کد خبر: ۹۶۰۳۶
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار:
تحقير و تفتيش عقايد، ستون فقرات يك مصاحبه مطبوعاتي نيست

وقتي روزنامه شرق از فرزند شهيد بازجويي مي‌كند

روزنامه شرق بايد فكري به حال اتاق ۰۱ كند، اين اتاق بي‌شباهت به اتاق گاز نيست. گفت‌وگو آنجا آغاز مي‌شود كه ما نخست تفكر حذفي و عصب‌آلود را كنار بگذاريم. ما هيچ احتياجي به اتاق گاز نداريم؛ اتاق گازي كه سقف و ستونش را با تفكر حذفي بافته‌اند.اين روزنامه در تاريخ ۸۱مرداد در اين صفحه گفت‌و‌گويي با يكي از فعالان فرهنگي ترتيب داده بود كه بيشتر شبيه يك بازجويي بود تا يك گفت‌و‌گوي ژورناليستي.



شما كي هستيد؟
من سيدسجاد حسيني هستم. دبير مؤسسه راهبردي ديده‌بان...

متولد؟
۱۳۵۰

اهل؟
مشهد.

محل زندگي؟
تهران.

تحصيلات؟
فوق ليسانس تاريخ تشيع.

دانشگاه؟
دانشگاه قم.

اسم دانشگاه؟
نمي‌خواهم اسم دانشگاهم را بگويم.

آزاد است؟
بله.

سال تأسيس مؤسسه ديده‌بان؟
حدود سه سال.

تاريخ دقيق تشكيل ديده‌بان؟
سال ۸۹.

قصدتان از تشكيل مؤسسه ديده‌بان؟
تبيين، بصيرت افزايي و آگاهي بخشي به اقشار مختلف.

اصلاً چرا اسم مؤسسه شما ديده‌بان است؟
چون براي ديده‌باني آمده‌ايم.

از طرف كي ديده‌باني مي‌كنيد؟
از طرف مردم.

به كجا گرا مي‌دهيد؟
به مردم.

اصلاگرا مي‌دهيد كه چه بشود؟
كه راه را درست بروند.

هيئت مؤسس داريد؟
بله.

چه كساني در هيئت مؤسس بودند يا هستند؟
فكر نمي‌كنم لازم باشد اسم آنها را بگويم.

لازم است؛ آدم‌هاي معروفي عضو هيئت مؤسس بودند؟
هيئت مؤسس، مؤسسه ديده‌بان از خانواده شهداي قربانيان تروريست در ايران تشكيل شده است؛ وابستگان كساني كه به واسطه جنايات تروريستي گروه‌هاي مختلف به شهادت رسيدند...

با روالي كه من مي‌گويم پيش برويم؛ ايده اوليه مؤسسه ديده‌بان متعلق به چه كسي يا چه كساني است؟
متعلق به تعدادي از فرزندان شهداي ترور...

و اين ايده به ذهن شان رسيد كه به چه هدفي برسند؟
به اين نتيجه رسيدند كه يك حلقه مفقوده‌اي اين وسط هست.

كدام وسط؛ وسط چه كسي با چه كسي يا وسط چه چيزي با چه چيزي؟
وسط همين تاريخ سياسي معاصر؛ ما مي‌توانيم از اينكه قرباني تروريسم هستيم، در جوامع بين‌المللي استفاده ببريم و حقانيت نظام را ثابت كنيم. . .

معمولا چقدر بابت تحقيق‌ها پول مي‌گيريد؟
بستگي دارد. بعد هم اين سؤال راجع به درآمد است و آدم نمي‌تواند بگويد كه چقدر درآمد دارد. به هر حال يك موضوع شخصي است؛ سؤال تان، سؤال خوبي نيست.

خوب و بد بودن سؤال به من ارتباط دارد؛ چرا از شما خواستند بياييد و اين مأموريت را در اين مؤسسه بر عهده بگيريد؟
به خاطر ارتباطات دوستانه‌اي كه با هم داشتيم...

شما مديرعامل هستيد؟
مديرعامل شخص ديگري است. من جانشين مديرعامل و دبير مؤسسه هستم.

نفر اول چه كسي است؟
يكي از فرزندان شهدا.

نامش؟
ايشان ايران نيستند؛ كارشان اينجا نيست.

شغلش؟
در شركت نفت كار مي‌كنند.

اسمش را بگوييد؟
نمي‌توانم نام نفر نخست مؤسسه را بگويم، چون ايشان خارج از كشور هستند و شايد برايشان مسئله‌اي پيش بيايد.

پس عملاً چون نفر نخست نيست، شما رئيس هستيد؟
بله.

بالاترين كسي كه شما را تأييد كرده، كيست؟
نماينده‌هاي مجلس.

نهادهاي امنيتي چطور؟
نه!

آيا با اين نهادها ارتباطي داريد؟
كار ما فرهنگي است. شما چرا اين جوري سؤال مي‌پرسيد؛ شيوه مصاحبه با بازجويي خيلي فرق مي‌كند. 

مگر بازجويي بلديد؟
بنده واردم در بازجويي چه كار كنم؛ بايد همه كار بلد باشيد.

انصافاً پديده شگفت‌انگيز و بسيار عجيبي است اتاق ۰۱ روزنامه شرق و جا دارد تا در تاريخ مطبوعات جهان به‌عنوان اتاق بازجويي و تفتيش عقايد، آن هم نه در يك نهاد امنيتي بلكه درست در صفحات لايي يك روزنامه مدعي روشنفكري به ثبت برسد.
سؤال و جواب‌هايي كه به عنوان نمونه در آغاز اين مطلب به نقل از مصاحبه - بخوانيد بازجويي - روزنامه شرق با سيد سجاد حسيني دبير مركز مقابله با جبهه معارض انقلاب اسلامي آمده فقط نمونه‌اي از ۳۰۷ سؤالي است كه با لحن و محتواي پرخاشگرانه، توهين آميز، تفتيشي و حتي كاملاً معارض با بديهي‌ترين چارچوب‌هاي منافع ملي طراحي شده است.
در جايي از اين «مصاحبه- بازجويي»، مصاحبه‌كننده (بازجو) در يك عبارت تمسخرآميز تلويحاً از سيد سجاد حسيني مي‌خواهد فيش بانكي را كه ثابت مي‌كند اسرائيل و صهيونيست‌ها به حساب دو شبكه فارسي وان و من و تو پول واريز كرده‌اند، نشان دهد. در اتاق ۰۱ روزنامه شرق، مصاحبه در نطفه خفه شده است.
مصاحبه‌كننده انگشتانش را در همان سؤالات آغازين و با آن لحن عجيب و غريب آن قدر محكم دور گلوي مصاحبه قفل كرده كه مصاحبه دست و پا به زمين كوفته و از همان آغاز جان داده است. اينجا اولين و بديهي‌ترين قاعده يك گپ و گفت مطبوعاتي حتي از نوع چالشي‌ترين آن زير پا گذاشته شده و مدير اتاق ۰۱ از همان آغاز هيچ ابايي نداشته كه دقيقا مثل يك بازجو در برابر مصاحبه شونده‌اي كه با سعه صدر پيشنهاد او براي گفت‌وگو را پذيرفته و با وجود همه عناصري كه الفباي يك مصاحبه را از همان دقايق آغازين ناديده گرفته صبوري كرده، ظاهر شود.

تحقير و تفتيش عقايد، ستون فقرات يك مصاحبه مطبوعاتي نيست
ما در يك مصاحبه مطبوعاتي دقيقا دنبال چه چيزي مي‌گرديم؟ در يك مصاحبه مطبوعاتي دنبال اطلاع‌رساني و در گام بعدي چالش سر همان موضوع با مصاحبه شونده هستيم. هرچقدر تعداد سؤالات كم مي‌شود و تقطيع‌ها كم‌تر، مصاحبه به سمت يك تريبون حركت مي‌كند و هر چقدر تعداد سؤالات بيشتر و تقطيع‌ها بيشتر، به سمت يك مصاحبه چالشي خيز برمي‌داريم. اما مصاحبه شرق با سيد سجاد حسيني در هيچ‌كدام از اين قواعد نمي‌گنجد. 

اصلا قرار نبوده كه مصاحبه‌كننده به جواب ۳۰۷ سؤال خود برسد. هدف فقط شليك بوده، در حالي كه ما در مصاحبه دنبال پاسخ سؤالات‌مان هستيم. مصاحبه كننده ده‌ها و صدها پاساژ و زيرشاخه براي گفت‌وگويش تراشيده اما اين شاخه‌ها در عصبيت و سردرگمي عجيبي به برگ و باري نرسيده است.
ترديدي ندارم حتي اگر BBCهم مي‌خواست با همان اهدافي كه همه‌مان مي‌دانيم با يك ايراني كه يك NGO براي رصد و تحليل و ديده‌باني هجمه‌هاي فرهنگي راه‌اندازي كرده مصاحبه كند، بر عصبيت و كينه‌ورزي سياستگذارانش نسبت به محتواي فعاليت‌هاي آن ايراني سرپوش مي‌گذاشت و اگر هم مي‌خواست چالشي ايجاد كند، چالش زيرپوستي بود و چنين عريان از قالب يك مصاحبه رسانه‌اي بيرون نمي‌زد. 

اما با تأسف تمام بايد گفت اتاق ۰۱ روزنامه شرق چيزي از يك اتاق بازجويي كم ندارد، اتاقي كه در آن عصبيت مصاحبه‌كننده مثل ذرات هوا در فضاي آن موج مي‌زند. مطمئناً ستون فقرات مصاحبه مطبوعاتي تحقير و تفتيش عقايد نيست. اگر كسي عشق بازجويي دارد بايد راهي براي رسيدن به اين عشق پيدا كند، اما مطمئناً رسانه و مطبوعات، جان پناه و سكوي پرشي براي رسيدن به اين معشوقه نيست.
از سوي ديگر نوآوري هم بي‌قاعده و بي‌چارچوب نيست، همچنان كه هر بانگ برآوردني جسارت نيست. 

البته ممكن است كساني شيپور را از طرف گشاد آن بنوازند و نامش را نوآوري بگذارند. گاهي ما زير بار وهم‌ها و خيالات خود جان مي‌دهيم. آدمي است ديگر! گاهي ممكن است براي جلب توجه و چرخاندن چشم‌ها به سمت خود، فرصت را غنيمت بشماري و در مراسم ختم پدرت بزني زير آواز اما آيا هر هنجارشكني و خلاف قاعده و عرف رفتار كردن مي‌تواند مصداق نوآوري باشد؟ 

ما در اتاق ۰۱ شرق مي‌خواهيم به كجا برسيم؟ يك جوان را كه به هر دليل با عقايد و آرا او همراه نيستيم به لجن بكشيم؟ به فرض كه ما توانستيم آن جوان را به لجن بكشيم، خب؟ همين؟ منتهاي آمال ما همين نقطه است؟ 

آن جوان به هر دليل در طيف فكري ما نمي‌گنجد، به فرض كه ما توانستيم پروژه لجن مالي را با موفقيت به پايان برسانيم، آيا رسالت يك رسانه رسيدن به اين نقطه است؟ اصلا هدف ما از شليك كور ۳۰۷ سؤال به سمت جواني كه در اين كشور كار فرهنگي مي‌كند و البته فعاليت هايش مي‌تواند از سوي يك رسانه نقد شود، چيست؟ خالي كردن خشاب خشم و خشم و خشم، اين است رسالت يك روزنامه مدعي روشنفكري؟

منبع: روزنامه جوان / گزارشگر : حسن فرامرزي

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۲
علي از شيراز
|
UNITED STATES
|
۱۹:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۵/۲۱
0
2
شرمت باد شرق _ متنش را کامل خوانده ام .. اين نشان دهنده مظلوميت شهداي ما و حقانيت راه انقلابه_
آزاده
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۰:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۵/۲۲
0
1
تازگی ها تابناک هم خیلی بد شده
به نظر من داره علنا عقده هاش رو خای میکنه
به جوونهای مومن گفته :حالا وقتشه بیایید از اینکه سفارت انگلیس رو میخواستید اشغال کنید عذرخواهی کنید!!!
کاوه
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۱:۲۳ - ۱۳۹۱/۰۵/۲۲
0
2
بیشتر شبیه طنز بود تا مصاحبه یا بازجویی
حسن
|
-
|
۱۴:۰۵ - ۱۳۹۱/۰۵/۲۲
0
2
برادر من! مگه امثال اين "شرقيا" آدم كين؟ خب همه ميدونن ديگه: "غربيا"!
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین