شهید غلامحسین ولی زاده
یک دست لباس پسرم را برداشتند و بُردند. یکی از آنها گفت: بگو مبارکه! چیزی نگفتم، کفش هایش را یکی دیگر از آنها پوشید، گفت: بگو مبارکه! من باز ساکت ماندم، حرکتِ آنها بیشتر به وحشی شبیه بود، در مورد مغول و تاتار مطالبی را شنیده بودم، اما وقتی این یاغی های بی سروپا را دیدم، به مغول ها رحمت فرستادم.
کد خبر: ۷۴۲۳۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۴