کد خبر: ۲۹۲۵۵۳
تاریخ انتشار:

راز خونین ناپدید شدن دلال گوسفند

وقتی تیرم به سنگ خورد نقشه انتقام مرگباری را در ذهنم طراحی کردم و مرد 55 ساله را به قتل رساندم.

به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه ایران، این گفته‌های جوانی است که به خاطر حق کمیسیون ناچیز به اتهام قتل مرد روستایی بازداشت شده است.

به گزارش شوک، روز دهم مردادماه بود که مرد 55 ساله از خانه‌اش در روستای سنگ بست شهرستان فریمان خراسان رضوی بیرون زد. این مرد که دلال گوسفند بود، دیگر به خانه برنگشت و خانواده‌اش با نگرانی ناپدید شدن او را به پلیس 110 اعلام کردند.

تحقیقات پلیس دراین باره آغاز شد تا اینکه پس از گذشت 48 ساعت جسد غرق به خون مردی ناشناس در حالی که از ناحیه سر نیز بشدت دچار آسیب شده بود در بیابان‌های اطراف روستای «سنگ بست» کشف شد.

کارآگاهان پلیس آگاهی فریمان با پیگیری‌های علمی در این باره دریافتند جسد متعلق به مرد 55 ساله‌ای است که خانواده‌اش ناپدید شدن او را اعلام کرده‌اند. تحقیقات بعدی با توجه به مشاهده آثار خون‌ریزی در نزدیکی خانه مقتول، پلیس را دربرابر یک معادله مجهول قرار داد. به دستور قاضی «جعفری» تحقیقات پلیسی برای کشف راز یک جنایت هولناک آغاز شد.

دستگیری عامل جنایت

رئیس پلیس شهرستان فریمان در این باره به شوک گفت: کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان فریمان در تحقیقات علمی خود مشغول چیدن پازل این جنایت هولناک شدند و با دستگیری 5 مظنون، پیگیری علمی این پرونده ادامه یافت. سرهنگ افشار نجاتی افزود: بازجویی‌های تخصصی از افراد مظنون آغاز و بی‌گناهی چهار تن از آنان ثابت شد، اما یکی از این افراد با تناقض‌گویی‌هایی که داشت خود را در بن‌بستی گرفتار کرد که چاره‌ای جز افشای راز جنایتی هولناک را در پیش روی خود نمی‌دید. محمدرضا که روز یکشنبه هفته گذشته دستگیر شده به ارتکاب جنایت اعتراف کرد. متهم به افسر بازجو گفت: با خودروی سواری پراید شخصی‌ام مسافرکشی می‌کنم. چندی قبل در جریان انجام معامله مرد 55 ساله قرار گرفتم. غلامرضا که دلال گوسفند بود قول داد در صورت انجام این معامله مبلغی ناچیز به عنوان کمیسیون به من بدهد چون از مشکلات مالی رنج می‌برم دلم را به این پول خوش کرده بودم اما غلامرضا، معامله را به هم زد. با این کار دچار اختلاف حساب شدیم وکینه به دل گرفته بودم.

روز حادثه، او را دیدم که از خانه‌اش بیرون آمده بود. با ماشین به غلامرضا زدم. زخمی شده بود. اصلاً نمی‌فهمیدم چه کار می‌کنم. با سنگ هم به سرش ضربه زده و جسد غرق به خونش را به بیابان‌های اطراف روستا بردم و رها کردم اما از این کارم عذاب وجدان داشتم تا اینکه دستگیر شدم.


منبع: روزنامه ایران

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین