کد خبر: ۹۶۳۳۲
تاریخ انتشار:
حرف‎هايي درباره مردي كه حرف‎هايش را پس نگرفت

تاوان استقلال يك جوانمرد

«لحظه‎‎های انقلاب» سیدمحمود قادری گلابدرهای، از آن کتابهاست که میتواند تحسین و حسادت آدم‎‎های مختلف را برانگیزد.

هنوز شش ماه از عمر انقلاب اسلامی نگذشته، نویسنده صاحب نامی که کتاب‎‎هایی چاپ کرده، رمانی مینویسد از تجربه‎‎های حضور «واقعی» در میدان جنگ و گریز‎‎های خیابان انقلاب.

کاری که نویسنده‎‎های روشنفکر وابسته به نان ادبیات، هنوز در نسبت با مردم و سرزمینی که در آن زندگی میکنند، نکردهاند. روشنفکری، اسم یک طایفه نیست. اسم یک بیمار است که میتواند از دسته‎‎های مختلف آدم‎‎های سیاسی را که به نام نویسنده و هنرمند معروف میشوند، با خود درگیر کند.




حالا 34 سال از آن انقلاب بزرگ گذشته و هنوز کسی کتابی در قواره «لحظه‎‎های انقلاب» گلابدرهای ننوشته است. نه آنها که از اسم و شعار و آزادی نان میخورند و نه کسانی که هزار کار نکرده برای انقلاب اسلامی در کارنامهشان دارند.

صاحب حدود 40 کتاب در حوزه داستان کوتاه، رمان و سفرنامه، نه عضو «کانون نویسندگان فلان» است و نه در فهرست «انجمن بهمان» جایی دارد. این تاوان استقلال است آقای گلابدرهای! گویا روشنفکران دو دسته به ظاهر متخاصم میدان ادبیات ـ و فرهنگـ به رغم اختلافهایشان، با هم موافقند که از آدمی مثل گلابدرهای یا آلاحمد، نباید اسم زیادی در میان باشد.

دستهای برابر کارها و حرف‎‎های آدم‎‎هایی از این قبیله ساکت ماندهاند و آدم‎‎هایی که همین دیروز در فلان جلسه توصیه میکنند «زیاد هم نباید به این آدم‎‎ها بها داد»، دست از انکار نویسنده بزرگی مثل سیدمحمود گلابدرهای برنمیدارند. گویا تجربه سکوت، نتیجه نمیدهد. تجربه انتشار ناگهان سیدمرتضی آوینی، نادر ابراهیمی، سیدحسن حسینی و قیصر امینپور در میان علاقهمندان راستگوی ادبیات و فرهنگ، نشان داده با سکوت نمیشود این آدم‎‎های عجیب را از بین برد. جماعت روشنفکران در دسته به ظاهر متخاصم، چند سال بعد از آوینی، دیدند اتفاق بزرگی افتاده و نسلی از خواننده‎‎های کتاب‎‎های او بهوجود آمدهاند. کسانی که قبل از شهادت او را نمیشناختند.

تجربه‎‎های کم و بیش مشابهی درباره حسن حسینی و قیصر امینپور و نادر ابراهیمی اتفاق افتادهاند و حالا باید غیر از سکوت، گاهی پنجه در صورت این آدم‎‎ها کشید. در کتاب‎‎های فراوان سیدمحمود گلابدرهای که در آن‎‎ها شوق عدالت موج میزند و حتی نمونه‎‎های مشهورتر، مثل لحظه‎‎های انقلاب، مادر، حکومت نظامی، آقاجلال، دال و... ، هیچوقت درست و درمان چاپ و پخش نشدهاند. در کتاب‎‎های قبل از انقلاب گلابدرهای هم، مثل کتاب‎‎های بعد از انقلاب او، جنگ دایمی با ظلم چنان پیداست که روشنفکران صاحب ادعا را به حذف نام او را همه گفته‎‎ها و نوشتههایشان کشانده. از میان اینهمه، لااقل «لحظه‎‎های انقلاب» از آن کارهاست که اگر ناشر درست و حسابی داشت، حالا باید همه کسانی که برای انقلاب اسلامی احترامی قایلند، آنها که هر سال به بهانهای در راهپیمایی 22 بهمن شرکت میکنند، خوانده بودند.

اما اینطور نیست. بهترین رمان انقلاب اسلامی، هیچوقت درست و بهموقع چاپ نشده و به دست مخاطب نرسیده و البته که جایزهای هم نگرفته است. این حرفها، ادعای ما نیست. لطفا، کتاب را از جایی، کتابخانهای، خانه دوست و آشنایی پیدا کنید و بخوانید تا اندازه آنچه از دست دادهاید، معلوم شود.

شاگرد مستقیم جلال آلاحمد، کاری کرده که نامش برای همیشه از فهرست «کانون نویسندگان فلان» و «انجمن بهمان» خط بخورد، کتابی که میتواند تحسین یا حسادت آدم‎‎های مختلف را برانگیزد. و حسادت بدچیزی است. بد چیزی است آقای گلابدرهای!

اما همه تلاش روشنفکرهای دو دسته به ظاهر متخاصم، برای فراموش شدن آوینی به نتیجهای نرسید. انکار کتاب‎‎های عجیب و ماندنی او و اتفاق شگفتانگیز چاپ نشدن آنها در دوره‎‎های مختلف کمکی به این آدم‎‎ها نکرد. سعی برای عوض کردن تصویر او برای مخاطب جوانی هم که میتواند با «خود» آوینی مواجه شود، بهجایی نرسید. همچنانکه بیتوجهی «کانون نویسندگان فلان» حتی به مرگ جناب امینپور، و تسلیت یک جملهای «انجمن بهمان» بعد از دو هفته، ذرهای از احترام آدم‎‎هایی که او را میشناسند یا تازه با کارهای و شعرهایش آشنا میشوند، کم نکرد.

کسانی که فکر میکنند «آلاحمد» نویسنده نیست و «مدیر مدرسه» جاویدان او اصلا کتاب به حساب نمیآید و امینپور و حسن حسینی شاعر نبودند و آنچه برای انقلاب بزرگ مردم ایران و نبرد بهترین جوان‎‎های روی زمین گفتهاند، شعر نیست، از دسته جماعتیاند که فکر میکنند حالا تازه باید نشست و جلسه‎‎های فراوان برگزار کرد ـ‎‎‎و حق جلسه‎‎های فراوان گرفتـ و بحث کرد درباره اینکه آیا اساسا شعر یا داستان امکان تحقق دارد یا نه!

حالا به ما که احمد عزیزی و قیصر و محمودگلابدرهای را از نزدیک دیدهایم، میگویند اینها شاعر نبودند، نویسنده نبودند و آنچه گفتهاند، اصلا شعر و رمان نیست و اگر هست ـحتی «لحظه‎‎های انقلاب»ـ درباره انقلاب نیست و شما که از این آدم‎‎ها و کتابهایشان خوشتان آمده و چیز یاد گرفتهاید و بزرگ شدهاید و به صف دفاع از انقلاب اسلامی میلیون‎‎ها انسان با ایمان اضافه شدهاید، اصلا نیستید و اینجا هم که ایستادهاید، بالای قبر سیدمحمود قادری گلابدرهای نیست و یک پارک در حومه شهر است و اصلا بیا درباره امکان زنده ماندن این آدم عجیب و نویسنده خیلی غریب حرف بزنیم که چرا در همه این سالها، بدون حمایت باندهای مختلف ادبیات، زنده ماند و نوشت و تا 73 سالگی، تجربه 50 سال نویسندگی در طراز اول ادبیات ایران را از سرگذراند.




قبول، بیایید درباره این نویسنده خیلی غریب حرف بزنیم که علاقه فراوان به جلال آلاحمد داشت که معلم ادبیات او در مدرسه نزدیک میدان تجریش 50 سال پیش بود و بهخاطر گل روی مرد با دل و جرأتی که با اسم خمینی، جانش را گرفت کف دستهایش و رفت وسط موج سنگین مردمی که داشتند پدر شاه را درمیآورند و با دکتر مفتح و مرتضی مطهری و آیتالله خامنهای هم سخن شده بود. درباره آدمی که 20 ـ 30 سال تنها زندگی کرد و کتاب‎‎های عجیب نوشت و قدر ندید و بر صدر ننشست. اصلا بیایید در فلان پژوهشکده یا نهاد یا محفل کذایی، درباره این حرف بزنیم که اصلا انقلاب اسلامی رخ داد، یا نه!

نکند اینجا که حالا ایستادهایم، بالای قبر گلابدرهای نیست و این، یک پارک در حومه شهر است یا نکند این پارک حومه شهر، اصلا بهجای جنوب تهران، مجاورت جشن هنر شیراز است و نه فقط «لحظه‎‎های انقلاب» رمان نیست و درباره انقلاب نیست، که گلابدرهای هم نویسنده نیست و آوینی شأنی در تفکر ندارد، چون اهل عمل هم هست و احمد عزیزی و قیصر و سیدحسن حسینی و سلمان هراتی هم شاعر نیستند!

دیدید؟ دیدید ضرورت دارد جلسه‎‎های فراوانی فراهم شود که معلوم شود داستان و رمان انقلاب اصلا امکان تحقق دارد یا نه؟ دیدی آقای گلابدرهای؟ مهمتر از خود «لحظه‎‎های انقلاب» روش عجیب نوشتن آن است که در لحظه به آدم‎‎های متن مربوط است و نویسندهاش یا حرف‎‎های ویژه خودش، این است که در هیچ موقعیتی ـ حرفهایش را و کاری که برای انقلاب امام خمینی کرده بود را پس نگرفت و از آن کوتاه نیامد.

تلاش ساکت سرخ‎‎ها و انکار سفیدها درباره محمود گلابدرهای هم مثل نسل بقیه جوانمردان بهجایی نمیرسد. مخاطب جوان دور مانده از کارهای گلابدرهای، کمکم دست حسرت میگزد و کارهایش را میخواند و به دوست نادیدهای که تازه پیدایش کرده، افتخار میکند. پهلوانان نمیمیرند و این رسم شیرین جوانمردی است

منبع: پنجره / محمدحسین بدری

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین