کد خبر: ۲۰۵۸۲۱
تاریخ انتشار:
تحلیلی بر نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه در حوزه‌ی سبک زندگی اسلامی

جایگاه روشی نامه در تعلیم و تربیت انسان /4/

نکته مهم اینست که غرض ما از بازخوانی نامه 31 امام علی(ع) می‌تواند دو چیز باشد. یکی اینکه ما اطلاعات بیشتری بدست بیاریم که این هنری نیست. به نظرم باید یک غرض عالی‌تری از خواندن این نامه داشته باشیم و آن «بصیرت» است. انسان بدون بصیرت نمی‌تواند مقتدایش را حضرت علی قرار دهد.

گروه فرهنگی - مقدمه: مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پرونده‌ای تحت عنوان «تحلیلی بر نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه در حوزه‌ی سبک زندگی اسلامی» آورده می‌شود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی‌ست که پس از پیاده‌سازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است.

به گزارش بولتن نیوز، وی سعی نموده تا با تفسیر مبتنی بر آیات و روایات دینی و همچنین اصول جامعه‌شناسی و روان‌شناسی از نامه‌ی 31 نهج‌البلاغه، باب جدیدی در مقوله‌ی سبک زندگی اسلامی باز کند.

***

«المُقرّ لِلزَّمان» یعنی اقرار می‌کند که بهر حال این روزگار در حال گذرست. یک نکته در مورد زمان بگویم. یک روی دنیا اینجوریست که ما وقتی به دنیا می‌آییم بزرگ می‌شویم و بزرگتر و اصلاً شما نمی‌توانید جلویش را بگیرید. یعنی چی؟ یعنی در حال حرکتیم. تا به مرحله‌ای می‌رسیم که رشد متوقف می‌شود، بعد بالغ می‌شویم، بعد سر کار می‌رویم، بعد ازدواج می‌کنیم. ما این حرکت انسان را از وقتی که متولد می‌شود تا وقتی که بالغ می‌شود این را یک مفهوم انتزاعی برایش درست می کنیم به اسم زمان. زمان یک چیزی توی ذهن ماست. این عقربه همین جوری می‌چرخد و حرکت این را، ما اسمش را گذاشته‌ایم زمان. پس مفهوم زمان یک مفهوم انتزاعی‌ست از اینکه ما عمرمان در حال حرکتست.

باز حضرت‌علی می‌فرمایند «المُقِرّ لِلزَّمان» یعنی چی؟ یعنی من اقرار می‌کنم ما در حال رفتنیم، روزگار در حال گذرست. «المُدْبِرِ العُمُر» یعنی کسی که عمرش را پشت سر گذاشته. «المُسْتَسلِمِ لِلدَّهْر» که مفهوم خیلی قشنگیست از نظر عربی. برای درک «المُستَسلِمِ لِلدَّهر» باید بیشتر به این مفهوم دقت کنیم.

دنیا دار آفتها، مصیبتها و بلاهاست. هیچ انسانی نیست که در این دنیا نیاید و دچار یکسری سختی‌ها و آزمایشها و بلاها نشود. منتهی شکلش فرق دارد. یکی در یک خانواده سرمایه‌دار به دنیا می‌آید، یکی توی یک خانواده فقیر، یکی وقتی به دنیا می‌آید باباش برایش ارثی نگذاشته است، یکی وقتی به دنیا می‌آید براش ارث فراوان گذاشته، دعوا می‌کنند سر ارث. «المُستَسلِمِِ لِلدَّهر» یعنی اینکه اگر کسی قواعد اجتناب ناپذیر دنیا را درک بکند، یک جور باهاش برخورد می‌کند، اما اگر این ویژگی را درک نکند می‌رود توی بازار، جیبش را می‌زنند می‌گوید این هم شد روزگار؟ می‌رود دانشگاه می‌بیند قدش کوتاهتر از بعضی از دوستانش است. می‌نشیند غصه می‌خورد که چرا من اینقدر قدم کوتاهست؟ ممکنست یکی فکر کند بگوید من انگار زیبا نیستم خیلی و...

اگر کسی به این بینش نرسد که «المُستَسلِمِ لِلدَّهر» را نپذیرد، دچار مصیبتها می‌شود. آنی که قدش کوتاهست هی می‌رود مشاوره، می‌گویند برو بسکتبال و والیبال و چی بخور که قدت بلند شود ولی همیشه احساس حقارت می‌کند نسبت به آنهایی که قدشان بلندترست. آنی که احساس زشتی می‌کند باید مرتب برود مغازه‌های لوازم آرایشی که زیباتر بشود و با خودش درگیرست و این همیشه برایش دردسر دارد. «المُستَسلِمِ لِلدَّهر» یعنی منی که می‌بینم باید بمیرم، می‌بینم دارد عمرم می‌رود، این ویژگیهای سرپیچی‌ناپذیر خلقت را که نمی‌توانم عوض کنم پس بپذیرم. اگر قدم کوتاهترست، اگر از زیبایی بهره صددرصد به من نداده‌اند، این واقعیت را بپذیرم. وقتی انسان این واقعیت را پذیرفت اصلاً در منطقه‌ای قرار می‌گیرد مافوق شادی، مافوق غم و این خیلی مهم است.

«الذّامِّ للدّنیا» می‌گوید من مذمّت‌کننده این دنیا هستم. چه چیز این دنیا را مزمّت می‌کنی؟ میوه‌هاش را، لذتهایش را، زیبایی‌هایش را، چی را؟ می‌گوید نه، مذمّت می‌کنم تعلق به این که اگر گل بخوری خیلی ناراحت بشوی، اگر گل بزنی هم خیلی خوشحال شوی. در سوره هود(ع) آیات ده و یازده می‌فرماید «اگر ما بچشانیم به انسان از رحمت خودمان، ثُمَّ نَزَعْنا مِنه، بعد ازش بگیریم، یک لذتی بهش بچشانیم بعد ازش بگیریم، به مقام بدی می‌رسد و مأیوس می‌شود. شروع می‌کند به کفر گفتن. اما اگر بهش خوشی برسانیم دچار دو تا مشکل دیگر می‌شود. یعنی «فَرِحٌ فَخُور» هم خیلی شاد می‌شود، هم شروع می‌کند به فخر فروشی کردن.

جلوه‌های این فخر فروشی چیست؟ خداوند به انسانها رزقهای متفاوتی داده، یکی صبح ساعت شش می‌رود سر کار ده شب می‌آید خانه، کاسبی‌اش خیلی نمی‌چرخد دست خودش هم نیست. رزقش آنقدر قرار داده شده، یکی به هر کاری می‌زند طلا می‌شود، وضعش خوب می‌شود. می‌گوید آنی که توی نعمتست ثمّ نزعنا منه... مأیوس می‌شود و کفران می‌کند. اما اگر بهش نعمت دادی فوری ماشینی می‌خرد می‌آید توی خیابان ویراژ می‌دهد، لباس شیکی می‌پوشد، یک نگاه از کنار شانه‌اش بهتان می‌کند! و با تبختر می‌پرسد کت شلوارت را از کجا خریدی؟ من از هاکوپیان خریدم، جنس خوب دارد هفتصد هزارتومان که چیزی نیست. یعنی چی؟ یعنی من دارم می‌توانم بپوشم تو برو بمیر. می‌گوید «الذّام لِلدُّنیا» یعنی من از این دنیا یعنی دنیای دلبستن‌های بیخود، یأس‌های الکی، پز دادن‌ها و فخر فروشی و شادی بی‌جهت بدم می‌آید. چه کسی می‌گوید؟ حضرت علی.

«الساکِنِ مَساکِنِ المَوْتی» می‌گوید من ساکن خانه‌های مردگانم. می‌دانید اینجا که من ساکنم کجاست؟ اینجا یک جایی است که قبلاً عده‌ای در آن زندگی می‌کردند، مردند و رفتند. خیلی عجیب است، اینجا پشت این مسجد یک قبرستانیست روی بعضی سنگ قبرها نوشته فوت 1349 اگر طرف پنجاه، شصت سال هم عمر کرده باشد یعنی صد سال پیش کسانی همینجا که ما هستیم بوده‌اند. باغ دارم، ویلا دارم، خونه دارم چه می‌گویید؟ شما ساکن خانه‌های مرده‌ها هستید و شما هم می‌میرید و می‌دهید دست دیگران. یعنی اینها برای شما نمی‌ماند، چیزی هم که برای آدم نماند فخرفروشی ندارد. دیدید می‌گویند فلان جا برای خودش تاریخچه‌ای دارد. مثلاً ساختمان شهرداری صد سال قدمت دارد. یعنی چه؟ یعنی یک عده آدمها آمده‌اند آنجا رئیس شده‌اند، به مردم گیر داده‌اند، اذیت یا خدمت کرده‌اند و الان هم مرده‌اند و رفته‌اند. با این نگاه حسن جان، منم ماندنی نیستم.

نکته مهم اینست که غرض ما از بازخوانی نامه 31 امام علی(ع) می‌تواند دو چیز باشد. یکی اینکه ما اطلاعات بیشتری بدست بیاریم که این هنری نیست. به نظرم باید یک غرض عالی‌تری از خواندن این نامه داشته باشیم و آن «بصیرت» است. انسان بدون بصیرت نمی‌تواند مقتدایش را حضرت علی قرار دهد. انسان بدون بصیرت نمی‌تواند مؤمن باشد. این نامه را با این هدف بخوانیم که بصیرت پیدا کنیم، به چه بصیرتی؟ بصیرت علی وار. ما کتاب یک استاد دانشگاه را نگذاشتیم جلویمان و بخوانیم. کتاب امام معصوم را گذاشتیم. خودشان در خطبه قاصعه نهج‌البلاغه در مورد خودشان گفته‌اند «من وقتی کنار پیامبر بودم هر وقت ملک وحی می‌آمد پیش پیامبر و پیامی از طرف خدا داشتند، هم ملک وحی را می‌دیدم و هم پیام وحی را می‌شنیدم. پیامبر هم می‌گفت من می‌دانم تو می‌شنوی، تو فقط پیامبر نشدی» یعنی شأنش اینقدر بالاست. اصلاً وقتی حضرت علی به حکومت رسید مرتب در نهج‌البلاغه از خودش گفت. فرمود فکر نکنید خلیفه‌ای رفت، خلیفه دیگری آمد جایش. من اینم و توضیح می‌دهد. پس ما هدفمان این باشد حرفهای امام را که چنین مقام بلندی دارد بخوانیم که به بصیرت برسیم انشاء‌اله.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین