کد خبر: ۲۱۶۸۱۶
تاریخ انتشار:
نگاهی به «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران ...» آخرین ساختۀ بهروز افخمی؛

فیلمی شیرین با داستانی سرراست اما کاملاً معمولی

در «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران...» ما با فیلمی دربارۀ انسان ها رو به روبرویم. فیلمی دربارۀ نبودن انسان ­ها و تاثیر فقدان­شان بر روی یکدیگر. رفتن و بازگشتن، مهاجرت و تحصیل و خانواده! فیلمی که به هرحال، پیش از هر چیز دربارۀ شهدخت فیروزکوهی­ست.
فیلمی شیرین با داستانی سرراست اما کاملاً معمولیگروه سینما و تلویزیون، بهروز افخمی را می­ شناسیم و با تجربۀ حرف ه­ای او آشنا هستیم، کار قبلی او «سن پترزبورگ» را که فیلمنامۀ نوشتۀ پیمان قاسم­خانی داشت، دیده ایم. افخمی اما این بار فیلمنامۀ مرجان شیرمحمدی را به دست گرفته و دنیای او را به تصویر کشیده است. در این فیلم گوهر خیراندیش، مهدی فخیم زاده و مرجان شیر محمدی به همراه تعدادی بازیگر کم­ تجربه تر و بعضاً جدید باهم هم­کاری کرده ­اند و نتیجۀ نسبتاً خوبی به دست آورده ­اند.

به گزارش بولتن نیوز، بارها شده که در بررسیِ کارنامۀ کاری هنرمندانی که می­ شناسیم، دریابیم بسیاری از آثار دیگری که فکر نمی کردیم به هنرمند موردنظرمان ارتباطی داشته باشند، توسط او نوشته شده یا مثلاً او آن را تدوین کرده است و کم نیستند کارنامه ­هایی ضد و نقیض که در آن­ها یک اثر، اثر 10 سال پیش از همان "مولف" را نقض می­ کند (اگر بتوانیم به درستی این کلمه را به کار ببریم).

بالاخره زمان می­ گذرد و تغییر ناگزیر است، ماهیت تغییر متفاوت است اما، گاهی کارگردانی چون کراننبرگ با تغییری نه در ماهیت خود بلکه در مادۀ مورد استفاده­ اش، محاسبات را به نفع خود تغییر می دهد و می­ تواند از خود به عنوان کارگردانی صاحب فکر دفاع کند اما کراننبرگ همان کراننبرگ پیش از تغییر است و ذات نگرشش به جهان متحول نشده. خوب این یک چیز است و این­که بچرخیم و بچرخیم تا ببینیم اوضاع و احوال زمانه ما را کجا نگه می­ دارد، چیز دیگری­ست. که البته اینجا تقریباً هیچ کسی از این قاعده مستثنی نیست. جامعۀ انسانی و تولیدات هنری هر کشوی با یکدیگر نسبتی مستقیم دارند. در اوج زوال منحصر به فردِ اخلاقیات باید منتظر آثار منحصر به فرد نیز باشیم.

فیلمی شیرین با داستانی سرراست اما کاملاً معمولی

در «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران...» ما با فیلمی دربارۀ  انسان ها رو به روبرویم. فیلمی دربارۀ نبودن انسان ­ها و تاثیر فقدان­شان بر روی یکدیگر. رفتن و بازگشتن، مهاجرت و تحصیل و خانواده! فیلمی که به هرحال، پیش از هر چیز دربارۀ شهدخت فیروزکوهی­ست.

شهدخت

شهدخت فیروزکوهی، زنی از طبقۀ مرفه قدیمی، زیبا، مهربان، دلسوز و عاشق شوهر و فرزندانش و البته جسور!

فیلمی شیرین با داستانی سرراست اما کاملاً معمولی

نه جسارتی عیان که جسارتی فروخورده در طی سالیان اما نه کاملاً هم فروخورده چراکه گذراندن زندگی و بزرگ کردن و تامین رفاه و سعادت چندین فرزند همراه با شوهرش که به خاطر حرفه اش، آنچنان هم در تحمل بار این سنگینی کمکی نکرده، خود نشان دهندۀ جسارت شهدخت است و عشقش به زندگی و همۀ آنچه که ثمرۀ زندگی و از آن خود می­ داند. شهدختی که گوهر خیراندیش با کیفیتی کم نظیر، اجرایش نموده است.

پرویز

فیلمی شیرین با داستانی سرراست اما کاملاً معمولیپرویز همسر شهدخت فیروزکوهی­ست. بازیگر مشهور و قدیمی سینما. بازیگری تمام عیار که نقش او را مهدی فخیم زاده بازی کرده است. مردی که هر لحظه یک شوخی یا تکه کلامی بانمک در آستین دارد. چه وقتی که پای تلفن با دخترش حرف می ­زند یا به رفیق قدیمی ­اش زنگ می­ زند و چه زمانی که با خودش حرف می ­زند، همواره چیز بامزه­ ای می­ گوید. آن هم به گونه­ ای که انگار خودش آنچنان هم به این موضوع آگاه نیست و به خاطر سالیان سال بازیگری و اینجا و آنجا کارهای متفاوت کردن، به عادتش تبدیل شده است. پرویز نیز مثل بسیاری از انسان­ هایی که نمونه ­اش کم نیست، آزاداندیش است (البته  تا آن جا که این آزاداندیشی با منافعش در تضاد نباشد!) حتی اگر این امر وابسته به آزادی و احترام نسبت به همسرش باشد. ماجرای فیلم از آنجا شروع می شود که پرویز چیزی را برای زنش نادیده می گیرد که قابل بخشش نیست! حتی به خاطر یک عمر زندگی مشترک هم نمی ­توان از آن گذشت و همین هم باعث می ­شود که شهدخت تمام این سال­ ها را نادیده بگیرد و خانه را ترک کند.

ماجرای فیلم از آنجا جدی می شود که بر اثر یک اتفاق، شهدخت فرصت بازی در نقش مقابل همسرش را به دست می ­آورد. با این حال، باوجود بی ­علاقگی شهدخت، فقط و فقط عدم اطمینان و پشتیبانی همسرش باعث می ­شود که او به پذیرفتن این نقش ترغیب شوده و برای اثبات خود به همسری که به او باور ندارد، کار را بپذیرد و اتفاقاً به نحوی از پس این مهم بر می آید که جشنواره­ های داخلی و خارجی جوایزشان را با افتخار به او اهدا می کنند و از این جا شهدخت، دیگر فقط یک مهندس که همسر بازیگری معروف است، نیست؛ بلکه خود به ستاره ای نوظهور در عالم سینما تبدیل شده است و همینجاست که مردانگی پرویز تهدید می­ شود و دچار این توهم می­ شود که زیر سایۀ همسرش قرارگرفته و ترکیبی از حسادت، غیرت، تحجر، بچگی و خام اندیشی باعث می­ شود که به خودش جرات دهد که به همسرش اجازۀ بازیگری در فیلم دیگری را ندهد. اما شهدخت هم کوتاه نمی آید و تعدی به آزادی اش را نمی­ پذیرد و به قهر به خانۀ پدری ­اش در نیاک سفر می­ کند.

آذر

آذر که نقش او را مرجان شیرمحمدی بازی کرده، دختر پرویز و شهدخت است که به طور ناگهانی از لندن به تهران می ­آید و همه را شگفت زده می کند. با ورود آذر به داستان پرشی از رابطۀ میان پرویز و شهدخت به فرزندشان و نسل بعدی آن­ها صورت می­ گیرد. آذر می­ آید و با کوله باری از مشکلاتش، مشکلات میان پدر و مادرش زیر سایه­ مشکلات او پنهان می شوند و رنگ می بازند. از اینجا دیگر سروکار ما با آذر است! هنگامی که پدر به او می ­گوید، مادرت قهر کرده اما خودش چندساعت دیگر برمی­ گردد، آذر با لحن معنی­ داری می ­گوید: "اگر مادر منه که بر نمی­گرده به این آسونیا" و این یعنی آغاز ماجراهای اصلی فیلم با ورود آذر به تهران

فیلمی شیرین با داستانی سرراست اما کاملاً معمولیآذز جوانی شهدخت و ادامۀ نسل شهدخت و زنانی همچون اوست. شهدختی که در درون آذر ادامه یافته خیلی وقت است که شکست خورده و نتوانسته دوام بیاورد و مادر تازه درحال کشف این است که کجای کار اشتباه کرده است! آنجا که حق خودش را نادیده گرفته و این همان جایی­ست که آذر از آن ضربه خورده است و هیچ نگفته و سکوت کرده! البته شاید بتوان گفت فیلم نهایتاً به مشکلات و ناکارآمدی­ های موجود در رابطۀ میان زن و مرد اشاره دارد و از این جهت نمی­ توان فیلم را فیلمی زنانه­ دانست. چراکه پرویز، مرد اصلی داستان است و وزنه را به سمت خودش سنگین می ­کند.

همه برای دیدن آذر به نیاک می ­روند. بار دیگر همان ماجرای همیشگی فیلم های ما پیش می آید و با جمعی از آدم­ ها با ویژگی­ های متفاوت که البته در سطح باقی می ­ماند، رو به رو هستیم و همین دورهم آمدن انسان ها باعث می­ شود که شناختی نسبی­ از همۀ آن­ها برای مخاطب پدید آید اما همواره آذر و شهدخت و پرویز هستند که موضوعیت دارند. مادر و دختری که هر دو به نحوی احساس شکست می ­کنند و می­خواهند زندگی هدر رفته را جبران کنند. اما همین به تنهایی نمی­ تواند مخاطب پسند و بامزه باشد پس باید منتظ چه چیزی باشیم؟

فیلم با تابوشکنی­ ها و شوخی­ های زبانی و نمک ریختن ­های گاه و بی­گاه «راوی» ­ای که گاه ناغافل می ­آید و می رود و به شخصیت ها سر می­ زند، توانسته مخاطب را راضی از سالن سینما به خانه بفرستد. کلمۀ By sexual به معنی دوجنس گرا چیز جدیدی­ست و تاکنون در فیلمی به صراحت این را به فردی نسبت نداده ­اند و البته اینجا هم پای یک مرد انگلیسی در میان است! و در ادامۀ فیلم با این مفهوم به شیوه ­های مختلف شوخی می­­ شود و پرویز از آن به عنوان یکی از پنچری های بزرگ یاد می کند و می­ گوید مردی که پنچری کوچک نداشته باشد، پس حتماً یک پنچری بزرگ خواهد داشت. شوخی­ هایی که دربارۀ این مسئله صورت می­ گیرد، قضاوتی را با خود دارد که در بافت اجتماعی­ ای که فیلم در آن جریان دارد، قابل توضیح است و البته این قضاوت ها آنقدر مضحک هست که بشود آن را جدی نگرفت.

فیلمی شیرین با داستانی سرراست اما کاملاً معمولی

یکی از نقاط قدرت فیلم استفادۀ بجا از طبیعتی بسیار زیبا و چشمگیر، به نفع مفهوم فیلم و در همان راستای نوستالژی آذر و سرخوردگی او و سفر روحی ­اش به سرزمین مادری­ است. آذر به محیطی برمی ­گردد که مادرش در آن رشد کرده و هوایی را تنفس می­ کند که کودکی تکه تکه اش در آن غرق شده و حال بازگشته تا تکه های این پازل و معمای شکست خود را در سرزمین مادرش، پیدا کند.

بازگشت به خویشتن و خانه ­ای که هم به آن تعلق دارد و هم آن را مقصر می­ داند. در جایی از فیلم که آذر و پرویز درحال قدم زدن در دل طبیعت و گفت و گویی پدر و دخترانه اند، دوربین به آرامی از آن دو دور می­ شود و در نمایی زاویه باز آن­ها را گمشده در فضای بی ­انتهای اطرافشان و درعین حال برجسته و در حال حرکت و سفر و رشد نشان می دهد. اینجا نه فقط رشد آذر که پرویز هم درحال بزرگ شدن است، پیرمردی که هنوز فکر می­ کند بچه است، می­ خواهد خودش را باز بشناسد؛ می­خواهد علّت شکست دخترش و مسئولیت خود را در این باره بازیابد، می­ خواهد علّت ناراحتی نزدیک­ترین زنان زندگی­ اش را درک کند و بفهمد کجای کارش ایراد داشته! پرویز درحال صحبت کردن با آذر است و او را نصیحت می ­کند و گه گاهی با شوخی­ ها و تکه­ های کلامی اش او را می ­خنداند. دو فردی که در عین خویشاوندی عمیقی که با هم دارند، تنها هستند و این افراد تنها و پُر از رمز و راز گاهی قادر به گفتن تمام حقیقت به یکدیگر نیستند، و خاطره و ارتباطی روحی­ که هر کدام­شان از این محیط دارند، مجزا از هم هستند و در این نقش بستن­ های طبیعت در جان و روح آدم­ ها و حس غریب وابستگی به خاک، هرکدام کلیت ­ هایی مجزا از یکدیگرند و این محیط است که در کلیت خود، آنها را به هم پیوند می­ دهد و باعث نزدیکی­ شان به هم می­­ شوند.

فیلمی شیرین با داستانی سرراست اما کاملاً معمولیفیلم شروع و پایان مناسبی دارد. ممکن است به نظر بیاید که مسئلۀ شهدخت و پرویز را نسبتاً حل نشده باقی می­ گذارد اما در سکانس پایانی کمی به این امر رسیدگی می­ کند و نشان می ­دهد که تجربۀ سفر به نیاک تغییراتی را در پرویز هم به وجود آورده؛ تغییراتی که سال­ ها زندگی مشترک نتوانسته بود، به وجود آورد.

به هرحال پایان یک فیلم آن قدر مهم و تعیین کننده است که کمتر شاخص ه­ای در فیلم می­ تواند، اینقدر تاثیرگذار باشد و قواعد و شرایط را به نفع فیلم بچرخاند و سازگار کند. تا حدی که یک پایان خوب می­ تواند یک اثر ضعیف را هم از خاک بلند کند و به نتیجه نزدیک کند.

اما در کل باید به این موضوع اشاره کرد که واکاوی در شخصیت­ های فیلم نصفه و نیمه است. با توجه به اینکه موضوعی که انتخاب شده اقتضای چنین کاری را دارد و فیلم در رسیدگی از سطح به عمق شخصیت ها لنگان لنگان پیش می ­رود و در آخر موفق هم نمی­­ شود، حق مطلب را در این خصوص تمام و کمال بیان کند.

فیلم به لحاظ ژآنری، میان کمدی و درام واقع گرایانه در جریان است و در فضای طنز، به نسبت قوی تر خود را نشان داده است. ضعف موجود در شخصیت­ های فیلم را تا حدودی بازی خوب بازیگران توانسته جبران کند اما نه درمورد شخصیت آذر و تاحدودی هم پرویز. بماند که گوهر خیراندیش، شهدختی ماندگار در سینما از خود به جای گذارده است. با این حال بازی آذر به خوبی پرداخته نشده و مخاطب توانایی ایجاد سمپاتی با او را ندارد، بازی بی روح و کلام کش دار و دیالوگ های"خارجی" او تلاش مخاطب را در برقراری ارتباط با اشک­ ها، خنده ­ها و مشکلات آذر عقیم می­ گذارد. آیا مخاطبِ زن فیلم می توانند در این ارتباط موفق تر باشند؟ اینطور فکر نمی­ کنم. البته اندکی هم به این خاطر است که آذر فرزند نازپروردۀ خانواده ­ای مرفه و قدیمی­ست که از زمانی که هویتش به عنوان فردی بزرگسال در حال شکل گیری بوده، در خارج از ایران زندگی می ­کرده و تقابل میان سردی آذر و گرما و شوخ طبعی خواهرش شاید به همین دلیل است و معنای نامش نیز از این منظر کنایه آمیز است. اما این چیزی به بازی بد مرجان شیر محمدی اضافه نمی­ کند.

فیلمی شیرین با داستانی سرراست اما کاملاً معمولیدرمورد شهدخت باید گفت اگر هر بازیگر دیگری به جز گوهر خیراندیش نقش او را بازی می­ کرد، نتیجۀ کار به این خوبی از آب در نمی ­آمد. صاف و سادگی به همراه جسارت و معصومیت همراه با شوخ طبعی ناخودآگاه او در لحظات مختلف فیلم، وانسته شخصیت شهدخت را جا بیاندازد. مهدی فخیم زاده نیز در توانسته طنز خود را تقویت کند و در این کار موفق تر هم به نظر می ­رسد. ولی فیلم درجاهایی دارای حفره­ هاییست که از فیلمی که برندۀ جایزه­ی سیمرغ بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم فجر است انتطاری بیش از این می­ رود. برای مثال رابطۀ میان پرویز و بهرام(شخصیتی فرعی که میان فیلم وارد می­ شود و به نظر می­ آید، حالا حالاها ماندگار باشد و نقش او را رامبد جوان بازی می­ کند) شکل می گیرد، کمی بی مایه و احمقانه به نظر  می رسد، ولی باتوجه به پایان خوشی که فیلم در جهت رسیدن به آن است، این امر تا حدی قابل توجیه است.

با احتساب این موارد چه چیزی باعث می­ شود که پس از تمام شدن این فیلم مخاطب راضی از سینما بیرون بیاید؟ آیا تنها به خاطر وجه طنازانۀ آن است؟ داستان سرراست و پایان بندی آن؟ بازی های فیلم و ارتباط با شخصیت ها و دنیای فیلم؟ زبان آزاد و تا حدی بی پروای فیل؟

همۀ این موارد به یک نسبت در پدید آمدن تجربه ­ای خوشایند دست داشته­ اند. البته همۀ این­ ها در پس زمینۀ طبیعت زیبای نیاک. فیلم در هیچ کدام از وجوه خود زیاده روی نکرده اما توانسته مادۀ مورد استفادۀ خود را در جهتی خوشایند طبع به کار ببرد و این یکی از چندین راه ممکن است. و کار خود را با دقت انجام داده است یعنی آن موقع که شهدخت معروف می ­شود، قهر می­ کند و پرویز تنها می­ ماند در یک طرف باقی می­ ماند و ادامۀ این داستان قابل پیش بینی نبود اما وقتی آذر می­آید و همه در نیاک جمع می­­شوند از اینجا به بعد اتفاق خاص دیگری نمی­افتد و همه را می­توان پیش بینی کرد.

فیلمی شیرین با داستانی سرراست اما کاملاً معمولی

فیلم در کلیتش در تاریخ سینمای ایران و پارادایم فیلم­ های رئالیستی خانوادگی با چاشنی طنز جایگاه مناسبی دارد و به نظر می رسد، موجودیت موثرش در توانایی تاثیرگذاری اش در فرهنگ عامه و جامعه قابل بررسی است اما نه به عنوان فیلمی که چرخش های بزرگی را با خود به همراه دارد یا چیز خیلی زیادی به سینما اضافه می کند؛ بلکه به عنوان یک اثر کاملاً معمولی و شیرین!

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین