است رهبري كنند؟

http://www.iranhmusic.ir/uploads/P_B796704_1_5B3F84D9.jpg

بله، البته رهبر ديگری هم داريم به نام آقاي «اسماعيل واثقي». شايد يكي از دلايل انتخاب چند رهبر متفاوت اين است كه خيلي از دوستان به سمت كار در اركستر ملي جذب شوند و من خودم هم وقتي با حضور اين دوستان كار را بهتر ارزيابي مي‌كنم، ترجيح مي‌دهم كه آنها هم حضور داشته باشند و اين تصميم و انتخاب، انتخاب خود من بوده است. آقاي چكناواريان موسيقيدان بسيار باارزشي هستند و نيروي خوبي براي اجراي كار دارند. من معتقدم كه از همه ظرفيت‌هاي خوب بايد استفاده كنيم. حتي در مورد نوازندگان هم همين طور است.

در مورد كتاب‌هاي‌تان هم صحبت کنیم كه دوستان اهل موسيقي بيشتر در اين مورد صحبت مي‌كنند و نظراتي دارند. دو تا از كتاب‌هاي شما به نام‌های «تئوري موسيقي ايراني» و «هارموني موسيقي ايراني» بين دوستان موسيقيدان مطرح است. در مقايسه‌اي بين كتاب‌هاي شما و تاليفات گذشته درهمين رابطه مانند «نظري به موسيقي» استاد خالقي يا كتاب «نگاهي نو به موسيقي ايراني» آقاي وزيري يا «تئوري موسيقي» آقاي طلايي، فكر مي‌كنيد كتاب‌هاي شما چه مطالب بيشتر یا نگاه متفاوتی دارد؟

البته من كلا پنج كتاب تاليف كرده‌ام، «پارتيتور»، «سربداران»، «شرح بي‌نهايت (خاطرات زندگي من و همسر مرحومم)»، «تجزيه، تحليل و شرح رديف موسيقي ايران» و ديگري «هارموني موسيقي ايراني» است و البته آخرين كتابم كه چند روز گذشته چاپ شده است، به نام «فرم و آفرينش در موسيقي ايراني». من سال‌هاي سال اين كتاب‌هايي كه گفتيد را تدريس كرده‌ام و تجربيات زيادي را در زمينه تجزيه و تحليل به دست آورده‌ام و مقايسه‌اي تطبيقي در كتاب‌هايم انجام داده‌ام. من در اين كتاب به استخوان‌بندي رديف‌هاي موسيقي پرداخته‌ام كه آنها را كاملا شرح داده و در مورد گوشه‌هاي موسيقي توضيح داده كه در كتاب‌هاي ديگر نيست. آقايان وزيري و خالقي اين كار را پيش از من انجام داده‌اند كه بسيار ارزشمند است ولي كاري كه من در كتاب‌هايم انجام داده‌ام، خيلي آكادميك‌تر است. اين مورد نياز به مطالعه‌اي وسيع‌تر در مورد آن كتاب‌ها و كتاب‌هاي جديد دارد. لازم مي‌دانم و تاكيد مي‌كنم كساني كه كتاب «تجزيه و تحليل» من را مي‌خوانند حتما قبلا كتاب «نظري به موسيقي» استاد خالقي را بخوانند. چون هم براي مقايسه كردن خوب است و هم به آنها كمك مي‌كند.

آيا در اين كتاب‌ها از تجربيات اركستر‌نويسي خودتان هم استفاده كرده‌ايد؟ اين كتاب‌ها نظرات و تجربيات شخصي شماست يا اينكه واقعا به اصول و چارچوب تخصصي اركسترنويسي و اركسترنوازي مي‌پردازد؟ آيا مطالب ويژه‌اي در اين كتاب‌ها آورده‌ايد؟

كسي كه اين كتاب‌ها را مي‌خواند به ويژه «هارموني موسيقي ايران» بايد هارموني موسیقی را كاملا بشناسد و اركستراسيون را خيلي خوب بداند تا بتواند متوجه توضيحات اين كتاب شود. چون در مقام‌هاي موسيقي ايراني نت‌هايي داراي گرايش‌ها و تمايل‌هايي خاص است و اين هارموني برهمين اساس نوشته شده است. مثلا توضيح داده شده كه آكوردها در موسيقي ايراني چگونه تشكيل مي‌شود و چگونه حركت مي‌كند. چون نت‌هاي موسيقي ايراني گرايش‌هايي به سمت نت‌هاي جاذب دارند كه نت‌ها را از چند طرف به سمت خود مي‌كشانند و مجموعه‌اي از نت‌ها را همزمان به وجود مي‌آورد كه آکورد خاصي را تشكيل مي‌دهد و چون اين نت شاهد يا مركز دايم تغيير مي‌كند، بنابراين نت‌هايي كه در حول اين محور قرار مي‌گيرند، گرايش‌هاي جديد نسبت به مركز جديد پيدا مي‌كنند. پس كسي كه مي‌خواهد از اين كتاب استفاده كند، بايد هارموني كلاسيك را به خوبي بداند و موسيقي ايراني را هم بشناسد و اما كتاب جديد من به نام «فرم و آفرينش در موسيقي ايراني» است كه به موسيقي پيش‌درآمدها، چهارمضراب‌ها، تصانيف و فرم‌هاي آزاد مي‌پردازد و اينكه موسيقي ايراني چگونه ساخته مي‌شود. بنابراين تجربه و تحليل موسيقي ايراني است.

اگر در پایان سخني با مسولان يا مخاطبان و همراهان خود داريد، بفرماييد.

براي‌تان آرزوي موفقيت دارم و اميدوارم كه هميشه كنار ما باشيد و صداي دل ما را درست به اهل دل برسانيد.


اعتماد/نخستين جايزه شعر شاملو برگزيدگان خود را شناخت

لوح و تنديس براي شمس لنگرودي و علي باباچاهي

زينب كاظم‌خواه/ جايزه‌هاي خصوصي در ايران به سختي به حيات خود ادامه مي‌دهند و جز چند جايزه خصوصي ديگر جايزه‌اي نمانده‌ است. در اين فضا نخستين جايزه شعر شاملو براي نخستين‌بار توسط موسسه الف. بامداد برگزار شد. رييس هيات‌مديره اين موسسه آيدا شاملو و مديرعامل آن عبدالله سالم است، همچنين اعضاي هيات امناي آن را جمعي از نزديكان شاملو تشكيل مي‌دهند. اين جايزه قرار بود كه ٢١ آذر همزمان با تولد شاملو برگزيدگانش را معرفي كند اما با تاخيري يك ماهه جمعه ١٨ دي ماه در خانه – موزه احمد شاملو برگزار شد كه مجموعه شعرهاي «اين كشتي پراسرار» سروده‌ علي باباچاهي و «منظومه‌ بازگشت و اشعار ديگر» از محمد شمس لنگرودي (هر كدام با پنج راي)، به‌طور‌مشترك، به عنوان برگزيده اين جايزه معرفي شدند.

برگزيدگان، لوح و تنديس اين جايزه را از محمود دولت‌آبادي و جواد مجابي گرفتند. در بيانيه‌ هيات داوران نخستين دوره‌ جايزه‌ شعر شاملو، اين توضيح داده شد كه در مرحله‌ نهايي داوري، هريك از هشت داور جايزه از بين ٢٢ اثر نامزدشده، سه اثر منتخب خود را اعلام كردند و درنهايت، تنها هشت اثر، حداقل يك راي را به خود اختصاص دادند. درنتيجه، با تقدير از مجموعه شعرهاي الهام حيدري (يك راي)، آرش‌الله‌وردي (يك راي)، گروس عبدالملكيان (سه راي) و م. مويد (يك راي)، مجموعه شعرهاي «اندوه تحميلي» سروده‌ فرزاد آبادي و «مدارك جعلي» اثر سعدي گلبياني (هر كدام با چهار راي) عنوان دوم مشترك را در اين جايزه به خود اختصاص دادند. هيات داوران جايزه شعر شاملو، احمد پوري، خليل درمنكي، فرشته ساري، انوشه سالياني، پروين سلاجقه، محمد ضيمران، حسن عاليزاده و شهاب مقربين بودند. آيدا شاملو (سركيسيان)، همسر احمد شاملو، ابراز اميدواري كرد كه اين جايزه تداوم داشته باشد.

http://static0.ilna.ir/thumbnail/gsT2Q7zI6kem/i_qPjR7mMLhZ02nUcMUA0zOV2brdrNdfKreu5zx2ciKxyUe3xZzFdgRBp56gpRC388ZB_gYzlXFr5GiGsDehrmk4nU88RN381sfGVtw67dPrccCMXHCvyMw6OLoB5Eawl3xeVOpt9jw,/FB_IMG_1452318745672.jpg

محمود دولت‌آبادي يكي ديگر از مهمانان اين مراسم بود كه با خواندن شعري با مطلع «برو مرد، بيدار اگر نيست كس/ كه دل با تو دارد همان يك نفس» گفت: ‌اين شعر در قرون سوم و چهارم سروده نشده است؛ در سال ١٣٤٠ در «كتاب هفته» چاپ شده و شاعر آن احمد شاملوست. من در اينجا از آن جهت با اين بيان حماسي شاملو شروع كردم كه موضوع را به گذشته‌اي معطوف كنم كه خيلي دور نيست. چون بعضي از افراد درآمده‌اند كه شاملو با فردوسي آشنايي نداشته. اما اگر من نمي‌گفتم كه شاعر اين شعر شاملو است شما فكر مي‌كرديد كه شعر در قرن سوم سروده شده است. او دليل انتخاب اين شعر را به اين خاطر دانست كه تاكيد كند كه شاملو از هيچ چيز گذشته ساده عبور نكرده، هر آنچه لازم بوده آموخته و براي ما كه به سمت سكوت مي‌رويم، به يادگار گذاشته است. او اظهار اميدواري كرد كه جوانان آن را در حوزه ادبيات و زبان فارسي پي بگيرند. حافظ موسوي كه دبير نخستين دوره اين جايزه است هم گزارشي از روند برگزاري جايزه در دور نخست ارايه كرده و اظهار اميدواري كرد كه اين جايزه در سال‌هاي بعد، در همان روز مقرر، يعني بيست و يكم آذرماه، سالروز تولد شاملو برگزار شود. او البته از ديگر اميدش هم گفت؛ آن هم ثبت اين جايزه به عنوان مهم‌ترين رويداد سالانه شعر فارسي در تقويم فرهنگي كشور. همچنين شمس لنگرودي يكي از برگزيدگان جايزه گفت: «باور من اين است كه اگر آيدا نبود، شاملو در آتش درونش ذوب مي‌شد. من امروز خوشحالم كه اين جايزه را گرفته‌ام، چون من جوايزي را گرفته‌ام و برخي از آنها را تا مي‌گيرم، دور مي‌اندازم اما اين جايزه را به‌خاطر نام شاملو بالاي سرم مي‌گيرم.»

سعدي گلبياني نيز در هنگام دريافت تنديس خود، شعري خواند. فرشته ساري از داوران جايزه هم بيانيه هيات داوران را خواند. در مراسم اهداي اين جايزه افرادي همچون علي‌اشرف درويشيان، احمد پوري، شهاب مقربين، عباس مخبر، حسن كياييان و محمدعلي جعفريه حضور داشتند.

اعتماد/گفت‌وگو با بهروز غريب‌پور درباره جشنواره فجر

اندر اهميت كاخ جشنواره

پيام رضايي / بهروز غريب‌­پور قطعا يكي از حرفه‌‌اي‌ترين مديران و هنرمندان ايران محسوب مي‌شود. او علاوه بر حضور حرفه اي به‌عنوان هنرمند، يكي از برجسته‌ترين مديران فرهنگي هم به حساب مي‌­آيد. غريب‌­پور تجارب گوناگوني را در كارنامه حرفه‌­اي خود دارد. نويسندگي فيلمنامه «دونده» در سينما، همچنين نويسندگي و كارگرداني اپراهاي عروسكي همچون «مولانا»، «حافظ»، «سعدي» و... از هنرمندان ايران هم شناخته مي‌شود. امسال بهروز غريب ­پور از طرف محمد حيدري، دبير جشنواره فيلم فجر به عنوان دبير كاخ جشنواره منصوب شده است. كاخ جشنواره تجربه تازه‌­اي در برگزاري جشنواره‌ها در ايران است. با اين‌حال با حضور غريب‌­پور همه منتظر فضايي متفاوت در كاخ جشنواره امسال هستند. در همين رابطه با او گفت‌وگو كرده­‌ايم.

‌ شما امسال دبير كاخ جشنواره فيلم فجر هستيد. ضرورت وجود كاخ جشنواره چيست؟

اولا اين عنوان يك عنوان تازه‌­اي در جهان جشنواره‌ها نيست. مثلا به جشنواره ونيز نگاه كنيد. اين جشنواره در يك جزيره كوچك برگزار مي‌شود كه محل برگزاري جشنواره هم هست. در اين جزيره يكي از ساختمان‌هاي قديمي را كه به معناي واقعي كاخ محسوب مي‌شود به اين كار اختصاص داده‌­اند. وقتي كه از كاخ صحبت مي‌شود منظور قابل رويت­‌ترين بخش جشنواره است. هم از نظر برگزاري مهماني‌­ها هم از نظر برگزاري نمايش فيلم و هم از نظر رفت و آمد اصحاب رسانه‌ها. يعني شما كلا در يك جا متمركز مي‌شويد. در غير اين صورت يك روز را به عنوان افتتاحيه و اختتاميه اعلام و جوايزي را اهدا كنيد و طبق روال معمول هم فيلم­‌ها را در سالن‌­ها نمايش بدهيد.

‌ در هر حال از چند دوره پيش اين مفهوم در جشنواره رواج پيدا كرد. چرا پيش‌تر چنين دغدغه‌­اي نبود؟

كاخ جشنواره محل رصد كردن تمام جشنواره محسوب مي‌شود و در اينجاست كه اين امكان را داريد، كار نامريي را كه طي ماه‌هاي طولاني براي آن وقت صرف شده مريي كنيد. هم از نظر تفكر مديريتي، هم از نظر نوع تعامل با هنرمندان و كساني كه باعث شدند اين جشنواره به وجود بيايد، چه شركت­‌كنندگان و چه مديران. بنابراين كاخ جشنواره در ايران وجود نداشت تا اينكه از چند دوره پيش رسميت پيدا كرد و حساسيت آن به مرور دريافت شد. متوجه شدند موقعي كه شما متناسب با كاخ عمل نمي‌كنيد، ضعف­‌هاي‌تان ضرايب بالاتري مي‌گيرد. يا اگر كار مثبتي مي‌كنيد بيشتر ديده مي‌شود. اين اهميت كاخ جشنواره است.

http://teater.ir/uploads/news/p19e7a8a90bvppas13ug1brkkl54.jpg

‌ ‌ اما از دوره‌هاي قبل و تقريبا همزمان با شكل­‌گيري كاخ جشنواره بحثي مبني بر ضرورت لباس فرم هم مطرح شد. خيلي­‌ها مي­‌گفتند اگر ما قرار است الگوي كاخ جشنواره را در ايران پياده كنيم، بهتر است پوشيدن لباس رسمي را هم كه در همه جشنواره‌ها معمول است، مد نظر داشته باشيم.

در مورد پوشيدن لباس فرم بايد گفت متاسفانه ما لباس رسمي مثل اروپا يا امريكا نداريم. هنرمندان ما هم‌چنين عادتي نداشتند. وقتي يك هنرمند غربي را مي‌­بيند او تربيت شده محيط فرهنگي است كه وقتي به تماشاي اپرا مي­‌رود بهترين و شيك‌­ترين لباسش را مي‌­پوشد. تئاتر، كنسرت و بقيه هم همين‌طور. بنابراين برايش غريبه نيست كه بگوييم با لباس رسمي در جشنواره حاضر شود. خيلي امر عادي است. من و يكي از هنرمندان سرشناس كشور به دعوت يك كلكسيونر، دوبي بوديم. ميزبان ما پيشنهاد كرد به رستوراني برويم كه از قبل رزرو كرده بودند. وسط راه به ما زنگ زدند و از ميزبان پرسيدند مهمانان شما كفش اسپورت پوشيده‌­اند يا چرمي؟! و ايشان از ما سوال كرد و ما تعجب كرديم. اتفاقا آن دوست هنرمند شاخص ما كفش كتاني پوشيده بود و مسوولان رستوران گفتند نه ما نمي‌توانيم مهمانان را با كفش اسپورت بپذيريم! و ما رستوران را عوض كرديم. در ايران اگر اين كار را بكنيد ممكن است همه شروع به فحاشي كنند. يا دعوا كردن. اما من اگر بتوانم چنين كاري كنم، قطعا خواهم كرد. جزو دغدغه‌ها هست. ولي اينكه عملي شود يا نشود، چقدر بازتاب منفي داشته باشد يا نه، بايد دبير جشنواره هم در اين باره نظر بدهد. من تابع نظر دبير جشنواره هستم. اما من خودم اگر تعيين‌كننده نهايي بودم قطعا لباس فرم يا لباس رسمي را پيشنهاد مي‌كردم.

‌ ‌ كاخ جشنواره امسال چه تفاوت­ هايي با سال‌هاي گذشته خواهد داشت؟

اختتاميه، نمايش­‌هاي اصلي و جلسات نقد و بررسي در كاخ جشنواره خواهد بود. بعد براي تسهيل ارتباطات، ما هر آنچه امكان­پذير بوده از فيبر نوري براي انتقال سريع تصاوير تا استوديوهاي راديو وتلويزيون، نوع پذيرايي را به گونه‌­اي تدارك ديديم كه خداي نكرده اساعه ادبي به كسي نشود. چه در نوع غذا، چه در نوع ارايه. و از بدو ورود تا پايان برنامه پيش‌بيني شده كه مسيرها مسيرهايي باشند كه شما وقتي حركت مي‌كنيد حس كنيد نظم و احترام حاكم است. درستي اجرا و درستي ارايه كار فرهنگي هم رعايت شده است. ما حداقل شش جلسه كامل و مفصل درباره اينها صحبت كرديم. از جزيي‌­ترين موضوعات تا مسائل كلان. از پاركينگ و كارت ورود به پاركينگ گرفته تا چكينگ مهمانان. اميدوار هستم كه اتفاق ديگر و مثبتي بيفتد.

اعتماد/منتقدان دعوت نوربخش را براي جلسه «نقد و بررسي خانه موسيقي» رد كردند

هيات‌مديره‌ و شوراي‌عالي خانه موسيقي غيرقانوني‌اند

اعتماد| پس از اعلام استعفاي رسمي حسين عليزاده از شوراي‌عالي خانه موسيقي خبري منتشر شد مبني بر اينكه نخستين نشست جلسه «نقد و بررسي خانه موسيقي» با حضور حميدرضا نوربخش (مديرعامل)، بعضي از اعضاي شوراي‌عالي خانه موسيقي و منتقدان اين نهاد روز چهارشنبه ٢٣ دي برگزار مي‌شود. در واكنش به اين دعوت روز گذشته جمعي از منتقدان به وضعيت صنفي موسيقي كشور با انتشار نامه‌اي دعوت حميدرضا نوربخش را مبني بر حضور منتقدان در خانه موسيقي رد كردند. در اين نامه آمده است: خبر برگزاري نشست منتقدان خانه‌ موسيقي بايد بيش از هر كس ما را خوشحال كرده باشد كه اكنون بيش از هفت ماه است، از طريق پنج نامه‌ گوناگون، دو جلسه‌ نقد و بررسي علني و عمومي و ساعت‌ها همفكري و رايزني در جهت برقراري قانون و متوجه كردن متصديان خانه موسيقي نسبت به شرايط و وظايف يك نهاد صنفي كوشيده‌ايم. اما متاسفانه گوش شنوايي نبود كه اگر بود اين نوشته رنگ ديگري مي‌گرفت. متاسفانه متصديان خانه‌ موسيقي آن قدر در حركت بر‌مبناي قانون و وظيفه‌شناسي كم‌تجربه‌اند كه حتي وقتي مي‌خواهند قدمي ولو نمايشي يا ظاهري، در اين جهت بردارند باز هم برگ سوخته ديگري از تاريخ بي‌مسووليتي خود به يادگار مي‌گذارند. هيات‌مديره‌اي كه هفت ماه پيش در لغو جلسات نقد موسوم به «ضرب اصول» كوشيد و دعوت برگزاركنندگان آن جلسات را رد كرد و مديرعاملي كه همان زمان در مصاحبه با اصحاب رسانه منتقدان را مغرض و دروغگو خطاب كرد و چند روز بعد در سايت رسمي آن نهاد آنان را «تعدادي هنرجو» ناميد، به ناگهان، تنها هفت روز جلوتر، خبر برگزاري جلسه نقد خانه را اعلام مي‌كنند؛ بي‌آنكه روشن كنند با چه روشي قرار است اين جلسه نقد را سالم و متعهدانه برگزار كنند. متاسفانه، طبق معمول، خبري از روش و روال و سازوكار نيست. دلايل رد اين دعوت به آنچه در بالا گفته شد محدود نمي‌شود. مروري بر آنچه در اين هفت ماه اخير گذشت دلايل محكم ديگري نيز به دست مي‌دهد:

http://www.delgarm.com/images/newsread/1393/01/20/xB1397028603.jpg

١- منتقدان، پس از مصاحبه‌ حميدرضا نوربخش، مديرعامل، با نوشتن نامه‌اي موارد خلاف و غيرمستند و نادرستي را كه او مطرح كرده بود يادآور شدند و اين نامه را براي درج در سايت خود خانه به دبيرخانه آن نهاد تحويل دادند. اين نامه سرگشاده، همان است كه به عنوان نامه چند هنرجو ناديده‌اش گرفتند.

٢- پس از آن، منتقدان با مستند كردن محورهاي نقد، طي نامه‌اي ديگر، مورخ چهارم مرداد ماه سال جاري، از رياست هيات‌مديره تقاضا كردند با توجه به ادعاي نقدپذيري‌شان نشست‌هايي در اين خصوص برگزار كند. نكته‌ بسيار مهمي كه در اين درخواست‌ها بود ارايه سازوكاري بود كه جلسات نقد را از يك مهماني دورهمي و احوالپرسي و حرف غيرمسوولانه زدن به جلساتي سازنده و اثربخش تبديل مي‌كرد؛ اما...

٣- پاسخ اين درخواست، برخلاف وعده محمد سرير، رياست هيات‌مديره، كه چند هفته بعد را تعيين كرده بود، در ١٦ آبان به نمايندگان منتقدان داده شد؛ يعني چهار ماه بعد از نامه تقاضا. و تازه پس از اين چهار ماه پاسخ منفي بود. هيات‌مديره حاضر نشد جلسات نقد را برگزار كند، آن هم به اين دليل كه ١٥ عضو خانه موسيقي، بر اساس حقي طبيعي و مشروع، از بازرس خانه خواسته بودند به تخلفاتي كه در نامه‌شان برشمرده‌اند رسيدگي كند. آقايان هيات‌مديره هيچ شكايت قانوني‌اي را تاب نمي‌آورند و پيام‌شان اين بود كه يا انتقاد كنيد يا شكايت. و اگر شكايت مي‌كنيد حق انتقاد نداريد و از همه جالب‌تر اينكه نه آن جلسه نقد را برگزار كردند و نه به شكايت آن ١٥ نفر (كه بهانه برگزار نكردن جلسه نقد شده بود) پاسخ دادند.

٤- اين وسط منتقدان هم بيكار ننشستند. در روالي درست برعكس آنها، مستند و مشخص، موارد تخلف هيات‌مديره و شوراي‌عالي خانه موسيقي را طي شكايتي به هيات نظارت بر موسسات فرهنگي ابلاغ كردند، آن هم با دست پر؛ چراكه سال‌هاست اعضاي هميشگي خانه در فراهم‌سازي مستندات ما كوشيده‌اند.

اما آقايان هم بيكار ننشستند و شروع به تهديد كردند، چه با «ح» چه با «هـ». صدور مجوز كنسرت‌هايمان را به تاخير مي‌اندازند و به ادعا با اسم ديگران تهديدمان مي‌كنند. همين آذرماه گذشته در بولتن رسمي خانه موسيقي ما را به تمسخر و توهين گرفتند، گاه با تهمت و افترايي كه قابل پيگيري قضايي است؛ نه تنها در تابستاني كه گذشت، كه در همين شماره اخير. دست آخر هم عضويت‌مان را به جرم امضاي نامه‌هايي كه در بالا آمد، بر خلاف اساسنامه، معلق و مشروط كردند؛ اين يكي همين دو هفته پيش. اكنون با اين كارنامه درخشان نقدپذيري انتظار دارند چه چيز را باور كنيم؟ با آنچه شرحش گذشت و با وجود همه آنچه در اين باره به چشم ديده‌ايم و تجربه كرده‌ايم، ضمن آنكه اين امكان را نه لطفي از جانب خانه موسيقي كه حقي قطعي و مسلم براي خود، همه اعضا و نيز تمامي اهالي موسيقي مي‌دانيم و نيز ضمن اينكه همين دعوت «دورهمي» را نيز حاصل كوشش خردمدار منتقدان مي‌دانيم، از همين جا به شكلي رسمي اعلام مي‌كنيم:

١- حاضر به شركت در جلسه‌اي چنين غيرمسوولانه نيستيم. ما پيش‌تر شروط برگزاري جلسات را گفته‌ايم. بر اعضاي هيات‌مديره واجب است كه اگر هنوز چيزي در حد يك بايگاني معمولي از آن نهاد مانده است به نامه مورخ چهارم مرداد ما رجوع كنند. سر فصل نقدها، نحوه برگزاري، انتخاب مجريان گرداننده جلسات، نحوه دسترسي آزاد به اسناد خانه كه برخلاف قانون كشور در اختيار كسي گذاشته نمي‌شود، حضور اصحاب رسانه به طرزي كاملا آزاد و اختصاص زمان و مكان مناسب چنين جلسه‌اي از عمده‌ترين موارد مطروحه در آن نامه است.

٢- اما، با وجود آنكه معتقديم بي‌وجود چنين ساختاري نقدها پيامدهاي عملي و الزامي نخواهند داشت، با احترام عميق حرفه‌اي و صنفي، شركت در اين جلسه را حق تمام موسيقيدانان و همكاران‌مان مي‌دانيم.

٣- در عين حال، ضمن احترام به همه كوشش‌هايي كه در جهت قانون‌مند كردن اين نهاد صورت مي‌گيرد، اين جلسه را حربه و نمايشي در جهت دفع‌الوقت مي‌دانيم؛ آن هم درست زماني كه پيگيري‌هاي ما، نزد نهادهاي بالادستي، گوش‌هاي شنوايي پيدا كرده است.

هيات‌مديره‌ خانه‌ موسيقي و نيز شوراي‌عالي [خانه موسيقي] هر دو غيرقانوني‌اند و مدت‌هاست كه دوره هر دو آنها به سر رسيده و به‌طور كاملا غيرقانوني بر سر كارند و تمام جلسات اين دو نهاد، ازجمله جلسه شوراي‌عالي اخير، به‌طور غيرقانوني برگزار مي‌شود. حداقلي از حُسن نيت نزد اين افراد بازتابي جز استعفاي مكتوب و قطعي نمي‌تواند داشته باشد.

اطلاعات/دکتر پورجوادی: «بایزید بسطامی» افلاطون زمانه بود

دکتر نصرالله پورجوادی، نویسنده کتاب «دریای معرفت» در نشست نقد و بررسی این کتاب، گفت: ایرانی‌ها بیشتر مطالب خود را با بیان ادبی می‌نویسند. «بایزید بسطامی» و امثال «ابوالحسن خرقانی»، «افلاطون» زمان بودند.

http://www.ibna.ir/images/docs/000212/n00212485-t.jpg

به گزارش ایبنا، نشست نقد و بررسی کتاب «دریای معرفت (از بایزید بسطامی تا نجم دایه)» با حضور دکتر نصرالله پورجوادی، نویسنده کتاب و محمد سوری در محل سرای اهل قلم موسسه خانه کتاب برگزار شد.

پورجوادی در آغاز سخنانش گفت: در سالیان دور، دو مرکز فرهنگی ایران و یونان محل نشر تفکر در جهان بودند. یونان و تفکر خاصی که از آنجا به سایر نقاط جهان اشاعه شده است، نوعی از تفکر است که در آن «ارسطو»، «سقراط»، «افلاطون» و پیشاسقراطیان همه به دنبال «هست» بودند و نوعی از کوشش فکری، عقلی و ذهنی را ساخته و پرداخته می‌کردند.

این پژوهشگر فلسفه و عرفان در ادامه با اشاره به تفکر ایرانیان و شناخت و معرفت در بین آنها، اظهار کرد: ایرانیان نیز از دیرباز دنبال تفکر بودند، اما روش آنها و حتی بیانشان با یونانی‌ها فرق داشت. ایرانی‌ها اغلب برای بیان اندیشه خود سراغ ادبی نوشتن می‌روند و علاقه وافری به داستان‌گویی دارند. داستان و حکایت در نظر ایرانی‌ها وسیله‌ای است که می‌خواهند با استفاده از آن اندیشه خود را بیان کنند.

پورجوادی ادامه داد: در عرفان ایرانی، ایرانی‌ها دنبال حقیقت بودند، باید به این نکته توجه داشت اگر در نوشته‌های «افلاطون» مناظره و دیالوگ وجود دارد، کار عرفای ایرانی نیز خالی از این موضوع نیست. «بایزید بسطامی» و «ابوالحسن خرقانی» و امثال این عارفان، «افلاطون» زمان هستند.

این پژوهشگر فلسفه در ادامه نشست با اشاره به تمثیل «دریای معرفت» از سوی بایزید بسطامی گفت: بایزید با این تمثیل دنبال شناخت حقیقت است. «دریای معرفت» یک طریق است. آب را حس می‌کند، با آن یکی می‌شود. انسان هستی خود را در «دریای معرفت» می‌بازد و دیگر خودش نیست، زیرا به دنبال شناخت است. «حلاج» هم به دنبال شناخت است اما روش او با «بایزید بسطامی» فرق دارد.

در ادامه نشست نقد و بررسی کتاب «دریای معرفت»، محمد سوری، پژوهشگر فلسفه درباره کتاب حاضر گفت:‌ مهم‌ترین کار این کتاب، بسط و توضیح «دریای معرفت» است که خاص بایزید بسطامی است. این تمثیل یک تا دو سطری است اما حاصل تفسیر آن کتابی افزون بر ۲۰۰ صفحه شده است. در صد سال اخیر کتاب‌های بسیاری درباره «عرفان» نوشته شده است، اما در هیچکدام از آنها، به این تمثیل نپرداخته‌اند.

به نظر می‌رسد هنوز می‌توان تألیف این کتاب را ادامه داد. علاوه بر این کتاب «دریای معرفت» به ما می‌آموزد، که چگونه با مواریث مکتوب خود آشنا شده و آنها را حفظ کنیم.

اطلاعات/دکتر جهانگیری‌: باید کمک کنیم تئاتر همیشه پر رونق باشد

دکتر اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری که به همراه تعدادی از وزرای دولت به تماشای نمایش”خاطرات و کابوس های یک جامه دار…” در تالار وحدت نشست در حاشیه این بازدید بر رونق و حضور تئاتر و شادابی هنرمندان این حوزه تاکید کرد.

به گزارش ایسنا، جمعه ۱۸ دی ماه تالار وحدت میزبان اعضای هیات دولت شد که از نمایش "خاطرات و کابوس‌های یک جامه‌دار از زندگی و قتل میرزا تقی خان فراهانی” بازدید کردند.

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1392/05/14/13920514142922460_PhotoL.jpg

اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری، محمد باقر نوبخت سخنگوی دولت، علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ، آخوندی وزیر راه ، واعظی وزیر ارتباطات به همراه علی مرادخانی معاون هنری وزیر، مهدی شفیعی مدیر کل هنرهای نمایشی در پایان اجرای این نمایش به پشت صحنه اجرا رفته و با عوامل و دست اندرکاران این اجرا دیدار کردند. معاون اول رئیس جمهوری ضمن خسته نباشید به کارگردان و گروه اجرایی این نمایش گفت: تئاتر همیشه برای مردم ایران الهام بخش بوده و همیشه از آن درس گرفته اند. باید کمک کنیم که تئاتر همیشه حضور پر رونق داشته باشد، هنرمندان تئاتر همیشه شاداب باشند و بتوانند کارهای نو و خوب ارائه بدهند. وی درباره نمایش "خاطرات و کابوس‌های یک جامه‌دار…” به کارگردانی علی رفیعی نیز گفت: بالاخره پس از مدت زمان طولانی، توفیق داشتم که تئاتر ببینم. این کار هم از نظر متن ، هم از نظر کار کارگردانی و هم از نظر بازی، کار کم نظیری بود و اگر بگویم بی‌نظیر واقعا اغراق نگفته‌ام.

ایران/گفت‌و‌گو با بهتاش صناعی‌ها، کارگردان و مریم مقدم نویسنده فیلمنامه «احتمال باران اسیدی»

دنبال تجربه زندگی می‌گردیم

احمد محمد اسماعیلی

تنهایی یک مرد پا به سن گذاشته و بازنشسته در شهری همیشه ابری و باران زده که به طرز ملال انگیزی روزهای زندگی را در خانه خالی شده از جای مادر می‌گذراند. این محور اصلی فیلم انسانی «احتمال باران اسیدی» است. فیلمی که علی رغم ظاهر تلخش بشدت امیدوارانه زندگی یک پیرمرد و دو جوان عاصی و به ته خط رسیده را روایت می‌کند. با بهتاش صناعی‌ها و مریم مقدم درباره ساختار فیلمنامه و قصه روایی آن گفت‌و‌گویی انجام داده ایم که در زیر می‌خوانید...

چه شد که سراغ فیلمسازی رفتید و برای این کار چه روندی را طی کردید؟

صناعی‌ها: ساخت فیلم بلند مقدماتی دارد و یکی از این مقدمات ساخت فیلم کوتاه است. در کنارش به تئاتر پرداختم و در چند نمایش کارگردانی، نویسندگی و بازیگری کردم. مدتی هم تیزر تبلیغاتی، فیلم ویدیویی و انیمیشن می‌ساختم. این تجربه مدیوم‌های مختلف خیلی در شکل‌گیری سلیقه سینمایی ام تأثیرگذار بود.در تئاتر کار بر روی بازیگر و درام را تمرین کردم و در انیمیشن دکوپاژ. و البته هیچ وقت دستیاری نکردم چون به آن اعتقادی نداشتم، یعنی سعی می‌کردم سلیقه خودم را پیدا کنم.

<احتمال باران اسیدی> در چه ژانری قابل ارزیابی است؟

صناعی‌ها: فیلم در فضایی مینی مال روایت می‌شود و اگر بخواهیم به دسته‌بندی هایی رایج توجه کنیم فیلمم در رده فیلم‌های اجتماعی می‌گنجد.

به نظر می‌رسد که فیلم خیلی آرام شروع می‌شود و بعد بتدریج تغییر می‌کند، آیا این کار شما هدفمند بود؟

صناعی ها: در 10 دقیقه اول داستان زندگی آرام مرد میانسالی را می‌بینیم که بازنشسته شده است و مادرش هم از دنیا رفته و برای ادامه راهش هیچ برنامه‌ای ندارد. برای اینکه این حس و حال شخصیت به بیننده منتقل شود من فرم ساکن‌تری را برای این بخش در نظر گرفتم؛ یعنی دوربین ثابت و کمپوزیسیون‌هایی که گویای تنهایی است ولی با سفر قهرمان، حرکت دوربین و موسیقی وارد فیلم می‌شود و دو شخصیت جوان به فضای فیلم افزوده می‌شوند. حضور آنها ریتم فیلم را تند تر می‌کند و البته نکته مهم این بود که این تغییر فضا باعث دو دست شدن فیلم نشود.

http://cinemapress.ir/download?ts=1421844801000&f=2015/01/20/4/124179.jpg

انتخاب شمس لنگرودی برای ایفای نقش منوچهر چگونه شکل گرفت ؟

صناعی‌ها: انتخاب شمس لنگرودی انتخاب پرچالش و پر ریسکی بود. زیرا ایشان بر خلاف منوچهر آدم جذاب، محبوب و اجتماعی ای هستند. بعد از انتخابشان مدتی تمرین و دورخوانی کردیم تا در قالب نقش منوچهر جا بیفتند. در این پروسه تلاش شد از جذابیت کاراکتر شمس لنگرودی درحین بازی نقش کم کنیم. به همین دلیل تغییرات عمده‌ای در نحوه راه رفتن، نوع حرف زدن، نوع نگاه و حالت چهره‌اش انجام شد. تمام تلاش ما منحصر شد به این قضیه که شمس لنگرودی را تبدیل به کاراکتری معمولی کنیم. البته این تغییرات درجاهایی به مذاق شمس لنگرودی خوش نمی‌آمد ولی ایشان با متانت تمام به من اعتماد کرده و خودشان را به نگاه من نزدیک می‌کردند.

هر وقت قرار بود پلانی را فیلمبرداری کنیم. به سمتشان می‌رفتم و با دستم موهای مرتب شده شان را نامرتب می‌کردم وهمیشه می‌گفتند در طول فیلمبرداری نگذاشتید من یک پلان حالت آراسته و مرتبی داشته باشم. نزدیک به یک ماه باشمس لنگرودی تمرین و دورخوانی متن انجام دادیم. برای این نقش گزینه‌های زیادی داشتیم و به چند بازیگر ستاره هم فکر کردم. اما بعداً به این نتیجه رسیدیم که حضور یک بازیگر ستاره مناسب این نقش نیست. به هرصورت شمس لنگرودی یک چهره شناخته شده در ادبیات و شعر است که حضورش خیلی به من کمک کرد و بشدت با نقش عجین شد.

یکی از نکات جذاب بازی شمس لنگرودی که قابل تحسین است و دوستان انجمن منتقدان در مراسمشان آن را دیدند و دوستان جشنواره فجر نسبت به آن بی‌تفاوت بودند، بحث بازیگر نبودن ایشان است و توانستند به درستی شخصیتی را بازی کنند که بشدت از نظر خصلت‌های فردی ازایشان دور بود. توانمندی ایشان در نزدیک شدن به نقش طوری بود که هر مخاطبی که نداند بازیگر نقش منوچهر، شمس لنگرودی شاعر پر آوازه است، تصور می‌کند یک آدم عادی این نقش را بازی کرده و بعد از متوجه شدن غافلگیر می‌شود. در اکران‌های خارج ازکشور مخاطب موقعی که ازاین جریان مطلع می‌شد احساس تعجب زیادی می‌کرد.

جغرافیای داستان در نیمه ابتدایی فیلم در شمال کشور می‌گذرد و تأکید می‌شود منوچهر شمالی است. اما معمولاً مردم شمال آدم‌های گرم و اهل معاشرت و حرف زنی هستند. این طور نیست؟

مقدم: البته در نظرداشته باشید که منوچهر جزو آدم‌های معمول جامعه نیست که بخواهد همه خصلت‌های آدم‌های بومی را داشته باشد و یکی از دلایل تنهایی اش هم اتفاقاً این است که مثل سایرین نیست و نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم رفتارهایی مثل بقیه آدم‌های دور و برش داشته باشد.

صناعی‌ها: البته در شهر رشت آدم‌های زیادی از جنس منوچهر داریم که تنها رندگی می‌کنند و می‌توانند مثل منوچهر کارمند باشند و تنها و منزوی. بحث تنهایی آدمها در هر جامعه و شهری می‌تواند دیده شود و مرز و جغرافیایی خاص و مشخصی ندارد. در کشورهای غربی که این جنس از آدم‌ها زیاد دیده می‌شود و در جوامع شرقی هم در این سال‌ها تعدادشان زیاد شده است.

مثل سهراب شهید ثالث که در جوانی فیلمی درباره زندگی یک سوزنبان پیر ساخت، شما هم در فیلم اولتان به سراغ روایت زندگی یک کارمند بازنشسته رفتید. دنیای پیرمردها را چقدر می‌شناسید؟

صناعی‌ها: همیشه با مریم که صحبت می‌کنیم، می‌گوید کاراکترهای محبوبت پیرمردها هستند. کلاً مردهای پابه سن گذاشته برایم کاراکترهای جذابی دارند و همیشه دیدنشان باعث می‌شود که یک سؤال بزرگ برایم به وجود بیاید. سؤال بزرگ این است؛ موقعی که من پیر شدم چگونه خواهم بود و تفکراتم چگونه می‌شود؛ و زندگی را چگونه خواهم دید. آیا به آرزوها و خواسته هایم رسیده ام؟ تا چه سنی انسان برای خودش آرزو و برنامه ریزی دارد و هزاران پرسش دیگر. به همین دلیل مردان پابه سن گذشته را همیشه با دقت می‌بینم و تجربه شان از زندگی برایم بشدت الهام بخش است. به همین دلیل اغلب فیلم هایی را که شخصیت اصلی شان مردان میانسال و پا به سن گذاشته است دوست دارم.

http://www.honaronline.ir/Image/News/2015/2/53816_635585664827556431_m.jpg

چه فیلم هایی را با قهرمان‌های پیرمردش دوست دارید؟

صناعی‌ها: امبرتود، پاریس تگزاس، نبراسکا و یا آلفردوی سینما پارادیزو، مایکل کین و هاروی کایتل در جوانی پائولو سورنتینو و یا نقش هایی که نیکلسون در پیری بازی کرد و خیلی نمونه‌های دیگر... درواقع من در درون این کاراکترها دنبال تجربه زندگی می‌گردم. به هر ترتیب زن و یا مرد بودنشان هم تفاوت چندانی ندارد. ناخودآگاه سمپاتی من با مردان پابه سن گذاشته بیشتر است. در درون این کاراکترها می‌شود امید و ناامیدی را دید. اینکه چقدر از کرده شان پشیمان هستند برایم دغدغه مهمی است و فکر می‌کنم موقعی که 60 سالم شد چقدر از زندگی ام راضی هستم. برای آدم‌های موفق و ناموفق تعریف خاص خودشان را دارم. همه این دلایل منجر به خلق شخصیت منوچهر فیلمم شد. مریم هم دلایل خودش را دارد و ممکن است به‌اندازه من، پیرمردها را دوست نداشته باشد.(می‌خندد)

در اواخر دهه 70 در چند فیلم مهم از سینمای ایران بازی کردید.آیا مهاجرت باعث شد از بازیگری فاصله بگیرید؟

مریم مقدم:بعد از فیلم هایی که در ایران کار کردم (بلندی‌های صفر، سینما سینماست، چریکه هورام، سکوت بین دو فکر و مواجهه) که اکثراً اکران عمومی نداشتند در سوئد به من پیشنهاد بازی در تئاتر ملی شد. با این مرکز قرارداد چندساله‌ای داشتم و در این مدت در صحنه بازی می‌کردم بعد از بازگشتم هم فیلم «پرده» جعفر پناهی را قبل از این فیلم بازی کردم.

آیا بازی در تئاتر برایتان اقناع کننده بود؟

مقدم: تئاتر ملی سوئد تئاتر بزرگی است و من هرچند که نقش‌های بسیار خوبی را در تئاتر آنجا تجربه کردم ولی همواره ترجیح می‌دادم در ایران کار کنم. چرا که بازیگری با ریشه غیر‌غربی در آنجا همواره بازیگر خارجی محسوب می‌شود و باید کاراکترهای خارجی را بازی کند. البته در آنجا تجربه بازیگری در تلویزیون و سینما را هم داشتم ولی در سینما و تلویزیون هم همین قاعده حاکم است، حتی اگر از 14 سالگی هم در آن کشور زندگی کرده باشی.

چگونه به سمت فیلمنامه نویسی رفتید؟

مقدم: از دوران کودکی می‌نوشتم و به ادبیات علاقه زیادی داشتم و بالاخره باید یک زمانی این نوشتن‌ها جدی می‌شد.

به چه دلیل در سینما کمتر فیلمی با محوریت شخصیت یک پیرزن ساخته شده است؟

صناعی‌ها: درست است؛ چنین فیلم هایی کمتر ساخته شده‌اند. ولی در سینمای ایران چند اثر خوب با محوریت پیرزن وجود دارد.مادر، بوسیدن روی ماه و یا گیلانه نمونه‌های موفقی هستند.

مریم مقدم: اغلب نویسندگان سینمایی در دنیا مردان هستند و مردها هم معمولاً در مورد جنسیت خودشان می‌نویسند.

صناعی‌ها: من هم با چنین نظری موافقم.

مقدم: درصد بسیار کمتری از فیلمنامه نویسان دنیا زن هستند. از آن هم کمتر سرمایه‌گذاران و تصمیم گیرندگان، طبیعی است چنین شرایطی وجود داشته باشد. البته در سینمای غرب روی پرورش فیلمنامه نویسان زن سرمایه گذاری زیادی انجام شده است. مریل استریپ سال گذشته ورک شاپی با هزینه شخصی‌اش برگزار کرد تا تعدادی نویسنده زن جوان را پشتیبانی کند.

به چه دلیل شما به عنوان یکی از نویسندگان فیلمنامه احتمال باران اسیدی تلاش نکردید شخصیت اصلی فیلم یک پیرزن باشد؟

مقدم: در موقعیت مردسالارانه‌ای زندگی می‌کنیم ! (باخنده) و بهتاش نظر خودش را اعمال می‌کند.

صناعی‌ها: در مورد این فیلمنامه جنسیت شخصیت باید حتماً مرد می‌بود.

http://media.mehrnews.com/d/2015/01/12/3/751751.jpg

مقدم: از شوخی گذشته در شروع نوشتن فیلمنامه توافق کردیم که متأسفانه این شخصیت باید حتماً مرد باشد چراکه می‌خواستیم موقعیت خاص فراگیرتر را نشان بدهیم؛ مجبور بودیم به سراغ یک مرد پابه سن گذاشته برویم. زیرا مردان‌اند که معمولاً در سنین بالا تنها می‌مانند و درباره ادامه زندگی شان دچار استیصال می‌شوند. زنان مسن زندگی گرم تر، امید بخش و شلوغ تری دارند.

به نظر می‌رسد سیطره مادر بر زندگی منوچهر باعث ازدواج نکردن و تنهایی اش شده است.

صناعی‌ها: مسأله‌ای که اشاره کردید در جزئیات فیلمنامه و طراحی صحنه و لباس به دنبال ارائه اش بودیم. دراین باره با ایرج رامین فر طراح صحنه و لباس مدت‌ها حرف زدیم. منوچهر انگار پیرپسری است که همچنان بچه مادرش است. مدل چیدمان خانه همچنان تحت تأثیر مادرش قرار دارد و جنس رفتار وسواس گونه او هم ویژگی‌های زنانه‌ای دارد.

مقدم: هر روزی که منوچهر مشغول خوردن صبحانه است جلوی رویش عکس خود و مادرش را می‌بیند. در سکانس مسجد که در نسخه اکران شده حذفش کردیم در این مورد دیالوگ داشتیم.

چرا حذف کردید؟ این سکانس درباره شروع زندگی دوباره منوچهر و مهم است.

صناعی‌ها: به دو دلیل این سکانس را حذف کردم. دلیل اول ممیزی بود که روی دیالوگ‌ها انجام شده بود. در این دیالوگ منوچهر می‌گوید قصد داشتم به شوروی بروم اما موقع بازنشستگی شوروی شد روسیه. دوستان ممیز تصور می‌کردند این دیالوگ دلیلی بر چپ بودن منوچهر و دوستش می‌شود، هرچند که این دیالوگ نه از زبان منوچهر که از زبان دوستش شنیده می‌شد.

اصلاً آدمی با خصلت‌های منوچهر وجهه سیاسی ندارد.

صناعی‌ها: دقیقاً، این دوستان به بک گراند بازیگری که این نقش را بازی کرده بود توجه داشتند و آن را به کاراکتر منوچهر تعمیم دادند. همانطورکه در فیلم دیده می‌شود منوچهر و دوستش در جوانی نیم نگاهی به جریانات چپ داشتند اما هیج وقت عضو گروه‌های چپ نبودند. در واقع بیشتر دنباله رو بودند و نه جریان ساز. منوچهر اصلاً آدم کارمند مابی است که فقط سر کار می‌رفته و بعد از ظهر به خانه بازگشته.

و دلیل دوم چه بود؟

صناعی‌ها: دلیل دیگر اینکه این سکانس اطلاعات زیادی به مخاطب می‌داد و اجازه نمی‌داد مخاطب شخصیت فیلم را خودش به تنهایی کشف کند. در این سکانس با توضیحات و حرف‌های منوچهر و دوستش تمام اطلاعات درباره او مثل ازدواج نکردنش، بازنشسته بودنش و اینکه تا یک سال قبل از مادرش مراقبت می‌کرده و خیلی از مسائل دیگرمطرح می‌شد. همین اطلاعات در ادامه فیلم به تدریج در دیالوگ‌های او با مهسا و کاوه بیان می‌شود.

مقدم: ساختار فیلمنامه ارائه تدریجی جزئیات شخصیتی کاراکترها به مخاطب است و بهتر بود اطلاعات گل درشتی به مخاطب ندهیم.

صناعی‌ها: خیلی‌ها بعد از اینکه متوجه شدند این سکانس را از فیلم درآورده ایم تعجب کردند.

با همه این توضیحات، وجود این سکانس برای ارتباط بهتر و منسجم تر مخاطب عام با فیلم مناسب‌تر نبود؟

صناعی‌ها: درست است. به هرحال مدتها درباره حذف این سکانس سبک و سنگین کردیم. ضمناً علت دیگر حذف این سکانس این بود که به نظر می‌آمد که منوچهر فقط به صرف حرف دوستش تصمیم به تغییر می‌گیرد و این برای ما چندان جالب نبود. با حذف این سکانس و اتفاقات بعدی آدمی را می‌بینیم که با طی کردن پروسه‌ای این تصمیم را گرفته است.

مقدم : در نسخه اکران، زمان تصمیم‌گیری منوچهر را نمی‌بینیم. در واقع قبل از شروع فیلم به این تصمیم رسیده. وجود این سکانس، تصمیم منوچهر برای تغییر را خیلی علی و معلولی می‌کرد. ما در فیلم آدم تنهایی را می‌بینیم که با او تماس تلفنی گرفته می‌شود و یک آدرس به او داده می‌شود تا دنبال خسرو دوانی دوست قدیمی اش بگردد.

منوچهر در دوران جوانی به دختری که در کوچه‌شان زندگی می‌کرده و خسرو به هوای او مدام به او سر می‌زده علاقه‌ای داشته که جرأت بیانش را نداشته است. درست است؟

مقدم: این هم استنباطی است که می‌شود به آن پرداخت. داستان زندگی گذشته منوچهر و اینکه چرا به این وضعیت رسیده است را خیلی واضح و شفاف نشان ندادیم. زیرا دوست داشتیم مخاطب با دیدن فیلم از این شخصیت و کنش و گذشته اش برداشت‌های متفاوتی داشته باشد و به صورت مستقیم و آسان به جواب پرسش هایش نرسد. از منظری منوچهر می‌تواند به دختر همسایه علاقه‌ای داشته باشد و از منظری دیگر می‌توان گفت که چون خودش هیچ وقت عاشق کسی نبوده به عشق دختر همسایه و خسرو حسادت داشته است؛ و یا حتی می‌شود گفت که منوچهر آنقدر به خسرو علاقه داشته که به دختر حسادت می‌کرده ولی در هر حال او این احساسات درونی را هرگز بروز نداده.

http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1393/10/29/2893182_499.jpg

یعنی هیچ رقابتی با خسرو نداشته؟

مقدم:منوچهر اگر آدمی اهل رقابت و چالش بود دیگرشخصیتی نبود که ما در فیلمنامه طراحی کرده بودیم. آدمی که فاقد اعتماد به نفس است. منوچهر درطول زندگیش درهیچ رقابتی شرکت نکرده بود و این حضور نداشتن در رقابت با دیگران می‌تواند ریشه در جرأت نداشتن و انفعالش باشد. تنها دوستی که منوچهر داشته مربوط به دوران 17 سالگی اوست.

صناعی‌ها: در واقع ما به دنبال ایجاد لایه‌های مختلف در روایت داستان وکنش شخصیت‌ها بودیم و در جاهایی هم وجود این لایه‌ها دردسر ساز شد. برای ما کشف لایه‌های مختلف زندگی منوچهر خیلی مهم بود. ولی آنچه اهمیت داشت این بود که فیلمساز و فیلمنامه نویس هیچ لایه‌ای را پررنگ تر از بقیه نکند و اجازه تحلیل را به مخاطب بدهد.

به نظرم منوچهر برای دیگران به لحاظ معاشرت آدم چندان جذابی نیست. کمااینکه زمانی که به محل اداره اش می‌رود چندان استقبال گرمی از او انجام نمی‌شود.

صناعی‌ها: تعمد داشتیم این خصلت را در شخصیت منوچهر نشان بدهیم و این انتخاب مان را برای بازیگر این نقش سخت می‌کرد.

مقدم: جذابیت داشتن هر آدمی به خیلی چیزها بستگی دارد؛ جذاب بودن باعث می‌شود آدم‌ها درکانون توجهات قرار بگیرند و دچار تنهایی نشوند و به همین دلیل ما تأکید داشتیم کاراکتر منوچهر نباید چندان جذاب باشد. همیشه در دور و برمان دیده ایم که اطراف آدم‌های جذاب همیشه شلوغ است و با دیگران راحت ارتباط برقرار می‌کنند. در سکانسی در مسافرخانه که سه شخصیت اصلی در سر میز شام هستند مهسا می‌گوید من بی‌پول بودم و تو بد تیپ. در واقع پولدار بودن و خوش تیپ بودن هم از المان‌های محبوبیت در جامعه است.

نمایش فیلم تان را در گروه هنر و تجربه چگونه ارزیابی می‌کنید؟

صناعی‌ها:گروه هنرو تجربه هم می‌تواند تبدیل به یک فرصت شود وهم تبدیل به یک جور فرصت سوزی. در اصل این گروه محاسن و معایبی درونش دارد ولی باید تلاش کرد که این کاستی‌ها را به حداقل رساند. در سینمایی که فیلم‌های تجاری و بدنه عرصه اکران را بر فیلم‌های مستقل و هنری تنگ کرده‌اند. گروه هنر و تجربه فرصتی هر چند محدود در اختیار آثار هنری و مستقل قرار داده که در معرض نمایش در بیایند.اکرانی که علی رغم عرض محدودش اما طولی در یک زمان چند ماهه دارد و به تدریج مخاطب جذب می‌کند. نقد من به عرضه یکسان تمام فیلم‌های هنر و تجربه است و خیلی از فیلم‌های این گروه صرفاً تجربی و ساختاری اساساً بدون مخاطب دارند. در کنار این نوع فیلم‌ها، آثاری وجود دارند که به لایه‌های ارتباط‌گیری با مردم هم توجه دارند و دیدنشان برای مخاطب عادی هم قابل درک است. فیلم احتمال باران اسیدی جزو این گروه فیلم است. به نظرم گروه هنر و تجربه باید به دو بخش مستقل فیلم هنری و فیلم تجربه گرا تقسیم شود. حرف ساده و روایت سیال احتمال باران اسیدی باعث شد خیلی از علاقه مندان این نوع ساختار در فضای مجازی به تعداد سالن‌های کم نمایش دهنده فیلم اعتراض کنند.

اشکال اینجاست که سینمای هنری را با سینمای تجربه در یک گروه قرار می‌دهیم و در یک گروه هم اکران می‌کنیم. در حالی این دو گونه با هم تفاوت دارند. خیلی از فیلم‌های هنری توان جذب مخاطب عام را دارند. اگر قرار است گروه هنر و تجربه استمرار داشته باشد باید برای برخی از فیلم‌ها شرایط خاص تر با تعداد سانس‌های بیشتر نمایش در نظر گرفت. از طرفی اغلب سالن‌های گروه هنر و تجربه به لحاظ کیفیت تصویری و صوتی مناسب نیستند. سالن خانه هنرمندان یکی از سینماهای نمایش دهنده آثار این گروه اصلاً سینما نیست و بیشتر مناسب برگزاری مراسم است. موزه سینما هم همین گونه است. سالنی که در سینما فرهنگ فیلم ما را نشان می‌دهد پرده نمایشش چروک است و نور مناسب ندارد. و این در حالی است که فیلم‌های هنر و تجربه که اغلبشان فیلم‌های جشنواره‌ای سینمای ایران هستند بهترین فیلمبرداری‌ها و نورپردازی‌ها را دارد و همین طور بهترین صدا. بنابراین باید در سالن با کیفیتی به نمایش در بیایند.

همین فیلم‌های هنری آبرو و وجهه سینمای ایران در بعد بین‌المللی هستند پس چرا باید در سالن هایی با اشکالات فنی زیاد اکران شوند؟ صرف تشکیل گروه هنر و تجربه یک اتفاق میمون و مبارک است؛ منتها در دل این اتفاق مبارک گاهی بی‌عدالتی رخ می‌دهد. از سوی دیگر من فیلمساز زمانی که اولین ساخته ام را با تمام قابلیت هایش در این گروه اکران می‌کنم، فیلمی که هم در فجر جایزه برده و هم در جشن انجمن منتقدان و هم در جشنواره متعدد خارجی همه نوع مخاطبی از جوان و پیر دوستش دارد، فیلمم منطقاً باید به سود برسد و اگر چنین نشود تبعات خوشایندی برای من نخواهد داشت و معتقدم باید این چرخه اقتصادی در گروه هنر و تجربه وجود داشته باشد.

بعد از حضور موفق شما در فیلم احتمال باران اسیدی بازی تان در جشنواره فیلم فجر سال قبل دیده شد. این انتظار می‌رفت در زمینه بازیگری پر کار بشوید. در این زمینه چه پیشنهاداتی داشتید؟

مقدم: پیشنهادهایی شده و همچنان می‌شود ولی متأسفانه نقش هایی را که پیشنهاد شده دوست نداشته‌ام، البته دلایل دیگری هم دارد.

این دلایل چه بودند؟

http://cdn.tabnak.ir/files/fa/news/1393/11/14/469048_218.jpg

مقدم: مهم ترین دلیل این بود که مشغول نوشتن فیلمنامه بودم.

بنابراین قصد دارید بیشتر به عنوان نویسنده در سینما فعالیت کنید؟

مقدم: نه، با کمال میل پیشنهاد‌های خوب را بازی می‌کنم. در سال‌های قبلی هم که در سینما فعالیت می‌کردم بازیگر پر کاری نبودم و نمی‌خواستم به صرف پر کاری مطرح و پولدار شوم. همیشه نقش هایی را بازی کردم که با آنها احساس نزدیکی داشتم.

بعد از چند سال دوری از بازیگری سینما آیا بازیگری در دهه نود نسبت به بازیگری در دهه گذشته پیشرفت داشته یا پسر رفت ؟

مقدم: به نظرم در این سال‌ها سطح بازیگری ارتقا پیدا کرده است.

صناعی‌ها: من هم چنین نظری دارم. بازیگران ما شیوه‌های نوین تری را در بازی شان ارائه می‌کنند.

مقدم: موقعی که با دوستان صحبت می‌کنم این نکته مطرح می‌شود که فیلم‌های آن دوران را بیشتر دوست داشتند. من جواب می‌دهم که بهتر است یکبار دیگر فیلم‌های آن دوران را ببینید و دوباره مقایسه کنید.

آیا دیدگاه منوچهر به زندگی در پایان فیلم دچار تحولات بنیادین می‌شود؟

تحولات بنیادین که نه، شاید کمی نگاهش به زندگی تغییر کرده باشد، نباید توقع داشته باشیم این آدم بعد از هفتاد سال زندگی تبدیل به آدم دیگری بشود.بلکه درحد خودش تغییراتی را می‌پذیرد.

جام جم/جام‌جم در گفت‌وگو با کارشناسان بررسی می‌کند

فراز و فرود نظارت بر سریال‌های تلویزیونی

تقریبا هیچ اثری را نمی‌توان یافت که بدون اشتباه یا به اصطلاح گاف دادن، مرحله تولید را پشت سر گذاشته باشد؛ چنین اثری حکم دیکته نوشته نشده را دارد اما با این همه وقتی تعداد اشتباه‌های یک مجموعه یا فیلم نمایشی از حدی بیشتر و آزاردهنده می‌شود، دیگر به سادگی قابل چشم‌پوشی نیست.

تصویر فراز و فرود نظارت بر سریال‌های تلویزیونی

گاف‌های اجرایی و محتوایی بیشتر از هر چیز در سریال‌های تاریخی اتفاق می‌افتد و مخاطب اعتراض به این اشتباه‌ها را حق خود می‌داند؛ همچنان که در مورد سریال‌های «کیمیا» یا «معمای شاه» شاهد واکنش مخاطبان بوده‌ایم و همچنان جذابیت‌ها و زیبایی‌ها و درستی‌ها در این آثار به چشم مخاطبان آمده، اشتباه‌ها هم از نظر دور نمانده و در هر فرصتی به خصوص در فضای مجازی بروز پیدا کرده است.

تلویزیون به منظور کاهش این اشتباه‌ها از چند سال پیش، مسئولیتی به نام نظارت کیفی را تعریف کرده و افرادی با این عنوان با پروژه‌های تولیدی همکاری می‌کنند. اگرچه در تولید آثار تصویری به عنوان یک تولید گروهی، افراد متعددی می‌توانند هم در موفقیت‌ها و هم بروز اشتباه سهم داشته باشند، اما به نظر می‌رسد مسئولیت ناظران کیفی در این باره حساس‌تر است و آنها باید پاسخگوی اشتباه‌ها باشند.

http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1392/04/05/13920405000137_PhotoL.jpg

گسترش حوزه اختیارات

سیدمجید موسویان حدود 15 سال است که سابقه نظارت کیفی دارد. او ناظر کیفی سریال «در حاشیه 2» است که این روزها به کارگردانی مهران مدیری از شبکه سه پخش می‌شود. او پیش از این ناظر کیفی مجموعه‌هایی همچون «بزنگاه»، «ترش و شیرین»، «متهم گریخت»، «خانه به دوش»، «زن‌بابا»، «زیرزمین»، «پس از سال‌ها»، «راه شب» و «گاوصندوق»، «اوسنه پادشاهی»، «وضعیت سفید» و ... بوده است.

وی درباره وظایف ناظران کیفی به جام‌جم گفت: معمولا برای انتخاب ناظران کیفی سراغ کسانی می‌روند که نسبت به کار رسانه شناخت دارند. ناظران کیفی بر اساس تجربیات‌ و شناختی که از رسانه دارند انتخاب می‌شوند و نظارت می‌کنند. در واقع مدیران گروه براساس اعتمادی که دارند، کار را به آنها می‌دهند. البته ناظران کیفی باید مراقب باشند که سلیقه‌ای عمل نکنند و نظرات واقعا کارشناسی بدهند.

این ناظر کیفی ادامه داد: در حال حال حاضر حوزه اختیارات اجرایی ناظران کیفی زیاد نیست و بهتر است کمی این اختیارات بیشتر شود. در واقع نظارت شامل دو بخش محتوا و ساختار است. البته در بعضی موارد نظارت کیفی با نظارت پخش اشتباه می‌‌شود.

این ناظر کیفی بر این باور است که در نظارت کیفی باید محتوا و ساختار در کنار هم رعایت شوند و در نظارت کیفی آثاری که به عهده دارد سعی می‌کند این موارد را مورد توجه قرار بدهد. در بحث ساختار نو بودن قصه، تعلیق، اوج و فرود داستان، شخصیت ‌پردازی، کشش دراماتیک و ... اهمیت دارد. در بحث محتوا هم قصه حرفی برای گفتن داشته باشد.

موسویان درباره این که آیا یک ناظر کیفی به همه مقوله‌های کارگردانی، نویسندگی، فنی و ... آگاهی کامل دارد که درباره تمام این موارد اظهارنظر کند، توضیح داد: این طور نیست که ناظران کیفی بی‌دانش باشند. من کارگردانی، نویسندگی، تصویربرداری، نورپردازی و طراحی صحنه و لباس هم در آثار مختلف را تجربه کرده‌ام. بنابراین با تمام این مقوله‌ها آشنایی دارم. از سوی دیگر مدیران گروه، ناظر کیفی هر برنامه‌ای را با توجه به توانایی‌هایش برای نظارت انتخاب می‌کنند.

وی ادامه داد: این طور نیست ناظر کیفی در زمینه‌ای تخصص نداشته باشد و کار به او سپرده شود. مثلاً یک ناظر کیفی برای نظارت مجموعه‌های طنز مناسب است ؛ بنابراین کارهای طنز به او داده می‌شود یا فرد دیگری را برای کارهای درام در نظر می‌گیرند.

صادر نکردن حکم کلی

مهدی روشن‌روان، مدیر گروه فیلم و سریال شبکه پنج در پاسخ به این پرسش که آیا برای ناظران کیفی چارچوبی مشخص شده یا نه؟ به جام‌جم گفت: مسلما چارچوب و ساز وکارهایی برای ناظران کیفی تعریف شده است و بر این اساس ناظران به محتوای کار نظارت می‌کنند.

وی درباره این که آیا برخی ناظران از این که حوزه اختیارات اجرایی‌شان کم است، گلایه دارند، گفت: نه، اصلا چنین چیزی امکان ندارد. مدیران گروه از ناظران کیفی حمایت می‌کنند. البته این مساله متفاوت است و امکان دارد گاهی حمایت بیشتر یا کمتر باشد؛ اما ما خوشبختانه در شبکه پنج در این مدتی که بنده به عنوان مدیر گروه منصوب شدم، مشکلی نداشتیم و با ناظران کیفی تعامل مناسب داشتیم.

این مدیر گروه در پاسخ به این پرسش که ناظران کیفی چگونه انتخاب می‌شوند، توضیح داد: معمولا کسانی برای نظارت کیفی انتخاب می‌شوند که خودشان سابقه تولید و کار رسانه‌ای دارند. قرار نیست ما چیزهایی به ناظران کیفی یاد بدهیم، بلکه از حرفه‌ای‌ها انتخاب می‌شوند که به امور اشراف دارند. البته باید تاکید کنم که ناظران کیفی توسط اداره‌کل امور نمایش سیما انتخاب و به مدیر گروه برای آثار نمایشی اعلام می‌شود. البته برای انتخاب ناظر کیفی، گاهی نظر مدیر گروه هم پرسیده می‌شود.

http://jezghel.com/wp-content/uploads/2015/07/serial-kimia-02.jpg

روشن‌روان عنوان کرد: در حال حاضر یکی از ناظران کیفی در شبکه پنج دکتر محمود اربابی است که علاوه بر تدریس در دانشگاه، کار رسانه‌ای هم انجام داده است. یا برای سریال‌های مذهبی از آقای گلبن به عنوان ناظر کیفی استفاده می‌شود که به امور مذهبی اشراف دارد. همان طور که اطلاع دارم بقیه ناظران کیفی شبکه‌های دیگر هم از حرفه‌ای‌ها هستند. وی درباره انتقادهای اخیر به کار ناظران کیفی مبنی بر این که دقت لازم را ندارند، توضیح داد: نه، به هیچ وجه این مساله صحیح نیست و نباید حکم کلی صادر کرد. ممکن است اشتباه‌های کوچکی در هر کاری پیش بیاید، اما نباید بگوییم ناظران کیفی دقت لازم را برای نظارت ندارند. باید پذیرفت تولید یک اثر نمایشی کار راحتی نیست و اشتباه‌های کوچک هم طبیعی است.

همه باید پاسخگو باشند

علیرضا افخمی از جمله ناظران کیفی است که مخاطب با دیدن نامش در تیتراژ هر سریالی می‌تواند به کیفیت قابل قبول آن سریال اعتماد کند. «پس از باران»، «گمگشته»، «مسافری از هند»، «خط قرمز» و «فاصله‌ها» از جمله کارهای او به عنوان ناظر کیفی است و به عنوان کارگردان سریال‌های «پنجمین خورشید»، «زیرزمین»، «روز حسرت»، «تب سرد»، «اغما»، «او یک فرشته بود» و «پنج کیلومتر تا بهشت» را ساخته است.

افخمی به عنوان کسی که هم ناظر کیفی بودن را تجربه کرده و هم کارگردانی را، تاکید می‌کند که نباید به دلیل وجود اشتباه یا گاف در یک سریال تلویزیونی صرفا ناظر کیفی را متهم کرد. وی در این باره گفت: نمی‌دانم براساس کدام تفسیر گاف‌های این چنینی را به ناظر کیفی بر می‌گردانیم. سریال‌هایی مانند معمای شاه و کیمیا و هر سریال دیگری طرحی داشته‌اند که طرح آنها در تلویزیون تصویب شده است، فیلمنامه نوشته شده و بعد اجرای این سریال‌ها به گروه فیلم و سریال سپرده شده است. همچنین این سریال‌ها از داشتن مشاور بهره‌مند بوده‌اند و این یعنی اگر اشتباهی در تولید یا محتوای این سریال‌ها رخ داده به معنی آن نیست که صرفا ناظر کیفی باید پاسخگو باشد.

هرچند افخمی قبول دارد اگر اشکالی در فیلمنامه یک سریال وجود داشته باشد، چه به لحاظ تطابق با واقعیت باشد یا اشکالات منطقی از هر نوع دیگر، این وظیفه ناظر کیفی است که رسیدگی کند؛ اما با این همه تاکید کرد: هر اشتباه یا گافی که رخ بدهد، ناظر کیفی مانند نویسنده، کارگردان، تهیه‌کننده و مدیر گروه مورد نقد قرار می‌گیرد و او اگر کمتر از آنها مقصر نباشد قطعا بیشتر نیست.

به اعتقاد این ناظر کیفی، دلیل هر اشتباهی باید بررسی شود زیرا گاهی مسأله اصلی حتی به طرح فیلمنامه برمی‌گردد که در شورای طرح و برنامه سیما تصویب می‌شود. افخمی با اشاره به این نکته که یک سیستم متشکل از بخش‌های مختلف در روند تولید یک سریال سهم دارد، تاکید کرد: من قبول ندارم که ناظر کیفی مسئول همه اشتباه‌ها باشد. مثل این است که بگوییم شورای طرح و برنامه سیما یک طرح را تصویب می‌کند و آن را برای شبکه می‌فرستد و شبکه هم اجرای آن را به گروه فیلم و سریال می‌دهد و اگر در ساخت اثر مشکلی بود، آخرین حلقه این زنجیر مسأله دارد. یعنی مدیر گروه باید پاسخگو باشد. این استدلال به نظر من قابل پذیرش نیست.

جوان/گفت‌و‌گوی «جوان» با مسئول مرکز هنرهای رقومی بسیج به بهانه پخش OK از تلويزيون

560 دقیقه انیمیشن تولیدی و در حال تولید داریم

قسمت جديد مجموعه پويانمايي ok (اوباما و كري) با موضوع دولت آل‌سعود از تلويزيون پخش شد. اين قسمت از مجموعه ok كه «بادكنك امريكايي» نام دارد توسط مركز هنر‌هاي رقومي بسيج توليد شده، اين مركز همچنین در حال ساخت انيميشن سينمايي «ماريا» است...

نویسنده : محمدصادق عابديني

توليد آثار پويانمايي در كشورمان سرعت خوبي به خود گرفته است. ارائه انيمیش‌های شاخصي كه همپا با استاندارد‌هاي جهاني توليد شده‌اند نشانه‌اي از توانايي‌هاي داخلي است كه با پشتيباني و حمايت نهاد‌هايي چون مركز هنرهاي رقومي بسيج در حال شكوفا شدن است.


OK ادامه باروت خيس است

يكي از انيميشن‌هاي داخلي كه شهرت بين‌المللي نيز پيدا كرده، مجموعه OK است كه رفتار سياستمداران امريكايي را به نقد مي‌كند. هشتمين قسمت مجموعه OK كه جديدترين آن نيز به شمار مي‌رود، «بادكنك امريكايي» نام دارد. «بادكنك امريكايي» درباره حكومت وابسته آل‌سعود است. اين انيميشن در روزهايي كه اعدام شيخ نمر توسط دولت عربستان و قطع رابطه آل‌سعود با كشورمان در راس اخبار رسانه‌هاست از تلويزيون پخش شد.

مهدي جعفري، مسئول مركز هنر‌هاي رقومي بسيج در گفت‌و‌گو با «جوان» درباره انيميشن «بادكنك امريكايي» گفت: «مجموعه پويانمايي OK تقريباً 20 قسمت دارد كه به فراخور وقايع سياسي توليد و پخش مي‌شوند. اولين قسمت اين مجموعه به نام «گزينه‌هاي روي ميز» حدود يك سال و نيم پيش توليد و پخش شد. از اين مجموعه قسمت‌هاي ديگري مانند «تولد داعش»، «تولد اسرائيل»، «تحفه سعودي» و «دبه» توليد شده است. اين قسمت از مجموعه OK كه درباره آل‌سعود توليد شده به نام «بادكنك امريكايي»، با هماهنگي كه با شبكه يك داشتيم از تلويزيون پخش شد و باز پخش نيز خواهد داشت.» جعفري درباره پخش قسمت‌هاي بعدي اين مجموعه نيز گفت: «تحفه سعودي» با موضوع حمله عربستان به يمن است كه هفته آينده از تلويزيون پخش خواهد شد.

«دبه» هم درباره برجام است كه هنوز منتشر نشده است. وي با اشاره به فعاليت كارگروه محتوايي مخصوص پروژه Ok كه بيشتر حوزه سياسي و بين‌المللي را مورد توجه قرار مي‌دهند، بيان كرد: «اين كارگروه در توليد مجموعه Ok اتفاقاتي را كه در اين حوزه به وقوع مي‌پيوندند و از نظر سياسي نظام اسلامي و موقعيت جمهوري اسلامي را تثبيت مي‌كنند، مورد توجه قرار مي‌دهد، اين مجموعه انيميشن به نوعي ادامه جايزه باروت خيس است.»

دست برتر بچه‌هاي انقلاب در توليد انيميشن

مسئول مركز هنرهاي رقومي بسيج با اشاره به پيشرفت قابل توجه كشورمان در توليد آثار پويانمايي، تصريح كرد: «دست برتر توليد انيميشن در ايران با بچه‌هاي جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي است و توليداتي مثل شاهزاده روم و راشل كوري توسط اين بچه‌ها توليد شده است.» وي با اشاره به راه اندازي مركز هنر‌هاي رقومي بسيج در دو سال و نيم پيش گفت: «اين مركز براي حمايت از بچه‌هاي فعال جبهه انقلاب اسلامي در حوزه پويانمايي و توليد آثار شاخص ايجاد شده است، به طور مثال قسمت‌هاي اول و دوم مجموعه Ok در كرمان توليد شده كه بعد بنا به مشكلاتي كه به وجود آمد توليد ادامه مجموعه به اين مركز منتقل شد.»

جعفري درباره توليدات مركز هنرهاي رقومي بسيج توضيح داد: «توليد مجموعه انيميشني Ok تنها يكي از فعاليت‌هاي ماست، ما امسال 560 دقيقه انيميشن توليد كرده و در حال توليد داريم كه يكي از آنها مجموعه دو بعدي «اون ترنت» كه به آسيب‌هاي اجتماعي ماهواره، اينترنت و فضاهاي مجازي مي‌پردازد. اين مجموعه موفق شد در ششمين جشنواره عمار جايزه بگيرد.»

«ماريا» از سقوط اندلس مي‌گويد

مسئول مركز هنرهاي رقومي بسيج در پاسخ به سؤالي درباره فعاليت‌هاي آتي اين مركز و توليد فيلم‌هاي سينمايي پويانمايي توسط بسيج، گفت: «يك كار سينمايي بين‌المللي در حال توليد است كه به علل سقوط اسلام در اندلس مي‌پردازد.» جعفري ادامه داد: «بيش از يك سال و نيم است كه از توليد اين اثر مي‌گذرد، نام اين پروژه انيميشن سينمايي«ماريا» است و اميدواريم در ماه‌هاي پاياني سال 95 اكران و پخش شود.» وي با بيان اينكه بنا به دلايلي نمي‌تواند جزئيات بيشتري درباره اين پروژه بيان كند، گفت: «ماريا» كار منحصر به فردي است كه در داستان، پژوهش و توليد بي‌نظير است. تيمي از استادان برجسته تاريخ و جامعه‌شناسي روي آن كار كرده‌اند و فيلمنامه‌اش بارها بازنويسي شده تا در نهايت به يك متن منحصر به فرد برسد.

http://cinemapress.ir/download?f=2015/03/07/4/126899.jpg

مهدي جعفري تأكيد كرد: «ماريا نسبت به كار‌هاي پويانمايي توليد شده در ايران پيشرفت دوچنداني داشته است. كارهاي انيميشني شاخص در ايران در ادامه هم توليد شده به طوري كه توليد انيميشن «بازگشت» در روزهاي پاياني توليد «شاهزاده روم» آغاز شده و تلاش شده كه هر كاري كه در زمان خودش آماده و پخش مي‌شود بهترين فيلم و بهترين كيفيت را در آن زمان داشته باشد.»

امسال قرار است بخش انيميشن هم به جشنواره فيلم فجر افزوده شود. اين بخش قطعاً مي‌تواند زمينه ديده شدن آثار سينمايي توليد شده توسط بسيج را نيز فراهم كند. مسئول مركز هنرهاي رقومي بسيج درباره حضور احتمالي انيميشن سينمايي «ماريا» در جشنواره فجر گفت: «ما تمام تلاشمان را مي‌كنيم كه كار را به جشنواره فجر سال آينده برسانيم، البته موضوعات مختلفي در اين باره وجود دارد كه در توليد تأثيرگذار هستند.» ما سال‌ها واردكننده انيميشن‌هاي خارجي بوده و هستيم، اما فعاليت‌هاي مراكزي چون هنرهاي رقومي بسيج مي‌تواند در بلندمدت به سلطه خارجي در بازار انيميشن كشورمان پايان دهد.

جوان/انتقاد تهيه‌كننده «پي 22» از شرايط اكران

نمي‌‌خواهند فيلم‌هاي ارزشي در زمان مطلوب اكران شود

همزمان با اكران فيلم سينمايي «پي 22» براي جانبازان قطع نخاعي، تهيه‌‌كننده اين فيلم از وجود دست‌هاي پيدا و پنهان كه نمي‌خواهند فيلم‌‌هاي ارزشي در زمان مطلوب اكران شوند، گلايه كرد.

روز گذشته فيلم سينمايي «پي 22» كه حماسه عظيمي از تاريخ هشت سال دفاع مقدس را روايت مي‌كند، براي جانبازان قطع نخاعي استان تهران در سالن مركز فرهنگي سيدالشهدا(ع) به نمايش درآمد. «پي 22» هم اكنون در اكران عمومي قرار دارد و از نظر فصل اكران زمان مناسبي براي نمايش اين فيلم دفاع مقدسي در نظر گرفته نشده است. اين موضوع اعتراض داوود حيدري تهيه‌كننده «پي 22» را در پي داشت. حيدري در اين‌باره اظهار داشت: من به هيچ عنوان از زمان اكران «پي ۲۲» راضي نيستم. متأسفانه دست‌هاي پيدا و پنهان در سينماي كشور تمايلي ندارند تا فيلم‌هاي ارزشي توليد شود و به همين دليل هم است كه بدترين زمان اكران را به فيلم ارزشي ما اختصاص داده‌اند!

http://www.salamcinama.ir/public/images/usrUploader/movImg/p22movie2.jpg

اين تهيه‌كننده در ادامه افزود: متأسفانه طي سال‌هاي اخير در حق فيلم‌هاي ارزشي اجحاف مي‌شود و اين در حالي است كه مديران و مسئولان سينماي كشور مرتب شعار انجام كارهاي فرهنگي و انقلابي مي‌دهند، اما در عمل كمترين اهميتي به اين فيلم‌ها نداده و بهترين زمان اكران را به فيلم‌هايي اختصاص مي‌دهند كه كمترين همخواني با اهداف و آرمان‌ها و ارزش‌هاي انقلاب ندارند.

حيدري گفت: تمامي عوامل توليد فيلم سينمايي «پي ۲۲» سه ماه تمام روي دريا با سختي‌هاي فراوان تنها با عشق به جمهوري اسلامي ايران و شهداي والامقام هشت سال دفاع مقدس اين كار را به سرانجام رساندند، اما متأسفانه كمترين اهميتي به زحمات آنها داده نشد. ما شهداي بزرگي در كشورمان داريم، شهدايي مانند شهيد بابايي و شهيد دوران كه بايد آنها را به نسل‌هاي بعدي بشناسانيم، ما در طول هشت سال دفاع مقدس عمليات‌هاي جنگي زيادي مانند «كربلاي۵» داشتيم كه از روي آنها مي‌توان بهترين اكشن‌هاي سينمايي را توليد كرد. اين سينماگر در خاتمه گفت: «پي ۲۲» فيلمي است كه حماسه عظيمي از تاريخ هشت سال دفاع مقدس را روايت مي‌كند، حادثه‌اي كه به نظر برخي از افراد براي ما يك شكست محسوب مي‌شود، اما مقاومت و ايستادگي نيروهاي ما در برابر ناو بزرگ امريكايي ابهت آنها را در منطقه شكست. ميزان توليد فيلم‌هاي سينمايي با مضمون دفاع مقدس در سينماهاي ايران پايين است و همين موضوع توجه به اكران مناسب اين فيلم‌ها را دوچندان مي‌كند. اتفاقي كه درباره فيلم «پي ۲۲» رخ نداده است.

جوان/انيميشن ايراني «استريپي» در جشنواره فيلم كودك نيويورك

انيميشن كوتاه «استريپي» به كارگرداني بابك و بهنود نكويي، به جشنواره بين‌المللي فيلم كودك نيويورك دعوت شد.

نویسنده : مصطفی محمدی

http://media.mehrnews.com/d/2015/06/24/3/1747914.jpg?ts=1450406489765

جشنواره فيلم كودك نيويورك كه از 26 فوريه تا 20 مارس 2016 در نيويورك برگزار مي‌شود، از انيميشن «استريپي» براي حضور در اين جشنواره دعوت كرده است. بابك نكويي يكي از كارگردانان اين انيميشن در اين باره توضيح داد: پس از آنكه «استريپي» به اولين مرحله از رقابت اسكار راه پيدا كرد، توجه بسياري از جشنواره‌ها به آن جلب شد. علاوه بر جشنواره‌هاي متعددي كه براي ما فراخوان ارسال كرده‌اند، جشنواره فيلم كودك نيويورك از استريپي دعوت كرده كه در بخش رقابتي جشنواره حضور داشته باشد. در اين دوره از جشنواره 100 فيلم از 30 كشور دنيا با 15 زبان حضور دارد و حدود 30 هزار نفر براي تماشاي اين فيلم‌ها و شركت در جشنواره ثبت نام كرده‌اند و داوران اين جشنواره دست‌كم يك بار برگزيده يا نامزد جايزه اسكار بوده‌اند. انيميشن ايراني «استريپي» درباره كارگر يك كارخانه بزرگ است كه تصميم مي‌گيرد در كار ملال آور راه راه كردن بسته‌هاي كارخانه خلاقيتي ايجاد كند. فيلم فضاي تك‌رنگي دارد و از رنگ قرمز استفاده خلاقانه‌اي شده است. اين انيميشن در كنار 10 انيميشن‌ ديگر از كشورهاي استراليا، فرانسه، ايرلند، امريكا، روسيه، سوئيس در برنامه «نمايش نمايش‌ها» در تعدادي از سينماهاي امريكا اكران شده و جزو 60 انيميشني است كه در ليست بلند اسكار 2016 پذيرفته شده است. «اما ترومن» بازيگر فيلم بيل را بكش، «جان كن‌ميكر» خالق انيميشن ماه و خورشيد، «متيو موداين» بازيگر فيلم غلاف تمام فلزي، «سوزان ساراندون» بازيگر فيلم راه رفتن مرد مرده، «جينا ديويس» بازيگر و تهيه‌كننده، «هنري سيليك» خالق انيميشن كارولاين و «گاس ون سنت» كارگردان ويل هانتينگ خوب از جمله داوران اين جشنواره هستند. «استريپي» كه در استوديو گنبد كبود، با تكنيك دو بعدي در 3 دقيقه و 35 ثانيه ساخته شده، تاكنون در بيش از 30 جشنواره معتبر چون انسي فرانسه، انيماموندي برزيل، ايماجيناريا ايتاليا، اكسپوتونز آرژانتين، كليك هلند و انيمست روماني شركت كرده و موفقيت‌هايي به دست آورده كه از آن جمله مي‌توان به عنوان بهترين متحرك‌سازي در جشن خانه سينماي ايران، منتخب CITIA در جشنواره انسي فرانسه به عنوان يك نمونه آموزشي براي كودكان فرانسوي و حضور در بخش پلي‌آف جشنواره انيموكته لهستان اشاره كرد. همچنين اين انيميشن ديپلم افتخار نهمين جشنواره بين‌المللي پويانمايي تهران و جايزه وزارت كار در جشنواره فيلم كوتاه تهران را نيز به دست آورده و به عنوان منتخب بخش خاورميانه در جشنواره «راه سبز» لندن به نمايش درآمده است.

حمایت/مروری بر شیطنت های رسانه ای «العربیه»

دلارهای آل سعود در خدمت دروغ پراکنی

آل سعود که از هر وسیله ای برای پیشبرد سیاستهای خود استفاده می کند با آگاهی از نقش رسانه در این زمینه اقدام به ایجاد شبکه العربیه کرد و از همان آغاز «دروغ» تبدیل به ابزار اصلی این رسانه شد.

شبکه العربیه که تنها ۱۵ سال از تاسیس آن می گذرد با وجود افشا شدن دروغ پردازی های گذشته اش همچنان از این روش برای جلب مخاطب و پیشبرد سیاست های مورد نظر ریاض استفاده می کند.

العربیه نام یک شبکه خبری عرب‌ زبان است که در تاریخ ۳ مارس ۲۰۰۳ فعالیت خود را آغاز کرد. این شبکه در دبی و امارات کنترل می‌شود. سرمایه‌گذاران اصلی این شبکه مرکز پخش خاورمیانه، گروه حریری لبنان، عربستان سعودی، کویت و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس هستند که جهت پایه گذاری العربیه ۳۰۰ میلیون دلار هزینه کرده اند.شاید بارزترین دروغ العربیه که در ذهن برجسته شده باشد مربوط به مرحوم «غضنفر رکن آبادی» باشد. مرحوم رکن آبادی سفر سابق ایران در لبنان، در مراسم حج امسال و در فاجعه غم انگیر منا به شهادت رسید. مقامات سعودی وقتی حساسیت ایران را بر این موضوع دیدند اقدام به دروغ پردازی در این رابطه کردند و العربیه پرچم دار دروغ پراکنی در این خصوص شد. العربیه در این رابطه ابتدا به طور کلی منکر ورود رکن آبادی به عربستان شد و در مرحله بعد ادعا کرد که رکن آبادی با هویت دیگری به مراسم حج مشرف شده است. اما وقتی که تصاویر اسکن شده گذرنامه این دیپلمات شهید و همچنین تصاویر سخرانی در روز عرفه منتشر شد این رسانه به طور کلی قضیه را مسکوت کرد.اما ماجرای مرحوم رکن آبادی تنها دروغ العربیه نبوده و موارد زیر تنها تعدادی محدود از دروغ ها و گاف های این شبکه خبری است.

موشک، حزب الله و گاراژ

http://media.hemayatonline.ir/Original/1394/10/19/IMG21093160.jpg

در سال ۲۰۱۲ انفجاری در جنوبی لبنان رخ داد و متعاقب آن شبکه العربیه دروغ پردازی های خود را آغاز کرد. ابتدا ارتش رژیم صهیونیستی آن را به انفجار یک موشک نسبت داد و پس از آن رسانه های صهیونیستی با جوسازی گسترده ای که با انتشار تصاویر ویدئویی مشکوکی نیز همراه بود، از انتقال موشک در جنوب لبنان قبل از وقوع این حادثه خبر می دادند و از طرفی شبکه خبری العربیه با دنباله روی از رسانه های صهیونیست در سطح گستره ای این تصاویر را منتشر و ادعاهای واهی صهیونیست ها را تکرار می کرد. اما حزب الله لبنان با انتشار اصل تصاویر مخدوش شده رسانه های صهیونیستی و العربیه، پرده از ماهیت دروغین این رسانه ها برداشت.در تصاویر منتشر شده از سوی حزب الله که کیفیتی به مراتب بالاتر تصاویر صهیونیستها دارد، درب گاراژی دیده می شود که در مقابل دیده گان نیروهای یونیفل و ارتش لبنان در حال انتقال از روی یک خودروی سنگین است. علاوه بر رسانه های صهیونیست و برخی از شبکه های عربی از این درب گاراژ به عنوان موشکی دو متری یاد کرده بودند که در حال انتقال توسط نیروهای حزب الله است.

تفرقه افکنی میان شیعه و سنی

در حالیکه تمامی مقامات ایرانی در سخنرانی های خود بر لزوم وحدت شیعه و سنی تاکید دارند، العربیه برای تحریک گروه های سنی علیه ایران مدعی نصب پوسترهایی در ایران شده بود که این پوسترها عامل ایجاد تفرقه بودند. در خبری تحت عنوان نصب بنر و پوسترهای اهانت آمیز علیه بزرگان و اعتقادات اهل سنت بدون انتشار پوسترها و بنرهای مورد ادعای خود به سیاه نمایی و تفرقه افکنی پرداخت.العربیه که برای راستی آزمایی خبر خود حاضر به انتشار پوسترها و بنرها نشد در ادامه آورده است: «نصب پوسترهای اهانت آمیز علیه شخصیتهای اهل سنت به ویژه ابن تیمیه از بزرگان و علمای برجسته و به تمسخر گرفتن اهل سنت با چاپ فتاوای جعلی به نقل از علمای سنی مذهب بر بنرهای بزرگ دراین نمایشگاه دلایل اعتراض جوانان اهل سنت این منطقه عنوان شده است.»در سال های نه چندان دور العربیه به نقل از یک فراری ضد انقلاب خبری مبنی بر پناهندگی پنج دیپلمات ایرانی در سطح گسترده ای منتشر کرده بود.

این دروغ پراکنی و گاف های رسانه ای متعدد از سوی این شبکه را اگر در کنار رپرتاژهای فراوان برای تروریست های شناسنامه داری چون «عبدالمالک ریگی»، «زهران علوش» و... که خونشان به دست

انسان‌های بی گناه بی شماری ـ به ویژه از مسلمانان ـ آلوده بود، بگذاریم بیش از پیش به عمق رذالت و دست نشاندگی مدیرانش پی خواهیم برد.

به گزارش مهر، این شبکه در اتفاقات اخیر منطقه نیز همچون گذشته تنها راهبرد شعله ور کردن آتش اختلافات را دنبال می کند و به عنوان پیاده نظام رسانه ای نظام سلطه، نقش موثری در هدم پیکره جهان اسلام و تخریب جبهه مقاومت بر عهده دارد.

حمایت/نویسنده کتاب «روزنامه پاکستان» :

می‏خواستم خواننده با شخصیت‌های کتاب برخورد داشته باشد

مراسم رونمایی از کتاب «روزنامه پاکستان» نوشته «سید امیرسادات موسوی» برگزار شد.

به گزارش پایگاه خبری سوره مهر، در ابتدای این برنامه، نویسنده این کتاب اظهار کرد: وقتی عازم سفر به پاکستان شدم، اصلا چنین موضوعی را مد نظر قرار نداده بودم که سفرنامه‌ای بنویسم، می‌خواستم به این کشور سفر کنم و با این کشور و مردمانش آشنا شوم. وقتی رفتم، در آنجا دوستانی پیدا کردم و شرایط زندگی را دیدم،. احساس کردم در این سفر تجربه‌ای را پیدا می‌کنم که خوب است آن را با دیگران هم شریک شوم. سعی کردم در این کتاب مطالب را طوری بنویسم که خواننده احساس کند همراه من در این سفر بوده است.

سید امیر سادات موسوی


وی ادامه داد: سعی کردم به صورت مختصر و موجز به مطالب اشاره کنم که خواننده خسته نشود . اینکه حجم «روزنامه پاکستان» کم است، به این دلیل است که از زیاده‌گویی پرهیز کرده‌ام و این به عقیده خودم یک ویژگی مثبت این کتاب است. وی تاکید کرد: در این سفر، لحظات سختی را پشت سر گذاشتم اما زبان طنزآمیز را در این کتاب به کار گرفتم که تلخی اتفاقات کمتر به مخاطب منتقل شود. به مسائل جدی در این کتاب پرداخته شده اما تلاش کردم به آن‌ها با زبان شوخی بپردازم و در واقع می‌خواستم خواندن این کتاب، برای خواننده مفرح باشد.

سادات موسوی با اشاره به اینکه این خاطرات را بدون در نظر گرفتن ملاحظات رایج نوشته است، بیان کرد: از آنجایی که در نظر نگرفته بودم که این خاطرات را منتشر کنم و اینکه آن را به کدام انتشارات بسپارم یا در وبلاگ و فضای مجازی قرار دهم، بدون در نظر گرفتن ملاحظات خاصی و کاملا صادقانه به نگارش این خاطرات پرداختم. تنها عهدی که با خودم داشتم این بود که رو راست بنویسم و هر آنچه ادراک داشتم حتی اگر ناخوشایند بود را روایت کنم. این نویسنده همچنین گفت: می‌خواستم خواننده کتاب بتواند خودش را جای من بگذارد و به صورت چهره به چهره با شخصیت‌هایی که با آن ها مواجه شدم، ‌ برخورد داشته باشد.

این کتاب سیاسی است

«رضا رسولی» عضو هیئت مدیره انجمن قلم هم در این مراسم با بیان اینکه در ابتدا لازم است به شخصیت نویسنده این کتاب بپردازم، اظهارکرد: این بسیار خوب است که یک شخصیت علمی و دانشگاهی و به عبارت دیگر یکی از نخبه‌های کشورمان به سمت ادبیات آمده و در زمینه طنزنویسی فعالیت می‌کند. سیدامیر سادات موسوی فوق لیسانس تاریخ علم دارد و چندین جایزه معتبر علمی و بین‌المللی در زمینه نجوم کسب کرده است و این جای خوشحالی است که نخبه‌های علمی و پژوهشی در زمینه ادبیات هم فعالیت می‌کنند.

رضا رسولی


وی ادامه داد: سفر و سفرنامه نوشتن، یک نیاز عمومی برای افراد جامعه است اما نوشتن سفرنامه و تجربیات- حتی اگر چاپ نشود- کاری است که نخبگان جامعه از جمله نویسندگان لازم است انجام دهند. سفر رفتن و تجربه عینی داشتن برای نویسندگان کاری بسیار ضروری است که بتوانند فضاها و شخصیت‌های خلاقانه‌تری در آثارشان خلق کنند نه این که در دام تکرار بیفتند.

رسولی درباره کتاب «روزنامه پاکستان» گفت: به عقیده من این کتاب، یک کتاب سیاسی هم محسوب می‌شود. برخوردهایی که یک جوان ایرانی با اهالی کشور پاکستان دارد، تفاوت‌ها و اشتراکاتی که بین دو فرهنگ وجود دارد، تفکری که پاکستانی‌ها نسبت به عقیده ایرانی‌ها درباره خودشان دارند و بسیاری از مسائل دیگر که در این کتاب به آنها اشاره شده، نشان می‌دهد که این کتاب در لایه‌های طنزی که دارد، مطالب مهم و جدی را نیز مطرح می‌کند.

این منتقد ادبی تصریح کرد: در روزگاری بسر می‌بریم که به دلیل حضور در فضای مجازی و شبکه‌های ارتباطی، خودمان را بی‌نیاز از سفر کردن و تعاملات انسانی می‌دانیم. این در حالی است که این سفرنامه نشان می‌دهد همچنان ارتباطات انسانی و انعکاس آن برای دریافت وجوه پنهان و درک مفاهیم حقیقی لازم است.

وی افزود: ذهن ریاضی و مهندسی نویسنده در این کتاب به خوبی مشخص است و به کمک او آمده، او وقایع را تحلیل کرده، برای بیان آنها در ذهنش طراحی کرده و کلمات و جملات را به صورت اتفاقی در کنار هم قرار نداده است.

این کتاب را با لذت خواندم

ابراهیم زاهدی مطلق

«ابراهیم زاهدی‌مطلق» هم با بیان این که نویسنده کتاب «روزنامه پاکستان»، از سرمایه‌های طنز کشور است، اظهار کرد: این کتاب را با لذت خواندم. در این کتاب با نویسنده‌ای مواجهایم که برای ما سفرنامه ننوشته، نویسنده در این کتاب دست ما را می‌گیرد و آنچه را دیده است به ما نشان می‌دهد.

معاون بنیاد ادبیات داستانی با بیان این که «سفرنامه پاکستان» کتابی پرمحتواست، گفت: با وجود این که این کتاب تعداد صفحات زیادی ندارد و لاغر دیده می‌شود، اما عضلانی است. موسوی در این سفر، نقش دوربین را نداشته که فقط آنچه را دیده به ما نشان دهد بلکه وقایع را تحلیل هم کرده است که این کتاب را از یک سفرنامه فراتر می‌برد و ارزش زیادی دارد.

این نویسنده همچنین افزود: معمولا در کتاب‌ها و یادداشت‌هایی که می‌خوانیم نمی‌توانیم بفهمیم نویسنده این کتاب چه دین و عقیده‌ای دارد، اما جالب است که در روزنامه پاکستان، نویسنده رد پای خودش را گذاشته و می‌فهمیم نویسنده یک مسلمان و با چه عقایدی است که این از نقاط قوت کتاب محسوب می‌شود.

رسالت/گزيده اي از سخنان دکتر رحيم ‌پور ازغدي در ششمين جشنواره عمار؛

سينمايي ديني است که اثر مثبت در جامعه دارد

عد از سال 42 که روشنفکري با درون مايه‌هاي مذهبي تقويت شد، در کل کشور 50 انسان که تفکر انقلابي داشته باشند و سينماگر نيز باشند نبودند، اما امروزه با نسل انبوهي از سينماگران آموزش ديده و نديده روبه رو هستيم. وقتي امام خميني(ره) فرمودند: «راديو، تلويزيون و رسانه‌ها وجه مصلحانه و مفسدانه دارند»، به اين معني است که بسته به ميزان تاثير هر رسانه، در اخلاقيات و سبک زندگي، آن رسانه اهميت اسلامي هم پيدا مي کند. هر رسانه و هنري که تأثير آن در ابعاد فردي، خانوادگي و اجتماعي بيشتر باشد، از نظر اسلامي اهميت دارد. بايد به تمام رسانه‌ها و هنرها به چشم دستگاه تربيتي نگاه کنيم. سرگرمي الزاما مساوي با غفلت نيست و اين هنرمند است که بايد مفاهيم الهي و انساني را با لذت به مخاطب ارائه دهد و هنرمند مانند آشپزي ماهر است که مي تواند با مواد اوليه، غذايي لذيذ را به مخاطب عرضه کند. هنرمند ارزشي کسي است که ارزش هاي الهي و حقايق در عالم را در حوزه اعتقادات و اخلاقيات به گونه‌اي طباخي کند که يک انسان عادي و عام نيز آن را به راحتي بپذيرد. مشکلات مردم بايد مسئله اصلي سينماگران عماري باشد. سينماگران عمار فقط پشت جبهه نيستند و همان طور که مي‌بينيم مستندسازان اين جبهه به سوريه و عراق مي روند و آنها را بايد در نقاط پرالتهاب جستجو کرد.

روشنفکر واقعي کسي است که با متن جامعه خويش پيش رود و مشکلات کنوني جامعه را بداند. در مفاهيم فقه، اخلاق و عرفان اسلامي، هنر بر اساس ابزار تقسيم نمي‌شود. اين تئوري که «هر ميزان خيال در هنر دخالت کند آن هنر نيز غيرديني‌تر مي‌شود» صحيح نيست؛ چرا که انواع خيال وجود دارد که برخي

شرک آميز و برخي اسلامي است. آيا مي شود گفت برخي شاخه‌ها ديني ترند؟ نمي شود چنين گفت، بلکه ديني بودن و نبودن به مبادي شناختي، غايات، اهداف و آثار و نتايج آن در جامعه و روش ها بستگي دارد، ديني بودن يا نبودن شاخه هاي هنري بستگي به اين دارد که شما با چه ايده اي سراغ آن مي رويد و چه تاثيري در جامعه مي گذاريد؟ دين، پيام خداوند به بشر است که نوع نگاه درست را به عالم ارائه مي دهد. اين گونه نيست که هنر اسلامي، هنر کم هزينه تر باشد، بلکه تعادل ميان هزينه و فايده بايد وجود داشته باشد.

شعر سرآمد همه هنرهاست. هنرمند و شعر، ترکيب واقعيت و تخيل است، اما اين گونه نيست که چون با تخيل همراه است، پس اسلامي نيست بلکه بستگي دارد به اينکه تخيل در چه مسيري به کار گرفته شود و چه محتوايي داشته باشد تا اسلامي بودن يا کفرآميز بودن آن را تشخيص داد.

http://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1394/10/10/139410101108258796820024.jpg

همان طور که يک مارکسيست براي هنر مارکسيستي بايد به مباني آن آگاهي داشته باشند، يک سينماگر اسلامي هم بايد به مباني اسلامي آگاهي داشته باشد. هر هنر و شاخه هنري که فرد و جامعه ديني را در شناخت عقايد و ارزش هاي اخلاق اسلامي کمک دهد و سبک زندگي اسلامي را ترويج دهد به همان اندازه اسلامي است و بدين صورت يک هنر ممکن است از يک منظر اسلامي باشد، مثل اينکه مي خواهد رفتار درست به ديگران را بياموزد اما در روش غير اسلامي باشد.

ارزش‌هاي اسلامي که مروج ايثار، انصاف و محبت است، در همه جاي دنيا مورد پذيرش است، چون به وجه دنيوي آن توجه دارند که اين فضائل اخلاقي آثار دنيوي هم دارند. سينماي سکولار اگر اخلاق انساني را نشان دهد به جنبه اخروي آن توجه ندارد. کليپ هايي که ارزش‌هايي مانند صله رحم و محبت به خانواده را نشان مي دهد، اين کليپ ها با توجه به مباني انساني ساخته شده اما از نظر اسلامي هم قابل قبول است، بعضي فيلم هاي هاليوودي و کره اي مضامين اسلامي را خيلي زيبا نشان مي‌دهند.

بايد توجه به کل اسلام، مبنا باشد نه جزئي از آن. سينما فعلي انساني است که ترکيب صفت، هنر و تکنيک است و فعل انساني، حسن و قبح فعلي و فاعلي دارد. هنر ظرفي براي ارائه افکار است و بستگي دارد که چه چيزي را با آن ارائه مي‌ دهيد. شما بايد ياد بگيريد که چگونه قهرمان سازي کنيد و اين قهرمان همانند فيلم‌هاي هاليوودي دروغگو نباشد بلکه بايد بر اساس تعاليم اسلامي صادق و درستکار باشد.

افراد مذهبي وقتي وارد عرصه هنر مي‌شوند، به دليل نداشتن مطالعات اسلامي عميق به سمت نسبي‌گرايي و شکاکيت مي‌روند. اين روند رابطه معکوسي در افزايش مطالعات سينمايي و مطالعات ديني دارد و هر چه قدر مطالعات سينمايي آنها بالا مي‌رود، مطالعات ديني آنها کمتر مي‌شود و اين روند سبب خلق آثار خوب در فرم و خنثي در محتوا مي‌شود.

هدف هنرمند از خلق اثر، تعهد و غير تعهدي بودن آن را مشخص مي‌کند. بستگي دارد که تعهد هنرمند به چه چيزي است؛ تعهد به پول، جاه‌ طلبي، شهوت يا تعهد به حقيقت، عدالت و تقرب به خداوند. همه هنرها به نحوي با واقعيت در ارتباط هستند و بايد با پذيرفتن واقعيت در چارچوب توجيه واقعيت فيلم ساخت. دعوت به حيا امري فطري است. اگر انسان حياي خود را از دست دهد به جايي نخواهد رسيد و وقتي حيا نباشد، همه اشخاص براي گناه نکردن خود به دنبال دليل هستند.

مباني نظري سينماي مردمي و مشارکت مردم در سينما چيست؟ اگر منظور از سينماي مردمي، سينماي بدون آموزش باشد، بايد گفت سينما به عنوان يک حرفه نياز به کسب تخصص دارد و همان‌ طور که نمي‌توان گفت سدسازي را مردمي کنيم سينما هم امکان مردمي شدن در اين معنا را ندارد. سينماي سفارشي اگر به اين معني باشد که پول و نفوذ را در راه نشان دادن

ارزش ها به وسيله سينما گران به کار ببريم درست است.

گاهي يک سوژه در اثري توسط هنرمند مسلمان و غير مسلمان پرداخت مي شود. چگونه ديدن واقعيت و هنر تصويرگري، در کنار جذابيت و انتقال پيام مهم است. در هنر بايد مردم را معيار قرار داد. اين معيار بودن به معناي تربيت و تاثيرگذاري بر مردم است نه تبعيت از مردم، چرا که اين اشتباه است؛ همان طور که دموکراسي اگر به اين معني باشد که بيشتر مردم هرآنچه را خواستند انجام دهند، اشتباه است.

سينمايي ديني است که اثر مثبت در جامعه دارد. ماهيت سينماي ديني وابسته به محتوا و تاثير و جهت آن است و همه آحاد بشر را مي توان مخاطب سينماي ديني دانست. تا چه زماني

مي‌ خواهيم بگوييم سينماي ديني ممکن است يا نه؟ بايد راه بيفتيم و عمل کنيم.

رسالت/تاكيد مجتبي راعي بر بازخواني منشور امام در باره هنر

مجتبي راعي ، کارگردان سينماي ايران گفت: جريان‌هاي نامحرمي موجب شدند تا سينماي ايران از منشور تاريخي حضرت امام (ره) در حوزه هنر فاصله بگيرد و برگزاري کنگره دوهزار شهيد هنرمند، مي‌بايست پي گيري چنين منشوري را از دولتمردان و هنرمندان مطالبه کند.مجتبي راعي در گفتگو با روابط عمومي کنگره سراسري دوهزار شهيد هنرمند در مورد شاخصه‌هاي گفتمان انقلاب اسلامي در هنر و سينما گفت: امام خميني(ره) در مقطعي طي منشوري در مورد هنر و اينکه هنر بايد چه ويژگي داشته باشدبه بيانات مهمي اشاره کردند که مي‌تواند هم اکنون، چراغ راه همه هنرمندان و دولتمردان باشد.

http://rastakhizmovie.com/wp-content/uploads/2015/07/p189fu535d1vpn1hjm4kbflgrps4.jpg

وي با بيان اينکه امام خميني (ره) منشور سينماي انقلاب رابه خوبي ترسيم کردند اما متاسفانه سينماي ايران به آن سو حرکت نکرد، تصريح کرد: آيا شما از آن گفتمان در تلويزيون جمهوري اسلامي يا در سينماي ايران و در بقيه هنرها، چيزي به ياد داريد؟ اين درحالي است که حضرت امام با نشان دادن مسير هنر، مي‌خواستند آرمان‌هاي انقلاب را حفظ کنند. وي با بيان اينکه همان کساني که فرزندان انقلاب را از قطار انقلاب پياده کردند اجازه ندادند با گذشت بيش از سه دهه از انقلاب، نظام به اهداف فرهنگي انقلاب برسد، خطاب به خانواده‌هاي شهدا به ويژه شهداي هنرمند افزود: معتقدم بايد خانواده‌هاي شهدا پيگير آرمانهاي شهدا و منشور امام خميني (ره) در حوزه هنر از نظام، دولتمردان و هنرمندان باشند و بپرسند که چرا اين منشور به فراموشي سپرده شده است؟ اين در حالي است که آن نامحرماني که در لباس انقلابي بودند و هستند، الآن معتقدند شما کاري به کساني که پول و مسئوليت داشتند نداشته باشيد و به سراغ هنرمندان برويد و به آنان ناسزا بگوييد که چرا اين کار را انجام ندادند!

روزان/" فصل فراموشی فریبا" نامزد ۲ جایزه جشنواره کالیفرنیا

روزان نیوز- فیلم «فصل فراموشی فریبا» نامزد ۲ جایزه جشنواره «ارواین» کالیفرنیا شد.

«فصل فراموشی فریبا» ساخته عباس رافعی نامزد بهترین فیلم سینمایی و همچنین نامزد بهترین بازیگر زن از جشنواره «ارواین» کالیفرنیا شد.

جشنواره بین المللی فیلم «ارواین» آمریکا که در ایالت کالیفرنیا برگزار می شود اعلام کرده است که در سال ۲۰۱۳ یازده عنوان از فیلم هایش در اسکار حضور داشته و در ۱۱ مورد نامزد دریافت جایزه شده اند.

وجه تمایز این جشنواره که از ۱۵ تا ۲۱ ژانویه برگزار می شود با جشنواره های بین المللی دیگر این است که یک هفته قبل از شروع جشنواره نامزدهای بخش های مختلف جشنواره را اعلام می کند که امسال عباس رافعی و ساره بیات از ایران به ترتیب نامزد بهترین فیلم و بهترین بازیگر سال ۲۰۱۶ این جشنواره شده اند.

http://arasbaran.farhangsara.ir/Portals/37/93/11.jpg

این جشنواره از بین فیلم های تاثیرگذار جهان در بخش های سینمایی، فیلم مستند، فیلم کوتاه و انیمیشن آثاری را گزینش کرده و در سالن های لاگونا هیلز در جنوب اورنج کانتی به نمایش می گذارد و کنفرانس های مطبوعاتی اش را در بازار لاگونا هیلز برگزار می کند.

«فصل فراموشی فریبا» ساخته عباس رافعی در این جشنواره نامزد بهترین فیلم سینمایی و همچنین نامزد بهترین بازیگر زن از جشنواره «ارواین» کالیفرنیا شد.

جشنواره «ارواین» به منظور ایجاد فرصت های شغلی در صنعت فیلمسازی توزیع کنندگان بزرگ را نیز مشارکت می دهد.

فیلم «فصل فراموشی فریبا» هفته گذشته جایزه بهترین فیلم و جایزه حقوق بشر را از جشنواره استرالیا دریافت کرد. همچنین در جشنواره «جیپور» هند ساره بیات برای این فیلم جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کرد.

عباس رافعی پیش از این نیز در بخش مسابقه جشنواره «هادسون» نیویورك و در بخش رقابتی جشنواره بین المللی كلمبیا امریکا و در سی و نهمین دوره جشنواره فیلم «مونترال» كانادا حضور داشت و فیلم «فصل فراموشی فریبا» در صفحه رسمی جشنواره هالیوود به عنوان پنج فیلم برگزیده هالیوود در سال ۲۰۱۵ معرفی شده است.

رافعی در پی این موفقیت ها اعلام کرد که این فیلم هر هفته در یکی از معتبرترین جشنواره های بین المللی جهان حضور داشته و بعد از این نیز حضور خواهد داشت و به لطف خدا نام سینمای ایران را همچنان در صدر سینمای تاثیرگذار جهان زنده نگه خواهد داشت.

پخش بین المللی فیلم در موسسه «فیلمنگاران» انجام می پذیرد.پ

روزان/دولتمردان به تماشای «خاطرات و کابوس‌ها...» نشستند

روزان نیوز- هیئت دولت حسن روحانی به تماشای نمایش«خاطرات و کابوس‌ها...» نشست.

معاون اول رئیس جمهور که شب گذشته به همراه تعدادی از وزرای دولت به تماشای نمایش «خاطرات و کابوس‌های یک جامه دار...» در تالار وحدت نشست.

جمعه ۱۸ دی ماه تالار وحدت میزبان اعضا هیات دولت بود که از نمایش «خاطرات و کابوس‌های یک جامه دار از زندگی و قتل میرزا تقی‌خان فراهانی» دیدن کردند.

http://static1.ilna.ir/thumbnail/dZsUU38STHAS/i_qPjR7mMLhZ02nUcMUA0zOV2brdrNdfKreu5zx2ciKxyUe3xZzFdgRBp56gpRC388ZB_gYzlXEuBnoOauNOk2k4nU88RN381sfGVtw67dPrccCMXHCvyCOocXL3ajrfl3xeVOpt9jw,/DSC_8932.jpg

اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهور، محمد باقر نوبخت سخنگوی دولت، علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، آخوندی وزیر راه، واعظی وزیر ارتباطات به همراه علی مرادخانی معاون هنری وزیر، مهدی شفیعی مدیرکل هنرهای نمایشی در پایان اجرای این نمایش به پشت صحنه اجرا رفته و با عوامل و دست اندرکاران این اجرا دیدار کردند.

معاون اول رئیس جمهور ضمن خسته نباشید به کارگردان و گروه اجرایی این نمایش گفت: تئا‌تر همیشه برای مردم ایران الهام بخش بوده و همیشه از آن درس گرفته‌اند. باید کمک کنیم که تئا‌تر همیشه حضور پر رونق داشته باشد، هنرمندان تئا‌تر همیشه شاداب باشند و بتوانند کارهای نو و خوب ارائه بدهند.

وی درباره نمایش «خاطرات و کابوس‌های یک جامه دار...» به کارگردانی دکتر علی رفیعی نیز گفت: بالاخره پس از مدت زمان طولانی، توفیق داشتم که تئا‌تر ببینم. این کار هم از نظر متن، هم از نظر کار کارگردانی و هم از نظر بازی، کم نظیر بود. اگر بگویم بی‌نظیر واقعا اغراق نگفته‌ام.

روزان/پیشنهاد رهبر معظم انقلاب برای معرفی کتاب در نماز جمعه

روزان نیوز- رهبر معظم انقلاب در دیدار ائمه جمعه به اهمیت نماز جمعه در امور فرهنگی اشاره کردند.

رهبر معظم انقلاب در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور در روز 14 دی‌ماه سال جاری، به اهمیت نماز جمعه در امور فرهنگی اشاره کردند.

ایشان در بخشی از بیانات خود نماز جمعه را قرارگاه ایمان، تقوا، بصیرت و اخلاق دانستند و در ادامه سخنان خود به نقش نماز جمعه در هدایت‌گری فرهنگی مردم و جذب جامعه جوان اشاره کردند.

http://mpnu.nahad.ir/uploads/13941013_0231803_649020.jpg

بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب در این دیدار به مسئله کتابخوانی اختصاص داشت. مسئله کتاب و کتابخوانی از جمله دغدغه‌های رهبر معظم انقلاب در سال‌های اخیر بوده است که ایشان همواره در دیدار با مسئولان امر بر فرهنگ‌سازی در این رابطه تأکید داشته‌اند. ایشان در این دیدار نیز کتابخوانی را از مصادیق سبک زندگی دانستند و فرمودند:

یک مسئله در همین سبک زندگی و عادات و روش‌های خوب زندگی، مثلاً حالا کتاب‌خوانی [است‌]. البتّه در این گزارشی که فرمودند، یک اشاره‌ای به این معنا هست، منتها این خیلی مهم است که ما مردم را، جوانها را وادار کنیم به کتاب‌خوانی. کتاب خواندن خیلی مهم است؛ کتاب خوب را هم معرّفی کنید. حتّی بنده تصوّر میکنم -حالا البتّه این را باید آقایانی که مسئول هستند، جوانبش را بررسی کنند- و فکر میکنم خوب است که محلهای نماز جمعه، مرکز نمایش کتاب‌های خوب و کتاب‌های روز و کتاب‌های مطلوب باشد؛ که بیایند ببینند این کتاب‌ها هست، اگر میخواهند از همانجا یا از جای دیگر تهیّه کنند. مردم را وادار کنیم به کتاب‌خوانی؛ نخبگان را وادار کنیم به تولید کتاب؛ اینها یک چیزهایی است که لازم است. خب، این برخی از این مسائل بود.

شرق/واکنش امیریوسفی به عذرخواهی دبیر فیلم فجر:

جشنواره به قانون تمکین کند

فرانک آرتا: اظهارنظر محمد حیدری، دبیر جشنواره فیلم فجر، درباره فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی» در نخستین نشست مطبوعاتی سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر مبنی بر اینکه «آشغال‌های دوست‌داشتنی» برای جشنواره فیلم فجر به «معضلی» تبدیل شده، باعث شد شهاب حسینی، مشاور هنری دبیر و بازیگر این فیلم، از خود واکنش نشان دهد. شهاب حسینی در اعتراض به واژه «معضل»، استعفای خود را اعلام کرد که البته بعدا حیدری در برنامه تلویزیونی ضمن عذرخواهی، از او دلجویی کرد و استعفایش را وارد ندانست. دو روز بعد هم محسن امیریوسفی در نامه‌ای سرگشاده خطاب به آقای دبیر، نظر رسمی خود را درباره اظهارات محمد حیدری اعلام کرد. پیش از آن محمد حیدری در نشستی یرامون حضور فیلم در جشنواره چنین گفته بود: «کارگردان فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی» به دلیل اینکه در دوره سی‌ودوم جشنواره فیلم فجر فرم تقاضا پر کرده و فیلم را هم ارائه کرده بودند، فیلم ایشان دیگر در دوره بعدی جشنواره قابل ارائه نیست. چون براساس آیین‌نامه جشنواره، اگر کارگردانی فرم جشنواره را پر کرده باشد، دیگر نمی‌تواند در دوره بعدی همان فیلم را ارائه دهد. به همین دلیل ما هم «آشغال‌های دوست‌داشتنی» را به هیأت انتخاب ارائه نکردیم، زیرا باید فیلم در این دو سال پروانه نمایش دریافت می‌کرد که نکرد. ضمن اینکه فارابی سهم خودش از فیلم را بخشیده است». همچنین افزود: «همه فیلم‌هایی که پروانه ساخت داشتند، طبق آیین‌نامه جشنواره فیلم، در موعد مقرر فرم پر کردند و آن را ارائه دادند و اصل را بر انصاف و صداقت گذاشتیم تا پاسخ‌گوی همه باشیم». روز گذشته نیز محسن امیریوسفی، کارگردان فیلم، نامه‌ای به این مضمون نوشت: «به روال سه سال قبل در صدد اعتراض و پاسخ‌گویی نیستم. چند سطری جهت روشنگری خدمت آن دسته مدیرانی می‌نویسم که تصورات‌شان بسیار فاصله دارد با حقیقتِ ماجرای «آشغال‌های دوست‌داشتنی»، عرضم این است که اولا «آشغال‌های دوست‌داشتنی» به استناد شواهد موجود، در هیچ دوره‌ای از جشنواره و توسط هیچ هیأت انتخابی دیده نشده و هیچ صورت‌جلسه‌ای در این زمینه وجود ندارد. هم آقای رضاداد، دبیر پیشین جشنواره، در مصاحبه‌های آن زمان تأکید کرد فیلم را به هیأت انتخاب نمی‌دهد و هم تعدادی از اعضای محترم هیأت انتخاب مثل آقای مازیار میری و آقای دکتر داروغه‌زاده گفتند فیلم دیده نشده و صورت‌جلسه‌ای هم امضا نکردند. اگر فیلم من یک‌بار توسط هیأت انتخاب دیده شده بود، مصدع اوقات شما و جشنواره‌تان نمی‌شدم. متأسفانه این حرفِ نادرستِ دیده‌شدن فیلم توسط هیأت انتخاب دوره‌های قبلی جشنواره، اولین‌بار چند هفته پیش از سوی «یک کارمند دوست‌داشتنی» سازمان سینمایی به یکی از مدیران حوزه وزارتی منتقل شد و یکی از مخالفان محترم فیلم هم در یک خبرگزاری آن را اعلام کرد». کارگردان فیلم «خواب تلخ» درادامه افزود: «دوم اینکه خیال‌پردازی بخشش سهم فارابی، دیگر چه صیغه‌ای است که همگان (بالاخص این‌جانب) از آن بی‌اطلاعیم!! هیچ بخششی در کار نبوده و من هم خواهان چنین بخششی نیستم. به هیچ‌وجه و تحت هیچ شرایطی در این سه سال حتی به فکرم نرسیده نمایش و اکران «آشغال‌های دوست‌داشتنی» را وجه‌المصالحه چنین کاری قرار دهم و آخر این چه بخششی بوده که من به‌عنوان تهیه‌کننده و مالک فیلم، از آن بی‌خبرم؟! از طرفی، این مسئله به مدیریت محترم بنیاد سینمایی فارابی مربوط می‌شود و چه ربطی به جشنواره فیلم فجر دارد؟! اگر پشت‌پرده خبر دیگری است، لطفا به من هم بگویید! جناب آقای حیدری، فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی» درباره وحدت ملی، گفت‌وگو و دوری از خشونت است که به طور قانونی و با مجوز ساخته شده و حق قانونی و شهروندی تمام عوامل نجیب و صبور این فیلم است که فیلم‌شان بعد از سه سال در جشنواره توسط مردم و اهالی مطبوعات دیده شود تا همگان ببینند عوامل این فیلم چه کارستانی در سینما کرده‌اند. تنها تقاضای سه‌ساله من تمکین جشنواره فیلم فجر به قانون است. قصد من فشار برای حضور در جشنواره فیلم فجر نیست. چون، نه در شأن من است و نه در شأن فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی». تقاضای سه‌ساله من این است که می‌خواهم برای اولین‌بار فیلمم به هیأت محترم انتخاب جشنواره نشان داده شود، نتیجه هرچه باشد مورد قبول من است».

http://www.ana.ir/Media/Image/1394/01/08/635631609635924943.jpg

امیریوسفی در پایان خاطرنشان کرد: «آقای حیدری! با احتساب جشنواره فیلم فجر امسال، من در ١٣ دوره جشنواره فیلم فجر و فقط با سه فیلم، هشت بار تقاضای حضور در این جشنواره را داشته‌ام. امیدوارم امسال با تمکین به قانون، نحسی عدد ١٣ دامن هیچ‌کدام‌مان را نگیرد! زیاده عرضی نیست/ محسن امیریوسفی، کارگردان و تهیه‌کننده «آشغال‌های دوست‌داشتنی». برای مشخص‌شدن چگونگی بخشش سهم فارابی از فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی»، با جلیل اکبری‌صحت، مشاور و مدیر ارتباطات و اطلاع‌رسانی بنیاد سینمایی فارابی، تماس گرفتیم. او در پاسخ به سؤال «شرق»، توضیح داد: «فارابی هیچ چیزی را بخشش نمی‌کند».اکبری‌صحت در برابر این سؤال که آیا فارابی تاکنون وارد مذاکره با محسن امیریوسفی، تهیه‌کننده فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی»، شده است، پاسخ داد: «روال فارابی این‌گونه است که همواره با فیلم‌سازان و صاحبان فیلم مذاکره می‌کند. چون این نهاد فرهنگی در ساخت بسیاری از فیلم‌ها مشارکت دارد که البته متناسب با هر فیلمی، نقشش پررنگ‌تر یا کم‌رنگ‌تر است. اساسا طبق قوانین، فارابی چیزی را بخشش نمی‌کند. بلکه طی مذاکرات با طرف مقابل می‌تواند سهم خود را تهاتر، منتقل یا درباره آن توافق کند».همچنین درباره تأیید سخنان امیریوسفی گفت: «ما هیچ‌وقت متن مذاکرات را اعلام و علنی نمی‌کنیم و همه‌چیز محرمانه است. مگر اینکه طرف مقابل خودش بخواهد مسئله را علنی کند. دراین‌باره هم باید از آقای امیریوسفی بپرسید و ایشان اعلام نظر کنند».

شرق/کسی می‌تواند بسم‌الله

امید بنکدار

بزرگمهر حسین‌پور را دوست دارم چون هنرمندی سخت‌کوش و بی‌ادعاست که سال‌هاست به دور از حاشیه کار کرده و از روح و جان عرق ریخته است. بزرگمهر حسین‌پور را دوست دارم چون دوست است، چون هنرمند است چون به دوستی و هنر پابند است. دوستش دارم چون می‌دانم که به کارش متعهد است. وقتی شنیدم که قرار شده پوستر جشنواره امسال کار او باشد منتظر یک اتفاق بودم، که افتاد. کاری بکر و تازه و ناب با اجرایی درخشان و دلم گرفت وقتی دیدم سیلاب حاشیه مجلات و سایت‌ها و حتی رسانه ملی گرامی دارد جای متن و حاشیه را با هم عوض می‌کند. نه می‌دانم و نه می‌خواهم بدانم که ایده اولیه از کجا آمده و پیشنهاد چه کسی بوده است... نمی‌خواهم بشنوم این همه جنجال و ‌های‌وهوی بیهوده را... نمی‌خواهم ببینم این همه رنگ‌ونیرنگ را پیرامون یک هنرمند که مطابق معمول تاوان متفاوت‌بودن اثرش را می‌پردازد. آنکه دوستش می‌دارد می‌خواهد امتیازش را به‌نفع خود مصادره کند و آنکه نمی‌پسنددش می‌خواهد بی‌ارزش جلوه‌اش دهد. متأسفم برای تمام کسانی که نکته اصلی کار را ندیده‌اند و نفهمیده‌اند که امتیاز این پوستر ایده آن نیست که اگر بود می‌توانست با یک عکس هم اتفاق بیفتد. آنچه این پوستر را این‌چنین خاص و متفاوت کرده اجرای بی‌نظیر بزرگمهر حسین‌پور، قلم‌گذاری‌های ظریف و ترکیب رنگی چشم‌نواز اوست. کافی است کمی و فقط کمی دقت در اجرای شال و سایه‌روشن‌ها و پیچش‌ها و بافت پارچه آن داشته باشیم. اجرای چهره و ظرافت جزئیات پوست و موها پیشکش‌مان.

و در پایان از همه عزیزانی که تصور می‌کنند با نرم‌افزار می‌توان به چنین توانایی در طراحی دست پیدا کرد خواهش می‌کنم یک نسخه از این نرم‌افزار را برای من هم بخرند.

شهروند/گفت‌وگوی «شهروند» با عباس خوشدل، آهنگساز شناخته‌شده موسیقی ایرانی

خوانندگان امروز به‌دنبال پول‌های کلان هستند از نظر من بخشی از اهالی هنر در حقیقت شرف و اصالت موسیقی را از بین برده‌اند

علی نامجو| عباس خوشدل، آهنگساز و نوازنده فلوت اول مهرماه ۱۳۱۰ در تهران متولد شد. او بعد از گذراندن مقاطع ابتدایی به هنرستان رفت و فارغ‌التحصیل هنرستان عالی موسیقی در رشته فلوت شد. ردیف موسیقی دستگاهی را نزد استاد ابراهیم بوذری فراگرفت. دروس آهنگسازی، ‌هارمونی، کنترپوان و آوانویسی را نیز با دکتر محمدتقی مسعودیه گذراند. همزمان تلفیق شعر و موسیقی را با دکتر نیرسینا و سازشناسی را با استاد حسن رادمرد ادامه داد. در طول بیش از ٦ دهه فعالیت هنری او اقدامات فراوانی در عرصه موسیقی ایرانی انجام داده است. نوازنده و سولیست فلوت و همکاری با ارکسترهای هنرهای زیبای وزارت فرهنگ و هنر سابق به رهبری اساتید حسین دهلوی، مصطفی کمال پورتراب، رادمرد، حق‌کردار و کسروی و گروه تکنوازان با استاد فرامرز پایور، رهبری و آهنگسازی ارکستر شماره ٤ وزارت فرهنگ و هنر، جمع‌آوری و ضبط ردیف موسیقی سنتی ‌سازی به روایت استاد علی‌اکبر شهنازی (دوره کلاسیک و عالی) و جمع‌آوری و ضبط ردیف موسیقی سنتی آوازی به روایت اساتید عبدالله دوامی، محمود کریمی، ابراهیم بوذری، ادیب خوانساری و خانم روح‌انگیز تنها بخشی از فعالیت‌های قابل اتکای او در عرصه موسیقی ایرانی بوده‌ است. خوشدل در سال‌های ١٣٧٠ تا ١٣٨٦، آهنگسازی آلبوم‌های نیلوفرانه ١ و ٢، صدایم کن، شبان عاشق و رازگشا را با صدای علیرضا افتخاری به عهده گرفت که با تیراژ چندمیلیونی همراه شدند و آلبوم نیلوفرانه ١ در آن زمان توانست رکورد فروش آلبوم در ایران را بشکند. این آهنگساز شناخته‌شده کشورمان در‌ سال ١٣٩٠ موفق به دریافت دکترای آهنگسازی از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد. برخی از چهره‌های نامی و صاحب سبک آهنگسازی در ایران همانند احمد پژمان، ویژگی آثار خوشدل را ملودی گیرا و آهنگسازی زیبا می‌دانند. خوشدل همچنین در ٣٠ مهرماه‌ سال ١٣٩١ نشان ویژه خانه موسیقی را برای عمری فعالیت هنری دریافت کرد. «شهروند» با این هنرمند گفت‌وگویی انجام داده که شرح آن در ادامه مطلب آمده است:

http://media.mehrnews.com/old/Original/1392/06/01/IMG22053066.jpg

احتمالا با توجه به تجربه ٦٠ ساله شما در زمینه هنر موسیقی شرایط امروز موسیقی ایران را از جنبه‌های مختلف آموزشی، ساخت و اجرا در مقایسه با آنچه قبل از انقلاب انجام می‌شد با هم مقایسه کرده اید. به نظرتان چه تفاوتی میان اینها وجود دارد؟

امروز شرایط آموزش چندان طبق اصول علمی نیست. بسیاری از برنامه‌هایی که دوستان هنردوست من امروز درصدد انجام آن برمی‌آیند، ملهم از طرح‌هایی است که وزارت فرهنگ و هنر در گذشته انجام می‌داد. در گذشته زمانی که من در وزارت فرهنگ و هنر مسئولیت داشتم، ٢٤ مرکز موسیقی و تئاتر در سراسر کشور راه‌اندازی کرده بودیم. روش کار ما برای رشد و توسعه هنر تئاتر و موسیقی در تمامی نقاط کشور به این صورت بود که نمایندگان وزارت فرهنگ و ارشاد به‌عنوان مدرس و ناظر بر آموزش‌های جاری در این مراکز به شهرهای مختلف ایران سفر می‌کردند و هم آموزش را کنترل و هم بر سطح هنری هنرجوها نظارت می‌کردند. طرح این برنامه از سوی وزارت فرهنگ و هنر اجرایی شد و ما برای تحققش اقدام به انتخاب و راهنمایی مدرسان حوزه تئاتر و موسیقی فعال کردیم.

در آن دوره مدرسان شاخه‌های مختلف در تئاتر و موسیقی تماما از مرکز به شهرهای بیست‌وچهارگانه فرستاده می‌شدند. با توجه به گستردگی این کار احتمالا بودجه قابل قبولی برایش در نظر گرفته شده بود. با این توضیح مدرسانی که به شهرهای مختلف فرستاده می‌شدند، چه امکاناتی را به دست می‌آوردند؟

در شهرهایی که در زمینه خاصی مدرس داشتند، همان مدرس را برای آموزش به‌کار می‌گرفتیم و در بخش‌هایی که در شهر مورد نظر مدرسی نبود از مرکز مدرس می‌فرستادیم. مدرسانی که در این دوره آموزشی دعوت ما را پذیرفته بودند هزینه ایاب و ذهاب، اقامت و ماموریتی را که از سمت وزارت فرهنگ مقرر شده بود، دریافت می‌کردند. هدف ما از این اقدام پرورش هنر در شاخه‌های مختلف در شهرهای مختلف کشور بود تا از این طریق هم مدرسان مقیم در شهرهای مختلف به کار هنری که سال‌ها برایش زحمت کشیده‌اند، مشغول شوند و هم هنرجوی علاقه‌مند به یک شاخه هنری برای فراگیری هنر مورد علاقه‌اش مجبور نباشد هفته‌ای یک‌بار به تهران بیاید و با مشکلات جانبی حاصل از این جابه‌جایی نظیر محل اقامت، خطرات محتمل و دردسرهای سفرهای دایمی رو‌به‌رو شود.

به نظر شما به‌عنوان مجری طرح، کارکرد آموزش‌ها که در ٢٤ مرکز به‌طور منظم و بودجه‌بندی شده انجام می‌شد، چه بود؟

اولا هنر هنرمندان مختلف در شهر محل اقامتشان مورد استفاده قرار می‌گرفت و علاوه بر تربیت شاگردهای علاقه‌مند، هنرمند را از سفر کردن به خاطر فعالیت در زمینه هنری‌اش معاف می‌کرد. کارشناسانی که از مرکز به شهرستان‌ها می‌رفتند، بر اساس اصول و ضوابطی که در آن دوره تعیین شده بود، مدرسان را آموزش می‌دادند و بعد از اطمینان از سطح تدریس‌شان کار آغاز می‌شد. دوما در مدتی مشخص، هنرجویان علاقه‌مند به تئاتر و موسیقی توسط اساتید مربوط به هر شاخه مورد آزمون قرار می‌گرفتند و پذیرفته‌شدگان به‌عنوان گروه موسیقی یا تئاتر شهرستان خود دور هم جمع می‌شدند. ما برای ادامه کار این گروه هم برنامه‌ریزی کرده بودیم و بودجه‌ای را به هر یک از این گروه‌ها تخصیص دادیم که برای هزینه‌های جاری که دارند از آن بودجه بهره بگیرند. هدف اصلی ما با توجه به آنچه در ابتدای سخنم گفتم پرورش و رشد انواع شاخه‌های هنری در شهرهای مختلف ایران بود.

با توجه به این‌که از برنامه‌ریزی‌های هدفمند برای این دوره‌های آموزشی یاد کردید، درنهایت چطور هنرجوهای مستعد و توانمند شناسایی می‌شدند؟

در انتهای دوره‌های مختلف، جشنواره سراسری برگزار می‌شد و هنرجویان متقاضی به‌عنوان نماینده شهرستان‌هایشان در این جشنواره حاضر می‌شدند. نکته جالب درباره محل برگزاری این جشنواره‌های سالانه، تغییر مکان جشنواره در هر دوره بود. مثلا متقاضیان مراکز بیست‌و‌چهارگانه برای یک‌سال در تبریز جمع می‌شدند. ‌سال بعد محل برگزاری مرکز کرمان بود و بعد از آن گرگان به‌عنوان میزبان این مراکز جهت شرکت در جشنواره سراسری انتخاب می‌شد. گروه‌های مختلف با توجه به فرهنگ متفاوتی که داشتند در این جشنواره‌ها با دیگر فرهنگ‌های جاری در ایران آشنا می‌شدند. نکته خوبی که این دوره‌ها با خود داشت، تربیت و اجتماعی شدن هنرجو در کنار یادگیری یک رشته تخصصی در هنر موسیقی یا تئاتر بود. به این ترتیب ما هنرمندانی را برای فردای جامعه پرورش می‌دادیم که هم به لحاظ هنری توانسته بودند جایگاه کیفی خوبی را از آن خود کنند و هم با دیگر آداب و رسوم ایرانی در قالب جشنواره‌های سالیانه انتخاب شوند.

چنانکه توضیح دادید، خروجی دوره‌های آموزشی وزارت فرهنگ و هنر بعدا به بدنه موسیقی جدی ایران اضافه شد. با این توضیح نظر شما در مورد دوره‌ها و برنامه‌های مختلفی که امروز در زمینه هنر به‌ویژه هنر موسیقی در ایران اتفاق می‌افتد، چیست؟

http://khorshideshabestan.persiangig.com/image/mardane%20mard/abbas-khoshdel.jpg

در مورد اتفاقاتی که در هنر امروز ایران می‌افتد باید بگویم که به نظر می‌رسد متولیان فرهنگ روی طرح‌هایی که دارند، زیاد کار نمی‌کنند. هر چند تمامی فارغ‌التحصیلان رشته موسیقی را نمی‌توان در دسته نخبه‌های فرهنگ قرار داد اما اکثر دانش‌آموخته‌های موسیقی در دانشگاه‌ها یا بیکارند یا مجبورند در کلاس‌های شبانه کار تدریس موسیقی را دنبال کنند. آخرین خبری که اخیرا از آن مطلع شده‌ام این است که تمامی ارکسترهای صداوسیما به دلیل نبود منابع مالی منحل شده‌اند. این اتفاقات قطعا به موسیقی کشور لطمه خواهد زد و نشان‌دهنده شتابزدگی و بی‌برنامگی مسئولان فرهنگی در کشور است.

اگر به تعداد پذیرفته‌شدگان رشته موسیقی در دانشگاه‌ها به‌ویژه در سال‌های اخیر نگاه کنیم، متوجه مازاد پذیرفته‌شدگان در مقایسه با نیاز خواهیم شد. با این توضیح مسئولان فرهنگی با این همه فارغ‌التحصیل موسیقی باید چه کنند؟

زمانی که من در وزارت فرهنگ و هنر بودم، ارکسترهای متعددی فعالیت می‌کرد. ٥ ارکستر کوچک، ٥ ارکستر بزرگ، ارکستر جاز فولکلوریک، ارکستر پاپ و ارکستر بانوان به‌صورت مجزا مشغول به‌کار بودند. در این میان ما در وزارت فرهنگ شاگردان پایه هفتم هنرستان عالی موسیقی را به‌صورت آموزشی به ارکسترهای بزرگ می‌بردیم. پس از این‌که شاگردان هنرستان عالی می‌توانستند هماهنگی مورد نیاز برای اجرا در ارکستر بزرگ را پیدا کنند، پرداخت حقوق به آنها آغاز می‌شد. فارغ‌التحصیلان هنرستان موسیقی ملی را نیز به ارکستر موسیقی ملی می‌فرستادیم و با گذراندن روند معمول، حقوشان را پرداخت می‌کردیم. این توضیحات نشان‌دهنده فضای کافی برای بکارگیری موزیسین‌های جوان در گذشته است. خوراک مورد نیاز برای موزیسین‌ها در آن دوره با ساز و کاری که توسط وزارت فرهنگ و هنر چیده شده بود، آماده بود و باعث می‌شد هنرجو بعد از دوران فارغ‌التحصیلی، نگران اشتغال در بدنه موسیقی کشور نباشد. البته من بابت زحماتی که علاقه‌مندان موسیقی در طول این سال‌ها به جان خریده‌اند، ممنونم. دوستان زیادی هستند که با برگزاری بزرگداشت‌ها، جشن‌ها و جشنواره‌های مختلف به‌صورت خودجوش سعی در زنده نگه‌داشتن ثروت‌های موسیقی ملی ما دارند. اما وقتی سامان‌دهی و برنامه‌ریزی در بخش کلان در مسیر پیشرفت موسیقی اتفاق نیفتد، نمی‌توان به آینده هیچ یک از طرح‌های کوچک و بزرگی که خارج از بدنه وزارت فرهنگ و ارشاد انجام می‌شود، امیدوار بود.

با این توضیحات شما فکر می‌کنید که فضای کافی برای فارغ‌التحصیلان موسیقی باید از جانب مدیریت کلان فرهنگ در کشور فراهم شود؟

بله. این از اصلی‌ترین وظایف مدیران فرهنگی است. اگر به اقدامات وزارت فرهنگ و هنر در گذشته دقت کنید، متوجه خواهید شد که تاسیس و فعالیت هنرستان عالی موسیقی به پشتیبانی ارکسترهایی بود که به آنها اشاره کردم. نکته مهمی که باید به آن اشاره کنم آرامش هنرمندان و فارغ‌التحصیلان هنرستان عالی موسیقی به لحاظ مالی بود. فعالان عرصه هنر در آن دوره دغدغه مالی نداشتند و به همین خاطر امکان فعالیت و ساخت آثار باکیفیت برایشان فراهم بود.

شما به تامین مالی همه فارغ‌التحصیلان موسیقی اشاره کردید، مگر حقوقی که آنها می‌گرفتند، چقدر بود؟

در آن دوره حقوق یک کارمند ساده ماهیانه ٣٠٠ یا ٤٠٠ تومان بود اما ما به هنرمندان و موزیسین‌های ارکستری که تازه دیپلم گرفته بودند ماهیانه ٢هزار تومان حقوق پرداخت می‌کردیم. البته ناگفته نماند که این موزیسین‌ها همزمان در ٤ ارکستر فعالیت می‌کردند. به هر صورت حقوق کافی که موزیسین‌ها نسبت به شرایط زمان دریافت می‌کردند، از دو حیث تاثیرگذاری مثبتی داشت: هم هنرمندان خیالشان از بابت هزینه‌ها و درخواست‌های معمولی زندگی راحت بود و هم ارکسترها و گروه‌های موسیقی خوراک باکیفیت و در درجه هنری بالا از هنرمندان دریافت می‌کردند.

با این وجود شما همیشه از استعداد جوانان نسل حاضر صحبت کرده‌اید. با توجه به حمایت‌های مختلفی که در گذشته از جوانان وجود داشت، چه عاملی سبب علاقه‌مندی و توانایی جوانان امروز در مقایسه با گذشته است؟

من همیشه در مورد توانمندی‌ها و استعدادهای موجود در نسل جوان صحبت می‌کنم و اعتقاد دارم این نسل در مقایسه با نسل قبل از انقلاب، توانمندی‌های به‌مراتب بالاتری دارند. شرایط فرهنگی محدودی که ما در ایران با آن روبه‌رو هستیم، سبب شده جوانان کشور به سمت موسیقی کشیده شوند. هر یک از این جوانان بنا به عدم وجود تفریح،‌ سازی را می‌خرند و با تلاش به فراگیری‌اش مشغول می‌شوند. اما بکارگیری هنر این جوانان علاقه‌مند، نیاز به فضا دارد و متاسفانه در شرایط امروز موسیقی این فضا را در اختیار نداریم.

http://cinemapress.ir/old/larg_pic/7-9-1391/IMAGE634896177289246609.jpg?ts=

برای روشن‌تر شدن این موضوع مثالی را مطرح می‌کنم. شما فکر می‌کنید برای ضبط یک قطعه در موسیقی ارکسترال چند نوازنده برجسته ویولن در کشور داریم؟ یک نوازنده برای ضبط یک قطعه در استودیو حداقل ١٢٠هزار تومان پول می‌گیرد. بنابراین می‌خواهد در کمترین زمان بتواند قطعه را اجرا کند. در شرایطی که نوازنده در استودیو هست، دیگر برای چک کردن قطعه و چگونگی نوازندگی ساز زمان وجود ندارد. بنابراین نوازنده باید سطح بالایی داشته باشد تا بتواند به‌راحتی و بدون ایراد کار را اجرا کند. برای ضبط آثار استودیویی با شرایطی که گفتم در ایران ١٠ نوازنده ویولن وجود ندارد. برای پرورش دادن نوازنده‌هایی در این سطح هنرجوها باید این فرصت را داشته باشند که در ارکسترهای بزرگ اجرای برنامه داشته باشند. اما متاسفانه الان ارکستری وجود ندارد که این جوانان تلاشگر و علاقه‌مند بتوانند در آن اجرای برنامه داشته باشند. با وجود محدودیت‌های مالی که در بخش فرهنگی و به‌خصوص موسیقی کشور وجود دارد، برنامه‌های مختلف امکان اجرایی شدن ندارد. البته ممکن است برخی از دوستان بگویند که ما با همین محدودیت‌ها کار کردیم و اتفاقا خوب هم از پسش برآمدیم. من مدتی قبل در خانه موسیقی در جلسه‌ای حضور داشتم که دوستان هنرمند موزیسین در آن حاضر بودند. آقای نوربخش به پشت تریبون رفتند و من درست همان زمان سوالی را از ایشان پرسیدم. گفتم آقایان چرا این‌قدر دنبال دولت می‌گردید؟ من با توجه به این‌که گمان می‌کردم حداقل جمعیت خانه موسیقی حدود ١٢٠٠٠نفر است گفتم ما باید از توانمندی‌های این تعداد هنرمند برای درآمدزایی استفاده کنیم. در آن جلسه آقای گنجه‌ای نیز شرکت داشتند. به دوستان حاضر در جلسه گفتم آیا از این تعداد هنرمند عرصه موسیقی ما نمی‌توانیم ٣٠ نوازنده جدا کنیم و ارکستری را به نام خانه موسیقی تشکیل دهیم. من به موزیسین‌های حاضر در آن جلسه قول دادم که آهنگ‌هایی که باید ارکستر خانه موسیقی اجرا کند را من در اختیارشان قرار می‌دهم. پیشنهاد دادم که آقای نوربخش هم خوانندگی این ارکستر را برعهده بگیرند. آیا به نظر شما این پیشنهاد بدی است؟ تا کی ما هنرمندان باید منتظر حمایت‌های دولتی بمانیم؟ ما این توانمندی را داریم که با تکیه بر امکانات هنری که در وجود همه موزیسین‌ها است برای درآمدزایی به نفع خانه موسیقی استفاده کنیم.

در بخش‌های مختلفی از صحبت‌هایتان به فعالیت‌هایی که در هنرستان موسیقی انجام می‌شد، اشاره کردید. در مورد به راه افتادن هنرستان موسیقی هم صحبت کنید.

آقای علی نقی وزیری تار را قبل از رفتن به آلمان فراگرفته بودند. بعد از بازگشت ایشان از مسافرت تحصیلی از آلمان (ایشان پس از گذراندن آموزش تار در ایران به آلمان سفر کردند و به فراگیری رشته عالی موسیقی در آن‌جا پرداختند.) با تعدادی از هنرمندانی همچون استاد صبا، جواد معروفی و دیگران به‌عنوان زیرمجموعه‌ای از انجمن اخوت ارکستری را ضمن آموزش تشکیل می‌دهند. این ارکستر با کنسرت‌هایی که برگزار می‌کند موجبات تاسیس هنرستان موسیقی در ایران را فراهم می‌کند. من به دوستان در خانه موسیقی گفتم که این‌قدر منتظر کمک‌های دولت نمانید؛ بلکه از اعضای چند‌هزار نفره خانه موسیقی استفاده کنید. هنرمندان عرصه موسیقی که در خانه موسیقی عضو هستند و در جلسات شرکت می‌کنند فضای خانه موسیقی را با آمد و رفت‌ها و دید و بازدیدهایشان به باشگاه هنرمندان تبدیل کرده‌اند. البته این دید و بازدید‌ها برای هنرمندان پیشکسوت عرصه موسیقی در کشور لازم و مثبت است؛ اما چه بهتر که در کنار همه این گپ‌وگفت‌ها از شرایط ذاتی و بالقوه که در درون این تجمع‌ها وجود دارد به نفع موسیقی و هنرمندان این عرصه بهره‌گیری شود. فکرهایی که تک‌تک این هنرمندان در ذهن دارند بسیار عالی و خوب است اما باید به عمل برسد. هر کدام از ما به‌عنوان یکی از اعضای جامعه موسیقی در کشور باید کنار هم جمع شویم و برای بالندگی و رشد جنبه‌های مختلف موسیقی تلاش کنیم.

البته قبلا هم گفته‌ام که دوستان هنرمند هستند و من همه آن‌ها را دوست دارم؛ اما فکر می‌کنم شرایط همکاری با خوانندگان جوان از سمت من وجود ندارد. این دوستان همه آگاهند و خوب هم می‌خوانند اما من در حدی نیستم که برایشان کاری بسازم.

استاد خوشدل فارغ از تمامی این تعارفات واقعا چرا با خوانندگان جوان کار نمی‌کنید؟

اگر بخواهم حقیقت ماجرا را بگویم اختلاف در دیدگاه من با بسیاری از دوستان است. از نظر من موسیقی شأن و منزلت دارد. باید حرمتش حفظ شود. متاسفانه بسیاری از خوانندگان امروز در فضایی سیر می‌کنند که به دور از اصالت واقعی موسیقی است. معمولا به دنبال برگزاری کنسرت‌های متعدد و کسب پول‌های کلان هستند. از نظر من این بخش از اهالی هنر در حقیقت شرف و اصالت موسیقی را از بین برده‌اند. به همین دلیل هر چیزی به آن‌ها داده می‌شود را می‌خوانند. من از شما می‌خواهم که یک کار ماندگار را که در طول این سال‌ها ساخته شده است برای من نام ببرید. دلیل نبود کارهای ماندگار و همه‌گیر در موسیقی به واسطه همین مساله است.

شما در قسمتی از صحبت‌هایتان در مورد استعداد جوانان این دوره و اعتقاد قلبی که به این نسل دارید، سخن گفتید. با این توضیح و با نظر به این‌که بخش زیادی از خوانندگان امروز را بی‌توجه به اصالت موسیقی دانستید، چگونه می‌توان به همکاری شما با خوانندگان نسل حاضر امیدوار بود؟

http://s5.picofile.com/file/8142095026/aaa_15_15.jpg

در مورد ذهنیت امروز خودم باید بگویم به دنبال خواننده‌هایی می‌گردم که در عین جوانی به هیچ یک از ناخالصی‌ها و انحرافات موجود در عالم هنر آلوده نشده باشد. من به دنبال چهره‌های جوانی می‌گردم که هنرمند باشند و در عین حال صدای بکری داشته باشند. یک نمونه از این خوانندگان را در آینده‌ای نزدیک به شما معرفی خواهم کرد. درحال حاضر به این جوان هنرمند کاری را داده‌ام که مشغول پالایش است. او جوان درس‌خوانده‌ای است که لیسانس ادبیات فارسی دارد و متولد رودسر است. در یک دیدار با او ملاقات کردم و صدایش به دلم نشست. از او پرسیدم که آیا صدایت را عرضه کرده‌ای و او در پاسخ گفت من با جمع دوستانم تجربه خواندن در کنسرت‌های کوچک در شهرستان را داشته‌ام. نوار اجرایش را برایم آورد. من با شنیدن صدایش متوجه خوشی و مردانه بودن صدا شدم. دوره‌ آموزشی را با او کار کردم چون موسیقی او به نظرم خوب آمد و حیف دیدم که امکان نشر این صدا فراهم نشود. بسیاری از این جوانان در شهرهای مختلف ایران زندگی می‌کنند اما به جهت محدودیت‌های مالی که دارند نمی‌توانند ١٢میلیون تومان هزینه کنند و از این طریق آلبومی را وارد بازار کنند. تازه اگر این اتفاق هم در مورد برخی از این افراد بیفتد، هزینه انجام شده برای آن‌ها بازگشتی ندارد. هدف ما این است که جوانان با استعداد و توانمند در زمینه موسیقی ایرانی را حمایت کنیم. من تصمیم گرفته‌ام که زیر بال و پر این جوانان را بگیرم و براساس رنگ و وسعت صدا به هر کدام از آن‌ها یک کار بدهم.

البته آقای خوشدل لازم است در این بخش اشاره کنم که در جامعه خوانندگان جوانی هستند که جلوه‌های هنری در موسیقی ایرانی برایشان اولویت دارد و اصلا به پول اهمیت نمی‌دهند....

البته من کاملا موافقم. من به تعدادی از خوانندگان جوان اشاره کردم که مسائل اقتصادی برایشان در اولویت است. در این بخش باید اشاره نظری در هنر موسیقی داشته باشم. امروز تمام توجهات به روی نام خوانندگان است. البته این دید در گذشته هم وجود داشت اما اهل فن می‌دانند که خواننده با آهنگ زنده است. اگر بنان، بنان شد به واسطه آهنگ‌های مرتضی‌خان محجوبی بود. در عالم موسیقی تغییر در رنگ صدای ذاتی نامش آلودگی است. این‌که یک خواننده به واسطه تعاریف نامربوط مغرور شود، یعنی آلودگی. شرایط حاکم بر هنر امروز ایران طوری است که خواننده خودش را خدا می‌داند. چطور به چنین شخصی با این درجه از تکبر می توان گفت که مثلا در فلان قسمت کار دارد خارج می‌خواند. خواننده باید با توجه به وسعت و رنگ صدایش شیوه خوانش در یک قطعه را انتخاب کند. امروز تلفنی از یکی از شهرهای ایران داشتم. یکی از دوستان مطلع من گفت یک خواننده معروف و جوان به شهرستان محل سکونت او رفته و در ازای دریافت مبلغ فراوانی می‌خواهد یک شب کنسرت اجرا کند. چنین شخصی با مبلغ هنگفتی که برای اجرای برنامه دو ساعته می‌گیرد که خدا را بنده نیست. با این توضیح چطور ممکن است که زیر بیرق آهنگسازی مثل من برود و مثلا بتوانم ایرادش را در قطعه‌ای که ساخته‌ام گوشزد کنم و او هم به ایرادی که از سر صدق و نه از روی کینه مطرح می‌کنم گوش دهد؟ من به‌عنوان آهنگسازی که ٦٠ سال روی صحنه بودم به نسل جوان مملکتم مدیونم. من دینی به خوانندگانی که مرتب کنسرت می‌دهند و دلار جمع می‌کنند، ندارم. من باید در میان نسل جوان جست‌وجو کنم و صداهای توانمند را پیدا کنم. صداهایی را که یافته‌ام با تکیه بر تجربه‌ای که در اثر سال‌ها کار به دست آورده‌ام، آماده کنم و شرایط ارایه هنر را برای جوان مستعد و توانمند کشورم فراهم کنم. هدف من این است که جوان این نسل را پیش از آلوده شدن به آنچه امروز در موسیقی مرسوم است با ارایه یک کار خوب به جامعه معرفی کنم و این کار در آینده به‌عنوان متر و معیار او قرار بگیرد و باعث شود تا در آینده با تکیه بر سابقه قوی (انجام کاری قوی که من در اختیارش می‌گذارم) کارهای با سطح هنری پایین را برای اجرا قبول نکند و سطح کارهایش را روز به روز بالا ببرد. من به تک تک جوانانی که انتخاب خواهم کرد، فرصت می‌دهم که یک کار را با حمایت من انجام دهند و در آن وسعت و رنگ صدایشان را بشناسند. بعد از آن ادامه راه به عهده خودشان است. پس از انجام کاری که من در اختیارشان قرار می‌دهم دیگر خودشان باید از توانمندی صدایشان بهره بگیرند و با تکیه بر ذات صدا و آموزش‌هایی که داشته‌اند از شرف و اصالت موسیقی دفاع کنند. همایون خرم، علی تجویدی و پرویز یاحقی دیگر تکرار نخواهند شد. چون شرایط زمانی و مکانی و اساتیدی که این نام‌ها را پرورش دادند دیگر تکرار شدنی نیستند. اگر نام فرامرز پایور تا امروز ماندگار شده چون شاگردی استادی مثل صبا را کرد. حسین یاحقی، پرویز یاحقی را پرورش داد. شاید پذیرشش سخت باشد اما من بر این باور دارم که زندگی این بزرگان متفاوت بود. در آن دوره موسیقی برای عشق و علاقه دنبال می‌شد و هدفش پول در آوردن نبود. نکته بعدی این است که دستمایه آهنگسازان گذشته قوی بود. چهره‌های نامدار گذشته هم توانمندی ذاتی بالایی داشتند و هم به لحاظ آکادمیک قدرتمند بودند.

شهروند/چقدر می‌توان به کمپین‌هایی علیه دانلود غیرقانونی دلخوش بود؟

انصاف داشته باش آقای تهیه‌کننده؛ انصاف....

هزینه دیدن هر قسمت از سریال «شهرزاد» ٣ برابر گران‌تر از هزینه دیدن هر قسمت از «بازی تاج و تخت» است!

یاسر نوروزی| مردم دانلود می‌کنند و دانلود می‌کنند و همچنان دانلود می‌کنند.‌ هزار کمپین دیگر هم اگر علیه این جریان راه بیفتد، باز دانلود می‌کنند. من هم الان رفته‌ام کنار دکه روزنامه‌فروشی ایستاده‌ام بپرسم چرا دانلود می‌کنند؟ و قرار نیست این پرسش را در قالب اتهام مطرح کنم. قرار است دلایل آنها را بشنوم چون پیش‌فرضم را بر پایه این حکم قرار داده‌ام که برخی از آنها دلایل متقنی دارند. دلایلی دارند که بهتر است عوامل «شهرزاد» بشنوند. بهتر است خانم ترانه علیدوستی بشنود و بهتر است تمام تهیه‌کنندگان و سینماگران ایرانی بشنوند. برای همین از در یک سوپرمارکت کوچک حوالی میدان صادقیه می‌روم تو و از خانمی که دارد سی‌دی‌های شبکه خانگی را مضنه می‌کند، می‌پرسم: «شما چرا دانلود می‌کنید؟»

http://www.fatemico.ir/fatemi/images/shahrzad/nsh4.jpg

چرا دانلود می‌کنیم؟

«قهوه تلخ» یادمان نرفته هنوز. مردم به جملات کارگردان و بازیگر محبوب‌شان احترام گذاشتند و بیشترین سود را به کیسه تهیه‌کنندگان آن سریال ریختند. ‌سال ٨٩ را می‌گویم. مهران مدیری ابتدای هرکدام از سی‌دی‌ها نشست و از مخاطبانش خواست این مجموعه را کپی نکنند. نوعی انگیزه تشویقی هم به ماجرا اضافه کردند که از این قرار بود؛ شماره کدی داخل هر بسته سی‌دی تعبیه شده بود تا مردم آن را به سامانه پیامک کوتاه مجموعه اس‌ام‌اس کنند و از جوایز موعود سازندگان بهره‌مند شوند؛ یک قرعه‌کشی از انواع قرعه‌کشی که در ایران انجام می‌شود و جوایز آن درنهایت یا آن‌قدر آب می‌رود که قابل گفتن نیست یا اصولا کسی نمی‌بیند که دست کسی می‌رسد یا نه. به این ترتیب سریال «قهوه تلخ» در دو وجه، اعتماد را از مردم گرفت؛ نخست این‌که مردم این سریال را کپی نکردند اما درنهایت آنچه نصیب‌شان شد، سریالی نصفه بود که به آخر نرسید. البته به لحاظ زمانی سریال «قلب یخی» پیشتر از «قهوه تلخ» تولید شده بود اما قرار بود به شکل دوره‌ای توزیع شود. به همین جهت «قهوه تلخ» به دلیل توزیع هفتگی، گوی رقبت از رقیبش ربود و موفق‌ترین تجربه در سیستم فیلم‌های شبکه خانگی بود. دست‌اندرکاران این سریال قدرت رقابت خود با تلویزیون را به رخ کشیدند و دیوار اعتماد مردم را نیز با نیمه رهاکردن ماجرا، فرو ریختند.

دانلود می‌کنم، خوب می‌کنم!

از در یک سوپرمارکت کوچک حوالی میدان صادقیه می‌روم تو و از خانمی که دارد سی‌دی‌های شبکه خانگی را مضنه می‌کند، می‌پرسم: «شما دانلود می‌کنید؟» فی‌الفور البته اضافه می‌کنم که از روزنامه شهروندم و درباره کمپینی می‌گویم که عوامل سریال «شهرزاد» به راه انداخته‌اند؛ کمپین مقابله با دانلود. خانمی میانسال است که کیف کوچکش را زیر بغل می‌زند، موها را زیر روسری می‌برد و می‌گوید: «من دانلود نمی‌کنم چون به نظرم این هم یک نوع دزدیه. به‌ هرحال بابت این سریال هم مثل هر چیز دیگه که می‌خریم، پول خرج شده و ما باید پولشو بدیم» درهمین لحظه رو می‌کنم به جوانی که با کلاهی کش بافت وارد شده. می‌پرسم: «شما دانلود می‌کنید؟» پا به پا می‌کند و می‌گوید می‌کند، می‌پرسم: «چرا؟» که ابرو بالا می‌دهد و می‌گوید: «دانلود می‌کنم، خوب هم دانلود می‌کنم!» دوست دارم دلایل این کارش را بشنوم چون می‌دانم پیام‌هایی ناخواسته در دلایلش خواهد داشت. اصرار می‌کنم که با منطق خودش، هرچه هست، بگوید چرا دانلود می‌کند. می‌گوید: «چرا نکنم آقا؟ اگه اینها چند تا قسمتش رو آب ببندن تو سریال‌شون، خسارت منو می‌دن؟ اون آقای مدیری که «قهوه تلخ» رو نصفه گذاشت، خسارت داد به ما؟» از او می‌پرسم اگر سریال را تا پایان ادامه بدهند، چطور؟ بابت دانلود غیرقانونی سریال عذاب وجدان نخواهد داشت. جوان کلاهش را جابه‌جا کرده می‌گوید: «برای چی عذاب وجدان داشته باشم؟ این همه پول دادم بابت سریال نصفه‌شون، یه بار هم کامل بسازن» می‌پرسم: «خب حساب تهیه‌کننده یا کارگردان اون سریال‌های نصفه رو نباید به حساب عوامل این یکی گذاشت. به نظرتون درسته یک آدم یا مجموعه را به خاطر کم‌کاری یه گروه دیگه متهم کنیم؟» جوان در پاسخ می‌دود وسط حرفم: «من بابت یه سری‌شون پول دادم. دیگه هم نمی‌دم. مگه این‌که ثابت کنن قرار نیست دوباره بزنن زیر حرف‌شون» رو می‌کنم به مرد جوانی که با کاپشن طوسی و کیف چرمی آمده داخل. سوالم را می‌پرسم. می‌گوید: «در این‌که نباید دانلود کرد، شکی ندارم ولی خب دروغه اگه بگم این کار رو نکردم. منتها برای خودم قانونی دارم. وقتی بشنوم یه فیلم یا سریالی خوبه، گاهی که وقت داشته باشم، دانلود می‌کنم. بعد اگر ببینم واقعا خوشم اومده، می‌خرم» این هم از آن نوع توجهیات خودساخته است که قرار است در این گزارش راجع به آن داوری نکنم. قضاوت نمی‌کنم. ایستاده‌‌ام و به بحثی که بین مرد و جوان پیش آمده، گوش می‌کنم. منتظرم برای ورود مشتری‌های تازه؛ بحث‌های تازه....

یک مقایسه ساده

مجموعه نمایش خانگی سریال «شهرزاد» پیشنهاد کرده‌اند ٢٢ دی‌ماه (سه‌شنبه) را به‌عنوان «روز حمایت از شبكه نمایش خانگی در فضای مجازی» بدانیم. پوستری هم برای آن طراحی کرده‌اند، با عنوان «روز شهرزاد». گذشته از این‌که ماجرا در هرحال رنگ و بوی تبلیغاتی هم دارد، اما واقعیت این است که سریال «شهرزاد» این روزها جزو بیشترین دانلودهای کاربران و علاقه‌مندان سریال‌های ایرانی است. برای همین هم ترانه علیدوستی چندی پیش روی صفحه اینستاگرامش از علاقه‌مندان خواست دست از دانلود بردارند و مجموعه را با خرید سریال، حمایت کنند. از سوپرمارکت بیرون می‌آیم و در فکرم جدیدترین فیلم ایناریتو را دانلود کنم. ما ایرانی‌ها عضو قانون کپی‌رایت نیستیم و می‌توانیم هر کتاب، فیلم یا سریال خارجی را بدون درنظر گرفتن حقوق مولف کپی کنیم. مترجمان ایرانی هم بدون درنظر گرفتن حقوق مولف، همین کار را می‌کنند. منتها وسوسه می‌شوم شرایط خرید سریال «بازی تاج و تخت» را ببینم. در وب‌سایت شبکه توزیع‌کننده این مجموعه، قیمت سیزن (بخش) آخر این سریال، حدود ٣٤دلار است. یعنی اگر آن را تقسیم برده، قسمت سیزن پنجم کنیم، می‌شود چیزی درحدود ٣,٤دلار. به گزارش تاپ منز مگزین، متوسط حقوق یک کارمند آمریکایی در‌ سال ٢٠١٥ پس از کسر مالیات، ماهیانه حدود ٣٤٤٠دلار بوده است. بنابراین هزینه خرید یک قسمت از سریال تقریبا می‌شود معادل یک‌هزارم حقوق ماهیانه یک آمریکایی. حالا همین رقم را باید با حقوق متوسط یک کارمند ایرانی مقایسه کنیم. به گزارش اقتصاد آنلاین، متوسط حقوق یک کارمند ایرانی در‌ سال ٩٤ معادل یک‌میلیون و١٧٠‌هزارتومان بوده است. هر قسمت سریال شهرزاد نیز ٤‌هزارتومان است که اگر آن را تقسیم بر حقوق یک کارمند کنیم، می‌شود چیزی درحدود یک سیصدم حقوق ماهیانه. درواقع خرج دیدن سریالی در کیفیت «شهرزاد» در ایران، سه برابر گران‌تر از خرج یک قسمت از سریال «بازی تاج و تخت» با اعتبار و شهرت بین‌المللی است. بنابراین به نظر می‌رسد نه‌تنها به لحاظ کیفی توان رقابت با سریال‌های بزرگ جهانی را به هیچ وجه نداریم بلکه از مشتریان خود نیز انتظار داریم سه برابر بیشتر بابت آن هزینه کنند. بنابراین با توجه به این آمار و ارقام، هیچ‌کس دانلود غیرقانونی را موجه نمی‌داند اما کمی هم به مشتری حق بدهیم. بهتر است شرایط را مساعد کنیم تا این‌که دایم از مردم انتظار داشته باشیم. قدم اول را تهیه‌کنندگان مجموعه باید برای کاهش قیمت سی‌دی قیمت‌ها بردارند و بعد چشم به انصاف مشتریان خود بدوزند.

فرهیختگان/گفت‌وگو با کارگردان فیلم «کمپ ایکس‌ری» به مناسبت اکران این فیلم در تهران

این دقیقا فیلمی بود که منتظر ساختنش بودم

http://icinema.ir/uploads/image_13941015298_campxray.jpg

فیلم «کمپ ایکس‌ری» به کارگردانی پیتر ستلر و با بازی پیمان معادی، کریستین استوارت، لین گریسون و جوزف جولیان سوریا به‌عنوان یک فیلم هالیوودی در چهار سینمای تهران و از روز چهارشنبه نمایش خود را آغاز کرده است. داستان این فیلم درباره اولین اردوگاه زندانیان یازده‌سپتامبر در گوانتانامو است که اکران آن با واکنش تند بعضی از گروه‌ها مواجه شده است. این فیلم در سال ۲۰۱۴ در سینماهای آمریکای شمالی و بین‌الملل به اکران درآمد. همزمان با اکران سراسری آن کشورهایی مانند امارات متحده عربی و قطر نیز آن را اکران کردند و مخاطبان استقبال خوبی از آن به عمل آوردند. البته، این فیلم نمی‌تواند به خوبی شرایط ضدانسانی و خشن اردوگاه‌های گوانتانامو را روایت کند و شاید تنها شمه‌ای ناچیز از آن را به مخاطب نشان بدهد. ماموران امنیتی دولت آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم و حوادث یازدهم سپتامبر، شکنجه‌های ضدانسانی و وحشی‌گرانه‌ای را روی زندانیان عرب و مسلمان این زندان پیاده و روح و جسم آنها را نابود کردند. طبق گزارش‌هایی که بعد از چند سال از این زندان مخوف مخابره شد، کاشف به عمل آمد بسیاری از این زندانیان به اشتباه در این مکان زیر شکنجه و فشار روحی شدید قرار داشتند. شما را دعوت می‌کنم که گفت‌وگوی جردن رائوپ منتقد مجله فرهنگی هنری «صحنه فیلم» را با پیتر ستلر کارگردان فیلم کمپ ایکس‌ری بخوانید که به موضوع ساخت این فیلم و انتخاب پیمان معادی به‌مثابه بازیگر آن می‌پردازد.

وقتی اسم تعدادی از عوامل فیلم شما را دیدم متوجه شدم سابقه طولانی در همکاری با دیوید گوردون گرین دارید، کسی که مدیر اجرایی تولید این فیلم هم بود. امکان دارد در این‌باره کمی توضیح دهید؟

بله، دیوید از دوستان عزیز من است و رابطه‌ای طولانی‌مدت با یکدیگر داریم. ما حتی با یکدیگر به مدرسه فیلمسازی در شهر کارولینای شمالی می‌رفتیم و دوستی‌مان از همانجا شکل گرفت. او چندسالی جلوتر از من وارد مدرسه شده بود و من تازه‌‌وارد بودم. او برای تولید اولین کار هنری خود با اکثر دوستانش در مدرسه فیلم همکاری می‌کرد. یادم می‌آید روزی به من زنگ زد و گفت: «من مشغول کار روی یک فیلم هستم. می‌خواهم تو هم به این پروژه اضافه شوی.» من هم در ابتدا گفتم: «من هستم ولی دقیقا از من می‌خواهید چه کاری انجام بدهم؟» گفت که: «شما باید مسئول کمد لباس‌ها بشوید» من هم در جواب گفتم: «ای بابا... من هیچ چیزی در مورد لباس و کمد لباس‌ها در فیلم نمی‌دانم.» او هم جواب داد: «نه نه... سخت نیست. به راحتی یاد می‌گیری. فقط آرام باش و بیا. تو در کنار افراد خیلی خونسرد و راحتی کار خواهی کرد.» خب من هم به گروه آنها اضافه شدم و پس از انجام کارهای پیش‌پاافتاده شروع کردم به نوشتن و به تحقیق و بررسی در زمینه سینما پرداختم. مدتی از کمیک‌بوک‌ها-کتاب‌های داستانی مصور برای نوجوانان- اقتباس می‌کردم که به فیلم تبدیل می‌شدند. وقتی به دنبال ایده برای ساخت فیلم بودم برای اولین‌بار در مورد زندان گوانتانامو شنیدم و رفتم آنجا را دیدم و به خودم گفتم: «خودش است!» این دقیقا فیلمی بود که من تمام این مدت منتظر ساختنش بودم. از صمیم قلب تمام تلاشم را کردم تا بتوانم این فیلم را بسازم و دوستم دیوید گردون نیز با نفوذ و قدرتی که داشت بسیار مثمرثمر واقع شد تا این قوه به فعل درآید.

شما درجایی اشاره کردید بیش از یک میلیون کار به شخصه در این فیلم انجام داده‌اید. آیا این کار برای کارگردانی که اولین فیلم‌هایش را تولید می‌کند درست است؟ من می‌دانم که تجربه ساخت فیلم و مخصوصا فیلم‌های اول بسیار دلهره‌آور است. آیا شما با انجام کارهای بسیار و طولانی احساس تسلط بیشتری می‌کردید؟

بله، من احساس تسلط زیادی می‌کردم. بسیاری از افراد گروه گفتند که من در روزهای اول آدم بسیار عصبی و عجولی بودم ولی من این مساله را به‌طور قاطع تکذیب می‌کنم. من در تمام زمینه‌های ساخت فیلم دخالت کرده‌ام و خواهم کرد. حتی از زمانی که از کالج فیلمسازی بیرون آمدم این رویه را تا امروز ادامه داده‌ام. به نظرم دانستن و انجام چنین کارهایی به یک کارگردان کمک زیادی خواهد کرد. زیرا شما باید از بازیگری هم سررشته داشته باشید تا بتوانید بازیگران‌تان را هدایت کنید. یک کارگردان بزرگ می‌تواند هرچیز و هر مساله‌ای را در صحنه به صورت خلاقانه‌ای ایجاد کند.

بـــرویم سروقت انتخاب بازیگران فیلـــم. پیمان معادی یک بازیگر فوق‌العاده در فیلم اصغر فرهادی بود. شما او را از روی فیلم «درباره الی» و «جدایی» انتخاب کردید؟

من آن دو فیلمی را که مثال زدید ندیده بودم تا اینکه مدیر انتخاب بازیگران پیمان معادی را پیشنهاد داد. من فیلم

«جدایی» را دیدم و به‌شدت شگفت‌زده شدم. من به‌شدت از وسواس‌های هنری اصغر فرهادی جا خوردم. او کارگردان بسیار خوبی است. پیمان معادی در نقش خود فوق‌العاده بازی کرده بود. البته این خیلی جالب است که پیمان را برای نقشی انتخاب کرده‌ام که مانند یک کنترل دائم دکمه خاموشش زده می‌شود، یعنی مکرر در سکوت به سر می‌برد. ولی نقش ما احتیاج به صدایی بلند و خشن و بیان الفاظی رکیک داشت. شخصیت کریستین بسیار آرام، ساکت و ملایم است و در تضاد با کاراکتر علی قرار می‌گیرد. برای همین کمی در شک و شبهه فرورفتم. مدیر انتخاب بازیگری فورا به من گفت: «فقط با او در تهران تماس بگیر.» و من هم دست به کار شدم و یک تماس تصویری با پیمان برقرار کردم. ولی او در همان اولین تماس، شخصیتی را که می‌خواستم نشان داد. دائم به من می‌پرید و می‌گفت: «هی آقا، به چه کاری مشغولی؟» او یک شخصیت بسیار زنده است. او قادر است هر نقشی را بازی کند و من نتوانستم دیگر او را از ذهنم خارج کنم و باز کمی تردید داشتم. وقتی تماس سه‌نفره‌ای با کریستین و پیمان داشتیم مانند یک ماده شیمیایی در یک تماس تصویری در کنار یکدیگر قرار گرفته بودیم. من و کریستین درمورد پیمان صحبت کردیم و کریستین فیلم «جدایی» را دیده بود. یادم است وقتی به آخر گفت‌وگوی خودم با کریستین رسیدم او گفت: «ما باید این نقش را به پیمان بدهیم.» و من هم گفتم: «آره، ما باید همین کار را بکنیم.» آخر سر هم به این نتیجه رسیدیم که هیچ‌کس به غیر از پیمان نمی‌تواند این نقش را بازی کند.

http://www.cinemakhabar.ir/Picture/1(185).jpg

بله. واقعا او بازیگر بزرگی است. وقتی کریستین به گروه و هیات‌مدیره اضافه شد تامین مالی‌ها انجام شده بود یا با حضور او توانستید بودجه خود را تهیه کنید؟

بله به اندازه کافی ما تدارک دیده بودیم و یقین دارم تمام تلاش خود را از پیش انجام داده بودیم. شما می‌دانید که حضور کریستین در هیات‌مدیره چقدر مثمرثمر است. اما این حضور فقط به تامین مالی ربط پیدا نمی‌کند، به این موضوع نیز ربط پیدا می‌کند که مردم این فیلم را جدی بگیرند. سخت بود فیلمنامه را به دست پیمان معادی بفرستیم و سخن خاصی درباره او از هیچ مدیر خاصی نشنیده بودیم. بعضی‌ها این قضایا را زیاد جدی نمی‌گیرند. ما خیلی خوش‌شانس بودیم که فردی مثل جان کارول لینچ را در کنار خودمان داشتیم. داشتن کریستین یعنی داشتن یک بازیگر با وزن و جاذبه مناسب برای توجه مردم به فیلم. یک نکته خیلی مهم در مورد ساختن اولین فیلم یک کارگردان وجود دارد و آن این است که کسی که به شما بگوید: «هی» اعتقاد دارم کارش را بلد است و می‌تواند آن را به نحو احسن انجام بدهد؛ هم گوردون این کار را در حق من کرد و هم کریستین با سخنان و رفتارش این مهم را برای من به سرانجام رساند. کریستین می‌گفت: «ما این فیلم را با هم به سرمنزل مقصود می‌رسانیم.» این اتفاقات بسیار به من اعتمادبه‌نفس می‌داد.

قانون/نجفي: صد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اوسیما آنقد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر بزرگ شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه که د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یگر جواب نمی‌د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

احمد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نجفی با بیان اینکه سازمان صد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اوسیما آنقد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر بزرگ است که د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یگر جواب نمی‌د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، اظهار امید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌واری کرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ که هرچه زود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر مشکلات فعلی رسانه از جمله کمبود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جه حل شود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. این بازیگر که د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر سال‌های گذشته ایفاگر نقش «کارآگاه علوی» بود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه است، د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر پاسخ به اینکه چه کار جد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی برای تلویزیون د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ارد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌؟ اعلام کرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌: وقتی تلویزیون پول ند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ارد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌، مسلما پیشنهاد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی هم برای آن ند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اشتم. به نظرم سازمان صد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اوسیما باید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نیروی کارش را خیلی تغییر د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌؛ چرا که به قد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ری بزرگ شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه که د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یگر خیلی جواب نمی‌د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اما امید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌وارم این مشکلات به ویژه مشکل مالی صد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اوسیما حل شود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌. این بازیگر د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر پایان اعلام کرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ که این روزها د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رگیر کارهای سینمایی‌اش است اما به د‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لیل اینکه هنوز قطعی نشد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه است، نمی‌تواند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ جزییات آن را اعلام کند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.

قدس/درباره بازی آزیتا حاجیان و دخترانش/ خوب ، بد ، کلیشه

قدس/ باران باستانی : آزیتا حاجیان بازیگر خوبی است، سند این ادعا چند نقش خوبی است که او بازی کرده و آنقدر در این نقش‌ها خوش درخشیده که در ذهن‌‌ها مانده است. یکی از این نقش‌‌ها، ثریا در سریال «تا ثریا» است که سیروس مقدم آن را کارگردانی کرده است.

این کارگردان در زمان پخش آن سریال درباره انتخاب حاجیان توضیح داد: باید بازیگری را انتخاب می‌کردم که هم توانمند بود، هم میانسال و چهره متفاوت و زیبایی می‌داشت(‌نقل به مضمون). حاجیان برای نقش ثریا همه این خصوصیات را داشت و با بازی درخشانش ثابت کرد که مقدم در انتخاب خود به بیراهه نرفته است.

شاید ابراهیم حاتمی‌کیا وقتی حاجیان را برای بازی در فیلم «روبان قرمز» انتخاب می‌کرد هم به مختصاتی که مقدم مدنظر داشته، فکر کرده و یکی از نقش‌های فیلم را به وی سپرد؛ فیلمی که در ردیف سخت‌ترین و ارزشمندترین فیلم‌های دفاع مقدس جای می‌گیرد.

در این فیلم حاجیان مقابل دو بازیگر قَدر سینما یعنی پرویز پرستویی و رضا کیانیان بازی کرد و توانست سیمرغ بلورین را از آن خود کند. بازی حاجیان در روبان قرمز و درخشش او باعث شد حاتمی‌کیا در فیلم موج مرده هم از حضور او استفاده کند، اما این فیلم با مشکلاتی در اکران روبه‌رو شد و شاید تعویق در اکران و سانسورهای موج مرده باعث شد فیلم و بازیگرانش دیده نشوند.

http://www.aryanews.com/Uploads/NewsPics/20151012113531437.jpg

قدم زدن در امتداد ساعت شنی

حاجیان اما به رخ کشیدن توانایی‌هایش را در تلویزیون ادامه داد و با بازی در سریال «ساعت شنی» نگاه‌ها را به سمت خود معطوف کرد.

حاجیان چهره متفاوتی دارد، چهر‌ه و میمیکی که شبیه آن را نمی‌توان در بازیگر دیگری دید. بیان او هم منحصر به خودش است. صدایی که تحکم چندانی ندارد اما لحن و آهنگ آن به مذاق بیننده خوش می‌آید. این صفت‌ها در اختیار حاجیان بود تا این‌که دخترانش؛ مهراوه و ملیکا هم به دنیای بازیگری پا گذاشتند.

وقتی مهراوه در سریال ساعت شنی با مادرش همبازی شد خیلی‌ها از شباهت این دو در ظاهر و نوع بازی متعجب شدند. هر چند حاجیان گریم بسیار متفاوتی داشت اما شباهت او با دخترش کاملاً دیده می‌شد. داستان متفاوت ساعت شنی و بازی خوب این مادر و دختر نوید این را داد که سینما و تلویزیون می‌تواند در انتظار فرزند دو بازیگر معروف باشد.

مهراوه از محمدرضا شریفی‌نیا و آزیتا حاجیان، اصول بازیگری را آموخته بود و حالا آمده بود تا آنها را به نمایش بگذارد اما واقعیت این است که بعد از ساعت شنی مهراوه نتوانست، نقش متفاوتی را تصاحب کند. هر چند مادرش با سریال تا ثریا توانست موقعیت خود را تثبیت‌تر کند. وقتی پخش سریال کیمیا شروع شد، بینندگان این سریال منتظر بازی تماشایی و غافلگیرکننده‌ای از حاجیان و دخترش مهراوه بودند که نقش‌‌های اصلی این سریال را داشتند اما هیچکدام نتوانستند توقعات مخاطبان کیمیا را برآورده کنند. بازی و بیان این مادر و دختر آنقدر شبیه هم است که در سریالی که قرار است در صد قسمت پخش شود، بیننده را دلزده می‌کند. مهراوه به شدت متأثر از بازی مادرش است و انگار سکان بازی خود را به دست حاجیان داده است، به همین دلیل بازی بدون فراز و نشیب و به اصطلاح لوسی را به نمایش گذاشته است. انگار او نمی‌داند که نوع رابطه در داستان و درام با واقعیت فرق می‌کند. او نباید درست شبیه آنچه در دنیای واقعی با مادرش ارتباط برقرار می‌کند مقابل دوربین هم ظاهر شود. او حتی تلاش نکرده کمی در بیان و نوع اَدای کلمات خلاقیت نشان دهد تا با ایجاد این فاصله بیننده را به سمت خود جذب کند.

بی وفایی به استعداد پدری

حاجیان هنوز هم متأثر از شخصیت ثریا است، بخصوص اکنون که در کیمیا باز هم به خانواده متوسط جامعه تعلق دارد و چادر به سر دارد. او همه تلاش خود را کرده تا «ثریا» باشد. برای همین تنها چیزی که در بازی او دیده نمی‌شود؛ تحلیل و خلاقیت است. در سکانس‌هایی که با حسن پورشیرازی(فرخ) بازی دارد، پورشیرازی تلاش می‌کند او را از انجماد نقش ثریا خارج کند اما او هم زیاد نمی‌تواند این قالب را تغییر دهد. ملیکا شریفی‌نیا، خواهر کوچکتر، مهراوه این روزها با سریال «حالت خاص» به شبکه نسیم آمده است. چهره ملیکا تفاوتی‌‌هایی با چهره مادر و خواهرش دارد و بیشتر شبیه پدرش است اما واقعیت این است که از استعداد پدر و مادر چیز زیادی به ارث نبرده است. او بازی خاصی ندارد و بیننده هم چون کارنامه متفاوتی از او در بازیگری ندیده، توقع زیادی از او ندارد و پذیرفته که او هم در کنار مادر، خواهر و پدرش که همگی بازیگر هستند، این حرفه را ادامه بدهد. ملیکا تا زمانی که شروع به صحبت نکرده به عنوان بازیگری که نقش‌های سوم و چهارم را می‌تواند از آن خود کند، قابل پذیرش است اما وقتی شروع به صحبت می‌کند، می‌توان ردپای حاجیان را در او هم دید.

شریفی‌نیا یکی از پرکارترین بازیگران سینما و تلویزیون است

او استعداد خوبی در بازیگری دارد. هر چند بیشتر نقش‌هایی را که به او سپرده می‌شود شبیه هم بازی می‌کند اما با همه این‌ها «آنی» دارد که بیننده را با خود همراه می‌کند. با این حال دخترانش از «آن» پدر بهره نبرده‌اند و همه تلاش خود را می‌کنند تا درست در مسیر مادر قدم بردارند. از ملیکا که بازیگری‏اش نه برای خودش و نه برای مردم جدی نیست؛ توقعی نیست اما از مهراوه توقع می‌رود که کمی به استعداد خود بها دهد و برای تبدیل شدن به «آزیتا حاجیان دوم » کمی برای نقش زحمت بکشد و با تحلیل و خلاقیت بیشتری مقابل دوربین برود.

کاروکارگر/محمود صلاحی خبر داد

جشنواره موسیقی پیامبر مهربانی سالانه برگزار خواهد شد

محمود صلاحی رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در دیدار با اعضای شورای سیاست‌گذاری جشنواره موسیقی پیامبر مهربانی؛ از برگزاری این جشنواره به صورت منظم در سال‌های آتی خبر داد.

http://www.ana.ir/Media/Image/1394/02/21/635669428163054423.jpg

به گزارش کاروکارگر، محمود صلاحی، رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در جلسه‌ای با اعضای شورای سیاست‌گذاری جشنواره موسیقی پیامبر مهربانی ضمن بررسی نقاظ ضعف و قوت این جشنواره از برگزاری سالانه این رویداد هنری خبر داد.صلاحی در این دیدار بر لزوم برنامه‌ریزی برای برگزاری دومین دوره جشنواره بین‌المللی موسیقی پیامبر مهربانی تأکید کرد و گفت: امیدواریم تا دوره‌های آینده این جشنواره با حضور همه کشورهای اسلامی و در سطحی گسترده‌تر و مشارکت فرهنگسراهای بیشتری در شهر تهران برگزار شود.وی با بیان اینکه هنر موسیقی می‌تواند موجب نزدیک شدن فرهنگ‌ها باشد، افزود: حضرت محمد (ص) پیامبر رحمت و مهربانی است و باید با تأکید بر رحمانیت پیامبر اکرم و اشتراک‌های فرهنگی دنیای اسلام، موجب آشنایی بیشتر شهروندان با مفاهیم دینی شویم.امیر عبدالحسینی، مهدی محمدی، حجت‌الاسلام غلامرضا قاسمیان، رضا مهدوی، ایرج نعیمانی، کیوان پهلوان، کوثر‌علی شهبازی، علی‌اکبر شکارچی و بابک ربوخه اعضای شورای سیاست‌گذاری این جشنواره هستند که در این دیدار با بیان نقاط قوت و ضعف نخستین دوره پیشنهاد‌هایی برای برگزاری دوره‌های آتی اعلام کردند.در این دیدار ایرج نعیمایی ضمن تقدیر از سازمان فرهنگی هنری در برگزاری این جشنواره، کیفیت برگزاری اولین دوره جشنواره موسیقی پیامبر مهربانی را قابل توجه دانست و بر لزوم برنامه‌ریزی برای حضور گسترده‌تر گروه‌های ایرانی و خارجی تاکید کرد. همچنین حجت الاسلام غلامرضا قاسمیان گفت: برگزاری این جشنواره در نوع خود در مقوله تقویت هویت دینی بر شهروندان تاثیرگذار و مفید بود و امیدواریم این رویداد هنری در سال‌های آتی ادامه داشته باشد. در پایان این نشست رییس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران از اعضای شورای سیاست‌گذاری جشنواره موسیقی پیامبر مهربانی تقدیر کرد. جشنواره بین‌المللی موسیقی پیامبر مهربانی همزمان با هفته وحدت و میلاد با سعادت پیامبر اکرم (ص) با حضور 80 هنرمند موسیقی از 8 کشور اسلامی در 4 فرهنگسرای پایتخت برگزار شد و نوای وحدت و عطر مهربانی میان مسلمانان را در پایتخت گسترده کرد..

کارو کارگر/ روند داوری بخش پژوهش و نقد جشنواره فیلم اشراق تشریح شد

از آنجا که سیاست جشنواره اجرای عدالت در انتخاب آثار است آثار بخش پژوهشی و نقد سومین جشنواره فیلم اشراق را چهار نفر از اعضای هیأت داوران بررسی و بازبینی می کنند.

به گزارش کاروکارگر،با توجه به حساسیت مسئولین جشنواره برای انتخاب آثار برگزیده و همچنین پیچدگی روند داوری آثار بخش پژوهش و نقد، مسئولین جشنواره تلاش کرده اند که با پیش بینی یک روند معقول راه را برای انتخاب آثار برگزیده بر اساس تضارب آراء اعضای هئیت داوران فراهم کنند.

http://cinemapress.ir/download?ts=1451897900000&f=2013/10/29/4/105400.jpg

بر اساس این گزارش، از جمله این روند، انتخاب هئیت داوران برجسته و آگاه به مسائل سینمایی و اهل پژوهش و تحقیق در عرصه رسانه و سینماست. از همین شورای سیاست گذاری با توجه به این اصل حجت‌الاسلام و المسلمین پور طباطبایی، دکتر فهیمی فر، دکتر محمد شکیبا و وحید حیاتی را با توجه به سوابق علمی و پژوهشی شان در حوزه سینما، رسانه و روحانیت به عنوان اعضای هیئت داوری پژوهش برای بررسی و ارزیابی آثار رسیده انتخاب کردند.اعضای هئیت داوران آثار بخش پژوهش و نقد با هماهنگی مسئولین برگزاری و شورای سیاست گذاری در اولین اقدام خود برای داوری آثار، فرمی را برای داوری هر اثر تهیه کردند که در آن فرم تلاش شده است تمام ملاک‌های ارزیابی معتبر در همه پژوهش‌ها مورد نظر و توجه قرار گیرد. از جمله مهمترین این ملاک‌هایی که در این فرم قرار دارد می توان به عنوان بندی و ارتباط با محتوا، نو بودن و اهمیت داشتن موضوع در عرصه سینما و فیلم، تجزیه و تحلیل مناسب داده‌ها، ارائه نظرات و استفاده از اصطلاحات علمی تخصصی مربوط به فیلم و سینما، ارتباط منطقی و انسجام بین مطالب، نتیجه گیری و اعتبار یافته‌های پژوهش، رعایت اصول نگارش و دستور زبان، رعایت ساختار علمی و روشی پژوهش و استفاده درست از چکیده، مقدمه، استدلال و نتیجه‌گیری، رعایت اصول ارجاعات، نقل قول‌ها، پاورقی‌ها و تنظیم لیست منابع، استفاده از منابع معتبر و متقن، شیوایی، رسایی و روانی متن اشاره کرد.در واقع تمام این ملاک‌ها در همان فرمی که برای هر اثر در نظر گرفته شده است وجود دارد و اعضای هئیت محترم داوران باید با بازبینی و بررسی هر اثر امتیازات مناسب و لازم را برای هر کدام از این ملاک‌ها به آثار بدهند و در پایان با جمع بندی امتیازات کسب شده، یک امتیاز کلی به هر اثر بدهند.مهمترین نکته‌ای که در خصوص انتخاب آثار برگزیده در کمیته داوری بخش پژوهش و نقد وجود دارد این است که هر کدام از آثار توسط چهار نفر از دواران و به عبارتی همه اعضای هئیت داوران بررسی می شوند و در پایان با مجموع امتیازات کسب شده و همچنین تبادل نظر همه داوران در یک جلسه نهایی آثار برگزیده انتخاب و معرفی خواهند شد.لازم به ذکر است که بخش پژوهش و نقد جشنواره مخصوص طلاب بوده است و احراز هویت طلبه بودن برگزیدگان از دیگر ملاک‌هایی است که در جلسه نهایی مورد بررسی قرار می گیرد و در صورتی که احراز هویت طلبگی مولف اثری مشخص نشد حتی اگر جزء برگزیدگان باشد حذف می شود. داوران محترم کمیته پژوهش موظف هستند بر اساس فرم داوری که تمام موارد فوق در آن ذکر شده است به هر اثر بر اساس ارزیابی خود امتیازی بدهند. در پایان دور اول داوری تمام آثاری که بیشتر امتیاز را کسب کردند برای داوری دوم به داوران محترم ارسال می‌شوند تا در نهایت آثاری که مجموع امتیازات بیشتری کسب کردند به عنوان بهترین آثار معرفی شوند.

کیهان/گفت‌وگوی کیهان با دبیر مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و رئیس جامعة المصطفی العالمیه

اعدام شیخ نمر آتش جبهه مقاومت را شدیدتر می‌کند

مجتبی برزگر

خبر شهادت آیت‌الله نمر وقتی به واسطه قرائت بیانیه وزارت کشور رژیم آل سعود در شبکه العربیه بیان شد، غم و اندوه را برای همه آزادگان جهان به ارمغان آورد؛ «47تروریست در ساعات اولیه دوم ژانویه 2016 (12/10/1394) به ‌دار آویخته شدند»! در این فهرست نام روحانی مجاهد عربستانی، شیخ نمر باقر النمر که با اتهامات مربوط به فعالیت‌های سیاسی و حقوق بشری در زندان آل‌سعود به سر می‌برد هم قرار داشت. در این بیانیه، سعودی‌ها، شیخ نمر را مبلّغ فتنه و تفرقه خواندند؛ در حالی که ایشان تنها برای احقاق حقوق مشروع شیعیان و رفع تبعیض و بی‌عدالتی در عربستان مبارزه کردند. البته پیش از این هم حاکمان سعودی چندین مرتبه قصد از میان بردن این عالم را داشتند اما هر دفعه به دلیل ترس از قیام مردم به تعویق افتاد. تا این‌ که این حکم از سوی سلمان‌بن‌عبدالعزیز صادر شد و این روحانی برجسته شیعی به شهادت رسید؛ اعدامی که برای همه دور از انتظار بود و ناظران و تحلیلگران بین‌المللی را شوکه کرد. به ظنّ سیاستمداران و تحلیلگران علت این اقدام رژیم آل‌سعود بی‌خردی و کم‌تجربگی در طرح این راهبرد غلط بوده است.

در این مجال با آیت‌الله محسن اراکی دبيركل مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي و آیت‌الله علیرضا اعرافی رئیس جامعة المصطفی العالمیه و امام جمعه موقت قم پیرامون نقش‌آفرینی این عالم شیعه در تقویت مقاومت جهانی به گفت‌وگو نشستیم.

جایگاه شیخ نمر در عربستان

http://www.taghribnews.com/images/docs/000182/n00182804-t.jpg

آیت‌الله اراکی گفت: علامه شهید آیت‌الله نمر از علمای برجسته عربستان بودند که مردم و علمای منطقه، حوزه علمیه قم و نجف به ایشان علاقه داشتند. این مجاهد شهید از لحاظ تقوا و صفای نفس در مرتبه بسیار بالایی بودند؛ همین توجه به تقوا، ایشان را واداشت که در دفاع از حق و در مقابله با طاغوت، جسورانه و شجاعت‌طلبانه وارد میدان شود. شجاعت یکی از ویژگی‌هایی بود که باعث شد ایشان در بین مردم عربستان خاصه شیعیان جایگاه بسیار ویژه‌ای پیدا کنند. البته محبوبیت ایشان خاص شیعیان نبود و قشر عظیمی از مردم محروم و مظلوم عربستان که از اهل سنت و یا از طوایف دیگر هستند را دربر می‌گیرد. لذا این عملی که آل‌سعود انجام داده بیش از آن‌که در نظر جهانیان و مردم مسلمان سایر کشورها تنفر ایجاد کند در نزد خود مردم عربستان اثرات نفرت، ملموس‌تر است. البته درگذشته هم مردم از این طاغوت‌ ظالم، نفرت داشتهاند! اگر در عربستان به مردم اجازه اظهارنظر بدهند، معلوم می‌شود تا چه حدی مردم چه شیعه و چه سنی، چه اسماعیلی و چه طوایف مختلفی که در عربستان زندگی می‌کنند نسبت به آل سعود و رفتارهای آل سعود، نفرت دارند. البته این نفرت در سراسر جهان وجود دارد؛ حتی در کشورهای غیراسلامی و کشورهای غربی، مردمی که از رفتارهای ظالمانه و جنایات آل‌سعود آگاهی دارند این نفرت، همگانی و فراگیر است. شاید اگر ادعا کنیم منفورترین خاندان سلطنتی و منفورترین رژیم حکومتی در سراسر دنیا نزد عامه مردم دنیا، رژیم آل سعود و طاغوت‌های آل‌سعود هستند مبالغه نکرده‌ایم.

نقش شیخ نمر در مقاومت جهانی

دبیرکل مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي افزود: شیخ نمر با شجاعتی که از خود نشان داد پرده تزویر آل سعود را پاره کرد. یکی از سیاست‌های کلی رژیم آل‌سعود سیاست تبلیغی فریبکارانه گسترده است، چه در داخل و چه در خارج عربستان؛ با این فریبکاری سعی دارند اولاً جنایت‌ها و فسادهای سریالی اخلاقی آل‌سعود را پنهان کنند. واقعاً همه مردم دنیا می‌دانند در میان سیاستمداران و خاندان‌های حکومتی و دیپلماتیک خاندانی کثیف‌تر، آلوده‌تر و فاسدتر از خاندان عربستان نداریم. همین سه ماه پیش یکی از فرزندان خاندان سلطنتی آل سعود در لبنان دستگیر شد و اتفاقاً نتوانستند با صرف پول این مسئله را پنهان کنند. حادثه‌ای که از باب اتفاق فاش شد؛ وگر نه امثال این اتفاق در جاهای مختلف دنیا برای این‌ها رخ می‌دهد؛ در فرانسه چقدر این‌ها فساد راه انداختند؛ چه فسادهایی در آمریکا، چه فسادهایی در بریتانیا، چه فسادهایی در شمال آفریقا مخصوصاً مراکش که کم و بیش این فسادهای گسترده بین بعضی از مردمی که با آن‌ها ارتباط دارند، مشهود شده ولی آن‌ها سعی کردند با به کارگیری پول، رشوه و احیاناً زور و این‌گونه شیوه‌ها، پرده‌پوشی کنند. در واقع ظلم و ستم خودشان را بپوشانند یا احیاناً برخلاف آنچه هست جلوه بدهند. یکی از دستاوردهای شهید نمر این بود که صدای مظلومیت مردم عربستان را به گوش مردم رسانید. این مجاهد توانست پرده تزویر آل سعود را بدرد و چهره کریه آل‌سعود را در سطح جهان به نمایش بگذارد. به نظر می‌رسد ما باید در انتظار یک وضعیت جدیدی برای آل‌سعود در سطح دنیا باشیم؛ چرا که به تدریج، افکار عمومی در سراسر جهان علیه آل‌سعود برانگیخته خواهد شد. به طوری که آل‌سعود را در جهان آنچنان منفور کند که نتوانند همچون گذشته آن رفتارها و آن عربده‌کشی‌ها و اعمال زورها و تزویرها را ادامه بدهند.

هدف آل‌سعود از سرکوب مقاومت جهانی و شهادت شیخ‌نمر

دبیرکل مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي ادامه داد:آل سعود امروز خودش را در یک بن بستی می‌بیند که نمی‌تواند به مسیری هموار برسد. لذا دست به این‌گونه کارها می‌زند. سعودی‌ها در جهان امروز محکوم هستند و دیگر خبری از آن نفوذهای گسترده نیست. آل‌سعود یک وقتی ادعا داشتند سرنوشت منطقه را تعیین می‌کنند یا در عزل و نصب‌های کشورهای عربی دخالت دارند ولی امروز از این سیاست‌های دیکتاتوری هم خبری نیست و مردم منطقه از آنها استقبال نمی‌کنند. در یمن، سوریه و عراق یک انقلاب عجیب و گسترده‌ای در برابر همین ظلم‌ها صورت گرفته است. آن قهرمانی‌هایی که ارتش و نیروهای مردمی سوریه از خودشان نشان می‌دهند قابل وصف نیست. در عراق این‌ها انتظار داشتند که همه امور را به دست بگیرند و اصلاً تکلیف رژیم را خودشان مشخص کنند و نه مردم به صحنه بیایند و سرنوشت را تغییر دهند. البته رهبران گذشته سعودی درایت بیشتری داشتند، این قشر جدیدی که روی کار آمدند اصلاً قدرت پیش‌بینی و صبر بر امور را ندارند. این پیش‌بینی وجود دارد که نتوانند راهی به جایی ببرند و به زودی سقوط خواهند کرد.

پیش‌بینی وضعیت شیخ‌زکزاکی و علی سلمان

آیت‌الله اراکی افزود: هیچ‌یک از حاکمانی که الان در آذربایجان، بحرین و مناطق دیگر از ناحیه زور و تزویر وارد می‌شوند و علمای شیعی را زندانی می‌کنند از صدام قوی‌تر نیستند. صدام مگر با آن‌همه حمایت از سوی سازمان ملل و کشورهای غربی توانست دوام بیاورد؟! صدام به روزی افتاد که خود همین کشورها علیه صدام موضع گرفتند. سرنوشت این حاکمان هم بهتر از صدام نخواهد بود. قطعاً حکام مستبد تک رأی سبک سری که بخواهند با اعمال زور و شکنجه و زندان با مردم رفتار کنند به همین روزگار خواهند رسید.

http://teribon.ir/base/img/2015/01/mohsen-araki4.jpg

شرایط رهبری شیعیان عربستان بعد از نمر

دبیرکل مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي افزود: در جوامع شیعی هیچ‌گاه مشکلی در تشخیص رهبری نداشته ایم. به دلیل آنکه علمای ما با مردم در ارتباط هستند. متأسفانه برخی از روحانیون مذاهب و یا ادیان دیگر در کاخ‌ها به سر می‌برند! نه روحانیون ما در کلیساهای درب بسته زندگی می‌کنند که ارتباطی با جامعه نداشته باشند و نه در کاخ‌های شبه‌سلطنتی. لذا هرگاه رهبری شهید و یا به مرگ طبیعی از دنیا برود، صالحان دیگری هستند که به سرعت پرچم را به دست گیرند و مردم را رهبری کنند.

جایگاه شیخ‌نمر نزد مردم عربستان

آیت‌الله اعرافی نیز درباره شیخ نمر گفت: شیخ نمر از علمای برجسته جهان اسلام محسوب می‌شد که حضورش در منطقه شرقی عربستان یک حضور عالمانه و همراه با اثربخشی بالا بود. ایشان سخنرانی‌های بسیار جامع و تحلیلی داشتند و روح مقاومت در برابر ظلم و زیربار ظلم نرفتن بسیار در ایشان متجلی بود. جاذبه شیخ بخش عمده‌ای از جوانان را به ترویج مکتب تشیع رهنمون کرد. ضمن تأکید بر محرومیت‌ها و تبعیض‌‌هایی که از سوی سعودی‌ها بر جامعه شیعیان حاصل می‌شد در سخنرانی‌ها، بسیار مواضع روشن و شفافی داشت؛ البته ایشان از آن دسته علمایی بودند که به اهل‌سنت هم توجه داشتند. شیخ نمرباقرالنمر در مجموع یک عالم پارسا، شجاع و دارای زبان حق‌گو بود که موجب شد که رژیم آل‌سعود تأثیر در گفتار و کلام و جاذبه رفتار او را تحمل نکند.

نقش شیخ نمر در مقاومت جهانی

رئیس جامعة المصطفی العالمیه درباره نقش شیخ نمر در جبهه مقاومت اظهار داشت: این شهید بزرگوار در حقیقت مقابل زنجیره‌ای از ظلم، استبداد و اندیشه تکفیری که ریشه در آل‌سعود دارد ایستاده بود. البته پشتوانه اصلی این زنجیره هم استکبار جهانی و صهیونیزم جهانی است. بنابراین شیخ نمر را باید یک حلقه از زنجیره کلی مقاومت در برابر ظلم و احقاق حقوق مظلومان تبیین و معرفی کنیم.

شهادت شیخ نمر برای سرکوب مقاومت جهانی!

امام جمعه موقت قم تصریح کرد: آل‌سعود در واقع به ابزار اعمال قدرت استکبار در منطقه تبدیل شده است. اگر در پرونده آل‌سعود یک مروری داشته باشیم در چند بند می‌توان به جایگاه، هویت و ذات این خاندان پی برد؛ محور اول، سیاست‌های خارجی آل سعود است.

در سیاست‌های خارجی، آل سعود همیشه ابزاری در دست صهیونیزم، آمریکا و قدرت‌های ستم پیشه بوده است. در یکی دو دهه اخیر اگر کسی این پرونده را ورق بزند می‌بیند که مظالم، دخالت‌ها، لشکرکشی، اشغال و سرکوب آل سعود در بحرین واقعاً فاجعه بزرگی بوده و همین طور دخالت‌هایی که در سوریه، عراق و بسیاری از مناطق دیگر عالم دارد. محور دوم در پرونده آل‌سعود هماهنگی با سیاست‌های آمریکا و اسرائیل در جهان است. پایین آوردن قیمت نفت، خنجرزدن به مقاومت و روابط آشکار و پنهان با اسرائیل، گوشه‌ای از هماهنگی‌های آل سعود با سیاست‌های ضدمقاومت و همراهی با استکبار است.

محور سوم، شرایط داخلی آل سعود است؛ آل‌سعود اولاً در منطقه شرقی و در برابر اقلیت شیعه واقعاً بدترین خشونت‌ها را به کار بسته! ما کمتر شاهد هستیم که در جهان، اقلیتی آن‌قدر مورد ظلم قرار بگیرند و از حداقل حقوق شهروندی محروم باشند، متأسفانه فقط نسبت به شیعه این اتفاق افتاده است. ولی ظلم این‌ها نسبت به گروه‌های مختلف اهل‌سنت در داخل عربستان هم از نمونه‌ها و مصادیق زیادی است که باید به این پرونده تاریک افزود. بنابراین مجموعه این محورها را اگر کسی کنار هم بگذارد حلقه‌های بسیار سیاه و تاریکی هویدا می‌شود.

به نظرمن مهم‌تر از همه این‌ها محور چهارم است؛ عربستان پشتوانه تولید تئوری‌ها و تفکرهای دروغین تکفیر، ترور و اختلاف‌افکنی در امت اسلام است. این محور، ریشه بسیاری از فسادهایی است که امروز در جهان به منصه ظهور می‌رسد. از عجایب تاریخ این است که دولتی که در داخل از هیچ مشروعیتی برخوردار نیست، انتخاباتی در آن جا وجود ندارد و یک دولت پادشاهی و وابسته به قدرت‌های استکباری و ستمکار عالم است ادعای ائتلاف ضدترور دارد! ‌من فکر می‌کنم اگر کسی به محتوای این پرونده توجه کند جایگاه شیخ نمر و همه مبارزین شیعه و سنی را در این کشور را خواهد شناخت.

تأثیر شهادت نمر بر تحولات جبهه جهانی مقاومت

رئیس جامعة المصطفی العالمیه ادامه داد: تجربه‌ای که در طول تاریخ انقلاب و مقاومت در منطقه داریم این است که شهادت شهیدان هیچ‌گاه موجب توقف و رکود حرکت طوفنده مقاومت و مبارزه نشده است، بلکه شهادت و تنگناهایی که در این زمینه بر مبارزان و مجاهدان خدا تحمیل می‌شود موتور محرک و انرژی جدیدی را در مقاومت برای مجاهدان ایجاد می‌کند.

http://mobahesat.ir/wp-content/uploads/2014/06/mohsen-araki.jpg

ما امیدواریم خون پاک این شهید و سایر شهدای مقاومت در عرصه بین‌الملل اسلامی موجب شکست استکبار و مزدورانشان در منطقه و همین طور افول جریان‌های تکفیری و تروریستی در منطقه بشود و خورشید پیروزی گفتمان انقلاب اسلامی و اسلام ناب و اسلام وحدت‌آفرین به فضل الهی، طلوع کند.

آیت‌الله اعرافی تصریح کرد: بدون تردید در عربستان و سراسر منطقه، این شهادت می‌تواند موجب بیداری و آگاهی روزافزون شود.

رئیس جامعة المصطفی العالمیه به این پرسش که «برخی از علما هم در حصر و حبس هستند مثل شیخ زکزاکی در نیجریه، حاج وقار اسکندراف عالم آذربایجانی و شیخ علی سلمان روحانی انقلابی بحرین؛ به نظرشما با توجه به این اتفاق چه اتفاقاتی برای آن علما خواهد افتاد؟» پاسخ داد: این شهادت و فشارهایی که امروز در جریان گفتمان انقلاب اسلامی و اسلام ناب تحمیل می‌شود در عین اینکه تجری این قدرت‌های ستمکار را نشان می‌دهد نشان‌دهنده پیشرفت آن گفتمان و انفعال مخالفان در برابر جریان حق است. آنچه ما امروز در نیجریه، یمن، عراق، سوریه و خیلی از کشورهای دیگر می‌بینیم در حقیقت صف‌آرایی سپاه شیطان در برابر حق است و نشان از ضعف این‌ها است. قطعاً آینده به گونه‌ای رقم خواهد خورد که رژیم‌های مستبد، پادشاهی و این افکار تکفیری و تروریستی شکست خواهند خورد.

مردم سالاری/ واکنش صفاريان و سخنگوي ارشاد به استفاده ابزاري از موسيقي تيتراژ سريال شهرزاد:

استفاده غيراخلاقي از موسيقي شهرزاد خلاف اصول حرفه‌اي ا‌ست

به دنبال قطع‌ رابطه کشور جيبوتي با ايران؛ ترانه‌اي توسط دو نفر و براساس قطعه شهرزاد ساخته محسن چاووشي تهيه و پخش شد. در اين ترانه عملا کشور جيبوتي مورد تمسخر قرار گرفته و نکته جالب اين است که اين ترانه در کانال تلگرامي برخي خبرگزاري‌ها بارگذاري و منتشر شده است.

بهروز صفاريان (تنظيم‌کننده مجموعه آهنگ‌هاي سريال شهرزاد) در واکنش به استفاده غيراخلاقي از ملودي و ترانه تيتراژ شهرزاد براي به سخره گرفتن کشور جيبوتي به ايلنا گفت: من تنظيم‌کننده همه مجموعه آهنگ‌هاي شهرزاد به جز اين آهنگ بودم. اما به عنوان عضوي از اين مجموعه به‌طور قطع چنين کاري را زير سوال مي‌برم.صفاريان افزود: سوءاستفاده از آهنگ‌ها کاري‌ست که پيش از اين هم به کرات اتفاق افتاده و در بسياري مواقع آهنگ‌هاي خواننده‌ها دست‌مايه برخي سودجويان قرار گرفته است. اين‌بار هم تيتراژ سريال شهرزاد براي پيشبرد اهداف نادرستِ سياسي يک عده مورد سودجويي واقع شده است.وي با تاکيد بر اينکه نمي‌توان از چنين اقداماتي جلوگيري کرد؛ ادامه داد: استفاده از کلماتِ مستهجن؛ نه قشنگ است و نه اخلاقي اما کساني هستند که چنين روشي را به راحتي نجام مي‌دهند و مرجعي نيز با آن‌ها برخورد جدي نمي‌کند.صفاريان در پاسخ به اين‌که آيا خواننده و تنظيم‌کننده اين موسيقي واکنشي به اين موضوع نشان خواهند داد؟ گفت: در واقع اگر قرار باشد واکنشي صورت گيرد بايد از سوي تهيه‌کننده و سازندگان اثر باشد.وي با ابراز تعجب از قرار گرفتن اين آهنگ روي خروجي تلگرام يکي از خبرگزاري‌هاي رسمي کشور؛ گفت: من هم متعجبم و هم منتقد. چطور ممکن است يک خبرگزاري رسمي چنين آهنگي را روي خروجي خود قراردهد؟ اين رسانه با اين کار به متوليان چنين اقدام غيراخلاقي رسميت مي‌دهد. اين کار نشانگر آن است که به‌طور حتم مسئولان اين خبرگزاري متوليان کار را مي‌شناسند و قاعدتا بايد آن‌ها را معرفي کرده تا برخورد قانوني با آنها صورت گيرد.

http://media.mehrnews.com/old/Original/1393/05/12/IMG09150417.jpg

حسين نوش‌آبادي (سخنگوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي) نيز در همين رابطه گفت: بعد از تصميم اشتباه عربستان براي قطع‌رابطه با ايران تعدادي از کشورهايي که وابستگي به عربستان سعودي دارند همانند عربستان رفتارهاي بي‌خردانه‌اي کردند.وي ادامه داد: اين کشور‌ها که تحت تاثير پول‌هاي کشور سعودي بودند؛ روابط خود را با ايران قطع کردند و اين رفتار‌ها تعجب و خشم مردم ايران را به دنبال داشت.نوش‌آبادي ادامه داد: همه دولت‌ها و کشور‌ها در بخش بين‌الملل و سازمان ملل داراي آراي يکسان هستند و شايد آراي کشورهاي کوچک تحت تاثير کشورهاي بزرگ قرار بگيرد اما همه دولت‌ها بجز دولت‌هاي غاصب؛ قابل احترام هستند.وي با اشاره به اينکه گاه نمي‌توان خشم مردم و عصبانيت مردم در شبکه‌هاي اجتماعي را کنترل کرد، گفت: متاسفانه اين خشم و عصبانيت در فضاي واقعي و همچنين شبکه‌هاي اجتماعي گاه باعث حاشيه‌سازي مي‌شود و ما بعضا شاهد رفتاري مي‌شويم از نوع رفتاري که در قبال سفارت عربستان رخ داد که قابل کنترل نيز نبود.نوش‌آبادي افزود: نبايد هيچ کشوري را تحقير کرد و من از اهالي رسانه و به‌خصوص رسانه‌هايي که اعتبار دارند؛ تقاضا مي‌کنم وارد اينگونه بازي‌ها در فضاي مجازي نشوند زيرا اين رفتار‌ها بوي تفرقه مي‌دهد و ما بايد عاقلانه و مدبرانه رفتار کنيم.وي با اشاره به اينکه انتشار اين‌گونه مطالب را نمي‌توان موضع رسمي بعضي از رسانه‌ها دانست، گفت: گاهي مطالبي منتشر مي‌شود مانند کامنت‌ها و نظرات مردمي که موضع رسمي يک رسانه نيست اما بهتر است براي آنکه فضا به سمتي حرکت نکند که قابل کنترل نباشد؛ روي اين نظرات و کامنت‌ها و کانال‌هاي تلگرامي نيز نظارت شود و در نحوه انتشار آن‌ها مديريت درستي صورت بگيرد.

مردم سالاری/ نگاهي به يک هنر ايراني که در معرض فراموشي است

‌لايه چيني‌؛ نقاشي با خاک وطن

گروه فرهنگي - فاطمه شيوري:‌ ايران با بيش‌از 250 شاخه صنايع دستي و هنرهاي سنتي يکي از تاثير‌گذارترين تمدن‌ها‌ در جهان مي‌باشد‌. هرچند که بسياري از اين هنرها براي عموم ناشناخته مانده و يا به فراموشي سپرده شده است. يکي از اين هنرها نقاشي لايه چيني است که در طول حيات خود با فراز‌ونشيب‌‌هايي روبرو بوده است‌. منصورزيرک يکي ازمعدود هنرمنداني است که حدود 24 سال به صورت تخصصي به احياي اين هنر مي‌پردازد همچنين او سال‌هاست در زمينه آواز سنتي‌ ايراني و شعر به فعاليت مي‌پردازد هرچند تخصص اصلي او مرمت آثار تاريخي است.

گره چینی‌کمي‌ بيشتر از خودتان بگوييد

منصورزيرک هستم متولد 1343 شهر آبادان‌، اولين جرقه‌هاي هنري در 5‌سالگي و با آموزش اصول اوليه موسيقي آغاز شد. با آغاز جنگ تحميلي و مهاجرت به شهر اصفهان وآشنايي بافضاي فرهنگي وهنري غني اين شهرتاثير غيرقابل انکاري بر ديدگاه هنري من گذاشت‌. درسال 1370 پس از پايان تحصيلات در رشته مرمت آثارتاريخي و ورود به سازمان ميراث فرهنگي ‌و آغاز کارمرمتي بر روي نقاشي‌هاي ايراني زمينه‌ آشنايي من با هنر لايه چيني دراثر مرمت نقاشي‌هاي تالار اشرف اصفهان فراهم گرديد.همچنين در اين سال‌ها به دليل مانوس بودن با لطايف بي‌نظير هنر در ديار نصف‌ جهان افکارم را درقالب نظم در سه مجموعه شعر به نام‌هاي سايه‌هاي ياد، عشق شيشه‌اي و بوسه‌هاي کودکانه به رشته تحرير در آوردم.

کمي‌ از پيشينه‌ هنر لايه چيني بگوييد

با تحقيقاتي که بنده سال‌ها در اين زمينه انجام داده‌ام بايد بگويم هنر لايه چيني از قرن‌ها پيش در نقاط مختلف دنيا و به روش‌هاي گوناگون انجام مي‌گرفته‌؛ اولين جرقه‌هاي اين هنر ازسواحل درياي مديترانه با برجسته کردن و سپس طلا کاري طرح‌ها بر روي اجسام آغاز شد‌. در مصر باستان نشانه‌هايي از اين هنر بر روي تابوت فراعنه ديده شده است که با استفاده از کتان و کتيرا وسپس با طلا کاري به برجسته کاري مي‌پرداخته‌‌اند. همچنين اين هنر درکشورهاي اروپايي چون ايتاليا و فرانسه به صورت برجسته کاري و طلاکاري ديده شده است. به طور خلاصه لايه چيني به هنر برجسته کاري با مواد مختلف و سپس طلا کاري نقاط برجسته شده اطلاق مي‌شود.


و اما در ايران و با توجه به تحقيقات جديدي که انجام داده‌ام نشانه‌اي از هنر لايه چيني ‌در دوره سلجوقي و ايلخاني در اصفهان ديده شده است مثل کاشي کاري‌هاي امام زادگان درب امام که بصورت برجسته کاري با لعاب بر روي کاشي‌ها و سپس طلا کاري انجام مي‌گرفته است‌؛ اما دوره اوج اين هنر در زمان صفويه بوده است که البته از نظر استفاده از مواد با هم متفاوت بوده است، از بناها‌ي صفوي که مزين به اين هنر است مي‌توان به کاخ‌ها و خانه‌هاي امپراطوري صفوي اشاره نمود؛ کاخ‌هايي چون عالي قاپو، چهلستون، هشت بهشت، تالار اشرف و بسياري از خانه‌هاي اشراف و بزرگان در اصفهان و همچنين بناي چيني خانه‌ شهر اردبيل و بناها‌ي در مشهد.

مي‌توان گفت دوره اوج اين هنر در زمان صفويه اتفاق افتاده است و در دوره قاجار اين هنر به دليل سخت بودن نحوه اجرا و پرهزينه بودن به دليل طلاکاري شدن رو به افول نهاد و توسط تعداد اندکي هنرمند سينه به سينه تا امروز به ما رسيده است.

مواد به کاررفته و روش کار در لايه چيني چگونه است؟

مواد اصلي به کار رفته در لايه چيني سبک ايراني عبارت از خاک سرخ ويک چسب طيبعي مثل شيره‌هاي مختلف گياهي و يا کتيرا وصمغ عربي‌ و روش کار بدين گونه است که خود هنرمند خاک سرخ را از طبيعت استخراج کرده و پس ازگرفتن ناخالصي‌ها آن را با چسب طبيعي و مقداري آب مخلوط کرده و سپس به وسيله قلم مو رنگ را بر روي طرح از قبل کشيده شده ‌بر روي ديوار و سقف‌هاي بناها مي‌گذارند. قابل ذکراست در اين روش رنگ که همان خاک سرخ است بارها بر روي هم چيده مي‌شود تا قابل لمس و برجسته شود که گاهي اين برجستگي رنگ تا 4 ميليمتر هم مي‌رسد. در واقع نام اين هنر که لايه چيني است از همين روش رنگ‌گذاري گرفته شده است.پس از خشک شدن رنگ هنر‌مند روي آن را طلا کاري مي‌کند.

آيا تلاشي در جهت توسعه اين هنر انجام داده‌ايد؟

ابتدا بايد بگويم متاسفانه امروزه تعداد اندکي از استاد کاران به فعاليت در اين رشته مي‌پردازند تا حدود 15 سال قبل حدود 2 يا 3 نفر به صورت تخصصي در اين رشته فعاليت داشتند.لايه چيني يکي از هنرهاي فراموش شده ما بود اما از ‌‌زمان آشنايي بنده با اين هنر از 24 سال قبل تاکنون تلاش کردم اين هنر را از انزوا در فضاهاي در بسته و بر روي ديواره‌ها بيرون کشيده واين هنر را بر روي تابلو در معرض ديد عموم قرار دهم.در همين راستابا همکاري صنايع دستي اقدام به برگزاري کلاس‌هاي آموزشي در اين رشته وتدريس اين رشته در دانشگاه و همچنين کلاس‌هاي خصوصي نمودم که جوانان زيادي با اين رشته هنري آشنا گرديدند.هرچند که بايد تلاش بيشتري جهت آشنايي عموم با اين شاخه هنري انجام داد.

آيا روش کار لايه چيني امروزه هم به همان شکل سنتي آن است؟

من سعي مي‌کنم در آموزش‌هاي ابتدايي همان روش سنتي به هنرجويان انتقال داده شود ولي ضمن حفظ روش سنتي آن در طول اين چند سال به تعريف جديدي از هنر لايه چيني رسيده‌ام و براي ارضاي کنجکاوي خودم و جذب سليقه جوانان ابداعاتي با توجه به پاي بند بودن به اصول اوليه‌ آن انجام داده‌ام‌. تغييراتي مثل استفاده از طرح‌هاي هندسي و انتزاعي و ترکيب‌بندي‌هاي جديد به جاي طرح‌هاي گياهي و طرح‌هاي سنتي ، استفاده از خاک‌هاي رنگ‌هاي طبيعي مختلف به جاي خاک سرخ که اين کار قابليت استفاده از رنگ‌هاي مختلف را به هنرمند مي‌دهد ودر نهايت حذف و يا محدود کردن طلاکاري بر روي لايه چيني مي‌باشد. به نوعي سبک اين نوع لايه چيني‌ها پست مدرن مي‌باشد چون به اصول سنتي آن پا بند مي‌باشم اما طرح‌ها با توجه به نياز مخاطب امروز تغيير کرده ولي ريشه در سنت دارد.


استقبال مخاطبان از هنرلايه چيني چگونه است؟

در طول 24 سال فعاليت در اين شاخه هنري حدود 160 تابلو خلق کرده‌ام که جالب است بدانيد هيچ کدام از اين تابلو‌ها را به دلايل شخصي نفروخته‌ام. با نگاهي به اين تابلوها سير تحول هنر لايه چيني ازسبک سنتي تا سبک پست مدرن قابل مشاهده است. اما استقبال مخاطبان از اين‌ هنر در نمايشگاه‌ها و کارگاه‌هاي آموزشي داخلي و خارجي بسيار خوب است. از نمايشگاه‌هاي خارجي مي‌توان به نمايشگاه شاهکارهاي جهاني عشق آباد ترکمنستان با کسب ديپلم افتخار نمايشگاه، هفته فرهنگي ايران و صربستان در شهربلگراد باکسب منشورصلح ودوستي‌، نمايشگاه سيرتحول هنرهاي اسلامي‌ در مونيخ آلمان‌، نمايشگاه نقاشي اختصاصي در وين اطريش و نمايشگاه اختصاصي وکارگاه آموزشي در استکهلم سوئد اشاره کنم.

افتخار بنده به عنوان يک هنرمند ايراني شايد اين باشد که با خاک مقدس وطنم نقاشي مي‌کنم و در تمام سفرها خاک وطنم به همراهم مي‌باشد و همين عامل باعث شگفتي بازديد‌کنندگان خارجي مي‌گرديد و يا در کارگاه آموزشي دانشگاه استکهلم‌ دانشجويان زيادي علاقه‌مند يادگيري اين هنر بودند و جالب است بدانيد برخي از اين علاقه‌مندان هنوز از طريق فضاهاي مجازي در حال يادگيري اين هنر هستند.

وطن امروز/نگاهی به کتاب «خط تماس» نوشته محمدرضا بایرامی

یادنامه‌ای از شهید عرفه

فهیمه اسماعیلی: «شهر که بیش از همیشه کثیف بود، خیال تمیز شدن نداشت انگار در زمانه‌ای که خیلی چیزها و کسان وارونه شده بودند، هوا هم دچار وارونگی شده بود. تا 2 روز پیش کارشناس‌ها به پیرها و بچه‌ها توصیه می‌کردند که به خاطر آلودگی زیاد محیط، از خانه خارج نشوند اما اکنون و به ناگهان، گویی روزنه‌ای باز شده بود به راستی...» روزنه‌ای باز شده بود به راستی... روزنه‌ای به حقیقت و روزنه‌ای به آسمان... روزنه‌ای که انقلاب اسلامی و در امتداد آن دفاع‌مقدس گشود، تا امروز نیز بسته نشده و از طریق این روزنه یاران عاشورایی سیدالشهدا(ع) در آخرالزمان به سوی یار پریدند و به وصال دست یافتند. «خط تماس» عنوان اثری است از محمدرضا بایرامی که از سوی انتشارات فاتحان روانه بازار کتاب شده و آنچه در ابتدای متن آمد بریده‌ای از این کتاب ارزشمند است. «روزنه»، عنصر یا مضمون تکرار شونده یا همان «موتیف» در «خط تماس» بایرامی است. وی در جای جای متن این عنصر را به کار برده و ذهن مخاطب را به سوی یک اتفاق جلب کرده که شخصیت اصلی داستان نیز منتظر آن اتفاق است. در این کتاب که بایرامی با توانمندی قلمش آن را نگاشته خواننده با 2 روز پایانی از زندگی سردار آسمانی عرفه روبه‌رو است اما وی با استفاده از جریان سیال ذهن بخشی از زندگی شهید حاج احمد کاظمی فرمانده لشکر 8 نجف اشرف را پیش چشمان مخاطب در قامت کلمات ریخته و «خط تماس» را خلق کرده است. جریان سیال ذهن شکل خاصی از روایت داستان است که مشخصه‌های اصلی آن پرش‌های زمانی پی در پی، درهم ریختگی دستوری و نشانه‌گذاری، تبعیت از زمان ذهنی شخصیت داستان و گاه نوعی شعرگونگی در زبان است که به دلیل انعکاس ذهنیات مرحله پیش از گفتار شخصیت رخ می‌دهد. با توجه به اینکه بازماندگان دفاع‌مقدس بسیار در حال و هوای روزگار خوش دفاع‌مقدس سیر می‌کنند و پیوسته با خاطرات خود عمر می‌گذرانند، شاهدیم مساله‌ای که در تعریف جریان سیال ذهن عنوان شد تحت عنوان تبعیت از زمان ذهنی شخصیت داستان در دل «خط تماس» به ظرافت رعایت شده و شخصیت شهید کاظمی و حتی برخی اطرافیان از هر موضوعی برای نقب زدن به خاطرات دفاع‌مقدس و روزگار یاران پاک استفاده می‌کنند تا شخصیت اصلی داستان یعنی «احمد کاظمی» به خواننده معرفی شود. در این رمان که می‌توان آن را یک رمان روایی خطاب کرد خواننده با استفاده از پرش‌های زمانی که در دل متن جای داده شده و بخوبی از این روش استفاده شده که لطمه‌ای به خوانش متن نمی‌زند، پی به مسیری که شهید کاظمی طی کرد تا به روزنه مورد نظرش دست یابد و اهل زمین را با متعلقاتش تنها بگذارد، می‌برد. شعرگونگی در زبان شاید کمتر در این اثر دیده شود ولی لحنی که بایرامی از آن برای روایت داستان استفاده کرده دور از یک حالت شاعرانه نیست.

http://shahidkazemi.ir/wp-content/uploads/2014/10/khat-e-tamas.jpg

جابه‌جایی فعل و فاعل در متن نشانه‌ای در ارتباط با این مساله است و خواننده در «خط تماس» با اثری متمایز در لحن و بیان روبه‌رو است و نکته‌ای که کتاب را خواندنی می‌کند همین لحن روایت است. تخیل در این رمان جای خود را دارد و از همین رو به «خط تماس» نمی‌توان گفت که یک اثر تاریخ شفاهی یا مستندنگاری است زیرا بایرامی مسائلی را در دل داستان بیان می‌کند که به نظر از تخیل وی برخاسته، زیرا وی روایت‌هایی را بیان کرده که برخی از آنها، حدیث نفس کاراکتر داستان است و همین مساله موجب شده درباره «خط تماس» بتوان گفت که خواننده با یک اثر ادبی روبه‌رو است. سادگی و روانی متن و دوری از پیچیده‌گویی، اثری را ایجاد کرده که هر خواننده‌ای را ترغیب می‌کند تا آن را به پایان برساند و به نوعی پای حرف‌های نویسنده بنشیند. نکته جالب توجه این رمان این است که نویسنده هیچ معرفی از شخصیت اصلی نکرده و تنها با عنوان سردار از وی یاد می‌کند و اگر خواننده از شخصیت شهید کاظمی اطلاعات کمی داشته باشد بدون شک تا اواسط داستان متوجه شخصیت اصلی نخواهد شد و همین نکته موجب شیرینی داستان می‌شود. ناشناخته بودن شخصیت اصلی نوعی کشف و شهود را برای خواننده رقم می‌زند و وی از این کشف در متن راضی خواهد شد. به‌گونه‌ای این نکته در داستان گنجانده شده که حوصله مخاطب سر نرفته و از دست نویسنده عصبانی نخواهد شد و از اینکه شخصیت داستان را در مقدمه یا خط اول کتاب لو نداده از وی تشکر نیز خواهد کرد. همچنین باید به نحوه شهادت شهید کاظمی نیز اشاره شود که در این اثر بخوبی به خواننده منتقل شده و در ذهن وی مجسم می‌شود و لحظات آخر این سردار آسمانی را «خط تماس» به نحو احسن روایت کرده و دلایل سقوط هواپیمای حامل وی و یارانش را با زبان داستان روایت کرده است. همچنین طراحی جلد این کتاب نیز دیگر نکته‌ای است که باید مورد اشاره قرار گیرد که می‌تواند موجب جذب مخاطب به کتاب شود و وی را کنجکاو کند تا مفهوم آن را از دل متن بیرون بکشد. رمان «خط تماس» به قلم محمدرضا بایرامی که انتشارات فاتحان آن را در

250 صفحه روانه بازار کتاب کرده اثری است که ارزش حداقل یک‌بار خوانده شدن را دارد و خواننده آن بی‌شک با مطالعه آن زمان خود را از دست نداده است.

وطن امروز/محمدرضا بایرامی، نویسنده رمانی با موضوع سردار شهید احمد کاظمی

«خط تماس» را نه داوران جایزه جلال دیدند نه انجمن قلم!

19 دی‌ماه 84 تمام نشده بود که خبر رسید سردار احمد کاظمی فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه در سانحه سقوط جت‌فالکن در حوالی ارومیه به شهادت رسیده است. محمدرضا بایرامی هم آستین همت بالا زد و زندگینامه داستانی او را در قالب کتاب «خط تماس» راهی بازار نشر کرد. با فرا رسیدن سالروز شهادت سردار کاظمی، جمعی از فعالان حوزه کتاب و رسانه به همراه نویسنده این اثر بر بستر نرم‌افزار تلگرام به نقد و بررسی کتاب «خط تماس» پرداختند. محمدرضا بایرامی، نویسنده کتاب در بخش‌هایی از این نشست در واکنش به صحبتی درباره خالی بودن جای این اثر در بخش مستندنگاری «جایزه ادبی جلال آل‌احمد» گفت: «خیلی‌ها در گلوگاه‌ها و جوایز ادبی و جاهایی از این دست هستند که هر نویسنده‌ای که حتما متوسط باشد را تشویق می‌کنند. من هر بار کار متوسطی نوشته‌ام با اقبال و استقبال از سوی اینها مواجه شده اما هر بار به‌زعم خود کار خوبی نوشته‌ام مورد قهر و خشم و گاهی هم مورد تهمت و افترا قرار گرفته‌ام. در کنار مردگان باغ سبز و آتش به اختیار، خط تماس هم از همین کارهایم بوده است». بایرامی در ادامه، کنار گذاشته شدن این کتاب از بخش مستندنگاری را بی‌ارتباط با حضور خود به عنوان داور در بخش رمان دانست و گفت: «گمان نکنم داوران آن بخش کتاب را خوانده باشند. اشکالی ندارد.

http://roshangari.ir/files/videos/thumb/5890/1393/12//2332235153994.jpg

در انجمن قلم هم این اثر دیده نشد. آن هم اهمیتی ندارد!» احسان رضایی از روزنامه‌نگاران و کارشناسان حوزه کتاب و رسانه نیز در این نشست با اشاره به تجربه جدید فرمی بایرامی در این کتاب گفت: «کل داستان در 2 روز با فلاش‌بک‌ها و شکست‌های زمانی متعدد روایت می‌شود. ادبیات ما در این زمینه فقیر است. قدم گذاشتن در این مسیرهای تجربه‌نشده‌، شجاعت می‌خواهد. نکته دیگر هم نثر فوق‌العاده روان و تسلط بالای جناب بایرامی به نثر فارسی و کلمات است. فقط همان توصیف ابتدایی داستان از یک منظره برفی، برای جذب شدن به داستان کافی است». میثم رشیدی از فعالان حوزه رسانه و دفاع‌مقدس نیز در این نشست گفت: «نمی‌دانم چرا به‌رغم ارادتم به جناب بایرامی، نمی‌توانستم با نوشته‌های‌شان ارتباط برقرار کنم اما اعتراف می‌کنم خط تماس اولین کار ایشان بود که از ابتدا با آن همراه شدم». وی در ادامه افزود: « البته کتاب در بخش‌هایی به مقالات علمی درباره جنگ بدل می‌شود و توضیحات یکدست و کسل‌کننده‌ای را ارائه می‌دهد که خواننده را به رج زدن چند صفحه تحریک می‌کند». محمدصادق علیزاده، کارشناس حوزه کتاب نیز با اشاره به مشکلات تولید ادبی از چهره‌هایی مانند احمد کاظمی، گفت: «کتاب‌های خط تماس و بال آتش؛ بال خون نوشته مصطفی جمشیدی با موضوع زندگینامه عباس دوران را 2 تلاش رو به جلوی موفق در تلفیق ادبیات داستانی و مستندنگاری جنگ می‌دانم اما درباره این کتاب ایرادی که به چشم می‌آید آنکه گذر زمان در داستان گم است. این گم بودن زمان، یک مقدار در رفت و برگشت‌ها، مخاطب را سردرگم می‌کند».


وطن امروز/یادداشت نویسنده کتاب «آن بیست‌وسه نفر» درباره تازه‌ترین جنایت سعودی‌ها

حقا که پلنگ را در زندان شغالان زندگی کردن عار است

احمد یوسف‌زاده، خالق داستانی است که همه اتفاقات ادبی سال 1394 را رقم زد؛ از تقریظ مقام معظم رهبری بر اولین اثر مکتوبش تا مخاطبان گسترده‌ای که کتاب «آن بیست‌وسه نفر» به دنبال داشت. اثری برگرفته از حکایت بزرگمردان کوچکی که با سلاح شجاعت در زنجیر اسارت بعثی‌ها همچنان پایدار ماندند و سربازان شایسته‌ای برای ایران اسلامی شدند. احمد یوسف‌زاده یکی از همان بچه‌های سال‌های اسارت است که حال با قوه قلم به دنبال جهاد فرهنگی است. این نویسنده خوش‌اخلاق کرمانی درباره اعدام شیخ باقرالنمر، رهبر شیعیان عربستان به دست رژیم آل‌سعود اقدام به نگارش یادداشتی ادبی کرده است که در ادامه منعکس می‌شود.

http://www.mizanonline.ir/PooyaSoftNewsAgency/Storage/Images/20150413102845-213217102158811211652311901765858316940.jpg

«خداحافظ‌ ای فرزند صبح

فکر می‌کردیم ابولهب مرده است و سنگ‌های داغ حجاز را از سینه یاسر و بلال برگرفته‌اند. اما شب سیاه ستم در سرزمین وحی انگار تمام‌شدنی نیست. دوباره کوچه‌های مدینه سیاهپوش می‌شوند به داغ شیعه‌ای از شیعیان علی(ع).

ای فرزند صبح، ‌ای شیخ شهید، راستی چه خوب نام نهاده‌اند شما را به «نمر». حقا که پلنگ را در زندان شغالان زندگی کردن عار است و تو ‌ای شهید بنی نمر کاخ ظلم شمرزاده‌های تکفیری را فرو خواهی ریخت، همچنان که خون به ناحق ریخته حکیم طناب شد و بر گردن صدام افتاد و خون پاک امام موسی‌صدر دشنه شد و در پهلوی قذافی نشست. شک نداریم سلمان شاه وهابی را از دریای خون تو راه فرار نیست. واترک البحر رهوا انهم جند مغرقون. زود باشد که سفره این سیه‌کاسه‌های مهمان‌کش برچیده شود و قبله مسلمانان از دست ارواح زنده جمرات آزاد گردد. اینک که کفتارهای پیر و بد شکل ریاض چنگال در تن خونین آزادگان شیعه و سنی حجاز فرو برده‌اند و شعله‌های کینه ابوسفیان و هند جگرخوار از دهان‌های ناپاکشان تنوره می‌کشد و تن نازک کودکان یمن را می‌سوزاند، این خون و این خون‌ها نخواهند خوابید بل بشارتی در راه است که شب ستم دیر نمی‌پاید و صبح نزدیک است و سیعلمو الذین ظلمو‌ا ای منقلب ینقلبون».


منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین