کد خبر: ۲۳۳۹۱۴
تاریخ انتشار:
نگاهی به فیلم جنجالی «شهرام مُکری»؛

«ماهی و گربه» یا «خرچنگ و قورباغه»؟!

با این همه، ما در این نوشته قصد داریم ضمن توجه به این نکات فرامتنی، بیشتر (تا آنجا که مُکری و «ماهی و گربه»اش اجازه دهند) به این اثر سینمایی به عنوان یک اثر سینمایی بپردازیم و حواشی را بگذاریم برای حاشیه سازان و حاشیه پردازان بسیاری که گرد این گرداب حوادث، پروانه اند.
«ماهی و گربه» یا «خرچنگ و قورباغه»؟!
گروه سینما و تلویزیون، «ماهی و گربه» الحق و الانصاف که فیلم پرسروصدایی است، فیلمی که باوجود اکران محدود تحت پروژۀ «هنر و تجربه» واکنش های بسیاری را برانگیخت و هر روز در یکی از رسانه های کثیرالانتشار وطنی و فراوطنی تیتر شد. با این همه این حواشی بسیار پیش از اکران متفاوت آن و شاید از جشنوارۀ فجر پیش و در پی ماجرای عدم نمایش آن در این ویترین سینمای ایران که به دلیل آن که برخلاف قوانین جشنوارۀ فجر، پیش از این جشنواره در فستیوال های بین المللی نمایش داده شده بود، از حضور در فجر بازماند، شروع شد. به این اعتبار می توان به این گزاره نیز قائل بود که حواشی و جار و جنجال «ماهی و گربه» حتی پیش از آن که به عنوان یک اثر هنری به نمایش دربیاید، شروع شده بود.

به گزارش بولتن نیوز، با این همه، ما در این نوشته قصد داریم ضمن توجه به این نکات فرافتنی، بیشتر (تا آنجا که مُکری و «ماهی و گربه»اش اجازه دهند) به این اثر سینمایی به عنوان یک اثر سینمایی بپردازیم و حواشی را بگذاریم برای حاشیه سازان و حاشیه پردازان بسیاری که گرد این گرداب حوادث، پروانه اند.

پیش از هرچیز، ذکر این نکته دربارۀ این اثر خطیر سینمای تجربی ایران ضروری است که حاصل کار و تجربۀ کارگردان جوان و جسورمان، البته قابل قبول و رضایت بخش است. حتی این را هم بد نیست ضمیمه کنیم که برخلاف نظر برخی از منتقدان افراطی و بدبین، مُکری اگر تنها یک کار را به درستی انجام داده باشد، آن است که فیلم متفاوتش خسته کننده نیست.

با این همه در ازای اعتراف به این مسئله، باید بر شق دیگر ماجرا نیز تاکید بگذاریم که این اثر بی بدیل سینمای ایران (و حتی جهان) کار درخشانی نیست. به بیان دیگر، «ماهی و گربه» نه اثری است که سازنده اش را سرافکنده و مغموم سازد و نه آن که خالقش (بهتر است بگوییم مخترعش) را مفتخر!

«ماهی و گربه» یا «خرچنگ و قورباغه»؟!حال اما به راستی ماجرای این «ماهی و گربه» چیست؟! آنچنان که در طرح داستانی اش آمده، «ماهی و گربه» داستان چند دختر و پسر دانشجوست که برای شرکت در جشن بادبادک‌بازی به شمال کشور رفته‌اند. در همسایگی کمپ آن‌ها رستوران – کلبه‌ای قرار دارد که سه مرد در آن زندگی می‌کنند. در اطراف این منطقه شکاری وجود ندارد و رستوران به گوشت نیاز دارد. جز جوانان کسی در این اطراف نیست ...

با این همه شاید مهمترین انتقادی که بسیاری از مخالفان آن ابراز داشته و دارند، در خصوص دومین واژه ایست که در طرح آن آمده؛ داستان! می گویند، «ماهی و گربه» داستان ندارد. این درحالی است که موافقانش نیز همین جمله را این بار به عنوان جنبۀ مثبت اثر تکرار می کنند و با افزودن صفتی ارزش گذارانه، می فرمایند: «ماهی و گربه» داستان خطی ندارد. برای قضاوت دربارۀ این که کدام گذاره بیشتر به واقعیت نزدیک است، باید به سراغ خود اثر برویم.

«ماهی و گربه» یا «خرچنگ و قورباغه»؟!

در نگاه نخست، حداقل نکته ای که می توانیم بگوییم این است که اثر تجربی مُکری آن چنانکه خود او نیز چندین و چند باری با تبختر تام و تمام اعلام نموده، مقید به داستان گویی نیست. با این همه به نظر می رسد در این مورد نیز نمی توان همچون اکثریت قریب به اتفاق مواقع به اظهارنظر صاحب اثر دلخوش کرد. به بیان دیگر، اتفاقاً «ماهی و گربه» وظیفه دارد، به عنوان اثری که از ابتدا تا انتها و در تمام جزئیات ساختاری سینمایی اش (از موسیقی و افکت های صوتی گرفته تا آن مهمترین ویژگی اثر که همانا ویژگی های بصری و نوع تصویربرداری فیلم است) سعی در ایجاد دلهره در مخاطب دارد که می خواهد به عنوان یک «اسلشر»، درامی دلهره آور و وحشتناک برای مخاطب تعریف کند.

«ماهی و گربه» یا «خرچنگ و قورباغه»؟!این درحالی است که ازقضا «ماهی و گربه» در تمام مدت و حتی می توان ادعا کرد در تک تک دیالوگ ها، تمامی تلاش خود برای روایت گری و ایجاد خرده داستان هایی برای ایجاد یک شاکلۀ داستانی تمام و کمال را به کار می بندد. اما دلیل این که چرا در پایان داستانی در کار نیست را باید از ضعف اثر دانست.

به بیان دیگر، شخصیت های توخالی و بی نمک «ماهی و گربه» که آنچنان بی درد و بی احساسند و آنچنان از هرگونه دغدغه، خواست، هدف و هر آن چه به یک انسان مربوط است، خالی اند، قادر به داستان گویی نیستند و نخواهند بود. و در حقیقت به همین دلیل است که کل کلام و واژگان تشکیل دهندۀ این اثر سینمایی را جملاتی مبهم و نامربوط و پوچ تشکیل می دهند. و در حقیقت به همین دلیل است که آدم های «ماهی و گربه» بیش از آن که شبیه شخصیت های سینمایی باشند، شبیه صداهایی اند در شعری سوررئال که باوجود آن که از دهانشان کلاماتی ساده بیرون می آید و حتی باوجود آن که این کلمات با صرف و نحوی معمول کنارهم چیده شده اند، معنایی منتقل نمی کنند و تنها موسیقی میسازند.

اینجا بد نیست، از موسیقی «ماهی و گربه» که در کنار فیلمبرداری بی نقص آن، جزء معدود نقاط مثبت آن است نیز یادی کنیم. کریستف رضاعی، آهنگساز موسیقی متن فیلمی است که بسیار بر این عنصر سینمایی متکی است و رضاعی نیز از این موقعیت به خوبی بهره برده و با دخالت در همۀ آنچه به صوت و صدا در فیلم مربوط است، پای خود را از دایرۀ آهنگسازی فراتر برده و بر فیلم مُکری افزوده است.

«ماهی و گربه» یا «خرچنگ و قورباغه»؟!با این همه، نکتۀ بسیار ظریف آنجاست که فیلمی که به جای هر کلام و صحنه و موقعیتی، قصد دارد در یک ترانه و موسیقی خاتمه یابد، از آهنگساز قدرتمند خود در آن صحنه بی بهره مانده و با ساده انگاری و ساده پسندی، پردۀ واپسین را به آهنگسازانی به غیر از آهنگساز موسیقی متن اثر سپرده یا بهتر است بگوییم، رضاعی با هوشمندی پای خود را از این فاجعۀ تصویری که در صحنۀ پایانی «ماهی و گربه» به نمایش در آمده، پس کشیده و شریک جرم نشده است. آنجا که همه چیز تنها به دلیل آن که دوربین همچون بالن به هوا می رود، به هوا رفته و ناتمام باقی می ماند و مخاطب بی نوا تنها می ماند با گروه موسیقی جوانپسند و خوش قیافه ای که با ترانه ای ضعیف فیلم را سرهم بندی و ختم به خیر می کند.

از این ها که بگذریم اما از یک نکتۀ بسیار حیاتی نمی شود به این راحتی ها عبور کرد و آن تعهد فیلم، داستان آن، ساختارش و ... به خودش است. به بیان دیگر آن جا که «ماهی و گربه» حتی به مدعیات روایی (یا اصلاً غیر روایی) خودش هم تعهدی ندارد و به راحتی طرح داستانی جذابش را فراموش می کند، چگونه مخاطب می تواند به آن متعهد مانده و تماشایش کند.

به بیان دیگر درحالی که در بیش از نیمی از فیلم سعی در بیان این یک جمله است که بنابر افسانه ای معاصر و دلهره آور، هر سال یک دختر در حاشیۀ مراسم بادبادک بازی دانشجویی در جنگلی انبوه و بکر ناپدید می شود و به بیانی شاعرانه تر، جنگل (این شخصیت اصلی «ماهی و گربه» به اعتراف موافقان و مخالفان اثر) هر سال دختری از مردمان شهر را اسیر خود می کند، در طول فیلم، کارگردان هرجا دلش می خواهد، این طرح زیبا را در هم شکسته در انتها نابود می کند.

«ماهی و گربه» یا «خرچنگ و قورباغه»؟!

درحقیقت درحالی که زیبایی برای چنین داستانی این است که باوجود تمام مراقبت ها و تلاش های آدمیان، در نهایت باز جنگل موفق به ربودن یک دختر (نه دو یا چند دختر و یک یا چند پسر) می شود، در «ماهی و گربه» بعضی ها ناپدید می شوند، بعضی ها حتی سلاخی می شوند، یکی پایش لای برگ ها پیدا می شود، یکی توگویی خودکشی میکند، یکی را برق می گیرد حتی و بعضی ها احتمالاً بادبادک هایشان را جمع می کنند و بی دردسر بر می گردند سر کلاس درس و کار و زندگی ... اما اگر همه نشان هایی که از جسد را بتوان در یک شخصیت زن فیلم جمع نمود و به این نتیجه رسید که باوجود مراقبت ها، در نهایت مقتول «ماهی و گربه» همان تنها دختری است که به طرزی هنرمندانه صحنۀ قتل او تصویر می شود، آنگاه باید تمام ادعای مان دربارۀ عدم وجود داستان در فیلم را پس بگیریم و بپذیریم که این اثر درخشان به لحاظ فرم، حرف های بسیاری نیز در روایت و داستان گویی داشته است.

«ماهی و گربه» یا «خرچنگ و قورباغه»؟!در غیر این صورت، این عدم تعهد «ماهی و گربه» به طرح و ادعایی که از ابتدا پرداختش کرده، در حقیقت مهمترین ضعف این فیلم تجربی است. به بیان دیگر، ما حتی می توانیم ایراد بگیریم که اساساً چرا جنگل می خواهد هر سال یک دختر را قربانی بگیرد. بر اساس چه منطقی و در چه دنیایی چنین قراردادی را باید بپذیریم. با این همه، حتی اگر این قرارداد را بر اساس خواست کارگردان هم قبول کنیم، این که در انتها شخصیت ها بی تکلیف رها می شوند را نمی شود، پذیرفت.

این درحالی است که در «ماهی و گربه» بسیارند، شخصیت هایی (البته اگر استفاده از این اصطلاح برای آدم های این فیلم درست باشد) حرف هایی بی معنا می زنند و فرجام هایی بی معنا نیز می یابند. شخصیت هایی که بعضاً آنچنان تفاوتی حتی با یکدیگر ندارند و همگی به یک اندازه لوس، به یک اندازه بی پشتوانه و بی دغدغه و حتی به یک اندازه توخالی اند. به بیان دیگر می توان این رعایت انصاف نویسنده در خلق شخصیت هایی یکسان را تنها نکتۀ مثبت(!) فیلم دانست و احیاناً از ایشان برای مشاغل حساسی چون قضاوت بهره برد!!!

به همۀ این شخصیت های سطحی بازی های سطحی تر و باسمه ای بازیگران (نابازیگران) فیلم را هم که بیافزاییم، حاصل کار می شود آنچه به زعم سازنده اش «ماهی و گربه» است و به زعم بندۀ کمترین «شتر گاو پلنگ» یا حتی «خرچنگ و قورباغه»!

«ماهی و گربه» یا «خرچنگ و قورباغه»؟!

با این همه، حیف است که این همه از «ماهی و گربه» بگوییم و از کیفیت شگفت انگیز بصری آن چه به لحاظ آن چه به کیفیت بی بدیل کار کلاری به عنوان مدیر فیلمبرداری مربوط می شود، چه به لحاظ آنچه به کار قابل قبول طراحان صحنه، گریم و نیز چه به لحاظ آن چه به کار خود مُکری، کارگردان و تیم کارگردانی مربوط می شود، حرفی به میان نیاوریم. این درحالی است که «ماهی و گربه» به این لحاظ آن چنان ظریف و دقیق، مهندسی شده که دیگر جای هیچ حرفی را نیز باقی نگذارده و نمی گذارد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین