کد خبر: ۲۰۳۴۶۵
تاریخ انتشار:
آسیب شناسی وضعیت موجود پدران در جامعه

خدمتکارانی به نام پدر

تحلیل‌هایی که از سوی کار‌شناسان مختلف در حوزه‌های جامعه‌شناسی صورت می‌گیرد، دوره مدرنیته را در یک معنا به عنوان سیطره فمینیسم و زن سالاری در برابر مردسالاری معرفی می کنند.

خدمتکارانی به نام پدرگروه سبک زندگی- مرتضی جمشیدی، تحلیل‌هایی که از سوی کار‌شناسان مختلف در حوزه‌های جامعه‌شناسی صورت می‌گیرد، دوره مدرنیته را در یک معنا به عنوان سیطره فمینیسم و زن سالاری در برابر مردسالاری معرفی می کنند. بر اساس انحرافی که در مسیر ایدئولوژی‌های غالب جهانی در طول ۵۰ سال اخیر رخ داده است، تاکید به یکسان سازی حقوق و جایگاه اجتماعی زن و مرد، آن چنان در ساختار خانواده‌ها رسوخ کرده که در طول این مدت زمان اندک، تمام اثرات قرون گذشته که مبتنی بر نظام‌های اجتماعی مردسالار بود، به چالش کشیده شد.

به گزارش بولتن نیوز، بر اساس آموزه‌های دینی، جایگاه پدر و مادر در خانواده بدون آنکه تداخلی در روند زندگی ایجاد کند، از مرزبندی و البته قداست شناخته شده‌ای برخوردار است. پدر به عنوان ولی و تصمیم گیرنده اصلی در خانواده از وظایف مخصوص به خود برخوردار است و مادر نیز با تمرکز بر مدیریت و تدبیر منزل، بخش قابل توجهی از وظایف طبیعی موجود در نهاد خانواده را بر عهده دارد. اما این روند طبیعی به دلیل آثار ناشی از مدرنیته دچار تزلزل شده و جایگاه زن و مرد به معنای اعم و جایگاه پدر و مادر به معنای اخص، قلب شده است.

در جامعه امروز ایران که به شکل فزاینده‌ای متاثر از باید‌ها و نبایدهای فلسفه غرب است، دیگر به زن و جایگاه همسری و مادری وی به عنوان یک موهبت و فریضه الهی نگریسته نمی‌شود. از سوی دیگر، جایگاه پدر نیز به سطح یک روبات کارگر که تنها وظیفه وی تامین مادیات زندگی است، تنزل یافته است. از این رو مقام و موقعیت پدر به شدت از طرف خانواده و به ویژه فرزندان مورد اهانت و بی‌توجهی قرار می‌گیرد. این آسیب معنوی، با توجه به گستره وسیعی از تعالیم اسلامی در قالب آیات و روایات متعدد که نسبت به جایگاه و رعایت احترام پدر وجود دارد، شدیدا سلامت معنوی و آینده اخروی جامعه را تهدید می‌کند.

به دلایل متعدد نسبت فرزند با پدر در نهاد خانواده در دوره کنونی وضع مناسبی ندارد و از سوی دیگر نهادهای فرهنگی و اجتماعی که متولی فرهنگ سازی و ترویج دانش دینی و معنویت در جامعه هستند، گره‌های موجود در مسیر برقراری ارتباط صحیح میان فرزند با پدر را برای جامعه تبیین نمی‌کنند. گزاره‌های مسموم بیرونی که بر سبک زندگی ایرانی و اسلامی تحمیل می‌شود، نیز در این حوزه مزید علت است. یکی از این گزاره‌ها که تا حدود زیادی منشا تاریخی نیز دارد، نقش تربیت فرزند توسط والدین است. متاسفانه در میان خانواده‌های شهری ایران، این پدیده رو به ازدیاد است. پدیده یا فرهنگی که بر اساس آن مادران مسئول تربیت و رسیدگی به امور فرزندان خود شمرده می‌شوند. این در حالی است که طبق مبانی اسلامی ولایت و تربیت فرزند جزو وظایف و حقوق پدر محسوب می‌شود. در ریشه یابی این آسیب که در جوامع شهری بروز بیشتری دارد عوامل متعددی دخیل هستند. اقتصاد، تهاجم فرهنگی، تخریب سبک زندگی اسلامی و... هر کدام به نحوی این باور غلط را در میان مادران و پدران تزریق کرده که نقش پدر در خانواده صرفا به امور بیرون منزل مربوط می‌شود و هر آنچه که در ارتباط با مسائل داخل منزل و تربیت فرزند تا سنین نوجوانی و حتی جوانی به وجود می‌آید، به مادر مربوط است.

خدمتکارانی به نام پدر

از سوی دیگر با نگاهی به جوامع روستایی مشخص می‌شود که برقراری ارتباط صحیح میان فرزند و پدر، ارتباط مستقیمی با طول دوره رشد فرزند از کودکی تا جوانی دارد؛ به نحوی که از ابتدای طفولیت، پدر سهم قابل توجهی در مراوده با فرزند و تربیت وی دارد. از این رو بر اساس آمار گوناگون مشاهده می‌شود که سلامت روانی و سلامت خانواده در مقایسه بین خانواده‌های شهری و روستایی از تفاوت چشم گیری برخوردار است و همواره خانواده‌های روستایی از آرامش و سلامت روانی بالاتری برخوردار هستند.

در خانواده‌های شهری تمام یا بخش عمده وقت فرزند در منزل در تعامل با مادر سپری می‌شود و آموزش‌های شفاهی، تشویق‌ها و تنبیه‌ها به طور مستقیم توسط مادر صورت می‌گیرد. از سوی دیگر به دلیل وجود ناهنجاری‌های دیگری از قبیل رقابت‌های میان خانواده‌های زن و شوهر، اغلب مادران از این فرصتی که در کنار فرزند خود دارند برای انتقام گرفتن از خانواده همسر یا از خود همسر سوء استفاده می‌کنند. این ناهنجاری خطرناک موجب آن شده است که تقریبا با حذف برخی استثناهای نادر می‌توان ادعا کرد در تمام اختلافات و دعواهای خانوادگی میان پدر و مادر، فرزندان حامی مادران خود هستند؛ حتی اگر حق با پدر آن‌ها باشد. در واقع مادر در طول سال‌هایی که مشغول تربیت فرزند است، به شکل‌های گوناگون جایگاه پدر را در ذهن و قلب فرزند به طور مستقیم یا غیر مستقیم و نیز خواسته یا ناخواسته تخریب می‌کند. فرزندانی که در چنین شرایطی به سن بلوغ و پس از آن به دوره جوانی می‌رسند با معضلات دیگری مواجه خواهند بود.

خدمتکارانی به نام پدرباید توجه داشت که قدرت و توان مادر در تربیت فرزند بعد از رسیدن به دوره جوانی دیگر پاسخگو نیست. فرزندی که در یک دوره بیست ساله به طور کامل تحت اختیار مادر بوده، زمانی که پا به دوره جوانی می‌گذارد دیگر گوش شنوایی برای باید‌ها و نبایدهای مادر ندارد و تنها در این مرحله است که مادران دست به دامان قدرت قهری و جذبه پدر می‌شوند. مرحله‌ای که دیگر هرگز نتیجه بخش نیست و تنها با ورود قهرآمیز پدر برای حل مناقشات موجود، میزان نفرتی که تا کنون در ذهن و قلب فرزند به دلیل تربیت غلط مادران به وجود آمده بیشتر و بیشتر می‌شود.

از این روست که در جامعه امروز وقتی به سیره اهل بیت علیهم السلام در ارتباط با احترام به والدین نگاه می‌شود، احساس دوری و تعجب به انسان دست می‌دهد و به سختی می‌توان باور کرد که آیا چنین تعاملی می‌تواند در قالب خانواده وجود داشته باشد.

در سیره امام علی علیه السلام گفته شده است مردی با پسرش مهمان آن حضرت بودند. حضرت با اکرام و احترام آنان را در صدر مجلس نشاند. پس از صرف غذا، حضرت خواست به رسم آن زمان، دست مهمان را بشوید. او خود را عقب کشید و گفت: چگونه ممکن است من دست ‏‌هایم را بگیرم و شما آن‌ها را بشویید؟ حضرت علی علیه ‏السلام با فروتنی و اصرار خواست تا به شرافت خدمت کردن به برادر مؤمن برسد. آن حضرت، دست پدر را شست، ولی برای شستن دست فرزند مهمان، محمد حنفیه، فرزندش را طلبید و فرمود: «دست پسر را تو بشوی. اگر پدر این پسر اینجا نبود و تنها این پسر مهمان ما بود، خودم دستش را می‌‏ شستم، ولی خداوند دوست دارد آنجا که پدر و پسری هر دو حاضرند، بین آن‌ها در احترام گذاشتن فرق گذاشته شود.»

منبع: نشریه سپهر شمال


شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین