کد خبر: ۳۱۷۲۶۴
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار:
سردرگمی در تصمیم

ائـــتــلاف با قـــاتـــل؟

سوال این نوشتار آن است که برچه مبنایی اصلاح‌طلبان در دوران کنونی به شخصیتی تکیه‌ زده‌اند که کمتر از دو دهه پیش وی را به نوعی سهیم در قتل ۸۰ تن می‌دانستند؟

گروه سیاسی: موضوع اختلافات آیت الله هاشمی رفسنجانی و اصلاح طلبان چالشی است که همواره در روابط سیاسی این دو مطرح بوده است. گاهی هاشمی و طیف منتصب به اصلاح طلبی از سر و کول هم بالا می روند و گاهی هم به پر و پای هم می پیچند. البته در دنیای سیاست همه چیز ممکن است. گاهی دوست دشمن می شود و گاهی دشمن، دوست.
در باب این موضوع عبدالله عبدالهی منتقد سیاسی مطلبی نوشته است که بولتن نیوز در ادامه به بازنشر آن می پردازد:

به گزارش بولتن نیوز، عبدالله عبداللهی: اصلاح‌طلبان و آیت‌الله هاشمی رفسنجانی اگرچه این روزها متحدان نسبتاً قابل اتکایی برای یکدیگر در عرصه سیاسی هستند، با این حال به هیچ وجه خاطرات شیرینی از یکدیگر ندارند. درگیری هولناک این دو که با عبارات تحقیرکننده‌ و بعضاً مجرمانه‌ای علیه یکدیگر توأم بود جزء یادگارهای فراموش‌نشدنی تاریخ معاصر است.

یکی از برجسته‌ترین موارد ادعایی اصلاح‌طلبان درباره آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، نسبت دادن مستقیم و غیرمستقیم قتل‌های بی‌شمار به آیت‌الله در دوران تصدی مسئولیت ریاست‌جمهوری است. مدعاهای چپ‌های آن روز و اصلاح‌طلبان امروز علیه آیت‌الله آنچنان عمیق و جسارت‌آمیز است که هرگونه همگرایی و اتحاد با وی، انسان را شایسته «تکفیر اجتماعی» می‌کند.

اکبر گنجی، قلم به دست آن روزهای اصلاح‌طلبان در کتاب مشهور «عالیجناب سرخپوش» که با  حمایت‌های قابل توجه دولت اصلاحات روانه‌ی بازار و کتابخانه‌های سراسر کشور می‌شد، می‌نویسد:"هاشمی که انتقادات برخی از مطبوعات را برنمی‌تافت، چگونه اقدامات مهم‌ترین وزارتخانه‌ی خود(وزارت اطلاعات) را نادیده می‌گرفت... ولی همین امر کار دستش داد و منجر به ده‌ها قتل شد.". "خشونت‌ورزان و جنایتکاران عرصه‌ی سیاست در دوره‌ی هاشمی، بدون دغدغه‌ی خاطر و ترس از مکافات دست به جنایات می‌زدند."

ائـــتــلاف با قـــاتـــل؟

روزنامه‌ی «صبح امروز» که با مدیریت سعید حجاریان منتشر می‌شد نیز در یکی از سرمقاله‌‌های خود می‌نویسد: "در دوره‌ی هاشمی هر 40 روز یک قتل مشکوک سیاسی داشته‌ایم. ایشان(هاشمی رفسنجانی) اظهار می‌دارد متهمان قتل‌ها، پیش از دولت ایشان به وزارت اطلاعات آمده و قتل‌ها بعد از دولت ایشان رخ داده است. اما واقعیت‌ها و اطلاعات منعکس‌شده در جامعه از وضعیت دیگری حکایت می‌کند. تاکنون بسیار اعلام شده است که به جز قتل‌های پاییز سال 77، حدود 80 قتل دیگر طی دوران ریاست‌جمهوری آقای هاشمی روی داده است. به عبارت دیگر، به‌طور متوسط هر 40 روز، یک قتل مشکوک روی داده است که اسامی برخی از این افراد کم‌وبیش به گوش ایشان نیز رسیده است. در مورد این نکته، ایشان سربسته و مبهم سخن گفت. در مورد پیگیری این قتل‌ها (که آقای هاشمی نیز به وقوع آن اشاره کرد) در دوره‌‌ی ریاست‌جمهوری ایشان چه اقدام مشخصی صورت گرفته است؟ نتیجه‌ی آن اقدامات چه بود؟ چرا با عاملان آن قتل‌ها هیچ برخوردی نشد و آنان همچنان با خیال راحت و بدون نگرانی از مجازات، به اقدامات خود ادامه دادند؟»

هفته‌نامه‌ی «عصر ما»، ارگان نشریه‌ای سازمان مجاهدین انقلاب نیز درباره وضعیت دولت هاشمی رفسنجانی می‌نویسد: "رفتارهای غیرقانونی وزارت اطلاعات، فساد و نابسامانی در وزارت اطلاعات به ایجاد قتل‌ها محدود نمی‌شود. فعالیت‌های اقتصادی غیرقانونی این وزارت در سطح کلان، که لطمات جدی به اقتصاد کشور وارد کرده است، یکی دیگر از اَعلام و نشانه‌های مناسبات و رفتارهای غیرقانونی در وزارت اطلاعات بوده است که حداقل با توجه به حساسیت آقای هاشمی به سازندگی و مسائل اقتصادی، علی‌القاعده می‌بایست با واکنش جدی ایشان مواجه می‌شد که نشد." 

روزنامه‌های اصلاح‌طلبان درباره هاشمی همچنین می‌نویسند: "در دوران هشت‌ساله‌ی صدارت آقای هاشمی، حدود هشتاد تن به‌وسیله‌ی محفل اطلاعاتی و علل سیاسی به قتل رسیده‌اند که معروف‌ترین آن‌ها قتل سعیدی‌ سیرجانی، مهندس برازنده، میرعلایی، تفظلی و... بوده‌اند."

مقصود نگارنده این سطور تایید ادعاهای اصلاح‌طلبان علیه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و دیگر ادعاهای این سنخی آنان نیست؛ با این حال مسئله و سوال این نوشتار آن است که برچه مبنایی اصلاح‌طلبان در دوران کنونی به شخصیتی تکیه‌ زده‌اند که کمتر از دو دهه پیش وی را به نوعی سهیم در قتل 80 تن می‌دانستند؟

سوال کلان آن است که یک فرد و یا جناح سیاسی بر مبنای کدام "فلسفه سیاسی" به طور درونی خود را مجاز می‌داند که به چنین ائتلاف‌هایی تن دهد و حتی از آن به شکل مبتذلی تمام‌قد دفاع کند؟ ائتلافی که در یک سر آن فردی نشسته است که سابقاً توسط همین متحدان امروزش در حداقل 80 قتل نفس مسئول شناخته می‌شود!

در این نوشتار کوتاه، مجال بررسی علمی فلسفه‌های سیاسی و نسبت آنها با چنین ائتلاف‌هایی نیست؛ با این حال ذکر این نکته خالی از لطف نخواهد بود که چنان ائتلاف‌هایی با هر فلسفه سیاسی سازگار باشد قطعاً مولفه اصلی‌اش خارج ساختن مسئله «حق» از مدار تأملات و توجهات است. هر فلسفه سیاسی حق محور و اساساً هر فلسفه سیاسی که معیار و محتوای مشخصی برای سنجش «ارزش» پدیده‌ها داشته باشد، نمی‌تواند نسبتی با ائتلاف فوق‌الذکر داشته باشد. برای تشکیل اینگونه از ائتلاف‌ها در وهله اول باید هرگونه معیار و ممیزی کنار گذاشته شود تا بتوان برای دست‌یابی به نتیجه‌ای به نام "قدرت"، با هر فرد و هر جناحی ساخت و پاخت کرد؛ حتی اگر آن فرد در قتل 80 تن مسئول باشد.

منبع: خبرگزاری تسنیم

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
ناشناس
|
United States
|
۰۶:۴۳ - ۱۳۹۴/۱۰/۰۳
1
4
هدف وقتی متعالی نباشد وبوی تعفن خودخواهی رابدهد هرکار وهروسیله نامشروع راتوجیه می کند.
ناشناس
|
United States
|
۱۰:۲۳ - ۱۳۹۴/۱۰/۰۴
1
2
چه بسیار کسانی که در دوره ایشون به انقلاب واهدافش شک کردن وهمه نظام رو مثل این آقا دونستن.این کارها باعث شکسته شدن حرمتها شد.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین