کد خبر: ۱۲۴۸۷۸
تاریخ انتشار:
تامین اجتماعی هم بهاری بود و بگذشت

خواب زندگی برای مستمری بگیران بی آتیه

این قصه تکراری و این حدیث تلخ،حکایت زنان بازمانده مستمری بگیر و پیرمردان آبرومندی است که اینک با سیلی صورت خود را سرخ نگاه داشته اند و دیگر رمقی برای شنیدن شعارهای تکراری و گوش خراش مسوولان سازمان تامین اجتماعی را ندارند،چرا که دیگر درازای شعارها حتی به سایه تورم و گرانی نیز نمی رسد
افشین اورکی: وقتی به واحدهای مستمری بگیران شعبه های تامین اجتماعی در تهران بزرگ مراجعه کنید با خیل مستمری بگیران و بازماندگان مستمری بگیری مواجه می شوید که در صف های طولانی مقابل باجه ها ایستاده اند و نگرانی در چشمانشان موج می زند.دیدن این صف های طولانی و ایستادن های بی نتیجه برای دریافت پاسخ های تکراری به پرسش هایی که ناشی از اوج استیصال و ضعف اقتصادی آنهاست برای این اقشار جامعه تبدیل به یک عادت شده است.

به گزارش بولتن نیوز، این قصه تکراری و این حدیث تلخ،حکایت زنان بازمانده مستمری بگیر و پیرمردان آبرومندی است که اینک با سیلی صورت خود را سرخ نگاه داشته اند و دیگر رمقی برای شنیدن شعارهای تکراری و گوش خراش مسوولان سازمان تامین اجتماعی را ندارند،چرا که دیگر درازای شعارها حتی به سایه تورم و گرانی نیز نمی رسد و شعار «تامین اجتماعی،نیاز  امروز،پشتوانه فردا» به بی پشتوانه بودن ساختارهای اقتصادی در زندگی کارگران،بیمه شدگان و مستمری بگیران رقم زده است.آنها مدام از خود می پرسند؛آتیه ما کی تامین خواهد شد و این پرسشی است که تاکنون هیچ یک از مسوولان سازمان تامین اجتماعی فراغت پیدا نکرده است تا به آن پاسخ دهد!

زنی گمنام در همسایگی یک شعبه!

«فاطمه ...»اکنون 61 سال دارد و با تنها دختر مجردش که 29 ساله است در خیابان گرگان زندگی می کند.تا دو سال پیش که شوهرش زنده بود تقریبا زندگی زیر خط فقری را تجربه می کردند،اما اینک به گفته خودش زندگی فلاکت بار و فاجعه آمیزی را در پیش روی دارند.فاطمه درآمدی ندارد.تنها منبع درآمد وی،اندک مستمری است که با فوت همسر دریافت می دارد.رقمی حدود 450 هزار تومان در ماه.زندگی فاطمه و تنها دخترش«ملودی»بی شباهت به معجزه نیست.برای یک منزل 50 متری در انتهای خیابان گرگان (نزدیک بازارچه میوه و تره بار)ماهانه 400 هزار تومان می پردازند.ملودی اما،با فوت پدر دچار ضربه های روحی فراوان شده و فاجعه از اینجا آغاز می شود.ملودی اکنون بی آنکه ازدواج کرده باشد صاحب پسر چند ماهه ای است.حالا بدبختی برای این خانواده به اوج رسیده است.تنها منبع درآمد ملودی یک دستگاه پراید است که آن هم به خاطر نبود درآمد و اتمام بیمه نامه زمین گیر شده است.فاطمه یک مادر است.خود را به آب و آتش می زند تا روز را به شب و شب را به صبح برساند.اما این تلاش ها کافی نیست.ملودی اینک به مشتری شبانه خریدارانی تبدیل شده است که از او تن لغزانش را طلب می کنند و ...

حالا دیگر مسیر خیابان گرگان تا شعبه ... مسیری آشنا شده است.او برای دریافت وام به شعبه می رود.این در و آن در می زند،اما با یک پاسخ تکراری مواجه می شود.پاسخی که برای او و ملودی ،یعنی تکرار شبگردی های بی فرجام دختر جوان.اکراه دارد از وضعیت خود برایم بگوید،اما فقر و فلاکت امانش نمی دهد.می گوید:«باور کنید برای دریافت وام به هر کسی مراجعه کردم.ضامن می خواهند.چک می خواهند.مگر من مستمری بگیر چک دارم؟!»

شعبه ای که فاطمه از آنجا مستمری خود را دریافت می دارد،محل گذر زنان بسیاری مانند فاطمه است.اینک دادن فرم ضمانت دریافت وام برای بسیاری از کارکنان شاغل در واحد مستمری بگیران شعبه های تهران،حدیثی تکراری و رنجنامه ایی آزاردهنده شده است.مهم ترین مشکلات مستمری بگیران سازمان تامین اجتماعی،تطابق نداشتن مستمری های دریافتی با نرخ واقعی گرانی و تورم است.حتی به جرات می توان گفت که میزان افزایش حقوق مستمری بگیران این سازمان که بالغ بر دو میلیون نفر در کشور می شوند و هر سال به شکل قطره چکانی صورت می گیرد از نرخ رسمی تورم اعلام شده از سوی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران خیلی خیلی عقبتر است.به حدی که می توان گفت و نتیجه گرفت به نظر می رسد مسوولان سازمان تامین اجتماعی،(البته اگر بشود در این آشفته بازار تامین اجتماعی مسوولی را پیدا کرد)از کره مریخ به این دیار آمده اند.از سوی دیگر مقایسه دریافتی حقوق و مزایای میلیونی مسوولان ارشد سازمان تامین اجتماعی با حقوق و مزایای دریافتی کارگران و مستمری بگیران تامین اجتماعی،نشان از شکاف ها و فاصله طبقاتی وحشتناک،عمیق و ژرف دارد.شکافی که با وجود شعارهای داده شده توسط مسوولان سازمان تامین اجتماعی برای ترمیم آنها،تاکنون و در مقام عمل هیچ اقدام مثبت و قابل قبولی انجام نشده است و به نظر هم نمی رسد در این واپسین روزهای سال 1391 شاهد تلاش های جدی،عمیق و بنیادین مسوولان تامین اجتماعی باشیم.بی شک بازندگان همیشگی آشفته بازار سازمان تامین اجتماعی در ایران،کارگران و مستمری بگیران هستند که متاسفانه مسائل و مشکلات آنها کمتر از سوی مجاری و کانال های رسمی و تریبون های وابسته به آنها منعکس و منتشر می شود.

نشست اداری میلیونی در جزیره زیبای کیش!

شنیدن خبر برگزاری نشست اداری یک تشکیلات دولتی در جزیره سیاحتی،تفریحی و گردشگری کیش در این روزها که بسیاری از مردم این سرزمین به طور کلان و کارگران زحمتکش و مستمری بگیران بینوا،مستضعف و تهیدست به طور ویژه با سختی،مشقت و البته با خون دل قوت لایموت خود را تهیه می کنند و از صبح زود تا بوق سگ باید سگ دو بزنند تا با این گرانی و تورم،از پس هزاران هزینه و کوفت و زهرمار خود برآیند که تازه فکر می کنند زنده اند و دارند زندگی می کنند،قلب هر ایرانی آزاده،مسلمان و غیرتمندی را به درد می آورد.بلیت رفت و برگشت به این جزیره که می گویند متعلق به از ما بهتران است بدون احتساب هزینه ترانسفر فرودگاهی،هتل و غذا حدود 400 هزار تومان است.برای برگزاری یک نشست چهار روزه با حدود 30 مهمان ،چقدر باید هزینه شود؟!از پرداخت اشانتیون های احتمالی به مهمانان نیز فاکتور بگیرید.نشستی اداری که می توانست در محل همین اداره در تهران و با صرف کیک یزدی و چای برگزار شود.چند ماه پیش نیز یکی از مسوولان همراه با اعضاء هیات مدیره سازمان تامین اجتماعی برای عزیمت به شیراز (همایش مدیران بیمه ای تامین اجتماعی)از یک فروند هواپیمای چارتر و دربست استفاده کرد!وقتی شعارهای مسوولان ارشد سازمان تامین اجتماعی مبنی بر تحقق عدالت در میان اقشار جامعه کارگری،بیمه شدگان و مستمری بگیران،نیاز امروز،پشتوانه فردا و شعارهایی از این دست را با زندگی فاطمه ها که مرتب در شعبه های تامین اجتماعی به دنبال دریافت وامی ناچیز(50 تا 100 هزار تومان)باید دست به دامن رئیس شعبه شوند،التماس به این و آن کنند،خرد و تحقیر شوند،مقایسه کنیم دچار پارادوکسی نابخشودنی خواهیم شد.پارادوکسی که مسببان آن از پذیرش واقعیت های تلخ و ناهنجار زندگی مردمان جامعه کارگری،بیمه ای و مستمری بگیران تامین اجتماعی سرباز می زنند.راستی یک پرسش از مسوولان سازمان تامین اجتماعی داریم.اگر مستمری بگیری را سراغ دارند که می تواند به سواحل زیبای کیش سفر کند،پلو میگو بخورد.دلسترمیوه ای خارجی،از آنها که قوطی فلزی دارند بنوشد،در لابی هتل های این جزیره سحرآمیز قهوه بخورد و برای آینده ملودی و ملودی ها که مانند دخترانش هستند برنامه ریزی کند و در پایان سفر از بازارهای کیش شلوار لی،تی شرت و کلی سوغات ریز و درشت و عطر،ادوکلن و چای احمد،دو غزال،محمود و لیپتون اصل انگلیسی عطری و ... خریداری کند،لطفا نشانی آن را به ما هم بدهد.ما که نشانی فاطمه،ملودی و مانند او را برای پیگیری مسوولان دلسوز و البته صمیمی سازمان تامین اجتماعی داریم.اگر خواستند تقدیم می کنیم.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین