گروه فرهنگی هنری- سیّدعلیرضا کیانپور: درحالی که پوسترها و تبلیغات فیلم"بشارت به یک شهروند هزارۀ سوم" موکداً تماشاچی فیلم را برای تماشای فیلمی"متفاوت" آماده می کنند، فیلم به لحاظ پرداخت بصری و مهمتر از آن توجه و دقت در استفادۀ هدفمند از عنصر صدا، فیلمی است متفاوت از آن چه به طور معمول در سینمای ایران ساخته و دیده شده است. محمّدهادی کریمی که پیش از این فیلم "برف روی شیروانی داغ" را از او دیده بودیم در فیلم جدیدش به سراغ معضلات و مشکلات نوجوانان(به طور خاص دختران نوجوان) دربرخورد با شیوع فرقه های کاذب و نوظهور شیطان پرستی رفته و با طرح روایتی جنایی به شیوۀ درام جنایی-خبرنگاری، با روایتی غیرخطی داستانی چندلایۀ خود را در 85دقیقه بر روی پردۀ نقره ای آورده است.
به گزارش بولتن نیوز: داستان"بشارت به یک شهروند هزارۀ سوم" داستان مینو رزازی(با بازی هنگامه قاضیانی) زن متأهلی میانسال است که در حوزۀ علمیۀ خواهران تدریس می کند و با وقوع مرگِ مشکوک سه تن از دختران مدرسۀ یکی از دوستانش برای مشاوره بهآنجا رفته و ناخواسته درگیر ماجراهایی می شود که علاوه بر تاثیر بر زندگی شخصی و خانوادگی اش، موجبات تحول شخصیتی ملموسی را نیز در او فراهم می آورد. همزمان با درگیر شدن مینو با ماجرای مرگ این سه دختردبیرستانی، همسر مینو(با بازی مهدی احمدی) نیز به دلیل برخی مشکلات کاری خود را بازخرید کرده و به افسردگی ناشی از بیکاری دچار شده است. از سویی دیگر زوج میانسال و مذهبی فیلم که بیش از 18سال از ازدواجشان را پشت سرگذاشته اند، به دلیل مشکلات ژنتیک زن، هنوز بچه دار نشده اند و از همان ابتدای فیلم، آن ها را درحالی که منتظر به دنیا آمدن بچۀ شان از طریق لقاح مصنوعی اند، می بینیم.
واقعیت این است که در"بشارت به یک شهروند هزارۀ سوم"
تنها با دو داستان موازی روبروییم(اگر بتوان زندگی شخصی و کاری شخصیت اصلی داستان
را از هم جدا کنیم) اما آن چه در روایت سینمای فیلم رخ داده، آن چنان پیچ در پیچ و
لایه لایه ترسیم شده که گویا داستان های بسیار بیشتری و پیچیده تری در فیلم وجود
داشته که کارگردان و تدوین گرِ فیلم را این چنین وادارساخته تا با استفاده از
تکنیک های پیچیدۀ روایت سینمایی، داستان فیلم را برای مخاطب به طور تصویری تعریف
کنند. درحقیقت تکنیک های اغراق آمیز و غلوشدۀ صوتی و تصویری در"بشارت به یک
شهروند هزارۀ سوم" چنان جلوی چشم مخاطب رژه می روند که مخاطب را از پیگیری
داستان مهم مرگ دختران و حتی مشکلات زندگی زناشویی مینو و افسردگی همسرش بازمی
دارد و جز بازی خوش نقش رنگ و شکل و صدا چیزی برایش باقی نمی گذارد.
با این همه آن چه می تواند این شیوۀ فیلمسازی کریمی را تا حدودی توجیه کند، شاید این ایده باشد که کریمی خواسته درون مایۀ فیلم را مبنای روایت فرمی فیلمش قراردهد. به بیان دیگر از آن جا که مسائل عاطفی چند دختر نوجوان در اوج دوران احساسیِ زندگی شان(بلوغ) محور اصلی فیلم قرار گرفته و چون مرگ مشکوک و دهشتناک سه تن از این نوجوانان معصوم که فیلم نیز با باطل شدن شناسنامۀ نسبتاً نوی آنها درتیراژ ابتدایی آغاز می شود، انگیزۀ اصلی به وقوع پیوستن ماجراهای بعدی قرارگرفته و همچنین از آن جا که موضوع مواد روان گردان و به دام اعتیاد به این مواد نوظهور افتادنِ نسل جوان و سه دختر کشته شده در فیلم، از مسائل مطروحه در"بشارت به یک شهروند هزارۀ سوم"است، کارگردان سعی کرده تا فیلمش را شبیه به یک"کابوس"روایت نماید و الحق و الانصاف در این پرداختِ این ایده نیز تا حدود قابل توجهی نیز موفق بوده است.
درحقیقت باوجود آن که غنای بصری و دقت درصداگذاری و صدابرداری درکنار بازی های قابل قبول و موضوع نو و متفاوت، می توانست"بشارت به یک شهروند هزارۀ سوم" را به فیلمی قابل قبول تبدیل نماید، زیاده روی کارگردان و سازنندگان فیلم در به کارگیری شیوۀ عجیب و پیچیدۀ شکلی و فرمیِ روایتِ فیلم، به درون مایه و فحوای نوی"بشارت به یک شهروند هزارۀ سوم" ضربه ای مهلک وارد آورده و بنا به رای گیری انجمن نویسندگان"سی نت"، آن را در لیست محصولات بد سینمای امسال در کنار فیلم هایی همچون"رسوایی"(ساختۀ مسعود ده نمکی) و "چه خوبه که برگشتی" (ساختۀ داریوش مهرجویی) قرار داده است.
نکتۀ مهم دیگر در بحث از فیلم "بشارت به یک شهروند
هزارۀ سوم" شخصیت پردازی آدم های فیلم است که شاید از معدود نکات قابل تامل
فیلم نیز باشد. آدم های فیلم به طورکلّی، به گونه ای شخصیت پردازی شده اند که فلیمنامه
را در روایت کلان داستان به یک نوع هماهنگی هنرمندانه می رسانند و این همان چیزی
است که در بسیاری از فیلم ها تحقق نمی یابد. فارغ از شخصیت اصلی فیلم(مینو)، که چنان
چه پیش تر نیز اشاره شد زنی است میانسال، آرام و دیندار، همسر مینو، مردی شکست
خورده با روحیه ای ضعیف ترسیم شده که نمادی است از مشکلات و معضلاتی که مینو باید
با آن ها بجنگد و این جنگ باید توام با نوعی مهر و دوستی و به منظور ترغیب نفر
مقابل به هم مسیر شدن با خود انجام گیرد. همان طور که در بیرون خانه مینو با دانش
آموزان دبیرستانی ای طرف است که بدون آن که به طور مستقیم اعتراض و شکایتی داشته
باشند، تن به خواست مینو نمی دهند و همان طور که در پایان فیلم می بینیم، تمام
تلاش او در مدرسه، برای خارج کردن شیطان از ذهن آن ها نقش بر آب شده و به هیچ جا
نمی رسد و شمار دخترانی که به پیروی از 3دختر کشته شدۀ فیلم خودکشی می کنند، در
انتهای فیلم به عدد 6 می رسد و بنا به روایت فیلم حلقۀ 6تایی فیلم کامل می شود، در
خانه نیز با همسری عبوس و افسرده درگیر است که همچون دخترمدرسه ای ها با رفتاری
قهرآمیز زندگی را به کام مینو و خودش زهر کرده و برای رودررو شدن و شکست دادنش
باید عطوفت ورزید و نازش را خرید و مهربانی کرد.
از سویی دیگر شخصیت مدیر مدرسه(با نقش آفرینی نیکی کریمی) نیز به دقت، شخصیتی متحکِّم و متظاهر ترسیم شده که تنها به دلیل آمار بالای قبولی دانش آموزانش در کنکور به آن ها افتخار می کند و بیش از آن که از مرگ دختران ناراحت باشد، نگران شهرت نیک سال های پیش مدرسه اش است و این که مبادا این اخبار به روزنامه ها برسد. او البته با دعوت از خود مینو به عنوان مشاور تربیتی و روانشناسی برای بچه های مدرسه، سعی دارد کمی عمیق تر موضوع را ریشه یابی و حل کند، اما تاکید بیش از حدش برای رنگ کردن شیشه ها و حصار کردن پنجره ها، نشان از این دارد که اساساً برای حل مشکلات به جای ریشه یابی و هدف قرار دادن منشاء آن مشکل، صرفاً درصدد بستن راه های ورود مشکلات است و می خواهد به این ترتیب جلوی خطرات احتمالی را بگیرد.
به هر تفسیر"بشارت به یک شهروند هزارۀ سوم" باوجود
آن که درظاهر با بشارت و مژدۀ تولدِ کودکی جدید، فیلمی خوش بینانه می نماید، فیلمی
است عمیقاً تاریک و بدبین. فیلمی با المان های بصری و صوتی که یادآور کابوسی تیره
و ترسناک است و نبرد شخصیت اصلی مهربان و پاکش در پایان با شکستی فاجعه آمیز منتهی
می شود. به بیان دیگر، اگرچه مینو که در فیلم به شوخی از سوی دانش آموزانش مریم
مقدس نامیده می شود، همچون باکرۀ صخره ها، از جایی که انتظارش را نداشته صاحب
فرزند می شود و در زندگی شخصی اش به پیروزی ای معنوی نائل می آید، در زندگی
اجتماعی و در برخورد با موضوع و معضل اصلی فیلم که مرگ دختران نوجوان و دانش آموز
فیلم در اثر فریب یک پسرجوانِ بیمار و روان نژند و شیطان پرست است، ناکام مانده و
خود نیز تا پای مرگ پیش می رود.
با این همه نکتۀ مهم در بحث از"بشارت به یک شهروند هزارۀ سوم" مسئلۀ فرقه های کاذب و شیطان پرستی است که موضوع این فیلم قرار گرفته و با آن که در فیلم نه به خوبی طرح شده و نه راهی مشخص را در برخورد با این معضلات پیشنهاد نموده، صرف ساخته شدن چنین فیلمی را می توان به فال نیک گرفت و بحث از این معضلات و مشکلات را گسترد. بحثی که نیازمند اظهارنظر کارشناسی و اصولی است و شاید بیهوده گویی درباب معضلی به این اهمیت که نوک پیکان تهدیدش جوانان و نوجوانان اند، زخم را تازه و عمق معضلات را عمیق تر نماید.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com