متاسفانه الان هنر و تجربه تا حدی به مثابه چتر یدکی چتربازان شده که اگر چتر اصلی باز نشد از چتر یدکی استفاده کنیم که اگر فرود راحتی نداریم حداقل زنده بمانیم . به این معنا که فیلم اگر نتوانست اکران بگیرد ، هنروتجربه هست. جایی که قبلا نبود و باعث سکته تهیهکننده میشد حالا حداقل از سکته جلوگیری میشود.
گروه سینما و تلویزیون: علیرضا شجاع نوری این روزها بابت بازی در نقش عبدالمطلب در فیلمسینمایی محمد رسول الله (ص) و پزشک در فیلم فردا همچنین مسئولیت برگزاری جشنواره کودک و نوجوان برای تماشاگران سینما و اهل مطبوعات چهره و نامی آشنااست. اما شجاعنوری پیش و بیش از اینها و از اوایل دهه شصت برای اهالی و مخاطبان جدی سینما شناخته شده بود . او که از مدیران موثر سینمای ایران در دهه شصت و نیمه دهه ۷۰ بود که به عنوان مدیر بخشبینالملل بنیاد سینما فارابی (۱۳۶۲-۱۳۷۴) نقش به سزایی در معرفی سینمای نوپای بعد از انقلاب اسلامی ایران داشت. شجاع نوری دبیری شش دوره از جشنواره کودک و نوجوان را هم در کارنامه دارد که آخرین آنها هفته گذشته در همدان برگزار شد. او همچنین تهیه کننده ۱۱ فیلم سینمایی از جمله فرش باد (کمال تبریزی ) ، یه بوس کوچولو(بهمن فرمانآرا) و باغهای کندلوس (ایرج کریمی) بوده و در ۹ فیلم سینمایی به ایفای نقش پرداخته است.
به گزارش بولتن نیوز، درباره چگونگی اکران فیلمهای مستقل در سینمای جهان و دوام و بقای گروه و تاثیر آن برسینمای اکران با شجاع نوری به گفتوگو نشسته است که می خوانید:

در گفت و گویی که چندی پیش با شهرام مکری و بهروز افخمی داشتم، افخمی به نقش سینمادار در رواج و شناساندن سینمای مستقل اشاره داشت. مشابه نقشی که در دهههای گذشته سینما کریستال یا عصرجدید برعهده گرفته بودند. آن سالنها خیلی به کاراکتر و سلایق مدیرانشان وابسته بودند. و ما جوان های ۶۰ و ۷۰، در سینما عصرجدید بالاخره فیلمی پیدا میکردیم که حالمان را خوب کند یا حداقل متاعی برای عرضه داشته باشد. افخمی معتقد بود میتوانیم هم چنان در تک سالنهایی فیلمها مستقل و تجربی را اکران کنیم و آن سالنها به سودآوری هم برسد. حالا سئوالم این است که اساسا این پیشنهاد در ایران اجرایی است و اصلا در فضایی که براکران ما حاکم است میشود یک سالن سینمایی ساز خودش را بزند؟
فکر می کنم اگر ما تعداد کافی سالن سینما میداشتیم ،هیچ فیلمی نفروش نبود. پرفروشترین فیلم ما مگر چه تعداد تماشاگر دارد. درحالی که بیننده پرفروشترین فیلم ما تماشاگرانی هستند که فیلمهای با ارزش را دوست دارند. ببینند، مخاطب اگر سالن خوب نزدیک خانهاش باشد حتما به سینما میرود. در واقع ما تماشگر بالقوه داریم اما امکاناتش وجود ندارد. من خودم سالها پیش میخواستم در سالن سینما تئاتر کوچک را فیلمهای شاخصی بگذارم یک تریا هم داشته باشد . تماشاگر آنجا فیلم را با کیفیت خوب ببیند. ممکن است این فیلم «ناخدا خورشید» باشد یا «ای ایران »و «اجاره نشینها» یا «ماهی وگربه».در واقع اکران دو و سوم فیلمهایی که پیشترها اکران شده و کار خودشان را کردهاند .این گونه فیلمها آنجا به نمایش در میآمدند و سهم خودشان را هم از فروش میگرفتند. و بعد یک مجموعه مشترکین درست میکردیم، اطلاعات را به آنها میدادیم، و میتوانستیم در طول سال یک فستیوال سالانه هم داشته باشیم.اما صاحب سالن سینما تئاتر کوچک نمیخواست آن را اجاره بدهد و در هر صورت من هنوز هم به دنبال این ماجرا هستم.
پس شما هم فکر می کنید سالنی با این ویژگی ها سود آور باشد
به طور قطع.
و مشکلی ندارد
اصلا. چون یک ظرفیتی به سینمای ما اضافه میکند و از ظرفیت موجود کم نمیکند و نمیخواهم سالنی را از سهمیه اکران کم کنم.
به لحاظ مجوز و نحوه اکران و برخورد شورای صنفی نمایش چطور؟
فیلمها که حتما مجوز نمایش دارند. شورای صنفی هم مشکلی نخواهد داشت چون این فیلمها جای کسی را تنگ نمیکند و این نوع مکانها با برنامهها و ایدههایی که میتوان برایش داشت وارد سبد معاشرتی تماشاگران شده و از آن سیراب میشود. . فکر میکنم الان هم وقت آن رسیده که هنروتجربه هم دست به چنین کاری بزند. هنروتجربه حتی میتواند با شهرداری وارد گفتوگو شود و تقاضای ۱۰۰ متر زمین در هر پارکی کند . آنجا به آمفی تئاتری تبدیل شود که حتی برنامهها و جلسات شورای محل را هم میزبانی کند ، کنارش کافه زده شود ویک فضای شهری برای اهل مطالعه و گفتوگو به وجود آید هیچ باری هم برای کسی نیست. وقتی در محل باشد مطمئن باشید استقبال هم میشود. هنروتجربه مخاطبش را دارد با این شیوه نبض اجتماع را هم میگیرد. در تقسیمبندی سانسها حتی میشود چند سانس این سالن را به هنروتجربه اختصاص داد و در باقی با توجه به خصوصیات هر محل و جمعیت آن فیلمهای دیگری را اکران کرد. خوشبختانه هنروتجربه انسجامی که دارد می تواند بهترین متولی این قضیه باشد و همه را منتفع کند.هنروتجربه میتواند با شهرداری وارد گفتوگو شود و تقاضای ۱۰۰ متر زمین در هر پارکی کند . آنجا به آمفی تئاتری تبدیل شود که حتی برنامهها و جلسات شورای محل را هم میزبانی کند ، کنارش کافه زده شود و یک فضای شهری برای اهل مطالعه و گفتوگو به وجود آید
شما به دونکته اشاره کردید یکی این که هنر و تجربه باید مقصد باشد نه مرکب
البته من این را از دیالوگ فیلم روزواقعه به عاریت گرفتم…
انشالله آقای بیضایی سلامت باشند . دیگر این که هنر و تجربه سالنهای ویژه خودش را داشته باشد. حالا با این وضعیت فعلی اگر از این مجموعه انباشته فیلمهای اکران نشده عبور کنیم و سپس با سخت گیریهای بیشتری فیلمهای کمتری را انتخاب شوند ، هنر و تجربه میتواند تبدیل به مقصد بشود؟
فکر خوبی است اما نباید منتظر تمام شدن فیلمهای انباشته شده بمانیم. دو سال دیگر ممکن است فیلمهای فعلی تمام شود اما فیلمی که امروز ساخته می شود در نوبت اکران قرار میگیرند ،پس هنر و تجربه از الان باید برود به دنبال پروانه ساخت.
خب این گرفتاری ایجاد نمیکند و شکل دولتیتری پیدا نمیکند؟
نه ، فقط تهیهکننده را وادار میشود انتخاب بکند.الان این بررسی با فیلم انجام میشود آن موقع با پروژه. فیلمنامه در هنروتجربه بررسی میشود ممکن است به فیلمهایی بربخورید که نه هنر است و نه تجربه ، صرف نفروش بودن و در بیابان قدم زدن را که نمیتوان هنر و تجربه دانست. به نظرم مجموعه فیلمهای پشت اکران مانده تمام نخواهد شد . هنر و تجربه خودش باید کمک کند که مقصد بشود نه مرکب ، سینماگران و مدیران هم باید کمک کنند تا این نهاد به صورت اصولی پا بگیرد.چنانچه هنروتجربه در صدور پروانه ساخت تاثیر داشته باشد این گروه میتواند بگوید : «میخواهید فیلم هنروتجربه بسازید اول فیلمنامه را به ما بدهید ،ما به عنوان یک هیات کارشناسی بررسی میکنیم روی آن یادداشتی میگذاریم و به شورای پروانه ساخت میدهیم ،برای سینما و اکران آن هم فکر خواهیم کرد. »هنر و تجربه باید این گونه پای خود را محکم کند. در این شورا باید خبرههای هنروتجربه باشند ، یک کمی هم نیروهای جوان به آن تزریق شود. بعد کمکم تبلیغات را حتی برای اکران سالهای آینده شروع کند .مخاطب وقتی بداند دو سال دیگر قرار است در هنروتجربه فیلم کیانوش عیاری را ببیند ماجرا برایش خیلی متفاوت میشود. اگر چنین حراستی شود مطمئن باشید همه به دنبال هنروتجربه خواهند بود.
به شرط این که سالنهای ثابتی داشته باشد. یکی از مشکلات این است که هنر و تجربه سالن مستقلی ندارد و مستاجر است
اگر برای خودش فیلم داشته باشد میتواند برود و بگوید مثلا من ۱۰ فیلم در نوبت اکران دارم و برای آنها باید سالن داشته باشم ، آن وقت هنروتجربه میتواند ظرفیت های سینما را افزایش دهد. می تواند با ارگانهای مختلفی صحبت کند، مثل محیط زیست، دانشگاهها و بخواهد سالنهایشان را در مواردی که برنامهای ندارند در اختیار هنر و تجربه بگذارند. مطمئن باشید به هنروتجربه بهتر این سالنها را خواهند داد. چون قرار نیست تبلیغ پفک نمکی بشود و محلی برای یک رویداد هنری خواهد بود.. چنانچه هنروتجربه در صدور پروانه ساخت تاثیر داشته باشد این گروه میتواند بگوید اگر میخواهید فیلم هنروتجربه بسازید اول فیلمنامه را به ما بدهید ،ما به عنوان یک هیات کارشناسی بررسی میکنیم روی آن یادداشتی میگذاریم و به شورای پروانه ساخت میدهیم ،برای سینما و اکران آن هم فکر خواهیم کرد
حضور و توجه به سینمای مستقل با تمام انتقادهایی که به آن وارد میشود، چه بده بستانی میتواند باسینمای بدنه و جریان اصلی داشته باشد ؟ چه تاثیری میگیرد یا میگذارد؟
بزرگترین تاثیر به شرط آنکه مقصد باشد این است که به فیلمسازان مولف، متفکر و خوش ذوق امید و انگیزه میدهد ، کم کم به تهیه کنندههای مولف هم پروبال میدهد و ممکن است از تهیهکنندگی نطفه یک پروژه برای مخاطب بهخصوصی بسته شود. در خیلی کشورهای جهان هم الان این اتفاق میافتد. یعنی تهیهکننده صاحب یک ایده است و به دنبال اجرایی کردن آن میرود.این بخش شکل کنشی ماجرا است و بخش واکنشی آن این است که به تنبلها بگوییم که رد هم شدی شدی تابستان ها میتوانی بیایی اینجا. در حالی که اگر هنروتجربه کنشمند باشد مدام رشد میکند و میتواند گسترده شود . چون ذات سینمای بعد از انقلاب هنروتجربه است. منتهی نگرش ما این بود که این سینما مقصد است .نه این که تو نگران نباش ما هستیم حتی اگر میخواهی شلخته بازی هم دربیاوری دربیاور. ما کوتاه نمی آمدیم ، حمایتها و سختگیرها را میکردیم به امید روزی که سینماگران خودشان روی پای خودشان بیاستند. مخاطب وقتی بداند دو سال دیگر قرار است در هنروتجربه فیلم کیانوش عیاری را ببیند ماجرا برایش خیلی متفاوت میشود. اگر چنین حراستی شود مطمئن باشید همه به دنبال هنروتجربه خواهند بود
چرا بخشی از سینمای بدنه ما با هنر و تجربه که تنها نیم درصد سالنها را اشغال کرده موضع دارند؟
ممکن است دلایل مختلف داشته باشد. نمیدانم آن فیلمهایی هم که خیلی خوب میفروشند هم موضع گرفتهاند یانه؟ باید نگاه آماری داشت.. بیشتر آنها احتمالا فکر میکنند که روزیشان توسط هنروتجربه خورده میشود، در صورتی که خودشان نتوانستهاند آن را به دست آورند. پس بخش زیادی از این مسائل بر میگردد به دلایل اقتصادی اگر ما به اندازه کافی ماهی در اقیانوسمان داشته باشیم ماهی گیرها باهم دعوا نخواهد داشت .یکی شاید با قایق کوچک ماهیگیری کند و دیگری با کشتی بزرگ سردخانه دارد اما هردو به اندازه توری که پهن کرده اند منتفع می شوند و دست پر بر میگردند. الان چون کمبود سالن داریم شاید موضعگیری شود.اما هنروتجربه به واسطه اعتباری که دارد می تواند سینماهایی را بگیرد و ….
…سالنها را احیا کند
مطمئن باشید استقبال هم میشود.و فکر می کنم در این صورت چرخه صحیح اکران اتفاق میافتد و کسی هم نک و ناله نمیکند.
شما سالها به عنوان مدیر امور بینالملل بنیاد سینمایی فارابی و پس از آن در مسئولیتهای دیگر و حتی به عنوان یک تهیهکننده با سینمای جهان ارتباط داشتید. اکران ویژه فیلمهای مستقل و خاص به روشهای مختلف که در اروپا و آمریکا – بهخصوص اروپا- وجود دارد را دیده و بررسی کردهاید…
این نوع اکرانها در اروپا بیشتر است چون آن ها درمقابل سینمای پراکران آمریکا -نمیگویم پرفروش – فکر کردند که باید کاری انجام دهند. سینمای مستقل آمریکا هم چنین حرکتهایی انجام داده است اما چون داخل سیستم عریض و طویل سینمای آمریکا است آنها را زیاد نمیبینیم…
حال فکر میکنید گروه هنر و تجربه که به فیلمهای مستقل و تجربی میپردازد چطور میتواند در سینمای ایران با توجه به وضعیت و محدودیتهای سالن و… دوام و بقا داشته باشد و نهادینه شود ؟
ابتدا نکته کوچکی در ذهنم هست بگویم ، به نظر من اصطلاح فیلم مستقل اسم بهتری است تا هنروتجربه . نکته دیگر اینکه هنروتجربه مقصد است نه مرکب،در حالی که متاسفانه در ایران به عنوان یک مرکب از آن استفاده می شود. به این معنا که که از آن به عنوان یک وسیلهای برای بیرون آمدن از یک بحران بهره میگیریم ، بحران فیلمهایی که امکان اکران پیدا نکردند. در واقع هنروتجربه تا حدی یک حرکت واکنشی است .این که چه تعداد فیلم پشت اکران مانده در قالبی مانند هنروتجربه میتوان اکران کرد.
ولی هنر و تجربه فقط مختص اکران فیلم های پشت اکران مانده نیست
می دانم اما به هرحال آن فیلمهای اکران نشده باعث چنین فکری شدند تا سوبسیدی به اکران این فیلمها بدهند .البته فیلمهای درشتی هم بین آنها هست. در بین این فیلمها هستند آثاری که اگر هنر و تجربه را به عنوان مقصد نگاه کنیم هم ساخته میشدند مثل «ماهی و گربه».
در واقع از نظر شما اگر هنر و تجربه را مرکب در نظر بگیریم به مرور زمان آفت خودش میشود
…و به نظرم اکنون تا حدی دارد میشود. متاسفانه الان هنر و تجربه تا حدی به مثابه چتر یدکی چتربازان شده که اگر چتر اصلی باز نشد از چتر یدکی استفاده کنیم که اگر فرود راحتی نداریم حداقل زنده بمانیم . به این معنا که فیلم اگر نتوانست اکران بگیرد ، هنروتجربه هست. جایی که قبلا نبود و باعث سکته تهیهکننده میشد حالا حداقل از سکته جلوگیری میشود.
البته بیش از حدود دویست و پنجاه فیلم از سالهای گذشته متقاضی اکران در هنر و تجربه بودند که فقط ۶۰ فیلم پذیرفته شدهاند
اما به نظرم هنوز آن توقع چتر یدکی را از بین نبردهایم. این که بگوییم ای داد بیداد هنروتجربه هم مرا نپذیرفت این بحث بعدی است . حکایت بازنشدن چتر دوم است، اما کماکان این امید وجود دارد که فوقش اگر فیلم جایی اکران نشد هنروتجربه هست، پس فیلم کمخرج بسازم و سوبسید هم که دارد. این همان آفت است. حرف من این است که ما باید به هنرمند تضمین بدهیم اما نباید او را تنبل کنیم. این روند فیلمساز را تنبل میکند ، به همین دلیل فکر میکنم هنروتجربه باید پروانه ساخت هم صادر کند. یعنی از اول مقصد باید هنروتجربه باشد، نه این که فیلمت را بسازی و تلاشهایت را بکنی اگر نتیجه نداد برای جبران شکست در اکران بیایی هنروتجربه.متاسفانه الان هنر و تجربه تا حدی به مثابه چتر یدکی چتربازان شده که اگر چتر اصلی باز نشد از چتر یدکی استفاده کنیم که اگر فرود راحتی نداریم حداقل زنده بمانیم . به این معنا که فیلم اگر نتوانست اکران بگیرد ، هنروتجربه هست
یعنی از ابتدا هدف اکران در هنروتجربه باشد
فیلمساز باید تعریف داشته باشد و از اول بگوید که من می خواهم این مخاطب را داشته باشم همان بحث مقصد بودن نه مرکب و دستاویز بودن. هنروتجربه اکنون برای خودش اعتبار دارد، اما باید به جایی برسد که یک فیلم ساز بگوید خیلی دلم میخواهد فیلمم در هنروتجربه اکران شود. الان این گونه نیست. در حالی که هنروتجربه شانسش بالاتر از اینهاست. فیلمساز میخواهد کاری بکند و حرفی بزند که تاکنون تجربه نشده و فکر هم میکند خیلی حرف درستی است. او می خواهد در خیار و سکنجبین زرده تخم مرغ بیندازد، و یک کار عجیب با دو مادهای بکند که هر دو دارای ارزشهای غذایی هستند، یکی خنک کننده است و کلسترول را میآورد پایین دیگری کلسترول بالایی دارد .خب بالاخره یکی باید این تجربه را انجام دهد. اما نه این که اتفاقی زرده تخم مرغ در دورریزهای آشپزخانه با سکنجبین خیار ترکیب شود و بعد ببینیم که ترکیب مثلا خوب است و بگذاریم در فهرست جدیدها. در واقع اگر روزی فیلمی مثل ماهی و گربه ساخته میشود به این امید که بگوییم نمیدانم چه اتفاقی میافتد اما اگر بشود خیلی درست است و یک زبان و حرکت جدید مورد نیاز سینماست ،اینجاست که هنروتجربه میتواند بگوید من هستم.
در سینمای مستقل آمریکا یا اروپا درباره نوع اکران فیلمهایی مانند «فیپلش»، «پسرانگی» یا فیلمهای وودی آلن که در مقایسه با بلاک باسترها در سالنهای به نسبت محدودتری اکران میشود و ممکن است فروششان هم خیلی بیشتر از هزینه ساختشان باشد هم برای نحوه اکران از ابتدا تصمیم می گیرند.
تهیه کننده از ابتدا هدفگیری میکند. کارگردان یک قصه دارد یک خواب دیده و میخواهد فیلمش را بسازد ، تا وقتی این بچه به دنیا نیاید تکلیفش مشخص نیست .ما از یک مادر باردار نمیپرسیم می خواهی بچهات چه کاره شود او نه ماه مراقبت کرده تا بچهاش سالم به دنیا یباید و در واقع بعد از آن وظیفه پدر – و در سینما تهیهکننده است- که به فکر آینده این بچه باشد، که متاسفانه در ایران نیست.هنروتجربه اکنون برای خودش اعتبار دارد، اما باید به جایی برسد که یک فیلمساز بگوید خیلی دلم میخواهد فیلمم در هنروتجربه اکران شود
سینمای ایران مدام به نقش تهیه کننده کم توجهی میکند
… او را به مرتبه یک تدارکاتچی تقلیل دادهایم. درحالی که تهیهکننده از روز اول پروژه مخاطب خود را باید هدف بگیرد و به سمت آن حرکت کند. باید تهیهکنندههایی باشند که نبض هنروتجربه را بشناسند و ذهن آرتیستیک هم داشته باشند.
در سینمای جهان هم تهیهکننده از ابتدا تصمیم میگیرد که فیلمش در قالب سینمای مستقل اکران شود دنبال رقابت با بلک باسترها نمیرود
بله او از ابتدا می خواهد فیلمش را در art house اکران کند و برای آن پخش کننده هم دارد. در واقع اینجا شاید پخش فیلمهای هنروتجربه محدود باشد چون دولتی است ولی در اروپا همه art house برای خودشان پخشکننده دارند. در حقیقت از ابتدا مقصد اکران فیلم این مراکز است که باید به آن ها مراجعه و قراردارد ببندد و در زمان تعیین شده فیلم را اکران کند. چنین تهیهکنندهای هیچ وقت نمیگوید به امید روزی که «بن هور» بسازم.او کارش را دوست دارد و لذتش را از تهیه این فیلمها می برد و ممکن است اگر پیشنهاد تهیه فیلمهای نوع دیگر را بدهند، بگوید بلد نیستم چنین فیلمهایی را تهیه کنم .در واقع کلاس کار خودش را دارد. اصلا ربطی به شکست خوردن یا نخوردن فیلم هم ندارد. نکته بعدی که باز تفاوت ما با آنها است، تعداد اکران است که ما محدودیت داریم. این نکته است که ما را مجبور میکند بعضی چیزها را خودش را بیاوریم اما اسمش را نیاوریم. ما به دلیل محدودیت تعداد سالنهای سینما نمیتوانیم به تهیه کننده بگوییم برو برای خودت سینما پیدا کن.
وچون نمی توانیم پای دولت به میان میآید
زنده باد، یک جاهایی مجبور میشویم از قدرت دولت استفاده کنیم. مثل ناظم مدرسه که برای بچه ضعیفها در صف آبخوری جا باز میکند که اگر این کار را نکند تا فردا آنها تشنه پای آبخوری میایستند.
ممکنه این بچه ضعیف خیلی هم باهوش باشد
دقیقا اما نمیتواند جلوی گردن کلفتها بایستد. پس ناظم مجبور به مداخله میشود و ممکن است حتی یک شیر آب را را به این دانشآموزان اختصاص دهد. حال اگر در این مدرسه تعداد شیر آب خیلی زیاد باشد دیگر نیازی به این مداخله نیست. به فرض اگر ما ۴۰۰۰ هزار سالن سینما در ایران داشتیم و هر فیلم میتوانست در سالنهای مناسب خود اکران شود،آن وقت این گروه هنر و تجربه را نداشتیم ، اما سینمای هنر و تجربه را داشتیم.اگر ما ۴۰۰۰ هزار سالن سینما در ایران داشتیم و هر فیلم میتوانست در سالنهای مناسب خود اکران شود،آن وقت این گروه هنر و تجربه را نداشتیم ، اما سینمای هنر و تجربه را داشتیم
و تکلیف را سینمادار و تهیه کننده روشن می کردند
دقیقا. شاید این گونه میشد که سینماهایی مثل عصرجدید، کوروش، ایران ، فرهنگ و…میگفتند که شبها تماشاگران خاصتری دارند که از فیلم های هنری و تجربی استقبال میکنند .در چنین شرایطی کمکم پخش تخصصی این فیلمها هم راه میافتاد و جای خودش را باز میکرد. با این اوضاع مکانیسمی که در بسیاری کشورها وجود دارد را ما هم داشتیم دیگر گرفتاریهای فعلی وجود نداشت. مثلا یک فیلم ساختهاید درباره خیار پوست کندن یک پیرزن دو ساعت هم هست، سعی کردید همه نکات تصویری را هم رعایت کنید اما نمیدانید وضعیت آن چگونه خواهد بود. در کشورهایی که محدودیت سالن ندارد هم این فیلم را ابتدا در سه سینما اکران میکنند ، اگر استقبال شد هفته بعد سینماها را اضافه میکنند و بعد میبینید اکران یک فیلم کوچولویی که مثل «برویچ» همین جوری شروع شد و کمکم هم جا را گرفت. حالا اگر ما هم در ایران محدودیت سالن نداشتیم وجود گروه هنروتجربه معنا نداشت. تهیه کننده میتوانست با سینمادار نحوه اکران فیلمش را تعیین کند. حالا در این میان ممکن است سالنها حتی یک سانس هم نخواهند فیلم خاصی را اکران کنند که در این صورت دولت میتواند این فیلم را در یک سالن کوچک نمایش دهد و یک افتتاحیه جمع و جور برایش در نظر بگیرد و حتی بودجه مختصری به آن بدهد . در این وضعیت شاید آن فیلم مفروض بتواند توجهها را جلب کند و ممکن است نتواند، در هردو صورت تجربه اتفاق افتاده و ما در را به روی تجربیات جدید نبستهایم.
کارگردان هم اقناع میشود
و او هم گوشه دفترچه یادداشتش مینویسد که فیلمی ساختم اما نتوانست با هیچ مخاطبی ارتباط برقرار کند ،شاید حتی آخرش اضافه کند نسل آینده آن را درک میکنند و یک چنین چیزهایی… ولی به هر حال پرونده این فیلم بسته میشود دو نفر دیگر نمیروند شکل همان فیلم را دوباره بسازند. اما در شکل سینمایی که ما داریم تکلیفها روشن نمیشود. و این هم به دلیل فقر امکاناتمان است.متاسفانه تهیهکننده را تا مرتبه تدارکاتچی تقلیل دادهایم. درحالی که تهیهکننده از روز اول پروژه باید مخاطب خود را هدف بگیرد و به سمت آن حرکت کند. باید تهیهکنندههایی باشند که نبض هنروتجربه را بشناسند و ذهن آرتیستیک هم داشته باشند
ما توزیع فقر می کنیم
چون فقر داریم…شما گفتید از فیلمهای متقاضی هنروتجربه سه چهارم تقریبا پذیرفته نشدهاند این تعداد یعنی کارگردان این فیلم ها اقناع نشده ماندهاند…
تازه از تعداد پذیرفته شده هم تعدادی این احساس را دارند که چون نتوانستند اکران عمومی بگیرند مجبور به اکران در هنروتجربه هستند در واقع تک ماده کردهاند.
اما با همه اینها البته تشکیل هنر و تجربه الان و در شرایط کنونی سینمای ما، خیلی خوب است .چون زیربال و پر بسیاری را میگیرد و به آنها کمک میکند و امید و کورسویی است برای فیلم سازان مستقل.
منبع: گروه هنر و تجربه