آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی- امروزه رسانهای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
آرمان/بلبشويي در اكران وجود ندارد
علي سرتيپي گفت: به نظرم خيلي بلبشويي در اكران وجود ندارد كه بخواهيم نگران آن باشيم، يكسري فيلمهايشان نميفروشد يا نميخواهند آن را اكران كنند، دقيقاً اين افراد هستند كه بلبشو به وجود ميآورند. علي سرتيپي در گفتوگو با فارس، در ارتباط با مبحث اكران و موضوعات مطرح شده و راهحلهاي اعلام شده در اين زمينه و همچنين حذف سرگروهها يا پخش تخصصي فيلمهاي سينمايي توسط پخشكنندهها گفت: ابتدا بايد بگويم نميتوان همينطوري تصميم گرفت كه سرگروهها را حذف كنيم. امروز ميگوييم سرگروهها را حذف كنيم فردا براي پرديسهاي سينمايي تصميمهايي ديگري ميگيريم و همينطور الي آخر. اما به نظرم بايد به دنبال اين تصميمات، ريشهيابي اصلي و اصولي كنيم تا بدانيم مشكلات اصلي از كجاست؟

وي در ادامه افزود: البته همه ما ميدانيم كه درنهايت به يك نكته ميرسيم و آن هم كمبود سالن سينماست و همچنين تعداد فيلمهاي زيادي كه تقاضاي اكران در سالنهاي سينما را دارند. متأسفانه وقتي مشكلاتي از اين دست پيش ميآيد ميخواهيم با تزريق يك واكسن يا مسكن به صورت مقطي آنها را حل كنيم، اما بايد به دنبال حل كردن ريشهاي اين مساله باشيم. سرتيپي در ادامه اظهار داشت: به نظرم در شرايط فعلي نبايد ديگر به دنبال آزمون و خطا باشيم، در حال حاضر عنوان ميشود كه مشكلات به وجود آمده در زمينه اكران آثار سينمايي مربوط به پخش بخش آزاد است. اگر سرگروهها را آزاد كنيم، چه مشكلي پيش ميآيد؟ آيا براي چنين زماني فكري كردهايم؟ آيا به اين نكته دقت داشتهايم كه اگر سرگروهها را آزاد كنيم و به يكباره 20 فيلم براي تابستان درخواست اكران بدهند چه اتفاقي ميافتد؟ نبايد صورت مساله را پاك كنيم. اين پخشكننده در ادامه عنوان كرد: آيا افرادي كه از حذف سرگروهها سخن به ميان آوردند، براي مواردي كه مطرح شد فكري كردهاند؟او همچنين درباره اكران تخصصي آثار سينمايي توسط پخشكنندههاي فيلمها گفت: در دنيا همچنين چيزي منقضي شده است، تهيهكننده صاحب فيلم است و اختيار تام دارد كه آن را به هر فردي كه اعتماد دارد بدهد تا اثرش را پخش كند. سرتيپي درباره اينكه برخي از پخشكنندهها همچون حبيب اسماعيلي اعتقاد دارند كه يك نفر نبايد براي تعداد زيادي سالن سينما تصميم بگيرد تا عدالت برقرار شود، گفت: تنها جايي كه بنده اطلاع دارم كه يك نفر براي تعداد زيادي سالن سينما تصميم ميگيرد، حوزه هنري است، در غير اين صورت فرد ديگري را نميشناسم. وي در پايان در پاسخ به اين پرسش كه شرايط شلوغ و بلبشويي كه در اكران وجود دارد، چگونه ميتواند مرتفع شود، اظهار داشت: به نظرم خيلي بلبشويي در اكران وجود ندارد كه بخواهيم نگرانش باشيم، اين شلوغي و بلبشويي كه ميگويند اصلا چي هست؟! يكسري فيلمهايشان نميفروشد يا نميخواهند آن را اكران كنند، دقيقاً اين افراد هستند كه بلبشو به وجود ميآورند، وگرنه با توجه به مشكلات و شرايط موجود همهچيز طبق روال پيش ميرود.
ابتکار/سیمرغ جشنواره فیلم فجر به کدام بازیگر مرد میرسد؟
رقابتی میان نسل های مختلف بازیگری
در فاصله تقریباً دو ماه به برگزاری سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر تعداد زیادی از بازیگران مرد سینمای ایران در پروژههای مختلف مشغول کار هستند.بر خلاف تعدادی از بازیگران زن که با چند فیلم در جشنواره خواهند بود، بازیگران مرد امسال بیشتر در یک فیلم بازی کردهاند که باید دید آیا این فیلمها به جشنواره فیلم فجر میرسند یا خیر.
از همه اتفاقات جالب توجه درباره حضور بازیگران مرد، میتوان به ایفای نقش عزتالله انتظامی در فیلم "کفشهایم کو" به کارگردانی کیومرث پوراحمد اشاره کرد؛ بازیگری که در سینما حضور کمرنگی در سالهای اخیر داشته است. همین میتواند نوید این اتفاق باشد که حضور بازیگران قدیمی و پیشکسوت در سینما، چراغ جشنوارهها را پر نورتر از قبل کند.
شهاب حسینی
شهاب حسینی از جمله بازیگرانی است که همچنان در عرصه سینما فعال است. او با اینکه اولین تجربه کارگردانی خود را با فیلم «ساکن طبقه وسط» به سینما عرضه کرده بود، اما دیگر فیلمی برای کارگردانی در دست ندارد و دوباره در عرصه بازیگری به فعالیت میپردازد. حسینی پیش از این در فیلمهای «درباره الی...» و «جدایی نادر از سیمین» با اصغر فرهادی کارگردان موفق سینما همکاری داشته است و ترانه علیدوستی هم پس از فیلمهای «شهر زیبا»، «چهارشنبه سوری» و «درباره الی...» چهارمین تجربه همکاری خود را با این کارگردان در پیشرو دارد. این دو که در فیلم «درباره الی...» تجربه مشترک حضور مقابل دوربین فرهادی را داشتهاند، دو نقش اصلی «فروشنده» فیلم جدید فرهادی را برعهده دارند. حسینی سال گذشته در دو فیلم «دوران عاشقی»، «طعم شیرین خیال» و این اواخر با بازی در فیلم «سایههای موازی» به ایفای نقش پرداخت؛ فیلمهایی که در کنار دیگر فیلمهای این بازیگر در درجه کیفی متوسط قرار دارد.اکنون باید دید حسینی با فیلم «فروشنده» موفقیتهای بازی خود در فیلمهای «درباره الی ...» و «جدایی نادر از سیمین» را تکرار خواهد کرد یا خیر.
پرویز پرستویی
پرویز پرستویی بازیگر توانمند و صاحبنام سینمای ایران پس از ایفای نقشهای بهیادماندنی در فیلمهای سینمایی «آژانس شیشهای»، «روبان قرمز»، «موج مرده»، «به نام پدر» و سریال تلویزیونی «خاک سرخ»، برای ششمین بار در مقام نقش نخست فیلم سینمایی مقابل دوربین ابراهیم حاتمیکیا قرار گرفته است. او در «بادیگارد» تازهترین فیلم حاتمیکیا بازی کرده است که شاید به جشنواره برسد.پرستویی تا کنون نقشهای متفاوتی را در سینما ارائه کرده است، گاهی هم در اوج درخشش فعالیت بازیگریاش از سینما فاصله میگیرد و مدتها در هیچ فیلمی به ایفای نقش نمیپردازد. این بازیگر سینما در مصاحبهای گفته بود که به خاطر شرایط بد سینما بازیگری را رها کرده است و دیگر در هیچ فیلمی بازی نخواهد کرد، پرستویی اما این مصاحبه را تکذیب کرد و گفت به محض اینکه اولین پیشنهادی که او را جلوی تماشاگر خجالت زده نکند دریافت کند دوباره به بازیگری روی خواهد آورد. او سال گذشته در مقام تهیهکننده با فیلم «دو» به کارگردانی سهیلا گلستانی و در مقام بازیگر با فیلم «مهمان داریم» محمدمهدی عسگرپور حضور داشت.
بابک حمیدیان
بابک حمیدیان دیگر بازیگر سینما امسال در دو فیلم «بادیگارد» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و فیلم «هلن» به کارگردانی علی اصغر ثقفی بازی کرده است. اگر چه حمیدیان با فیلم «مزرعه پدری» به کارگردانی زنده یاد رسول ملاقلی پور وارد عرصه بازیگری شد اما نتیجه تلاش او بعد از دریافت سیمرغ بلورین برای نقشهای مکمل مرد در فیلمهای «چ» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا و فیلم « رستاخیز» به کارگردانی احمدرضا درویش بود. این بازیگر سینما در ابتدای دهه 90 یکی از پرکارترین بازیگران سینمای ایران لقب گرفت.فیلمهای «شکاف» به کارگردانی کیارش اسدیزاده، «روباه» به کارگردانی بهروز افخمی، «اعترافات ذهن خطرناک من» به کارگردانی هومن سیدی، «من دیگو مارادونا هستم» به کارگردانی بهرام توکلی و «مرگ ماهی» به کارگردانی روحالله حجازی از جمله فیلمهایی بودند که حمیدیان سال گذشته با آنها به جشنواره فیلم فجر آمده بود.حمیدیان در فیلم «هلن» مقابل طناز طباطبایی و پژمان بازغی به ایفای نقش پرداخته است. همچنین در فیلم «بادیگارد» در نقش یک دانشمند هستهای ظاهر است. بابک حمیدیان در فیلم «آبجی» به کارگردانی مرجان اشرفی زاده نیز بازی کرده است که اطلاعات زیادی در خصوص حضور این بازیگر در این فیلم منتشر نشده است.
رضا کیانیان
رضا کیانیان امسال در دو فیلم « کفشهایم کو» به کارگردانی کیومرث پوراحمد و نیز فیلم «قشنگ و فرهنگ» به کارگردانی وحید موسائیان به ایفای نقش پرداخته است.او این روزها با مجموعه تلویزیونی «کیمیا» روی آنتن شبکه دوم سیما است و در کمپینهای مختلف برای یاری به مردم حضور دارد. کیانیان در بخشی از حرفهای خود که یک ماه پیش منتشر شد، اطلاع داد که در فیلم «بادیگارد» ابراهیم حاتمی کیا بازی نخواهد کرد.

رضا عطاران
نام این بازیگر سینما سال گذشته بر سردر سینماهای تهران ثابت مانده بود و اغلب فیلمهایی که اکران میشد، در آن نام رضا عطاران هم به چشم میآمد.عطاران با داشتن ۳۴ فیلم سینمایی در کارنامه خود که اغلب آنها نیز کمدی هستند در اینگونه نقشها تثبیت شده و تبدیل به چهرهای پولساز برای صعنت سینمای ایران شده است که حضور او در هر فیلمی علاقهمندانش را برای دیدن وسوسه میکند. مخاطبان سینما عطاران را بهویژه با فیلمهای "ورود آقایان ممنوع"، "استراحت مطلق" و سریالهای "خانه به دوش" و "متهم گریخت" به خوبی به یاد میآورند. فیلمهایی که حضور عطاران در آنها نه تنها نقطه عطفی در کارنامه بازیگری او، بلکه عامل پرمخاطب شدن و محبوبیت این آثار نیز بوده است.عطاران چند ماه گذشته در پرفروشترین فیلم تاریخ سینما "نهنگ عنبر" به کارگردانی سامان مقدم به ایفای نقش پرداخت.در حالی که چند روز گذشته فیلمی با بازی رضا عطاران به نام "من سالوادور نیستم" به کارگردانی منوچهر هادی با مشکل اکران روبرو شد، این بازیگر سینما این روزها مشغول ساخت فیلمی به نام "دراکولا" است که خود او هم همانند فیلم قبلیاش "خوابم میآید" در آن به ایفای نقش پرداخته است.
حامدبهداد
حامد بهداد به تازگی در فیلم «هفت ماهگی» به کارگردانی هاتف علیمردانی مقابل باران کوثری به ایفای نقش پرداخته است. به تازگی هم خبرهایی مبنی بر فیلمی به نام «رند» شنیده شده که چهار کارگردان سینما این فیلم را می سازنند. بهداد در اپیزود دوم این فیلم به کارگردانی و نویسندگی هادی نائیجی است. البته هنوز خبری مبنی بر رسیدن این فیلم به جشنواره فیلم فجر شنیده نشده است.در فیلم «هفت ماهگی» بازیگرانی چون فرشته صدرعرفایی، باران کوثری، حامد بهداد، پگاه آهنگرانی، احمد مهرانفر، هانیه توسلی، محمدرضا علیمردانی، رضا بهبودی و... به ایفای نقش پرداختهاند و تاکنون همه آنها جلوی دوربین رفتهاند. بهداد سال گذشته با بازی درفیلم های «خانه دختر» و «پل خواب» به ایفای نقش پرداخت و این روزها با فیلم «چهارشنبه خون به پا میشود» روی پرده سینما حضور دارد.او با فیلم «جرم» به کارگردانی مسعود کیمیایی جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را از جشنواره فیلم فجر بهدست آورد.
بهرام رادان
بهرام رادان بازیگر سینما برای دومین بار بعد از فیلم «عصر یخبندان» قرار است در فیلمی به کارگردانی مصطفی کیایی بازی کند. این فیلم «صافکننده» نام دارد. رادان سال گذشته با فیلمهای «عصر یخبندان» و حکایت عاشقی» در جشنواره فیلم فجر حضور داشت.رادان در «صافکننده» مقابل محسن کیایی و سحر دولتشاهی بازی خواهد کرد که این فیلم بنا به گفتههای کارگردان از سبک خاصی در ژانر کمدی برخوردار است. رادان در اکثر فیلمهایی به ایفای نقش پرداخته که آن فیلمها جز پرفروشترین فیلمهای سینمایی هم بودهاند، از «آتش بس 2» به کارگردانی تهمینه میلانی تا «آواز قو» که جز اولین فیلمهای این بازیگر سینما به شمار میرود.
اعتماد/گپي با ابراهيم ابراهيميان درباره فيلم«عادت نميكنيم»
اين فيلم يك درام اجتماعي است
بيتا موسوي/ «عادت نميكنيم» دومين فيلم بلند سينمايي ابراهيم ابراهيميان است. فيلمي كه به واسطه تركيب بازيگران و حضور هديه تهراني و محمدرضا فروتن، ازجمله آثاري است كه در جشنواره فجر ميتواند مورد توجه قرار گيرد. «ارسال آگهي تسليت براي روزنامه» عنوان نخستين فيلم بلند او بود كه در جشنواره دو سال پيش به نمايش درآمد. وي در فيلم دوم خود همانند كار قبلي سراغ دغدغههاي اجتماعي رفته است. «عادت نميكنيم» درباره احمدرضا مقدم، استاد برجسته دانشگاه است كه به واسطه شك مهتاب همسرش، مسير تازهاي پيش روي خود مييابد. اين شك در بستر خانواده ريشه ميدواند و به آرامي همه داشتههاي احمدرضا را تحتالشعاع قرار ميدهد. هديه تهراني، محمدرضا فروتن، ساره بيات، حميدرضا آذرنگ، پانته آ پناهيها، شيرين يزدان بخش، نقي سيف جمالي از بازيگران اين فيلم هستند. با اين كارگردان درباره تازهترين فيلمش صحبت كرديم.
فيلم اول شما يك اقتباس آزاد به شمار ميرفت كه البته در زمان اكران خيلي نتوانست مورد توجه قرار بگيرد. «عادت نميكنيم» چه شباهتهايي به فيلم اول شما دارد؟در اصل ميتوانم بگويم هيچ شباهتي بين اين دو فيلم نيست. دوستاني كه «عادت نميكنيم» را ديدهاند هم همين نظر را دارند. وجه اشتراك اين دو فيلم، خودم به عنوان كارگردان اين آثار است. در فيلم دوم تلاش كردم در تركيب بازيگران، مخاطب و شرايط اكران را در نظر بگيرم. البته اين بدان معني نيست كه ميخواستم فيلم گيشه بسازم. قطعا تمامي بازيگران بر اساس شخصيتهاي قصه انتخاب شدند و در حال حاضر كه فيلم در مراحل نهايي است، واقعا از تركيب بازيگران راضي هستم و بسيار تجربه خوبي در اين زمينه داشتم.

«عادت نميكنيم» به نظر ميرسد كمي به شرايط امروز جامعه ما نزديك باشد و كاملا از يك دغدغه اجتماعي ميآيد. چطور سراغ اين سوژه رفتيد؟
بله فيلم يك درام اجتماعي و ملتهب است كه البته به مولفههاي گيشه و مخاطب هم در آن توجه شده است. فيلم اولم بيشتر بر اساس سليقه شخصيام در روايت شكل گرفت. اما در اين فيلم با نگاه به همان سليقه شخصي مولفههايي چون توجه به مخاطب را هم در نظر گرفتم. در فيلم اول هم تلاش كردم قصه بگويم اما آن اثر، يك زير متن فلسفي داشت كه شايد كمتر در سينماي ايران تجربه شده بود. به همين دليل اين پيشبيني وجود داشت كه مخاطب آن را پس بزند. اما در فيلم دوم بيشتر به دغدغههاي اجتماعي پرداختم كه شايد همه ما به نوعي با آن روبهرو باشيم. ميتوان گفت كه شيوه روايي در «عادت نميكنيم» كامل شده فيلم اولم است. سعي كردم تجربه جديدي در اين زمينه داشته باشم. هميشه از تكرار كردن پرهيز ميكنم و حتي از آن ميهراسم، به همين دليل در فيلم دومم كاملا از «ارسال آگهي تسليت براي روزنامه» فاصله گرفتم و هميشه سعي ميكنم فيلم به فيلم پختهتر عمل كنم.
يكي از ويژگيهاي اين فيلم تركيب بازيگران آن است؛ دليل انتخاب اين بازيگران چه بود؟
بله، خوشبختانه همه بازيگران در جاي درستي در فيلم قرار گرفتهاند. همانطور كه گفتم از اين تركيب بسيار راضي هستم. در واقع آنها با اين شخصيت زندگي كردند. به همين دليل كاملا با شكل روايي فيلم هماهنگي دارد. ما براي اين فيلم با بازيگراني روبهرو بوديم كه بسيار كمكار و در انتخاب نقشهايشان هم حساسيت داشتند.
امسال جشنواره فجر پذيراي آثار زيادي از نسلهاي مختلف سينماي ايران است. اين رقابت براي شما چگونه است؟
همان سالي كه من با «ارسال آگهي تسليت براي روزنامه» در جشنواره حضور داشتم هم همين شرايط بود. به همين دليل براي من همان شرايط تكرار ميشود. فكر ميكنم در مقطعي ميتوانستيم براي جشنواره فجر از قبل پيشبيني كنيم. اما حالا فكر ميكنم همهچيز غيرقابل پيشبيني است. براي من اين موضوع اهميت دارد كه بتوانم در مسير فيلمسازيام پلهها را بيشتر طي كنم. به همين دليل براي فيلم دومم حدود ١١ ماه نگارش فيلمنامه طول كشيد و حدود يك سال و نيم است كه روي اين پروژه كار ميكنم. اميدوارم در جشنواره با رقابت سالمي روبهرو باشيم كه البته بيشتر موافقم اين جشنواره نيست و بيشتر شبيه يك جشن است.
فيلم هماكنون در چه مرحلهاي است؟ ساخت موسيقي انجام شده است؟
به زودي آماده نمايش ميشود. بله يكي از ويژگيهاي فيلم، موسيقي آن است كه توسط حامد ثابت ساخته شده است. شما در اين فيلم يك روايت در موسيقي ميشنويد و موسيقي دالبي ديجيتال است. تلاش كردم در اين فيلم همهچيز سر صبر و حوصله انجام شود. اميدوارم اين زحمتها ديده شود.
اعتماد/«سوراخ» در جشنواره بينالمللي تئاتر فجر
جابر رمضاني: در حوزه ادبيات نمايشي شاهد جريانهاي خاصي نيستيم
پيام رضايي/ جابر رمضاني از كارگردانان جوان تئاتر است كه آثار قابل قبولي را در كارنامه خود ثبت كرده است. «اسكيس» و «صداي آهسته برف» جزو آثاري بود كه مخاطبان و منتقدان واكنش مثبتي نسبت به آن داشتند. حالا در تازهترين فعاليت نمايشي او قرار است نمايش «سوراخ» را در جشنواره تئاتر اجرا كند. رمضاني در گفتوگو با روزنامه «اعتماد» گفت: «اين اثر يكي از متفاوتترين آثار گروه«سوراخ تو ديوار» خواهد بود. در سال گذشته مخاطبان «به مناسبت ورود اشكان» و «صداي آهسته برف» را از گروه ما ديدند و اين نمايش فضاي بسيار متفاوتي دارد. اما به نوعي هم به دو نمايش قبل ربط دارد. «اسكيس» و «صداي آهسته برف» و «سوراخ» يك سهگانه هستند كه سوراخ گانه سوم آن است. كساني كه دو كار قبلي را ديده باشند اين سهگانگي را متوجه ميشوند.»
آنچه در كار اين گروه جوان جلبتوجه ميكند حضور محمد چرمشير به عنوان دراماتورژ در كنار آنهاست. « دراماتورژ اين اثر هم استاد چرمشير هستند كه در دو كار قبلي هم كنار گروه ما بودند. اساسا شيوه كاري كه در دو كار قبلي وجود داشت و الان هم همين مسير را داريم ميرويم، اين است كه آقاي چرمشير هم در متن، هم در اجرا به عنوان دراماتورژ حضور دارند.» رمضاني ميگويد كه خودش شاگرد نمايشنامهنويسي چرمشير بوده است و علاوه بر بخش متن در بخش اجرا هم چرمشير حضور موثري دارد: « در حوزه اجرا هم يكي از مهمترين كارهايي كه ايشان ميكند طراحي تمرينهاي جديد است. براي اجرا و اين تمرينها گاهي حتي ميتواند به خلق بخشهايي برسد كه در متن نيست.»
دراماتور جزو واژگاني است كه در سالهاي اخير وارد حوزه نمايش شده است و نوعي آشفتگي هم در معناي نظري و هم در معناي عملي آن وجود دارد. اما اين كارگردان جوان تاكيد ميكند در خارج از ايران نيز اين واژه معناي دقيقي ندارد: «دراماتورژي كار قانونمند شدهاي در سطح بينالمللي هم نيست. دراماتورژي به رابطه كارگردان و نويسنده با دراماتورژ مربوط است و آنها تصميم ميگيرند در هر كاري چه نوع همكاري داشته باشند. در هر كاري ممكن است يك نقطه حساس را انتخاب كنند. به نظرم ميرسد به نوعي هماهنگ بودن اين دو جايگاه با هم خيلي مهم است. دراماتورژ و كارگردان.» او از همكاري چرمشير و مهندسيان به عنوان نمونههاي درخشان اين اتفاق ياد ميكند: «در ايران تركيبات موفقي از حضور دراماتورژ و كارگردان در كنار هم وجود داشت. مثل همكاري آقاي چرمشير و مهندسيان. در كنار آقاي چرمشير بودن براي من گاهي يك پروسه آموزشي است. از طرف ديگر هم حرفهاي بودن همهجانبه چرمشير وجود دارد. او وقتي سر يك كار حاضر ميشود ميداند چگونه قوانين حرفهاي آن ژانر و سمت را رعايت كند.»
در نمايش «سوراخ» گروهي از بازيگران برجسته تئاتر حضور دارند. حسن معجوني، داريوش موفق، هوتن شكيبا، وحيد آقاپور و هاني عبدالمجيد از جمله كساني هستند كه در اين اثر ايفاي نقش خواهند كرد. البته ظاهرا بازيگري ششمي هم در كار خواهد بود كه به دليل قصه نمايش ديرتر اعلام خواهد شد. اما حضور چنين بازيگراني خود به تنهايي بخش بزرگي از موفقيت يك اثر نمايش، دستكم در استقبال مخاطب را در پي خواهد داشت. هر چند كارگرداني اين گروه از بازيگران خود ميتواند يك چالش جدي باشد: « حسن معجوني در تئاتر اين كشور مهره بزرگي است. اما يك نكته كه خيلي اهميت داشته فضاي نمايشنامه است كه ١٠ ماه نگارشش طول كشيده و شخصيتها چالشي را به وجود ميآورند كه براي بازيگران جذاب است. من خودم موقعي كه به حسن معجوني اين پيشنهاد را دادم تنها خواستهام اين بود كه فقط نمايشنامه را بخواند و نقش اصلي را بررسي كند و بعد صحبت كنيم. ميدانستم كه معجوني خيلي زمان شلوغي دارد.»
وقتي رمضاني از اين حرف ميزند كه نگارش نمايشنامهاش ١٠ ماه زمان برده است، از او ميپرسم چرا در سالهاي اخير، مشخصا نسل جديد نمايشنامهنويس و نمايشنامهنويسي چندان جدي گرفته نميشود؟ و به نوعي ما با فقر نمايشنامهنويسي در نسل جديد روبهرو هستيم؟ «كم و بيش قبول دارم كه در حوزه ادبيات نمايشي ما شاهد جريانهاي خاصي نيستيم. ما با نويسندگاني با سلايق و سبكهاي مختلف مواجه نيستيم. يكي از ماجراهاي اصلي اين است كه ما به گذشته خودمان نگاه نميكنيم. نسل ما نياز دارد خيلي زياد به نسلهاي گذشته خودش نگاه كند و تازه خيلي از اين نمايشنامهنويسان خودشان هم حضور دارند. خيلي وقتها ميتوانيم از اشتباهات آنها درس بگيريم و حتي از شگفتيهايي كه خلق كردهاند، درس ميگيريم. وقتي نگاه نميكنيم، به خودمان اجازه ميدهيم بدون هيچ شناختي درباره آدمها حرف بزنيم. بدون شناخت چرمشير، امجد يا ديگران، بدون شناخت جايگاهشان حرف ميزنيم.» به اعتقاد او اين اتفاق سبب ميشود تا ما دست به كارهايي بزنيم كه پيشتر تجربه شدهاند: «اينها سبب ميشود كه ما كارهايي انجام دهيم كه خيلي پيشتر در تئاتر ما اتفاق افتادهاند اما فكر ميكنيم جديد هستند. وقتي نميدانيم چطور از ميرزا آقاي تبريزي گذر كرديم، باعث ميشود آگاه نباشيم از تكنيكهايي كه استفاده شده و ميشود آنها را گسترش داد.»
نمايش «سوراخ» قرار است در جشنواره فجر به صحنه برود و به گفته كارگردانش هنوز برنامهاي براي اجراي عموم ندارد. جابر رمضاني معتقد است جشنواره بينالمللي تئاتر فجر امسال كيفيت خوبي خواهد داشت: «در حال حاضر چيزي كه مشخص است براي فجر داريم تمرين ميكنيم. جشنواره فجر امسال به دبيري آقاي اسدي از موقع فراخوان تا امروز با فكر و كيفيت دارد پيش ميرود و نويد يك جشنواره خوب را ميدهد. با اينكه پارسال تجربه خوبي از حضورمان در جشنواره فجر نداشتيم تصميم گرفتيم امسال شركت كنيم. به نظر ميرسد در اين جشنواره كيفيت مهم است و برنامهريزي خوبي هم براي آن وجود دارد. ما هم داريم خودمان را براي اجرا در جشنواره آماده ميكنيم.»رمضاني معتقد است كه جشنواره فجر ويترين تئاتر ما و چكيده تئاتر ما است و البته از دبيرخانه جشنواره انتظار همكاري دارد: «به همين دليل كه جشنواره فجر امسال داراي كيفيت خوبي است ما هم نياز داريم دبيرخانه براي اجراي اين نمايش به ما كمك كند. نياز داريم اين همكاري دوجانبه از طرف گروه و دبيرخانه شكل بگيرد. تجهيزات مورد نياز را به آنها گفتيم و اعلام كرديم. اميدواريم آنها هم برايشان جذاب باشد و اين همكاري را داشته باشيم تا بتوانيم يك اجرا در جشنواره فجر داشته باشيم كه ويترين تئاتر كشور است. قرار است چكيدهاي از اجراهاي طول سال را به خيلي از فرهيختگان داخلي و خارجي نشان بدهيم. اميدوارم امسال با درايت آقاي اسدي اين اتفاق بيفتد.»
اطلاعات/برگزاری اولین سوگواره هنر و اربعین در خانه هنرمندان ایران
همزمان با فرارسیدن اربعین حسینی، خانه هنرمندان ایران اولین سوگواره هنر و اربعین را برگزار می کند.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، همزمان با فرارسیدن اربعین حسینی، خانه هنرمندان ایران سه شنبه ۱۰ آذر اولین سوگواره هنر و اربعین را در فضای باز این خانه برگزار می کند.
اولین سوگواره هنر و اربعین شامل نمایش فیلم؛ موضوع حماسه راهپیمایی اربعین، تعزیه؛ عاشورا تا اربعین، پردهخوانی؛ روایت اربعین، نمایشگاه عکس؛ با موضوع عزاداری حسینی و سخنرانی مذهبی؛ اربعین حسینی است.

در همین ارتباط ۱۱ فیلم مستند با موضوع حماسه راهپیمایی اربعین با همکاری سازمان منطقه آزاد اروند در خانه هنرمندان ایران به نمایش در می آیند.
اولین سوگواره هنر و اربعین سه شنبه ۱۰ آذر از ساعت ۱۸ تا ۲۱ در محل خانه هنرمندان ایران به نشانی خیابان آیتالله طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی، باغ هنر، خانه هنرمندان ایران برگزار می شود و نمایشگاه عکس با موضوع عزاداری حسینی تا شنبه ۲۱ آذر در خانه هنرمندان ایران دایر است .
اطلاعات/پیادهروی اربعین در فهرست یونسکو ثبت میشود
مراسم اربعین حسینی به عنوان میراث ناملموس در سطح ملی و جهانی به صورت مشترک با کشور عراق، توسط سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ثبت خواهد شد.
به گزارش مهر به نقل از مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری مسعود سلطانیفر رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری با اعلام این خبر گفت: اربعین به عنوان بزرگترین تجمع مسلمانان در کربلای معلی و یکی از مکانهای زیارتی مهم جهان که به لحاظ معنوی، مسیرهای زیارتی و پیادهروی، سابقه طولانی، آیین و مراسم های ویژه با خاطرات مربوطه در طول تاریخ اهمیت و ارزش ویژه و بیبدیلی پیدا کردهاست.
وی ادامه داد: این شور، شوق و معرفت حسینی در تجمع میلیونی امروز تبدیل به یک رزمایش با عظمت برای پیروان و علاقهمندان اباعبدالله الحسین علیه السلام در میان مسلمانان و همه افراد آزادیخواه جهان شده است و آیین و مراسم با عظمت آن یک رویداد بینظیر و معنوی جهانی را رقم زده است.
رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری تصریح کرد: با توجه به سفارش امامان معصوم(ع) و اهمیت زیارت اربعین حسینی در ایران و عراق از دیر باز رسم است که هیاتها، دستهها، کاروانها و افراد علاوه بر عبور از مسیرهای مختلف در روز اربعین فاصله ۸۳کیلومتری نجف تا کربلا را راهپیمایی کنند، البته نقش مسلمانان عراقی در پذیرایی از زائران و مومنان ایرانی در مسیر راه که رفتاری مخلصانه و ایثارگرانه و برکت آور است را در ساختار این مراسم و خاطره احیای این سنت مهم نباید نادیده گرفت.
معاون رئیس جمهوری ادامه داد: پرونده میراث ناملموس این مراسم و مسیر زیارتی در سطح ملی و جهانی به طور مشترک با کشور عراق، شامل تمامی راهها و محورهای زیارت در مسیر خسروی، مهران، چزابه و شلمچه و استان های مرزی به همراه تمام آیین ها و مراسم های مربوطه و تمام اتفاقات معنوی توسط سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری آماده خواهد شد.
سلطانیفر افزود: این میراث معنوی با عظمت به لحاظ معنی و مفهوم و به لحاظ آیینی، با اشتیاق و شور روزافزون ، یکی از بی نظیرترین میراث معنوی زنده بشری را رقم زده است. حفظ این میراث ارزشمند در جنبه های مختلف به ویژه به لحاظ سنتهای فرهنگی و دینی و اهمیت ملی و جهانی آن در قالب پرونده ای جامع و مصور ابتدا در سطح ملی و سپس با کمک کشور عراق بصورت مشترک در سطح جهانی برای ثبت در یونسکو ارایه خواهد شد.
رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری اضافه کرد: ثبت ملی و جهانی این میراث معنوی با هدف حفظ و حراست از این ارزشهای معنوی و انتقال آن به نسلهای آینده به طور ویژه پیگیری و انجام میشود.
اطلاعات/برنامههای رئیس کتابخانه ملی ایران در آلمان و اتریش
رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران به دعوت همتایانش در آلمان و اتریش و با هدف بازدید از مراکز کتابخانهای و اسنادی این دو کشور، امروز عازم آلمان شد.
به گزارش مهر، سیدرضا صالحی امیری مشاور رئیس جمهوری و رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران به دعوت رئیس کتابخانه دولتی مونیخ و رئیس کتابخانه ملی آلمان، صبح دیروز تهران را به مقصد این کشور ترک کرد.
وی در سفر به شهر مونیخ، ضمن ملاقات با رئیس کتابخانه ایالتی و رئیس آرشیو ایالتی باواریا، از کتابخانه بینالمللی کودکان و نوجوانان که مقر آن در مونیخ است، بازدید میکند.
بازدید از کتابخانه ایالتی، آرشیو ایالتی، مرکز دیجیتالسازی، موسسه حفاظت، نگهداری و مرمت نسخ خطی و دپارتمان حفاظت و نگهداری از مواد آرشیوی، از برنامههای روز نخست رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در سفر به جمهوری فدرال آلمان است.

صالحی امیری در ادامه این سفر ضمن ملاقات با رئیس بنیاد فرهنگی پروس که مهمترین متولی میراث فرهنگی و مکتوب کشور آلمان است، در خصوص زمینههای فیمابین با دکتر پاروینگر رئیس این بنیاد گفتگو خواهد کرد. بازدید از کتابخانه دولتی برلین و ملاقات با رئیس آرشیو فدرال آلمان، از برنامههای مشاور رئیس جمهوری در برلین خواهد بود.
رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی در ادامه به دعوت رئیس کتابخانه ملی اتریش به وین، سفر و در خصوص بسط همکاریهای فیمابین در نشستی با رئیس کتابخانه ملی اتریش، بحث و تبادل نظر خواهد کرد. بازدید از آرشیو دولتی اتریش، ملاقات با رئیس انستیتو مطالعات ایران و آرشیو نسخ خطی کتابخانه ملی اتریش، از دیگر برنامههای سفر صالحی امیری به وین خواهد بود.
صالحی امیری در ادامه در نشستی که با عنوان «دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران پس از برجام» و با مشارکت رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در وین برگزار خواهد شد، سخنرانی خواهد کرد.
رئیس کتابخانه ملی را در این سفر یک هفتهای به آلمان و اتریش، فریبرز خسروی معاون پژوهش و فناوری اطلاعات و امین عارفنیا مدیرکل روابط عمومی این سازمان همراهی میکنند.
ایران/نگاهی به کارنامه سیاسی و مطبوعاتی «حسین فاطمی»
از «باختر» تا «باخترِ امروز»
حسن مجیدی
دکتر سید حسین سیفپور فاطمی نائینی، مدیر و سردبیر روزنامه «باختر» مؤسس و صاحب امتیاز روزنامه «باختر امروز» روزنامهنگار، سیاستمدار، نماینده مردم تهران در دوره هفدهم مجلس شورای ملی، معاون سیاسی و پارلمانی و وزیر امور خارجه کابینه دکتر محمد مصدق، در روز ۱۲ مهر سال ۱۲۹۶ ه. ش بعد از 3 پسر به نامهای مصباح، نصرالله، نصرتالله و دختری به نام سلطنت، آخرین فرزند روحانی جلیل القدر سید علی محمد نائینی (سیف العلما) و مادرش سیده طوبی در شهرستان نائین به دنیا آمد. او پس از پایان تحصیلات ابتدایی در دبستان گلزار نائین، در 13 سالگی برای گذراندن دوره متوسطه به اصفهان رفت و در دبیرستان سعدی تحصیلات خود را ادامه داد. در سال 1315 با اخذ امتیاز روزنامه باختر که توسط برادرش نصرالله سیفپور فاطمی در هفته چند شماره در شهر اصفهان منتشر میشد، همزمان با گذراندن دوره دبیرستان به کار روزنامه نگاری پرداخت. در سال 1316 و پس از دریافت دیپلم ادبی از مدرسه کالج انگلیسی اصفهان و به توصیه افرادی چون محمد تقی بهار، فرجالله بهرامی و حسامالدین دولت آبادی که در آن زمان به اصفهان تبعید شده و با روزنامه باختر همکاری داشتند و همچنین مساعدت و معرفینامه یکی از روزنامهنگاران مقیم اصفهان، به تهران آمد و در روزنامه «ستاره» به صاحب امتیازی احمد ملکی با حقوق ماهیانه 20 تومان به کار تصحیح، رسیدگی به امور مشترکین و پاسخگویی به نامههای خوانندگان و نویسندگی مشغول شده و در دفتر روزنامه در کوچه دژبان در مجاورت وزارت فرهنگ اقامت کرد.

استعداد، قلم روان و شیوایی سید حسین فاطمی در فن نگارش و تلاش وجدیت در کار موجب شد در 20 سالگی ابتدا مدیر داخلی و سپس سردبیر روزنامه ستاره شود. هر چند که 15 سال بعد، احمد ملکی به یکی از مخالفان فکری فاطمی تبدیل شد.
فاطمی در سال 1317 پس از نگارش مقالهای ادبی تحت عنوان «ای کبوترها» در ستاره از سوی «اداره راهنمای نامه نگاری» یا اداره سانسور شهربانی، احضار، توقیف، بازداشت و پس ازچند روز آزاد میشود.
در سال 1319 به درخواست برادرش نصرالله که به سمت شهرداری شیراز منصوب شده بود به اصفهان بازگشت و باختر را اداره کرد.
فاطمی در این ایام، مقالهای در باختر نوشت و در آن به مجلس و عملکرد نمایندگان حمله کرده و وکلای مجلس وقت را «عروسکهای خیمه شب بازی» نامید که این امر سبب بازداشت و زندانی شدن او در اصفهان شد. در شهریور سال 1320 دفتر روزنامه باختر به کمک احمد ملکی و سید محمد تدین بیرجندی صاحب امتیاز روزنامه «صدای تهران» که آن روزها تصدی وزارت فرهنگ را بر عهده داشت به خیابان سعدی تهران و مدتی بعد به میدان بهارستان کوچه نظامیه انتقال یافت و شرکتی برای اداره آن تشکیل شد و با اینکه امتیاز روزنامه متعلق به برادرش بود ولی مدیریت و سردبیری به او محول شد. انتشار دوره جدید روزنامه باختر در تهران با مشی سیاسی، خبری و انتقادی، از روز 14 تیر سال 1321 در 4 صفحه و قیمت تکفروشی 30 شاهی آغاز شد و بزودی با کادر تحریریه مجرب و چاپ مقالات مستند و افشاگرانه تبدیل به یکی از روزنامههای تأثیرگذار کشور شد.
در بهمن سال 1320 و در پی چاپ مطلبی در مخالفت با انعقاد پیمان 3 جانبه ایران، شوروی و انگلیس در زمان دولت محمد علی فروغی از طرف دایره اطلاعات شهربانی اصفهان بازداشت و روزنامه باختر توقیف شده و چون بازداشت او همزمان با اشغال ایران توسط متفقین و سقوط رضا شاه پهلوی بود به همراه سایر زندانیان سیاسی آزاد میشود.
حسین فاطمی در اوایل سال 1321 با محمد مسعود صاحب امتیاز و مدیر روزنامه «مرد امروز» آشنا میشود و این آشنایی منجر به تشکیل یک اتحادیه مطبوعاتی به نام «جبهه آزادی» جهت مبارزه با سانسور و جلوگیری از توقیف روزنامهها و مقابله با جریان مطبوعاتی احزاب کمونیست در مرداد سال 1321 میشود که این جبهه بعدها با کنارهگیری مدیران روزنامههای تجدد، خورشید ایران، داد، دماوند، صدای ایران، محیط و... موجودیت خود را از دست میدهد.
در سال1323 و ماجرای واگذاری امتیاز نفت شمال به دولت شوروی و چاپ مقالهای تحت عنوان «برای آقای کافتارزاده ترجمه کنید» او را به زندان و باختر را به توقیف میکشاند. پس از آزادی، در غائله جعفر جوادزاده (پیشهوری) در آذربایجان، مقاله دیگری زیر عنوان (آقای سادچیکف اینجا ازبکستان نیست) منتشر میکند و بار دیگر با تقاضای سفیر شوروی به زندان میافتد.
روزنامه باختر در اوایل سال 1323 درپی چاپ مطلبی در مخالفت با دولت علی سهیلی نخستوزیر وقت توقیف میشود و چند روز بعد نیز دولت سهیلی سقوط میکند.
حسین فاطمی در مرداد سال 1323 به عنوان نماینده مطبوعات در کنفرانس کار به ژنو اعزام میشود. سپس به فرانسه میرود و در رشته حقوق سیاسی به تحصیل میپردازد. روزنامه باختر بار دیگر در اختیار نصرالله فاطمی قرار میگیرد و اندکی بعد پس از کاهش شدید شمارگان دچار ورشکستگی شده و تعطیل میشود. او در مدت 4 سال اقامت در پاریس از سال ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۷ ارتباط خود را با مطبوعات ایران حفظ میکند و برای روزنامههای مرد امروز، ستاره و چند روزنامه دیگر مطلب و مقاله ترجمه شده ارسال میکند.
پس از دفاع از تز خود تحت عنوان «وضع کار در ایران» مدرک دکترای حقوق سیاسی، دیپلم روزنامه نگاری از مدرسه «هوت اتود انترناسیونال» پاریس و فراگیری زبان فرانسه، در شهریور سال 1327 به ایران مراجعت میکند.
تولد باختر امروز
دکتر حسین فاطمی از همان روزهای اول بازگشت تصمیم به انتشار روزنامه میگیرد. در اواخر سال 1327 با اینکه باختر مجوز انتشار داشت، تقاضای امتیاز روزنامهای جدید به نام «باختر امروز» که ترکیبی از نام دو روزنامه باختر که متعلق به برادرش نصرالله و روزنامه مرد امروز، به یاد محمد مسعود بود، میکند و در سال 1328 مجوز باختر امروز به نام وی صادر میشود.
باختر امروز، روزنامه عصر تهران از 9 تیر سال 1328 ده شماره به صورت پیش شماره و از عصر روز ۸ مرداد سال ۱۳۲۸، نخستین شماره آن با سر مقالهای تحت عنوان «یا مرگ یا آزادی» منتشر میگردد.
صاحب امتیاز، مدیر مسئول و سردبیر در هدف خود از انتشار باختر امروز مینویسد: «در یکی از روزهای گرم تابستان 1324 آخرین سرمقاله باختر را نوشتم. چند ماهی بیشتر نگذشت که روزنامه باختر به مناسبت نداشتن سرپرست دلسوز از میان رفت و مؤسسهای که محصول سالها خون جگر و زحمات عدهای از نویسندگان باایمان و جوانان مستعد و لایق بود بسته شد. باختر امروز با همان تهور دیروز باختر با همان جسارت و بیپروایی از مصالح پا برهنهها، گرسنهها و بیکفنها دفاع خواهد کرد. این روزنامه مال میلیونها مردمی است که در اثر ضعف و ناتوانی در شرایط زندگی عصر جدید یا قرون وسطی باقی ماندهاند و از دنیای قرن بیستم خبری ندارند. شعار ما این است: یا مرگ یا آزادی.»
هیأت تحریریه این روزنامه، خبری، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و تحلیلی را روزنامه نگاران و نویسندگان برجستهای چون محمد حسین مکی، محمد محیط طباطبایی، محمدرضا جلالی نائینی (پسر خاله فاطمی)، ذبیحالله منصوری، منصور فرهومند، رحمت مصطفوی، سپهر ذبیح، سعید فاطمی (خواهرزاده فاطمی)، ناصر امینی، محمدعلی سفری، اسماعیل پوروالی و نصرالله شیفته که بعدها به سردبیری باختر امروز رسید، تشکیل میدادند.
روزنامه در 4 صفحه و در 6 ستون، شامل سرمقاله، صفحات اخبار داخلی و خارجی، جریان روز یا حوادث، مقالات و پاورقی، آگهی و... بود. اندازه و قطع آن از قطع کوچک روزنامهای اندکی بزرگتر بود و تعداد صفحات از 4 به6 و 8 صفحه میرسد. لوگوی روزنامه به خط نستعلیق و در سمت راست صفحه اول و بعدها زیر تیتر اول روزنامه قرار داشت. قیمت تک شماره یک ریال و بعدها به یک ریال و نیم و دو ریال میرسد و نرخ اشتراک 3 ماهه 150، 6 ماهه 250 و سالانه 400 ریال تعیین میشود. نشانی دفتر، تهران، لاله زار کوچه مهران پاساژ بختیاریها و بعد به میدان بهارستان کوچه نظامیه منتقل میگردد. روزنامه در چاپخانه باختر امروز سپس در چاپخانههای مظاهری خواندنیها و تابان چاپ میشود.
پس از انتشار چند شماره در روز 12 مرداد سال 1328 باختر امروز با چاپ مقاله «این دزدها باز هم سواری میخواهند» و در پی انتقادات شدید فاطمی به دولت محمد ساعد مراغهای و تلاش برای جلوگیری از تصویب قرارداد نفتی «سر نویل گس و عباس قلی گلشاییان» در چهارمین شماره خود توقیف میشود. اما مجدداً از روز ۲۲ مرداد همان سال شروع به انتشار میکند. این روزنامه در سال اول انتشار خود چند بار دیگر در ۲۵ مرداد تا ۱۱ شهریور، ۲۰ شهریور، ۲۷ مهر تا ۲۴ آبان و ۲ تا ۷ بهمن سال ۱۳۲۸ به محاق توقیف میرود و در این ایام، روزنامه «سرگذشت» به مدیریت محمد علی مصطفوی نائینی و باختر به جای آن منتشر میشود.
روزنامه باختر امروز میتواند فضای سیاسی کشور را در دست گرفته و تبدیل به یکی از پرشمارگانترین روزنامههای آن دوران شود و نفوذ وسیعی در میان مردم پیدا کند و با شمارگان 30 هزار نسخه در روز با دو روزنامه اطلاعات و کیهان به رقابت بپردازد.
روزنامهنگار سیاستمدار یا سیاستمدار روزنامهنگار
دکتر فاطمی، بیش از آنکه روزنامهنگار باشد در آن سالها مرد سیاست بود. او در اعتراض به چگونگی برگزاری انتخابات مجلس شانزدهم در ۲۲ مهر ۱۳۲۸ به همراه مصدق و تعدادی از روزنامهنگاران به مدت 4 روز در دربار متحصن میشود. تحصن به سرانجام نمیرسد و در روز سهشنبه 26 مهر پایان مییابد.
فاطمی در اول آبان ۱۳۲۸ به گروه 20 نفره متحصنین که به نمایندگی معترضان و درمنزل مصدق در خیابان کاخ شماره ۱۰۹ گرد آمده بودند پیشنهاد تشکیل جبهه واحدی با عنوان «جبهه ملیایران» را میدهد. با تشکیل جبهه ملی، روزنامه باختر امروز، ارگان جبهه ملی میشود. چند روز بعد اساسنامه و برنامه کار اعلام شده و در ۱۰ آبان ۱۳۲۸ جبهه ملی ایران رسماً اعلام موجودیت میکند.
در آغاز سال 1329 با توصیه محمد مصدق که او را پسر سوم خود مینامید در 30 سالگی با پریوش سطوتی دختر22 ساله سرتیپ محمد سطوطی، ازدواج میکند که پسری به نام علی حاصل زندگی مشترک و کوتاه آن دو بود.
حسین فاطمی نخستین کسی بود که پیشنهاد ملی شدن نفت ایران را در خانه محمود نریمان مطرح کرد. او در 28 آذر سال 1329 و زمان نخستوزیری سپهبد حاجیعلی رزم آرا و به خاطر انتقاد از مخالفت دولت با قانون ملی شدن نفت، به مدت ۳روز بازداشت و سپس آزاد میگردد.
در روزهای پایانی آذر سال 1329 پیشنهاد ملی شدن نفت به مجلس شورای ملی ارائه میشود و در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ ماده واحد ملی شدن نفت از تصویب نمایندگان مجلس میگذرد و در آخرین روز سال ۱۳۲۹، مجلس سنا مصوبه مجلس شورای ملی را تأیید میکند.
در روز 7 اردیبهشت سال1330 حسین علاء از مقام خود استعفا میدهد و دکتر مصدق به نخستوزیری میرسد.
در ۳۰ اردیبهشت سال ۱۳۳۰ حسین فاطمی به عنوان معاونت سیاسی و پارلمانی و سخنگوی دولت منصوب میگردد و همان روز در جمع همکارانش در باختر امروز حاضر شده و از آنان میخواهد به روش گذشته خود که مبتنی بر انتقاد از سیاستهای دولت و نقد عملکرد وکلا بود ادامه دهند. او نزدیک 8 ماه در این سمت باقی میماند. در روز 27 آذر سال1330 به دلیل شرکت در انتخابات مجلس از سمت خود کنارهگیری کرده و در انتخابات دوره هفدهم مجلس در اول بهمن سال 1330 به نمایندگی مردم تهران انتخاب میشود.
در روز جمعه 23 بهمن سال 1330 در ساعت 14 و سی دقیقه به مناسبت پنجمین سالگرد گرامیداشت محمد مسعود، روزنامه باختر امروز مراسمی بر مزار او در آرامگاه ظهیرالدوله برپا میکند. دکتر فاطمی هنگام سخنرانی توسط محمد مهدی عبدخدایی عضو جمعیت فدائیان اسلام از ناحیه شکم هدف گلوله قرار گرفته و به وسیله محمد علی سفری و نصرالله شیفته به بیمارستان منتقل میشود. او در راه بیمارستان به دوستان خود سفارش میکند که: «چه زنده بمانم و چه نمانم، تقاضای من این است که باختر امروز به همین سبک و روش انتشار یابد. نگذارید این چراغ را که به خون دل روشن نگه داشتهام خاموش شود.»
فاطمی در بیمارستان نیز مورد سوء قصد قرار گرفته و برای بار دوم، مورد عمل جراحی قرار میگیرد. او نوروز آن سال را در بیمارستان میگذراند و اعتبارنامه مجلس هفدهم را در روز 12 فروردین سال ۱۳۳۱ در بیمارستان از دست مفتاح، فرماندار تهران دریافت میکند. سپس در ۱۹ خرداد سال 1331 برای انجام عمل جراحی به آلمان میرود. فاطمی با وجود 3 عمل جراحی طی 8 ماه (2 عمل در تهران و یک عمل در آلمان) بهبودی خود را باز نمییابد. آثار این گلوله تا پایان عمر کوتاهش وی را آزار میدهد. او نزدیک به 8 ماه از وکالت مردم به علت بیماری و درمان، دور میماند و نمیتواند در جلسات پارلمان شرکت کند. در این مدت نظارت مستقیم او بر «باختر امروز» نیز قطع میشود. پس از قیام خونین 30 تیر سال 1331 شکاف و چند دستگی در میان هواداران مصدق به وجود میآید. پس از تصمیم مصدق مبنی بر قطع رابطه با دولت انگلستان، حسین نواب وزیر امور خارجه از این امر خودداری و استعفا میکند. فاطمی در هفته اول مهر سال 1331 به کشور باز میگردد و در روز 19 مهر همان سال از طرف مصدق به سمت وزیر امور خارجه برگزیده میشود و از نمایندگی مجلس کنارهگیری میکند. در 30 مهر سال 1331 و به دنبال کشف مدارک جاسوسی بریتانیا در ایران، دولت ایران اقدام به قطع رابطه سیاسی با انگلستان و بستن سفارت آنها در تهران در اول بهمن و اخراج سفیرشان (سر فرانسیس شپرد) میکند. فاطمی در طول ۹ ماه دوره وزارت خود دخالتهای دربار در روابط خارجی ایران را کاهش میدهد و ۸۵ نفر از کارمندان وزارتخانه که وابسته به خانوادههای اشراف بودند را اخراج میکند و همچنین اساسنامه جدیدی برای وزارت امور خارجه تدوین میکند.
جاعل، جاسوس، مسیحی
حسین فاطمی در دوران تصدی وزارت امور خارجه بالاترین نشان کشوری معروف به «نشان همایون» درجه 1 با حمایل را از دست محمد رضا پهلوی دریافت میکند. او در زندگی کوتاه خود، دوستان و دشمنان بسیاری پیدا میکند. عدهای وی را روزنامهنگاری وطن پرست و سیاستمداری خستگی ناپذیر مینامند و از او به عنوان انسانی که هرگز مصالح کشور و آرمان و اهداف خود را با پول و ثروت و پست و مقام تاخت نزد، یاد میکنند و در مقابل عدهای با انتساب اتهامهای گوناگون، تصویر و تعریف دیگری از شخصیت او ارائه میدهند.
مطبوعات و روزنامه نگاران بسیاری از جمله مهدی میراشرافی نماینده مجلس و مدیر روزنامه «آتش»، او را عامل سر سپرده انگلیس میخوانند. ابوالقاسم پاینده نجف آبادی صاحب امتیاز روزنامه «صبا» در روز چهارشنبه 13 تیر سال 1330 او را فردی با سوابق مسیحیگری و ثبت شده در دفتر کلیسای اصفهان به شماره 185 میخواند. تعدادی از نمایندگان مجلس دوره شانزدهم، جلسه 214 در نامهای با عنوان سؤال نمایندگان و به امضای مهدی پیراسته، مدرک دیپلم، لیسانس و عنوان دکترای او را جعلی میخوانند.
آغاز کودتا، پایان باختر امروز
بامداد 24 مرداد سال ۱۳۳۲، پایان ماهها درگیری بین مصدق و دربار و آغاز کودتا است. ارتشبد نعمتالله نصیری رئیس گارد سلطنتی با به کارگیری تجهیزات نظامی سنگین و مأموران مسلح به خانه مصدق میروند و حکم عزل او را از سوی شاه به وی ابلاغ میکنند. از سوی دیگر، کودتاچیان به خانه فاطمی رفته و او را بازداشت و به کاخ سعدآباد منتقل کرده و به همراه تعدادی از اعضای کابینه تحت نظر قرار میدهند.
با مقاومت مصدق در برابر فرمان عزل و دستور توقیف نصیری، کودتا شکست میخورد و در پى آن فاطمی آزاد میشود و همان روز، به اتفاق سعید فاطمی و چند افسر به کاخ سعدآباد رفته و جهت جلوگیری از دخل و تصرف در اموال، دستور مهر و موم اتاقها را میدهد و میرزا رحیم فقیه (هیراد) رئیس دفتر، سلیمان بهبودی رئیس تشریفات و ابوالقاسم امینی کفیل دربار را توقیف و به زندان شهربانی انتقال میدهند و مصدق در اطلاعیهای انحلال دوره هفدهم مجلس را اعلام میکند.
در ساعت 2 بعد از ظهر 25 مرداد سال 1332 محمد رضا پهلوی به همراه همسر خود ثریا بختیاری که در شهر رامسر منتظر نتیجه کودتا بودند از ایران خارج و با هواپیما به بغداد و سپسایتالیا میروند، در ساعت 5 و نیم بعداز ظهر در میدان بهارستان تظاهرات بزرگی با حضور دهها هزار نفر از طرفداران دولت برگزار میگردد. دکتر فاطمی، علی شایگان، احمد زیرکزاده و احمد رضوی از روی بالکن روزنامه «کشور» در میدان بهارستان به سخنرانی میپردازند و فاطمی در یک نطق تاریخی خواستار لغو نظام سلطنتی و اعلام جمهوری میشود.
حسین فاطمی در فاصله بین دو کودتای ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، با یک سخنرانی در میدان بهارستان و 3 سرمقاله در روزنامه باختر امروز با عناوین«این دربار شاهنشاهی روی دربار ملک فاروق را سفید کرد» در روز یکشنبه ۲۵ مرداد «خائنی که میخواست وطن را به خاک و خون بکشد، فرارکرد» در روز دوشنبه ۲۶ مرداد و «شرکت سابق و روزنامههای محافظه کار لندن دیروز عزادار بودند» در روز سهشنبه ۲۷ مرداد، محمد رضا پهلوی را مورد حمله قرار داده و او را «فراری بغداد» توصیف کرده ودر کنار تعهد سیاسی به تعهد مطبوعاتی خود نیز در حمایت از دولت عمل میکند.
کودتای 28 مرداد
سرانجام آنچه پیشبینی میشد و انتظارش میرفت، رخ میدهد. در روز چهارشنبه 28 مرداد ۱۳۳۲ حدود ساعت 9 صبح هیأت دولت به ریاست محمد مصدق مشغول تصمیمگیری درباره رفراندوم و نحوه برگزاری آن بود که اخبار تحرکات نظامی ارتش و حضور گسترده و مشکوک افراد غیر نظامی و احزاب در سطح شهر تهران به اطلاع اعضای کابینه میرسد.
ساعت 2 و نیم بعد از ظهر دفتر نخستوزیری، ادارات دولتی و اماکن نظامی از جمله ستاد ارتش توسط سرلشکر نادر باتمانقلیچ تصرف شده و سرلشکر محمدتقی ریاحی از ریاست ستاد ارتش برکنار و نقش ارتش در کودتا پررنگتر میشود.
روزنامه باختر امروز که درطبقه سوم ساختمانی واقع در کوچه نظامیه در میدان بهارستان بود، جزو نخستین مکانهایی است که در تهران به آتش کشیده میشود و اموال چاپخانه روزنامه (چاپخانه تابان) به غارت میرود و به دفاتر چند نشریه از جمله روزنامه شهباز، شورش، مجله توفیق و... حمله میشود. رادیو به دست کودتاچیان میافتد و میراشرافی از طریق رادیو فرمان عزل مصدق و نصب سرلشکر فضلالله زاهدی را قرائت میکند و از کودتاچیان میخواهد هر جا دکتر فاطمی را یافتند او را قطعه قطعه کنند و بدین ترتیب روزنامه باختر امروز در روز 28 مرداد به چاپ نمیرسد و در شماره 1174 به حیات مطبوعاتی خود پایان میدهد.
سه روز بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت مصدق، زاهدی مجری طرح کودتا در تاریخ اول شهریور نخستوزیر میشود و بسیاری از یاران و همکاران مصدق دستگیر و زندانی میشوند اما فاطمیمیتواند از چنگ کودتاچیان بگریزد. او توسط سعید فاطمی، ناصرخان قشقایی وکاظم قطب در مخفیگاههای متعدد در نقاط مختلف تهران و حومه، به طور مخفی به سر میبرد. مدت چند روز در خانه یکی از دوستانش در شمیران، 3 هفته در باغ پدر همسرش درکرج، 40 روز در جنوب تهران و در منزل شخصی به نام شاهمیر ظهیر دزفولی میماند و در آخر، توسط شهناز اعلامی، دختر خاله خود و همسر محمود ژندی مدیر روزنامه به سویآینده و شرف فاطمی (خواهرزاده فاطمی) به خانه دکتر محمود محسنی افسر ارتش و دندانپزشک عضو حزب توده واقع در تجریش کوچه رضاییه منتقل میشود.
مأموران امنیتی نزدیک به 7 ماه برای پیدا کردن او به صورت شبانه روزی حتی در منازل دوستان او از جمله علی اکبر دهخدا، به دنبال او میگردند. در این جستوجو همسر و پدر همسر او را دستگیر میکنند و بارها مورد بازجویی قرار میدهند اما در هیچکدام از آنها به نتیجه نمیرسد.
دستگیری، محاکمه و اعدام
در روز جمعه 5 اسفند سال۱۳۳۲ اختفای191روزه فاطمی به پایان میرسد و مخفیگاه او توسط یکی از همسایهها که وی را در حیاط خانه دیده بود شناسایی میشود. روز بعد سروان جلیلوند به سرگرد علیاکبر مولوی رئیس شهربانی گزارش میدهد که مرد مشکوکی در خانه شماره 21 روبهروی خانه خواهرش زندگی میکند. گزارش به استحضار رئیس شهربانی کل کشور، تیمسار علوی مقدم میرسد و او دستور رسیدگی را برای تیمسار تیمور بختیار فرماندار نظامی تهران و دایره اجرائیات، جهت اقدام ارسال میکند. در ساعت12 و سی دقیقه روز شنبه 6 اسفند سال ۱۳۳۲ فاطمی توسط مأموران فرمانداری نظامی دستگیر و به اداره شهربانی منتقل میگردد.
در زمان دادرسی و در ساعت 2 بعد از ظهر روز 22 اسفند سال ۱۳۳۲ در حضور رئیس کل شهربانى سپهبد مهدیقلى علوى مقدم، تیمسار بختیار و سرتیپ نصیرى فرمانده گارد شاهنشاهى، هنگام خروج فاطمی از ساختمان کاخ شهربانی در خیابان ملل متحد، که فرمانداری نظامی نیز در آن مستقر بود، مورد حمله گروه «جمعیت جوانمردان جانباز!» به سرکردگی شعبان جعفری معروف به (بیمخ) و همکاری اکبر گیلیکهای و... قرار میگیرد. خواهر وی سلطنت فاطمیکه در آنجا حضور داشت سپر بلا شده، خود را روی برادرش میاندازد. ضاربین 8 ضربه چاقو به ریه و سینه فاطمی و ۱۱ ضربه به او وارد میکنند.
جسد نیمه جان فاطمی به بیمارستان شماره 1 ارتش منتقل میشود و پس از عمل جراحی به زندان لشکر 2 زرهی منتقل میشود. او با شرایط نامساعد جسمانی حدود یک سال در زندان ماند. در روز 7 مهر سال 1333 با بهبودی اندک حال وی، محاکمه او، علی شایگان و احمد رضوی در دادگاه نظامی شماره 1 دادرسی ارتش به ریاست تیمسار سرتیپ قطبی و دادستانی سرهنگ فخر مدرسی آغاز میشود. فاطمی به علت اوضاع جسمانی نامناسب روی برانکارد به دادگاه منتقل میگردد. سرتیپ عبدالله قلعه بیگی بدون دریافت پول وکالت او را میپذیرد اما در جلسه اول دادگاه از ادامه وکالت انصراف داده و دادگاه وکیل شایگان و رضوی را به عنوان وکیل تسخیری انتخاب میکند.
پس از 10جلسه رسیدگی و استماع آخرین دفاعیات فاطمی، رضوی، شایگان و وکلای مدافع متهمین، سرانجام در ساعت 3 و چهل و پنج دقیقه بعد از ظهر روز یکشنبه 18 مهر، ختم دادرسی را اعلام و دادگاه برای صدور رأی وارد شور میشود و در ساعت 16 و سی دقیقه به اتفاق آرا حسین فاطمی را محکوم به اعدام، شایگان را با توجه به سوابق فرهنگی وی و احمد رضوی را نیز به دلیل اظهار ندامت و پشیمانی، مستحق یک درجه تخفیف دانسته و هر 2 را به حبس ابد محکوم میکند. احکام در پی فرجام خواهی به دادگاه تجدید نظر ارسال میگردد. دادگاه فوق به ریاست سرلشکر منصور مزین احکام حبس ابد شایگان و رضوی را به 10 سال حبس کاهش اما حکم فاطمی را به اتهام اقدام علیه سلطنت مجرم شناخته و او را به 4 بار اعدام محکوم میکند.
در ساعت 4 و هفت دقیقه بامداد روز چهارشنبه 19 آبان سال ۱۳۳۳ تیمسار بختیار و سرتیپ امیرحسین آزموده دادستان ارتش به زندان میروند و حکم اعدام فاطمی را به وی ابلاغ میکنند. سپس فاطمی را با وجود تب شدید، به وسیله برانکارد به میدان تیر لشکر 2 زرهی در پادگان قصر منتقل و با 8 گلوله 4 مأمور شلیک در ساعت ۶ صبح اعدام میشود و پیکر جوانترین وزیر امور خارجه ایران در 37 سالگی با دو تیر بر قلب و شش تیر روی سینه بنا به وصیت وی درگورستان ابن بابویه شهرری در کنار شهدای قیام ۳۰ تیر به خاک سپرده میشود.
باختر امروز پس از فاطمی
پس از مرگ دکتر فاطمی روزنامه باختر امروز چند بار در خارج ازایران منتشر میشود. نخستین بار در ۲۹ اسفند ۱۳۳۹ هفته نامهای با عنوان باخترامروز در مونیخ زیر نظر خسرو صولت قشقایی و سردبیری محمد عاصمی تا روز ۱۵ آبان سال۱۳۴۱ و در ۳۷ شماره به مدت 2 سال انتشار مییابد. دومین بار، باختر امروز بین سالهای 1342 تا 1344 درامریکا و با نظارت علی شایگان در10 شماره منتشر میگردد. سومین نشریه و دوره چهارم باختر امروز، روزنامهای به صورت ماهانه است که از شهریور سال ۱۳۴۹ تا دى سال ۱۳۵۵ در ۷۷ شماره در عراق چاپ و منتشر میشود. [2]
با چشمی گریان، تقدیم به عشق
از روزنامه نگار سیاست پیشه جدا از خدمات او به میهن، اسناد منتشر شده و ناگفتههای بسیاری به جای مانده است. در گاو صندوق خانه سرتیپ آزموده، سندی با دستخط فاطمی پیدا میشود که خاطرات او پس از کودتا است. این مجموعه در کتابی با نام «با چشمی گریان، تقدیم به عشق» در اسفند سال 1358 منتشر میشود و از سیاستمدار روزنامه نگار، نیز روزنامه باختر و باختر امروز به همراه صدها مقاله درصفحات جراید و نشریات آن روز ایران بر جای مانده است.
پینوشت:
[1] حیات سیاسی سید حسین فاطمی- ارسطو خداپرست -کتاب ماه تاریخ و جغرافیا شماره 148
[2]- دانشنامه جهان اسلام- بنیاد دایرهالمعارف اسلامی- برگرفته از مقاله «روزنامه باختر امروز»، شماره۹۵.
کتاب خاطرات و مبارزات دکتر حسین فاطمی- بهرام افراسیابی
کتاب چهره دکتر حسین فاطمی– ابوالفضل حاج قربانعلی
ایران/امروز با… محسن ابوالقاسمی
واژه های فرهنگستان کاربرد چندانی پیدا نکرد
«زبان فارسی و سرگذشت آن...» جدیدترین کتاب دکتر محسن ابوالقاسمی است که هفته گذشته از سوی انتشارات طهوری چاپ و منتشر شد. محسن ابوالقاسمی متولد 1315 ملایر است و مقیم تهران. دانش آموخته زبان فارسی نو و باستان از دانشکده مطالعات مشرق زمین و آفریقا در لندن و از شاگردان استادان بنامی چون والتر برونو هنینگ و مری بویس بوده است و اکنون استاد بازنشسته زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران است و در کارنامهاش دوازده عنوان کتاب منتشر شده پیرامون زبان فارسی دارد که کتاب «تاریخ زبان فارسی» و «دستور تاریخی زبان فارسی» به قلم او به ترتیب به چاپ دوازدهم و نهم رسیده است. دین و کیشهای ایرانی، مانی به روایت ابن ندیم و شعر در ایران پیش از اسلام عناوین برخی دیگر از آثار منتشر شده اوست.
آقای ابوالقاسمی، در مورد کتاب تازهتان توضیح دهید.
این کتاب در سه بخش تدوین شده است. یک بخش آن شامل مطالبی است که قبلاً در قالب جزوههایی حدوداً صد صفحهای منتشر کرده بودم. بخش دوم هم مربوط به مقالات من بوده است. بخش سوم اما مطالب منتشر نشدهای است که برای نخستین بار در این کتاب آوردهام. در مقدمه کتاب هم توضیح دادم که مطالب بخش اول و دوم در چه سالی و کجا منتشر شده بودند. ولی برای دسترسی علاقهمندان به زبان شناسی و تاریخ زبان فارسی همه آن مطالب پراکنده را در این کتاب مجموع کردم.
بخش چاپ نشده به چه مباحثی اختصاص دارد؟
چند صفحه مربوط به تاریخ تأسیس گروه زبان شناسی در دانشگاه تهران است که پنجاه سال پیش فعالیتاش را آغاز کرده بود. ما سه نفر بودیم یعنی دکتر مهرداد بهار و دکتر حمید محامدی و من به عنوان نخستین افرادی که در آن جا درس خواندیم. از آن سه نفر دو نفر چشم از جهان فرو بستند و فقط من ماندهام. در مورد تاریخچه تأسیس گروه زبان شناسی دانشگاه تهران قبلاً در محل دایرئ المعارف بزرگ اسلامی و در دانشگاه تهران سخنرانی کردم. بحث دیگرم در بخش منتشر نشدهها، مربوط به بیتی از فردوسی است.
همه تا در راز رفته فراز به کس وانشد این در راز، باز
من معتقدم این در، در راز است نه در آز، چون فردوسی در آن جا درباره مرگ صحبت میکند. صحبت از آز نیست، ازحرص و طمع حرفی نیست. من در این مقاله پیشنهاد دادم که واژه آز باید تبدیل به راز شود. این بیت به جهان رازآمیز پس از مرگ اشاره دارد. مطالب دیگرم به آقای محمد روشن اختصاص دارد که تاریخ بلعمی را تصحیح و توسط انتشارات سروش چاپ کرده بود و در آن جا واژه «کی بیه» را باید معنا میکرد. «کی بیه» یعنی ملک نیک. روشن از این اصطلاح واژه «بیه» را معنا نکرده است و نوشته است «کی» ملک نیک بود. در صورتی که «کی بیه» به معنای ملک نیک است و موارد دیگری از این دست هست که من راجع به آنها هم دیدگاههای خودم را توضیح دادم و قرائت ایشان را صحیح ندانستم.
به نظر شما فرهنگستان زبان و ادب فارسی در واژه گزینی موفق است؟
من اطلاع جامعی از فعالیت فرهنگستان زبان ندارم. در واژهسازی هم فرهنگستان دوم که آقای صادق کیا رئیس آن بود، دست به ساختن هزاران واژه زدند که این تلاشها هم منجر به گسترش واژه در زبان فارسی میشود. اما این واژههای جدید کاربرد چندانی پیدانکرد. برای اینکه استادانی که در فرهنگستان این واژهها را میساختند، دفتر واژهها را در اتاق کار خودشان میگذاشتند و وقتی به سر کلاس میرفتند همان واژهها و اصطلاحات قدیمی را به کار میبردند. مثلاً من میرفتم لغت میساختم اما آن را به کار نمیبردم، در واقع زحمت بیهودهای کشیدند. چندتا از لغات آنها مانده و مصطلح شده است، مثل ماهواره و رایانه و همه پرسی و اینها... بقیه لغات اصلاً جا نیفتاده است. امروز هم میبینید، کسی به جای آسانسور از واژه بالابر استفاده نمیکند. پشت زبان فارسی باید علم باشد تا همه جا بتواند گسترش پیدا کند. علم شما به هر نقطه از جهان برود زبان شما هم به دنبال آن میرود.
ایران/اختتامیه جشنواره تئاتر مقاومت
آیین اختتامیه پانزدهمین جشنواره تئاتر مقاومت شامگاه هفتم آذرماه در تالار اندیشه حوزه هنری با حضور جمعی از مدیران و هنرمندان و نیز تعدادی از خانوادههای شهدا و با تقسیم جوایز و تقدیرها در بسیاری از بخشها بین تعداد زیادی از کاندیداها، برگزار شد.
در این مراسم که برخلاف برنامههای اینچنینی با کمترین سخنرانی همراه بود حسین پارسایی دبیر جشنواره در سخنانی کوتاه با اشاره به اینکه بیش از 1000 اجرای عمومی در بیش از 60 تالار نمایشی در این جشنواره برپا شده است، گفت: این جشنواره به ایستگاه آخر رسیده است و امیدوارم با پایان پانزدهمین دوره به استقبال جشنواره شانزدهم برویم.
پس از آن برگزیدگان بخشهای مختلف این جشنواره از جمله بخش کودک و نوجوان، رادیو تئاتر، عکس و پوستر، تئاتر خیابانی و صحنهای توسط سید جواد هاشمی که اجرای مراسم را بر عهده داشت معرفی شدند.
جوان/بر اساس نظرسنجي شوراي نظارت بر سيما
كيميا انقلاب را «ضعیف» به تصوير کشید
نتايج نظرسنجي شوراي نظارت بر صداوسيما درباره سريال كيميا، نشان ميدهد مردم از بازنمايي عوامل شكلگيري و پيروزي انقلاب اسلامي ايران، چندان رضايت ندارند، به طوري كه كمتر از هشت درصد از شركتكنندگان عملكرد اين سريال را خوب عنوان كردهاند.
نویسنده : محمدصادق عابديني
نتايج نظرسنجي شوراي نظارت بر صداوسيما درباره سريال كيميا، نشان ميدهد مردم از بازنمايي عوامل شكلگيري و پيروزي انقلاب اسلامي ايران، چندان رضايت ندارند، به طوري كه كمتر از هشت درصد از شركتكنندگان عملكرد اين سريال را خوب عنوان كردهاند.
شوراي نظارت بر سازمان صداوسيماي جمهوري اسلامي كه از نمايندگان قواي سهگانه تشكيل شده است، مسئول نظارت بر عملكرد سازمان و تهيه گزارشها برای ارائه به مقام معظم رهبري است كه هر يك از قواي سهگانه در آن دو عضو دارند. اين شورا سامانهای اينترنتي دارد كه اخبار شورا، نظرات مردمي درباره برنامههاي سيما و بررسيهاي شورا از برنامههاي صداوسيما در آن منتشر ميشود.
يكي از نظرسنجيهاي قبلي شورا درباره عملكرد مديران سازمان صداوسيما بود كه 50 درصد از شركتكنندگان آن را ضعيف عنوان كرده بودند. در جديدترين نظرسنجي كه هنوز در حال ادامه است، اين سؤال مطرح شده كه سريال كيميا در بازنمايي عوامل شكلگيري و پيروزي انقلاب اسلامي ايران، چگونه عمل كردهاست؟
براساس آخرين نتايج نظرسنجي 7/14 درصد «خوب»، 21/43 درصد «متوسط» و 71/48 درصد نيز عملكرد سريال كيميا را در این مورد «ضعيف» عنوان كردهاند.
تجربه ژاپني به ما نساخت!
تلويزيون ملي ژاپن(NHK) زماني تصميم گرفت تا براي بانوان خانهدار سريالهاي چندين اپيزودي بسازد و صبحها كه زمان آزاد بيشتري در خانهها وجود دارد از طريق تلويزيون آنها را سرگرم كند. حاصل اين سياست توليد چند سريال از جمله «اوشين» بود كه در 297 قسمت 15 دقيقهاي توليد شد. همان سال صداوسيماي جمهوري اسلامي اين سريال خانوادگي را خريداري و شروع به دوبله و پخش آن كرد. اوشين با وجود اينكه از يك فرهنگ بيگانه آمده بود اما توانست طرفداران زيادي در ايران پيدا كند.
در اين سريال زندگي يك دختر فقير كه توانست با تلاش و كوشش به يك كارآفرين ثروتمند تبديل شود، روايت شد. در كنار درام خانوادگي سريال «اوشين» كه در ايران «سالهاي دور از خانه» نام گرفته بود، ايرانيها با وقايع مهم زندگي ژاپنيها آشنا شدند؛ از تغيير طبقات اجتماعي و از بين رفتن جايگاه ساموراييها گرفته تا توسعه ژاپن پيش از جنگ جهاني دوم، درگيري اين كشور در جنگ، تسليم شدن ژاپن و تأثيرات آن بر جامعه اين كشور و بازسازي و توسعه و پيشرفت ژاپن. بعد از اوشين مجموعه «داستان زندگي» (هانيكو) كه از توليدات «NHK» بود نيز از تلويزيون ايران پخش شد. اين دو سريال تا به حال چندين بار باز پخش داشتهاند و جزئي از خاطرات جمعي ما به شمار ميروند؛ سريالهايي ارزانقيمت كه بازنمايي از تاريخ يك كشور بودند. پس از حدود سه دهه از پخش اولين قسمت از سريال بلند اوشين، صداوسيما تصميم گرفت بلندترين مجموعه تلويزيوني داخلي را با بيش از 100 قسمت توليد كند. هماكنون «كيميا» در حال عبور از ميانه پخش خود است كه اكثر حوادث آن مربوط به دوران پيروزي انقلاب اسلامي است. اين سريال قرار است تصويري از يك زن نمونه ايراني را نشان دهد، همان كاري كه ژاپنيها با اوشين انجام دادند. همچنين اين سريال قرار است حوادث مهم تاريخ انقلاب را در قالب داستان زندگي كيميا پارسا، دختر جواني كه زندگياش در كوران انقلاب دستخوش تغيير شده است، را به نمايش بگذارد.
نظرسنجي هوشمندانه شوراي نظارت درباره «كيميا» را ميتوان كارنامه نيمي از اين سريال دانست. نظر مردم درباره ضعيف عمل كردن سريال در رسيدن به يكي از هدفهايي است كه براي آن تعريف شده و نشاندهنده ضعف كيميا در همراه ساختن بيننده در روايت تاريخي است.
كيميا قرار است در ادامه به حوادث جنگ تحميلي و آزاد سازي خرمشهر و زمان حاضر بپردازد. موفقيت اين سريال باید پلي باشد براي ادامه ساخت مجموعههاي بلند تلويزيوني در صداوسيما كه ميتواند به معناي كاهش توليد ميني سريالها و عادت دادن بينندگان به دنبال كردن مجموعههاي بيش از 100 قسمتي داخلي باشد. با توجه به اينكه هنوز مراحل فني اين سريال به اتمام نرسيده است، نتايج نظرسنجي حاضر ميتواند هشداري براي تيم سازنده اين مجموعه تلويزيوني باشد تا حداقل در تهيه و تدوين قسمتهاي آتي اين سريال تلاش كنند تا به نظرات بينندگان نزديك شوند. سريال كيميا هر شب از شبكه دوم سيما پخش ميشود و شبكه HD نيز آن را باز پخش ميكند.
جوان/وطنفروشي و برهنگي، نتيجه مهاجرت ماهوارهاي
پيوستن يكي، دو نفر از بازيگران درجه چندم سينماي كشورمان به شبكههاي ماهوارهاي مثل شبكه تركيهاي GEM TV از جمله اخبار سينمايي روزهاي اخير است كه با خبر پيوستن يكي از كارگردانان سريالهاي طنز شكل تازهاي به خود گرفته است.
نویسنده : مصطفي شاهكرمي

تا همين چند وقت پيش بسياري از مخاطبان حوزه سينما و تلويزيون حتي اسم «صدف طاهريان» را هم نشنيده بودند، اما پس از اقدام غيراخلاقي اين بازيگر تازهكار سينما و تلويزيون در انتشار تعمدي عكسهاي برهنهاش و همچنين اعلام خبر تصميمش براي حضور در سريالهاي شبكهGEM TV و البته دميدن در شيپور رسانهاي اقدام طاهريان از سوي برخي رسانهها خاص، وي به يك بازيگر زن ايراني كه انگار سالهاست خاك صحنه خورده، تبديل شد. پس از منتشر شدن خبر اين اقدام صدف طاهريان كه با استقبال رسانههاي مخالف نظام از جمله بيبيسي فارسي مواجه شد، چكامه چمنماه و ماني كسرائيان دو بازيگر ديگري بودند كه خبر پيوستنشان به شبكههاي ماهوارهاي اعلام شد. البته در چند روز اخير خبر ديگري در اين راستا منتشر شد كه قدري سؤالبرانگيز بود و آن خبر پيوستن مهدي مظلومي، كارگردان سريالهاي ۹۰ شبي طنز نظير «بدون شرح»، «زندگي به شرط خنده» و «كمربندها را ببنديم» به شبكه ماهوارهاي GEM TV بود. اقدام اين كارگردان سريالهاي طنز تلويزيوني كه سابقه كارگرداني برنامه «ماه عسل» را نيز در كارنامه دارد از آن جهت تأملبرانگيز بود كه وي يكي از كارگردانهاي كمحاشيه تلويزيون محسوب ميشد و چنين اقدامي از سوي او با توجه به كارنامه كاري و فعاليتي، قدري تعجببرانگيز، دور از انتظار و شايد عجولانه بود. در اين بين برخي رسانهها سعي كردند با ضريب دادن به اين اخبار، اقدام تأملبرانگيز و البته خودجوش! اين سه بازيگر را به يك روند و جريان تعبير كنند.
هرچند اين رسانهها با گرفتن مصاحبههاي متعدد از برخي چهرههاي فرهنگي- هنري و حتي سينمايي با سؤالات جهتدار و هدفمند سعي كردند آنچه مورد پسند و دلخواهشان است از زبان اين افراد بيرون بكشند، اما اغلب سينماگران و به خصوص بازيگران معتقدند كه اقدام افراد نظر شخصيشان بوده و ربطي به فضاي سينما و تلويزيون كشورمان ندارد. چه اينكه بسياري از كارگردانان و بازيگران شناخته شده و كمتر شناخته شده با حفظ شأن و منزلت خود و كسوتشان در حال هنرنمايي و البته درسآموزي به ديگر آحاد جامعه در چگونگي مواجهه با مسائل و مشكلات زندگي هستند. البته مسئولان فرهنگي كشورمان بايد نسبت به هنرمندان و سينماگراني كه به خاطر جيفه دنيا حاضر به خيانت به مردم، كشور و فرهنگشان ميشوند تدابير لازم را بينديشند.
جوان/شبيه سازي متهم بزرگ مالي
كليپساز تتلو درباره بابك زنجاني فيلم ميسازد!
كارگردان موزيك ويدئوهاي اخير اميرحسين مقصودلو (تتلو) اين بار ميخواهد درباره بابك زنجاني فیلم سینمایی بسازد.
نویسنده : محمدصادق عابديني
اردشير احمدي، فيلمساز اصفهاني كه از طريق شبكههاي اجتماعي مشهور شده، با انتشار چند عكس از يك پروژه فيلمسازي كه ابتدا «اختلاس» و حالا «اشتباس» نام گرفته سراغ داستان بابك زنجاني رفته است. اردشير احمدي از زماني معروف شد كه كليپهاي كوتاهش را در شبكههاي اجتماعي منتشر كرد. وي با مهاجرت از ايران در كانادا بر دامنه فعاليتهاي خود افزود و مستندهايي را در نقد جامعه ايراني مهاجر در امريكا و كانادا توليد كرد. اين فيلمساز در بازگشت به ايران بازداشت شد و بعد از آزادي فعاليت خود را در ساخت موزيكويدئوي سفارشي كه «تتلو» براي انرژي هستهاي خواند، ادامه داد. احمدي اقدام به برگزاري كارگاههاي فيلمسازي نيز كرد و از طريق صفحه اجتماعياش اخبار مربوط به فعاليتهاي خود را دنبال كرد.

چندي پيش اين فيلمساز با انتشار عكسهايي در فيسبوك اعلام كرد كه قصد توليد فيلمي با نام اختلاس را دارد. چهره بازيگر اين فيلم شباهت زيادي به بابك زنجاني دارد كه هماكنون دادگاه وي در حال برگزاري است. از تشابه عنوان و شخصيت فيلم اختلاس به راحتي ميتوان حدس زد كه احمدي به موضوع بابك زنجاني ميپردازد. اگرچه هيچ پروانه ساخت فيلمي به نام اين فيلمساز صادر نشده و مشخص نيست آيا اين فيلم به غير از چند عكسي كه منتشر شده، چيز ديگري نيز هست يا خير! اما پرداختن به موضوع يكي از بزرگترين پروندههاي فساد مالي از سوي يك جوان كه سابقه فعاليتهاي زيرزميني داشته قابل توجه است. اردشير احمدي در آخرين پست فيسبوكياش نوشته: «فيلمم به جشنواره نميرسه و اصلاً هدفم بردن جايزه و مجسمه نيست! هدفم، ساختن يه فيلم با كيفيت، مهيج و متفاوته. فيلمى كه محتوا داره و وقت مردم رو هدر نده، فيلمى كه سينماى ورشكستمون رو نجات بده. صحنههاى اكشنى كه تا به حال در ايران انجام نشده! صحنههاى تعقيب و گريز، انفجار و ... واقعاً دلم ميخواد سينمامون به روز باشه. من تضمين ميكنم كه كيفيت اين كار در حد هاليوود باشه. ادعاى سنگينى دارم ميكنم و مطمئن باشيد انگيزه و تيم حرفهايش رو دارم.» وي همچنين درباره تغيير نام فيلم از «اختلاس» به «اشتباس» نوشته است: «از اونجايى كه هميشه اختلاس نيست گاهى وقتا اشتباس! پس اسم فيلم جديدم «اشتباس». نه اينكه اشتباه باشه، اسمش اشتباس» آيا اين تغيير نام به معناي اشتباه بودن كل پرونده زنجاني خواهد بود و اين فيلمساز زيرزميني قصد دارد با فيلم سينمايي زيرزمينياش براي بابك زنجاني رپورتاژ توليد كند؟!
حمایت/دبیر اجرایی جشنواره مردمی عمار در گفتوگو با «حمایت» :
تمرکز جشنواره عمار بر نقاط قوت جامعه و جهان اسلام است
فرزانه دیانتی - گروه فرهنگی: دبیر اجرایی جشنواره عمار گفت: آثاری که به جشنواره فیلم عمار میرسد غالبا فیلمهایی هستند که به دلیل زمان پخش نامناسب آنها در برخی شبکهها موفقیت لازم را کسب نکردهاند اما با حضور در جشنواره عمار مورد استقبال و توجه قرار گرفتهاند.
«سیدحسن منفرد» در گفتو گو با «حمایت» درخصوص چرایی چنین جشنوارهای اظهارکرد: یکی از دلایل شکل گیری جشنواره عمار از سال 89 این بود که برخی فیلمهای تولید شده، دیده نمیشد در حالیکه این آثار فیلمهای با ارزش و حاوی روایتهای مردمی بودند اما جریان مثلث رسانه ای، سینمایی، هنری به این فیلمسازان تازه کار اجازه نمیداد که بروز و ظهور پیدا کنند.
وی ادامه داد: بنابراین یکی از علل تشکیل جشنواره مردمی فیلم عمار این بود که این جشنواره محلی برای ارائه آثار مستقل و کمتر دیده شده باشد.
منفرد همچنین به لحاظ موضوعی و رویکردی به جشنواره عمار پرداخت و خاطرنشان کرد: البته این جشنواره دارای اولویتهایی است؛ مثلا فیلمهایی که موضوعات روز توجه دارند و سعی میکنند که نسبت سوژه و موضوع خودشان را با این موضوعات روز مشخص کنند و روش تاثیر بگذارند، ما از این آثار استقبال میکنیم.
وی ادامه داد: همچنین فیلمهایی که فراگیری دارد و برای همه مردم ساخته شده، همچنین فیلم هایی که روایت مردمی داشته باشند در این جشنواره شانس استقبال بیشتری دارند.
دبیر اجرایی این جشنواره به بخشهای مختلف جشنواره عمار هم اشاره و خاطرنشانکرد: تا جشنواره پنجم فقط به فیلم و متعلقات آن پرداختیم اما از امسال که بخش فیلم در این جشنواره تثبیت شده ، بخش گرافیک و بازیهای رایانه ای هم به جشنواره اضافه شده است. منفرد اضافه کرد:همچنین بخش بین الملل جشنواره به دلیل حجم آثار دریافت شده در تاریخ جداگانه ای از جشنواره عمار برگزار می شود که تاریخ آن متعاقبا اعلام خواهد شد.

تبلیغی برای کالای سالم فرهنگی
وی در ادامه این گفت وگو در پاسخ به پرسشی مبنی بر ضرورت بخش آگهی بازرگانی سالم در جشنواره عمار هم بیان کرد: ما بخشی در جشنواره به اسم تیزر تبلیغاتی داشتیم که بیشتر به تیزرهای فیلمهای جشنواره اختصاص داشت یا برای فیلمهایی که دیده نشده بود تیزر ساخته میشد . امسال در جلسات مشورتی که داشتیم به این نتیجه رسیدیم که این تیزرها را فقط مختص به
فیلم های جشنواره عمار نکنیم و برای تمام محصولات و مجموعههای فرهنگی آن را تعمیم دهیم.
منفرد افزود: در گام دوم به این نتیجه رسیدیم برای کالای سالم نیز تیزر تبلیغاتی داشته باشیم مثل کالاهای ایرانی. نکته آگهی بازرگانی این است که در کنار اینکه هدف مصرفی مشخص دارد به یک مدلی از آگهی بازرگانی سالم نیز خواهد رسید.
یکی از ظرفیتهای قابل بهرهوری حوزه «علمیه» خواهدبود
دبیر اجرایی جشنواره مردمی عمار همچنین با اشاره به بهرهمندی از ظرفیتهای حوزه علمیه در این جشنواره یادآورشد: یکی از تلاشهای این جشنواره تمرکز بر روی نقاط قوت جامعه و جهان اسلام است.بنابراین یکی از ظرفیتهای قابل بهرهوری حوزه «علمیه» خواهدبود .
وی با بیان اینکه در گذشته حداکثر فعالیتهای مرتبط با مدرسان حوزه علمیه مشاور مذهبی یک فیلم بود تا برخی فیلمسازان از خطوط قرمز عبور نکنند هم اظهارکرد: جشنواره عمار معتقد است مشکل ما خطوط قرمزی که نباید از آن رد شد نیست بلکه خطوط ایجابی است که باید به سمت آن برویم. روحانیت میتواند در تولید فیلم و هم ثبت سوژه و هم در داوری و اکران فیلمها موثر باشد. در جشنواره عمار بعد از دانشجویان و دانش آموزان، طلاب بیشترین آمار اکران کنندهها را دارند. درحوره تولید نیز بعضی از فیلم سازان جشنواره ، هیئت داوری و هیئت انتخاب از طلاب
حوزه های علمیه هستند.
منفرد خاطرنشان کرد: از نظر جشنواره عمار روحانی خوب روحانی است که مبلغ مردمی خوبی باشد.
نماز جمعه یک نقطه استراتژیک
دبیر اجرایی جشنواره عمار در ادامه این گفت و گو به همکاری شورای سیاستگذاری نماز جمعه با این جشنواره هم اشاره و تصریح کرد: نماز جمعه به عنوان یک نقطه استراتژیک برای این جشنواره دارای اهمیت است. نماز جمعه به دلیلی اینکه مردمی ترین تجمع امت متدین جامعه است و همچنین به دلیل گسترهای که دارد میتواند سبب بهره فیلمسازان ازاین ظرفیت شود.
وی اضافه کرد: تاکنون حدود 40 نقطه از مراکز نماز جمعه اکران فیلم برگزار شده که در آینده این ارتباط قوی تر خواهد شد؛ به طوریکه امسال ستاد نماز جمعه تصمیم گرفته جایزه ویژه ای برای فیلم هایی که با موضوع نماز جمعه تولید میشوند در
نظربگیرد.
ارسال 1400 اثر به بخش داخلی دبیرخانه جشنواره
منفرد در بخش دیگری از این گفت و گو با ارائه آماری از آثار ارسالی به دبیرخانه جشنواره هم خاطرنشان کرد: در بخش داخلی جشنواره 1400 اثر دریافت شد که دربخش سینمایی - که تمام قالبهای سینمایی را در بر میگیرد - به لحاظ موضوعی بیشترین موضوعاتی که به آن پرداخته شده ، تاریخ معاصر ایران و جنگ نرم است و به لحاظ قالبی هم قالب مستند و داستانی بیشترین آثار را شامل شده است. در بخش بین الملل هم 1600اثر ورودی داریم که در روزهای بعدی بیشتر هم خواهد شد.
شرق/گفتوگو با محمدمهدی عسگرپور:
سریالها نسبتی با زندگی مردم ندارد
بهناز شیربانی
نفس گرم، تازهترین اثر محمدمهدی عسگرپور، کارگردان سینما و تلویزیون است. سریالی که این شبها از شبکه اول سیما در حال پخش است و داستان ساخت آن به سالها پیش برمیگردد. زمانی که عسگرپور فکر دیگری برای ساخت آن داشت و همه چیز به مرور زمان تغییر کرد. نفس گرم روایتگر زندگی زنی به نام «ملیحه» با اعتقادات بالای مذهبی بوده که در مسیر داستانی سریال اتفاقاتی برای او و اطرافیانش رخ میدهد که تأثیر زیادی بر او گذاشته و بهنوعی مسیر زندگی و اعتقاداتش را تحتالشعاع قرار میدهد. به بهانه پخش این سریال از چگونگی شکلگیری ایده ابتدایی آن با عسگرپور صحبت کردیم و البته نوع برخورد مدیران تلویزیون با موضوعی که حساسیت کمی ندارد.

از ایده ابتدایی مجموعه «نفس گرم» صحبت کنیم. بههرحال شخصیت اصلیای که شما در این سریال تصویر کردید با تمام وجوه مذهبی، تا حدی خطر برخورد با سانسور و ممیزی را به ذهن متبادر میکند. چه زمانی این طرح را مناسب سریال دیدید؟
واقعیت این است که طرحی برای ساخت یک فیلم سینمایی در ذهنم بود. طرحی که نزدیک به ١٥ سال پیش به آن فکر کردم و در تمام این سالها سعی داشتم آن را به یک فیلمنامه سینمایی یا تلویزیونی تبدیل کنم که البته سینمایی برایم اولویت داشت. به مرور ایده ابتدایی دستخوش تغییراتی شد. نمیتوانم از اصل ایده صحبت کنم چراکه آن را هنوز برای ساخت یک فیلم محفوظ نگاه داشتهام. به هر جهت برشهایی که از آن ایده ایجاد شد را دستمایه نگارش این مجموعه قرار دادم. البته در این مدت درگیریهای کارهای صنفی و خانه سینما فرصتی برای انجام کارهای دیگر نمیگذاشت اما در پایان دولت دهم و بعد از اتفاقاتی که برای خانه سینما افتاد این فرصت به من داده شد تا روی برخی از ایدههایم متمرکز شوم و فیلمنامههایی که در ذهن داشتم را بنویسم. دلیلش هم این بود که فکر میکردم در چنین وضعی که خانه سینما به آن دچار است اگر ننویسم ممکن است سیاستزده شوم. بنابراین از هر فرصتی برای نوشتن استفاده کردم.
فکر نمیکردم در آن شرایط پرتلاطم و بستهشدن خانه سینما و اعتراضها و مصاحبههایی که تقریبا هر روز از جانب شما رسانهای میشد، شما در وقت دیگری با تمرکز فیلمنامه مینوشتید.
اساسا وقتی فشارهای متفاوتی به روح و جسم فردی میآید به نظرم وقت مناسب برای انجام کاری است. من برعکس این موضوع عمل میکنم که حتما باید در آرامش خیال کاری را انجام داد و در آن تلاطمها بهتر توانستم کار کنم. در آن دوره دو فیلمنامه سینمایی و سه طرح نوشتم. که یکی از آنها فیلمنامه «نفس گرم» بود. در زمان آقای ضرغامی، ایده اولیه را با آقای فرجی که مدیر شبکه اول بودند در میان گذاشتم که از طرح اولیه استقبال کردند. اماواگرهایی زیادی هم داشتند؛ اما لابد به این دلیل که به من لطف و اعتماد داشتند فکر میکردند که فیلمنامه به سمتی خواهد رفت که احتمالا از میان آن کار درخورتوجهی انجام خواهد شد. منتها نگارش فیلمنامه زمان برد و به تغییر مدیران در صداوسیما مواجه شدیم و در همین فاصله فیلمنامه را به آقای رضوی که رفاقت دیرینه با هم داریم نشان دادم که نظرش را بگوید و او هم لطف کرد و خواند. آقای رضوی از طرح استقبال کرد و بعد از مدتی من با او برای نگارش فیلمنامه طرف قرار داد شدم. در میانههای کار متوجه شدم که تلویزیون طرح را برای ساخت سریالی در ماه رمضان انتخاب کرده است و عجله ما برای تولید شروع شد.
به این دلیل بود که خانم معتضدی برای نگارش فیلمنامه به گروه پیوستند؟
بله سرعت ما در بخشهای مختلف ازجمله پیشتولید بیشتر شد و از اینجا بود که فکر کردم خودم بهتنهایی نمیتوانم فیلمنامه را بهسرعت به پایان برسانم و نویسندگان محترم مجموعه خانم معتضدی و آقای ترابنژاد به کمک آمدند و سرعت کار بیشتر شد.
نگارش فیلمنامه زیر نظر شما انجام شد؟
بله من حتی سیناپسها را هم نوشته بودم و کلیت قصه آماده بود. البته جایی نیز ممکن بود سلیقه دوستان به کمک بیاید که اتفاق بهتری رخ بدهد. بنابراین تنها اتفاق ناخوشایند این پروسه این بود که باید فیلمنامه را بهسرعت پیش میبردم و پیشتولید را خیلی سریع به اتمام میرساندم. اما هنوز هم فکر میکنم ای کاش در پیشتولید اینقدر شتابزده عمل نمیکردیم بهخصوص در مورد فیلمنامه. درغیراینصورت شاید همه چیز به شکل بهتری ادامه پیدا میکرد.
شما در صحبتهایتان از اعتماد تلویزیون به خودتان و کارهای پیشینتان و تجربه در سریالسازی و اینکه تلویزیون درباره چنین طرحی دچار سوءتفاهم نشود، صحبت کردید. در زمان نگارش فیلمنامه تا چه حد شخصیت ملیحه بهوسیله خود شما سانسور شد که دچار ممیزی نشود؟
من احتمال سانسور و ممیزی شخصیت ملیحه را میدادم هنوز هم این احتمال هست. اما نکتهای وجود دارد و آن این است که قبل از اینکه با تلویزیون وارد بحث جدی ساخت این سریال شوم، فیلمنامه با چیزی که الان میبینید تفاوت داشت. اینجا بحث ممیزی تلویزیون مطرح نیست. مهم این است که میتوان حدس زد که خطوط قرمز تلویزیون چیست و پیش از وقوع این اتفاق از آسیبهای احتمالی جلوگیری کرد. همین اتفاق کمک کرد که این شخصیت را با چارچوب تلویزیون نگاه کنم. ملیحه در ذهن من سیر تحولش متفاوت بود. خانمهایی از جنس ملیحه قصه ما، چند دسته هستند. اشخاصی هستند که در مراسم مختلف مداحی میکنند. دسته دوم افرادی هستند که سخنوری میکنند و برخی از آنها استادان دانشگاه هستند که در مجالس، یا تلویزیون سخنرانی میکنند. ملیحه در ذهن من از دسته اول بود؛ اما میدانستم اجرای آن غیرقابل نمایش است و یک خانم نمیتواند در تلویزیون ما اینطور نشان داده شود و اگر من در تصویر او خودم را محدود میکردم، شمایل دیگری پیدا میکرد. ترجیح دادم شخصیت ملیحه را به شکل دیگری ببینیم. با اینکه شخصیت را به شکل دیگری تغییر دادم، باز هم احتمال این را میدادم که ممکن است تلویزیون با طرح مشکل داشته باشد؛ چراکه تلویزیون تابهحال چنین تجربهای نداشته است. به هر حال فکر میکنم در چنین شرایطی تجربه به کمک میآید و شناخت رسانه میتواند کمک کند تا از پس برخی مشکلات برآییم. کافی است این شناخت شکل نگیرید تا کلیت اتفاق مسیر دیگری طی کند.

پس بیش از هرچیز بین شما و مدیران تلویزیون برای ساخت این سریال تعاملی شکل گرفت. ایدههایی از جانب مدیران هم مطرح شد که در فیلمنامه لحاظ شود؟
بههرحال مثل تجربههای پیشینی که من در تلویزیون داشتم، در این کار نیز سعی کردیم به یک تفاهم برسیم. گاهی نکاتی از سمت آنها مطرح میشد که از نظر من قابل استفاده بود و نمیتوانستم بیدلیل مخالفت کنم. گاهی هم با برخی ایدهها مخالفت میکردم. انصافا در این موارد دوستان همراه بودند و هیچ چیز از جانب آنها به ما تحمیل نشد.
مرجانه گلچین در نقش ملیحه، آخرین گزینهای است که میتوان به آن فکر کرد. به این دلیل که تجربههای اخیر او در آثار طنز باعث میشود ذهنیت دیگری از این بازیگر داشته باشیم؛ اما شما به او نقش ملیحه را واگذار میکنید که به نظرم حتی در مسیر بازیگریاش تأثیرگذار است.
بازیگران مختلفی برای بازی در این نقش کاندیدا بودند. برخی بازیگران برای این نقش مناسب نبودند؛ به این دلیل که ممکن بود مخاطب را به یاد نقشهای دیگری که مشابه این نقش بود، بیندازند. چند بازیگر با اساس طرح مشکل داشتند و به اعتبار فرد حاضر به همکاری بودند و برخی دیگر در صورت گرفتن دستمزد خوب حاضر به همکاری بودند که اساسا من در این مواقع تلخ میشوم، بهسرعت قهر حرفهای میکنم و دوست ندارم با شخصی که با طرح مشکل دارد و حاضر است با قیمت بالا کار کند، همکاری کنم. البته بازیگرانی هم بودند که آنها را پذیرفتم؛ اما تلویزیون راضی به حضور آنها نبود. در گزینههای قابل بررسی، خانم گلچین انتخاب من بود و اتفاقا صحبتی که شما به آن اشاره کردید؛ یعنی ذهنیت سابق بیننده از او، در ذهن من هم بود، اما فکر کردم حضور او اتفاق خوبی برای این نقش است. من از انتخابم پشیمان نیستم. متوجه هستم که پیشزمینهها در دیدن او در این نقش تأثیرگذار است؛ اما این هم تجربه دیگری است. ای بسا بعد از این کار اگر او را در کار طنزی ببینید بگویید چرا نقش طنز بازی کرد؟
انتخاب نیلوفر خوشخلق بر چه اساسی بود؟
چند نفر از بازیگران در این سریال لطف ویژهای به من داشتند و بدون خواندن فیلمنامه حاضر به همکاری شدند. انتخاب نقش فروغ که در نهایت نیلوفر خوشخلق آن را ایفا کرد هم سخت بود. دوست داشتم شخصی که این نقش را ایفا میکند، تا حدی بکر باشد و نیلوفر خوشخلق با وجود تجربههای متفاوت بازیگری گزینه مناسبی برای این نقش بود. خانم تیموریان هم لطف بزرگی کرد و در این سریال ما را همراهی کرد. در آغاز کار، خیلیها فکر میکردند چرا او نقش ملیحه را بازی نکرد؟ اما دوست داشتم خانم تیموریان مونس قصه ما باشد.
آقای عسگرپور اتفاقی در سریالهای شما تکرار میشود که تصور میکنم در چند قسمت ابتدایی به مذاق مخاطب خوش نمیآید. در سریال نفس گرم هم میبینیم که ریتم کند و معرفی شخصیتها در چند قسمت ابتدایی به مرور باعث میشود جذابیت قصه کم شود. این اتفاق از سمت شما تعمدی است؟
درباره این کار میتوانم توضیح دقیقتری بدهم. این سریال فقط قصه ملیحه نیست؛ در واقع یک قصه زنانه است که برای معرفی آنها باید زمان صرف شود. نکته بعدی این است که داستان زندگی ملیحه به دو بخش کلی تقسیم میشود؛ قبل از اتفاق زندگی او و بعد از اتفاق. قبل از اتفاق، زندگی عادی او روایت میشود و باید توضیح داده شود که مختصات زندگی او چیست؟ این میشود بخشی از داستان ما که ممکن است فراز و فرود زیادی هم نداشته باشد. البته قبول دارم که بخش معرفی کمی دیر اتفاق افتاده است که آن هم به شتاب ما در پیش تولید برمیگردد. یکی از گزینههای من این بود که داستان وقتی شروع شود که مرتضی در کما است و خانمی مدام کنارش است. این شروع داستان برای یک کار سینمایی ایده خوبی است، چراکه در مجال ٩٠دقیقهای با شروعی کوبنده طرف هستید. اما در تلویزیون بیینده به این شروع عادت ندارد. ضمن اینکه اینجا من این مجال را دارم که زندگی ملیحه قبل از اتفاق را نشان بدهم و لازم نیست مدام با فلاشبک به قصه و زندگی گذشته او برگردم؛ بنابراین ترجیح دادم این خطر را به جان بخرم و اتفاق را دیرتر آغاز کنم. البته بخشی از نکتهای که شما به آن اشاره کردید به این هم برمیگردد که اساسا سریالسازی ما اینطور معرفی شده است که قصههای ما دیر آغاز میشود. متأسفانه بخش عمدهای از آن هم به چیزی برمیگردد که ما هم دچارش هستیم. بیشتر سریالهای ما با کمبود زمان برای ساخت مواجه هستند. این نبود زمان معمولا به قسمتهای ابتدایی آسیب میزند. هربار به خودمان قول میدهیم دچار این اتفاق نشویم؛ اما دوباره تکرار میشود. من این را میپذیرم که سریال دچار کمبود زمان برای ساخت بود و میتوانستم چند قسمت ابتدایی را طور دیگری آغاز کنم.

ظاهرا با تغییر مدیران تلویزیون اتفاقی نیز درباره روند ساخت مجموعههای تلویزیون رخ داد و آن بررسی کامل فیلمنامه قبل از ساخت و موافقت با فیلمنامه است که بهطور کلی شتاب پروسه سریالسازی را کند میکند. نسبت به تجربهای که از همکاری با تلویزیون دارید این روند را چطور ارزیابی میکنید؟
البته من درگیر این اتفاق نشدم؛ اما این را هم باید بگویم اشخاصی که در تلویزیون کار میکنند، کسانی هستند که با فرهنگ سریالسازی آشنا هستند و اساسا کاری نمیکنند که ضربهای به روند سریالسازی وارد شود. البته اگر همهچیز را خیلی ساده برگزار کنند هم میتواند نتایج مخربی داشته باشد و پیداکردن نقطه تعادل هنر یک مدیر را نشان میدهد.
امیدوارم حرفی که میخواهم بزنم به کسی در تلویزیون برنخورد اما از نظر من، سیستم تلویزیون فرسوده شده است. وقتی وارد سازمان صداوسیما میشوید بوی کهنگی را از آن دریافت میکنید و شور و نشاط کمی در آن دیده میشود و از نظر فیزیکی رخوتی در آن دیده میشود. هرچند که این اتفاق به مدیران بر نمیگردد که البته کار مدیران هم میتواند باشد. مدیران میتوانند این اتفاق را تا حدی تغییر بدهند و تلویزیون ما سازمانی مطابق با وضعیت روز دنیا شود. ما هنوز هم اندر خم یک کوچه هستیم که تلویزیون خصوصی میتوان داشت یا خیر؟ برای ما که اساسا دستی در ساخت فیلم و سریال داریم، صحبت در مورد ساختار تلویزیون کشورمان در خارج از کشور سخت است. به این دلیل که مشابه چنین ساختاری بخشی از رسانههای آن کشور است، نه همه آن. ساختاري شبیه تلویزیون ما فقط در شوروی سابق پیدا میشد. ایراد این نیست که ما نمیتوانیم چنین ساختاری را توضیح بدهیم. ایراد از اینجا شروع میشود که حقیقتا خودمان هم این ساختار را متوجه نمیشویم. ساختار تلویزیون ما از نظر سیستم ناکارآمد است. درحالحاضر شبکههایی که با یکهزارم بودجه و کارمندان و امکانات تلویزیون ما اداره میشوند به مراتب جذابتر از تلویزیون ما هستند. بنابراین ما با تلویزیونی مواجه هستیم که نه میتوانیم بگوییم دولتی است و نه خصوصی. البته قطعا خصوصی نیست و به نظر من این تأثیر خودش را در سریالسازی گذاشته است. بخش درخور توجهی از سریالهای تولیدشده تناسبی با زندگی روزمره آدمها ندارد. مثال ساده آن این است که دیگر نمیتوان در خیابان بهراحتی دوربین گذاشت و کار کرد؛ چراکه پوششها، غیرقابل پخش است و چیزی که در سطح جامعه میبینیم با چیزی که از تلویزیون پخش میشود همخوان نیست. حالا کدامیک باید خودش را به دیگری نزدیک کند؟
برای مدیری که دوران پرتلاطم خانه سینما را پشت سر گذاشت این روزها چطور میگذرد؟
در یک کلمه میتوانم بگویم، این روزها برای من دوران کسب تجربهاي جدید است؛ هرچند همیشه تلاش میکنم خیلی با گذشتهام زندگی نکنم. روزگاری که پشت سر گذاشتیم برای همه قصه معروفی است، چه در داخل کشور و چه در خارج از این مرزها. آنقدر روشن هست که یک روز بعد از بازگشایی خانه سینما (که البته من این لفظ بازگشایی را خیلی سخت ادا میکنم چون همیشه معتقد بودم خانه سینما باز است) از شبکه رادیویی ایتالیا برای مصاحبه آمدند و مصاحبهکننده قصد داشت متوجه شود که یک نهاد صنفی چطور خودش را حفظ کرد؟ در شرایطی که هر نهاد صنفی باید تعطیل میشد. مصاحبهکننده از من پرسید که مردم ایتالیا دوست دارند این اتفاق را متوجه شوند و من متوجه شدم که بخش زیادی از مردم رم موضوع خانه سینما را میدانند.
اتفاقا میتوانیم از برخی وقایع تاریخی درس بگیریم. برای من جالب بود که برخی دوستان ما در خانه سینما به کسانی کمک کردند که باعث بستهشدن خانه سینما شدند؛ مثلا کسی که پروندههای سنگین در شورای داوری خانه سینما داشت و ما در جریان آنها بودیم، مایل بود خانه سینما آتش بگیرد؛ چراکه آن پروندههای او هم آتش میگرفت، تا کسی که فکر میکرد با بیمهری از صنف کنار گذاشته شده است یا کسانی که برکنار شده بودند، کارهایی در جهت نابودی خانه سینما انجام دادند. تلاش کردم در آن دوران مانع تحریف وقایع شوم. این اواخر احساس کردم اگر کمی جلو برود، تاریخ اینطور ساخته میشود که عسگرپور دوست نزدیک آقای وزیر سابق و شمقدری بود و خانه سینما را بست و ما هم سعی کردیم خانه سینما را نگاه داریم! و به همین سادگی ممکن است همهچیز برعکس شود. یکی از تلاشهای من این بود که سعی کردم برای جلوگیری از تحریف روشنگری کنم.
قدس/افتتاح سالن، برگزاري جشنواره و ديگر هيچ؛
دولت تئاتر را رها کرده است
گروه هنر - مهدي نصيري - امروز اگر بخواهيم مهمترين مشکلات تئاتر کشور را فهرست کنيم، شايد بعد از کمبود امکانات و سالنهاي نمايش در شهرهاي مختلف، يکي از مهمترين مسايل ميتواند به اقتصاد تئاتر و بحث گيشه تئاترها مربوط باشد.
مسألهاي که هنرمندان تهران، مراکز استانها و ديگر شهرهاي کشور آن را به عنوان يکي از مهمترين مشکلات تئاتر ايران بر ميشمارند. افزايش شمار هنرمندان و دانشآموختگان تئاتر در ادامه تأسيس رشته هنرهاي نمايشي در دانشگاههاي سراسر کشور يکي از دلايلي است که موجب شده بحث اشتغال و در آمدزايي در تئاتر امروز بيشتر از هر وقت ديگر در حوزه فرهنگي و بويژه در مورد تئاتر مطرح باشد.
مطرح شدن مسايل مختلف پيرامون اشتغال در تئاتر امروز بيش از هر زمان ديگري اقتصاد تئاتر را به عنوان يک چالش بزرگ در حوزه فرهنگ و هنر کشور مطرح ساخته است. آيا تئاتر ميتواند بدون حمايت و کمک مالي دولتي در ايران حيات داشته باشد و هنرمندان تئاتر تضميني براي درآمدزايي از راه توليد تئاتر در کشور ما دارند؟
خداحافظي مديريت دولتي با توليد تئاتر
چند سالي است که تئاتر ما بر خلاف جريان حيات آن در ديگر جوامع، به حال خود رها شده است. کمترين کاري که مديريت تئاتر در سالهاي اخير براي اين هنر انجام داده، شايد به راه اندازي ناقص برخي سالنهاي تئاتري در کشور و بالا بردن تابلوهاي تئاترشهر در برخي استانها محدود بوده است.
اما حالا چالش بزرگتر اين است که گروههاي تئاتري نيمه حرفهاي (که تازه تعداد اين گروهها هم زياد نيست) تحت چه شرايطي ميتوانند در سالنها به توليد تئاتر بپردازند؟ آيا يک گروه در صورت استمرار فعاليت و توليد مداوم تئاتر قادر به تأمين مخارج خود خواهد بود؟ پاسخ روشن است. خير!
تأمين مخارج يک تئاتر شامل دستمزد عوامل اجرايي و فني، بازيگران و... نيز ساخت دکور و لباس و ديگر ملزومات پرخرج از دو راه امکانپذير است. اول، حمايت مالي دولتي و غيردولتي! اما در اين رابطه مسأله مهم اين است که بخش غيردولتي به عنوان يک حاميبا رسالت فرهنگي در ايران وجود ندارد. دليل آنهم تنها به تئاتر و چگونگي توليد و تبليغ آن برنميگردد.
مسأله اين است که بخش خصوصي و غير دولتي، تئاتر را يک محصول فرهنگي داراي مخاطب نميداند. منطقي است که بخش خصوصي در صورتي از يک تئاتر حمايت کند که از آن سود اقتصادي يا تبليغاتي ببرد. اما از آنجا که مديريت دولتي در تمام چهار دهه اخير مشغول برگزاري جشنوارهها (با شعار تئاتر براي همه اما در عمل براي بخش محدود و خاصي از هنرمندان تئاتر) بوده و هيچگاه برنامه و سياستي براي نزديک کردن و هدايت تئاتر و تماشاگر به سمت يکديگر نداشته است و تئاتر ايران هم در همه اين سالها نتوانسته به عنوان يک مقصد فرهنگي براي تماشاگر قرار بگيرد.
مديريت دولتي در سي سال اخير بيتوجه به سياستهاي کلان و بيآنکه برنامهاي در ارتباط با فرهنگسازي و هدايت توليدات تئاتري به سمت مخاطبان داشته باشد، تنها به برگزاري جشنوارهها و بيلان سازي و نيز حمايت مالي از هنرمندان خاص مشغول بوده است. بنابراين مديريت و سياستهاي اشتباه دولتي، تئاتر را خاص و خاصتر کرده است.
تازه در شرايطي که با وجود مشکلات بسيار زياد سايهاي از تئاتر خصوصي در شهرهاي مختلف در حال شکلگيري است، اين مديريت نه تنها در راستاي توسعه و حمايت از آن برنيامده، بلکه حتي در پي پيروي از اين جريان و سود بردن از مسير ناهموار، آشفته و نامنظم تئاتر شبهخصوصي است. از سوي ديگر از چند سال پيش و بدون هيچ برنامه و سياستي دولت يکباره دست از حمايت از توليد تئاتر برداشته و تمام فعاليتهايش در حوزه تئاتر را به برگزاري جشنوارههاي تئاتري معطوف کرده است.
يک کاري کنيد، يا اختيار بدهيد
دومين راه استقلال اقتصادي تئاتر در شرايطي که بخش خصوصي و غيردولتي رغبتي به حمايت ندارد و مديريت دولتي هم بعد از سي و اندي سال از زير بار حمايت شانه خالي ميکند، فروش بليت و تأمين هزينههاي توليد است. اما فروش بليت وابسته به استقبال تماشاگران و مخاطبان از تئاتر است که البته پيشتر هم به گونهاي ديگر اهميت آن مورد تأکيد قرار گرفت.
متأسفانه تئاتر نه تنها در استانهاي کشور، بلکه حتي در تهران هم به دلايل مختلف از جمله محدوديت زمان اجرا، محدوديتهاي نظارتي، فرهنگ تماشاي تئاتر، وضعيت اقتصادي تماشاگران تئاتر و... نميتواند از نظر اقتصادي متکي به گيشه تماشاگرانش باشد.
واقعيت اين است که با يک حساب و کتاب ساده ميتوان فهميد که تئاتر با وضعيتي که در کشور براي آن ترسيم شده است، حتي در صورت نزول به سطوح کيفي بسيار پايين باز هم نميتواند امنيت اقتصادي توليدکنندگانش را تأمين کند.
اگر تصميم براين نباشد که هنرمندان تئاتر فقيرانه در دشوارترين شرايط ممکن کارکنند، تنها حمايت دولتي است که ميتواند جريان حيات تئاتر را مثل تئاتر در همه جاي دنيا، در ايران نيز تضمين کند. حمايتي که البته ميزان آن امروز در تئاتر ما اگر هيچ نباشد، نزديک به هيچ است. مشکل امروز تئاتر ايران و البته تئاترشهرها مشکل مالي است. مشکلي که متأسفانه نه مديران تئاتر، بلکه تنها و تنها هنرمندان تئاتر با آن ميسوزند و ميسازند. آيا مديريت دولتي تئاتر آنچنان که امروز وجود دارد، مشکلي را حل ميکند؟ آيا وقت آن رسيده که مديريت تئاتري همه اختيارها، برنامهها و نظارتها را به گروهها واگذار کند؟ وضعيت ادامه حيات و رونق تئاترشهرها در استانها شايد حالا در گرو پاسخ به اين پرسشها باشد.
قدس/مجید مجیدی
خبر هدیه ۲۰ میلیارد تومانی اردوغان کذب محض است/ اطلاعی از نمایش فیلم برای رئیسجمهور ترکیه ندارم
کارگردان فیلم سینمایی «محمد رسولالله(ص)» با تکذیب خبر هدیه ۲۰ میلیارد تومانی رجبطیب اردوغان به وی گفت: هیچ اطلاعی از نمایش فیلم برای رئیسجمهور ترکیه ندارم.
مجید مجیدی در گفتوگو با خبرنگار سینمایی فارس، در واکنش به انتشار خبر هدیه 20 میلیارد تومانی رجب طیب اردوغان به وی گفت: این خبر کاملا کذب است و هیچ مبلغی از سوی رئیس جمهور ترکیه به بنده و مجموعه سازنده فیلم محمد رسول الله(ص) داده نشده است.
وی همچنین در خصوص خبر نمایش «محمد رسولالله(ص)» برای رئیس جمهور ترکیه نیز اظهار داشت: این خبر نیز به هیچ عنوان صحت ندارد و هیچ اطلاعی از نمایش فیلم برای رئیس جمهور ترکیه ندارم.
براساس این گزارش، برخی منابع خبری امروز مدعی شدند:«رجب طیب اردوغان، رییس جمهور ترکیه پس از نمایش فیلم محمد رسول الله(ص) در سینماهای این کشور، ضمن تقدیر و ابراز رضایت از این فیلم، مبلغی معادل 20 میلیارد تومان را به مجید مجیدی اهدا کرد».
وی در ادامه افزود: انتشار این شایعات و اخبار کذب در راستای تخریب وجهه این فیلم و عملیات روانی علیه آن است که گروههای تکفیری و دشمنان آن در منطقه ایجاد میکنند.
«محمد رسولالله(ص)» که با فروش 14 میلیارد تومانی پر فروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران است، از سوی سازمان سینمایی به عنوان نماینده کشورمان به اسکار معرفی شده و هفته گذشته نیز جایزه ویژه جشنواره کمریمیج لهستان به طور مشترک به مجیدی و ویتوریو استورارو اهدا شد.
کاروکترگر/نمایشگاه «ایران از دریچه تصویر» در ايتاليا
رايزني فرهنگي كشورمان در ايتاليا، با استفاده از تصاوير شركت داده شده در مسابقه عكاسي اين رايزني، نمایشگاه «ایران از دریچه تصویر» را در محل موزه هنرهای شرقی رم، برگزار كرد.
به گزارش کاروکارگر به نقل از روابط عمومي و اطلاعرساني سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، در دو سال گذشته حضور و سفر ایتالیايیها به ایران به شدت افزایش یافته است؛ تا جايیکه در سال 2014 بیش از 13 هزار ويزا برای توریستهای ایتالیايی در رم و میلان صادر شده است. این امر در مقایسه با آمار 4 هزار نفری سال 2013 رشد قابل توجهی را نشان میدهد که این امر مدیون زیبايیهای ذاتی ایران، سیاستهای خردمندانه دولت كنوني و تلاش مسئولین کشوری برای معرفی ایران به جهانیان است.

اگر چه رابطه همهجانبه ایران و ایتالیا بسیار طولانی است؛ ولی این رشد فزاینده اخیر گردشگری، رايزني فرهنگي ايران در ايتاليا را برآن داشت تا در یک پیمایش فرهنگی و هنری، سری به ذوق و تجربه علاقمندان ایتالیايی بزند که به هر نحوی در طول چند سال گذشته به ایران سفر کردهاند.بر همين اساس مسابقهای از سوی رایزنی فرهنگی كشورمان در ايتاليا تدارک دیده شد تا بر اساس آن متسابقین و کسانی که به ایران سفر کردهاند، تعدادی از بهترین عکسهای خود را که خاطرات خود را با آن عکسها زنده نگهداشتهاند را به اين رايزني فرهنگي ارسال كنند.
این مسابقه که با استقبال ایتالیايیها در فضای مجازی هم مواجه شد، در بین مؤسسات فرهنگی و هنری هم دست به دست چرخید تا اینکه بیش از يكهزار و 500 عکس به دبیرخانه این مسابقه ارسال شد و هیأت داوران این مسابقه شامل زیپولی، هنرمند عکاس و ريیس کرسی فارسی دانشگاه ونیز، فلیچیته فرارو، منتقد هنر و ريیس انتشارات «سی و سه پل» فلورانس و بیژن بصیری، هنرمند برجسته ایرانی مقیم ایتالیا، 80 عکس برگزیده را برای برگزاری نمایشگاهی از آنها در معرفی ایران از نگاه ایتالیايیها انتخاب کردند تا در موزه هنرهای شرقی رم و در سالنی به مساحت 400 متر مربع در معرض دید علاقمندان قرار بگیرد.
با اعلام این موضوع، خود موزه هنرهاي شرقي رم و مؤسسه مطالعاتی خاور دور (ایزمئو)، اعلام آمادگی كردند تا تعدادی از عکسهای ایران را که در حین کاوشها و مطالعات باستانی و فرهنگی در ایران در سالهای گذشته گرفتهاند را در کنار 10 اثر شاخص از استاد زیپولی، در همین موزه به نمایش بگذارند.با این توصیفات، نمایشگاه «ایران از دریچه تصویر» روز پنجشنبه پنجم آذرماه با سخنرانی قربانعلي پورمرجان، رایزن فرهنگی کشورمان در ايتاليا، گابریللی، مدیرکل موزههای استان لاتزیو، پولیکتی، مدیر موزه هنرهای شرقی رم، روسی، ایرانشناس و استاد دانشگاه ناپل و ساكتي هنرمند و عکاس از شهر رم، افتتاح شد.
در پایان این مراسم که بیش از 200 نفر در آن حضور یافته بودند جوايز نفرات اول و دوم این مسابقات از سوی رایزن فرهنگی کشورمان و ريیس نهاد موزههای لاتزیو اعطا شد.
مردم سالاری/ طلسم اکران نشدن فيلم هاي ابوالفضل جليلي شکست
فيلم «رقص خاک» ساخته ابوالفضل جليلي که محصول 1370است به زودي در سينماهاي گروه هنر وتجربه اکران ميشود. به گزارش ايلنا، اين فيلم قرار است از اواخر آذر اکران شود.اين فيلم که در سال 1370 توسط ابوالفضل جليلي ساخته شده، درباره نوجواني بهنام ايلياست که تنها و بيکس در کوره پزخانهاي قديميکار ميکند. او دچار زمزمهاي است که گويي او را به خود فرا ميخواند و آنچه او را آرام ميکند نقش دست دختري برخشت خام است که در کوره پخته ميشود. ليمووا رحماني، محمود خسروي، جميل موسوي و... بازيگران اصلي اين فيلم هستند. ابوالفضل جليلي درباره اکران اين فيلم گفت: رقص خاک عارفانهترين فيلم من بود و بسيار مورد بيمهري قرار گرفت. اين فيلم هشت سال توقيف بود لذا از يک نظر اکران اين فيلم فرصت بسيار خوبي براي علاقمندان است که دوست دارند اين فيلم را ببينند. وي ادامه داد: احساس خودمن درباره اکران اين فيلم همانند حسي است که در دوران کودکي داشتم. در 9سالگي من دوست داشتم که سه چرخه داشته باشم ولي پول خريدن آن را نداشتم. به سي سالگي که رسيدم پول خريدن آن را داشتم ولي ديگر سه چرخه به درد من نميخورد.
وطن امروز/بررسی سیاست فریبنده آمریکایی در فیلم «حقیقت» ساخته جیمز وندربیلت
امپراتوری دروغ!

تاریخ سیاسی غرب دروغهایی بزرگ و بازیگران دروغپرداز رنگارنگی به خود دیده و همچنان فریبگرایی و پنهانکاری و وارونهنمایی در ابعاد مختلف میان اعضای کنگره و احزاب و سیاستمداران آمریکایی، به عنوان حربهای پیش برنده و فریبنده نزد اذهان عمومی رواجی معمول دارد. جیمز وندربیلت، نویسنده مطرح هالیوودی در اولین ساخته سینمایی خود سراغ یکی از همین جنس دروغپردازیهای آمریکاییها رفته و درامی برگرفته از رمان «حقیقت و وظیفه» نوشته ماری ماپس را خلق کرده که حول محور دان راتر، روزنامهنگار و مجری کانال سیبیاس میچرخد که به همراه تهیهکنندهاش داستانی واقعی درباره مرد زیرکی چون جورج دبلیو بوش، رئیسجمهور آن زمان را ارائه میدهد که جنایاتی بسیار در قبال کشورهای مختلف در طول سالهای سردمداری داشته است. فیلم سینمایی «حقیقت» با بازی کیت بلانشت و رابرت ردفورد که بر پایه داستانی واقعی ساخته شده، به ماجرای گوینده شبکه تلویزیونی میپردازد که سعی دارد با مدارک و شواهد نشان دهد رئیسجمهور سابق آمریکا از خدمت سربازی در ویتنام فرار کرده است. بحثبرانگیزترین فیلم سال 2015 و فیلم افتتاحیه جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو براساس داستانی واقعی است که در سال ۲۰۰۴ در آستانه انتخابات آمریکا رخ داد و درست پیش از انتخابات سراسری در آمریکا، شبکه سیبیاس در برنامه
60 دقیقه، اسنادی ارائه کرد که طبق آن، جورج بوش - که آن زمان رئیسجمهور آمریکا هم
بود - از رفتن به ویتنام برای جنگ گریخته است اما خیلی زود اسناد ارائهشده تقلبی خوانده شد و تمام دستاندرکاران این برنامه اخراج شدند. حالا حقیقت ماجرا چگونه بوده و چقدر دستهای پیدا و ناپیدایی درصدد تبرئه بالاترین مقام سیاسی وقت برآمده است، خود نیاز به بررسی و حتی ساخت اثری مجزا دارد، چراکه سیاستمداران از راههای مختلف سعی دارند از ایجاد هرگونه حفره در شناسنامه کاری و رفتاری خود جلوگیری کنند و از طریق ترفندهای مختلفی به تبرئه خود و عملکردشان و نیز به تحریف واقعیت دست بزنند و قضیه بوش در دوران سربازی نیز میتواند چنین باشد. چنانکه مدارک قطعی یافت شده و گفتههای روزنامهنگار کانال سیبیاس با همه تلاشهای انجام شدهاش در نهایت به سرکوبی او منجر شد! یک گزارش خبری بسیار بحثبرانگیز بوش را متهم کرد در زمان انجام خدمت وظیفه برای فرار از شرکت در جنگ ویتنام به درمان ترجیحی روی آورده است. داستان بر آخرین روزهای کاری دن راتر و مری میپس در شبکه خبری سیبیاس متمرکز شده و به ماجرای روشن شدن پیشینه ناقص و مخدوش جورج دبلیو بوش رئیسجمهوری سابق آمریکا در دوران به اصطلاح خدمتش در نیروی دریایی آمریکا و مانور تعدادی از خبرنگاران مطبوعات و شبکه تلویزیونی سیبیاس این کشور روی این مساله و تبعات این قضیه میپردازد. درست در سالی که جورج دبلیو بوش میخواست با شرکت مجدد در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و شکست دادن نماینده حزب دموکرات، خودش و حزب جمهوریخواه را برای دومین دوره متوالی برنده این انتخابات کند، اخبار مربوط به جعلی بودن حضور بوش در نیروی دریایی آمریکا دهان به دهان نقل شد و برخی رسانههای آمریکا شروع به تحقیق در اینباره کردند و حتی گفته شد میزان جعل و دروغپردازی بوش در این زمینه بهحدی است که اصلاً خدمت سربازیاش را به درستی انجام نداده و مدارک او در این زمینه دروغین و غیرمعتبر است. مهمترین افراد رسانهای که به دنبال این ماجرا و کشف و افشای آن رفتند، مری میپس تهیهکننده برنامه اخبار شبکه سیبیاس و دان راتر مدیر و مجری بخش پربیننده خبری عصرگاهی این شبکه بودند. کوشش آنها هم موفق و هم توأم با ناکامی بود زیرا از یکسو نشان داد اسناد بوش درباره خدمت سربازیاش واقعاً ناقص و مشکوک و دستسازی شده است و از جانب دیگر چون برخی جنبههای تحقیقات آنها و همکارانشان توأم با شتاب و اشتباهاتی بود و بوش ادعا کرد بخشی از ادعاهای میپس و راتر مبتنی بر اسناد غیرمعتبر است، شبکه سیبیاس هر 2 نفر را اخراج کرد تا باز هم در ظاهر حکم فرار سیاستمداران آمریکایی از واقعیت صادر شود اما تاریخ همچنان فساد و فریب و خیانت غربیها را به خاطر میآورد؛ از کندی و حادثه خلیج خوکها تا جانسون و شروع جنگ ویتنام و از نیکسون و ماجرای واترگیت تا کلینتون و رابطه با مونیکا لوینسکی، بخشی از کتاب حجیم دروغپردازی سیاستمداران آمریکایی بوده است.

حالا 11 سال بعد از آن واقعه و درحالی که بوش آن دوره انتخابات آمریکا را هم برد و 4 سال بعد از آن جایش را به باراک اوباما داد، جیمز وندربیلت فیلمنامهنویس مجربی که پیشینه نگارش داستانهایی مثل «زودیاک» فیلم جنایی - ترسناک سال 2007 دیوید فینچر را دارد، تمام ماجراهای فوق را در قالب فیلم «حقیقت» به تصویر کشیده و این البته اولین مرتبهای است که او کارگردانی را هم تجربه میکند. وی برای اینکه عوامل مناسب فنی را در این راه داشته باشد، از بازیگرانی کارکشته مثل کیت بلانشت استرالیایی برای ایفای نقش مری میپس و رابرت ردفورد کارکشته برای بازی در نقش دان راتر سود جسته و خودش هم با دقتی همچون فیلمهای مستند تمام جزئیات کار را شرح داده و یک کار ژورنالیستی را از همان دست که میپس و راتر مصمم به انجام آن بودند، به انجام رسانده است. همچنین شخصیتپردازیها به لطف دقت مورد بحث و البته توانایی افرادی نظیر بلانشت به بهترین شکل در این فیلم صورت پذیرفته است. مری میپس در این فیلم نهتنها یک گزارشگر موفق تلویزیونی است، بلکه به سبب بیکار بودن همسرش و خانهنشینی وی عملاً تنها نانآور خانواده نیز هست ولی این مساله نیز شم قوی او را در تشخیص اخبار جنجالی و رویدادهای حساس زایل نکرده است. پرونده خدمت جورج بوش به سالهای 1968 تا 1973 مربوط بوده و نشاندهنده غیبتهایی در این دوره است. براساس این پرونده، بوش در خلال سال 1972 که به عنوان سرباز در واحد گارد ملی در ایالتهای تگزاس و آلاباما خدمت میکرد، به منظور شرکت در مبارزات انتخاباتی به نفع حزب جمهوریخواه مدتی طولانی را در مرخصی گذراند.
در گرماگرم انتخابات سال 2004 و درحالی که آمریکاییهای خسته از کشته شدن سربازانشان در جنگ با افغانستان و عراق در دادن رأی مجدد به بوش به تردید افتادهاند، اخبار مربوط به جعلی بودن پیشینه خدمت سربازی وی نیز هر روز در جامعه وسعت بیشتری یافت و میپس متوجه میشود این مساله و همچنین دروغ بودن ادعای حضور بوش در جنگ ویتنام، همت او و همکارانش را برای اثبات این ماجرا و پرده برداشتن هرچه بیشتر از چهره حقیقی رئیسجمهوری آمریکا میطلبد. میپس یک تیم کاری را مسؤول پیگیری این موضوع کرد که یک سرباز سابق نیروی دریایی آمریکا (با بازی دنیس کویید)، یک استاد علم تاریخ معاصر و مدرس دانشگاه (الیزابت ماس) و یک محقق اجتماعی (توفر گریس) از اعضای آن بودند. بدیهی است تمام وابستگان جورج دبلیو بوش اعضای گروه تحقیق را از خود میرانند و فقط یک سرهنگ سابق و بیمار ارتش آمریکا به نام بیل برکت (استیسی کیچ) است که مقداری اطلاعات و اسناد را در اختیار آنها میگذارد. سپس سران سیبیاس به این نتیجه میرسند گزارش و اسنادشان در اینباره که بوش احتمالاً دوران خدمت سربازیاش را در نیروی دریایی آمریکا نگذرانده و کلاً در این بخش از ارتش حضور نداشته، کافی است و شروع به پخش و بیان آن توسط دان راتر در برنامههای خبری وی میکنند. این درحالی است که بوش و نزدیکانش از چند سال پیشتر برای نیفتادن در دام اینگونه تحقیقها پروندههای وی در ارتش و نیروی دریایی را به کلی از این نهادها خارج و محو کرده یا با جعل اسناد آنها را فاقد وجاهت قانونی کردند. مری میپس که پیش از آن جورج بوش را با افشای اسنادی درباره بازداشتگاه گوانتانامو به زانو درآورده بود، این مدارک را از چند نظامی ارتش آمریکا به دست آورد و منتشر کرد اما بعداً صحت مدارک در معرض تردید قرار گرفت و چون وی نتوانست اصالت آنها را ثابت کند، به افشای مدارک تقلبی متهم و وادار به استعفا شد. با وجودی که رؤسای سیبیاس به توانایی میپس و راتر اطمینان داشتند اما ناگهان دفاعیهای از کاخ سفید میرسد که میگوید مدارک مورد استناد این شبکه جعلی است! ناگهان بادی که به پشت کشتی میپس و راتر میخورد، توفانوار به سوی چهره آنها و تمام مدیران سیبیاس بازمیگردد و آنها از ترس برخوردهای شدیدتر قانونی با خود، این 2 گزارشگر را رها کرده و از آنها فاصله میگیرند و در نهایت اخراجشان میکنند. وندر بیلت در این قسمت از فیلم نیز روی فراز و فرودهایی که برای میپس و راتر روی میدهد و ازجمله تأثیر آن روی مسائل خانوادگیشان به خوبی مانور میدهد و این وسیلهای مناسب در دست بلانشت دارنده 2 جایزه اسکار طی 11 سال اخیر است تا یک بار دیگر در یک نقش دراماتیک بدرخشد و ردفورد نیز با اینکه شباهتهایش با دان راتر چندان زیاد نیست اما در قالب او خوب فرو رفته است. سایر عوامل تولید نیز که برای ساخت این فیلم به کشور کمهزینهتر استرالیا سفر کردند، در کار خود موفق بودهاند ازجمله مندی واکر که با فیلمبرداری هنرمندانهاش فضای آمریکا را در این کشور اقیانوسیهای بازسازی کرده است. فیلم «حقیقت» پیش از برگزاری انتخابات دور تازه ریاستجمهوری آمریکا و داغ بودن بحثهای دموکراتها و جمهوریخواهان عرضه شده است و البته مساله غیبتهای بوش در دوره سربازی در خلال مبارزات انتخاباتی سال 2000 میلادی هم مطرح شده بود. در این میان راتر در سالهای بعد تلاشهایی را برای ورود به عرصه تصویر انجام داد اما هرگز نتوانست دوباره جایگاهی شایسته نامش بیابد و مری مپس هم زندگی آرام و به دور از هیاهوی رسانهای را پیش گرفت و توانست کتابی را تحت عنوان «حقیقت یا وظیفه: مطبوعات، رئیسجمهور و مزایای قدرت» چاپ کند. فیلم «حقیقت» نیز براساس همین کتاب خانم مپس ساخته شده است و روایتگر روزهای سخت وی و تیم خبریاش در شبکه سیبیاس است. این فیلم در یکسوم پایانی بیشتر تبدیل به یک شعار سیاسی میشود که در آن قربانی در حال چنگ زدن به هرآنچه در پیرامونش وجود دارد است تا بتواند خود را از شر وضعیتی که در آن گرفتار شده رهایی دهد. این در حالی است که افکار عمومی آمریکا (و بهطور کل کسانی که در جریان این اتفاقات بودند) بخوبی میدانند احتمالا اعمال فشار نیز منجر به پیروزی در این پرونده برای جورج بوش پسر شد اما فیلم کمتر به این تئوری میپردازد و شخصیتهای داستانش را قربانی کامل بازی سیاست و کمپانی سیبیاس میداند که برای نزدیک شدن به هم آنان را نابود کردند.