کد خبر: ۲۱۱۲۱۸
تاریخ انتشار:
تحلیلی بر نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه در حوزه‌ی سبک زندگی اسلامی

فوايد غم خود را خوردن /3

مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پرونده‌ای تحت عنوان «تحلیلی بر نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه در حوزه‌ی سبک زندگی اسلامی» آورده می‌شود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی‌ست که پس از پیاده‌سازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است. وی سعی نموده تا با تفسیر مبتنی بر آیات و روایات دینی و همچنین اصول جامعه‌شناسی و روان‌شناسی از نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه، باب جدیدی در مقوله‌ی سبک زندگی اسلامی باز کند.
گروه سبک زندگی، مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پرونده‌ای تحت عنوان «تحلیلی بر نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه در حوزه‌ی سبک زندگی اسلامی» آورده می‌شود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی‌ست که پس از پیاده‌سازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است. وی سعی نموده تا با تفسیر مبتنی بر آیات و روایات دینی و همچنین اصول جامعه‌شناسی و روان‌شناسی از نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه، باب جدیدی در مقوله‌ی سبک زندگی اسلامی باز کند.

به گزارش بولتن نیوز،
در ادامه حضرت می‌فرمایند: همه چیز بر من روشن شد. «اَمّا بعدُ فأنَّ فیما تَبَیّنتُ مِن ِادبارِ الدّنیا عنّي» اما اینکه دنیا به من پشت کرد «و جُموحِ الدّهر علی َّ» جموح یعنی سرکشید. یعنی روزگار رام من نشد «و اِقبالِ الآخره اليَّ» و آخرت رو به سوي من آورد به این نتیجه رسیدم. به چه نتیجه‌ای؟ می‌خواهد این را بگوید: اگر شما فکر کنید دنیا لزوماً به کام شما نمی‌شود، روزگار رام شما هم نمی‌شود. اينکه هر روز به آخرت نزديک‌تر مي‌شويد، اينکه آخرت دارد رو به سوي شما مي‌آيد را هم ببينيد. حدیث داریم که هر شبانه‌روزی که از عمر انسان می‌گذرد یک خانه به خانه‌های آخرت نزدیک‌تر می‌شود. هر شبانه‌روز، یک خانه است، یک منزل نزدیک‌تر می‌شود.

می‌فرماید: من این سه تا را که دیدم - این می‌شود بینش هر انسانی که در این عالم زندگی می‌کند. باید این سه تا را با قلبش متوجه شود. ببیند! - می‌گوید با این سه واقعیت مواجه شدم. این می‌شود بینش. حالا موضعش چیست؟ در جمله‌ی بعدی حضرت می‌خواهد بگوید حسن جان باید موضع تو این باشد. می‌گوید دیدم دنیا به من و همه‌ی آدم‌ها پشت می‌کند. روزگار هم سرکش است، آخرت هم که آمده به طرف من. در این شرایط انسان چه موضعی باید بگیرد؟ «ما یَضَعُنی عَن ذِکرِ مَن سوايَ» من به این نتیجه رسیدم که «باید غم خودم را بخورم. فکر خودم باشم.» يعني با اين بينش رسيدم به «خودخواهی». به این موضع‌گیری رسیدم که فقط غم خودم را بخورم «والأهتِمامِ بِما وَرَايی» و توجه کنم به آن چیزی که بعد می‌آید.

این که انسان فقط غم خودش را بخورد یعنی چه؟ مثالي بزنم. شنیدم توي همين شهر پزشکي هست که 17 میلیارد تو حساب بانکیش هست. شما برو بهش بگو که قبض برق مسجد آمده شده 12 هزار تومان. 4 نفر خیّر پیدا شده. 5 هزار تومانش کم است. شما اگر می‌شود 5 هزار تومان محبت کنید. 5 هزار تومان بدهید مومنین می‌آیند نماز می‌خوانند، جوانان می‌آیند نماز می‌خوانند. اینجا جای پاکی‌ها است، جای دعاست، کسی کار بد نمی‌کند. اگر داد که داد، اگر نداد؟ خوب این آدم غم خودش را می‌خورد. کلی دفترچه‌ی قسط، محاسبات اینکه ویلایش کجاست؟ زمینش کجاست؟ برای ساختمان سه طبقه وام گرفته. کی ساخته می‌شود؟ کی بفروشیم؟ آقا متری چند است؟ آقا جنس را رساندی؟ آقا می‌ریزم به حسابت و... توی بازار که می‌روی، این آدم‌ها غم خودشان را می‌خورند. این غم خود را خوردن از نظر حضرت علی (ع) چه معنی دارد؟ حضرت در خطبه‌ی متقین این غم خود خوردن را توضيح می‌دهد. می‌فرماید که انسان متقی نشانه دارد. انسان متقی کسی است که تمام دنیا، هر چیزی که در مقابلش ظاهر می‌شود را به دو قسمت تقسیم می‌کند. می‌گوید هر آن چیزی که در مقابل من ظاهر می‌شود دو قسمت است. یا ماندنی است یا رفتنی. آدم عاقل چه کار می‌کند؟ رفتنی را ول می‌کند و ماندنی را می‌گیرد. شما دارید توی بازار می‌روید. یک چهره زيبا می‌بینید، دلتان یک تکانی می‌خورد. آقا رفتنی است یا ماندنی است؟ رفتنی است، ولی تو هم که رفتي دنبالش! همين منطق غم خود را خوردن حضرت علي مي‌گويد رفتنی را ولش کن. این چهره‌های چروکیده و درهم کشیده شده. این‌ها ای بسا دختران زیبایی بودند که دل جوان‌های روزگار خودشان را بردند و سوزاندند. ولی این زيبايي جوانی رفته. فریب این را نخور. می‌فرماید پس نشانه‌ی انسان متقی این است که دنیا را دو بخش می‌کند. آقا این گلي که شهرداري توي پارک کاشته خیلی قشنگ است. بردارم ببرم خانه؟ نه. تعبیر حضرت امیر این است که ماندنی‌ها را دوست دارد و نور چشم خودش می‌داند. رفتنی‌ها را ول می‌کند و نسبت به آن زاهد می‌شود. یعنی می‌گوید نمی‌خواهم.

مثلاً یک آدم مایه‌داری، شب عروسیش است. به ما هم کارت داده، اما شما مطمئنی که در بازار رباخوار است. هر صد تومان را پنجاه تومان رباخواري مي‌کند. ولش کن، نمی‌خواهد بروی. بايد بگويي اخوي! مال حرام نریز توی حلقومت. حتی اگر ناراحت شود نرو. این چه رفتنی‌ست؟ یک وعده‌ی غذا را یک چیزی درست می‌کنید و می‌خورید. این شکم یک جوری پر می‌شود. حالا غذای آنچنانی، هفت نوع غذا هم باشد، ولي حلال نباشد جز ضرر چه دارد براي ما؟ حضرت در حکمت 133 می‌فرمایند: مردم دنیا دو دسته‌اند. یک عده فانی بودنش را می‌فهمند. می‌دانند این دنیا دارد می‌گذارد. سعی می‌کنند خودشان را در این دنیا باز خرید کنند. الان یک شرایط جدید دولتی روی کار آمده، اگر ما تقاضای باز خرید دهیم ما را باز خرید می‌کنند. آقا الان موقعش است. می‌گوید از این دوره گذشتنی خودشان را باز خرید می‌کنند. اما یک دسته‌ی دیگر از این آدم‌ها هستند، فانی بودن و نابود شدن را متوجه نمی‌شوند. این‌ها خودشان را به دنیا می‌فروشند. يعني «حسن جان خودت را به دنیا نفروش، جوان شيعه محب علي خودت را به دنيا نفروش»

پس خودخواهی دو نوع است. خود خواهی مذموم آن خودخواهی است که انسان چیزهای رفتنی را مال خودش می‌خواهد که عاقلانه هم نیست. چیزهای دنیایی، مال پنج و شش روز است. گل که زيباترين مخلوقات خداست را سعدي عليه الرحمه چقدر خوب گفته:‌

گل همين پنج روز و شش باشد، از گلستان من (منظور گلستان سخنان حکمت‌آموز) ورقي. اينقدر غرق چيزهاي موقتي نباش. این چیزهایی که مال پنج و شش روز است را می‌خواهد. خودش را به این‌ها می‌فروشد. می‌خواهد پُست بگیرد، هی دنبال این نماینده، آن نماینده. سلام علیکم. ارادت داریم. خوب چرا یکی نمی‌آید به میوه فروش سر کوچه ابراز ارادت کند؟ چرا؟ می‌رود دور و بر نماینده. آقا یک اداره‌ی بازرگانی، یک دهاتی، یک شهری، بالاخره اینهمه میز خالی هست دیگر؟! ما نوکرتیم. یک میزی، بالاخره به ما بده. خودش را می‌فروشد دیگر. آقا یک سال دیگر انتخابات است، آقا هستیم. کجا برایت ستاد بزنيم؟ ماشینم را می‌فروشم. شما این پست را به ما بده. این مشکل را یک جوری حلش کن، با زبان بی زبانی. اما این‌ها رفتنی‌ست. گفتیم حضرت علی می‌فرماید عمر 70 ساله‌ی ما رفتنی‌ست. عمر شهردار‌ها بر اساس آمار 3ساله است. فرمانداری‌ها 18ماهه است. رفتنی‌ست. بعضی‌ها برای همین پست‌های کوچک، خودشان را می‌فروشند.

ادامه دارد...


در ادامه حضرت می‌فرمایند: همه چیز بر من روشن شد. «اَمّا بعدُ فأنَّ فیما تَبَیّنتُ مِن ِادبارِ الدّنیا عنّي» اما اینکه دنیا به من پشت کرد «و جُموحِ الدّهر علی َّ» جموح یعنی سرکشید. یعنی روزگار رام من نشد «و اِقبالِ الآخره اليَّ» و آخرت رو به سوي من آورد به این نتیجه رسیدم. به چه نتیجه‌ای؟ می‌خواهد این را بگوید: اگر شما فکر کنید دنیا لزوماً به کام شما نمی‌شود، روزگار رام شما هم نمی‌شود. اينکه هر روز به آخرت نزديک‌تر مي‌شويد، اينکه آخرت دارد رو به سوي شما مي‌آيد را هم ببينيد. حدیث داریم که هر شبانه‌روزی که از عمر انسان می‌گذرد یک خانه به خانه‌های آخرت نزدیک‌تر می‌شود. هر شبانه‌روز، یک خانه است، یک منزل نزدیک‌تر می‌شود.

می‌فرماید: من این سه تا را که دیدم - این می‌شود بینش هر انسانی که در این عالم زندگی می‌کند. باید این سه تا را با قلبش متوجه شود. ببیند! - می‌گوید با این سه واقعیت مواجه شدم. این می‌شود بینش. حالا موضعش چیست؟ در جمله‌ی بعدی حضرت می‌خواهد بگوید حسن جان باید موضع تو این باشد. می‌گوید دیدم دنیا به من و همه‌ی آدم‌ها پشت می‌کند. روزگار هم سرکش است، آخرت هم که آمده به طرف من. در این شرایط انسان چه موضعی باید بگیرد؟ «ما یَضَعُنی عَن ذِکرِ مَن سوايَ» من به این نتیجه رسیدم که «باید غم خودم را بخورم. فکر خودم باشم.» يعني با اين بينش رسيدم به «خودخواهی». به این موضع‌گیری رسیدم که فقط غم خودم را بخورم «والأهتِمامِ بِما وَرَايی» و توجه کنم به آن چیزی که بعد می‌آید.

این که انسان فقط غم خودش را بخورد یعنی چه؟ مثالي بزنم. شنیدم توي همين شهر پزشکي هست که 17 میلیارد تو حساب بانکیش هست. شما برو بهش بگو که قبض برق مسجد آمده شده 12 هزار تومان. 4 نفر خیّر پیدا شده. 5 هزار تومانش کم است. شما اگر می‌شود 5 هزار تومان محبت کنید. 5 هزار تومان بدهید مومنین می‌آیند نماز می‌خوانند، جوانان می‌آیند نماز می‌خوانند. اینجا جای پاکی‌ها است، جای دعاست، کسی کار بد نمی‌کند. اگر داد که داد، اگر نداد؟ خوب این آدم غم خودش را می‌خورد. کلی دفترچه‌ی قسط، محاسبات اینکه ویلایش کجاست؟ زمینش کجاست؟ برای ساختمان سه طبقه وام گرفته. کی ساخته می‌شود؟ کی بفروشیم؟ آقا متری چند است؟ آقا جنس را رساندی؟ آقا می‌ریزم به حسابت و... توی بازار که می‌روی، این آدم‌ها غم خودشان را می‌خورند. این غم خود را خوردن از نظر حضرت علی (ع) چه معنی دارد؟ حضرت در خطبه‌ی متقین این غم خود خوردن را توضيح می‌دهد. می‌فرماید که انسان متقی نشانه دارد. انسان متقی کسی است که تمام دنیا، هر چیزی که در مقابلش ظاهر می‌شود را به دو قسمت تقسیم می‌کند. می‌گوید هر آن چیزی که در مقابل من ظاهر می‌شود دو قسمت است. یا ماندنی است یا رفتنی. آدم عاقل چه کار می‌کند؟ رفتنی را ول می‌کند و ماندنی را می‌گیرد. شما دارید توی بازار می‌روید. یک چهره زيبا می‌بینید، دلتان یک تکانی می‌خورد. آقا رفتنی است یا ماندنی است؟ رفتنی است، ولی تو هم که رفتي دنبالش! همين منطق غم خود را خوردن حضرت علي مي‌گويد رفتنی را ولش کن. این چهره‌های چروکیده و درهم کشیده شده. این‌ها ای بسا دختران زیبایی بودند که دل جوان‌های روزگار خودشان را بردند و سوزاندند. ولی این زيبايي جوانی رفته. فریب این را نخور. می‌فرماید پس نشانه‌ی انسان متقی این است که دنیا را دو بخش می‌کند. آقا این گلي که شهرداري توي پارک کاشته خیلی قشنگ است. بردارم ببرم خانه؟ نه. تعبیر حضرت امیر این است که ماندنی‌ها را دوست دارد و نور چشم خودش می‌داند. رفتنی‌ها را ول می‌کند و نسبت به آن زاهد می‌شود. یعنی می‌گوید نمی‌خواهم.

مثلاً یک آدم مایه‌داری، شب عروسیش است. به ما هم کارت داده، اما شما مطمئنی که در بازار رباخوار است. هر صد تومان را پنجاه تومان رباخواري مي‌کند. ولش کن، نمی‌خواهد بروی. بايد بگويي اخوي! مال حرام نریز توی حلقومت. حتی اگر ناراحت شود نرو. این چه رفتنی‌ست؟ یک وعده‌ی غذا را یک چیزی درست می‌کنید و می‌خورید. این شکم یک جوری پر می‌شود. حالا غذای آنچنانی، هفت نوع غذا هم باشد، ولي حلال نباشد جز ضرر چه دارد براي ما؟ حضرت در حکمت 133 می‌فرمایند: مردم دنیا دو دسته‌اند. یک عده فانی بودنش را می‌فهمند. می‌دانند این دنیا دارد می‌گذارد. سعی می‌کنند خودشان را در این دنیا باز خرید کنند. الان یک شرایط جدید دولتی روی کار آمده، اگر ما تقاضای باز خرید دهیم ما را باز خرید می‌کنند. آقا الان موقعش است. می‌گوید از این دوره گذشتنی خودشان را باز خرید می‌کنند. اما یک دسته‌ی دیگر از این آدم‌ها هستند، فانی بودن و نابود شدن را متوجه نمی‌شوند. این‌ها خودشان را به دنیا می‌فروشند. يعني «حسن جان خودت را به دنیا نفروش، جوان شيعه محب علي خودت را به دنيا نفروش»

پس خودخواهی دو نوع است. خود خواهی مذموم آن خودخواهی است که انسان چیزهای رفتنی را مال خودش می‌خواهد که عاقلانه هم نیست. چیزهای دنیایی، مال پنج و شش روز است. گل که زيباترين مخلوقات خداست را سعدي عليه الرحمه چقدر خوب گفته:‌

گل همين پنج روز و شش باشد، از گلستان من (منظور گلستان سخنان حکمت‌آموز) ورقي. اينقدر غرق چيزهاي موقتي نباش. این چیزهایی که مال پنج و شش روز است را می‌خواهد. خودش را به این‌ها می‌فروشد. می‌خواهد پُست بگیرد، هی دنبال این نماینده، آن نماینده. سلام علیکم. ارادت داریم. خوب چرا یکی نمی‌آید به میوه فروش سر کوچه ابراز ارادت کند؟ چرا؟ می‌رود دور و بر نماینده. آقا یک اداره‌ی بازرگانی، یک دهاتی، یک شهری، بالاخره اینهمه میز خالی هست دیگر؟! ما نوکرتیم. یک میزی، بالاخره به ما بده. خودش را می‌فروشد دیگر. آقا یک سال دیگر انتخابات است، آقا هستیم. کجا برایت ستاد بزنيم؟ ماشینم را می‌فروشم. شما این پست را به ما بده. این مشکل را یک جوری حلش کن، با زبان بی زبانی. اما این‌ها رفتنی‌ست. گفتیم حضرت علی می‌فرماید عمر 70 ساله‌ی ما رفتنی‌ست. عمر شهردار‌ها بر اساس آمار 3ساله است. فرمانداری‌ها 18ماهه است. رفتنی‌ست. بعضی‌ها برای همین پست‌های کوچک، خودشان را می‌فروشند.

ادامه دارد...


شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین