کد خبر: ۳۰۶۵۰۹
تاریخ انتشار:
بسته روزانه بولتن نیوز در حوزه فرهنگ/ 18 آبان 94

فرهنگ در رسانه

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
گروه فرهنگی- امروزه رسانه‌ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمی‌توان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانه‌هایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامه‌ها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.

به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالب‌های مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامه‌ها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایت‌ها و مجلات و روزنامه‌ها و رسانه‌های مختلف دیگری که وجود دارد، می‌توان به همه آن‌ها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …

فرهنگ در رسانه

به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کرده‌ایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلی‌ترین مطالب فرهنگی روزنامه‌ها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلی‌ترین مقولات فرهنگی که در روزنامه‌ها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت می‌کنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.

آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آن‌ها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.

***

ابتکار/بعد از ثبت جهانی «تار» و «چوگان» از سوی جمهوری آذربایجان؛

آذری‌ها برای تصاحب شاهنامه دور‌برداشته‌اند

احمد جهان بین؛ جمهوری آذربایجان پس از اقدام به ثبت «تار» و «چوگان» به‌نام این کشور در فهرست جهانی یونسکو، این‌بار برای ثبت هویت «نگارگری ایرانی» و چه‌بسا شاهنامه و دیوان حافظ زمینه‌سازی می‌کند!در تلاش اخیر دولت جمهوری آذربایجان، پس از آن‌که با کندن کاشی‌های مزین به شعرهای نظامی، سعی شد هویت فارسی‌زبان بودن او کتمان شود، تعلق خمسه‌ی نظامی، دیوان حافظ و شاهنامه‌ی فردوسی به میراث فرهنگی و هنری این کشور، امری بدیهی القا شده است.

http://aftabnews.ir/files/fa/news/1394/8/17/49387_635.jpg

سابقه دست درازی جمهوری آذربایجان به آثار هنری ایران

پاویون جمهوری آذربایجان در اکسپو 2015 میلان، جزو پاویون‌های به‌نسبت شکیل و پرمخاطب بود. در این پاویون، برخلاف روال معمول اکسپوها، بروشورها و هدایای تبلیغاتی هم برای مخاطبان در نظر گرفته شده بود که مواردی ازجمله عرضه‌ی فرش تبریز به‌عنوان یکی از صنایع دستی این کشور، در آن‌ها قابل تامل بود. در این میان، کتاب نفیسی هم منتشر شده بود با نام «مینیاتور» که با همان عنوان جلد و متن ابتدایی آن، مشخص می‌کرد به معرفی هنر مینیاتور آذربایجانی می‌پردازد. این کتاب با کاغذ گلاسه و چاپ رنگی، در 250 صفحه با جلد سخت و در قطع خشتی بزرگ منتشر شده است. هر روز، نسخه‌هایی از این کتاب، به مخاطبان و میهمانان پاویون آذربایجان اهدا می‌شد. همچنین نسخه‌هایی از آن برای تورق و ملاحظه‌ی بازدیدکنندگان در نظر گرفته شده بود. در این کتاب که به نسخه‌ای از آن دست یافتیم، با امتناع از ذکر نام «ایران»، شهرهای اردبیل، تبریز، ارومیه و مراغه (در استان‌های اردبیل و آذربایجان شرقی و غربی ایران) تا ایروان (پایتخت جمهوری ارمنستان) و باکو (پایتخت جمهوری آذربایجان)، قلمرو هنر این کشور توصیف شده است. نکته‌ی عجیب‌تر این‌که در صفحه‌های متعدد این کتاب، تصویرهایی از کتاب‌های قدیمی خطی و نگارگری ایرانی به‌عنوان نمونه‌هایی از مینیاتور آذربایجان ارایه شده است. در بالای تصویرها نیز نام آثار، ادیبان و داستان‌های مختلفی چون شاهنامه فردوسی، دیوان حافظ، خمسه‌ی نظامی، گرشاسب‌نامه، کلیله و دمنه، همای همایون، خاورنامه، جامع‌التواریخ، هفت اورنگ، فال‌نامه و... با تلفظ فارسی اما به خط لاتین آمده است. محل خلق یا نگهداری بسیاری از آثار نیز شهرهایی چون تبریز ذکر شده است. همچنین شعرهای متصل به تصویرهای نگارگری‌شده همگی به زبان فارسی بوده، اما قطعا این نکته برای مخاطب غربی قابل درک و تمییز نیست. با این حال، استفاده از عکس‌های سایز کوچک که در مراحل چاپ، به‌شکل کم‌کیفیتی نمود یافته‌اند، خود اصلی‌ترین گواه بر دسترسی نداشتن دولت آذریابجان به مخازن و منابع اصلی این هنر قدیمی و صرفا اتکا به تصویرهای اینترنتی است. با فرض پذیرش فرامرزی بودن هنرهای تمدن منطقه‌ای، این نوع ارایه‌ی هنر نگارگری با حذف دایره‌ی تعلقی و نیز تحریف پیشینه‌ی آن، اقدامی فاقد سوء نیت نمی‌تواند تلقی شود؛ خصوصا که بر پیشانی کتاب نیز آمده است، این کتاب، توسط بنیاد "حیدر علی‌اف" انتشار یافته است.

سکوت مسئولان در مقابل این گستاخی ها

این اتفاق در کنار معرفی «خط نستعلیق» در پاویون امارات متحده‌ی عربی و «فرش تبریز» در پاویون‌های کشورهای آذربایجان و ترکمنستان، سکوت مسوولان ایرانی را - با توجه به حضور جدی جمهوری اسلامی ایران در اکسپو 2015 میلان - قابل تامل می‌سازد. این وضعیت، از دو حال خارج نیست: یا این حرکت‌ها توسط مسوولان ایرانی دیده شده و به سکوت برگزار شده‌اند که جای مطالبه دارد، یا اساسا دیده نشده‌اند که باز با توجه به حضور پرشمار ایرانی‌هایی که به‌عنوان ماموریت اداری در این رویداد بزرگ جهانی حضور داشته‌اند، باز جای پاسخ‌خواهی دارد. این درحالی است که علاوه بر پرسنل رسمی، گروه‌های متعدد و پرشماری نیز ازسوی وزارت صنعت، معدن و تجارت به‌عنوان گروه‌های خبری در اکسپو میلان حضور داشتند که حضور نام‌های رسانه‌های ناشناخته و نیز غیبت رسانه‌های اصلی و پرمخاطب کشور، از نکته‌های قابل توجه آن بود. با این وجود، چنین اتفاق قابل تاملی دیده نشد!

«اقدام آذربایجان مضحک است»

رییس انجمن نگارگری ایران گفت: اقدام کشور جمهوری آذربایجان برای ثبت هنر نگارگری و مینیاتور ایران به نام خود، کاری مضحک است و باید با آن برخورد جدی شود. محمدباقر آقامیری در گفت‌وگو با ایسنا‌، درباره انتشار کتابی شامل نگارگری‌های ایرانی توسط جمهوری آذربایجان و توزیع آن در اکسپوی 2015 میلان، اظهار کرد: من نمی‌دانم چرا آذربایجانی‌ها این عقده را دارند که همه‌چیز را به اسم خودشان بزنند. اگر کانال آذربایجان را نگاه کنید، در برنامه فرهنگی - هنری‌شان یک مینیاتور بزرگ از دوره صفویه می‌گذارند و شعار می‌دهند که این هنر برای ماست. در حالی که این اقدام بسیار مضحک است، چون همه‌ی اشعار آن‌ها به زبان فارسی است. او ادامه داد: یک زمانی همه این سرزمین‌ها جزو خاک ایران بوده و به‌خاطر بی‌لیاقتی شاه‌های قاجار تکه‌پاره شده است. حالا این کشورها می‌خواهند هنر اصیل و ماندگار ایران را در حوزه‌های مختلف به اسم خودشان به ثبت برسانند. البته هر کاری که بخواهند بکنند برای خودشان بد است، چون در همه کتاب‌هایی که در 70 سال گذشته در لندن و نیویورک و کشورهای غربی چاپ شده، عبارت Persia- painting آمده است. آقامیری همچنین بیان کرد: در دوره حکومت صفوی شهرهای تبریز، قزوین و اصفهان مرکز حکومت بودند. کسی نمی‌تواند تاریخ را خدشه‌دار کند. بنابراین باید قاطعانه با این نوع رفتارها برخورد کرد، به نظر من، همه این کارها ناشی از کم‌کاری و سوءمدیریت در وزارت ارشاد است. سازمان میراث فرهنگی هم هیچ حرکت و کار مفیدی در این زمینه انجام نمی‌دهد و هرچه انتقاد در رسانه‌ها منتشر می‌شود، انگار گوش‌ها کر و چشم‌ها بسته است. رئیس انجمن نگارگری ایران اضافه کرد: متاسفانه کسانی در مدیریت فرهنگی کشور هستند که برای ارزش‌های این مملکت قدم برنمی‌دارند و دنبال منافع شخصی خودشان هستند، کسانی که دلسوز نیستند و تابه حال قدمی برنداشته‌اند. پاویون کشور جمهوری آذربایجان در اکسپوی 2015 میلان کتاب نفیسی را شامل مینیاتورهای ایرانی با عنوان «مینیاتور آذربایجان» به بازدیدکنندگان عرضه کرد.

ابتکار/واکنش علی باباچاهی به صحبت‌های عباس صفاری

علی باباچاهی ضمن واکنش به سخنان اخیر عباس صفاری در دانشگاه میشیگان آمریکا درباره شعر پست‌مدرن، توضیحاتی درباره شعر مدرن و پست‌مدرن ارائه کرد.

http://cinemapress.ir/old/larg_pic/16-3-1389/IMAGE634114401542343750.jpg?ts=

این شاعر پیشکسوت، در پاسخ به این‌که اخیرا عباس صفاری در دانشگاه میشیگان آمریکا صحبت‌های تحسین‌برانگیزی از جمله این‌که شما بیش‌ترین سهم را در حوزه شعر پست‌مدرن فارسی داشته‌اید، بیان کرده، گفت: باید بگویم که با توجه به این‌که دوست ما جناب آقای عباس صفاری چند سال پیش گفتند مقوله‌ای به اسم پست‌مدرنیسم در شعر دنیا وجود ندارد و گفته بودند که در خود آمریکا نیز چنین چیزی ندیده‌اند حالا برای من از این زاویه جالب است که فرد اندیشمندی مثل عباس صفاری به سرعت متوجه مسائل به این شکل عمیق می‌شود و حواس‌شان به شعری که در ایران منتشر می‌شود هست. یعنی این‌که متوجه جدی بودن شعر پست‌مدرن هم در آمریکا و هم وطن خودش می‌شود و جالب این است که شعر ایرانی را به دقت پیگیری کرده است. او افزود: البته شعر و شاعر پست‌مدرن بودن یا منتسب بودن به شعر پست‌مدرن لزوما امتیاز نیست و اگر کسی را فقط پست‌مدرن بدانند شاعر خوب بودن او تضمین‌شده نیست. شاعر مدرن یا پست‌مدرن کسی است که تفکر مدرن یا پست‌مدرن خود را «زبان»ی می‌کند و فورا این نکته را اضافه کنم که من در این بحث، شعر مدرن و پست‌مدرن و جامعه مدرن و پست‌مدرن را از همدیگر تفکیک نمی‌کنم و آن‌ها را روبه‌روی یکدیگر قرار نمی‌دهم بلکه در درون مدرنیسم و در درون مدرنیته، پست‌مدرن متجلی می‌شود ولی جذابیت و کششی که پست‌مدرنیسم برای من دارد یا تمایلی که من به این مقوله نشان می‌دهم نشات‌گرفته از مولفه‌های این «وضعیت» است.

باباچاهی در ادامه بیان کرد: این‌که پست‌مدرنیسم یک خصوصیت چندگفتمانی را با خودش حمل می‌کند و دارای خصوصیتی گفتمانی و چندآوایی است بنابراین ما با تساهل و مدارا در این زمینه روبه‌رو هستیم. در نهایت می‌بینیم که طرح و اجرای خصوصیات پست‌مدرنیسم در شعر ایران باعث می‌شود که ما جزمیت‌های شعر مدرن را درک کنیم. یکی از جزمیت‌های شعر مدرن اقتداری است که مولف ناخواسته برای خودش در نظر می‌گیرد. این اقتدار را حتی در شعرهای عاشقانه امروز می‌بینیم که معطوف به نوعی اوامر است که از طرف شاعر صادر می‌شود و دقیقا متوجه محبوبه‌ شاعر است. او افزود: از این‌رو خوشحالم که در کتاب «دری به اتاق مناقشه» در این مورد آن‌قدر از من سوال شده است که می‌تواند برای خواننده پرسش‌های متعددی را برانگیزاند. باباچاهی گفت: در مورد عباس صفاری باید بگویم که حسن و تدبیر کار او در این است که به بخشی از خوانندگان ایرانی که حوصله پیگیری مقولات جدی را ندارند این نکته را تذکر می‌دهد که به مقولات جدی جدید از جمله پست‌مدرنیسم و شعر پست‌مدرن توجه لازم را داشته باشند. البته در جامعه این‌گونه است که اگر نقد سلبی و انکاری نسبت به شاعری بشود غالب دوستان او و اهالی ادبیات به او می‌گویند که ما این مطلب را خوانده‌ایم و همه خبر را برای یکدیگر مخابره می‌کنند. اما اگر مطلب تاییدآمیزی که می‌تواند بحث‌انگیز هم باشد در مورد تو مطرح شود معمولا نشنیده و ناخوانده می‌گیرند. با این حال من همیشه به نیمه پر لیوان نگاه می‌کنم و نه نیمه خالی آن؛ به این معنا که من عمدتا سعی می‌کنم نسبت به جوانان و دوستانم خوش‌بین باشم که هستم. این شاعر سپس با اشاره به تازه‌ترین کتاب در دست انتشار خود گفت: کتاب «دری به اتاق مناقشه» دربرگیرنده مجموعه مصاحبه‌هایم از زمان انقلاب تا به حال است که آن را در 500 صفحه تدوین کرده‌ام و قرار است از سوی انتشارات نگاه به چاپ برسد. او با بیان این‌که برخی از این مصاحبه‌ها را ویرایش کرده است، اظهار کرد: به زعم خودم همه مصاحبه‌هایی که در این کتاب گردآوری شده‌اند جدی هستند و من نسبت به آن‌ها حیرت‌ورزی دارم. باباچاهی درباره این مصاحبه‌ها توضیح داد: معمولا پرسشگرانی که در این مصاحبه‌ها به سراغ من می‌آمدند افرادی بودند که فراتر از شعر رایج فکر می‌کردند. این‌گونه پرسشگران معمولا به سراغ کسانی می‌روند که فکر می‌کنند کارهای متفاوتی دارند. این حرف به معنای این نیست که در ستایش شعر من چیزی نوشته باشد. او درباره بیش‌ترین موضوع گفت‌وگوهایش گفت: پس از انقلاب زمانی که به دهه 60 پا گذاشتیم ادبیات و شعر درنگی کرد و به فکر تعویض زبان افتاد. ذهنیت‌ها دگرگون شد چون مسائلی که در کشور ما رخ داد اتفاقات جدیدی بود؛ بنابراین ذهنیت‌ها عمدتا متحول شد؛ به همین دلیل است که پرسش‌هایی که از من شده غالبا حول همین محورهاست؛ پرسش‌هایی مثل این‌که چرا من تغییر زاویه دید، نگارش و نگرش داده‌ام. مصاحبه‌ها بیش‌تر در بستر این صحبت‌هاست که معمولا به انگیزه چاپ کتاب‌های شعر یا بعضا نقد آن‌ها انجام شده است که من هم پاسخ می‌دادم که در هر کتاب یا مرحله‌ای تمرین و آزمایش می‌کنم. او افزود: همچنین سوال‌هایی از این قبیل که چرا یقین‌محوری در شعرهای پیشین من جای خودش را به نوعی عدم یقین داده است. همچنین ساحت‌های زیبایی‌شناختی که در شعرهای اخیر من است نقطه توجه این پرسشگران بوده است. در ادامه سوالات به مسائلی مثل آوانگاردیسم و در نهایت پست‌مدرنیسم پرداخته است و من نیز به طور مبسوط و به زعم خود مدلل پاسخ را همراه با لبخند و مطایبه و نه با قیافه مشکوک و عبوس داده‌ام.

ابتکار/نگاهی به تاریخچه نقاشی و نگارگری ایرانی؛

دنیا را این‌گونه شیفته خود کردیم

سبک نقاشی قدیمی ایران که از آن به‌عنوان نگارگری یاد می‌شود، شامل بخش بزرگی از مشهورترین آثار هنرمندان این سرزمین است؛ هنرمندانی که سال‌ها با هنر سرانگشتان‌شان دنیا را شیفته خود کردند و امروز برخی کشورها که زمانی جزو ایران بودند، به‌دنبال تصرف هنر آن‌ها هستند.

نگارگری ایران شامل آثاری از دوره‌های مختلف تاریخ اسلامی است که بیشتر به تصویرسازی در کتاب‌های ادبی و تاریخی اختصاص داشت. در دوره‌های مختلف، پادشاهان شیفته‌ی هنر برای رونق آن کوشیدند. گستردگی خاک ایران در دوره شکوفایی نگارگری باعث شد که محوریت این هنر در چند شهر مختلف باشد، اما در این‌که نگارگری هنری است که در ایران و توسط هنرمندان ایرانی به شکوفایی رسیده است، شکی نیست.مکتب شیراز، مکتب هرات، مکتب تبریز، مکتب قزوین و مکتب اصفهان مهم‌ترین مکاتب نگارگری ایران هستند.هنر نگارگری در سده‌های هشتم تا دهم هجری قمری مدارج کمال را پیمود و سرانجام در سده یازدهم از پویندگی بازماند. در کارگاه‌های سلطنتی ازبکان و صفویان بود که نقاشان عمدتا به کار تصویر کردن کتب گماشته شدند. با رواج کتاب‌نگاری در دربارها، محدودیتی در کارکرد اجتماعی نقاشی پدید آمد؛ اما در عوض عرصه مضامین و بیان هنری وسعت بیشتری یافت. گزاف نیست اگر بگوییم نگارگری این دوران به سبب پیوندش با شعر فارسی چنین شکوفا شد.

http://social.emruzonline.com/img/news/55c8387de5efc2.52050436.jpg

استقلال هنری در شیراز

یکی از دلایل شکوفایی هنر نگارگری در سده هشتم هجری قمری در شهر شیراز را می‌توان کنار ماندن این منطقه از حمله‌ی مغولان دانست. از معروف‌ترین آثار آن زمان، نگاره‌های «ورقه و گلشا» است. در دوران نوادگان تیمور، هنرمندانی از سمرقند و هرات به شیراز آمدند که باعث پختگی مکتب شیراز شدند. از اوایل سده هشتم کارگاه‌های شیراز تحت حمایت امیران، فعالیت وسیعی را در مصورسازی متون ادبی و بخصوص شاهنامه آغاز کردند. با بررسی یکی از قدیمی‌ترین نسخه‌های مصور شاهنامه می‌توان به سبک نگارگری در کارگاه‌های شیراز پی برد. در مصورسازی این شاهنامه بر صحنه‌های تاریخی و حماسی تاکید شده است. موضوع‌های برگزیده از متن و اسلوب و شیوه تصویرگری به روشنی استقلال هنری شیراز را نشان می‌دهد. رونق فرهنگی شیراز در دوره مظفریان نیز ادامه یافت. مشخصات ویژه نگارگری این دوران تپه‌های گرد، افق رفیع، زمین پوشیده از بوته‌ها، پیکرهای لاغر با سر بزرگ و چهره سه‌رخ ریش‌دار، طراحی ظریف و گه‌گاه خام‌دستانه بود.

بهزاد؛ مردی که همه در حسرت هنرش بودند

کمال‌الدین بهزاد معروف‌ترین نگارگر مکتب هرات در دوره تیموریان بود. مکتبی که آن را اصلی‌ترین شیوه نگارگری ایران می‌دانند و آثار مربوط به آن از ارزشمندترین میراث گذشتگان ما در موزه‌های معتبر دنیاست.مکتب هرات در دوره حکومت شاهرخ تیموری پایه‌گذاری شد و در دوره «سلطان حسین بایقرا» به اوج خود رسید. مشهورترین هنرمندان نقاش و خوشنویس آن دوره به هرات مهاجرت و این شهر را به هسته اصلی فرهنگ و هنر تبدیل کردند. کتاب‌هایی که در این دوره کتابت و تصویرگری شدند، از ارزشمندترین آثار نگارگری ایران به‌شمار می‌روند.شاهنامه بایسنقری که به سفارش شاهزاده بایسنقر میرزا (فرزند شاهرخ و نوه تیمور گورکانی) در مکتب هرات کار شد، از معروف‌ترین آثار این دوره است. این شاهنامه که شامل 22 صفحه است، اکنون در موزه کاخ گلستان در تهران نگهداری می‌شود.هرات در زمان 38 سال پادشاهی حسین بایقرا، دوره دیگری از شکوفایی فرهنگی را تجربه کرد. کمال‌الدین بهزاد معروف‌ترین هنرمند این دوره بود.تاثیر مکتب بهزاد بر هنرمندان بعد از خود باعث شد تا نیم قرن پس از او، هنرمندان همچنان پیرو سبک او باشند. این موضوع فقط به قلمرو ایران مربوط نمی‌شد و هنرمندان هند و عثمانی هم شیفته کار بهزاد شدند و اصول او را در کارهای‌شان تکرار کردند.بسیاری از هنرمندان هندی و عثمانی همه‌ی عمر در حسرت دیدن برگی از نگارگری‌های بهزاد بودند. موزه‌های دنیا امروز به داشتن برگ‌هایی از هنرمندان مکتب هرات در گنجینه‌های‌شان افتخار می‌کنند. برگ‌هایی که در هر حراجی که باشند به‌عنوان گران‌ترین اثر به فروش می‌رسند و مجموعه‌دارها برای داشتن‌شان سر و دست می‌شکنند.

صفویان و تحول هنر ایران

سلسله صفوی را می‌توان دوران تحول تاریخی - فرهنگی و شکوفایی هنر ایران دانست. شاه اسماعیل صفوی اولین پادشاه این سلسله بود که نقش بسزایی در اعتلای هنر داشت. از مکتب تبریز در دوران صفوی آثار ارزشمندی از جمله شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی باقی مانده است.با انتقال پایتخت صفویان به قزوین، دوران شکوفایی مکتب تبریز به پایان رسید. فعالیت نگارگران سده دهم منحصر به کارگاه‌های سلطنتی نبود، بخصوص پس از پایان دوران هنرپروری شاه طهماسب فعالیت مراکز شهرستانی افزایش یافت.دست به دست گشتن مراکز حکومتی غالبا با جابه‌جایی هنرمندان و هم‌آمیزی سنت‌های هنری توام بود. بر همین روال شاه اسماعیل اول با تشکیل یک دولت در ایران امکان تلفیق مهم‌ترین سبک‌های نگارگری پیشین را فراهم کرد. در کارگاه جدید تبریز و تحت حمایت شاه طهماسب اول صفوی بود که نگارگری ایرانی کامل‌ترین جلوه‌هایش را نشان داد. از هم‌آمیزی سنت‌های باختری (تبریز) و خاوری (هرات) سبک اصیل و کاملی به‌وجود آمد که درخشان‌ترین نمودهای آن را در شاهنامه طهماسبی می‌توان دید.

رونق هنر ایران در زمان شاه عباس اول

مکتب اصفهان یکی از مهم‌ترین مکاتب هنر ایران است که هنرمندان مشهوری در این مکتب به خلق اثر پرداخته‌اند. مکتب اصفهان به‌دلیل مرکزیت این شهر در زمان شاه عباس صفوی به این نام خوانده می‌شود. این دوره، دومین دوره از مکتب نگارگری تبریز است. با شروع سلطنت شاه عباس اول (996 هجری قمری) هنرهای ایران از نو رونق یافتند و بی‌شمار نقاش، خوشنویس، معمار و صناعتکار به خدمت شاه جدید درآمدند. پس از انتقال پایتخت به اصفهان، فعالیتی وسیع برای ساختن و آراستن کاخ‌ها و کوشک‌ها و بناهای عمومی آغاز شد. به‌طور کلی در بیشتر دوره‌های حکومت شاه عباس اول، هنر بسیار مورد حمایت بوده است.انتقال پایتخت به اصفهان در زمان شاه عباس صفوی، آغازی بر مکتب اصفهان بود. نقاشی‌های این دوره ویژگی‌های خاص خود را داشتند و نسبت به مکاتب گذشته تحولات بزرگ‌تری را شامل می‌شدند. نقاشان مکتب اصفهان از کشیدن تعداد زیاد آدم‌ها در یک صفحه نقاشی خودداری کردند و به چهره‌ها و جزییات آن‌ها بیشتر اهمیت دادند. رنگ لباس‌ها با وجود محدود شدن، وضوح بیشتری یافتند.رضا عباسی، معین مصور، محمد قاسم مصور تبریزی و محمد زمان از معروف‌ترین هنرمندان این دوره هستند.رضا عباسی از مهم‌ترین هنرمندان مکتب اصفهان است. او فرزند مولانا علی‌اصغر کاشی از نقاشان عصر شاه طهماسب اول و شاه اسماعیل دوم بود. همین هم باعث شد پای رضا به دربار باز شود و هنر نقاشی را دنبال کند. در آن دوره که رقابت بین هنرمندان هند و عثمانی و ایران داغ بود، رضا عباسی با کشیدن نقاشی‌های خود روی بناهای متعدد و دیوار ساختمان‌ها نقش بزرگی در سرآمد شدن نقاشی ایرانی ایفا کرد. مهارت این هنرمند در سیاه‌قلم بود.شمار زیادی از نقاشی‌های رضا عباسی شامل موضوعات متنوع و با امضای این هنرمند باقی مانده‌اند. در مجالس او آدم‌های معدود، بزرگتر از اندازه متعارف و غالبا بی‌ارتباط با محیط هستند. نظام رنگ‌بندی و ساختار فضا نیز در کار او بسیار ساده شده‌اند. طراحی‌های او نقطه اوج روند تحولی را که از میانه سده دهم شروع شده بود نشان می‌دهد. نقاشی‌های «درویش جوان با چوبدستی»، «خسرو و شیرین» و «شاهنامه» منتسب به رضا عباسی هستند.معین مصور با شاگردی در محضر رضا عباسی توانست به یکی از معروف‌ترین نقاشان مکتب اصفهان تبدیل شود. توانایی قلم او به حدی بود که می‌توانست با توصیف دیگران از یک واقعه، آن را به زیباترین وجه به تصویر بکشد. کشیدن چهره افراد و به تصویر کشیدن مجالس بزم و رزم از ویژگی‌های کار معین مصور بود. او با مرکب و آب‌رنگ کار می‌کرد.او به مصور کردن کتاب‌ها هم می‌پرداخت. یکی از نسخه‌های مصور او، شاهنامه فردوسی به تاریخ ۱۰۶۶ و دیگری شاهنامه‌ای با عنوان «کوچران» است که تصاویر معین مصور همراه هنرمند دیگری به‌ نام فضل‌علی در آن آورده شده و در موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری می‌شود. زمانی که معین فعالیت می‌کرد، دوره‌ای بود که هنرمندان معاصر او به شدت تحت تاثیر هنر وارداتی اروپا بودند. با این حال، او بر سنت‌های هنری استادش، رضا عباسی پایبند ماند. آثار او از به تصویر کشیدن وقایع تاریخی تا اتفاق‌های ساده و روزمره تنوع دارد.برخی از آثار این هنرمند اکنون در موزه توپقاپی استانبول، موزه هنرهای زیبای بوستون و موزه فیتز ویلیام کمبریج نگهداری می‌شود.پس از این هنرمندان بود که نگارگری این دوره به سمت تاثیر گرفتن از نقاشی‌های غربی پیش رفت و تا دوره زندیه و قاجاریه ادامه داشت. محمد زمان از هنرمندانی بود که با این شیوه کار کرد. تصویرگری خمسه نظامی معروف‌ترین اثر او است.

http://www.islamicartz.com/uploads/media/2014/03/2241_%20%D8%A8%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%AF%202.jpg

هدیه باشکوه ایران به عثمانی

گران‌بهاترین اثر هنری دنیای اسلام، شاهنامه شاه طهماسب است. این اثر را برترین اثر هنری عصر صفوی می‌دانند که به‌دستور شاه اسماعیل اول، کار روی آن آغاز شد. این کتاب توسط برجسته‌ترین هنرمندان، نقاشان و خوشنویسان عصر صفوی خلق شده است. این اثر که به خط نستعلیق نوشته شده، شامل 258 صفحه مینیاتور است که داستان‌های مختلفی از شاهنامه فردوسی را به زبان تصویر روایت می‌کند.شایسته‌ترین هنرمندان مختلف عصر صفوی 20 سال برای تکمیل این کتاب کار کردند. به‌دلیل تکمیل شدن آن در زمان سلطنت شاه طهماسب (فرزند شاه اسماعیل) به شاهنامه طهماسبی یا شاه طهماسب معروف شد. این اثر در اواخر سده شانزدهم میلادی توسط شاه طهماسب صفوی به سلطان تازه به تخت نشسته عثمانی هدیه داده شد و تا اوایل سده نوزدهم در آنجا باقی ماند. ویژگی‌های خاص و شگفت‌انگیز هنر ایرانی که در این کتاب به کار رفته باعث شد، درباره نحوه خلق آن روایات مختلفی که برخی از آن‌ها به افسانه شبیه است به‌وجود آید.شاهنامه طهماسبی گنجینه هنر نگارگری و خوشنویسی ایران عصر صفوی است. این اثر را وابسته به مکتب نگارگری تبریز می‌دانند؛ مکتبی که بر پایه دستاوردهای هنری پیش از صفویان و بویژه مکتب شکوهمند هرات پدید آمد.در دوره‌ای که رسم بود پادشاهان سرزمین‌های بزرگ برای نشان دادن حس نیت خود و همچنین تحکیم روابط، هدایایی را برای سلاطین تازه به تخت نشسته می‌فرستادند، ارزشمندترین اثر نقاشی دوره صفوی همراه هیاتی بزرگ و هدایای دیگر از جمله قرآن‌های تذهیب‌شده، دیوان‌های مصور، قالی، جواهرات و پارچه‌ زربفت برای تبریک به سلطان سلیم دوم به عثمانی فرستاده شد. اتفاقی که باعث شد یکی از بزرگ‌ترین اسناد هنری و تاریخی ایران تا مدت‌ها از دید علاقه‌مندان و شیفتگان هنر دور بماند تا این‌که در سال ١٩٠٣ در نمایشگاه آثار هنر اسلامی در موزه‌ هنرهای تزیینی پاریس به نمایش گذاشته شد.رونمایی از این کتاب باعث شد برگ‌های ارزشمند آن طی چند سال دست به دست بچرخند و در حراجی‌ها به فروش برسند. شاهنامه شاه طهماسب گران‌ترین اثر اسلامی است. فروردین‌ماه سال 1390 بود که برگی از این کتاب رکورد فروش آثار هنر اسلامی را شکست و به قیمت 4 / 7 میلیون پوند در حراجی ساتبی فروخته شد. فقط یک برگ از این شاهنامه در حراجی لندن 12 میلیون دلار به فروش رفت. همچنین این کتاب 12 سال در دانشگاه هاروارد مورد مطالعه و تحقیق قرار گرفت.هنر نگارگری هنرمندان ایران آن‌قدر در دنیا زبان‌زد است که اورهان پاموک، نویسنده ترک برنده جایزه نوبل، در کتاب «نام من سرخ» که در سال 1998 در ترکیه منتشر شد، نبوغ هنرمندان ایرانی در عصر صفویه را دستمایه روایت داستانش قرار داد.

اعتماد/گزارش و گفت‌وگويي درباره لوريس چكناواريان

هنوز خيلي جوانم

محرم، زورخانه و كليساي ارامنه مثلث فكري كارهاي من است

سما بابايي/ «همه‌اش از ديوانگي مي‌آيد. تا ديوانه نشوي، مگر مي‌شود عاشق شوي؟ تا عاشق نشوي هم كه نمي‌تواني هنر خلق كني. انگور هم ديوانه كه مي‌شود، آن وقت تازه شراب مي‌شود.»

اينها را «لوريس چكناواريان» وقتي مي‌گويد كه از او پرسيده مي‌شود اين همه انرژي براي خلق- شعر، نقاشي و موسيقي- از كجا مي‌آيد؟ «چكناواريان» علاوه بر آنكه آهنگساز و رهبر اركستري شناخته شده است، تا به حال چند نمايشگاه نقاشي هم برگزار كرده است؛ اما شايد كمتر كسي بداند كه خالق اپراها و سوييت‌هاي بسيار، داستان كوتاه هم مي‌نويسد و شعر هم مي‌گويد. اشعار او تاكنون در ايران شنيده نشده‌اند؛ خودش اما مي‌گويد: «من سال‌هاست كه شعر مي‌گويم. از بچگي؛ شايد هم از روزي كه براي نخستين بار عاشق شدم. شعرهايم هم نه غزل است و نه شعر نو، اصلا سبكي ندارند؛ مي‌توانم بگويم كه شعرهايي به سبكِ «لوريس چكناواريان» است. شعرهايي كه از قلب من مي‌آيد، هرچه قلبم مي‌گويد را روي كاغذ مي‌آورم. اينها فرم يا وزن مخصوصي ندارند، هرچه حس مي‌كنم مي‌نويسم.»

غير از موسيقي باز هم شاهد كتاب اشعارش را در ايران منتشر كند. او وقتي در برابر اين سوال قرار مي‌گيرد كه آيا فعاليت‌هاي ادبي و همچنين نقاشي‌اش را به نفع آهنگسازي‌اش سانسور نكرده است، با قطعيت مي‌گويد: «من هيچ‌وقت خودم را سانسور نكرده‌ام. در هيچ موردي. خب اتفاق اين بود كه من بيشتر‌آهنگسازي كنم و در كنارش نقاشي كنم يا شعر بگويم. شايد علاقه و استعداد بيشتري در اين زمينه داشتم. مي‌توانستم به جاي آن مثلا نويسندگي كنم؛ اما هنوز فرصت خيلي زيادي دارم براي اينكه به همه اين كارهايم برسم. بيشتر شعر بگويم و منتشرشان كنم. داستان‌هايم را سر و سامان بدهم و خيلي كارهاي ديگر هم بكنم. مثلا مي‌خواهم دوباره بيشتر از اين سال‌ها رهبري كنم. من هنوز خيلي جوانم، تازه ٢٠ ساله مي‌شوم.» (خنده)

http://musiceiranian.ir/images/news-pic/2014/09/13921030134805221950394-e1410245014703.jpg

او اما اين روزها روي دو پروژه كار مي‌كند. سمفوني تختي و سوييت سمفوني كوروش كبير: «كوروش كبير، چند ماه پيش در سانفرانسيسكو توسط اركستر فيلارمونيك اين ايالت به اجرا درآمد؛ سوييت سمفوني «جهان پهلوان تختي» هم حالا به اتمام رسيده و منتظر هستم تا امكاني براي ضبط و اجراي آن فراهم شود. البته خيلي نگران نيستم. هنرمند هميشه آثارش را مي‌نويسد و سال‌ها بعد از آن به اجرا درآمده است. به هر حال من از زمان پيشاهنگي تختي را مي‌شناختم و وقتي فهميدم سال ٩٣، هشتاد و پنجمين سالگرد تولد ايشان است به اين فكر افتادم كه براي او يك سوييت سمفوني بنويسم و اين كار را از سال گذشته آغاز كردم و فكر مي‌كنم اين وظيفه ملي من بود. من سعي كردم بخش عمده‌اي از زندگي‌ اين كشتي‌گير بنام را كه به نظرم مهم بود، در ١٥ موومان براي اركستر بزرگ (٨٠-٧٠ نفره) بنويسم كه البته گروه كر هم دارد.»

آهنگساز و رهبر محبوب اركستر اين روزها ٨٠ ساله شده و چندي قبل هم «عاشقانه‌هايش» را با همراهي اركستر البرز اجرا كرده است. او در اين برنامه بعد از سال‌ها، خودش رهبري قطعاتِ عاشقانه‌اي كه در اين سال‌ها ساخته، را برعهده داشت. خودش درباره آنها مي‌گويد: «من در اين سال‌ها قطعات عاشقانه بسياري را نوشته‌ام كه حالا ١٨ اثر اركسترال آن به اجرا درآمده است. اين آثار در دو ورسيون- همراه با خواننده و بدون كلام- نوشته شده است كه اشعارش را بيشتر خودم نوشته‌ام. اينها همه‌شان حال و احوال عاشقانه‌اي دارد و علاوه بر آن قطعاتي كه در اپراها و باله‌هاي مختلف حس و حال عاشقانه‌اي دارند، به اجرا درخواهد آمد؛ مثلا صحنه‌هاي عاشقانه اتللو، كوروش كبير، رستم و سهراب و ديگران.»

خودش درباره عاشقانه‌هايش مي‌گويد: «اينها موسيقي‌هاي رمانتيك هستند. قطعاتي كه حال و هوايي عاشقانه دارند و من در طول بيش از نيم‌قرن آهنگسازي‌ام ساخته و اجراي‌شان كرده‌ام. براي خيلي‌هاي‌شان شعر نوشته‌ام.»

اين قطعات البت در برنامه‌هاي متفاوتي در اروپا و آمريكا همراه با اشعارش اجرا شده است؛ اما از آنجا كه در ايران اجراي آواز توسط شخصيت‌هاي زن با محدوديت‌هايي مواجه است فرصت اجرا پيدا نكرده است. چكناواريان در سال‌هاي اخير، بيشتر قطعه نوشته است و با وجود فعاليت‌هاي مستمرش در زمينه رهبري اركستر در سال‌هاي گذشته، هيچ اركستري را رهبري نكرده، او درباره دليل اين ماجرا مي‌گويد: «در اين سال‌ها داشتم به آثارم سر و سامان مي‌دادم. در طول عمر آهنگسازي‌ام٨٠ قطعه نوشته‌ام كه آنها را به صورت كامپيوتري درآورده‌ام و اين كار سخت و حساس و زمانبري بود؛ اما بالاخره كاري بود كه بايد انجامش مي‌دادم و حالا خوشحالم كه تمام شده است و تنها كمي ريزه‌كاري‌هاي آن مانده است. در اين اركستر از من دعوت شد تا اركستر را رهبري كنم و اين كار را انجام دادم و خب فكر مي‌كنم كه بيش از اين، فعاليت بيشتري در اين زمينه انجام دهم. فكر مي‌كنم سال آينده باز چند اركستر را رهبري كنم. البته من خودم هيچ‌وقت اركستري را راه‌اندازي نمي‌كنم. هيچ هنرمندي نمي‌تواند اين كار را انجام دهد. براي انجام اين كار، نياز است تا يك تهيه‌كننده قوي كه مي‌تواند يك تهيه‌كننده و اسپانسر خصوصي يا دولتي باشد، وجود داشته باشد. به هر حال در تمام دنيا هم همين اتفاق رخ مي‌دهد.»

او از همكاري با اركستر البرز خوشحال است. مي‌گويد كه در اين اركستر، بهترين نوازندگان ايران در تمامي سازها حضور دارند و به همين خاطر همكاري با آنها بسيار لذت‌بخش است: «تمامي نوازندگان اين اركستر با تجربه هستند و من سال‌هاست كه همه‌شان را مي‌شناسم و حالا هم حس بسيار خوبي به اين همكاري دارم و مطمئن هم هستم كه اين كنسرت، اجراي بسيار خوبي خواهد شد.»

«لوريس چكناواريان» مي‌گويد: خواب تختي را ديده و در آن خواب به او الهام مي‌شود كه كاري را براي سالروز مرگ تختي بسازد، حالا اگر شرايط مهيا شود، قرار است دي‌ماه همزمان با سالروز مرگ او، اين سمفوني را به روي صحنه ببرد: ‌«من علاقه شخصي بسياري به آقاي تختي داشتم. اخلاق و منش او در كنار قهرماني‌هايش براي خاك ايران هيچ‌گاه از ذهن مردم اين سرزمين پاك نخواهد شد. مدت‌هاست كه اين كار را شروع كرده‌ام؛ اما كم‌كم دارد به پايان مي‌رسد و با توجه به هماهنگي‌هايي كه انجام شده گمان مي‌كند بشود اين قطعه را به اجرا درآورد. مردم به كارهاي من هميشه لطف داشته‌اند و با استقبال‌شان باعث دلگرمي من بوده‌اند. اما اين‌بار نام تختي آمده و عشق و علاقه مردم به شخصيت اين پهلوان فقيد كار ما را سخت‌تر از گذشته مي‌كنم. اميدوارم مردم از اين اجرا لذت ببرند و من به سهم خودم براي نام تختي كار كوچكي كرده باشم.»

http://blog.mp3pars.ir/wp-content/uploads/2014/01/loris-chankavarian-450x305.jpg

به او مي‌گوييم، آقاي چكناواريان مردم شما را با سمفوني‌هايي كه ساخته‌ايد، مي‌شناسند و هميشه به شما به عنوان يك هموطن افتخار مي‌كنند. نظر خودتان در اين‌باره چيست؟ «امروز كه ٨٠ساله شدم، خودم را چندان جدي نمي‌گيرم. به نظرمن كارهايي كه ما به عنوان يك انسان در دوران زندگي‌مان انجام مي‌دهيم، از ما به يادگار مي‌ماند و مردم بايد آنها را جدي بگيرند. من اكنون به خاطر لطف مردم خوشحالم و هميشه خودم را در حال شنا كردن در اقيانوس عشق و مهر مردم حس مي‌كنم. خوبي اين ماجرا، اين است كه حتي اگر شنا هم بلد نباشم، خفه نمي‌شوم. من در كنار مردم و با علاقه كار كردن براي آنها غرق در درياي عشق هستم. گاهي برخي افراد به من يادآوري مي‌كنند كه ارمني هستم و به گونه‌اي مرا متعلق به ايران نمي‌دانند، درحالي‌كه همه ما ارامنه خود را ايراني مي‌دانيم و اين موضوع حقيقت دارد. من ايراني بودن را در چيز‌هايي مي‌بينم كه فقط محدود به فرهنگ و آيين نيست. به عقيده من ايران يك اجتماع از فرهنگ‌ و آيين‌هاي مختلف است و ارامنه يكي از اين فرهنگ‌ها را به خود اختصاص داده‌اند. ماجراي جداسازي خاك ارمنستان از ايران به خيانت شاه‌عباس و فتحعليشاه بازمي‌گردد كه قسمتي از خاك وطن را به روس‌ها دادند و با اين اتفاق ميليون‌ها نفر از ارامنه به طرز غيرانساني قتل عام شدند. امروز ارامنه دوباره به كشور خودشان بازگشته‌اند و من از اين بابت كه در سرزمين ايران به دنيا آمده‌ام بسيار خوشحالم. به نظر من هيچ جايي بهتر از ايران نيست. اميدوارم همه ايرانيان در مورد گذشته مطالعه كنند تا بدانيم كه ارمنستان خاك ايران بود و به جور شاهان از دست رفت.»

او داستان زندگي‌اش را با هيجان تعريف مي‌كند: «پدرم از زندان استالين فرار كرده بود و پدر بزرگم رييس بهداري بروجرد بود. خانواده مادرم در جريان قتل عام ارامنه به بروجرد آمده بودند و او در اداره راه‌آهن كار مي‌كرد. پدرم، مادرم را در راه‌آهن ديد و به او علاقه‌مند شد. با وجود علاقه شديد اين دو به هم، اجازه ازدواج به آنها از طرف خانواده‌ها داده نشد تا اينكه هر دو تصميم گرفتند با هم فرار كنند. اين دو در جريان فرار به زندان افتاد و زماني كه خانواده پدر و مادرم اين اوضاع را ديدند و عشق شديدشان را متوجه شدند، چاره‌اي جز اجازه به ازدواج‌شان نداشتند. اين طور شد كه من در بروجرد به دنيا آمدم.»

او بيش از هر كس ديگري وطن‌پرست است؛ براي همين مي‌گويد: «هر وقت قرار باشد آهنگي بسازم، بايد در ايران باشم. كار روي هنر موسيقي براي من در ايران، لذت بيشتري دارد و راحت‌تر جلو مي‌رود. علاقه من به فرهنگ كشورم باعث مي‌شود كه حال و هوايش را در تمام كارهايم حفظ كنم. چون اساس كار من اين فرهنگ است، بايد در ميانش باشم تا بتوانم آهنگ‌هايم را بسازم. محله ما در خيابان سي‌تير است. من لاله‌زار را مال خودم مي‌دانم. همه كوچه پس‌كوچه‌هاي آن حوالي را مي‌شناسم و با عشق در خيابان‌هايش قدم مي‌زنم. من هيچ وقت نمي‌توانم از اين محل دل بكنم.»

چكناواريان هميشه خودش را عاشق موسيقي مي‌داند و به همين خاطر بسياري از آثارش حال و هواي فرهنگ ايراني را دارد، حتي حال و هواي محرم را نيز كه مربوط به مسلمانان است: ‌«من از دوران كودكي به موسيقي عشق مي‌ورزيدم و به همين خاطر در همان سن و سال در مدرسه اركستري را تشكيل دادم و مشغول كار شدم. با آنكه ممكن است در آن دوره، خيلي‌ها از كار من خوش‌شان نيامده باشد اما دست از تلاش و جديت بر نداشتم و با تمام قدرتي كه عشق به اين هنر در وجودم قرار داده بود، آن را ادامه دادم. البته اين طور نبود كه هيچ كاري به جز موسيقي انجام ندهم. به هر حال من هم روال عادي زندگي را داشتم. درس مي‌خواندم، شيطنت مي‌كردم و در كنارش به كار موسيقي مشغول بودم. از زماني كه خيلي كوچك بودم، به ياد دارم كه به هنرمندان بزرگي همچون شيرخدا را دوست داشتم. شير خدا در ضرب و مرشدي زورخانه‌اش از شاهنامه و به خصوص قسمت رستم و سهراب مي‌خواند. شور زيادي با شنيدن اين شعرها در دلم به پا مي‌شد و هميشه در ذهن مي‌گفتم كه اگر بزرگ شوم، نخستين كاري كه خواهم ساخت بايد اپراي رستم و سهراب باشد. من از موسيقي ايراني چيز زيادي نمي‌دانم اما اساس كار من ريتم‌هاي محرم است. اگر بنا باشد در مورد كليت كارم به شما توضيح دهم مثلث محرم، زورخانه و كليساي ارامنه آن را تشكيل مي‌دهد. زماني كه به كل كارهايم نگاه كنيد، خواهيد ديد كه تمامي كارهاي من بر مبناي اين سه است و به همين خاطر است كه مي‌گويم من نبايد جدي گرفته شوم. چون كارهايم بعد مرگ زنده خواهد ماند و نواهاي مقدس ايراني را در ذهن‌ها جاري خواهد كرد. من اصلا با كلمه اقليت مشكل دارم. اين واژه براي نخستين بار در دوران مشروطه به اشتباه به كار برده شد. چه دليلي دارد كه ما هم اين اشتباه را تكرار كنيم. همه ما از لر و كرد و بلوچ و فارس و ترك و ارمني ايراني هستيم. چطور مي‌شود كه در يك خانواده فرزندي را تني و ديگري را ناتني بناميم. اين درست نيست.»

او برخلاف بسياري از هنرمندان هنر را فقط براي درآمد دنبال نمي‌كند. بلكه سعي دارد تا به وسيله هنر دريچه‌هاي مختلف انساني را بگشايد، شايد به همين خاطر است كه در پايان برنامه «شب لوريس چكناواريان» مبلغ قابل توجهي از درآمد اجرا صرف كارهاي خيرخواهانه شد. خودش درباره آن تصميم مي‌گويد: «من هميشه به موسسه محك علاقه داشتم. اين موسسه كار بزرگي را انجام مي‌دهد و براي انجامش به همياري همه احتياج دارد. اين‌بار هم با هماهنگي‌هاي انجام شده با تهيه‌كننده، مفتخر شديم، در كنار كودكان محك باشيم و به كمك خداوند ٥٠درصد از عوايد حاصل از اجرا را به اين بچه‌ها اختصاص دهيم. اين يك هديه به بچه‌هاي محك بود. آنها هم به من يك نقاشي زيبا هديه دادند و مرا بيش از پيش به شوق آوردند. من سعي كرده‌ام كه در تمام اجراهايم بخشي از درآمد را به محك اختصاص دهم. اين قبيل كارها را در آن طرف دنيا زياد مي‌توان ديد و به نظر من معرف يك چيز مي‌تواند باشد؛ فرهنگ همنوع دوستي و عشق. ما مردمان دلسوز و مهرباني داريم كه هميشه در فكر كمك به ديگران هستند. اميدوارم فرهنگ خيرخواهي در كشور ما هم جا بيفتد و همه هنرمندان عزيز بخشي از درآمد اجراهاي‌شان را براي چنين كارهايي هزينه كنند. ما با اين روش مي‌توانيم فرهنگ غني و پرمايه ايراني كه در انعكاس و علاقه به انسان موج مي‌زند به همه جهان نشان دهيم. به نظر من در اين دنيا چيزي جز خوبي و محبت باقي نمي‌ماند و اين دو تنها راه رستگاري براي هر انساني است. اصلا من معتقدم كه محبت انسان‌ها به هم، بشر را ارزشمند مي‌كند. بنابراين دوست دارم روزي برسد كه محبت و نوع دوستي ما انسان‌ها باعث شود كه هيچ كس حداقل به لحاظ مالي دچار فقر و مشكلات ناشي از آن نشود.»

http://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/9/27/131694_582.jpg

اما او اميدوار است كه سمفوني تختي نيز با استقبال بسيار زيادي از طرف مردم روبه‌رو شود: «مردم هميشه به من لطف دارند. در برخي از برنامه‌هاي اخير با وجود عدم تبليغات كافي و ناهماهنگي كه در اين كار پيش آمده بود، مردم به سرعت متوجه مي‌شدند و بليت‌ها به سرعت فروش مي‌رفت. به نظر من بايد در بخش تبليغات يك نفر مسوول اين كار باشد تا ناهماهنگي ايجاد نشود. وقتي در يك آشپزخانه ١٠نفر با هم كار كنند غذا خراب خواهد شد و دست آخر هم آشپزها تقصير را به گردن هم مي‌اندازند. البته در ايران بايد به نكات زيادي توجه كرد و زمان برنامه را با مناسبت‌هاي تقويم شمسي و قمري مطابقت داد. گاهي يك مسابقه فوتبال مي‌تواند استقبال از برنامه هنري را به شدن كم كند به همين دليل اتفاقاتي ورزشي كه براي مردم مهم است بايد مورد توجه قرار گيرد. از نظر من ارديبهشت و شهريور ماه بهترين زمان براي برگزاري كنسرت در ايران است. چون امتحانات دانش‌آموزان و دانشجويان در زمان‌هاي ديگر قرار دارد و برگزاري برنامه در اين زمان مي‌تواند اين امكان را فراهم كند كه جمعيت بيشتري از جوانان در شب اجرا حضور داشته باشند. »

برش ١

«من هيچ‌وقت خودم را سانسور نكرده‌ام. در هيچ موردي. خب اتفاق اين بود كه من بيشتر‌آهنگسازي كنم و در كنارش نقاشي كنم يا شعر بگويم. شايد علاقه و استعداد بيشتري در اين زمينه داشتم. مي‌توانستم به جاي آن مثلا نويسندگي كنم؛ اما هنوز فرصت خيلي زيادي دارم براي اينكه به همه اين كارهايم برسم. بيشتر شعر بگويم و منتشرشان كنم. داستان‌هايم را سر و سامان بدهم و خيلي كارهاي ديگر هم بكنم. مثلا مي‌خواهم دوباره بيشتر از اين سال‌ها رهبري كنم. من هنوز خيلي جوانم، تازه ٢٠ ساله مي‌شوم.»

برش ٢

گاهي برخي افراد به من يادآوري مي‌كنند كه ارمني هستم و به گونه‌اي مرا متعلق به ايران نمي‌دانند، درحالي‌كه همه ما ارامنه خود را ايراني مي‌دانيم و اين موضوع حقيقت دارد. من ايراني بودن را در چيز‌هايي مي‌بينم كه فقط محدود به فرهنگ و آيين نيست. به عقيده من ايران يك اجتماع از فرهنگ‌ و آيين‌هاي مختلف است و ارامنه يكي از اين فرهنگ‌ها را به خود اختصاص داده‌اند. امروز ارامنه دوباره به كشور خودشان بازگشته‌اند و من از اين بابت كه در سرزمين ايران به دنيا آمده‌ام بسيار خوشحالم.

اعتماد/گفت‌وگو با وحيد تاج

اميدوارم اركستر سازهاي ملي ايران دوباره فعاليتش را آغاز كند

وحيد تاج، خواننده در طول فعاليت‌هاي متفاوت خود آثار متعددي را به انتشار درآورده است و اين در حالي است كه با قطعه «پارسي» برگرفته از شاهنامه فردوسي در جشنواره بين‌المللي ايتاليا مقام نخست را كسب كرد. او كارهاي موفقي با گروه آوازي تهران داشته و خواننده آلبوم «برفخواني» به آهنگسازي علي قمصري هم بوده است. «خانه غريب» و «شيدا و عارف» از جمله آلبوم‌هاي موفق اين خواننده است، پيش از ايام عزاداري سالار شهيدان، او آلبوم تازه‌اي با نام «اجاق سرد» را منتشر كرد. با او گفت‌وگويي كوتاه داشته‌ايم:

از برنامه‌هاي اين روزهاي‌تان بگوييد؟

در ايام محرم و صفر به هر روي، اهالي موسيقي با وقفه‌هايي در اجراهاي زنده‌شان مواجه هستند و طبيعي است كه فرصت بيشتري براي ضبط آثارشان دارند؛ من هم مشغول ضبط چند اثر هستم كه از هفته آينده آغاز خواهد شد؛ همچنين مشغول تمرين براي اين هستيم تا بعد از ايام محرم و صفر، ادامه تور كنسرت‌هاي‌مان را با استاد «اردشير كامكار» ادامه دهيم. پيش از اين ايام نيز آلبوم «اجاق سرد» با آهنگسازي «مهدي حاجي‌قاسمي» و آواز من اجرا شد؛ آلبومي كه بر اساس چند قطعه آوازي با اشعار «نيما يوشيج» بود.

http://www.radiopadide.com/Uploads/News/1393-11/fateme/766417.jpg

اجراي آوازي از اشعار يوشيج كار دشواري نيست؟

بله، البته من پيش از اين هم سابقه اجراي قطعات آوازي را بر اساس اشعار نو داشتم؛ اما در اين اثر تعدادي از غزل‌هاي ايشان را براي اجرا در نظر گرفتم و اين اشعار را در «بيات ترك» اجرا كرديم. هنر موسيقي ايران به معناي والاي خود يعني ساز و آواز و بداهه‌خواني و بداهه‌نوازي است كه در موسيقي امروز كمرنگ‌تر جلوه مي‌كند و بيشتر ترانه و تصنيف‌خواني مورد توجه قرار گرفته است.

شما چند ماه قبل همراه با اركستر سازهاي ايراني به اجراي برنامه پرداختيد؛ پروژه‌اي كه به نظر مي‌رسد هم‌اكنون متوقف شده است.

بله و اين به نظرم دريغ بسياري است كه درباره اين اركستر به وجود آمده است. حيف است كه آن همه برنامه‌ريزي‌هايي كه براي اين اركستر در نظر گرفته بودند به يكباره متوقف شدند. نكته جالب در اين ميان، اين است كه بعد از آنكه برنامه به اجرا درآمد، هيچ‌كس با ما تماسي نگرفت و برنامه در همان زمان متوقف شد. اين در حالي است كه ما در ٢٠ روز مانده به برگزاري اين كنسرت، برنامه فشرده‌اي را براي آماده شدن جهت اجراي كنسرت در نظر گرفته بوديم و نهايت تلاش خود را كرديم تا با تمرين‌هاي گسترده بتوانيم از پس اجرايي شايسته با اين اركستر برآييم. بعد از آن اما از ما خوانندگان حتي به صورت تلفني هم هيچ تشكري نشد؛ البته آقاي جمالي – مديرعامل بنياد رودكي- از استادان من در دانشكده موسيقي هستند و در اين سال‌ها حمايت‌هاي بسياري از من انجام داده‌اند؛ من بيش از آنكه بخواهم گلايه‌هايي را در اين زمينه مطرح كنم، اميدوارم كه اين اركستر بار ديگر به فعاليت‌هايش ادامه داده و بتواند نقش مهمي در اركستر ايران داشته باشد؛ به خصوص اينكه نوازندگان اين اركستر و همچنين رهبر آن آقاي اسماعيل تهراني نقش بسيار مهمي در اين زمينه داشتند.

شما طي اين سال‌ها تجربه لغو كنسرت‌هاي‌تان را هم داشته‌ايد. در مواردي هم لغو كنسرت‌ها با اتفاقات عجيبي روبه‌رو بوده است. درباره اين اتفاقات چه نظري داريد؟

يك هنرمند بهترين لحظات عمرش زماني است كه دارد روي صحنه كنسرت مي‌دهد، چون سعي مي‌كند تمام آنچه را كه در عرصه هنر آموخته در برابر مخاطبانش به بهترين شكل اجرا كند. ما اهالي موسيقي هيچ‌وقت هيچ چيزي خلاف عرف جامعه نخوانده‌ايم. شعر حافظ و سعدي و مولانا خوانده‌ايم يعني بزرگاني كه همه مردم مي‌شناسند و با اشعارشان آشنا هستند. ما خيلي آرام گوشه‌اي مي‌نشينيم و ساز و آواز ارايه مي‌دهيم. نمي‌دانم مشكل برخي با موسيقي چيست، اما موسيقي در زندگي جاري است، چه بخواهيم و چه نخواهيم؛ بنابراين مي‌توانم بگويم كساني كه حتي مجوز دفتر موسيقي وزارت ارشاد را هم قبول ندارند، هيچگاه نمي‌توان با آنها بحث كرد. فقط كاش تكليف ما مشخص شود. البته حرف زياد است، بگذريم.

ایران/علی جنتی در اجلاس ارتقای توانمندی‌های شورای فرهنگ عمومی:

از رواج دروغگویی و اتهام زنی رسانه ای متأسفیم

«گاهی در جلسات شورای فرهنگ عمومی همه بحث‌ها سر برگزاری کنسرت است. گویا همه منکرات همین است. متأسفیم که با غفلت ما امروز دروغگویی، اتهام‌زنی، شایعه‌سازی و جریان سازی‌های ناصحیح رسانه‌ای علیه افراد مختلف شکل می‌گیرد. فراموش کرده‌ایم که استفاده ابزاری و جناحی از بیانات رهبر معظم انقلاب جزو منکرات به شمار می‌آید.» این عبارات بخشی از صحبت‌های علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در اجلاسی است که روز گذشته به مناسبت روز فرهنگ عمومی برگزار شد؛ اجلاس «ارتقای توانمندی‌های شوراهای فرهنگ عمومی کشور» در همایشی یک روزه با حضور علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، حجت‌الاسلام والمسلمین شاهمرادی دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور، دکتر محمدرضا مخبر دزفولی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و سیدرضا صالحی امیری مشاور فرهنگی رئیس جمهوری در هتل انقلاب تهران برگزار شد.

http://media.mehrnews.com/d/2015/01/31/3/773421.jpg?ts=1446879685220

حاشیه نشینی، موضوع اساسی فرهنگی

علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی عصر دیروز در این اجلاس در سخنانی با اشاره به اینکه فرهنگ هر کشور به مثابه هویت مردم آن به شمار می‌رود، اظهار داشت: تفاوت میان کشورها به خاطر تفاوت فرهنگ‌هایی است که هویت آنها را ساخته و از هم متمایز می‌کند. فرهنگ عمومی شاخص هویت مردم یک جامعه است، لذا تعریف چندان دشواری ندارد. وزیر ارشاد ادامه داد: از آغاز انقلاب اسلامی تا به امروز یکی از مسائل اساسی ما بحث عفاف و حجاب است. برایمان مهم است که بدانیم وضعیت حجاب و عفاف در کشور ما در حد فاجعه یا امری قابل علاج است، اما ما هیچ‌گاه آمار درستی از این وضعیت نداشته ایم و سنجش‌های اجتماعی در این زمینه، آمار درستی به ما ارائه نداده است، اما در کل و بر اساس آمار متقن می‌توانیم بگوییم ۷۰ درصد زنان در جامعه ما باحجاب هستند. بنابراین اگر خواستیم در این حوزه برداشتی داشته باشیم یا تغییراتی را رصد کنیم، باید قبل از هر چیز وضعیت موجود را بشناسیم.

جنتی ادامه داد: شناخت وضعیت موجود در این زمینه به ما نشان خواهد داد که تا چه‌اندازه در این حوزه با بی‌درایتی عمل کرده ایم و چقدر وضع موجود برخاسته از باور دینی ما است. بر همین اساس، آمارها به ما نشان داده که وضعیت بدحجابی در کشور ما بدتر از قبل شده است و نیاز به علت‌شناسی دارد. باید ریشه‌های هر کدام از موضوعات تأثیرگذار در آن را شناخت و به دنبال پی‌جویی از آن بود.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: یکی از موضوع‌های اساسی فرهنگی در کشور ما حاشیه‌نشینی است. بر اساس آمارها، بین ۱۰ تا ۱۱ میلیون حاشیه‌نشین در کشور داریم که استان خراسان رضوی در میان سایر استان‌های کشور دارای بیشترین تعداد از آنها است. شرایط خاص حاشیه‌نشینی در استان‌ها آن محیط‌ها را به مرکز و کانون نابسامانی‌های اجتماعی تبدیل کرده است.

جنتی در ادامه خواستار تجزیه و تحلیل مسأله فساد اخلاقی در جامعه شد و توضیح داد: شناخت معروف و منکر یکی از وظایفی است که شوراهای فرهنگ عمومی برعهده دارد. متأسفیم که با غفلت ما امروزه دروغگویی، اتهام‌زنی، شایعه‌سازی و جریان‌سازی‌های ناصحیح رسانه‌ای علیه افراد مختلف شکل می‌گیرد و فراموش کرده ایم که استفاده ابزاری و جناحی از بیانات رهبر معظم انقلاب جزو منکرات به شمار می‌آید.

وزیر ارشاد در پایان صحبت هایش گفت: مشکلات فساد اخلاقی را که در جامعه می‌بینیم باید در شورای فرهنگ عمومی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. شناخت منکر جایش در شورای فرهنگ عمومی است. امروزه تا می‌گوییم منکر ذهن همگان به سمت بدحجابی و بی‌حجابی می‌رود در حالی که بسیاری از مسائلی که از آنها غافل مانده‌ایم جزو منکرات است.

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، بیان کرد: در جامعه ما دروغگویی، شایعه‌سازی،‌ جریان‌های ناصحیح رسانه‌ای علیه افراد شکل می‌گیرد؛ حتی استفاده ابزاری و جناحی از بیانات رهبر معظم انقلاب نیز صورت می‌گیرد تمام اینها جزو منکرات است. چرا در جامعه ما بدگویی پشت یکدیگر گسترش پیدا کرده؟ ما اهل فرهنگ هستیم و مسئولیت بیشتری در این زمینه داریم. در جلسه شورای فرهنگ عمومی مدام بحث این است که مثلاً کنسرت پاپ نباید برگزار شود. فکر می‌کنیم فقط این مسائل منکر است، غیبت کردن گناهش بیشتر است یا شنیدن یک موسیقی غنایی.

محترم شمردن تصمیم گیری های فرهنگی

حجت‌الاسلام شاه‌مرادی دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور در این نشست با ابراز امیدواری از اینکه برنامه‌هایی که در همایش امروز تدارک دیده شده، باعث شود که جامعه ما یک گام به سوی اخلاقی شدن بردارد، گفت: البته مقدم بر جامعه، پایه‌گذاران حکومت نیز هستند که باید اخلاق اسلامی را سرلوحه رفتار قرار دهند.

http://honaronline.ir/Image/News/2015/6/58404_635701399417386724_l.jpg

وی تأکید کرد: مظلومیت حوزه فرهنگ گاهی آنجا معلوم می‌شود که این عرصه محل تسویه حساب‌های مدعیان قدرت سیاسی می‌شود، این موضوع یکی از موانع اصلی رسیدن به اتفاق‌نظر و همکاری‌های بین بخشی است. وی با بیان شبکه‌ای شدن جامعه گفت: باید توجه کرد دستگاه‌های فرهنگی به صورت جزیره‌ای و جدا از هم نمی توانند پاسخگوی جامعه باشند.

وی در خاتمه به نامگذاری سال 94 از سوی رهبرمعظم انقلاب به نام سال همدلی و همزبانی اشاره کرد و گفت: همدلی کردن با گفت‌وگو شروع می‌شود و گفت‌وگو هم از شنیدن نظرات طرف مقابل آغاز می‌شود لذا 4 کارگروه خانواده، مشارکت، هویت‌یابی جوانان و گسترش وضعیت‌های فرهنگی نیز تشکیل خواهد شد.

جایگاه ویژه شورای فرهنگ عمومی

محمدرضا مخبر دزفولی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز در دومین اجلاس ارتقای توانمندی شوراهای فرهنگ عمومی استان‌ها گفت: یکی از راه‌های توفیق در اجرای مهندسی فرهنگی توفیق در حل آسیب‌های اجتماعی است.

دبیرشورای عالی انقلاب فرهنگی اعلام کرد: در بودجه سال آینده و برنامه ششم کارگروهی تشکیل شده تا برای راه حل‌های مناسب که در استان‌ها پیاده شده و موفقیتی را در عرصه اجتماعی حاصل کرده اعتبار کافی در نظر گیرد. این شورا تنها مسیری است که تا استان‌ها و شهرستان‌ها استمرار دارد و این یک شجره طیبه برای جریان فرهنگی کشور است. وی با اشاره به پیشتازی رهبر معظم انقلاب در طرح مفهوم فرهنگی، نهضت نرم‌افزاری و تولید علم، نقشه جامع علمی کشور و سند تحول بنیادین نظام آموزش و پرورش گفت: طبق نظر ایشان بند بند این نقشه علمی کشور در صحن شورای عالی انقلاب فرهنگی مورد بررسی و تصویب قرار گرفت و همچنین سند مهندسی فرهنگی نیز بر همین اساس تا کنون مورد بررسی قرار گرفته است.

محمود گلزاری مشاور وزیر در امور خانواده و حسن خجسته سخنران دیگر این مراسم بودند که درباره مطالبات نهاد خانواده از دستگاه های فرهنگی و استفاده از فرصت های مجازی و شبکه های اجتماعی برای تقویت بنیان خانواده صحبت کردند.

جوان/جنگ رسانه‌اي براي سعودي‌ها جدي‌تر شد

آل‌سعود به دنبال تلويزيون فارسي زبان

پس از سياست‌هاي ايجاد محدوديت و ممنوعيت براي شبكه‌هاي ايراني، دولت سعودي جنگ رسانه‌اي را در فاز ايجاد شبكه تلويزيوني فارسي زبان دنبال خواهد كرد.

نویسنده : محمدصادق عابديني

در پي جنگ‌طلبي‌هاي منطقه‌اي دولت سعودي و دخالت مستقيم نظامي در چند كشور منطقه و حمايت از تروريسم، اين بار دولت سعودي به دنبال ايجاد جنگ رسانه‌اي است. اين اقدام پس از آن صورت مي‌گيرد كه سعودي‌ها نسبت به رسانه‌هايي كه اخبار تجاوزگري‌هاي اين دولت را منتشر مي‌كردند، مواضع خصمانه‌اي اتخاذ و با قطع فركانس‌ها و ارسال پارازيت روي اين شبكه‌ها دسترسي به آنها را مختل كرده است.

در جديد‌ترين اقدامات سعودي در محدوديت عليه شبكه‌هاي خبري، شبكه الميادين لبنان مورد غضب دولت رياض قرار گرفت. اين شبكه كه گزارش‌هاي خبري‌اش از صحنه نبرد در سوريه شهرت فراواني پيدا كرده است، در خبري نوشت: عربستان پس از تلاش براي توقف پخش شبكه الميادين، اين بار پايگاه اينترنتي و همه صفحات اين شبكه را در پايگاه‌هاي ارتباط اجتماعي فيلتر كرد. شركت عرب ست اخيراً پخش شبكه الميادين را بدون هيچ توجيهي و به دستور عربستان و همدستي رژيم صهيونيستي قطع كرد. اين در حالي است كه «غسان‌بن‌جدو» رئيس اين شبكه خبري اعلام كرد كه در مقابل اين اقدام دست بسته نخواهد نشست. بن جدو همچنين تأكيد كرد كه از وي خواسته شده است كه اخبار جنايات ائتلاف ضديمن را در تجاوز به اين كشور بازتاب ندهد. گفتني است فعاليت گسترده اين شبكه لبناني درخصوص بازتاب دادن جنايات رژيم صهيونيستي در اراضي اشغالي و جنگ يمن موجب ناخرسندي رياض و تل آويو و تلاش آنها براي توقف فعاليت اين شبكه شده است.

سعودي‌ها در تلاش براي جلوگيري از نشر اخبار در مورد جنگ در يمن شبكه ايراني العالم را مورد هجمه قرار دادند. عربستان، بحرين و امارات كه ائتلاف سعودي عليه مردم يمن را تشكيل مي‌دهند سايت اين شبكه را از دسترس مخاطبان خارج شده است.

http://i.alalam.ir/news/Image/650x375/2015/04/21/alalam_635652134546301699_25f_4x3.jpg

سايت خبري شبكه العالم با اعلام اين خبر به نقل از گاردين انگليس نوشت: عربستان سعودي با نگراني از فعاليت شبكه خبري العالم، اين شبكه را مورد هدف قرار داده است.

سعودي‌ها به شبكه فارسي نياز دارند!

دولت‌هاي عربي حاشيه جنوبي خليج فارس چند سالي است كه با سرمايه‌گذاري‌هاي سنگين مالي تلاش دارند كه در جريان خبري و توليد اخبار مؤثر واقع شوند. دولت‌هايي كه اكثر پايين‌ترين سطح دموكراسي را در كشورهايشان دارند، تلاش داشته‌اند رسانه را كه يكي از نماد‌هاي دموكراسي است، توسعه دهند و از آن در راستاي اهداف خود استفاده كنند. دولت سعودي كه پيش از اين سايت‌هاي خبري به زبان فارسي با هدف ايجاد تفرقه قوميتي در داخل كشورمان و ترويج فرقه‌گرايي و جدايي‌طلبي راه‌اندازي كرده بود، امسال فعاليت خود را در زمينه رسانه‌هاي فارسي زبان با راه‌اندازي شبكه تلويزيوني حج گسترده‌تر كرد. اما قرار نيست اقدامات رسانه‌اي دولت سعودي تنها به همين ميزان باقي بماند و اين دولت برنامه‌هاي ديگري را نيز براي فارسي زبان‌ها و به خصوص ايران در نظر دارد.

شبكه العالم طي گزارشي به يكي از اين تلاش‌ها اشاره كرده است. يك مبلغ افراطي سعودي از كشورهاي عربي و اسلامي خواست شبكه‌هايي را به زبان فارسي راه‌اندازي كنند. العالم نوشت: محمد العريفي در نشست «رسانه هدفمند» در پايتخت قطر مدعي شد: «ايران با در اختيار داشتن بيش از 100 شبكه ماهواره‌اي به زبان‌هاي مختلف، در حال نشر تشيع در كشورهاي عربي از راه‌هاي گوناگون است.» شبكه قطري «العرب» تأكيد كرد كه العريفي از كشورهاي عربي و اسلامي خواست براي تحت تأثير قرار دادن مردم ايران، شبكه‌هايي را به زبان فارسي راه‌اندازي كنند. وي افزود: بدون شك امروز رسانه تأثير بزرگي بر تفكر و زندگي مردم و جهت دادن و رشد تفكرات آنان دارد.

الاتحاد چاپ امارات نيز با انتشار مطلبي به قلم محمد خلفان الصوافي نوشت: وقتي موقعيت جغرافيايي ما را مجبور كرده كه نزديك ايران باشيم، اين امر به معناي آن نيست كه دولت‌هاي عربي مطالب مطرح شده از سوي رسانه‌هاي ايران را بپذيرند. وي خاطرنشان كرد شماري از مفتیان عرب اعتقاد دارند كه بايد دولت‌هاي عربي كانال‌هايي را به زبان فارسي راه‌اندازي و حمايت مالي كنند و اين يكي از راهكارهاي امكان‌پذير براي مقابله با ايران است.

اين نويسنده اماراتي مدعي شد كه با اين كار، سياست‌هاي كنوني ايران تغيير خواهد كرد.

عربستان بزرگ‌ترين مبلغ فرقه وهابيت به شمار مي‌رود و اين دولت قطعاً در كنار اهداف سياسي ترويج وهابيت در بين فارسي زبانان را نيز مدنظر خواهد داشت. امسال دولت عربستان به طور گسترده در ميان حجاج بيت‌الله الحرام بروشورهايي به زبان فارسي و با محتواي تبليغ وهابيت منتشر كرد. راه اندازي شبكه فارسي زبان توسط دولت‌هاي حاشيه خليج فارس اقدامي دور از ذهن نيست و زمزمه‌هاي آن به گوش مي‌رسد، اقدامي كه با هدف ضربه زدن به امنيت كشورمان پيگيري خواهد شد.

جوان/با توجه به بالا رفتن بروز اشتباهات مجریان در برنامه‌های تلویزیون

وصله‌هاي ناجور صدا و سيما از كجا مي‌آيند

در هفته‌ها و ماه‌هاي اخير ميزان بروز اشتباهات رسانه ملي يا افراد و هنرمندان مرتبط با آن افزايش چشمگيري داشته است.

نویسنده : الناز خمامي‌زاده

در هفته‌ها و ماه‌هاي اخير ميزان بروز اشتباهات رسانه ملي يا افراد و هنرمندان مرتبط با آن افزايش چشمگيري داشته است. اشتباهاتي كه يا به سيستم‌هاي نظارتي صدا و سيما باز مي‌گردند يا به افراد و نيز فيلترينگي كه آنها از طريقش وارد اين سازمان شده‌اند، اما شايد مهم‌ترين مشكل، قدرت و قلمرو شخصيت‌هايي باشد كه به امنيت و بقاي خود در اين سازمان اطمينان دارند.

http://javanonline.ir/files/fa/news/1394/8/17/187826_801.jpg

بروز اشتباهات سهوي در يك رسانه اجتناب‌ناپذير است اما وقتي فاصله وقوع آنها كاهش پيدا كند، آنگاه است كه بايد به دنبال عامل بروز اين مشكلات گشت. در خارج از جام‌جم علي ضيا، مجري يكي از برنامه‌هاي گفت‌وگومحور شبكه سوم عليه مربي تيم باشگاهي استقلال شعار موهن سر مي‌دهد. چند هفته قبل‌تر و در خارج از جام‌جم، يك بازيگر جوان ناشناخته تلويزيون ناگهان به امارات مي‌رود و در حركتي اعتراضي دست به كشف حجاب مي‌زند. قبل‌تر از آن كارشناس آشپزي يكي از برنامه‌هاي خانوادگي شبكه 5 به يكي از سرداران شهيد توهين مي‌كند. باز هم چند هفته قبل‌تر و در داخل جام‌جم مجري يكي از برنامه‌هاي خانوادگي همين شبكه در مقابل دوربين زنده سهواً روزه‌خواري مي‌كند. صدا و سيما در هفته‌ها و ماه‌هاي گذشته اتفاقات و حواشي بسياري را پشت سر گذاشته است كه شايد اولين نمونه‌اش همان حاشيه‌سازي پرسر و صداي پزشكان براي سريال «در‌حاشيه» آن هم در روزهاي ابتدايي آمدن محمد سرافراز به اين سازمان بوده است. در كنار اين اتفاقات گاه نيز مديران جديد صدا و سيما شاهد تلاش‌هايي پنهان براي ايجاد حاشيه حول محور اين سازمان بوده‌اند كه از جمله آنها مي‌توان به انتشار خبري كذب مبني بر جداسازي نيروهاي زن و مرد در راديو اشاره كرد.

در واقع تكرار اين قبيل اتفاقات مي‌تواند بهانه خوبي براي آن دسته از افراد يا رسانه‌هايي باشد كه سوداي مخالفت با رسانه ملي را دارند. به همين خاطر كوتاه شدن فاصله ميان وقوع اشتباهات در اين سازمان به منزله هشدار و زنگ خطر براي مديران آن است؛ اتفاقاتي كه بايد با دقت علت‌يابي شوند.

شايد بخش عمده‌اي از اين مشكلات به سيستم نظارتي صدا و سيما باز گردد. به نظر مي‌رسد كه رسانه ملي در مورد پديده‌اي تحت عنوان ناظر پخش هنوز به توازن مشخصي در شبكه‌هاي مختلفش نرسيده باشد؛ چراكه نظارت پخش در برخي شبكه‌هاي اين رسانه به شكلي سختگيرانه اعمال مي‌شود و با زير ذره‌بين گذاشتن مواردي سطحي به راحتي ميانگين ساعت پخش يك برنامه را كوتاه مي‌كند اما گاه در موارد واضح و مشخص اين نقش ناگهان كمرنگ مي‌شود.

در عين حال نمي‌توان گناه بروز اين مشكلات را تمام و كمال به گردن رسانه ملي انداخت. گاه اين بار بر دوش شخصيت‌هايي قرار مي‌گيرد كه يادشان رفته در قبال جايگاه مهم رسانه‌اي كه به آنها داده و سپرده شده چه نقش و مسئوليت مهم اجتماعي را برعهده دارند و چگونه بايد از بروز برخي رفتارهاي ناشيانه خودداري كنند. از سوي ديگر بخش مهمي از مشكلات كنوني صدا و سيما به شخصيت‌هايي مربوط است كه ساليان سال در اين سازمان تجربه كسب كرده يا برنامه اجرا كرده‌اند.

اين شخصيت‌ها نسبت به آينده كاري خود در اين سازمان اطمينان خاطر دارند و لذا جرئت اداي هرگونه مطلب يا رفتاري را به خود راه مي‌دهند. آنها بر اين باور هستند كه بيشتر از آنكه به رسانه ملي متكي باشند، رسانه ملي به آنها متكي است و به همين خاطر از هيچ چيزي باكي ندارند. ناتواني رسانه ملي در مديريت اين شخصيت‌ها خود دليلي براي بروز برخي اتفاقات غيرمعمول است. همچنين به همان اندازه كه فيلترهاي ورودي اين سازمان براي ورود افراد و استعدادهاي تازه محدود است اين فيلترها گاه امثال افرادي چون كارشناس آشپزي شبكه 5 سيما يا بازيگر كشف حجاب كرده سريال «آمين» را بدون مشكل به اين سازمان راه داده‌اند.

رسانه ملي و صدا و سيما هميشه موافقان و مخالفان خود را داشته‌اند و عملكردشان هميشه زير ذره‌بين بوده است. با اين حال اين سازمان چه در رابطه با اشتباهات درون سازماني خود و نيز چه در رابطه با اشتباهاتي كه به صورت غير مستقيم وصله ناجورش شده‌اند روش‌هاي محكم و مشخصي را اتخاذ كرده است تا جلوي هرگونه حاشيه‌سازي از سوي مخالفانش را بگيرد.

جوان/وزير ارشاد در دومين اجلاس ارتقاي توانمندي‌هاي شوراهاي فرهنگ عمومي كشور:

مسئله اساسي ما حجاب و عفاف است

وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي طي سخناني در اجلاس ارتقاي توانمندي‌هاي شوراهاي فرهنگ عمومي كشور، مسئله اساسي كشور از ابتداي انقلاب تا امروز را بحث عفاف و حجاب عنوان كرد.

نویسنده : ايزد مهرآفرين

علي جنتي كه ديروز در هتل استقلال در جمع مديران شوراهاي فرهنگ عمومي كشور سخن مي‌گفت، با بيان اهميت مسئله حجاب، تأكيد كرد: برايمان مهم است كه بدانيم وضعيت حجاب و عفاف در كشور ما در حد فاجعه است يا امري قابل علاج است، اما ما هيچ‌گاه آمار درستي از اين وضعيت نداشته‌ايم و سنجش‌هاي اجتماعي در اين زمينه آمار درستي به ما ارائه نداده است. جنتي افزود: اما در كل و براساس آمار متقن مي‌توانيم بگوييم ۷۰ درصد زنان در جامعه ما باحجاب هستند، بنابراين اگر خواستيم در اين حوزه برداشتي داشته باشيم يا تغييراتي را رصد كنيم، بايد قبل از هر چيز وضعيت موجود را بشناسيم.

http://javanonline.ir/files/fa/news/1394/8/17/187820_445.jpg

وی ادامه داد: اگر ما بتوانيم به يك اطلاعات و آمار درست دست يابيم در ابتدا صورت مسئله را شناخته‌ايم، بعد از آن براساس آمار مقايسه‌اي كه داريم، مي‌توانيم به علت تغييرات نسبت به سال‌هاي گذشته مثلاً 10 سال پيش بپردازيم و بعد از آن به ريشه‌يابي و چرايي بپردازيم و پس از آن راهكار و راه‌حل ارائه دهيم.

جنتی با تأكيد بر تجديدنظر در روش‌هاي گذشته و جايگزيني راه‌حل‌هاي مناسب و تأثيرگذار در حل مسائل ادامه داد: در مجموعه مسائلي كه در شوراهاي فرهنگ عمومي مطرح مي‌شود بايد بدانيم كه يك پديده چيستي‌اش چگونه است و دلايل و راهكارهاي حل مسئله را نيز بدانيم و اينها همه جزو وظايف شوراهاي فرهنگ عمومي است.

وزير ارشاد با اشاره به موضوع سبك زندگي گفت: اين موضوع همواره مورد تأكيد رهبر انقلاب بوده و بايد عملي شود نه اينكه آن را به حال خود رها كنيم. اين مسئله نيز اتفاق نخواهد افتاد، جز با تكيه بر فرهنگ بومي و سنتي خودمان. در اين زمينه حتي رهبر معظم انقلاب به روي استفاده از بازي‌هاي سنتي ايراني در نشست سال گذشته خود با اعضاي شورايعالي انقلاب فرهنگي تأكيد كرده‌اند.

وزير ارشاد گفت: بخش عمده‌اي از ميراث ما ناملموس است و شامل مجموعه‌اي از آيين‌ها، سنت‌ها و آداب و رسوم است كه در گذشته بوده‌اند و مثبت هم بوده‌اند. بنابراين نبايد بگذاريم آنها از بين بروند. دومين اجلاس ارتقاي توانمندي‌هاي شوراهاي فرهنگ عمومي كشور ديروز با حضور رؤساي اين شوراها از استان‌هاي مختلف كشور در هتل استقلال تهران برگزار شد.

حمایت/حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه:

خطرناک ترین نفوذ، نفوذ معرفتی است

رییس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران گفت: پایین ترین سطح نفوذ، نفوذ اقتصادی است و قبل از آن نفوذ سیاسی و در مراحل بالاتر نفوذ فرهنگی و از همه مهمتر نفوذ معرفتی است.

حجتالاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه، در گفت و گو با مهر در پاسخ به این سوال که مفهوم نفوذ که توسط رهبر انقلاب مورد تأکید قرار گرفته است، بیشتر در لایه های سطحی و سیاسی تعبیر شده است و معنای عمیق این مفهوم چیست، اظهارکرد: اگر ما نفوذ را در سطح ورود چهار تا اروپایی یا آمریکایی به ایران تحلیل می‌کنیم و بعد تا دیدیم یک تعدادی شخصیت اقتصادی یا فرهنگی از اروپا و امریکا وارد ایران شدند، بگوییم که ببینیم پروژه نفوذ شروع شد، این تلقی به نظر خیلی سطحی است. نمی‌خواهم بگویم دشمن از طریق فعالیت فرهنگ و اقتصادی نفوذ پیدا نمی کند بلکه می خواهم بگویم این سطحی ترین لایه نفوذ است.

وی افزود: مثلا فرض کنید پرونده ای مانند برجام بسته می‌شود ، با شرایطی مورد تایید مقام معظم رهبری قرار میگیرد و عده ای شروع می‌کنند و می‌گویند نفوذ شروع شد و ما گرفتار آسیب‌های نفوذ دشمن شدیم. من می‌خواهم این را عرض کنم که به هر حال آیا جمهوری اسلامی می‌خواهد با دنیا روابط بین الملل داشته باشد یا نه. اگر می‌خواهد خوب این رابطه دو سویه است. هم ایرانیان می‌روند به کشورهای دیگر و هم از کشورهای دیگر وارد ایران می شوند. من تا اینجا نفوذ را به این رفتارها معنا نمی کنم.

http://media.mehrnews.com/d/2015/11/08/3/1897635.jpg

وی با بیان اینکه حتی اگر یک سری شرکت های خارجی را اجازه دادیم که بیایند و فعالیت اقتصادی و صنعتی داشته باشند باز من این را نفوذ نمی دانم، گفت: نفوذ مسأله ای عمیق تر است. اینها اگر نفوذ هم باشند که گاهی اوقات هم نیستند، لایه های سطحی نفوذ اند.

رئیس موسسه حکمت و فلسفه ایران ادامه داد: اگر کشور ما به این سمت برود که کالاهای مصرفی امریکا و اروپا بیاید داخل و تولیدات داخلی آسیب ببیند و شرکت های داخلی ورشکست شوند و بیکاری افزایش پیدا کند بله این نفوذ اقتصادی است اما اصلی ترین معنای نفوذ، نفوذ «معرفتی» است. نفوذ در اندیشه انقلابی ماست. اینکه آن روحیه و اندیشه انقلابی ما که عبارت است از استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی است را از دست بدهیم. اینکه پشیمان بشویم چرا انقلاب کردیم. اینکه پشیمان بشویم از لحاظ اعتقادی و معرفتی و قلبی که چرا در برابر دشمنی مثل صدام ایستادیم. پشیمان بشویم که چرا در برابر منافقین خلق ایستادیم و پشیمان بشویم که چرا در برابر توطئه های امریکا ایستادیم و بعد به تعبیر مقام معظم رهبری چهره ای مثل رضا شاه کثیف قلدر بی منطق بی عقل را به عنوان یک اسوه معرفی کنیم.

وی تصریح کرد: نفوذ آنجاست که یک انسان خائن بی عرضه فاسد اخلاقی مثل پهلوی دوم را تمجید کنیم و تلاش‌های شهدای انقلاب را نادیده بگیریم. فلذا خطرناک ترین معنای نفوذ، نفوذ فکری و فرهنگی است و این خیلی خطرناک است و اینکه ما یادمان برود امریکا دشمن ماست. همان بلایی که سر مصدق آمد که انگلیس را دشمن دانست و امریکا را دوست و دیدیم که چه بلایی سر او آوردند.

وی خاطرنشان کرد: ما باید مسأله نفوذ را به عنوان یک واقعیت، عمیق تر نگاه کنیم که واقعیتی جدی هم هست و نباید سهل انگارانه از آن عبور کرد. امروز این اقتدار فکری و فرهنگی ایران را می بینید که باعث شده است چه جایگاهی در منطقه پیدا کند و عراقی که یک روز به ایران حمله کرد امروز با راهبری رهبر انقلاب دارد از کشور خودش حفاظت می کند. من معتقدم که نگرانی رهبری از نفوذ نیز نفوذ فرهنگی و معرفتی و بعد از آن نفوذ اقتصادی و سیاسی است. یعنی پایین ترین سطح، نفوذ اقتصادی است و قبل از آن نفوذ سیاسی و در مراحل بالاتر نفوذ فرهنگی و از همه مهمتر نفوذ معرفتی است.

روزان/حضور سه اثر از یک فیلمساز ایرانی در جشنواره «پاندای طلایی»

روزان نیوز- سه فیلم کوتاه و مستند به بخش مسابقه جشنواره فیلم «پاندای طلایی» راه یافت.

سه فیلم کوتاه و مستند «باخدا می رقصم»، «تفتان» و «چیزی شبیه چشمهایم» ساخته هوشنگ میرزایی به بخش مسابقه جشنواره فیلم های آنلاین «پاندای طلایی» آمریکای شمالی راه یافت.

فیلم‌های حاضر در بخش مسابقه جشنواره فیلم های آنلاین «پاندای طلایی» آمریکای شمالی در تاریخ ۲۷ مهرماه به مدت یک ماه روی سایت اصلی جشنواره قرار گرفتند و طبق سیاستگذاری های این جشنواره فیلمی که بیشترین رای مردمی را از آن خود کند، برنده جايزه بزرگ «پاندای طلايی» آمریکای شمالی خواهد شد.

http://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1394/03/23/13940323134613885481574.jpg

داستان فیلم مستند «چیزی شبیه چشمهایم» درباره زندگی عبدالواحد اسماعیل پور نوجوان سقزی است که در ۷ سالگی یک مین خنثی نشده پیدا می کند و به تصور اینکه اسباب بازی است با سنگ روی مین کوبیده و انفجار مین باعث قطع شدن دست و نابینا شدن هر دو چشم کودک می شود. این کودک ۷ ساله با کمک گرفتن از حس لب هایش بریل خوانی را یاد گرفت.

داستان فیلم مستند «با خدا می رقصم» درباره زندگی پیرمرد نابینایی است که از راه خیاطی امرار معاش می کند و از طریق خیاطی توانسته باغ زیبایی بخرد و از روحیه ای شاد برخوردار است.

فیلم مستند «تفتان» درباره زندگی پیرمردی زاهدانی است که توانسته با سنگ ریزه های دور ریختنی موجود در سنگ بری ها، بزرگترین سنگ‌بری خاورمیانه را بنا و سیزده هکتار بیابان خشک را تبدیل به یک مجتمع بزرگ تفریحی و رفاهی کند.

شرق/به‌دلیل توهین به آذری‌زبان‌ها

فیتیله‌ای‌ها هم ممنوع‌التصویر شدند

شرق: در یک هفته، صداوسیما دوبار زیرمجموعه‌اش را تنبیه و توبیخ کرد. هنوز یک هفته از ممنوع‌التصویری علی ضیاء نگذشته که فیتیله‌ای‌ها نیز از سوی صداوسیما ممنوع‌التصویر شدند. روز گذشته سازمان صداوسیما به دلیل پخش برنامه «فیتیله» و دیالوگ‌هایی مبنی‌بر تمسخر اقوام آذری، این برنامه را توقیف و با عوامل متخلف برخورد کرد. روابط‌عمومی صداوسیما در این زمینه اعلام کرد: در پی پخش برنامه «فیتیله» روز جمعه ۱۵ آبان‌ از شبکه دو سیما که بر اثر بی‌دقتی عوامل برنامه، موجبات رنجش خاطر هم‌وطنان عزیز آذری پیش آمد، ضروری است توضیحات زیر به اطلاع ملت شریف ایران و خصوصا هم‌وطنان عزیز آذری برسد. قومیت‌های مختلف سرمایه سترگ و بی‌بدیل ایران اسلامی است که مبتنی‌بر احترام متقابل اقوام، احساس هویتی مشترک را برای همبستگی و اتحاد ملی فراهم آورده تا این کشور عزیز بر تندباد حوادث بپاید و کیان خویش حفظ نماید. دراین‌میان، صداوسیما نیز به‌عنوان رسانه ملی جمهوری اسلامی ایران با درک این جایگاه و اهمیت احترام و حرمت همه اقوام و اقشار جامعه بزرگ ایران در مقاطع مختلف همواره عزم خود را در جهت تقویت این گنجینه و سرمایه ملی معطوف داشته است.

لیکن علی‌رغم این اراده و اقدامات مختلف ناشی از آن، متأسفانه روز جمعه ۱۵ آبان‌ماه در یکی از بخش‌های برنامه «فیتیله» که از جمله برنامه‌های ویژه کودکان و نوجوانان در شبکه دو سیماست، به سبب اشتباه، بی‌دقتی و عدم نظارت درست عوامل برنامه‌ساز و ناظر مربوطه، دیالوگ‌هایی به زبان آذری بیان می‌شود که باعث تمسخر و در نتیجه رنجش‌خاطر و ناراحتی هم‌وطنان غیور و عزیز آذری‌زبان شده و شکایاتی را موجب می‌گردد. در این خصوص، رسانه ملی با وجود سهوی‌بودن این مسئله، وظیفه خود می‌داند ضمن عذرخواهی از هم‌وطنان و خصوصا آذری‌زبانان عزیز و به‌دور از هرگونه توجیه رسانه‌ای برای رفع کوچک‌ترین ابهام و بدبینی هم‌وطنان عزیز آذری‌زبان کشورمان نسبت به فرزندان پرتلاش و خدمتگزارشان در صداوسیما، موارد و تصمیمات متخذه ذیل را به اطلاع این عزیزان و همه مخاطبان رسانه ملی برساند:

۱- علی‌رغم سهوی‌بودن این اتفاق، مسئولان و عوامل دخیل در تولید و پخش این برنامه، متخلف محسوب می‌شوند و این مسئله تا آشکارشدن موضوع و ریشه‌های آن به‌طور جدی پیگیری خواهد شد.

http://tabnakfarhangi.ir/files/fa/news/1394/8/17/5642_183.jpg

۲- با وجود جایگاه مردمی این برنامه مطابق با نظرسنجی‌های مختلف سال‌های گذشته که از آن به‌عنوان برنامه‌ای باسابقه و پربیننده یاد شده است، لیکن به‌خاطر این بی‌دقتی صورت‌گرفته، تا انجام بررسی‌های لازم و رسیدن به نتیجه نهایی، پخش برنامه «فیتیله» فعلا متوقف می‌شود.

۳- مدیر پخش و مدیر گروه کودک شبکه دو به‌دلیل سهل‌انگاری توبیخ کتبی خواهند شد و جانشین مدیر پخش که مسئول نهایی نظارت برنامه‌هاست نیز توبیخ و از مسئولیت برکنار می‌شود.

۴- بدیهی است که سازمان صداوسیما پس از بررسی دقیق این موضوع و رسیدن به نتایج نهایی، موارد را به اطلاع مخاطبان خواهد رساند.

ماجرا چه بود؟

ماجرای برنامه‌ای که موجب ناراحتی آذری‌زبان‌ها شده از این قرار است:

در یکی از آیتم‌های فیتیله به نام «هتل فیتیله‌ای»، پدر و پسر ترک‌زبانی قصد ترک زودهنگام هتل را دارند و علت آن را نیز به صورت دست‌وپاشکسته و هم ترکی و هم فارسی بوی بدی اعلام می‌کنند که از اتاق آنها استشمام می‌شود. مدیر پذیرش هتل هم بعد از بررسی متوجه می‌شود که فرزند این مسافر به‌اصطلاح ترک‌زبان، به‌جای استفاده از مسواک از فرچه توالت برای شستن دهان خود استفاده کرده است و این بوی بد نیز از دهان این کودک متصاعد می‌شود. این اتفاق ناراحتی ترک‌زبان‌ها را در پی داشته و سبب دستور توقف این برنامه توسط رئیس سازمان صداوسیما و همچنین انتشار بیانیه‌ای شده است. پس از انتشار بیانیه صداوسیما، علیرضا آقایی، تهیه‌کننده این برنامه، خطاب به مخاطبان نوشت: «دوستان و همراهان گرامی

در تاریخ ١٥/٠٨/٩٤ در برنامه فیتیله نمایشی پخش شد که باعث آزرده‌خاطرشدن عده‌ای از عزیزان مخاطب گردید. در این‌باره نکات زیر را به استحضار می‌رساند:

١- سابقه فعالیت گروه فیتیله گواه این ادعا است که اقوام و طوایف ایران همواره مورد احترام بوده و این گروه هیچ‌گاه به خود اجازه نمی‌دهد به ایشان توهین یا جسارتی روا نماید.

٢- اصالت بازیگران اصلی این برنامه از اقوام اصیل ایران همچون آذری، گیلک و لر بوده و هیچ‌گاه به خاستگاهی که از آن برآمده‌اند توهین نمی‌کنند.

٣- مفهوم نمایش مورد اشاره در زمینه آموزش استفاده مسواک بوده و مانند نمایش‌های دیگر ترکیبی فانتزی از گویش و لهجه‌های مختلف در فضای نمایش استفاده شده است و این به معنای جسارت به قوم و یا لهجه خاصی نمی‌باشد.

در آخر این گروه صمیمانه از سوءتفاهم پیش‌آمده از همه بینندگان باارزش برنامه فیتیله عذرخواهی کرده و بار دیگر تأکید می‌کند بقای برنامه فیتیله و هر برنامه تلویزیونی دیگری متکی به نگاه پرمهر بینندگان آن برنامه می‌باشد و رضایت قلبی ایشان آرزوی همیشگی این برنامه می‌باشد».

محمد مسلمی: ما سیاسی نیستیم

محمد مسلمی، یکی از عموفیتیله‌ها، که طی ١٤سال هر جمعه در برنامه «فیتیله» حضور داشته، در دفاع از این گروه می‌گوید: «روالی که برنامه‌مان در ١٤سال اخیر داشته، کاملا برای مخاطبان روشن است. درکل ما تیمی هستیم که بیست‌وچند سال است کار می‌کنیم. لهجه‌های مختلف را در برنامه‌هایمان می‌گرفتیم، صرفا برای نشان‌دادن اتحاد بین اقوام. در برنامه‌سازی به‌هرحال ممکن است اشتباهی پیش بیاید اما وقتی من خودم آذری‌ام، چطور می‌توانم به هم‌قومان خودم توهین کنم؟ ما سیاسی نیستیم و این برداشت‌های سیاسی که موجبات تعطیلی برنامه‌مان را فراهم کرده، کم‌لطفی و سوءبرداشت است. اینکه عده‌ای جوی ایجاد کرده‌ و ما را به‌عنوان ابزاری برای تبلیغات خودشان قرار داده‌اند، دلمان را به درد می‌آورد. ما بیست‌وچند سال کار فرهنگی کردیم و دوست داریم همیشه خنده را بر لب هم‌وطنانمان ببینیم. همیشه شور و نشاط و شادی برای مردممان خواسته‌ایم. سفرهایی رفتیم به سراسر ایران تا غنی‌بودن فرهنگ ایرانی را در برنامه‌مان نشان دهیم. حالا اشتباهی پیش آمده و عده‌ای تعابیر سوئی از آن می‌کنند، جوری که انگار ١٠، ١٥نفر نشسته‌ و برای جوسازی علیه این برنامه سناریو نوشته‌اند. ما برای بچه‌های ایران که کار سیاسی نمی‌کنیم. عقبه ما پیداست. انتقاد‌پذیریم، اگر در برنامه‌مان رنجشی ایجاد شده، مردم باید ما را نقد کنند».

http://biographyha.com/wp-content/uploads/2014/02/Mohammad-Moslemi-biographya-com-2.jpg

مسلمی تعطیلی ضرب‌الاجل برنامه «فیتیله» را مخاطره‌آمیز می‌داند: «این تصمیم‌گیری سریع‌السیر، برای آینده مملکت خطر دارد. آن وقت مردم خودشان را مجاز می‌دانند هرجا هر چیز آنها را رنجاند، با اعتراض همه‌جانبه، علیه آن بایستند. در همه جای دنیا طنز هست و طنز جنبه می‌خواهد. یعنی مردم ایران ٢٤ سال خدمت ما را با یک اشتباه از یاد بردند. کسانی که مسبب تعطیلی برنامه شدند، نه در حق ما، که در حق بچه‌های ایران کم‌لطفی می‌کنند. این ما نیستیم که محروم می‌شویم، بچه‌ها از تماشای یک برنامه شاد محروم می‌شوند، آن هم در شرایطی که ماهواره‌ها نفوذ شدید دارند. اگر برنامه ما آذری‌زبان‌ها را دلگیر کرده، از همه‌شان عذرخواهی می‌کنیم. در این سال‌ها ما فقط خدمت کرده‌ایم و امیدوارم حالا نیز با صعه‌صدر مسئولان و مردم، این حاشیه به‌زودی رفع شود». اشتباه در برنامه‌سازی و انتشار خبر، جزء لاینفک یک رسانه است اما اینکه یک رسانه اشتباهش را بپذیرد و با توضیح و عذرخواهی از مخاطب در جهت جبران آن اشتباه برآید، رویکردی است که پیش‌ترها شاید کمتر در صداوسیما شاهد بودیم. سیاستی که اگر به‌موقع درمورد سریالی مانند «سرزمین کهن» هم در پیش گرفته می‌شد، شاید شاهد حاشیه‌های پیش‌آمده برای این سریال و درنهایت توقف این پروژه و صرف این همه هزینه نبودیم. پیش از این اقدام ضرب‌الاجل صداوسیما برای برخورد با زیرمجموعه‌هایش، مجریان و برنامه‌سازانی همچون جواد یحیوی، فرزاد حسنی، فرزاد جمشیدی، رضا رشیدپور، ژیلا صادقی، آزاده نامداری، محمود شهریاری و... را شاهد بوده‌ایم. رسانه ملی هرچه تلاش می‌کند تا نیروهای دست‌پرورده خودش را به اوج برساند و آن بالاها جایی نزدیکی‌های قله نگه دارد، نمی‌تواند. با ورق‌زدن آلبوم مجریان تلویزیون شاید به‌ اندازه انگشتان دو دست بتوانید چهره‌هایی را پیدا کنید که ٩٠ درصد مخاطبان تلویزیون نمی‌دانند چرا در اوج به‌ یکباره محو شدند و البته چرا مسئولان رسانه ملی جایگزین مناسبی برای آنها پیدا نکردند.

شهروند/شهرام شكوهي در گفت‌وگو با «شهروند» از تور كنسرت‌هايش در آمريكا گفت خودم را خواننده درجه يكي به حساب نمي‌آورم

«به‌نظر من موسیقی بیانگر زیبایی است و رسالتش هم پرداختن به همين زيبايي است. اساسا هنر چنين وظيفه‌اي دارد. به همين خاطر است كه يكي از انتقادهاي من به یکسری از دوستانی که کار موسیقی می‌کنند، این است که چرا نفرین را وارد ترانه‌هایشان می‌کنند چرا باید چنین چیزهایی در ترانه ورود پيدا كنند. موسیقی باید این نکات منفی را به زیبایی و زیبا دیدن تغییردهد. درواقع هنر بازتاب‌دهنده زیبایی‌های دنیاست، چیزهایی مثل همدردی و دادن حس خوب به همديگر به نوعی جلوه‌اي از همین زیبایی‌هاست.» اینها بخشی از صحبت‌های «شهرام شکوهی» است. خواننده‌ای که با استفاده از صدای خاص خود و با بهره‌گیری از تلفیقی خاص از موسیقی ایرانی و اسپانیایی توانسته در این عرصه موفق باشد. در ادامه گفت‌وگوی «شهروند» با او را می‌خوانید:

به ‌زودی توری در ایالات‌متحده دارید. از جزییات برنامه‌هایتان در آنجا چه خبر؟

این تور از بیستم سپتامبر در شهر لس‌آنجلس و در سالن «کداک تیه‌تر»، که اخیرا به «دالبی تیه‌تر» تغییر نام داده، شروع می‌شود. این سالنی است که مراسم اسکار امسال هم در آن برگزار می‌شود. پس از آن و در ادامه به شهرهای واشنگتن، ایرواین، اورنج کانتی، سن‌خوزه، سیاتل و چند شهر دیگر که الان درخاطرم نیست، می‌رویم. البته جزییات دقیق‌تر این تور به‌زودی اعلام می‌شود. درمجموع برنامه مفصلی تدارک دیده شده است.

بلیت‌فروشی این کنسرت‌ها آغاز شده است؟

بله تمام شهرهایی که قرار است در آن کنسرت برگزار شود، بلیت‌فروشی از طریق سایت «تیکت مستر» آغاز شده است.

بعد از این تور به کانادا هم سفر خواهید کرد؟

من ٣‌سال پی‌درپی در شهرهای مختلف کانادا کنسرت برگزار کردم. به همین دلیل هم امسال برنامه‌ای برای سفر به کانادا ندارم. الان هم که ایام عزاداری محرم و صفر است، اجرایی نخواهیم داشت.

چند وقتی بود که صحبت از برگزاری تور آمریکا در خبرها شنیده می‌شد. چرا‌ سال گذشته این تور برگزار نشد؟

http://www.jenabmusic.com/wp-content/uploads/2014/01/266-7.jpg

قطعی‌کردن این برنامه دو‌سال زمان برد. الان هم همه‌چیز قطعی نشده چون همیشه مشکلاتی برای صدور ویزای آمریکا وجود دارد. به ‌هرحال من نخستین نفری هستم که با ارکستر کامل از ایران به آمریکا می‌روم. هنرمندان زیادی از ایران به آمریکا رفته‌ و برنامه اجرا کرده‌اند اما موفق نشدند که بیشتر یک یا دو نوازنده را با خود همراه کنند.‌ سال گذشته که در کانادا کنسرت داشتیم، تقریبا با چنین شرایطی بود و فقط یک نوازنده پرکاشن در آنجا ما را همراهی کرد. به نوعی پتانسیل نوازنده‌های ایرانی را نشان دادیم و خیلی‌ها در آنجا باور نداشتند که ما بتوانیم کنسرت‌های موفقی را برگزار کنیم. زیرا شنیده‌ام مدت‌هاست اجرای خواننده‌هایی به نام لس‌آنجلسی دیگر زنده نیست و پلی‌بک است. حتی گفته می‌شود که در بعضی موارد صدای خواننده را هم پخش می‌کنند و لب می‌زنند.‌ سال گذشته در پنج شهر کانادا برنامه داشتیم و همه به چشم دیدند که ارکستر ٦نفره ما همگی ساز زدند و به چشم دیدند که همه‌چیز به‌صورت زنده اجرا می‌شود. دلیل طولانی‌شدن پروسه تور آمریکا این بود که ما با ارکستر کامل می‌رویم و معمولا تهیه‌کننده‌های آن طرف هزینه ارکستر کاملی که از داخل کشور بروند را متقبل نمی‌شوند. اما همه شرایط فراهم شد و امیدوارم اجرای خوبی داشته باشیم.

شما به‌تازگی کنسرتی در سالن ميلاد نمايشگاه بين‌المللي داشتید. کمی درباره این اجرا توضیح دهید و این‌که برای برگزاری کنسرت قطعات را برای اجرا با چه معیاری انتخاب می‌کنید.

در ابتدا باید گفت انتخاب قطعه برای اجرا به‌خصوص در تهران کار بسیار سخت و دشواری است. به‌طورکلی رسم براین است که در هر کنسرتی چند قطعه از جدیدترین آلبو‌م‌ها خوانده شود و درکنار آن برخی قطعات مورد استقبال مردم نیز اجرا شود ولی در هر اجرا سعی می‌کنیم آن قطعاتی که مورد استقبال مردم است را اجرا کنیم. ولی بازهم تأکید می‌کنم انتخاب قطعات در کنسرت کار سختی است، چون ما باید سلیقه و نیاز تمام مخاطبان حاضر درکنسرت را درنظر داشته باشیم تا آنها با خاطره‌ای خوش از محل اجرای برنامه به منزل بروند.

در این کنسرت هم به مانند اجراهای قبلی با همان ارکستر ثابت کار کردید. درحالی ‌که شنیده می‌شد که در این اجرا قرار است تغییری در ارکستر شاهد باشیم. ولی این‌طور نشد. چرا؟

به‌طور کلی تغییرات ما بیشتر در نوع اجراست تا تغییر در ارکستر. ولی با این حال ما سعی داشتیم در این اجرا از ارکستر زهی استفاده کنیم ولی محدودیت‌ها در صدابرداری ما را از نیت‌مان منصرف کرد و به همین دلیل ترجیح دادیم که این کنسرت هم با گروه قبلی اجرا کنیم. البته محدودیت‌های صدابرداری که در تمامی سالن‌های کشور وجود دارد و به همین دلیل هم زحمات نوازنده‌های ارکسترهای بزرگ به ثمر نمی‌نشیند و در بیشتر موارد خروجی مناسبی ندارد. به دلیل این محدودیت‌ها ما سعی می‌کنیم در اجرا، این کمبودها را تا حد توان جبران کنیم.

سوالی که همواره در مورد شهرام شکوهی وجود داشته، فاصله زیاد بین آلبوم و کنسرت است. درحالی ‌که در بین هنرمندان به‌خصوص خوانندگان پاپ این فاصله در برخی موارد به کمتر از ٢٤ساعت هم می‌رسد. دلیل این تفاوت چیست؟

به عقیده من ابتدا باید آلبوم به خوبی شنیده شود. من علاقه دارم وقتی که قطعه‌ای را درکنسرت می‌خوانم، بیشتر جمعیت آن کار را شنیده باشد. چون دراین صورت است که می‌توانی ارتباط موثری با مخاطب برقرار کنی. ارتباط موثر با مخاطب درکیفیت کنسرت بسیار مهم است. ما وظیفه داریم تا خاطره‌ای خوش برای مخاطبان از کنسرت به جای بگذاریم. بخش زیادی از این خاطره به شور و حال حین اجرا برمی‌گردد و تا کاری به گوش مخاطب آشنا نباشد، چطور توقع دارید تا این ارتباط برقرار شود. وقتی مخاطب کاری را نشنیده باشد، چنین ارتباطی برقرار نمی‌شود. در آن صورت شما قطعه‌ای را می‌خوانید که کسی نشنیده و فقط به شما نگاه می‌کنند.

یکی از انتقاداتی که طرفداران شما مطرح می‌کنند، برگزار‌نکردن تور شهرستان است. خودتان این موضوع را قبول دارید؟

ما تاکنون درشهرهای بسیار زیادی روی صحنه رفته‌ایم ولی قبول دارم که دربحث تبلیغات و اطلاع‌رسانی خوب عمل نکرده‌ایم ولی این‌که ما به شهرستان‌ها برای اجرا نمی‌رویم را قبول ندارم. جالب است بدانید که من تا قبل از این‌که خواندن را آغاز کنم سه تا چهار شهر ایران را بیشتر ندیده بودم ولی اکنون تقریبا به اکثر شهرهای ایران سفر کرده‌ایم. به‌عنوان مثال نخستین کنسرت پاپ شهرستان زابل را ما برگزار کردیم. ما از جنوبی‌ترین تا شمالی‌ترین نقطه ایران در استان‌های مختلف و خصوصا شهرهای اصلی که اکنون میزبان کنسرت‌ها هستند، بعضا چند مرتبه هم روی صحنه رفته‌ایم. مثلا در شیراز یا اصفهان سه مرتبه برنامه داشتیم ولی برنامه‌های مفصلی برای پس از ماه‌های محرم و صفر داریم تا با تمام مخاطبان در سراسر کشور دیدار داشته باشیم.

بسیاری از مردم گمان می‌کنند که خوانندگان و اهالی موسیقی به‌خصوص موسیقی پاپ درآمدهای بسیار بالایی دارند. البته دلیل این طرز فکر هم بیشتر به دلیل وضع اقتصادی هنرمندان خارجی است. با توجه به این گفته از وضع اقتصاد هنر در ایران راضی هستید و آیا به‌طورکلی این‌گونه مقایسه‌ها درست و منطقی است؟

http://www.irankhabar.ir/images/docs/000040/n00040104-b.jpg

اگر بخواهیم اقتصاد موسیقی را مقایسه کنیم، باید هنرمندان ایرانی را با هنرمندانی مقایسه کنیم که در یک مارکت جهانی کار می‌کنند. با ورود به این مسأله درمي‌يابيم كه اصلا و ابدا هنرمندان ايراني با چهره‌هاي فعال در ماركت جهاني قابل قياس نيستند. حتی اگر در زمره بهترین‌ها یا آن تاپ‌تن‌ها باشی درآمدت با یک فوتبالیست درجه دو برابری می‌کند نه یک فوتبالیست درجه‌یک! درصورتی که در آن مارکت جهانی اصلا این‌طور نیست. هرچند باید به اين مسأله هم بپردازيم كه ما تفاوت‌هاي ديگري هم با چهره‌هاي فعال درماركت جهاني داريم. به لحاظ نوع اجرا، تبليغات و تولید ما نمي‌توانيم خودمان را با آنها مقايسه كنيم. البته فقط بحث محدودیت‌ها نیست ما در بسیاری از موارد ابزار چنین کاری را هم نداریم.

برای مثال ما از حضور تصویری درموسیقی محرومیم. درمورد اجرا هم محدویت‌های زیادی وجود دارد. برای استفاده از راه‌های دیگر درآمدزایی چون تبلیغات محیطی یا اسپانسر هم محدودیت‌هایی وجود دارد. همه این راه‌ها عملا از ما گرفته شده و ما جز کنسرت هیچ راه درآمدزای دیگری نداریم. حتی آلبوم هم برگشت مالی چندانی ندارد چون حتی برای همان خواننده‌های مطرح هم در بهترین حالت شاید سرمایه تولید آلبوم را برگرداند. با توجه به این شرایط نمی‌توان از اقتصاد هنر برای اهالی موسیقی سخن گفت، چه رسد به این‌که من یا دیگر هنرمندان عرصه موسیقی از وضع مالی و اقتصادی خود در این زمینه راضی باشند.

درصحبت‌هایتان به آلبوم و درآمد ناچیز آن برای هنرمندان عرصه موسیقی اشاره کردید. اما با این همه آلبوم ویترین عرضه یک هنرمند شناخته می‌شود. فارغ از مباحث اقتصادی در این حوزه نوآوری و تازگی در آلبوم‌ها به‌عنوان یکی از شاخص‌های مهم موفقیت هنرمندان به‌شمار می‌رود. با توجه به این توضیحات به نظر مي‌رسد آلبوم «تا نفس هست» با وجود تفاوتي كه با دوكار قبلي شما (مدارا و كولي عشق) دارد به نوعي بازگشت به فضاي «مدارا» است. خودتان با اين نظر موافقيد؟

سعي من و همه دوستاني كه درتهيه اين آلبوم نقش داشتند، توجه بیشتر به سلیقه‌های متفاوت مخاطبان بود. البته این به این معنا نیست که اصلا در «مدارا» و «كولي» عشق به اين موضع توجه نكرديم.

از طرف ديگر سعي كردم در این آلبوم به نسبت کارهای قبلی نقش خودم را كمرنگ‌تر كنم. با اين وجود اما باز هم مثل هميشه سعي كردم کارم امضای شهرام شکوهی را داشته باشد. در مورد بازگشت به فضای کارهای قبلی هم تا حدودی با نظر شما موافقم. ولی اين به معناي تكرار نيست.

اگر بخواهیم رک و بی‌پرده صحبت کنیم باید بگويم بیشتر مردم به‌خصوص جوانان شکوهی را قطعه اسیری از آلبوم «مدارا» شناختند. البته هنوز بسیاری معتقدند بهترین کار شکوهی همان قطعه اسیری است. به‌نظر خودتان چرا قطعه اسيري تا اين حد مورد توجه قرار گرفت؟

زمان ساخت این قطعه خیلی همه‌چیز دست خودم نبود. کسی مانند من که خیلی علمی با موسیقی برخورد نکرده است، نمی‌تواند ادعا کند که از لحاظ فنی و تکنیکی روی ساخت آن وقت گذاشتم. در مورد «دل دیوونه یا اسیری» بسیاری از دوستان ترانه‌سرا به من گفتند اگر کمی بیشتر روی این ترانه کار می‌کردی اثر ماندگاری می‌شد. اما من چنین اعتقادی نداشتم. چراکه در بسیاری از موارد ویرایش‌کردن حس کار را از بین می‌برد. البته این شانس را هم داشتم که مردم از این کار استقبال کردند.

فکر می‌کنید چرا از کارهای شهرام شکوهی استقبال شد؟

بی‌هیچ ادعایی صدای خودم را موثرترین فاکتور در استقبال مردم از کارهایم می‌دانم. من موسیقی ایرانی گوش نمی‌کردم آن هم در آن دوره‌ای که خیلی از دوستان هر موسیقی را گوش می‌کردند. البته منظورم از موسیقی ایرانی، موسیقی پاپ خارج از کشور است. واقعیت این است که من حتی صدای خودم را صدای خوانندگی نمی‌دانستم. این‌طور شد که با همین صدای ضعیف، قویی یا هر چه که بود شروع به كار كردم. اما فکر می‌کنم این تفاوت در صدا باعث شد تا کارهایم شبیه به هیچ هنرمند دیگری نشود.

البته یکی دیگر از تفاوت‌های شهرام شکوهی تلفيق پاپيولار موسيقي ايراني و اسپانیولی بود...

هوش درموسیقی پاپ عنصری بسیار مهم است. برای مثال استفاده از لحن نوحه در کارهای بنیامین و رضا صادقی نمونه‌ای از این هوش است، منظورم البته فقط نوع الهام و لحنی است که از نوحه گرفتند، نمی‌گویم اینها نوحه می‌خوانند یا حتی محسن یگانه در کارهایش از موسیقی یونانی ایده گرفته، این ایده‌گرفتن نشان‌دهنده هوش است.

http://media.mehrnews.com/old/Original/1393/04/30/IMG12415552.jpg

پس شما تلفیق موسیقی ایرانی با موسیقی اسپانیایی را نوعی استفاده از هوش می‌دانید؟

من خودم را آدم باهوشی نمی‌دانم اما از یک فاکتور مهم استفاده کردم. در موسیقی پاپ داخلی کمتر به موسیقی ایرانی توجه شده است. درکار بیشتر ترانه‌سراهای داخلی گرایشی به موسیقی ترکی، عربی یا یونانی دیده می‌شود. ولی هیچ‌کدام از آنها به سمت موسیقی ایرانی نرفتند. البته من هم به‌طور كامل به موسيقي ايراني نپرداختم من این دو موسیقی را ترکیب کردم، یعنی دو نوع موسیقی‌ای که گوش مردم به آن عادت دارد: موسیقی ایرانی و موسیقی اسپانیش. موسیقی اسپانیش را خیلی از ایرانی‌ها- خصوصا طیف هم سن‌های خودم- دوست دارند. به اتفاق دوست هنرمندم آقای کاشانی‌ها بین این دو سبک پیوند برقرار کردیم که به نظر این ترکیب جواب داد، چون نه به گوش ایرانی غریبه بود و نه به گوش خارجی‌هایی که شنونده این موسيقي هستند. برای مثال رایزن فرهنگی اسپانیا که به یکی از کنسرت‌هایم آمده بود، وقتی کار من را شنید خیلی خوشش آمد. برایش جالب بود موسیقی كه رنگ‌وبوی فلامنکو دارد را با تحریر ایرانی بشنود.

شما در کارهایتان چقدر در انتخاب ترانه وسواس دارید؟

ملودی، ترانه، تنظیم و خواندن ارکان اصلی تولید یک اثر است. اگر هماهنگی بین هرکدام از این ارکان وجود نداشته باشد، کار خوبی تولید نمی‌شود. من خیلی به این اعتقاد ندارم که بعضی‌ها می‌گویند ترانه حتما باید فاخر باشد و فلان ترانه‌سرا آن را بسراید. چیزی که در مورد ترانه برای من مهم است، داستان‌گو بودن است. نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، لطافت و زیبایی موسیقی است. به‌نظر من موسیقی بیانگر زیبایی است و رسالتش هم پرداختن به همين زيبايي است. بهتر است بگويم اساسا هنر چنين وطيفه‌اي دارد. به همين خاطر است كه يكي از انتقادهاي من به یکسری از دوستانی که کار موسیقی می‌کنند، این است که چرا نفرین را وارد ترانه‌هایشان می‌کنند چرا باید چنین چیزهایی در ترانه ورود پيدا كنند. از نظر من هنر بازتاب‌دهنده زیبایی‌های دنیاست، چیزهایی مثل همدردی و دادن حس خوب به همديگر به نوعی جلوه‌اي از همین زیبایی‌هاست. البته ممکن است در یک اثرهنری اشاره مستقیمی به اين وجوه نشود اما به‌طور غيرمستقيم اين مفاهيم درهم گره خورده‌اند. موسیقی باید الهام‌بخش خوبی‌ها باشد.

حرف آخری که بخواهید با مخاطبان بازگو کنید. البته با هم صداقت و رک‌گویی که از شما سراغ داریم...

من خودم را خواننده‌ای درجه یکی به حساب نمی‌آورم. اما مردم همیشه به من لطف دارند و از من حمایت کرده‌اند و صندلي کنسرت‌هایم را خالی نگذاشتند. آنها حمایت‌ها و محبت‌هايشان که هرگز از من دریغ نکرده‌اند. از مخاطبان به خاطر محبتی که به من دارند، تشکر می‌کنم. تنها کاری که درقبال این همه ابراز لطف و محبت می‌توانم انجام دهم این است که هرکارهایم چیزی ارزشمند برای گوش‌دادن وجود داشته باشد. آخرین حرفم هم با کسانی است که می‌خواهند وارد این عرصه شوند و آن این‌كه قبل از ورود به این عرصه تمام زوایا و مسائل این کار را کاملا بررسی کنند. برای من خودم را هنرمند چندان موفقی نمی‌دانم ولی برای موفقیت در این کار باید صبر داشت و تلاش کرد. برای ورود به این عرصه باید حرفی برای گفتن داشته باشید در غیراین صورت دستیابی به موفقیت کار بسیار سختی است.

وطن امروز / نقد و بررسی فیلم «ختم سیاه» (Black Mass)

نابودگر

https://badgerherald.com/media/2015/09/black-mass-movie-poster-4k-wallpapers-860x470.jpg

داستان واقعی وایتی بولگر، برادر سناتور ماساچوست و بی‌رحم‌ترین و بدنام‌ترین جنایتکار در تاریخ بوستون که با اف‌بی‌آی برای سرنگونی یکی از گروه‌های مافیایی که در حال نفوذ در قلمروی او بودند دست به یک معامله زد، دستمایه ساخت فیلم «توده سیاه» قرار گرفته است. به گزارش نقد فارسی، «ختم سیاه» اثر گانگستری «اسکات کوپر» فیلمی بزرگ، بی‌پروا و بشدت تماشایی بر اساس یک داستان واقعی اما بسیار جالب ساخته شده است و بسیاری از ویژگی‌های فیلم‌های خوب این ژانر را در خود جای داده است. «جانی دپ» در نقش خلافکار باهوش اهل جنوب بوستون «جیمز وایتی بولگر» حضور دارد، با آن سر تراشیده و چشم‌های آبی‌اش که یک اجتماع‌ستیز به نظر می‌آید و صدای گرفته‌اش هم بسیار شبیه به «ری لیوتا» در «رفقای خوب» است. او همچنین صحنه‌هایی «خنده‌دار» را نیز همچون «جو پشی» در فیلم یادشده دارد؛ او سر میز شام سر به سر همکار فاسد‌ش که مامور اف‌بی‌آی است می‌گذارد و او را مجبور می‌کند راز خانوادگی درست کردن استیک‌های خوشمزه‌شان را فاش کند و بعد به شکلی جدی می‌گوید چقدر راحت می‌تواند یکی از زیر دستانش را مجبور کند این راز را برملا کند، سپس با خنده می‌گوید فقط شوخی میکرده در حالی که همه بسیار شوکه شده‌اند. اما کوپر و فیلمنامه‌نویسانش «مارک مالوک» و «جز باتروُرث» نکته‌ بسیار خوبی را به این ژانر اضافه کرده‌اند اینکه گانگسترها به طور اتفاقی همچون شخصیت‌های منفی کمیک‌بوک‌ها به راه خلاف کشیده نمی‌شوند. آنها به خاطر فساد سیاسی و دولتی و تاثیرات ادارات ایالتی به این راه سوق پیدا می‌کنند و توسط پلیس‌های ساده‌لوحی که با قراردادهای موقت به استخدام درآمده‌اند تحت تعقیب قرار می‌گیرند. فیلم بر اساس یکی از بهترین داستان‌های واقعی درباره مغلطه‌های سیاسی و دولتی است، چیزی که عجیب‌تر از یک داستان است و برای کسانی که آن لحظه‌ «پدرخوانده» که در آن خود «دون» درباره «سناتور کورلئونه» خیال‌پردازی می‌کرد را به یاد دارند بسیار جالب خواهد بود. در دهه‌های‌ 70 و 80، «وایتی بولگر» (با بازی «جانی دپ») یک خلافکار خشن و شیطان‌صفت در جنوب بوستون بود در حالی که برادرش «بیلی بولگر» سناتور ماساچوست بود که نقشش را «بندیکت کامبربچ» با وسواس خاصی ایفا می‌کند. برادران بولگر در همان خیابان‌های خشنی بزرگ شدند که «جان کانلی» با بازی «جوئل ادگرتون»، یک مامور اف‌بی‌آی با ایده‌هایی طلایی زندگی می‌کرد. «جانی دپ» و «جوئل ادگرتون» هر دو با القای خصوصیات اخلاقی مردسالارانه، همچون خودمحوری و غرور به شخصیت‌هایشان، بشدت غنی و جذاب نقش‌شان را ایفا کرده‌اند. شخصیت دپ یک جنایتکار بزرگ است که بارها به انزجار شدید‌ش نسبت به خبرچینی و جاسوسی اشاره کرده اما در حقیقت خودش یک خبرچینی بسیار بزرگ می‌کند. شخصیت ادگرتون هم یک مرد قانون است که از دلالان مواد مخدر بیزار است اما او خودش با همدستی با یک گانگستر که کارش آشنا کردن بچه‌های 12 ساله با مواد مخدر است بسیار ثروتمند و پرنفوذ شده است. فیلمنامه‌ مالوک و باتروُرث چند شوک جالب و چند اتفاق ناراحت‌کننده را هم شامل می‌شود. آن لحظه‌ای در زندگی وایتی که باید ما را تحت تاثیر قرار دهد جایی است که پسر او پس از یک تب ساده بشدت بیمار می‌شود و برای ادامه‌ زندگی نیازمند دستگاه‌های پزشکی می‌شود، همسر درمانده‌ او «لیندزی» (با حضور کوتاه «داکوتا جانسون») هم می‌گوید آماده است «دستگاه را از برق بکشد». بعدتر و در سکانسی، «کوین بیکن» دقیقاً از همین اصطلاح استفاده می‌کند و با آن به کانلی هشدار می‌دهد، به این معنی که اگر به برنامه‌ گرفتن اطلاعات از بولگر ادامه دهد دیگر از او حمایت نخواهد کرد. جلوتر سکانسی با همین حال و هوا وجود دارد؛ جایی که با اصرار وایتی بر ملاقات با همسر کانلی «ماریان» («جولین نیکُلسون») که وانمود می‌کند بیمار است و نمی‌تواند با کسی ارتباط برقرار کند، دوباره آن وضعیت وخیم پسر در حال زوال بولگر برایش تداعی می‌شود. با یک نقشه‌ شوم و نگران نشان دادن خود، وایتی از سر میز شام بلند می‌شود و به سمت اتاق ماریان می‌رود، دستی روی گلوی او می‌کشد و به آرامی به او می‌گوید مراقب خودش باشد؛ تهدید او بشدت رعب‌آور است اما خاطره‌ پسر فقید او این سکانس را بسیار پیچیده و مهیب‌ می‌کند. «ختم سیاه» عنوانی است که ممکن است شما را به یاد مراسمی با همین نام در کلیساهای کاتولیک بیندازد و پیش خود فکر کنید حتماً ارتباطی هم میان فیلم و آن وجود دارد، در هر حال، این مساله درباره آن محله وجود دارد، بچه‌های کوچک همانگونه که کشیش و قدیس می‌شوند، پلیس و تبهکار می‌شوند. در حقیقت، کلیسا ارتباط چندانی با وقایع ندارد. این یک داستان نه‌چندان معنوی و البته بدبینانه درباره این است که چگونه تبهکاران همچون میکروب در یک ظرف کثیف، به علت فساد رشد می‌کنند و زیاد می‌شوند. بازیگران و کارگردان فیلم را با شجاعت و اشتیاقی ستودنی ساخته‌اند. فیلمنامه‌ «مارک مالوک» و «جز باتروُرث» که اقتباسی از کتاب 2 روزنامه‌نگار بوستونی است که در سال 2001 منتشر شد، نمی‌تواند انگیزه‌ بولگر از جنایت‌هایش را به‌خوبی نشان دهد و مخاطبان را متقاعد کند، فیلم فقط به خود او و اعمالش می‌پردازد، در حالی که قلمرویی که او تشکیل داده عملاً از فیلم کنار گذاشته شده و هیچ توصیفی از آن ارائه نمی‌شود. بولگر فقط از لحاظ ارتباطش با دو شخصیت مکمل فیلم خوب به تصویر کشیده می‌شود؛ برادرش «بیل»، سناتور ایالت ماساچوست که «بندیکت کامبربچ» نقش او را ایفا می‌کند، و «جان کانلی» با بازی «جوئل ادگرتون»، یک مامور اف‌بی‌آی که برادران بولگر را از زمانی که مدرسه می‌رفته‌اند می‌شناسد و ارتباطش را با آنها تقویت می‌کند تا از اطلاعات‌شان سوءاستفاده کند و به اعتبار شغلی خودش اضافه کند. از طریق بیل، کانلی به بولگر یک پیشنهاد غیررسمی می‌دهد؛ اگر او از طریق خبرچینی به کانلی کمک کند دیگر گروه‌های مافیایی در حال رشد در شهر را نابود کنند، اف‌بی‌آی به گروه «وینتر هیل» اجازه می‌دهد تا بدون دردسر به فعالیت‌های مجرمانه‌اش ادامه دهد. این توافق در ابتدا برای هر دو طرف خوب پیش می‌رود اما آرام آرام و با کمتر شدن صداقت طرفین مخصوصاً بولگر تباه می‌شود. پس از مدتی، بیشتر از اینکه مامور اف‌بی‌آی از بولگر اطلاعات بگیرد، بولگر از او به‌عنوان طعمه‌ای برای به‌دست آوردن اطلاعات استفاده می‌کند. کامبربچ با آن بازی روان و ادب و احترام خاصش در سکانس‌هایی که حضور دارد کاری می‌کند که شما آرزو می‌کردید او نقش بیشتری در فیلم داشت؛ آن تضاد فوق‌العاده‌ای که این دو برادر در راهی که برای زندگی‌شان انتخاب کرده‌اند همچون یک بمب پتانسیل است، هرچند باز هم خیلی از آن استفاده نمی‌شود. ادگرتون هم که روز به روز در حال پیشرفت است، در هر حال، بشدت شخصیتش پیچیده است؛ او تصویر نیمه‌ کانلی که به تاریکی سوق پیدا می‌کند را بشدت باورپذیر و خوب به نمایش می‌گذارد، همچنین او چند سکانس بسیار جالب با مافوق‌های شکاکش، با بازی «کوین بیکن» و «کوری استال» دارد، فرمانده‌هایی که هر دو درباره ارزشمند بودن معامله‌ با بولگر تردید دارند. از آن بهتر هم یک سکانس ناراحت‌کننده در خانه‌ کانلی و سر میز شام است، جایی که یک گفت‌وگوی جالب درباره نحوه‌ تهیه‌ سس استیک بین بولگر و همکارانش به تهدید نه‌تنها یک نفر، بلکه مرگ 2 نفر می‌انجامد. این سکانس به شما همان بینشی درباره اشتهای بولگر برای جنایت را می‌دهد که دیگر بخش‌های فیلم در انجام آن ناتوانند. همانطور که انتظار می‌رفت، به لطف آن مضمون معامله و طراحی بوستون غرق در فساد، آن نگرانی بابت شباهت فیلم به «رفتگان» اثر گانگستری «مارتین اسکورسیزی» که آن هم مربوط به بوستون بود احساس نمی‌شود. «ختم سیاه» در معرض این مقایسه‌ها قرار می‌گیرد، چرا که تا حدی کارگردانی کوپر تحت تاثیر اسکورسیزی است اما فیلم نمی‌تواند از این مقایسه‌ها سربلند بیرون‌ آید. «این فقط تجارته»، بولگر این را در توجیه جنایت‌هایش می‌گوید. فیلم هم همین حس را دارد.


منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین