کد خبر: ۲۰۳۹۴۴
تعداد نظرات: ۲۳ نظر
تاریخ انتشار:
ماجرای خواندنی از شهید شاهرخ ضرغام

از عشت‌رانی در کاباره تاشهادت درجبهه

زن در حـالی که سـرش رو بالا نمی گــرفت گفت: مهین هسـتم، شــوهرم چند وقته که مرده، مجبور شدم که برای اجاره خانه و خرجی خودم و پسرم بیام اینجا! شاهرخ ،حسابی به رگ غیرتش برخورده بود ، دندانهـایش را به هم فشـار می داد ،رگ گـردنش زده بود بیرون ، بعـد دستش رو مشــت کرد و محگم کوبید روی میز و با عصبانیت گفت: ای لعنــت بر این مملـکت کــوفتی!!


ـ

اپیزود اول : صبح یکی از روزها با هم به” کاباره پل کارون "رفتیم . به محض ورود ،نگاهش به گارسون جدیدی افتاد که سر به زیر، پشت قسمت فروش قرار گرفته بود . با تعجب گفت: این کیه؟ تا حالا اینجا ندیده بودمش؟! در ظاهر، زن بسیار باحیائی بود. اما مجبور شده بود بدون حجاب به این کار مشغول شود . شاهرخ جلوی میز رفت و گفت :همشیره تا حالا ندیده بودمت،تازه اومدی اینجا ؟! زن خیلی آهسته گفت: بله، من از امروز اومدم . شاهرخ دوباره با تعجب پرسید : تو اصلا قیافت به این جور کارها و این جور جاها نمی خوره،اسمت چیه؟ قبلا چیکاره بودی؟ـ

javanenghelabi - shahrokh 1ـ

زن در حالی که سرش رو بالا نمی گرفت گفت: مهین هستم، شوهرم چند وقته که مرده، مجبور شدم که برای اجاره خانه و خرجی خودم و پسرم بیام اینجا! شاهرخ ،حسابی به رگ غیرتش برخورده بود ،دندانهایش را به هم فشار می داد ،رگ گردنش زده بود بیرون ،بعد دستش رو مشت کرد و محگم کوبید روی میز و با عصبانیت گفت: ای لعنت بر این مملکت کوفتی!!

بعد بلند گفت: همشیره راه بیفت بریم، همینطور که از در بیرون می رفت رو کرد به ناصر جهود(صاحب کاباره) و گفت: زود بر می گردم! مهین هم رفت اتاق پشتی و چادرش رو سر کرد و با حجاب کامل رفت بیرون. بعد هم سوار ماشین شد و حرکت کردند. مدتی از این ماجرا گذشت. تا اینکه یک روز در باشگاه پولاد همدیگر را دیدیم . بعد از سلام و علیک ،بی مقدمه پرسیدم: راستی قضیه اون مهین خانم چی شد؟

ـ

javanenghelabi - shahrokh 2ـ

اول درست جواب نمی داد. اما وقتی اصرار کردم گفت: دلم خیلی براشون سوخت ، اون خانم یه پسر ده ساله به اسم رضا داشت. صاحب خونه بخاطر اجاره، اثاث ها رو بیرون ریخته بود . من هم یه خونه کوچیک تو خیابون نیرو هوائی براشون اجاره کردم. به مهین خانم هم گفتم: تو خونه بمون بچه ات رو تربیت کن، من اجاره و خرجی شما رو میدم!!

ـ

javanenghelabi - shahrokh 3ـ

اپیزود دوم : انقلاب

هر شب در تهران تظاهرات بود. اعتصابات و درگیریها همه چیز را به هم ریخته بود . از مشهد که بر گشتیم . شاهرخ برای نماز جماعت رفت مسجد. خیلی تعجب کردم. فردا شب هم برای نماز مسجد رفت . با چند تا از بچه های انقلابی آنجا آشنا شده بود. در همه تظاهراتها شرکت می کرد. حضور شاهرخ با آن قد و هیکل و قد، قوت قلبی برای دوستانش بود .

البته شاهرخ از قبل هم میانه خوبی با شاه و درباری ها نداشت. بارها دیده بودم که به شاه و خاندان سلطنت فحش می دهد.

ارادت شاهرخ به امام تا آنجا رسید که در همان ایام قبل از انقلاب سینه اش را خالکوبی کرده بود. روی آن هم نوشته بود: خمینی، فدایت شوم

ـ
اپیزود سوم : جنگ

دومین روز حضور من در جبهه بود. تا ظهر در مقر بچه ها در هتل کاروانسرا بودم ،پسرکی حدود پانزده سال همیشه همراه شاهرخ بود . مثل فرزندی که همواره با پدر است.

تعجب من از رفتار آنها وقتی بیشتر شد که گفتند:این پسر، رضا فرزند شاهرخ است!! اما من که برادرش بودم خبر نداشتم . عصر بود که دیدم شاهرخ در گوشه ای تنها نشسته. رفتم و در کنارش نشستم. بی مقدمه و با تعجب گفتم: این آقا رضا پسر شماست!؟

خندید و گفت: نه ،مادرش اون رو به من سپرده . گفته مثل پسر خودت مواظب رضا باش . گفتم مادرش دیگه کیه؟ گفت:مهین همون خانمی که تو کاباره بود. آخرین باری که براش خرجی بردم گفت: رضا خیلی دوست داره بره جبهه.من هم آوردمش اینجا.

ماجرای مهین را میدانستم ،برای همین دیگر حرفی نزدم….

ـ

javanenghelabi - shahrokh 4ـ

اپیزود آخر

نیروی کمکی نیامد. توپخانه هم حمایت نکرد. همه نیروها به عقب آمدند. شب بود که به هتل رسیدیم .

آقا سید( شهید سید مجتبی هاشمی- جانشین جنگهای نامنظم) را دیدم، درد شدیدی داشت. اما تا مرا دید با لبخندی بر لب گفت: خسته نباشی دلاور، بعد مکثی کرد و با تعجب گفت: شاهرخ کو؟

بچه ها در کنار جمع شده بودند. نفس عمیقی کشیدم و چیزی نگفتم. قطرات اشک از چشمانم سرازیر شد ،سید منتظر جواب بود. این را از چهره نگرانش می فهمیدم.

کسی باور نمی کرد شاهرخ دیگر در بین ما نباشد. خیلی از بچه ها بلند بلند گریه می کردند. سید را هم برای مداوا فرستادیم بیمارستان. روز بعد یکی از دوستانم که رادیو تلویزیون عراق را زیر نظر داشت سراغ من آمد نگران و با تعجب گفت: شاهرخ شهید شده؟ گفتم چطور مگه؟ گفت: الآن عراقی ها تصویر جنازه یک شهید رو پخش کردند. بدن بی سر او پر تیر و ترکش و غرق در خون بود.

ـ

javanenghelabi - shahrokh 5

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲۳
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۳:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۶
0
59
خدارحمتش کنه مرد بود.
پاسخ ها
محمدرضا
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF |
۲۳:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۶
مخصوصاً اون قسمت که میگه " ای لعنت بر این مملکت کوفتی!!"
میرزائی
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF |
۲۳:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۶
سلام امروز صبح باخواندن این زندگی نامه حال بسیار خوبی بهم دست داد مرد همیشه مرده اگه بین نامردها زندگی کنه -خدا رحمتش کنه که مرد واقعی بوده
قدرت خان
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۳:۳۴ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۶
0
44
روحش قرین رحمت الهی باد
معز
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۳:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۶
0
48
خدایا همه ما را عاقبت بخیر کن
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۰:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۷
2
43
این خیلی تلخه که شهیدان این مرز و بوم ما خالصانه دعوت خداوند را لبیک گفتند و رفتند ، انوقت خیلی از ما ها بفکر مال اندوزی و اختلاس و رانت و . . . هستیم !!! شهدا روسیاهیم ، بنده خاص خدا بودید که رفتید و این روزها رو ندیدید .
پاسخ ها
حسین
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF |
۰۰:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۷
صبر داشته باش وایمان به نصرت خدا که صبح نزدیک است.
امیر
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۷:۳۸ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۷
1
27
دمش گرم ... خوش به حالش ...
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۱:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۷
0
20
خدا اونا رو تو بهشت برین جا بده غیرتشون باعث مردونگیشون شد
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۴:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۷
1
16
دوستان داریم کسی رو که هفتاد سال عبادت میکنه و ناگهان لغزشی باعث جهنمی شدن او میشود و داریم افرادی که عمری به جهل و نادانی و فساد مشغول بوده ولیکن مورد عنایت الهی واقع شده از خواب غفلت بیدار می شوند و تبدیل به اسطوره می گردند نمونه ان در تاریخ ناصر خسرو قبادیانی است که بعد از جهل سال بی دینی و شرب خمر ناگهان دچاره تحول روحی شدو تبدیل به یکی از نوابغ عصر خود گردید می شود تغییر کرد حتی در چهل سالگی پس از گنه کاران ناامید نباشید و به انها فرصت بدهید شاید بازگشت کنند.
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۵:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۷
1
12
ممنون از مطلب قشنگتون همیشه عکس این شهید را می دیدم ولی درباره اش چیزی نمی دانستم پس این شهید عزیز یک انقلاب درونی انجام داده است روحش قرین رحمت الهی باد
محمد جواد
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۷
1
12
خدایا به امید روزهای که مردومردانگی بود .عجب جونای داشتیم با یه حرف حق لبیک می گفتند ...البته الان هم همین جوره .....حرف حق و عشقه
عادل
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۷:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۷
1
16
از این که عاشق نشدیم شهدا شرمنده ایم . از این که لایق نشدیم شهدا شرمنده ایم
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۲:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۷
0
2
دلهای پاک مثل آینه میدرخشند ونور هاراباز میتابانندو انسانرا از تاریکی نجات میدهند.دلهای کدر نوررا خفه میکنندو درتاریکی غوطه ورند.
امین الموتی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۸:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۸
0
2
درود بر همه ی غیورمردان همین جور ادما یه کم غیرت داشتن نه اونایی که الان..........
رسول
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۰:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۸
0
2
برای شادی روحش صلواتی ختم بفرمائید
ali
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۲:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۹
0
2
اللهم الرزقنا توفیق التوبه و الشهاده فی سبیلک بحق محمد و آل محمد علیهم صلوات الله اجمعین
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۲:۳۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۹
2
0
پس با این حساب امروزه تو مملکت ما آدم با غیرت پیدا نمیشه چون امروز هم تو این مملکت همچین زنانی هستند که واسه خورد و خوراکشان در حال تن فروشی هستند البته یه فرقی هم هست بین این زمان با زمان قبل و این است که آن زمان زنان به کاباره می رفتن و می رقصیدن ولی حال در خیابانها زنان در حال تن فروشی هستند
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۲:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۹
0
2
همانطور که جاذبه ولایت امام حسین ع حربن یزیدریاحی و زهیربن قین و بسیاری دیگر را به راه راست کشاند همانطور که جاذبه نبی اکرم ص یهودی خاکسترانداز را به راه راست کشاند همانطور که امام موسی کاظم ع در زندان هارون رشید زن فاحشه مامور از طرف هارون را به راه راست کشاندجاذبه ولایت فرزند خلف آن بزرگواران حضرت امام خمینی ره طیب رضایی و شاهرخ ضرغام و بسیاری دیگر را به راه راست کشاند. سلام خدا و انبیا و فرشتگان بر روح پاک آن بزرگوار باد.
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۰:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۹
0
2
یاد حر افتاد. خدا رحمتشان کنه
ناشناس
|
UNITED STATES
|
۲۳:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۹
0
2
کاش مردای امروز هم این غیرتو براخواهر ومادر وزنخودشون داشتن...بقیه پیشکش!
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۴:۱۷ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۴
0
2
دمش گرم
انشا الله خدا توبه منه سراپا تقصیر رو هم قبول کنه
و نجات بده منو
صفر
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۲:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۰۵
0
2
شادی ارواح شهدا صلوات
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین