به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
آرمان/هيچكس اجازه توهين به موسيقيدان را ندارد
هنرمند موسيقي ايراني گفت: هيچ مقامي اجازه ندارد به هنرمندان موسيقي اين مملكت توهين كند. موضوع اينجاست كه اگر كسي هم جواب اين توهينها را بدهد، جايش گوشه زندان است. حسين عليزاده اظهار كرد: هيچوقت نبايد از دولت انتظار داشته باشيم. ملت، خيلي بزرگتر از دولت است و لازم نيست دولت براي ما كاري انجام دهد. فكر ميكنم در قرن بيستويكم شرايط بايد طوري باشد كه بتوانيم سرمان را در دنيا بالا بگيريم و نگوييم در كشوري كه قانون اساسي دارد، بدون هيچ قانوني براي كنسرتها مشكل پيش ميآيد. به گزارش ايسنا، او ادامه داد: اگر قانون بگويد هيچ موسيقيداني نبايد از خانهاش بيرون بيايد، حرفي نيست؛ اما حالا درباره موسيقي كه يك عنصر فرهنگي است و در جهان تاريخچه ديرينه دارد، بهراحتي تصميم گرفته ميشود. عليزاده كه در نشست خبري كنسرت «همآوايان» در تالار وحدت سخن ميگفت، افزود: اهميتي كه واژه «ملت» دارد بهخوبي احساس ميشود.
كليد روحاني هم مشكلات را حل نكرد
خالق قطعه موسيقي «شورانگيز» درباره كنسرت جديدش و برگزاري تور شهرستانهاي آن نيز گفت: با خودم فكر كردم، تصميمي كه مبني بر اجراي كنسرت در شهرستانهاي كوچك گرفتيم، چقدر جالب بود. البته خيليها هم تعجب كردند كه با وجود مشكلات، ما اين كار را انجام ميدهيم. مشكلاتي كه كليد آقاي روحاني هم نتوانست آنها را حل كند. او ادامه داد: در جشنواره موسيقي جوان، جوانهاي زيادي را ديدم كه با موسيقي ارتباط برقرار كردند و اتفاقا تعدادشان هم كم نيست. اكنون اين نسل جوان در شهرستانهاي مختلف كار ميكنند و در شرايطي هستند كه ما قبلا آنها را نديده بوديم. اين سفرها و برگزاري تور شهرستان باعث شد كه ما جواناني را بشناسيم و آنها هم تشويق شوند كه به جشنواره بيايند. عليزاده تأكيد كرد: شهرستانهاي زيادي هستند كه گروههاي موسيقي خوبي دارند و واقعا باوركردني نبود كه گروههايي از شهرهاي مختلف، اجراهايي را در جشنواره جوان بهنمايش بگذارند. اين آهنگساز در بخش ديگري از سخنانش گفت: خيلي وقتها در جرايد ميبينم و ميخوانم، افرادي هستند كه در گوشه و كنار اين مملكت، پرچم موسيقي را برافراشتهاند و ما بايد قدر آنها را بدانيم. فكر ميكنم اين سفرها و اجراي كنسرتها، نتيجهبخش بوده و در مدت كوتاهي شاهد هستيم كه افرادي در اين اجراها حضور يافته و موسيقي شنيدهاند كه ما توانستيم به آنها بگوييم موسيقي ايراني فقط آن چيزي نيست كه هر روز از راديو و تلويزيون پخش ميشود. وي با اشاره به برخورد دولتها با موسيقي، افزود: بعضي دولتها كه حتي از نظر ما مردود هستند، رفتارهايي با موسيقي ميكنند كه در كشور ما هيچگاه اين اتفاقات نميافتد. ما ايرانيها نبايد خودمان را دست كم بگيريم.
عصباني يا ناراحت نيستم
او ادامه داد: من، حسين عليزاده كه در بازار تهران به دنيا آمدهام، كسي هستم كه نميتوانند هويتم را از من بگيرند. من با استاداني در حوزه موسيقي كار كردهام كه هر كدام ميراث موسيقي اين مملكت هستند. عليزاده در عين حال تأكيد كرد: فكر نكنيد من امروز عصباني يا ناراحتم. اين حرفها را از روي خوشحالي ميزنم، خوشحالم كه توانستهام با دوستانم حركتي انجام دهم كه براي ما بيش از آنكه جنبه مادي داشته باشد، جنبه معنوي داشته است. او كه قرار است بهزودي با همراهي گروه همآوايان كنسرت «بحر طويل» را روي صحنه ببرد، در اين باره توضيح داد: فرهنگ ايران كه در دنيا زبانزد است، معمولا آغشته به ادبيات و شعر ميشود. مردم ايران حتي وقتي با هم شوخي هم ميكنند، يك بيت شعر ميگويند. در كنار اين ادبيات كه تاريخ كهني نام دارد، موسيقي هم وجود دارد. موسيقي هميشه در بيان مسائل اجتماعي، نقش داشته و طنز هم در كنار آن بوده است. مردم وقتي نميخواهند مسائل سياسي را جدي مطرح كنند، وارد شوخي ميشوند. طنز هم در زندگي مردم جاري است و موسيقي هم در كنارش وجود داشته است. با اين حال، اگر موسيقي را به انواع مختلف تقسيم كنيم، موسيقي مردمي ژانر مهمي است كه در آن سرعت و جسارت وجود دارد. وي افزود: «بحر طويل» قالبي با ابيات طولاني دارد و از فرمهايي است كه در ادبيات ايران نقش مهمي داشته است. عليزاده در ادامه اظهار كرد: در كشورهايي كه آزادي بيشتري وجود دارد، هنرمندان ميتوانند حتي نسبت به مقامات نيز در قالب طنز مسائلي را مطرح كنند. «مايكل مور» - كارگردان سينما - يكبار براي فيلمي جايزه گرفت كه در آن، رئيسجمهور كشورش را به زبان طنز به سخره گرفته بود. او توضيح داد: موسيقي در ايران، شكلهاي خاصي دارد، نسل جديدي روي كار آمده كه هر كدام آمال و آرزوهايي براي ارتقاي موسيقي كشور دارد. مشكل آنها اين است كه با نسل قبل از خودشان ارتباط برقرار نميكنند و اين امانت تاريخي را ارتقا ندادهاند و بيشتر در بخش واردات فرهنگ كار كردهاند؛ اما مثلا آقاي فخرالديني روز گذشته با يكي از رسانهها مصاحبه جالبي كرده و گفته بود، اين موسيقي را نبايد «سنتي» بناميم، بلكه موسيقي ايران «ملي» است. وي همچنين گفت: درباره «بحر طويل» هم بايد بگويم، يكي از فرمهاي ادبي ايران است. آقاي سيروس جمالي - شاعر - در زمينه موسيقي شاگرد من بوده، در ادبيات هم تبحر دارد و من از ايشان خواستم كه در اين قالب، مضموني عاشقانه و جدي برايم خلق كند تا با برداشتي خاص، اين قالب احيا شود. در حالي كه امضاي من را دارد و دوستانم به من كمك كردهاند.
چرا معتمدي جايگزين قرباني شد؟
عليزاده در پاسخ به اين پرسش كه چرا اجرا با محمد معتمدي را جايگزين اجرا با عليرضا قرباني كرده است؟ گفت: موسيقي در ايران ششماه تعطيل است و به همين دليل، هنرمندان در بقيه روزهاي سال، سرشان شلوغ ميشود؛ اما اين نكته را در نظر داشته باشيد كه آدم بايد هميشه روي كارش تمركز داشته باشد. او با اشاره به فيلم «دلشدگان» اثر علي حاتمي، اظهار كرد: زماني كه قرار شد من با فيلم «دلشدگان» همكاري كنم، به علي حاتمي - كارگردان - گفتم بايد همه وسواسهاي من را در اين فيلم بپذيري. از او خواستم همه هنرپيشههاي اين فيلم كلاس ساز بروند و بازيگران هم كه همه علي حاتمي را دوست داشتند، اين موضوع را پذيرفتند. فقط عبدي حاضر نشد به كلاس برود؛ آن هم دليلش اين بود كه با آن ساز آشنا بود و البته استعداد بسيار زيادي هم داشت. عليزاده با بيان اين مثال، ادامه داد: هنرمند بايد با فكري منزه در يك اثر همكاري كند. وقتي تعهدي داريم بايد غرق كارمان شويم و كارهاي ديگر نبايد مزاحم ما شوند. من خودم وقتي قرار است كاري را انجام دهم يا اثري را بنويسم، با آدمها كمتر حرف ميزنم و زيادي غرق كار ميشوم. اين نوازنده تار و سهتار تأكيد كرد: توصيه من به دوستان اين است كه چند كار را با هم انجام ندهند. درباره من هم اينگونه است كه به همان اندازهاي كه براي عليزاده احترام قائل شويد، عليزاده هم براي شما احترام قائل خواهد بود. درباره آقاي قرباني هم لازم است بگويم تداخل برنامهها باعث شد ما چنين تصميمي بگيريم و ايشان هم كاري را كه برايشان در اولويت است، انجام داد. قطعا بهزودي با اين هنرمند عزيز نيز كار خواهيم كرد.
خانه موسيقي را نرم ترك كردم
بخش ديگري از اين نشست، به بيان موضع حسين عليزاده درباره «خانه موسيقي» اختصاص داشت و اينكه او همچنان در سمت دبيري شوراي عالي اين خانه فعاليت دارد يا خير. عليزاده در اين باره گفت: دو سال است كه به خانه موسيقي نرفتهام و خودم را نه عضو شوراي عالي و نه عضو خانه موسيقي ميدانم. او درباره نامه اعتراضي برخي هنرمندان نسبت به فعاليتهاي خانه موسيقي، بيان كرد: بعضي مسائل من با آن هنرمندان معترض مشترك و بعضي هم خاص است؛ اما ترجيح دادهام با شرايط و جوي كه وجود دارد، سكوت كنم، زيرا بخش مهمي از كار ما حسي و عاطفي است. با توجه به اينكه من ميتوانستم جايي صحبت كنم و حتي با يك حرف، جرياني را تغيير دهم، براساس جنبههاي حسي دوست نداشتم دوستانم را در موضع ضعف ببينم. بايد اين نكته را در نظر داشته باشيم كه شخصي مثل آقاي نوربخش علاوه بر اينكه مديرعامل خانه موسيقي است، يك خواننده است و روي صحنه ميرود. او در اين باره اضافه كرد: يك روز آقاي هومن اسعدي پيش من آمد و گفت كه ميخواهد اعضاي شوراي عالي جشنواره جوان را انتخاب كند و از آنجا كه آقاي طلايي در شورا شركت نميكند، آقاي پيرنياكان را جايگزين كند. من به اسعدي گفتم، اگر از آقاي پيرنياكان دعوت كنيم، شايد با توجه به شرايط خانه موسيقي كار درستي نباشد؛ اما اسعدي با اينكه سنش از من كمتر است، گفت كه ما نبايد مسائل انساني را فراموش كنيم. به نظرم حرفش درست بود و ما نبايد اين تفكيكها را فراموش كنيم. وي گفت: من خانه موسيقي را خيلي نرم ترك كردم. بگذاريد بازتر بگويم؛ وقتي در كشور ما همهچيز خيلي دولتي است، بايد يك واحد صنفي براي موسيقي وجود داشته باشد كه اعضايش افرادي باشند كه با استقلال فكري كار كنند، اما من هيچوقت براي عضويت در شوراي عالي خانه موسيقي داوطلب نشدم. آنها يك روز به من زنگ زدند و گفتند كه رأيگيري كردهاند و بر مبناي آن، من دبير شوراي عالي هستم. با اين حال شما يك خط مصاحبه از من در اين مسند نميبينيد. عليزاده اظهار كرد: براي من يك سوال بزرگ درباره خانه موسيقي وجود دارد كه چرا اعضاي يك واحد صنفي مستقل، شغلي در راستاي مميزي موسيقي دارند؟ من خودم را از اين مسأله جدا كردم. او در پاسخ به پرسشي مبني بر اينكه آيا اين موضوع صحت دارد كه قرار است اعتراضها عليه خانه موسيقي به وزير ارشاد هم برسد؟ گفت: نميدانم اين موضوع چقدر براي آقاي وزير اهميت دارد. فكر نميكنم اين در وظايف ايشان باشد و احتمالا ايشان در نهايت، موزيسينها را نصيحت ميكنند و ميگويند هنرمندان عزيز لطفا مشكلاتان را در خانه خودتان حل كنيد.
بهاي بليت كنسرت زياد است
بخش ديگري از اين نشست خبري به صحبت درباره بهاي زياد بليتهاي كنسرت «بحر طويل» اختصاص داشت و با پيشنهاد خبرنگاري همراه بود كه گفت، چرا حسين عليزاده مانند هنرمندان تئاتر براي دانشجويان، اجرا يا تخفيفهايي را در نظر نميگيرد. عليزاده نيز درباره اين پيشنهاد، گفت: من هميشه فكر ميكنم اگر يك خانواده بخواهد كنسرت ما را ببيند، بهخاطر مسائل اقتصادي منصرف ميشود. شخصا اعلام ميكنم از هر نوع برنامه اينچنينی استقبال ميكنم و آقاي دكتر رفيعي هم كار زيبايي در اين زمينه كرده است. فكر ميكنم خوب است شبي از هر اجرايي را به دانشجويان اختصاص دهيم. همچنين خبرنگاري نظر حسين عليزاده را درباره جشنواره موسيقي فجر پرسيد كه او در اين باره اظهار كرد: وقتي در مملكت فقط 10 روز به موسيقيدان بها ميدهند، جشنواره برگزار كردن خيلي فايده ندارد. محمد معتمدي نيز كه به عنوان خواننده گروه «همآوايان» در اين نشست حضور داشت، گفت: من استاد عليزاده را 14 سال پيش در بانك تجارت شعبه توانير از نزديك ديدم و هرچه كلانجار رفتم كه به ايشان سلام كنم، نتوانستم و خجالت كشيدم. هيچوقت فكر نميكردم بتوانم روزي با حسين عليزاده كار كنم و حتي با او روي سن بروم. سرانجام وقتي نخستين كنسرت را دو سال پيش در برج ميلاد با ايشان روي صحنه بردم، دايم خاطره بانك تجارت مقابل چشمانم بود. اين هنرمند عرصه آواز ايراني درباره كنسرت «بحر طويل» نيز توضيح داد: «بحر طويل» را من در تعزيه هم شنيدهام كه نهتنها جنبه طنز نداشت بلكه بسيار جدي و حماسي بود. به هر حال، اين تجربه براي من بسيار شيرين و لذتبخش است. كار كردن كنار استاد عليزاده جرأت و جسارت بيشتري به من ميدهد. معتمدي درباره قيمت بليتهاي اين اجرا هم گفت: بخش زيادي از قيمت بليت كنسرت فقط مربوط به هزينههاست و هيچ ربطي به هنرمند ندارد. اگر گروه همآوايان تصميم بگيرد، كنسرت رايگان هم برگزار كند. 70 درصد بهاي بليت بايد توسط مخاطب پرداخت شود، زيرا تنها هزينه اين است كه صندلي فراهم شود و هنرمند بتواند روي آن اجرا برگزار كند. محمدحسين توتونچيان نيز كه برگزاري اين اجرا را برعهده دارد، يادآوري كرد: كنسرت گروه همآوايان 7 و 8 ديماه در برج ميلاد برگزار خواهد شد و تور شهرستانهاي آن نيز از 10 و 11 ديماه در شيراز آغاز خواهد شد و 14 و 15 ديماه در همدان، 17 و 18 دي در شهر رشت، 21 و 22 ديماه در يزد، 24 ديماه در اصفهان، 25 ديماه در شهركرد و 28 و 29 ديماه در تبريز ادامه پيدا ميكند. سپس آقاي عليزاده به اروپا خواهد رفت. او درباره بهاي بليتهاي كنسرت و تفاوت آن با تئاتر، گفت: اگر شما اجراي دكتر رفيعي را مثال ميزنيد كه براي دانشجويان شرايط خاصي دارد، بايد بگويم آقاي دكتر رفيعي 90 شب اجرا را در تالار وحدت روي صحنه ميبرد. در حالي كه ما ميخواهيم بعد از دو سال، دو شب اجرا داشته باشيم. از طرفي در كنسرتها رقم اجاره ثابت است؛ اما در تئاتر، هنرمند فقط 20 درصد از درآمدش را به عنوان اجاره پرداخت ميكند. توتونچيان در بخش پاياني سخنانش اضافه كرد: با تمايلي كه من از جناب عليزاده ديدهام و احساس ميكنم كه وظيفهاي بر من حاكم است، نهتنها در تهران، بلكه در كل تور شهرستانها براي دانشجويان موسيقي 10 درصد تخفيف در نظر خواهم گرفت.
ابتکار/با هیچکس نمیتوان شوخی کرد
سروش صحت-دوشنبه شب، 30 آذرماه، برنامهای به مناسبت شب یلدا با عنوان «یلدا با داستان» با داستانخوانی سروش صحت، نویسنده و کارگردان در شهر کتاب مرکزی برگزار شد.
بر اساس این گزارش سروش صحت در این مراسم با بیان اینکه 50 شب یلدا را تجربه کرده است، اظهار کرد: کتابهایی بودهاند که شروع به خواندنشان کردهام ولی آنها را تا پایان نخواندهام مثل «خشم و هیاهو»ی فاکنر که البته میخواهم دوباره بخوانمش. او در ادامه برنامه، داستانی خواند با عنوان «گالیله» و پیش از آن گفت: این داستان در شماره یک مجله « روایت» منتشر شده و قرار بود هر نویسنده درباره قهرمان زندگیاش بنویسد. صحت همچنین در پاسخ به این سوال که دوست دارید چه کسی در اطرافتان که فوت شده، در شب یلدا که یک دقیقه بلندتر از دیگر شبهاست، دوباره به دنیا برگردد، گفت: به نظرم یک دقیقه ارزش ندارد کسی را آزار بدهم و او را به دنیا برگردانم؛ البته اگر میشد کسی را سالی یک دقیقه به دنیا برگرداند، خوب میشد اما یک بار آن هم برای یک دقیقه بیفایده است. او در بخش دیگری از سخنانش گفت: میدانم عادت بدی است اما بعد از اینکه قصههایم را مینویسم، حوصله دوباره خواندن آنها را ندارم به همین دلیل هم از ایمان صفایی که با هم فیلمنامه مینویسیم، میخواهم که درباره داستانهایم نظر دهد. صحت ادامه داد: البته هر شب، اتفاقاتی را که برایم در طول روز رخ داده، قبل از خواب مرور میکنم. این کار به نظرم این حسن را دارد که خودمان و اشتباهاتمان را تصحیح کنیم و البته کمی هم غصه میخوریم به خصوص که به شکل اشتباهی فکر میکنیم گذشتهها بهتر از حالا بوده در حالی که به نظر من زندگی همیشه همینطور بوده است. این بازیگر در این مراسم داستان دیگری را با عنوان «بانجی جامپینگ» خواند که قبلا در بهاریه مجله «فیلم» منتشر شده بود. او همچنین درباره کارهای تلویزیونی تازه اظهار کرد: فیلمنامه یک سریال را نوشتهام با عنوان «لیسانسهها» که قرار است کار فیلمبرداری آن قبل از عید آغاز شود و درباره سه پسر است که مدرک لیسانس خود را گرفتهاند و دچار مشکل میشوند. این بازیگر و کارگردان تلویزیون در جواب اینکه ممکن است لیسانسهها اعتراض کنند، اظهار کرد: احتمالش وجود دارد و باید نام سریال را تغییر دهیم چون دوره سختی را میگذرانیم و با هیچکس نمیتوان شوخی کرد نه با شهرها، نه با اسمها نه با شغلها چون همه اعتراض میکنند و آن را توهین به خودشان قلمداد میکنند. او افزود: نتیجه این میشود که نویسنده باید درباه آدمهایی بنویسد که نه اسم دارند، نه شغل، نه قومیت و نه هویت. حتی به نظرم با همین هم نمیشود شوخی کرد چون بالاخره شخصیت اصلی، جنسیت و سن دارد ولی اگر با آقایان شوخی کنیم، به ستون خانواده اهانت کردهایم و اگر با زنان شوخی کنیم، به خانمها توهیم کردهایم، بچهها هم که گلهای زندگیاند و اصلاً نباید با آنها شوخی کرد! صحت در پایان این مراسم، شعری از «دیوان حافظ» نیز به نیت فال در شب یلدا برای حاضران خواند.
اعتماد/گفتوگو با رضا گوران درباره «شب آوازهايش را ميخواند» و تئاترتجربي
هنر «پيشكسوت» ندارد
كار كردن با دولتي كه به هنر اهميت ميدهد سختتر است!
پيام رضايي/ رضا گوران از نسل جوان كارگردانان تئاتر است كه از دهه ٨٠ توانست خود را به عنوان يك كارگردان به جامعه تئاتر معرفي كند. از «ميخوام بخوابم» تا آخرين اثرش يعني نمايش «شب آوازهايش را ميخواند» گوران مسيري را پيموده است كه بسياري او را به عنوان كارگرداني با نگاهي تجربي به مقوله تئاتر بشناسند. گوران سابقه فعاليت در تلويزيون را هم دارد. او مدتها در برنامههايي نظير «دو قدم مانده به صبح» و «سپيد» به عنوان مجري و كارشناس در بخش تئاتر اين برنامهها حضور داشت. اين كارگردان البته فعاليتهاي تئاتري مشتركي نيز با برخي كشورها نظير هلند، تركيه و استوني انجام داده است. در تازهترين تجربه حرفهاي او نمايش«شب آوازهايش را ميخواند» اثر يون فوسه را با بازي باران كوثري، نويد محمدزاده، سعيد چنگيزيان و نيلوفر زوارق در سالن استاد سمندريان تماشاخانه ايرانشهر به صحنه برده است؛ اثري كه نخستين تجربه كارگرداني او در دوره دانشجويي نيز بوده است. «ميخوام بخوابم»، «هملت»، «ابرهاي پشت پنجره»، «يرما»، «آرتيگوشه»و... از آثار او به عنوان نويسنده، كارگردان يا طراح است.
به عنوان سوال اول ميخواهم بپرسم آيا به نظر خود شما «شب آوازهايش را ميخواند» تئاتر تجربي محسوب ميشود؟
تئاتر تجربي؟!... اما اين يك سوال كلي است.
به هر حال اين كلمه درست يا غلط به كارهاي شما اطلاق ميشود...
آنهايي كه ميگويند، تعريفشان از تئاتر تجربي چيست؟!
اين هم از آن بخشهايي است كه معناي مشخصي ندارد. مثلا برخي معتقدند تئاتر تجربي كار ميكنند، كساني مثل آتيلا پسياني. با اين حال خيليها موافق نيستند كه برخي از اين آثار تئاتر تجربي هستند. خب به همين ترتيب خيليها هم ميگويند شما تئاتر تجربي كار ميكنيد.
به اين شكل موافقم كه من هميشه دنبال تجربههاي تازه هستم و سعي ميكنم هر كارم ،كار تازه و متفاوتي باشد. و اينكه احساس ميكنم نميخواهم خودم را تكرار كنم. ولي اينكه بگويم من فقط تئاتر تجربي كار ميكنم نه اين طور فكر نميكنم. هرچند از «ميخوام بخوابم» تا اين كار آخر دنبال تجربه چيزهايي بودم كه تجربه نكردم و دوست دارم چيزهاي تازهاي را در تئاتر جستوجو كنم.
خب اين يك برخورد كلي است. اما سوال من اين بود كه اين تئاتر تجربي است يا نه. با اين معنا كه تئاتر تجربي ساختارهاي معمول جريان بدنه و معمول را به چالش ميكشد...
از اين نظر بخواهيد حساب كنيد «شب آوازهايش را ميخواند» اين را دارد. چون با ريتمي كه جريان هميشگي تئاتر بدنه به دنبال آن است همخوان نيست. ريتم خودش را دارد. ضرباهنگ خودش رادارد. نگاهش به شخصيتپردازيها، جنس بازي و زاويه ديدخود اثر متفاوت است. برخوردش با درام، متن و نويسنده و برخوردش با متن نمايشي متفاوت است. از اين نظر اگر بخواهيم نگاه كنيم بله ميشود گفت اين اثر تجربي است. اما داستان اين است كه من خيلي قايل به اين برچسبها براي خودم نيستم.
چرا ؟
براي اينكه من روياها و افكار خودم را دنبال ميكنم و به واسطه آنها نمايش ميسازم. مشخصا اين روياها و افكار از يك جريان فكري عمومي منتج نميشود. مثلا بيانيه فتوريستها بيرون نيامده كه ما برويم بر اساس آن شروع كنيم تئاتر و نقاشي كار كردن و بقيه هم بر اساس اين ٣٠ بند بيانيه اثرشان را خلق كنند. ما چنين چيزي در ايران نداريم.
پس تئاتر تجربي نداريم؟
نه! تئاتر تجربي به معناي يك جريان منسجم و يكدست نداريم اما تئاتر تجربي به مفهوم آدمهايي كه سعي دارند تئاتر تجربي كار كنند يا شيوههاي جديد را در تئاتر تجربه كنند- نه آزمون و خطا- بله داريم. فقط مربوط به آتيلا پسياني هم نميشود. از امير كوهستاني، تا همايون غنيزاده، اصغر دشتي، حميد پورآذري تا جلال تهراني و حسن معجوني وجود دارد. ميشود گفت اينها دنبال تجربههاي تازهاي هستند.
خب اين خلط مبحث است! الان خيليها معتقدند همهچيز با هم قاطي شده. مثلا دكتر رفيعي معتقد است معمولا تئاتر تجربي كار كردن نتيجه سالها تئاتر كار كردن است. يعني تئاترتجربي مرحله آخر كار تئاتر است. پيتر بروك را هم مثال ميزند كه در ٧٠سالگي سراغ تئاتر تجربي رفت.
آقاي پيتر بروك كه كارهاي اخيرشان اصلا كارهاي قوي نيست! در يك دورهاي براي تلاشهايي كه كرده تاثيرگذار بوده، جهان نمايش را تغيير داده ولي همين الان كار آخرشان را شما در فستيوال آوينيون ميبينيد، فكر نميكنيد همان پيتر بروك است. هنرمند تغييرميكند. ضمن اينكه اينها رويكردها و دورههاي مختلف كاري دارند. مثلا آثار پيتر كاستلوچي كه خيليها ميگويند هنر هشتم است، يعني ديگر تئاتر هم بهش نميگويند، ميآيد و در كار آخرش خلاف كارهاي قبلي عمل ميكند و حتي برخلاف خودش. اينكه ما حتما به سن خاصي برسيم تا تجربي كار كنيم را من متوجه نميشوم. چون اصلا ممكن است مثلا ما به ٧٠ سالگي نرسيم.
استدلالشان اين است كه بايد روشهاي معمول و كلاسيك را كار كرد و بعد سراغ تجربه رفت.
به نظر من اين يك روش زورخانهاي است! كه مثلا طرف اول شاگردي كند، بعد استادي كند بعد بازوبند را بگيرد و داخل گود برود.
يعني ميگوييد اين يك مواجهه سنتي با موضوع است؟!
اين يك مواجهه سنتي است. مثلا ما الان كارگردانهاي جواني مثل يوسف باپيري يا جابر رمضاني داريم. اينها تئاتر بدنه كار ميكنند؟ به هيچوجه! اينها دارند تجربه ميكنند. و انصافا تاثيرگذار هم هست. با اينكه يك نسل از من فاصله دارند. چرا نبايد اين شيوه را كار كنند؟ من به اين تقسيمبنديها اعتقادي ندارم. چيزي كه به نظر من هنر و تئاتر ما را عقب انداخته است «كسوتگرايي» در هنر است. ما در هنر «كسوت» نداريم. البته هميشه احترام وجود دارد.
منظورتان پيشكسوت است!
آره! مثلا اينكه دليلي ندارد كه من در ٧٠ سالگي كاري را انجام دهم. واقعيتش را بخواهيد در هنر كسوت وجود ندارد. در هنر آنچه كسوت را مشخص ميكند ميزان خلاقيت است.
خب ميتوانم جمله شما را اين گونه تصحيح كنم كه «در هنر پيشكسوت نداريم»؟
هنر پيشكسوت ندارد. البته هر كسي كه حتي يك سال از من نوعي بيشتر كار كرده باشد من به احترام او ميايستم. اين بخش را سوا كنيد و حتي به خودم اجازه نميدهم درباره آثارش اظهارنظر كنم. اما به اين معنا كه هر كس پيشكسوت است ميداند چه ميكند و هر كس جوان است نميداند چه ميكند نه، اين را قبول ندارم. ما سارا كين را در حوزه نمايشنامهنويسي داريم كه زود ميميرد اما درامنويس فوقالعادهاي است. بايد صبر ميكرديم تا پيرسالي او؟! يا مثلا مارلو در جواني ميميرد. اين تقسيمبندي را متوجه نميشوم. كمكي هم به تئاتر نميكند. ما چون در تئاتر جرياني كه از جريانات منسجم فكري و اجتماعي ميآيد نداريم طبيعتا تمام تلاشهاي سازندگان خودانگيخته است. گروه تصميم ميگيرد چيزي را خلق كند و راهي را برود. مثلا گروه تئاتر ليو راهي را ميرود. گروه آقاي دشتي راه ديگري. گروه آقاي پورآذر كه اصلا دو دوره دارد. ميدانيد چرا چون اينها هنرمند هستند. هنرمند كه نميآيد به اين چيزها فكر كند. آنچه را دارد زيست ميكند، خلق ميكند.
لابهلاي حرفهايتان گفتيد «شب آوازهايش را ميخواند» ريتم خودش را دارد. ريتمي كه ريتم تئاتر بدنه نيست. اين را توضيح ميدهيد؟
زندگي معاصر ما زندگي پراضطرابي است. پر از تنش و شلوغي است. من با شما حرف ميزنم همزمان گوشي تلفنم را چك ميكنم. قهوهام را ميخورم و حواسم به چندجا هست. اين ريتمي را به وجود ميآورد كه در آن سكون وجود ندارد و چون سكون وجود ندارد فكر در آن كمترين اتفاق است. چرا ما كم كتاب ميخوانيم؟ چرا ميگوييم من وقت كتاب خواندن ندارم؟! وقت دارم يك ساعت در فيسبوك و تلگرام و اينها بچرخم اما وقت كتاب ندارم. كتاب مرا وادار به سكون ميكند. كه بنشينم و فكر كنم و من ميخواهم فقط تلگرافي فكر كنم. حالا اين اثر دقيقا جلوي چنين ريتمي ميايستد. ميگويد بنشين و اين فضا را به مرور بپذير. البته برخلاف تمام كارهاي من كه سكوت و سكون بيشتر است در اين كار كمتر است و اتفاقا مخاطب ما هم فكر ميكند تعريف ريتم يعني اثري كه سريع پيش ميرود. در صورتي كه هر اثري به فراخور خودش بايد ريتم و ضرباهنگ خودش را داشته باشد. مثل يك سمفوني ميماند. حركتها و سكوتهاي بجا. نه اينكه الزما حركت و حركت و حركت.
در نمايش شما دو ساحت مختلف وجود دارد. بدن و بيان. از جنبه بدني ما شاهد يك رويكرد تازهتر هستيم. بدنها به شكلي غلو شده با هم درگير هستند. نمونهاش هم صحنه درگيري سعيد چنگيزيان و نويد محمدزاده. كه البته نوعي سكوت نمايشي را تداعي ميكند. از طرف ديگر ديالوگها خيلي معمولي هستند. همان دغدغههاي هميشگي. اما اين دو يكدست نيستند. اين در خود نمايشنامه هست يا ايده شماست؟
نه! چنين چيزي در نمايشنامه نيست. نمايشنامه دو شخصيت به نام پدر و مادر دارد. بچه يك نوزاد است و به اين هيبت نيست!
يعني نمايشنامه را بازنويسي كرديد؟!
نه! من نمايشنامه را ننوشتم. فقط خوانش خودم را داشتم. جز دو يا سه مونولوگي كه در فواصل مختلف ميشنويد و نوشته من است بقيه خود متن اصلي است. اينها را هم براي اين نوشتيم كه ميخواستيم جهان ذهني شخصيت مرد را برجسته كنيم. چون داريم جهان ذهني مرد را روايت ميكنيم و چون اين استدلال را داريم، نميخواستيم انسجام داشته باشد. منطق ما اين بود. مثل وقتي كه دارم با شما به شكلي راحت حرف ميزنم و با كس ديگري درگيري دارم و ممكن است در همين حالت ليوان را به سمت او پرت كنم! اين حركت بدني من يك كار را انجام ميدهد و فضاي من با شما كار ديگري است. چون دقيقا دو جهان دارد در يك صحنه روايت ميشود. جهان ذهني من و جهاني كه دارم در آن زيست ميكنم با هم روايت ميشوند. وقتي اين دو با هم روايت ميشوند و همهچيز در دل هم هستند طبيعتا دو جنس برخورد متفاوت ميشود. شخصيت مرد با همسرش يك رفتار دارد و تنشهاي ذهني خودش را هم به شكل ديگري دارد. مثل كسي ميماند كه دلش ميخواهد سر خودش فرياد بزند اما جلوي شما اين كار را نميكند و وقتي شما بيرون ميرويد، فرياد ميزند اما اگر دوباره برگرديد نشسته و دارد با شما حرف ميزند. يعني فروخوردن اين انفجارها. در نهايت اين سركوبهاست كه باعث ميشود با گلوله به سر خودش شليك كند.
براي همين اين انفجارهاي شخصيتي را تا اين حد برجسته كرديد؟
بله، چون واقعيت عيني ندارد و در ذهن اتفاق ميافتد. اصل جهان نمايش همان گفتوگوهاي ملموسي است كه داريد ميبينيد و اين شتكهاي بسيار شديد و پركنتراست- من عمدا اينها را اينقدر پركنتراست نشان دادم- همان جهاني است كه دارد سركوب ميشود. مثل تصويري كه شخصيت مرد در بالش فرياد ميزند. اين هيچ جور درنميآمد مگر با اين كنتراست شديد بين جهان واقعي و جهان ذهني.
چرا اين شخصيت سركوب شده را به شكل سامورايي نشان داديد؟
به خاطر اين دايمي بودن و نظمش و اينكه سلوك دايمي اين آدم تبديل به چيزي آزاردهنده شده است. مثل آدمهايي كه وسواس ذهني دارند- يعني همهچيز را در مرتبترين حالت خود ميخواهند - اينها از چيزي رنج ميبرند. اين يك مكانيزم دفاعي است. روان دارد سعي ميكند از خودش دفاع كند. من سامورايي بودن را به اين دليل انتخاب كردم چون شخصيت مرد دوست دارد قهرمان باشد. اما دوست دارد اين قهرمان از جنس خودش باشد. سلوك، سكون. در همان مونولوگ اول ميگويد: «خستهام. مثل يك رونين.» رونين يعني سامورايي بيارباب. رونينها بيكارند. وقتي يك سامورايي اربابش ميميرد بيكار ميشود. نه حق دارد انتقام بگيرد. نه حق دارد بجنگد. بايد بين كشاورزها زندگي كنند. مرد خودش را به دليل ناكاميهايش يك رونين ميداند. هيچ كاري از دستش برنميآيد، در صورتي كه فكر ميكند ميتواند سلحشور باشد.
آتيلا پسياني هم در افتتاح نمايش به شما گفت سامورايي تئاتر ايران!
آره و خيلي جالب است كه بگويم اصلا نمايش را نديده بود. نه تمرين را و نه اجرا را. و وقتي نمايش را ديد به من ميگفت من باورم نميشود ناخودآگاه اين را گفتم. بله آقاي پسياني به من لطف داشتند.
آن وقت شما به عنوان يك سامورايي با اين سامورايي كه خودتان در نمايش تصوير ميكنيد چه نسبتي داريد؟!
خب اين سامورايي كه ما اينجا داريم يك سامورايي ساخته ذهن است! ذهن اين شخصيت. ما حتي وقتي با سعدي چنگيزيان تمرين ميكرديم حركتهايي را تمرين ميكرديم كه خيلي هم سامورايي واقعي به نظر نيايد. چون در واقع يك استحاله از آن است. تصوير ذهن شخصيت از يك سامورايي است. البته قوانيني كه ميشنويد واقعي هستند و از كتاب «بوشيدو» نقل شده است. اما ميخواستم بگويم اين ذهن از اين شخصيت اين را ميسازد. ما اول خواستيم عين تمرينهاي يك سامورايي را بگذاريم. بعد ديديم كه ما قرار نيست كه سامورايي واقعي ببينيم. ما ميخواهيم سامورايي ذهن اين مرد را ببينيم.
اين ايده كه ذهن يك شخصيت را به شكل يك شخصيت ديگر در صحنه نشان بدهيم يك ايده مستعمل و استفاده شده است. اين نگرانتان نكرد؟
چرا! ولي من اين چالش را خيلي دوست داشتم كه از اين كليشه استفاده متفاوتي كنيم. چون من سالها پيش در نمايش يرما اين كار را كردم. در نمايش يرما تمام كاراكترها در ذهن خودش بودند. ما در يرما اين كار را كرديم. خيلي هم مرسوم نبود. ولي من فكر ميكردم معشوقهاي كه در متن اصلي در صحنه چهارم ميآيد هميشه در ذهن مرد وجود داشته است. چون وقتي شما شك ميكنيد با اين شك داريد زندگي ميكنيد و ميخواستم اين زيستن با شك از همان اول ديده شود.
شما گروه بازيگر خوبي داريد! اما نويد محمدزاده همان نويدي محمدزادهاي است كه ميشناسيم؛ بازيگري كه خيلي خوب ميتواند انفجارهاي دروني شخصيت را نشان دهد. از سكون به حركتهاي انفجاري بيروني. نوعي شخصيت هيستريك.
اتفاقا نخستين نفري هستيد كه داريد اين را ميگوييد! من عكس اين را دارم ميشنوم.
واقعا؟!
بله! همه فكر ميكردند من نقش فاسق را به نويد ميدهم. اما ما برعكس عمل كرديم. وقتي به نويد گفتيم تو بايد نقش نويسنده را بازي كني كه آرام و منفعل است و فقط در ذهنش است كه منفجر ميشود كار برايش خيلي سختتر بود. يكي از چالشهايي كه داشتيم اين بود كه ميگفتيم نويد اين كار را نكن، اين اكت را نداشته باش. چون احتمالا شبيه فلان چيز است. اين تلاشي است كه ما كرديم. چون ميدانيد كه نويد را خيلي نميشود يكجا نگه داشت! (ميخندد)
از طرف ديگر سعيد چنگيزيان هم خيلي خوب با بدن حضور دارد. هم ديده ميشود و هم ساكت است و خب هوشمندانه هم هست. حضور دو بازيگر كه معمولا نگاهها را به سمت خودشان ميكشند، در دو نقش روبهروي هم، براي مخاطبان جدي تئاتر يك چالش جدي هم دارد! البته چنگيزيان چنين تجربهاي را در كاليگولا هم داشت. اما چرا سعيد چنگيزان كه به بازيگر توانايي به ويژه در حوزه بيان معروف است را براي چنين نقش كمديالوگ و شايد بيديالوگي انتخاب كرديد؟
به نظر من سعيد چنگيزيان يك بازيگر استاندارد است. فقط بيانش خوب نيست. همهچيز يك بازيگر استاندارد را داراست. سخت سليقه است و مترهاي هنري درستي دارد. پيش نيامده بود كه با هم همكاري كنيم وگرنه زودتر اين اتفاق ميافتاد. من با خيلي از بازيگرها كار كردهام. چنگيزيان از آن بازيگرهايي است كه خيلي خوب به كارگردانش نزديك ميشود. سعي ميكند كارگردان را بفهمد و چيزي را كه ميخواهي اجرا كند. و سعي ميكند به چيزي كه تو ميخواهي چيزي اضافه كند.
و باران كوثري؟!
باران كوثري! نخستين انتخاب ما بود و وقتي آن حادثه رانندگي براي خانم كوثري اتفاق افتاد و تصادف كرد شايد نزديك به ١٥ روز تمرينهاي ما عقب افتاد ولي ما تصميم داشتيم با خود باران كوثري كار كنيم و روي صحنه برويم. چون من كاراكترم را ميديدم و خانم كوثري جزو بازيگران زن جواني است كه با وجود سن كمي كه دارد تجربيات زياد و خوبي دارد و جنس كارهاي مرا خيلي خوب درك ميكند. من قبلا اين تجربه خوب را با ستاره پسياني هم داشتم. من از كار كردن با باران خيلي راضي هستم.
كاراكتر نوزاد شما هم كاراكتر جذابي است و آن چند جمله كوتاه «من بيدارم» واقعا شنيده ميشود. اما چرا نوزاد را با اين «هيبت» به قول خودتان نشان داديد.
من خودم بچه دارم. بچهها خيلي بيشتر از آنچه ما فكر ميكنيم، ميفهمند. فكر ميكنم وقتي ما جدل ميكنيم، بحث ميكنيم، به دليل قوي بودن سنسورهاي ذهنيشان بهشدت زود متوجه ميشوند كه شما دچار چه حالتي هستيد. من خودم وقتي به خانه ميرسم و خسته هستم كيان (پسرم) طوري كنارم مينشيند كه احساس ميكنم پدرم كنارم نشسته است! در صورتي كه يك بچه چهار سال و نيمه كنارم نشسته است. اين تصوير تصوير بزرگي است و فكر ميكردم اين بچه هم به اين شكل بايد روي صحنه باشد. به شكل واقعياش نه شكل هميشگي، البته از نظر تاثيري كه اين اتفاقات اطراف روي او ميگذارد. يعني در اين دعواي پدرومادر او رفتار بالغانهاي دارد. فقط يك جمله هم دارد همان «من بيدارم.» كه اين ميتواند استعارهاي باشد از اينكه تمام لحظاتي كه فكر ميكنيد من خوابم يا متوجه نميشوم من بيدارم و دارم شما را ميبينم و البته اين نخستين باري است كه نيلوفر زوارق- بازيگر اين نقش- دارد روي صحنه ميرود. از شانسش هم نقش سختي است. بايد خيلي تجربه داشته باشي. اما چون «آن» خوبي داشت انتخابش كردم. حضور صحنهاي خوبي دارد. سعي نميكند كار اضافهاي بكند.
«شب آوازهايش را ميخواند» وقتي شروع ميشود به نظر ميآيد ما با آشفتگيهاي ذهن انسان امروز مواجه هستيم. در ادامه داستان جدال قديمي جهان زنانه و مردانه ميشود و در نهايت با يك چرخش تاكيد خودش را روي يك وضعيت داستاني ميگذارد. در واقع گويي سه تم يا درونمايه را طي ميكند. در آخر هم تماشاچي را در جايگاه تلخ قضاوت كردن قرار ميدهد...
من وقتي اين نمايش را در سال ٨٤ كار كردم، دانشجو بودم و نخستين كارم بود. آن موقع كاملا طرف شخصيت مرد قرار گرفته بودم. به خاطر آن تفكرات دوران دانشجويي و كاري بود كه كاملا زن را مورد نقد قرار داده بودم. اما هرچه جلوتر رفتم احساس كردم كه واقعا در چنين قصهاي نميشود حق را به كسي داد. به نظرم تمام شخصيتهاي اين كار به يك اندازه موظف هستند از خودشان دفاع كنند. چون اين خلأ كه هر كدام به نوعي دارند، سبب ميشود تا چندان قضاوتشان راحت نباشد. به نظر من مرد در اين نمايش جز خودكشي تصميم ديگري نميتوانست بگيرد، راه ديگري باقي نمانده بود.
همان چيزي كه در مونولوگش هم به نقل از قوانين سامورايي به آن اشاره ميكند...
بله! آن جملهاي كه از قهرمان خودش نقل ميكند: اگر بين مُردن و زندهماندن مجبور به انتخاب شدي حتما مردن را انتخاب كن. چون طريقت سامورايي اصلا مرگ است. البته اين نگاه از آنجايي ميآيد كه تاريخ، طبيعت و جهان رو به زوال است. در هر چيزي با هم متفاوت باشيم، در يك چيز مشترك هستيم و آن هم رفتن به سمت زوال است.
تم و داستان اين نمايش مرا به ياد فيلم چهارشنبه سوري انداخت. آنجا هم فكر ميكرديم با يك زن اسكيزوفرنيك شكاك مريض مواجه هستيم و طرف شخصيت مرد ميايستاديم. اما در نهايت متوجه ميشديم كه شك زن بيهوده نبود. اين قصه هم همين جا هست. تا قبل از حضور شخصيت فاسق فكر ميكنيم مرد به شكل بيمارگونهاي شكاك است اما در نهايت ميفهميم كه اين شك چندان هم بيعلت نبوده است...
من كارهاي فرهادي را دوست دارم و ميبينم اما شخصا چهارشنبه سوري را بهترين كار فرهادي ميدانم. از نظر سليقه شخصي و حسي البته. ولي واقعيتش را بخواهيد اينكه اين مشابهت وجود دارد خيلي برايم جالب است. نميخواستم قضاوت كنم. در دوره امروز كه نميشود قضاوت كرد.
شما به جشنوارههاي جهاني هم ميرويد. ما در تئاتر، كجا هستيم؟
جايگاه ما فوقالعاده است! باور كنيد! در تئاتر ما از نظر توليد فكر، از نظر فردي (ونه جريان)، واقعا بچههاي بااستعدادي داريم. شك نكنيد! تئاترهاي ما كارهاي مشترك با كشورهاي ديگر انجام ميدهند، در اروپا به روي صحنه ميروند. به فستيوالهاي معتبر دنيا ميروند. خب اين ارزش زيادي دارد و اين نشان ميدهد حتما چيزي در اين بچهها هست. ما نخستين گروهي هستيم كه نمايشي را به شكل مشترك با هلند كار كرديم. يعني به دعوت آنها به توليد آنها به هزينه آنها اجرا كرديم. با استوني و تركيه كار كرديم. الان هم داريم يك پروژه را با بلژيك فعال ميكنيم.
پس تفاوت ما با غرب در كجاست؟
ما سختافزار نداريم! نميتوانيم سالن داشته باشيم كه در آن كار كنيم، پژوهش كنيم. الان اين سالنهاي كوچكي كه دارند ساخته ميشوند در عين اينكه خبر خوبي است، بد هم هست. اينكه تا كجا ميتوانند ادامه بدهند؟!
عدهاي ميخواهند تصديگري دولت را بردارند...
خب اينكه معلوم است. دولت نبايد در تئاتر باشد.
درست، اما عده ديگري هم ميگويند اگر دولت به اينها نرسد اينها شكست ميخورند...
الان توضيح ميدهم. در همه جاي دنيا بنيادهايي وجود دارند كه اين بنيادها به گروهها كمك مالي ميكنند، كمپانيهاي تئاتري. وقتي من ميخواستم نمايش «آدم آدم است» را در هلند كار كنم شش بنياد كمك كردند. به ميزانهاي مختلفي با كارموافق بودند اما كمك كردند. اما در ايران يا موافق هستيم يا نه. اگر موافق باشيم كمك ميكنيم اگر نباشيم كمك نميكنيم. نميتوانيم نگاه نسبي داشته باشيم.
فكر ميكنيد در دولت جديد و با اتفاقاتي كه دارد ميافتد شرايط بهتر ميشود يا نه؟
هميشه دولتهايي كه ميآيند و به هنر اهميت ميدهند كار كردن در آنها سختتر است
به نظر شما دولت روحاني به هنر اهميت ميدهد ؟!
به نظر من دولت آقاي روحاني براي سينما برنامههاي بيشتري داشت تا براي تئاتر!
درحالي كه امسال از طرف تئاتر سال تئاتر ناميده شده است...
پس بايد ببينم!
ولي به عكس آنچه شما ميگوييد سينماييها از دولت شاكي هستند كه توجه چنداني به سينما ندارد.
نه، اينكه اصلا نميشود. به خاطر اينكه راستش را بخواهي در دوراني كه خانه سينما تعطيل بود و سينما دچار ركودي بود كه معلوم بود چه آثاري توليد ميشود كه خود دوستان سينمايي هم معتقدند دوران سختي براي سينما بود، تئاتر سرپا بود و داشت با همه سختيها و مشقتهايش ميجنگيد. نه كسي عقبنشيني كرد، نه كسي از كشور خارج شد. همه نشستند و تلاش كردند. به سختي و كار كردند. سالهاست ما از دولت بودجه نميگيريم هيچ، با كلي مشكل هم درگير هستيم. فكر ميكنم آقاي روحاني بايد خيلي جديتر به تئاتر فكر كند. هميشه دور و بر دولتها را مشاوراني ميگيرند كه سالهاست كار نميكنند. امسال نخستين سالي بود كه از ما دعوت كردند براي بازسازي تئاتر شهر نظراتمان را بگوييم. حركت خيلي قشنگي بود. من رفتم و نظراتم را هم دادم. ولي بايد بيشتر ميبود.
يعني شما با داستان بازسازي تئاتر شهر موافقيد؟
به اين شكل نه! براي اينكه اول نبايد چيزي را خراب كنيم بعد بسازيم. ولي با اينحال خوشحالم كه آدمها پاي درست ساخته شدن آن ايستادند تا درست اتفاق بيفتد. اما با اين سرعت كند و كشدار نه. به هر حال دولت است كه بايد سالنهاي تئاتر بسازد.
يعني نقش دولت ساختن سالن تئاتر است؟
دولت بايد بيايد سختافزار را آماده كند. سالن و امكانات را بدهد و از آنها خروجي بخواهد. خروجي فرهنگي نه مالي. خودشان ميتوانند درآمدزايي كنند.
ولي خيليها در مورد عواقب تزريق پول و ورود بخش خصوصي هم هشدار ميدهند كه حاشيههايي كه در سينما وجود دارد وارد تئاتر نشود يا دستكم با ساختار درستي باشد كه به چنان پيامدهايي منتج نشود...
خب اين خطر الان وجود دارد. اگر دقت كنيد بخشي از مخاطبان تئاتر هم با تئاتر قهر كردند. خيليها به سختي دارند كار ميكنند چون نميخواهند به وضعيت موجود تن بدهند. گروهي كه به مخاطب باج ندهد و انديشه خودش را بياورد. چون باور غلطي در جامعه ما وجود دارد كه همه بايد از همهچيز سر دربياورند مثلا اگر يك كتاب فيزيك دكترا به شما بدهند بايد بفهميد؟و اگر نفهميد كتاب مشكل دارد؟ به مرور بخشي از بچههاي خود تئاتر اين مشكل را ايجاد كردند و مخاطب را تنبل كردند. به مرور به نفع مخاطب كار كردند. در صورتي كه بايد به ارتقاي فرهنگ كمك كنيم. بنده معتقد نيستم بيشتر ميفهمم. درحوزهاي كه دارم كار ميكنم نگاههايي دارم كه اين نگاهها ممكن است چيزي را ارتقا بدهد.
شما با انتخاب مديران تئاتري ما موافق هستيد؟
من كاري با آنها ندارم. من در دورهاي با سه مدير كار كردم. اما چرا كاري ندارم چون نه از آنها كمك خواستم نه خواستند كه با آنها حتي حرف بزنيم. تنها مديري كه اين احترام را به ما گذاشت خانم مقتدي، مدير تئاتر شهر بود كه مارا دعوت كرد و جلسات متمادي رفتيم و ايدههايمان را داديم. اما در هيچ دورهاي من به ياد ندارم كه چنين اتفاقي افتاده باشد. بايد اين را گفت.
حرف من كليتر است. من الان با رضا گوران، كارگردان «شب آوازهايش را ميخواند» حرف نميزنم. به عنوان يك تئاتري و كسي كه سالها در تلويزيون به عنوان مجري كارشناس و نماينده جامعه تئاتري با تئاتريها و مديران حرف زد، با شما حرف ميزنم...
پس بگذار صادقانه و صريح بگويم. هنرمندان ما دارند جلو ميروند اما مديران ما سالهاست يكجا ايستادهاند.
و حرف آخر!
فكر ميكنم ما بايد يك چيز را از خودمان بگيريم و آن هم فرهنگ «ريا»ست. متاسفانه بيشتر اوقات چيزي كه ميگوييم، نيستيم.
الان اين را به كي گفتيد؟!
به خودم، به همه! انگار ما مجبوريم زندگي دوگانهاي داشته باشيم و «شب آوازهايش را ميخواند» داستاني از اين زندگي دوگانه است. البته اين را هم از ياد نبريم كه خيلي وقتها وقتي ميپرسيم چرا دروغ ميگويي، ميشنويم كه چون ظرفيت شنيدن حرف راست وجود ندارد. يكبار هم از اين زاويه به دروغ نگاه كنيم.
جملههاي كليدي
اينكه تئاتر تجربي حتما براي بزرگان تئاتر است، يك روش زورخانهاي است! كه مثلا طرف اول شاگردي كند، بعد استادي كند، بعد بازوبند را بگيرد و داخل گود برود. اينكه ما حتما به سن خاصي برسيم تا تجربي كار كنيم را من متوجه نميشوم. چون اصلا ممكن است مثلا ما به ٧٠ سالگي نرسيم.
در هنر كسوت وجود ندارد. در هنر آنچه كسوت را مشخص ميكند ميزان خلاقيت است.
باران كوثري! نخستين انتخاب ما بود و وقتي آن حادثه رانندگي براي خانم كوثري اتفاق افتاد و تصادف كرد شايد نزديك به ١٥ روز تمرينهاي ما عقب افتاد ولي ما تصميم داشتيم با خود باران كوثري كار كنيم.
جلمههاي كليدي
زندگي معاصر ما زندگي پراضطرابي است. پر از تنش و شلوغي است. من با شما حرف ميزنم همزمان گوشي تلفنم را چك ميكنم. قهوهام را ميخورم و حواسم به چندجا هست. اين ريتمي را به وجود ميآورد كه در آن سكون وجود ندارد و چون سكون وجود ندارد فكر در آن كمترين اتفاق است.
ما سختافزار نداريم! نميتوانيم سالن داشته باشيم كه در آن كار كنيم، پژوهش كنيم. الان اين سالنهاي كوچكي كه دارند ساخته ميشوند در عين اينكه خبر خوبي است بد هم هست. اينكه تا كجا ميتوانند ادامه بدهند؟!
ما سارا كين را در حوزه نمايشنامهنويسي داريم كه زود ميميرد اما درامنويس فوقالعادهاي است. بايد صبر ميكرديم تا پيرسالي او؟!
اعتماد/از پنجم دي در سينماهاي هنر و تجربه
«بهمن» فرشباف بر پرده سينماها
فرناز ميري / فيلم «بهمن» به كارگرداني مرتضي فرشباف كه پيشتر در جشنوارههاي خارجي توانست موفقيتهايي را كسب كند از پنجم دي در سينماهاي گروه هنر و تجربه به نمايش درميآيد. فرشباف متولد سال ١٣٦٥ در گنبد كاووس و فارغالتحصيل هنرهاي زيبا از دانشگاه هنر تهران است. در فيلم «بهمن» به تهيهكنندگي جواد نوروزبيگي بازيگراني چون فاطمه معتمدآريا، احمد حامد، فريده اسماعيلي و مريم شيرازي حضور دارند.
بهزودي «بهمن» در سينماهاي هنر و تجربه به نمايش گذاشته ميشود. اما پيشتر اين اثر در جشنوارههاي خارجي موفقيتهايي كسب كرد. اين روند چگونه بود؟
به سفارش محمد اطبايي، پخشكننده فيلم، اين اثر در ابتدا براي فستيوال «پوسان» كره جنوبي و پس از آن فستيوال «شبهاي سياه تالين» فرستاده شد و مورد توجه قرار گرفت. همچنين به تازگي فستيوال «آسياپاسيفيك» از فاطمه معتمدآريا، بازيگر اين فيلم به عنوان بهترين بازيگر زن سال تقدير كرد. از طرفي اين فيلم در ايالتهاي مختلف امريكا به نمايش درآمده و همچنين از طرف فستيوال مونيخ نيز پذيرفته شده و قرار است در اين فستيوال به نمايش دربيايد.
فكر ميكنيد علت استقبال جشنوارههاي خارجي از فيلم «بهمن» چيست و چرا مخاطبان غير ايراني به اين فيلم توجه نشان دادهاند؟
بهنظر دليل اين استقبال و توجه فضاي ادبياتي است كه بر فيلم حاكم است كه خيلي به جنس فضاي موجود در ادبيات غرب نزديك است. از سوي ديگر از نظر معضلات و مشكلاتي كه هما، شخصيت ميانسال فيلم با آن روبهرو است وجوه اشتراكي با شخصيتهاي جهانشمول دارد كه سبب شد مخاطب غيرايراني نيز با اين فيلم ارتباط برقرار كند.
«بهمن» چندمين اثر شماست و فرآيند توليد آن به چه صورت بود؟
نخستين فيلم من با عنوان «سوگ» قرار است پس از اكران «بهمن» در سال آينده به نمايش درآيد. «سوگ» توليد سال ١٣٩٠ است و توانست جايزه اصلي بخش جريان نو شانزدهمين دوره جشنواره بينالمللي فيلم «پوسان» و جايزه بهترين فيلم جشنواره دوويل فرانسه را به خود اختصاص دهد و در همان دوران در فرانسه، بوستون، شيكاگو، نيويورك، لسآنجلس و ساير كشورهاي اروپايي به مدت يك ماه اكران شد. موفقيت اين فيلم به من در توليد فيلم «بهمن» كمك كرد. از آنجا كه اين فيلم در فضاي ويژهاي توليد شد و قصه مكاني بود كه ١٠ روز متوالي بارش برف در آن بند نميآمد، فرآيند توليد اين فيلم دشوار و ويژه بود و معتقدم خوش اقبالي من بود كه با يك تيم حرفهاي كه همگي انتخابهاي اول من بودند و بهويژه بازيگري چون فاطمه معتمدآريا توانستم اين فيلم را بسازم.
داستان درباره هما، پرستار بيمارستاني است كه به دليل شبكاري ١٠ روزه در آستانه فروپاشي عصبي قرار ميگيرد، تا چه اندازه اين داستان متاثر از فضاي اجتماعي حال حاضر است؟
داستان اين فيلم برگرفته از يك داستان كوتاه با نام «برف» نوشته ان. ديتي، نويسنده امريكايي است. همچنين اين فيلم برگرفته از رابطه مادرم با مادر بزرگم است. مادربزرگم در ماههاي پاياني زندگياش به دليل بيماري تصميم گرفت از لندن به ايران بيايد و مادرم از او پرستاري ميكرد. نوع رابطه مادر و مادربزرگ الهامبخش داستان اين فيلم و شخصيت اصلي آن يعني هما بود. از طرفي حضور نسيم مرعشي در كنار من براي نگارش فيلمنامه به من كمك ميكرد كه جنس نگاه و دغدغههاي شخصيت زني كه خلق شده بود به دنياي زنانه و درونمايههاي چنين داستانهايي نزديك باشد.
فيلم در گروه سينمايي هنر و تجربه اكران ميشود. بهنظر شما چقدر اكران در اين گروه سينمايي به بهتر ديده شدن فيلم كمك ميكند يا اينكه معتقديد بهتر بود در گروه سينماهاي آزاد به نمايش درآيد؟
از روز شنبه (٥ دي) فيلم «بهمن» در گروه سينمايي هنر و تجربه اكران ميشود. يكي از جذابيتهاي سينما اين است كه مشخص نميشود چه مسيري به جذب تماشاگر بيشتر براي فيلم كمك ميكند. اما اين فيلم به هدفگذاري گروه مخاطب سينماي هنر و تجربه خيلي نزديك است. از طرف ديگر هنر و تجربه كمك كرد فيلمهاي بسياري از خاكخوردن در آرشيوها نجات يابند و براي مخاطب سينما اكران شوند. از همين رو من با ذات كلي اين گروه سينمايي خيلي موافق هستم اما برخي جزييات وجود دارد كه در طول زمان و با گفتوگو و تعامل با مديران و سينماگران ميتواند بهتر پيش برود.
شما يكي از شاگردان عباس كيارستمي بودهايد، اين فيلمساز و فيلمهاي او چه تاثيري بر فضاي كلي فيلمهاي شما داشته است؟
تاثير سينماي كيارستمي بر فيلمسازان چه آنهايي كه در كلاسهاي او حضور داشتهاند و چه آنهايي كه در كلاسهايش نبودهاند، انكارناپذير است. اما براي من كه يكي از شاگردان او بودهام بخش ديگر اين تاثير از اين لحاظ است كه ميتوانم به كمك آشناييام با اين فيلمساز از ابتدا فيلمنامه، نسخه تدوينشده يا فيلم در هر مرحلهاي را به كيارستمي به عنوان يك مخاطب بدون تعارف كه نگاه مشخصي در سينما دارد و ديدگاه خودش را بيتعارف و صريح مطرح ميكند، در ميان بگذارم و عكسالعمل و نظر او را جويا شوم.
و سخن آخر؟
خيلي علاقهمندم اين شانس را داشته باشم كه بازخوردهاي تماشاگران را در سالنهاي سينما دريافت كنم چراكه هنوز تجربه اكران در ايران را نداشتهام و تاكنون تجربههاي اكران فيلمهايم در ايران در حد نمايش تكسانس بوده است. اما اين امكان كه مخاطب ايراني بتواند فيلم را ببيند و براي آن تبليغ يا حتي ضد تبليغ بكند نقطه پاياني كار يك فيلمساز ميتواند باشد تا نفس راحتي بكشد و به تماشاي نتيجه كارش بنشيند.
ایران/وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در اختتامیه جشنواره شعر حوزه (اشراق):
شعر، پیشانی تمدن ایرانی است
زبان شعر میتواند کاراترین ابزار برای بالندگی پیام انقلاب باشد
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: شعر حوزه در جستوجوی واقعیت و حقیقت بوده و از این رو از قصص قرآنی، منابع عرفانی و منظومههای اسلامی دستمایه گرفته است.
علی جنتی عصر دوشنبه در آیین اختتامیه سومین جشنواره بینالمللی شعر حوزه (اشراق) گفت: جشنوارهای که به اسم اشراق نامگذاری شده مروج حکمت شیخ سهروردی است که معتقد بود حصول به حقیقت از طریق کشف و شهود صورت میگیرد. او میاندیشید که هستی غیر از نور نیست و انسان میتواند به دیگران نور برساند. عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با بیان اینکه شاعر و هنرمند تا به نور وحدانیت خداوند آراسته نشود قریحه شاعری و آفرینندگی پیدا نمیکند، اظهار داشت: شعر حوزه در جستوجوی واقعیت و حقیقت است و از قصص قرآنی، منابع عرفانی و منظومههای اسلامی دستمایه گرفته است. جنتی خاطرنشان کرد: زبان شعر شفاف ترین، خوش آهنگ ترین و در بسیاری از موارد ماندگارترین حضور هنری را در ذهن مردم هر کشور دارد، برای همین گذشتگان بسیاری از تواریخ را در شعر میآوردند یا مردم شعر را چاشنی کلام خود میکردند. جنتی تصریح کرد که گزاف نیست اگر بگوییم شعر پیشانی تمدن ایرانی است و جهانیان بیش از هر چیز ما را با حافظ، سعدی، فردوسی و مولانا میشناسند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: هر ایرانی بالقوه یک شاعر است، در نتیجه شعر شناس قابلی هم است، پس از هزاران سال خود مردم تصمیم میگیرند که کدام شعرها باقی بمانند به همین خاطر شاعرانی در طول زمان ماندگار شدند که نه برای حاکمان بلکه برای مردم شعر گفتند.
جنتی ادامه داد: شاعران ایرانی در طول جنگهای تحمیلی به مردم این کشور همواره از صلح سخن گفتهاند و امروز نیز برای ادراک شرایط جامعه به شعری نیاز داریم که زبان گویای مردم و جامعه باشد. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی یادآور شد: جشنواره بینالمللی شعر حوزه همان نهال مبارکی است که سه دهه پیش پایه گذاری آن در مشهد شکل گرفت و امسال در تهران به بالندگی رسیده است؛ ادامه این مسیر بشارت بازگشت شعر آیینی به جایگاه اصلی اش را زمزمه میکند.
رسالت شاعر حوزوی
در بخش دیگری از این مراسم، حجتالاسلام سیدعبدالله حسینی دبیر جشنواره در سخنانی اظهار داشت: جشنواره شعر حوزه سه دهه پیش از این با پیام رهبر معظم انقلاب شروع و در حال حاضر مبدل به یک نخل بالنده شده است. وی افزود: در این دوره از جشنواره شعر حوزه که به صورت بینالمللی برگزار شده است، شاعرانی از افغانستان، استرالیا، اتریش، هند و پاکستان و ایران حضور داشتند که میزان استقبال از آن سه برابر دوره قبل بوده است. در ادامه این مراسم، حجتالاسلاموالمسلمین صادقی رشاد نیز دقایقی را برای طلاب به سخنرانی پرداخت. وی نخست عنوان کرد: اگر از ما بپرسند که شعر حوزوی چه شعری است بنده میگویم آن شعری حوزوی است که غیر از حوزویان کسی نتواند بسرایدش. صادقی رشاد در ادامه به بیان چند توصیه به شاعران حوزوی پرداخت و گفت: شاعر حوزوی رسالتش این است که شعر ماندگار و مایهور بسراید. پسندیده نیست که شاعر حوزوی، فاضل و اهل کلام رفتار شعر صورت زده و احساسی داشته باشد که آفت شعر معاصر است. این استاد حوزه علمیه ادامه داد: اگر باید شعر ماندگار سروده شود، شاعر آن کسی جز طلبه نیست. به همین خاطر من تأکید دارم طلاب نباید به سبک و قالب متأخر که سطحی است، آلوده شوند. وی ادامه داد: احساس را به شکلهای دیگری هم میشود اغنا کرد، اما شعر احساسی، شعر ماندگاری نیست. به باور من مایه اصلی برای سرایش شعر ناب، در دست طلاب است و کمتر کسی مانند آنها است که میتواند شعرمایه ور بسراید به همین خاطر معتقدم که نباید شعر طلاب، شعری احساسی باشد. وی همچنین گفت: هر کلمهای که از زبانی خارج میشود تا قیامت چون موج مؤثر خواهد بود، با این حال من هم تأکید دارم که شعر حوزه نباید برای حوزویان مشغله ایجاد کند. ولی شاعر حوزوی کسی است که میتواند ارزشها را با ابزار خود به شکلی عنوان کند که بخوبی در عالم پایدار شوند.
ایران/دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب در آستانه هفته وحدت خبر داد
افشای جریان های تکفیری محور برنامه های هفته وحدت
مهسا رمضانی
آیتالله محسن اراکی، دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، در نشستی خبری از برگزاری«29 کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی» با حضور بیش از 300 نفر از شخصیتهای بزرگ خارجی جهان اسلام در آستانه هفته وحدت خبر داد و اعلام کرد که افتتاحیه این نشست 6 دیماه با سخنرانی ریاست جمهوری در محل اجلاس سران برگزار خواهد شد. دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، در نشستی خبری که روز گذشته، اول دیماه، در محل موزه شهدا برگزار شد به سؤالات خبرنگاران درباره «29 کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی» با موضوع بحرانهای کنونی جهان اسلام پاسخ گفت.
آیت الله اراکی با بیان اینکه امسال به مناسبت هفته وحدت، مجمع جهانی تقریب مذاهب مجموعه گستردهای از فعالیتها چه در داخل و چه در خارج از کشور را در دستور کار خود قرار داده است، گفت: «مهمترین این برنامهها، برگزاری 29 کنفرانس وحدت اسلامی است که طی روزهای 6 الی 8 دی ماه مصادف با 15 الی 17 ربیعالاول برگزار میشود که در آن از بیش از 500 شخصیت برجسته جهان اسلام دعوت به عمل آمده است و تاکنون 301 نفر از دعوت شدگان برای حضور در این کنفرانس اعلام آمادگی کردهاند. این در حالی است که از داخل کشور نیز حدود 320 شخصیت در کنفرانس وحدت حضور پیدا میکنند.» وی همچنین افزود: «تاکنون 39 نفر از حوزه کشورهای اروپایی و امریکایی، 160 نفر از حوزه افریقا و کشورهای عربی و 99 نفر از حوزه آسیا و اقیانوسیه برای حضور در 29 کنفرانس وحدت اسلامی اعلام حضور کردهاند که از این تعداد حدود 60 نفر از شخصیتهای برجسته نظیر وزرا، رؤسای مجالس و مفتیان اعظم هستند و بقیه مهمانان نیز از علما، نخبگان، شخصیتهای برجسته دانشگاهی و رؤسای دانشگاهها خواهند بود».
وی با انتقاد از سازمانهای بین المللی مدعی حقوق بشر، تصریح کرد: «این همه سازمانهای حقوق بشر در جهان وجود دارد چرا در رابطه با جنایت نیجریه سکوت اختیار کردهاند. سکوت آنها در برابر این جنایت نمیتواند باعث سرپوش گذاشتن بر این جنایت شود زیرا این جریان خاتمه نمییابد و ادامهدار خواهد بود و این آتش دامنگیر کشورهایی که در برابر این فاجعه سکوت کردهاند، نیز خواهد شد». آیت الله اراکی با بیان اینکه مجمع جهانی تقریب در سراسر جهان اقدامهای گستردهای در راستای ایجاد وحدت انجام داده است، گفت: «فعالیت های مجمع جهانی تقریب تأثیر بسیار خوبی در جهان داشته است و میکوشد تا در مقابل حرکتهای گسترده تکفیری در جهان اسلام، به جریانی تقریبگرا و وحدتگرا جامه عمل بپوشاند».
وی همچنین افزود: «مجمع جهانی تقریب مذاهب اتحادیههای مختلفی نظیر اتحادیه علمای مقاومت، اتحادیه بانوان جهان اسلام، اتحادیه تجار و بازرگانان، اتحادیه دانشگاهیان و نخبگان فرهنگی، اتحادیه جوانان و دانشجویان تقریبی، اتحادیه سادات، اتحادیه علم و فناوری جهان اسلام و کمیته مساعی حمیده را به منظور سهیم کردن قشرهای مختلف جامعه در جنبش وحدت و تقریب ایجاد کرده است که در کنفرانس وحدت امسال شاهد حضور این اتحادیهها خواهیم بود و در قالب این اتحادیه تلاش میکنیم که قشرهای گوناگون جامعه را در رابطه با تقریب عملیاتی کنیم و آنها را برای مقابله با جریانهای افراطی و تکفیری سهیم و قلم آنها را نیز در این رابطه فعال کنیم». وی در پایان ابراز امیدواری کرد که بتوان از این کنفرانس (بینالمللی وحدت اسلامی) پیشنهادهای عملی در راستای استحکام وحدت و مقابله با جریانهای تکفیری را شاهد بود.
ایران/هاشمی رفسنجانی:
هنرمند واقعی در هیچ مکان و زمانی غریب نیست
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تصریح کرد که هنرمند در هیچ مکان و زمانی غریب نیست. آیتالله هاشمی رفسنجانی، در دیدار جمعی از هنرمندان عرصه سینما، تئاتر و تلویزیون، هنرمندان را آیینهای برای انعکاس فرهنگ و هنر جامعه در فضای جهانی دانست و گفت: رسیدگی و توجه به مسائل آنها، توجه به نیازهای فرهنگ کشور است. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، با بیان این جمله که «هنرمند واقعی در هیچ مکان و زمانی غریب نیست»، گفت: باید خیال جامعه بابت هنرمندانشان جمع باشد و نباید مردم ناراحت و نگران آنها باشند. هاشمی رفسنجانی که با حوصله فراوان به درد دلهای صمیمانه هنرمندان گوش سپرده بود، دغدغههای معیشتی و خواستههای این قشر فرهنگی را در مقابل کارهای هنری بزرگی که در طول تاریخ انقلاب اسلامی انجام دادهاند، ناچیز دانست و گفت: باید یکبار و برای همیشه، برنامهای جامع و منطقی از سوی مسئولان فرهنگی تدوین شود تا این قشر که سالها احساسات مردم را برانگیختهاند، برای هزینههای زندگی بویژه در دوران پیری و سالخوردگی احساس نیاز نکنند.
جام جم/الهه رضایی: نباید از نسل امروز عقب بمانیم
مجری جوان دهه 60، حالا دختری 29 ساله دارد که ازدواج کرده و پسر 27 سالهاش، دانشجوست. الهه رضایی، مجری محبوب دهه شصتیها، چندان به شهرت فکر نمیکند برای همین تلاش نمیکند به هر قیمتی شده، آنتن داشته باشد.
تصویر الهه رضایی: نباید از نسل امروز عقب بمانیم
رضایی سبک خاص زندگی خودش را دارد و مثل همان زمانی که برنامههای کودک و نوجوان را با آرامش اجرا میکرد به سوالات ما درباره زندگیاش پاسخ میدهد.
من از همان بچههای دهه شصتی هستم که پای برنامههای شما مینشست و از اجرای خوب شما لذت میبرد ...
خیلی هم اجراها خوب نبود! نمیدانم چرا بچههای آن دوره اینقدر از اجرای ما خوششان میآمد !
شاید به این دلیل که بچههای آن دوره بهجز تلویزیون که کوچک و بیشتر هم سیاه و سفید بود، سرگرمی دیگری نداشتند.
و مجبور بودند ما را تحمل کنند!
تحمل نمیکردیم! در اجرای شما صمیمیتی بود که نیاز ما در آن دوره بود، سالهایی که جنگ بود و صمیمیت شما به ما آرامش میداد.
این نظر قریب به اتفاق بچههای دهه شصتی است! صمیمیتی که شما از آن میگویید حس واقعی من و خانم خامنه بود که به بچهها منتقل میکردیم به همین به دل شما مینشست. هر دوی ما حرفهایی را میگفتیم که به آنها اعتقاد داشتیم .
در آن شرایط این حس آرامش را کجا دریافت میکردید که آنقدر قوی بود و میتوانستید آن را به دیگران هم منتقل کنید.
حس درونی بود. خیلیها هنوز هم به من میگویند که تو مهربان هستی، آرامش شما، ما را هم آرام میکند و... البته من آدم بیخیال و خونسردی نیستم...
خونسردی با بیخیالی و بیتفاوتی فرق میکند.
بله آدمهای خونسرد، آرام هستند و اطرافیان خود را هم آرام میکنند. خونسردی در آرامش فردی، خانواده، محیط کار، اجتماع و ... تاثیر دارد. اما معتقدم که اگر ویژگی شخصیتی و رفتاری در طول زمان در فردی ثابت بماند، یعنی در ذات او ریشه دارد. در یک خانواده شاید چند فرزند زندگی کنند که هر کدام خصلتهای خاص خود را داشته باشند و مثلا یکی از آنها از دیگری آرامتر باشد. خانواده و شرایط تاثیرگذار است اما به شخصیت درونی آدمها هم بستگی دارد.
این ذهنیت در مردم هم ماندگار شده که خانم رضایی دهه 90 باید همان ویژگیهای خانم رضایی دهه 60 را داشته باشد، آیا این خواسته مردم باعث شده این ویژگی در شما حفظ شود؟
بله. من از نظر اخلاقی و رفتاری با دهه 60 چندان تفاوتی نکردهام. معتقدم شاید افراد در دورهای از شرایط موجود، خصلتهایی را دریافت کنند و شبیه آنها شوند اما اگر این ویژگی در ذات آنها وجود نداشته نباشد به مرور زمان آن را از دست میدهند. من بهعنوان یک آدم آرام بین مردم شناخته شدهام اما در موقعیتهای مختلف واکنشهای گوناگون نشان میدهم شاید گاهی هم عصبانی شوم اما چون ذاتا آرام هستم، عصبانیتم موقتی است و خیلی زود جایش را به آرامش میدهد.
آن زمان که برنامه کودک را اجرا میکردید، 16 ساله بودید شهرتی که در آن سن و سال به دست آوردید، چقدر زندگی شما را تحتالشعاع قرار داد؟ شنیدم که همسر شما متخصص قلب است، آیا ازدواج شما ربطی به شهرت آن دوره داشت؟
زمانی که من ازدواج کردم، همسرم دانشجوی سال سوم پزشکی بود پس برایم مهم نبود که با آدم معروف و مشهوری ازدواج کنم. در آن سن و سال سواد و تحصیلات طرف مقابل برایم خیلی اهمیت داشت. اما هیچوقت به این فکر نمیکردم که چون مجری هستم با مردی ازدواج کنم که در همه چیز اول بوده و به اصطلاح نامبروان باشد. برای همسرم هم مهم نبود که من مجری هستم و مشهور و میتواند از این بابت سود ببرد. متاسفانه الان برخی از آدمها به دلیل منفعتهای شخصی با یکدیگر ازدواج میکنند.
پدر یا مادرتان در حرفه رسانه فعال بودند که شما به سمت اجرا رفتید؟
نه ! پدر و مادرم اصالتا دماوندی هستند. پدرم آن زمان کارمند دادگستری و بسیار مذهبی بود. او خیلی روی حلال و حرام مقید بود. مادرم هم مذهبی بود و رفتار و شخصیت آنها به شدت روی ما که چهار تا خواهر و برادر بودیم، تاثیر گذار بود.
برخی از والدین به حلال و حرام مقید هستند و معتقدند که لقمه حلال باعث عاقبت بهخیری فرزندان میشود، شما در یک خانواده مذهبی بزرگ شدهاید تاثیر این نگرش را در زندگی خود دیدهاید؟
بله بسیار موثر است. شاید بچههایی که با این سبک تربیتی بزرگ میشوند از خیلی امکانات زندگی عقب بمانند و از موقعیتهایی کنار گذاشته شوند اما زندگی بهتر و با کیفیتتری خواهند داشت. خودم و همسرم در چنین خانوادهای بزرگ شدهایم و در زندگی مشترک هم بهشدت مقید به حلال و حرام هستیم و به راهی نمیرویم که پول حرام وارد خانواده ما شود.
برخی معتقدند که مذهب بازدارنده است و جلوی پیشرفت را میگیرد اما شما در دهه 60 در یک خانواده مذهبی بزرگ شده و مجری تلویزیون شدید، به نظرتان چگونه میتوان هم مذهبی بود هم پیشرفت کرد و در عرصههای مختلف حضور داشت؟
اگر از مذهب شناخت درست وجود داشته باشد، متوجه میشویم که هیچ موضوع بازدارندهای در آن وجود ندارد. همه آدمها میتوانند در همه موقعیتها و عرصههایی که مذهب ممانعتی برای آنها نگذاشته است، حضور داشته باشند. مذهب اصلا مانع و دست و پاگیر نیست؛ مگر در مسائل اخلاقی و همان حلال و حرامی که دربارهاش صحبت کردیم. وقتی کارمان را بر اساس اخلاق انجام دهیم، میتوانیم در همه عرصهها حضور داشته باشیم و مذهب هم بازدارنده نباشد.
شما سالهاست در حوزه رسانه فعالیت میکنید و بیشتر اجرای برنامههای کودک و خانواده را به عهده داشتهاید به نظرتان چگونه باید مذهب را برای بچههای امروز تبیین و آموزش داد که آن را بپذیرند و با اصول آن همراه شوند؟
باید افراد متخصص این اصول را برای بچهها به درستی بازگو کنند. این افراد در وهله اول باید خودشان مقید و متعهد به حرفهایی باشند که آنها را بازگو میکنند و باید آنقدر اطلاعات داشته باشند که بتوانند به سوالات ریز و درشت بچهها پاسخ بدهند و مهمتر اینکه توانایی جلب اعتماد آنها را داشته باشند.
یکی از مشکلاتی که جامعه امروزی ما و بهخصوص خانوادهها را تهدید میکند، ریاکاری است! بچهها در خانه با رفتارهایی روبهرو میشوند که عکس آن را در جامعه میبینند و در بیشتر مواقع دچار رفتار دوگانه میشوند به نظرتان در این شرایط چه باید کرد؟
این روزها هدایت و تربیت بچهها کار دشواری است. رسانهها زیاد شده و بچهها خودشان از جاهای مختلف اطلاعاتی را دریافت میکنند که گاهی حتی خانوادهها به آن اطلاعات دسترسی ندارند. برای بچههای امروز سوالاتی پیش میآید که پدر و مادرها نمیتوانند به آنها پاسخ بدهند. در مقابل گاهی والدین به بچهها چیزهایی میگویند که خودشان به آن عمل نمیکنند و این رفتار باعث میشود که آنها دچار رفتار دوگانه شوند، این اتفاق در مدرسه هم رخ میدهد. واقعیت این است که کار پدر و مادرها، مدارس، مسئولان و مدیران جامعه، این روزها خیلی دشوارتر از گذشته است. آنها باید تلاش کنند که از نسل امروز عقب نمانند. پدر و مادرها با همه مشغلهای که دارند، باید حواسشان به بچهها باشد. دوستان فرزندانشان را بشناسند و بدانند که آنها با چه کسانی رفتو آمد میکنند و...
اگر بخواهید الان برای بچهها برنامه اجرا کنید باید چه ویژگیهایی داشته باشید؟
باید اطلاعاتم را در همه زمینهها افزایش دهم و با کارشناسان زیادی در ارتباط باشم تا بتوانم بهعنوان یک مجری، جوابگوی سوالات و نیاز کودکان و نوجوانان باشم. بچههای امروزی با بچههای دهه 60 خیلی فرق دارند. مشکلاتی که این بچهها با آن درگیر هستند در دهه 60 اصلا وجود نداشت، بنابراین من باید راه گفتوگو و تعامل با بچههای امروز را پیدا کنم تا کلامم در آنها موثر باشد.
جام جم/پیشگامی رسانه ملی در پیشگیری از اعتیاد
در حالیکه آمارهای رسمی از وجود یک میلیون و 300 هزار معتاد در کشور خبرمیدهد، اما سازمانهای مردمنهاد تاکید دارند که این تعداد بیشتر از ارقام اعلام شده است. حتی برخی آمارهای غیررسمی تعداد افراد دست به گریبان با معضل اعتیاد را تا چهار میلیون نفر نیز ذکر میکنند. با این حال و با استناد به هر آمار رسمی یا غیررسمی، میتوان به اطمینان گفت که نزدیک به ده میلیون ایرانی، مستقیم و غیرمستقیم با معضل اعتیاد درگیر هستند.
تصویر پیشگامی رسانه ملی در پیشگیری از اعتیاد
در کشور ما 26 نهاد و سازمان مسئول و متولی پیشگیری و مقابله با اعتیاد هستند. در این میان، رسانهها و به خصوص سازمان صدا و سیما نقشی مهم و تاثیرگذار در ارتقای سطح آگاهی عمومی مردم و پیشگیری و البته مبارزه و تقابل با این معضل خانمانسوز ایفا میکنند. رسانه ملی سالهاست با تولید برنامههایی با ساختارهای مختلف و متنوع از جمله مستند، گفتوگومحور، نمایشی و برگزاری میزگردهای چالش برانگیز علمی و تخصصی عزم خود را جزم کرده تا اعتیاد را از بطن خانوادهها و بالطبع جامعه ریشهکن کند. گروههای اجتماعی، خانواده و فیلم و سریال شبکههای متعدد تلویزیونی این روزها برنامههایی را تدارک میبینند که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم نگاهی ژرف و جدی دارد به اعتیاد، عوارض و راههای درمانش و البته هشدارهایی میدهد درباره پیشگیری از این معضل که به گواه و اعتراف تمام کارشناسان و متخصصان؛ پیشگیری بهترین راه مقابله با اعتیاد است.
خروج از قالب کلیشهای نصیحتمحور
«شوکران» از سلسله برنامههای مستند اجتماعی «شوک» است که نگاهی ویژه و اختصاصی به حوزه اعتیاد و عوارض آن دارد. شهرام شکیبی، تهیه کننده شوک، اعتیاد را مادر آسیبهای اجتماعی میداند و میگوید: در شوکران سعی کردهایم از قالب کلیشهای نصیحتمحور خارج شده و به بررسی مصداقهای عینی بپردازیم. در اصل تلاش داریم در خصوص اعتیاد با ریشهیابی این معضل، بیشتر بر جنبههای پیشگیرانه آن تاکید کنیم.وی با تاکید بر اینکه مهمترین اصل در مقابله با اعتیاد، پیشگیری است، میافزاید: در عین حال، تلاشمان بر آن بوده تا برنامه ساختار جذاب، ریتم مناسب و بار دراماتیک داشته باشد و برای مخاطب جذاب به نظر برسد. از حضور کسانی که از بند اعتیاد رهیدهاند هم در برنامه استفاده میکنیم تا از تجربیات خود با بینندگان برنامه بگویند. کسانی که توانستهاند بر اعتیاد غلبه کنند، قهرمانان واقعی هستند.
مهندسی رسانهای دقیق برای مقابله با اعتیاد
دستاندرکاران و سیاستگذاران برنامه شوکران با دعوت از هنرمندان و بازیگران سینما از آنها میخواهند درباره اعتیاد و عوارضش با مخاطبان صحبت کنند. تا به امروز این برنامه میزبان هنرمندانی همچون شهاب حسینی، علی لهراسبی، پولاد کیمیایی و نیوشا ضیغمی شده است.
شکیبی علت حضور هنرمندان در شوک را ایجاد جذابیتهای تصویری برای بینندگان ذکر میکند و میگوید: پیامهای برنامه را از طریق هنرمندان بیان میکنیم تا بهتر به مخاطبان منتقل شود و اثر مطلوبتری بگذارد. شکل و نوع اعتیاد تغییر کرده و الگوی مصرف هم متفاوت شده است. هر کس با هر خاستگاه و موقعیت اجتماعی ممکن است به مواد مخدر بهخصوص صنعتی آلوده شود. مقوله اعتیاد احتیاج به بررسی همه جانبه و همگرایی عمومی دارد. یکی از رسالتهای رسانه ملی پرداختن به معضل اعتیاد و تولید برنامه برمبنای آن است. ده سال است که تلویزیون به صورت تخصصی به حوزه اعتیاد ورود کرده و درباره آن برنامه میسازد. اعتیاد معضل بسیار بزرگی است و باید دقیق و موشکافانه راجع به آن برنامه ساخت. باید با یک مهندسی رسانهای دقیق به مقابله با اعتیاد رفت.
اعتیاد یکی از اولویتهای ماست
گروه اجتماعی شبکه سه سیما از جمله گروههایی است که به مساله اعتیاد توجه خاص دارد و عموما برنامههایی را در این خصوص تولید و پخش کرده است. ناصر کریمان، مدیر این گروه درباره نگاه و رویکردی که به اعتیاد دارند توضیح میدهد: از میان مسائل اجتماعی و پدیدههای ناهنجاری که در این سالها گریبانگیر جوانان شده، موضوع اعتیاد یکی از اولویتهای ماست؛ چرا که بخش اعظمی از آسیبهای اجتماعی و شهری از این معضل ناشی میشود. سعی کردهایم در قالب آثار مستند توجه افکار عمومی را به این موضوع جلب کنیم. در عین حال، در برنامههای ترکیبی مانند «ماه عسل» هم توجه ویژه به اعتیاد داشتهایم.
بررسی همهجانبه اعتیاد در «تا انتها»
کریمان با تاکید بر اینکه در شبکه سه به معتادان مواد مخدر و افیون به شکل یک بیمار نگاه میشود، عنوان میکند: این افراد باید درمان شده و به جامعه بازگردند. در این رابطه دستگاههای اجرایی هم باید درگیر موضوع شوند. به زودی یک برنامه مناظرهای با عنوان «تا انتها» از این شبکه پخش خواهد شد که در آن ناهنجاریهای فرهنگی و اجتماعی از جمله اعتیاد، بررسی و تا انتها پیگیری خواهد شد.
وی درباره به روز بودن برنامههایی که درباره اعتیاد ساخته میشود، توضیح میدهد: وظیفه ما در رسانه ملی آگاهیبخشی و ارتقای سطح اطلاعات به منظور کاهش آسیبهای اجتماعی مخاطب است. توانستهایم حداقل در بخش آگاهیرسانی، سطح اطلاعات عمومی مخاطبان را بالا ببریم. اما واقعیت این است که برای کاهش اعتیاد در جامعه باید خیلی از وجوه دیگر هم مورد توجه قرار گیرد. باید در سطوح مختلف کار آموزشی صورت گیرد. تعامل و همکاری رسانه ملی و دستگاههای اجرایی ذی ربط و تعیین یک سری سرفصلهای مشترک میتواند در نهایت به کاهش آمار اعتیاد در کشور منجر شود.
بهروز بودن برنامههای رسانه ملی
یک برنامه تلویزیونی که با هر قالب و نقش به اعتیاد میپردازد باید دارای چه ویژگیها و شاخصههایی باشد تا بتواند اثرات لازم و مکفی را بر مخاطبان بگذارد و در هشدار دادن به عامه در دوری گزیدن و ارائه راههای درمان به مبتلایان این بلای خانمانسوز توفیق داشته باشد؟
یک کارشناس حوزه اعتیاد با تاکید براینکه صدا و سیما با مخاطبان فراوانی که دارد بهتر از هر رسانه دیگر میتواند به این معضل اجتماعی بپردازد،میگوید: اگر یادتان باشد سالها پیش سریال «آینه عبرت» از تلویزیون پخش میشد که به اعتیاد میپرداخت. پخش این سریال، اعتیاد را به واسطه اتفاقات ناگواری که برای معتادان و خانوادههایشان میافتاد، یک مقوله ترسناک را برای عموم و بهخصوص کودکان و نوجوانان به تصویر میکشید.
دکتر مرتضی خوشگفتار با اشاره به تغییر الگوی مصرف مواد مخدر و آسیبهای آن نسبت به گذشته تصریح میکند: فرآیند مواد مخدر بسیار هوشمندانه شده و مخدرهای صنعتی جدید دارای عوارض بسیار شدید است. طبیعی است پروسه مبارزه با اعتیاد همپا و همگام با آن باید جلو برود و به روز شود. رسانه ملی در اینباره باید یک کار پژوهشی و علمی انجام دهد و با دعوت از کارشناسان و حتی خود معتادان چگونگی اعتیاد به مخدرهای صنعتی و عوارض و تبعات سوء آن را با مخاطبان در میان بگذارد. حتی میتوان از زندگی معتادان مستندهای جذاب ساخت. دیگر مثل گذشتهها فقط افراد ناباب و شرور در دام اعتیاد نمیافتند بلکه همه افراد از هر قشر و خاستگاه اجتماعی ممکن است دچار این معضل شوند.
همکاری رسانه ملی و ستاد مبارزه با مواد مخدر
سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر با تاکید بر این موضوع که پیشگیری اولیه از اعتیاد، اولویت اصلی همه کشورهاست، میگوید: در بحث اعتیاد سه نوع مداخله داریم شامل عمومی، انتخابی و موردی. در بحث مداخلات عمومی یکی از سازمانهایی که میتواند نهایت اثربخشی را داشته باشد صدا و سیماست.
دکتر پرویز افشار میافزاید: رسانه ملی به علت دسترسیاش به مخاطب عام، چه در بخش دیداری و چه شنیداری، میتواند تاثیرات مثبتی در بحث پیشگیری از اعتیاد داشته باشد. اصولا ورود به حوزه صدا و سیما و بهره از آن برای پیشگیری آسیبهای اجتماعی به خصوص اعتیاد، یک کنش کاملا کارشناسانه است که اگر مبانی آن به شکل علمی رعایت شود میتواند اثرات مثبت و خوبی همراه داشته باشد.
وی تصریح میکند: در کشور ما سازمان صدا و سیما یکی از دستگاههای عضو ستاد مبارزه با مواد مخدر است و علاوه بر حضور در جلسه اصلی ستاد، عضو کمیته فرهنگی و پیشگیری هم هست و در این زمینه همکاری و مراودات خوبی بین ستاد مبارزه با مواد مخدر و صدا و سیما برقرار است. فارغ از برنامههای تلویزیونی و رادیویی در سطح ملی، شبکههای استانی هم ارتباط خوبی با دبیرخانههای شورای هماهنگی مواد مخدر در سطح استانها دارند و فعالیت میکنند.
جام جم/گزارشی از گفتوگو با نویسنده و راوی کتاب «فرنگیس»
فرنگیس به روایت فرنگیسنویسان
سال 1359، پس از حمله عراق به روستای اوازین، مردم به درههای اطراف فرار میکنند. فرنگیس که آن زمان 18 سال داشت، شب هنگام همراه برادر و پدرش برای تهیه غذا به روستا باز میگردند، اما در طول راه، پدر و برادر فرنگیس ضمن درگیری با عوامل عراقی کشته میشوند و فرنگیس در برخورد با دو سرباز عراقی بدون داشتن سلاح گرم، با تبر پدرش با سربازان درگیر میشود و یکی از آنها را میکشد و دیگری را با تمام تجهیزات جنگی اسیر میکند و به مقر فرماندهی ارتش ایران تحویل میدهد.
تصویر فرنگیس به روایت فرنگیسنویسان
حالا پس از گذشت سالها، تندیسی از فرنگیس در پارک شیرین کرمانشاه نصب شده است؛ تندیسی که سبب خیر میشود و مهناز فتاحی، نویسنده کرمانشاهی را به نوشتن داستان زندگی این بانوی قهرمان ترغیب میکند.
شکلگیری ایده
چگونه یک تندیس میتواند نویسندهای را به سمت سوژه سوق دهد؟ فتاحی دراین باره به جامجم میگوید: هروقت این تندیس را میدیدم، به فرنگیس فکر میکردم و همیشه دوست داشتم درباره زندگی اش بنویسم. از طرفی من نویسنده دفاع مقدس بودم و میدیدم ماجرای فرنگیس سالها مطرح بوده، اما کسی خاطراتش را ننوشته است. وظیفه خودم میدانستم به عنوان یک نویسنده کرمانشاهی سراغ او بروم و داستانش را بنویسم. دیدن تندیس او این انگیزه را در من تقویت میکرد و مدام به خودم میگفتم داستان چنین بانوی بزرگی که کاری تاثیرگذار در جنگ انجام داده، چرا نباید نوشته شود. همزمان با این افکار، رهبر معظم انقلاب در مهر 1390 سفری به کرمانشاه داشتند و در جمع مردم گیلانغرب بر ثبت خاطرات این بانو تاکید کردند. این چنین بود که مصمم شدم، داستان زندگی فرنگیس حیدرآبادی را بنویسم.
واکنش فرنگیس برای نوشتن کتابش
تا اینجای کار، نویسندهای تصمیم گرفته خاطرات یکی از شیرزنان دوران جنگ را بشنود و براساس آن کتابی بنویسد، اما مجاب کردن فرنگیس، کار سادهای نیست. فتاحی در این باره میگوید: این مرحله سخت بود چون او صدها بار، خاطراتش را برای کسانی که میخواستند عکس و مصاحبه بگیرند، تعریف کرده بود. من هم که پیش او رفتم، فکر میکرد یک مصاحبه معمولی است مثل همیشه و قرار است فقط درباره ماجرای آن روز حرف بزنند، اما بعد دید این طور نیست و ما میخواهیم مراجعات مرتب داشته باشیم و قرار است از کودکیاش برای ما بگوید و تکه تکه زندگیاش را باز کند. دفعه اول قبول نکرد. میگفت کار دشواری است. محدودیت داشت. برخی چیزها را اصلا نمیتوانست تعریف کند. از آنجا که من خودم هم بچه جنگ بودم و پدرم هم در منطقه چغالوند خدمت میکرد، سعی کردم از این در وارد شوم که خانوادهام هم مبارزه کردهاند. بنابراین حس کرد از جنس خودش هستم و جنگ را لمس کردهام. همین همدلی که فکر میکرد من هم ماجراهایی شبیه او دارم و خودم هم زن هستم، باعث شد رضایت دهد. البته ابتدای کار باز هم مصاحبهها را مشروط کرد که مثلا از کودکی یا از ازدواجش نگوید. من هم ابتدا سراغ ماجراهای دفاع مقدس او رفتم و بعد که صمیمی تر و نزدیکتر شدیم و حس کرد با من راحتتر است، نکاتی را گفت که به باز شدن گرههای داستان کمک کرد.
چند ساعت مصاحبه؟
مسلما حرفهای فرنگیس شنیدنی بوده است؛ آنقدر شنیدنی که از دلش کتابی منتشر میشود که یکی از محبوب ترین کتابهای سال میشود، اما تعداد مصاحبههایی که برای شنیدن حرفهای فرنگیس در مقام راوی گرفته شد، چقدر بود؟ فتاحی در این باره توضیح میدهد: دفعات مصاحبه زیاد بود. البته برای نوشتن کتاب فرنگیس فقط با او مصاحبه نکردیم؛ با خواهر و برادران، با مردم روستای ایشان، با مردم گیلانغرب که او را میشناختند، با همسران برادرانش، دختر و همسایههایش هم مصاحبه کردم یعنی برای این کتاب بهجز فرنگیس از حدود 20 ـ 30 نفر دیگر مصاحبه کردم که این مصاحبهها حدود یک سال طول کشید. موقع پیادهسازی و ادامه کار در مرحله تدوین، جاهایی که نیاز میدیدم باز هم مصاحبهای لازم است، انجام میدادم. مثلا در عملیات مرصاد، آقایی به اسم نوربخش، او را از جاده نجات میدهد و از جاده فرعی به مقصد میرساند. آنجا نیاز دیدم آقای نوربخش را پیدا کنم و آن روز را از زبان او هم بشنوم چون میخواستم هر جای کتاب مستند و قابل دفاع باشد.
منقلب شدن نویسنده
جاهایی از خاطرات فرنگیس، نویسنده را هم منقلب کرده است. نویسنده کتاب فرنگیس بیان میکند: در جریان نگارش رمان، جاهایی بود که خودم منقلب میشدم، مخصوصا قسمتهایی که به فرنگیس مصیبت وارد میشد. قسمتهایی از خاطرات او که خواهر و برادرانش روی مین میرفتند؛ آن خاطراتی که یک برادر شهید و دو برادر جانباز یا خواهر ایشان که بچه کوچکی بوده و روی مین مینشستند. در این خاطرات، اوج مصیبت را برای این خانواده میدیدم یا جایی که فرنگیس ناچار بود روی کوه برود و برای خودش خانه درست کند تا سر بار کسی نباشد. وظیفه خودم میدیدم به عنوان یک زن که جنگ را درک کردهام، رنج زنانه فرنگیس را منعکس کنم. در گیلانغرب زن و مرد معنا ندارد. مردم گیلانغرب میمانند و دفاع میکنند، مثل فرنگیس که میماند، تبر دست میگیرد و با دو نظامی عراقی مبارزه میکند. من تلاش کردم این رنجها و دردها را همراه شجاعتها و رشادتها نشان دهم.
فرنگیس خوشحال شد
وقتی کتاب چاپ شد، فرنگیس چه حس و حالی داشت؟ فتاحی میگوید: سواد خواندن و نوشتن آن چنانی ندارد. حتی مصاحبهها را به زبان کردی انجام دادیم. سهیلا، دختر فرنگیس در نگارش کتاب به من خیلی کمک کرد. نسخه نهایی که آماده شد، قبل از چاپ فرستادم تا سهیلا برای فرنگیس بخواند. باز هم نگران بود مبادا جایی از کتاب به کسی بر بخورد. ولی حس خوبی داشت از این که سرگذشتش کتاب شده و مانده است. با او زیاد مصاحبه شده بود، ولی بازخوردی از آن همه مصاحبه ندیده بود. با این حال در برنامه رونمایی کتاب، حس خوبی داشت و به من میگفت هر چه سختی کشیدیم به ثمر نشست. میگفت حالا حرفت را باور کردم.
فرنگیس به روایت فرنگیس
سراغ فرنگیس حیدرپور، شیرزن کرمانشاهی را میگیریم. میگویند در روستایش زندگی میکند. برای گفتوگو با او از پسرش به عنوان مترجم کمک میگیریم. فرنگیس از انتشار کتابش اظهار خوشحالی میکند. از او میپرسیم آیا کتاب توانسته حرفهای دلت را منعکس کند. میگوید حرفهایی که میخواست بگوید، همگی در کتاب آمده است. بعد علت مقاومت اولیهاش برای انجام مصاحبه را جویا میشویم. درد دل میکند: اول خیلی موافق نبودم و مقاومت میکردم، چون بچههایم بیکار بودند و دولت از من حمایتی نمیکرد. خیلی با من مصاحبه کرده بودند و دیگر از این همه مصاحبه خسته شده بودم.
به فرنگیس میگوییم آن مصاحبهها با این کتاب چه فرقی دارد و جواب میدهد: همه حرفهایی را که در مصاحبههای پراکنده گفته بودم در این کتاب هم گفتم، اما فرقش این است که حرفهایم حالا کتاب شده که میماند. خوبیاش این است که این کتاب ماندنی است و هر وقت میخواهیم، میتوانیم به آن مراجعه کنیم.
آیا همسایگانت هم کتاب را خواندهاند؟ جواب فرنگیس تلخ است: همسایهها واکنشی نداشتند. کسی کتاب را نخوانده است . فکر نکنم کسانی در منطقه ما باشند که کتاب را خوانده باشند، چون اهمیت نمیدهند.
از دیدارش با رهبر معظم انقلاب در سال 90 میپرسیم و میگوید: به قدری خوشحال شدم که بیمارستان بالای سر برادرم بودم، برادرم را جا گذاشتم و به دیدار آقا رفتم. آرزو دارم هر چه زودتر این کتاب را در دست آقا بگذارم تا بخوانند. در آن دیدار، مشکلاتم را با ایشان درمیان گذاشتم. ایشان کاملا توجه کردند، اما مسئولان منطقه کمتوجهی کردند. فقط به دستور آقا و آقای قالیباف به من یک خانه دادند.
از فرنگیس میپرسیم اگر زمان به عقب برگردد، باز هم مقابل دشمن میایستد؟ میگوید: اگر نه یک بار که بارها به عقب برگردیم، حاضرم چند تا چند تا نیروهای متجاوز را با تبر بزنم. حاضرم جلوی دشمن بایستند و بجنگم.
جوان/نگاهي به مدعيان سوداي سيمرغ جشنواره سيوچهارم فجر
احتمال درو شدن جوايز بهدست حاتميكيا
تاكنون بيش از 80 اثر فرم حضور در جشنواره فجر امسال را پر كردهاند، اما در ميان آنها شانس برخي از فيلمها براي حضور در بخش سوداي سيمرغ جشنواره بيشتر است.
نویسنده : احسان سالمي
دقيقاً 40 روز ديگر تا آغاز مهمترين رويداد سينمايي كشور باقيمانده است و آثار بسياري مشغول آماده شدن براي حضور در اين رويداد مهم هستند. تاكنون بيش از 80 اثر فرم حضور در اين جشنواره را پر كردهاند اما از ميان آنها شانس برخي از آثار براي حضور در بخش سوداي سيمرغ جشنواره بيشتر است. آثاري كه يا كارگردان شاخصي دارند يا اينكه به واسطه حضور بازيگران وي آن سوژه خاصشان احتمال بيشتري دارد كه مورد توجه هيئت انتخاب هفت نفره اين جشنواره قرار گيرد. در اين گزارش نگاهي به مهمترين آثاري داريم كه فرم حضور در جشنواره را پر كردهاند و احتمال دارد كه در فهرست نهايي مسابقه سينماي ايران سيوچهارمين جشنواره فيلم فجر جاي داشته باشند.
باديگارد
بدون شك يكي از مهمترين آثار اين دوره از جشنواره فيلم فجر، تازه ترين اثر ابراهيم حاتميكيا است. اثري كه شنيدهها حكايت از آن دارد كه يكي از بهترين آثار كارنامه كاري اين كارگردان شاخص سينماي ايران خواهد بود و بسياري پيشبيني ميكنند كه زوج حاتميكيا-پرستويي قرار است سيمرغهاي جشنواره فجر امسال را درو كنند.
مالاريا
پرويز شهبازي پس از تجربه موفقي كه با فيلم سينمايي «دربند» در جشنواره سه سال پيش داشت، امسال در حال آماده سازي «مالاريا» است. فيلمي كه از روز اول توليد به واسطه نقشآفريني برخي از چهرههاي پرحاشيه در آن، خبرساز شد و حالا در حالي گام به سيوچهارمين جشنواره فيلم فجر ميگذارد كه در غيبت احتمالي بسياري از كارگردانان شاخص، بيشتر از همه بايد با «باديگارد» حاتميكيا رقابت كند.
نفس
نرگس آبيار آنقدر با «شيار ۱۴۳» موفقيت كسب كرد كه حالا انتظارات از او بالا رفته است تا همه از اين كارگردان جوان سينماي ايران انتظار داشته باشند كه در سومين اثر خود نيز بدرخشد و باز هم نظر داوران و مخاطبان و جشنواره را به خود جلب كند. حالا «نفس» نرگس آبيار نيز يكي از مهمترين شانسهاي حضور در بخش سوداي سيمرغ سيوچهارمين جشنواره فيلم فجر است.
دختر
گويا موضوعات پيرامون دختران تبديل به بخش مهمي از دغدغه فيلمسازان سينماي ايران شده است، چرا كه علاوه بر داوودنژاد، سيدرضا ميركريمي نيز به سراغ سوژه مرتبط با دختران رفته است و حتي اسم فيلم جديدش را هم «دختر» گذاشته است. ميركريمي هم بيش از يك ماه است كه همراه با فرهاد اصلاني و مريلا زارعي فيلمبرداري جديدترين ساختهاش را در تهران و آبادان پيگيري ميكند و در تلاش است تا آن را به جشنواره فجر برساند و به نظر ميرسد با توجه به شرايط فعلي و علاقه شديد مسئولين جشنواره براي حضور هرچه بيشتر چهرههاي سرشناس در اين دوره، زماني را براي رسيدن اين اثر در نظر خواهند گرفت.
باركد
مصطفي كيايي براي سومين سال پياپي است كه با اثري جنجالي متقاضي حضور در جشنواره فيلم فجر شده است. او كه سابقه ساخت فيلمهاي مخاطب پسند چون «ضد گلوله» و «خط ويژه» را دارد، باز هم روي يك موضوع جنجالي، يعني پولشويي دست گذاشته است تا با استفاده از تركيب بازيگران اثر قبلياش، به عنوان يكي از مدعيان جشنواره امسال حاضر شود. اين اثر نيز توليد خود را دير شروع كرد ولي نسخه اوليه آن براي جشنواره فجر امسال ارسال شده است و اين يعني حضور اين اثر در جشنواره امسال قطعي است.
رسوايي ۲
مسعود دهنمكي هر چه قدر كه در جذب مخاطبان موفق بوده است، در جلب نظر
داوران جشنواره فجر ناموفق بوده است. در واقع
به نظر ميرسد مسئولان اين جشنواره علاقهاي براي جايزه دادن به اين كارگردان
سينماي ايران ندارند، در حالي كه اغلب آثارش با استقبال خوب مردم روبهرو شده است. به احتمال فراوان «رسوايي۲» دهنمكي
نيز از اين قاعده مستثني نخواهد بود. ولي به
نظر ميرسد اين اثر كه ميگويند جلوه ويژه شاخصي در آن استفاده شده از همين الان
يكي از نامزدهاي بخش بهترين فيلم از نگاه مخاطبان جشنواره سيوچهارم فجر باشد.
سيانور
زوج جدانشدني بهروز شعيبي و سيد محمود رضوي، بعد از دو تجربه موفق «دهليز» و «پردهنشين» در سينما و تلويزيون به سراغ يك داستان تاريخي رفتهاند تا باز هم مخاطبان خود را غافلگير كنند. «سيانور» نام اين اثر سينمايي است كه در آن بازيگراني چون مهدي هاشمي، بابك حميديان و آتيلا پسياني حضور دارند.
دراكولا
درست در زماني كه شايعات بسياري در مورد حضور مجدد رضا عطاران در تلويزيون شنيده ميشد، خبري در مورد ساخت جديدترين ساخته او در سينما منتشر شد. اين اثر كه «دراكولا» نام دارد، همچون آثار قبلي اين كارگردان در ژانر طنز ساخته ميشود. البته عطاران آن قدر دير تصميم به ساخت اين اثر گرفته كه بعيد به نظر ميرسد بتواند آن را به جشنواره برساند، هرچند كه علي سرتيپي تهيهكننده آن براي «دراكولا» فرم پر كرده است و اميدوار است كه بتواند اين اثر را به جشنواره امسال برساند.
هيهات
اولين فيلم چهار اپيزودي سينماي ايران كه با چهار كارگردان جلوي دوربين رفت و در آن بازيگران شاخصي چون بابك حمديان، حامد بهداد و حميد فرخنژاد حضور دارند و با توجه به موضوع عاشورايي آن به نظر ميرسد بتواند يكي از گزينههاي حضور در بخش سوداي سيمرغ جشنواره فجر سيوچهارم باشد.
اژدها وارد ميشود
ماني حقيقي امسال دو بار پشت دوربين رفت. بك بار براي اثري تاريخي به نام «اژدها وارد ميشود» كه اخبار زيادي در ارتباط با آن منتشر نشده است و يك بار ديگر هم براي اثري كمدي به نام «۵۰ كيلو آلبالو» كه قرار بود شهرام شاه حسيني آن را بسازد ولي در نهايت ساخت آن قسمت محقق شد. اژدها وارد ميشود، پنجمين فيلم اين كارگردان است و با توجه به نامهاي احتمالي هيئت انتخاب جشنواره امسال، به نظر ميرسد بتواند به بخش سوداي سيمرغ جشنواره راه يابد.
فروشنده
آوردن فيلم اصغر فرهادي در انتهاي اين ليست به اين خاطر است كه او پيش از اين اعلام كرده بود كه فيلمش در ارديبهشت ماه آماده ميشود و اين يعني فيلم او نميتواند در اين دوره از جشنواره فيلم فجر شركت كند و هرچند كه فرهادي براي جديدترين ساختهاش، «فروشنده»، فرم حضور در جشنواره فيلم فجر را پر كرده است و اين يعني او ميخواهد فيلمش را به اين جشنواره برساند. البته با توجه به اينكه اخبار پيرامون اين فيلم، كمتر رسانهاي شده است، بعيد نيست كه رسيدن فيلم او در دقايق آخر و حضورش در اين دوره از جشنواره فيلم فجر به عنوان يكي از سورپرايزهاي جشنواره سيوچهارم باشد. البته اين احتمال نيز وجود دارد كه برنامهريزي فرهادي و تيم توليد « فروشنده»، بر نمايش اين فيلم در جشنواره فيلم «كن» باشد و اينگونه ديگر خبري از سورپرايز جشنواره فجر براي طرفداران فرهادي نيز نخواهد بود.
جوان/چگونه يك شبكه تخصصی راه موفقیت را سریع طی میکند؟
مهاجرت مخاطبان تلويزيون به شبكه مستند
شبكه مستند در طول سال گذشته از حدود 9درصد مخاطب به بيشتر از 22 درصد بيننده دست يافته است
نویسنده : محمدصادق عابديني
شبكه مستند در طول سال گذشته از حدود 9درصد
مخاطب به بيشتر از 22
درصد بيننده دست يافته است؛ آماري كه براي يك شبكه كمسن و سال رقم
قابل توجهي است. اين
افزايش نشان ميدهد كه «مستند» توانسته است مخاطبان ديگر شبكههاي تلويزيوني را به سمت خود جذب كند.
مديران شبكههاي سيما اين روزها در حال آماده شدن براي عبور از اولين سال انتصابشان هستند؛ مديراني كه هر كدام در شبكهاي تلاش كردهاند تا آن شبكه را متحول كنند، ولي ميزان موفقيت هر مدير با مدير ديگر متفاوت بوده و نميتوان كارنامهاي تقريباً يكسان براي مديران شبكههاي سيما در نظر گرفت. اگر يك خط فرضي براي موفقيت نسبي شبكهها در طول 12 ماه گذشته در نظر بگيريم، چند شبكه هستند كه از اين خط بالاتر رفته و چند شبكه ديگر حتي به اين نسبيت فرضي نزديك هم نشدهاند. شبكه مستند در اين مقياس ميتواند در بين بهترينهاي سيما قرار بگيرد.
اما دليل موفقيت اين شبكه در چه چيزي است؟ بهتر است كمي به عقب باز گرديم، شبكه مستند سيما اولين شبكه ديجيتالي تلويزيون به شمار ميرود. بعد از اين شبكه بود كه شبكههاي ديجيتالي تخصصي راه افتادند و تلويزيون تلاش كرد انواع شبكهها را براي سليقههاي مختلف ايجاد كند. در سايت شبكه مستند، درباره اهداف راهاندازي اين شبكه آمده است: شبكه مستند سيما به عنوان يكي از بخشهاي سازمان صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران، براي گسترش فعاليت در زمينه ارائه اطلاعات فيلمهاي مستند و مستندسازان و همچنين پوشش برنامههاي گردشگري صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران و قرار گرفتن در جايگاه مرجع در اين حوزهها، برنامه جامعي را آغاز كرده است.
شبكه مستند سيما، شبكه تخصصي و پايگاه فيلمهاي مستند و مستندسازان كشور است. فراهم آوردن زمينه، سازماندهي، آموزش و گسترش فرهنگ مستندسازي و حمايت از مستندسازان كشور از اهداف اين شبكه است. اين شبكه مرجع توليد و انتشار مستندهاي حوزه گردشگري صداوسيماي جمهوري اسلامي است. همچنين اين شبكه در كنار فرهنگسازي و رشد روحيه تحقيق و پژوهش در حوزه مستند، بخش سرگرمي و اطلاعرساني را تقويت كرده است. داشتن شبكهاي تخصصي براي مستند خبر خوبي به شمار ميرفت، اما شروع بيرمق اين شبكه باعث شد تا مدتها بينندگان تلويزيون به جاي اينكه مستند را از شبكه مستند بخواهند دنبال احياي مستندهايي مانند «راز بقا» در ديگر شبكهها بودند. مستند از جمله ژانرهاي فيلم است كه ذاتا به دنبال نشان دادن حقايق و واقعيتها ميرود و همين موضوع جذابيت خاصي به آن ميبخشد، اما دلايل متعددي باعث شد كه شبكه مستند نتواند اين جذابيت را در برنامههايش به تصوير بكشد. وضعيت بيرمق شبكه مستند در فاصله يك سال گذشته با تغيير مديريت اين شبكه از بين رفته و «مستند» در مسيري قرار گرفته است كه هماكنون ميتواند ادعا كند در جمع پربازديدترين شبكههاي سيماست. تغيير كيفيت پخش تلويزيوني اين شبكه و وعده HD شدن شبكه مستند از بعد فني و حضور مستندهايي با اساس ذائقهشناسي مخاطب، نترسيدن از چالشبرانگيز بودن و استفاده از ظرفيتهاي مغفول ماندهاي مانند آرشيو غني صداوسيما از جمله مواردي است كه ميتواند مديريت دوران امير تاجيك را از مديران سابق شبكه مستند متمايز كند. شبكه مستند در ايام دفاع مقدس به سراغ مستندهاي آرشيوي رفت كه سالها كسي سراغ آنها را نگرفته بود. تصاويري كه با صبر و حوصله ديجيتالي شده و با كيفيت تصوير بسيار خوبي در معرض تماشا قرار گرفتند. مجموعه بينظير «گنجينه» نيز حاصل استخراج مستندهاي قديمي و گاه بينظيري بوده است كه شبكه مستند سراغ آنها را گرفته است. شبكه مستند سيما نشان داده كه چطور ميتوان در عين حال كه شبكهاي تخصصي و مأمني براي مستندسازان است، شبكهاي جذاب نيز باشد. شبكهاي كه مستندسازها از آن قهر نميكنند در عوض از اينكه تلويزيون دست دوستي به سمتشان دراز كرده استقبال كرده و همراه با اين شبكه شوند. با نشاط و سر زندگياي كه شبكه مستند ايجاد كرده است اگر بيننده شبكههاي تلويزيوني داخلي بگويد در طول روز سري به شبكه مستند نميزند، تنها نتيجهاي كه ميتوان از حرفش گرفت اين است اصلاً مستنددوست ندارد!
جوان/براساس اعلام مركز افكارسنجي دانشجويان ايران (ايسپا)
98 درصد مخاطبان ماهواره به اخبار آن بياعتمادند
نتايج نظرسنجي «ايسپا» درباره تماشاي ماهواره نشان ميدهد در حالي استفاده از ماهواره افزايش داشته كه در عين حال روند بياعتمادي نسبت به آن بيشتر از قبل شده است.
نویسنده : مصطفي شاهکرمی
مركز افكارسنجي دانشجويان ايران(ايسپا) وابسته به جهاد دانشگاهي، بررسي ديدگاه مردم نسبت به شبكههاي ماهوارهاي، اعتماد به آن و ميزان استفاده از آن را به طور روندي مورد بررسي قرار ميدهد. بر اين اساس «ايسپا» در آخرين نظرسنجي ملي خود كه آذرماه 94 انجام پذيرفته نيز بررسي اين موضوع را در دستور كار خود قرار داده است. براساس نتايج اين نظرسنجي، حدود 38 درصد مردم كشور اعلام كردهاند كه از شبكههاي ماهوارهاي استفاده ميكنند. نكته جالب توجه اين پايش روند صعودي شاخص بياعتمادي به ماهواره از جانب مصرفكنندگانش است. چه اينكه بررسي روند اعتماد مردم به شبكههاي ماهوارهاي طبق نظرسنجيهاي ايسپا نشان ميدهد افزايش ميزان رجوع مردم به شبكههاي ماهوارهاي منجر به افزايش اعتماد به اين شبكهها نشده است، چراكه تنها 11 درصد مردم اعلام كردهاند از بين رسانهها، بيشترين اعتماد را به شبكههاي ماهوارهاي دارند. پژوهش ايسپا نشان ميدهد در حالي كه ميزان استفاده از شبكههاي ماهوارهاي در حد فاصل سالهاي 1389 تا 1391 افزايش پيدا كرده، به موازات آن استفاده از شبكههاي ماهوارهاي به عنوان منبع اصلي كسب خبر و همچنين اعتماد به اين شبكهها كاهش پيدا كرده است. براساس اين دادهها و شواهد تجربي شايد بتوان گفت استفاده زياد از شبكههاي ماهوارهاي الزاماً به معناي اعتماد به اين شبكهها نيست چراكه نتايج، همزمان با افزايش استفاده، هم كاهش اعتماد و هم كاهش رجوع براي كسب خبر از طريق اين شبكهها را نشان ميدهد. اين پايش نشان ميدهد كه از نظر كسب اخبار مهم اتفاقات و شاخص اعتماد، نزد مخاطباني كه ماهواره دارند سير نزولي قابل توجهي داشته است و قرار گرفتن اين مسئله در كنار رشد مخاطبان ماهواره مؤيد اين تحليل است كه عمده مخاطبان ماهواره صرفاً به دنبال برنامههاي سرگرمكننده در اين شبكهها هستند نه اخذ و كسب اخبار و اطلاعات؛ چه اينكه به خوبي از دروغپردازيها، جعل اخبار و وجود اسرائيليات در ميان اطلاعات آنها آگاهي دارند. وظيفه صداوسيما به عنوان يك منبع خبري مورد اعتماد قاطبه مردم كشور و البته مديران و برنامهسازان رسانه ملي اين است كه از نظر تأمين برنامهها و بخشهاي متنوعي كه موجبات سرگرمي و رضايت خانوادهها (چيزي كه مخاطبان آن را در ميان شبكههاي ماهوارهاي جستوجو ميكنند) كه جامعه هدف و اصلي مخاطبان رسانه ملي را تشكيل ميدهند؛ سرعت عمل و خلاقيت بيشتري از خود نشان بدهند.
روزان/یک سینماگر کاندیدای انتخابات مجلس شد
روزان نیوز- مدیر تولید فیلمهای سینمایی در انتخابات مجلس شورای اسلامی ثبتنام کرد.
سیدعلی قائممقامی مدیر تولید فیلمهای سینمایی با حضور در وزارت کشور در انتخابات مجلس شورای اسلامی ثبتنام کرد.
سیدعلی قائممقامی تهیهکننده «کفشهایم کو» و مدیر تولید فیلمهایی همچون «چ»، «رستاخیز»، «به رنگ ارغوان» و ... با حضور در ستاد انتخابات کشور در دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه تهران ثبتنام کرد.
ثبتنام پنجمین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری از 26 آذرماه آغاز شده و تا دوم دیماه ادامه خواهد داشت.
مهلت ثبتنام پنجمین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری دوم دیماه و دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی چهارم دیماه پایان مییابد.
روزان/عذرخواهی رسمی "فیتیله ای ها" باحضور در مجلس
روزان نیوز- "فیتیله ای ها" برای عذرخواهی به کمیسیون اجتماعی مجلس رفتند.
علیرضا آقایی تهیه کننده برنامه «فیتیله» درباره جلسه دیروز عوامل این برنامه با کمیسیون اجتماعی مجلس توضیحاتی را ارایه کرد و همچنین از پیشنهاد شبکه های سیما برای ارایه طرح سخن گفت.
علیرضا آقایی تهیه کننده برنامه «فیتیله» با اشاره به جلساتی که تاکنون با علی اصغر پورمحمدی معاون سیمای رسانه ملی و همچنین مدیران شبکه های سازمان صداوسیما داشته اند، گفت: هم اکنون از شبکه پویا و شبکه نسیم پیشنهادهایی برای ارایه برنامه داشته ایم اما گروه محتوایی ما در نظر دارد اگر قرار است برنامه ای تولید کند نسبت به برنامه های قبلی ارتقا داشته باشد.
وی درباره ادامه ساخت برنامه «فیتیله» اظهار کرد: ما درباره ادامه ساخت این برنامه نظر مثبتی نداریم البته هنوز هم به قطعیتی در این باره نرسیده ایم با این حال با توجه به پیشنهادهای مطرح شده تیم ما علاقمند است طرح های جدیدی را ارایه کند.
آقایی که روز گذشته ۳۰ آذرماه به همراه هنرمندان مجموعه «فیتیله» به مجلس شورای اسلامی رفته بود، درباره این دیدار توضیح داد: رفت و آمد گروه های هنری به مجلس امری عادی و طبیعی است که اتفاقا باید هم انجام شود و استمرار یابد و تیم های برنامه سازی و هنری باید با کمیسیون های مرتبط مثل کمیسیون اجتماعی و کمیسیون فرهنگی در مجلس در ارتباط باشند چراکه هر برنامه ای یک اثر اجتماعی دارد و یا بر مبنای یک رویکرد اجتماعی تولید می شود.
وی اضافه کرد: بعد از اتفاقی که در برنامه «فیتیله» رخ داد من دو بار به مجلس شورای اسلامی رفتم اما در جلسه دیروز هنرمندان برنامه از جمله علی فروتن، حمید گلی و محمد مسلمی نیز حضور داشتند. صحبت های ما پیرامون اتفاقی بود که در برنامه رخ داد و عواقب آن برنامه، بیانیه هایی که صادر شد و اثرات مثبت و منفی بیانیه ها بررسی شد و تاکید شد که عذرخواهی ما مورد پذیرش آذری زبانان قرار گرفته است و اگر هم سوء تفاهمی پیش آمده رفع شده است. عوامل «فیتیله» از عبدالرضا عزیزی رییس کمیسیون اجتماعی مجلس ممنون هستند که در فضایی صمیمانه نسبت به رفع این سوء تفاهم ها حرکت کرد.
تهیه کننده برنامه «فیتیله» در پایان با اشاره به جلسات خود با پورمحمدی نیز عنوان کرد: ما جلسات متعددی با پورمحمدی معاون سیما داشته ایم و شرایط موجود را بررسی کردیم. سازمان و معاونت سیما به عنوان متولی مستقیم برنامه های سیما نگاه و نگرش مثبتی نسبت به برنامه ای دارند که مطالبه مردم است. براساس نظرسنجی روابط عمومی واکنش های مردمی به ادامه برنامه «فیتیله» مثبت بوده است و همین هم باعث پیشنهاد شبکه ها برای ارایه برنامه های جدید تیم ما پیشنهاد دهند. ترجیح خود ما این است اکنون که شبکه ها در حال تخصصی شدن هستند اگر قرار است برنامه ای را از نو بنیان کنیم در یک شبکه تخصصی برای کودکان و در جایی باشد که از ثبات بیشتری برخوردار است و فعلا بنایی نداریم که به شبکه ۲ بازگردیم.
سیاست روز/چرا پس از گذشت بیش از سه دهه هنوز برای جشنوارههای خارجی استراتژی مشخصی نداریم؟
چراغها را خاموش كن!
روز گذشته بخش نخست گزارش آسيبشناسي نداشتن استراتژي مشخص براي حضور در جشنوارههاي خارجي را تقديمتان كرديم. امروز نيز ادامه اين بحث از نظرتان ميگذرد:
فیگورهای روشنفکری آقایان مدیر
پس از کسب اسکار و آن جملههاي دوپهلوی فرهادی بر روی استیج مراسم اسکار، و البته اظهارات آقایان مدیر انقلابی، باز هم شاهد اتفاقات جالبتری بودیم.
سخنگوی وقت وزارت خارجه امریکا از تریبون رسمی سخنگویی اعلام ميکند که «ما به کارگردان ایرانی، اصغر فرهادی، کسب جایزه اسکار روز گذشته را برای فیلمش، جدایی (نادر از سیمین)، تبریک ميگوییم. فرهادی اولین ایرانی است که تاکنون جایزه اسکار را کسب کرده است. او در فیلمش تصویر ارزشمندی از زندگی در ایران را به دنیا عرضه کرده است. ما دستآورد او را که برجستهکننده حیات و بزرگی تاریخی صنعت مستقل سینما در ایران است، تحسین ميکنیم.»
آقای معاون سینمایی وقت ما هم پیام ميدهد که «این جایزه گواهی دیگر بر آغاز فصل جدید سینمای ایران است که در قالب
سازمان سینمایی به افقهاي بلندتری میاندیشد.
قضاوت آمریکایی در مقابل فرهنگ ایرانی سر تعظیم فرود آورد و رای دهندگان آکادمی اسکار در مقابل لابی صهیونیستی که بر طبل جنگ میکوبد واکنش متفاوتی نشان دادند و این ترک آغاز فروپاشی استیلای لابی صهیونیستی بر جامعه و همه نهادهای آمریکایی است.
امروز غرب تشنه چشیدن معنویت و طعم اخلاق و تجربه محبت، عاطفه و رفتار انسانی است. زخمهاي شیطانی نیاز به مرهم الهی دارد و سینمای ایران در پرتو فرهنگ اسلامی پاسخگوی این نیاز است. موفقیت آقای فرهادی در دریافت جایزه اسکار حلقهای از موفقیتهای ملت بزرگ ایران است که آن را به وی و گروه همکارش و سینمای ایران و همه سینمادوستان ایرانی تبریک میگویم.»
حال بايد به چند سوال مهم پاسخ داد. اصغر فرهادي در فيلمش چه تصویر ارزشمندی از زندگی در ایران را به دنیا عرضه کرده است؟ آنچه در جدايي مطرح ميشد، جز پرداختن به دروغ، فقر، بيعدالتي و... و سياسيكاريهاي آقاي كارگردان بود؟ تصوير ارزشمند از زندگي در ايران را راضيه به تصوير ميكشيد يا خانواده نادر و سيمين؟ پس چرا آنها اينقدر براي فيلم ساخت داخل ما ذوق كردند؟ آيا اين فيلم چيزي جز به تصوير كشيدن آنچه غربيها ميخواهند بود؟ از همه فاجعهبارتر جملاتي است كه يك مدير متعهد انقلابي! بر زبان ميآورد. تعريف و تمجيدهايي كه حتي گوي سبقت را از طرفهاي غربي ميربايد. بايد پرسيد آيا براي همرنگي با جماعت روشنفكر چنين تعبيراتي به كار برده شايد يا كلا برخي دوستان در باغ نبودند؟
آيا در دوره بعد كه سرخوشانِ تغيير! انگشت حيرت به دهان گرفته، انتخاب «آرگو» را سياحت كردند، آكادمي اسكار يادش رفته بود در مقابل لابي صهيونيستي بايستد؟ آيا وقتي ميشل اوباما نام فيلم ضدايراني را به عنوان بهترين فيلم اعلام ميكرد، تركهاي آغاز فروپاشي استيلاي لابي صهيونيستي بيشتر ميشد؟
افسوس كه مديران به اصطلاح سينمايي خودشان را به خواب زده بودند و باورشان نميشد، امريكا سيگنالهايش را پس بگيرد.
اتفاقي تكراري
رفتاري كه جشنوارههاي خارجي با سينماي ايران و به طور كلي با جامعه ايراني پس از انقلاب داشتهاند، هيچگاه تغيير نكرده است و اتفاقا آنها هنوز و همچنان همان چيزي را از سينماگر ايراني ميخواهند كه از ابتدا مدنظرشان بوده است. آنچه اتفاق ميافتد ديگر نامش اتفاق نيست. اما مشكل اينجاست كه رفتار مديران داخلي سينمايي كشور را نميتوان هضم و درك كرد. مديراني كه هركدام زير پرچم يك جناح يا با شعار يك دولت روي كار آمدند، اما به شكلي عجيب همه يك رفتار داشتند.
به اسامي اين فيلمها دقت كنيد:
«زیر درختان زیتون» ساخته عباس کیارستمی، «بادکنک سفید» به کارگردانی جعفر پناهی، «گبه» محسن مخملباف، «بچههای آسمان» مجید مجیدی، «رنگ خدا» مجید مجیدی، «زمانی برای مستی اسبها» بهمن قبادی، «باران» مجید مجیدی، «من ترانه ۱۵ سال دارم» رسول صدرعاملی، «نفس عمیق» پرویز شهبازی، «لاکپشتها هم پرواز میکنند» بهمن قبادی، «خیلی دور خیلی نزدیک» رضا میرکریمی، «کافه ترانزیت» كامبوزيا پرتوي، «میم مثل مادر» رسول ملاقلیپور، «آواز گنجشکها» مجید مجیدی، «درباره الی» به کارگردانی اصغر فرهادی، «بدرود بغداد» مهدی نادری، «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی، «یه حبه قند» رضا میرکریمی، «گذشته» اصغر فرهادی و «امروز» ساخته رضا ميركريمي.
اينها اسامي فيلمهايي است كه از سال ۷۳ به بعد به عنوان نماينده سينماي ايران به آكادمي اسكار معرفي شده بود.
يكبار اين اسمها را با دقت مرور كنيد و تصاوير اين فيلمها را براي لحظهاي از ذهنها بگذرانيد. چند درصد اين فيلمها نگاه مخاطب خارجي را نسبت به ايران تغيير ميدهد و باعث بالا رفتن ابهت و شخصيت كشور ميشود؟ چه تعداد از اين فيلمها در تراز انقلاب اسلامي ساخته شد؟ كدام يك از آنها تصویر ارزشمندی از زندگی در ایران را به دنیا عرضه کرد؟
كسي منكر تعهد افرادي نظير مجيدي، ميركريمي و مرحوم ملاقليپور نبوده
و نيست. در انقلابي بودنشان هم شك و شبههاي وجود
ندارد. اما جداي از تصاوير انساني و عاطفي، اگر
زاويه ديدمان را نسبت به فيلم تغيير دهيم و به جاي مخاطب خارجي اين فيلمها را
تماشا كنيم، چه تصويري پيش چشممان نقش ميبندد؟ مردمان ايران را چگونه قضاوت ميكنيم؟
نقش انقلاب اسلامي را در تغيير ساختار يك كشور موثر به نام ايران چه ميبينيم؟
وقتي براي اولين بار فيلم ارزشمند «بچههاي آسمان» راهي مرحله پاياني اسكار شد، همه خوشحال بوديم و از اينكه يك فيلم ايراني با يك كارگردان شاخص و قابل احترام جز پنج كانديداي نهايي آكادمي شده در پوست خودمان نميگنجيديم.
اما آيا به اين فكر كرديم، فيلم به شدت زيباي «بچههاي آسمان» كه هنوز و پس از گذشتن سالها با تماشايش حالمان عوض ميشود، به تماشاگران خارجي چه چيزي را نشان داد؟ فيلمي كه براي مخاطب داخلي ميتوانست روايتگر يك عشق و فداكاري ويژه باشد، براي تماشاگران سينماهاي اروپا و امريكا چه نكاتي را گوشزد ميكرد؟
فيلمهاي شريفي نظير «رنگ خدا»، «باران» مجید مجیدی، «خیلی دور خیلی نزدیک»، «آواز گنجشکها»، «یه حبه قند» و «امروز» چقدر توانستند به مخاطبان بيروني ايران تصوير درست و روشني از كليت جامعهمان ارائه دهند؟ جز تلخي و ناكامي چه چيز ديگري روي پرده سينما رفت.
اين اتفاق تنها درخصوص فيلمهاي نماينده اسكار رخ نداده است. اغلب جوايزي كه در جشنوارههاي خارجي به نام سينماي ايران ثبت شده، همين حكايت تلخ را با خود به همراه دارند.
فرهیختگان/ادبیات ژاپن در گفتوگو با محمود گودرزی، مترجم
ساده و قصهگو
ژاپنیها در داستاننویسی معاصر به دنبال کسب جایگاه ویژهای هستند. استقبال از آثار نویسندگان ژاپنی نیز موید این نکته است که داستان ژاپنی توجه مخاطبان زیادی از سراسر جهان را به خود جلب کرده است. اقبال به آثار آنها در ایران نیز مشهود است، بهطوری که کارهای نویسندگان شناختهشده ژاپنی همزمان با ترجمههای مختلف منتشر میشود و به چاپهای متعدد میرسد. احمد ابوالفتحی از داستاننویسان ایرانی که با مجموعه داستان کوتاه«پلها» نامزد کتاب سال جایزه جلال آل احمد بود، با محمود گودرزی که چند ترجمه از ادبیات ژاپن در دست دارد، به گفتوگو نشسته است. «همه صبحهای دنیا» نوشته پاسکال کینیار، «خیابان بابل» اثر ژان ماری بسه و «ملاقاتهای ناگوار» نوشته الیزابت اورم از ترجمههای این مترجم است.
داستان ژاپن کجای ادبیات داستانی جهان ایستاده است؟
من تمام تاریخ ادبیات ژاپن را که نخواندهام. کارهای جستهگریخته از نویسندههای معروفشان را خواندهام. مثلا ریونوسوکه آکوتاگاوا، همانی که راشومون را نوشته و سیمین دانشور و چند مترجم دیگر ترجمهاش کردهاند. عنصر وحشت و فانتزی به سبک نویسندههای غربی قرن نوزدهم مثل گی. دو. موپاسان در کارهایشان زیاد است. سبک نوشتههایشان هم اصلا پیچیده نیست؛ دنبال قصه گفتن هستند تا لفاظی. جینایچیرو تانیزاکی و سوسکی ناتسومه، از معروفترینهای نیمه اول قرن 20 هستند. داستانهایشان مضمونهای روانشناسانه دارند، مخصوصا روابط زن و مرد در کارهای تانیزاکی قابل توجه است؛ همچنین سادیسم و مازوخیسم. اینهایی که معروفترند مثل یاسوناری کاواباتا، یوکیو میشیما و کنزابورو اوئه ادامهدهنده همان سنت هستند. اما این وسط یک عده ناشناس ماندهاند مثل شوساکو اندو که داستانهایش حول و حوش مسیحیت و گناه میچرخد، ولی در عین حال کاملا انسانی است یا آکیرا یوشیمورا. کوبو آبه که همه او را میشناسند. جدیدا از خانمها هم یوکو اُگاوا سر زبانها افتاده که من کارش را نپسندیدم. خانم دیگری هست به نام یوکو تاوادا که یک کارش تازه فیپا گرفته است و احتمالا به فارسی منتشر میشود.
جایگاه موراکامی این وسط کجاست؟
موراکامی هم از آنها زیاد گرفته است. من فقط مجموعه داستانی از او خواندهام. طبیعتا وقتی موضوع بکر نباشد، هنر قصه گفتن خودش را نشان میدهد. قصهگوی خوبی است، ولی قصه بکری نداشت که آدم لذت ببرد؛ بلد است خوب تعریف کند.
رانپو را هم توی همین سنت میگنجانی؟
رانپو هم همین ویژگیها را دارد و علاوهبر این تعلیق و سر کار گذاشتن خواننده. با فکر خواننده زیاد بازی میکند. یعنی هم ساده مینویسد و هم قصه میگوید؛ لفاظی ادبی نمیکند، توصیف نمیکند. فضا را شرح نمیدهد. آدمها را حلاجی نمیکند. قدیمیترهایشان تحتتاثیر ادبیات قرن نوزدهم غرب بودهاند. رانپو هم از پو گرفته و کانن دویل.
یک خصوصیت مشترک بین رانپو و موراکامی برای من جالب است؛ علاقه هر دو به ادبیات آمریکا. رانپو اسمش را از آلن پو میگیرد و موراکامی شیفته و مترجم کارور است. این علاقه به ادبیات آمریکا در بقیه هم هست؟
شوساکو اندو ادبیات فرانسه خوانده است. ولی زمانها خیلی فرق دارند. کارور و پو هم خیلی فرق دارند. ادبیات قرن19 و 20هم فرق دارند. رانپو به قرن نوزدهمیها نزدیک است؛ مثلا کانون دویل و شیوه استنتاج هولمز.
کانن دویل هم تحت تاثیر پو است.
درست است. همینطور گابوریوی فرانسوی.
در میان مدرنیستهای ژاپنی توجه به سنتهای ادبی ژاپن چطور است؟ بهخصوص در کار آنهایی که در سطح جهانی مطرح شدهاند.
مثلا میشیما؟
بله، مثلا.
کاملا محسوس است که مثل هم مینویسند. مثلا درباره کوبو آبه میگویند شبیه کافکا مینویسد، ولی به نظرم بیشتر شبیه ژاپنیهای دیگر مینویسد. یک راست میرود سراغ داستان، ولی فضای داستانهای کافکا سنگین است؛ دیالوگها طبیعی نیستند. من یک مجموعه از آبه خواندهام، به نظرم خیلی روراستتر و پوست کندهتر حرف میزنند و پیچش آنچنانی ندارند.
یک نکته برای من مبهم است؛ آیا همه ژاپنیها سرراست مینویسند یا ژاپنیهایی که جهانی شدهاند؟
من که همه را نخواندهام و در ضمن، این آثار را از زبان ترجمه میخوانیم. ممکن است هنگام ترجمه سادهتر شده باشد. ولی من ندیدهام یک ژاپنی جمله یک پاراگرافی مثل پروست داشته باشد. یا ندیدهام تعبیر فلسفی از چیزی ارائه و فلسفهبافی کند. مثلا درختها را مثل چه میدانم، گروهی از عزاداران که تابوت را مشایعت میکنند، ببیند. در ضمن من اصلا منتقد و مفسر خوبی نیستم، فقط میتوانم بگویم خوب است یا بد.
کمی درباره رمانی که از رانپو ترجمه کردهاید، بگویید. چیزی که برایم جالب بود تفاوتش با باقی آثار ژانر کارآگاهی بود؛ بهخصوص موج کلاسیکشان. این یک خودانتقادی جالب دارد و نوعی نسبیت فوقالعاده. یکجورایی این نسبیت برآمده از یک ذهن شرقی است. به نظر من صحبت کردن دربارهاش بماند برای بعد. چطوری با رانپو آشنا شدی؟
اسم رانپو به گوشم نخورده بود. آدم باید یا تاریخ ادبیات بخواند که همه را بشناسد، یا شانسی جایی کتاب را ببیند. رمان «ناگازاکی» را که ترجمه کردم، در آن از چند تا نویسنده صحبت کرده است. خود ناگازاکی کتاب بسیار خوبی است و نویسندهاش اصلا به سبک فرانسویها کتاب را ننوشته است. نهتنها ماجرا در ژاپن اتفاق میافتد، بلکه سبک نوشتنش هم خیلی ژاپنی شده؛ انگار برای تحقیق زیاد کتاب ژاپنی خوانده است.
کتابش درباره چیست؟
راجع به زنی است که در اتاق یک مرد مجرد مسن قایم میشود، چون جایی ندارد. بعد میگوید نمیخواهم به سبک رانپو کتاب بنویسم، به سبک داستانی که اسمش یادم رفت است. من گشتم آن داستان را به اسم «صندلی انسانی» پیدا کردم. داستان وهمآلود و ترسناکی است. ژاپنیها از این چیزها زیاد دارند. مثلا آکیرا یوشیمورا داستانی دارد که مرد مسنی با زنی ازدواج میکند که یک دختر جوان از شوهر قبلیاش دارد. مرد در آزمایشگاه کار میکند و نمونه استخوان میخواهد؛ یک نمونه استخوان خاص. در آخر زنش میمیرد. او از استخوانش استفاده میکند و به آرزویش میرسد.
از یوشیمورا کاری ترجمه شده است؟ اصلا آثار نویسندههای مهم ژاپن درست و حسابی ترجمه شدهاند ؟
از این نویسنده در ایران کاری ترجمه نشده است، ولی در پاسخ به بخش دوم پرسشتان باید بگویم بله. آنهایی که نوبل گرفتهاند مانند کاواباتا، کنزابورو اوئه، یا میشیما و کوبو آبه که این دو جایزه نگرفتهاند یا آکوتاگاوا که جایزه نوبل گرفته و برخی آثارش هم ترجمه شده است. ولی همه کارهایشان ترجمه نشده است. آثار کاواباتا و میشیما در ایران بیشتر ترجمه شده است. ولی از گردنکلفتهایی مثل سوسکی و تانیزاکی خیلی کم ترجمه شده؛ در حد یکی دو تا. اولین رمان جهان «قصه گنجی» برای قرن دوازدهم ژاپن است. کار حجیمی است. من نخواندهام ولی ترجمه هم نشده است.
کاروکارگر/گفتوگو با یکی از فیتیلهایها پس از حضور در مجلس
پیرو اتفاقاتی که برای عموهای فیتیلهای پس از اشتباه ناخواستهشان در یکی از قسمتهای این برنامه رخ داد، دوشنبه (30 آذر) جلسهای در مجلس شورای اسلامی با حضور عموهای فیتیلهای و تهیهکننده این برنامه برگزار شد.
به همین منظور (ایسنا)، با یکی از عموهای فیتیلهای در این زمینه به گفتوگو پرداخت تا نتیجهی این جلسه را جویا شود.
محمد مسلمی - بازیگر و کارگردان «فیتیله» - با اشاره به جلسهی روزدوشنبه عموهای فیتیلهای با نمایندگان مجلس، با بیان اینکه اتفاقات پیشآمده کاملا غیرعمد بوده است، اظهار کرد: نشست صمیمی در ارتباط با مسالهای که پیشتر پیش آمده بود، برگزار شد تا قضایا از زبان خود عموها گفته شود و مسائل کمی روشتر شود. بحث دلگیری ما، حقوق هنرمندان، جایگاه آنها در جامعه و بررسی این پرسش که چرا اتفاقاتی از این دست نهایتا باید به اینجا ختم شود، از دیگر موضوعات جلسه روز گذشته بود.
این عموی فیتیلهای با طرح این پرسش که «بعد از 24 سال کار و تلاش، وقتی چنین اتفاقی میافتد، چه کسانی حامی یک هنرمند میشوند؟» گفت: دلشکستیمان از این است در جامعهای که زندگی میکنیم، کسی حامی هنرمندان نیست؛ ولی اغلب مردم حتی دوستان آذری زبان مدافع ما بودند.
او دربارهی نتیجه این جلسه بیان کرد: برای ما فارغ از نتیجه، مهم این بود که بتوانیم به عنوان هنرمند نظرمان را به دوستانمان در مجلس بگوییم؛ اینکه ما سالهای سال است زحمت کشیدیم و هیچ هدف سیاسی را دنبال نمیکردیم.
مسلمی با بیان اینکه اتفاقی که افتاد در واقع یک جریان سیاسی بود، توضیح داد: سعی کردیم در جهت برقراری امنیت در کشورمان عمل کنیم و به همین منظور از مردم خواستیم تا به دفاع از ما واکنش نشان ندهند.
او در پاسخ به این پرسش که آیا احتمال دارد باز هم به تلویزیون بیایند، گقت: فعلاً مشخص نیست چه اتفاقی قرار است بیفتد و چه تصمیمی گرفته خواهد شد؛ ولی ما کمی رنجیده خاطر هستیم و اگر برای برگشتمان شرایط خوبی برقرار نباشد، دوست نداریم برگردیم. شرایط باید به گونهای باشد که شأن و منزلت همه آدمها حفظ شود. ما گروه سیاسی نبودیم و همیشه خدمتگزار مردم بودیم.
این هنرمند در پایان سخنانش با بیان اینکه کسانی که باعث وقوع این جریان شدند، در واقع بچهها را محروم کردند، متذکر شد: با توجه به این که پیشنهادات خیلی زیادی از شبکههای مختلف داریم و به راحتی میتوانیم در کشورهای مختلف کار کنیم، کشور خودمان را ترجیح میدهیم؛ ولی شرایط باید مهیا باشد و شأن و منزلت هنرمندان و نه فقط عموهای فیتیلهای حفظ شود.
وطن امروز/ضرورت حمایت از اشتغالزایی زنان هنرمند در استان مرکزی
دسترنج بانوان صنعتگر بازار ندارد
مدیرکل دفتر امور بانوان و خانواده استانداری مرکزی گفت: در نظر گرفتن تسهیلات و بازار فروش برای تولیدات بانوان، از نیازهای
بانوان هنرمند استان است و مشکلات بانوان در این حوزه باید حل شود. زهرا
فرجی در جلسه کارگروه بانوان که با موضوع بررسی اشتغال بانوان از طریق همکاری با
میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری استان مرکزی در سالن جلسات این اداره کل
برگزار شد، با بیان اینکه یکی از مهمترین دغدغههای حوزه بانوان، اشتغال هنرمندان
این حوزه است، گفت: بهرغم
فعالیتهای فراوان بانوان در این عرصه، متاسفانه زمینه برای ارائه خدمت و بروز و
ظهور هنر فعالان این عرصه آنطور که انتظار داریم، وجود ندارد.
وی با این توضیح که اغلب کارهای هنری تنها نیاز به جایگاهی جهت ارائه آثار دارند، گفت: ایجاد مراکز فروش هم به نوعی معرف صنایعدستی استان و همراستا با سیاستهای این سازمان است و هم زمینه کسب درآمد را برای هنرمندان فراهم میکند. وی افزود: 2 سال است که بحث راهاندازی بازارچه صنایعدستی در بازار اراک مطرح شده ولی نگاه بخشی که در این حوزه وجود دارد، مانع احداث این بازارچه شده و نیاز است با یک هماهنگی و نگاه متحدالشکل بین دستگاهها این بازارچه راهاندازی شود. فرجی ادامه داد: در بحث غرفههای بازارچه صنایعدستی باید جمعیت بانوان مدنظر باشد و غرفه در اختیار همه بانوان هنرمند قرار گیرد. وی درباره مشکلات بانوان هنرمند بیان کرد: طیف عظیمی از هنرمندان صنایعدستی استان را بانوان تشکیل میدهند اما با این حال بیش از نیمی از تسهیلات اعطایی این حوزه به آقایان تخصیص داده شده است. مدیر کل دفتر امور بانوان و خانواده استانداری مرکزی اضافه کرد: در رابطه با صدور مجوز جهت مدیریت دفاتر سیاحتی توسط بانوان مشکلاتی وجود دارد که نیاز به هماهنگی در این باره هست. به گزارش ایسنا، مدیرکل میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری استان مرکزی نیز در این جلسه با بیان اینکه اشتغال بانوان موضوع بسیار مهمی است، گفت: اعتقاد به اینکه بانوان میتوانند در کارهای مدیریتی موفق باشند، باید در عمل نمایان شود، نه اینکه تنها در قالب شعار باقی بماند. وی بحث توسعه صادرات را گامی در جهت حمایت از صنعتگران دانست و بیان کرد: در این باره اقدامات مؤثری انجام شد و این بحث با جدیت دنبال میشود. وی با این توضیح که بانوان به جهت ویژگیهای اخلاقی و نظم که جزو خصلتهای وجودی آنهاست میتوانند در عرصه گردشگری بسیار مؤثر باشند، گفت: از ورود و فعالیت بانوان در این حوزه استقبال میکنیم. مدیرکل میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری با بیان اینکه بازار فروش در حوزه صنایعدستی بسیار اهمیت دارد، افزود: در این رابطه بحث راهاندازی بازارچههای صنایعدستی دنبال میشود. حسینی ادامه داد: با دستگاههای دولتی نیز رایزنی صورت گرفته شده که برای هدایای جشنها و مراسم و اعطای جوایز از صنایعدستی استفاده کنند. معاون صنایعدستی میراث فرهنگی استان مرکزی نیز با بیان اینکه اکثر صنایعدستی قابلیت تولید در منزل را دارند، گفت: به این جهت صنایعدستی میتواند برای اشتغال بانوان گزینه بسیار مناسبی باشد. کاظمی استفاده از مواد اولیه بومی و نیز آموزش تخصصی و حرفهای را در تهیه صنایعدستی بسیار مهم دانست و بیان کرد: در بخش تولید صنایعدستی مشکل خاصی وجود ندارد و این بازار فروش است که نیاز به توجه دارد. وی از بازار فروش بهعنوان حلقه نهایی حوزه صنایعدستی یاد کرد و افزود: اگر صنعتگر با جدیت کاری را دنبال کند اما بازار فروش مناسب را در اختیار نداشته باشد زحماتش هدر میرود. وی با بیان اینکه استان مرکزی در ساخت بازارچه صنایعدستی در کشور پیشرو است، بیان کرد: ساخت بازارچه صنایعدستی در این استان بهعنوان پایلوت در حال اجراست. وی با بیان اینکه تا پایان سال 1395 همه بازارچههای صنایعدستی استان مرکزی به بهرهبرداری میرسند، افزود: هماکنون بازارچه اراک به پایان رسیده و در سفر رئیسجمهور به استان افتتاح میشود. کاظمی با بیان اینکه غرفههای بازارچه صنایعدستی به صورت رایگان در اختیار هنرمندان قرار داده میشود، گفت: این مکان امکانی را جهت عرضه محصولات هنری فراهم میکند و تا حدودی دغدغه فروش تولید را برای صنعتگران از بین میبرد. همچنین معاون گردشگری اداره کل میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری استان مرکزی نیز درباره سهم بانوان در حوزه گردشگری استان گفت:
36 دفتر خدمات مسافرتی در استان وجود دارد که از این تعداد مدیریت 7 دفتر برعهده بانوان است. سیدحسن حسینی ضمن اشاره به 14 هتل استان مرکزی افزود: 321 نفر در این هتلها مشغول به کار هستند که 100 نفر از این تعداد خانم هستند. وی ادامه داد: 6 میهمانپذیر در استان مرکزی مشغول به فعالیت هستند که مدیریت دو میهمانپذیر برعهده خانمهاست، همچنین از 40 مجموعه گردشگری استان 4 مجموعه تحت مدیریت بانوان قرار دارد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com