کد خبر: ۹۳۱۷۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:

وقتی که می‎شود «تنگه هرمز» و «کانال سوئز» را یکجا بست

دکتر مجتبی زارعی ـ عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت‎مدرس: یا نجیب! الی الکانال! این سخن سید مجتبی نواب صفوی بود که قریب به شصت سال پیش در مصر فریاد زد! شوری در الا زهر بپاشد، سید مجتبی پس از "حسن  الهضیبی" مرشد  عام اخوان نهیب زد که کانال سوئز را دریاب و آن را برای آقایی وسیادت امت اسلامی و المسلمین ملی کن! وی که به یاد "سید قطب" به منبر رفته بود، کاری کرد که جوانان مصری پس از فریاد حی علی الکانال او ولوله‎ای بپا کردند و دسته دسته فریاد زدند: القرآن دستورنا، الرسول زعیمنا، الموت فی سبیل الله اسمی امانینا و نواب صفوی ضیفنا.

به گزارش رجانیوز، سید ما پیش تر  نیز  در بیت المقدس شرقی (اردن) سخن گفته بود، در کنفرانسی که برای فلسطین بپا شده بود ،عربیت بر فضای جلسه سنگینی می کرد، وقتی نوبت به سید رسید، با فریادی رسا گفت  که اگر افتخار به عربیت باشد  من فرزند بهترین مردم عربم، اما  اگر پیغمبر(ص)  را از عرب بگیرند ، عرب هیچ ندارد! حمله به سرزمین فلسطین چه سرزمین عرب وچه غیر عرب حمله به سرزمین اسلام است... ، جمعیت اما به غرش در آمد و فریاد کردند زنده باد مهمان گرامی اسلام ، زنده باد قهرمان ملی ایران!

پس از نطق حماسی سید، «یوسف حنا»؛ خبرنگار مسیحی، مسلمان شد  و ملک حسین جرئت نکرد سوار ماشینش که ساخت انگلیس بود بشود و سید قطب که از سران اخوان المسلمین بود با اشاره به قلب خود گفت : انت هنا؛ که تو قلب منی! آری ! شصت سال پیش  اصولگرایان ایران ومصر که ظاهراً باید مستحیل در تعصبات فرقه ای بوده و پرچم دار نزاع شیعه و سنی باشند چنین شور و ولوله ای در مصر ایجاد می کنند، حتی پس از سخنرانی سید جمعیتی هفتاد نفره پشت سر او به راه می افتد و سید اسرار می کند که باید با عبور از سیم های خاردار در یکی از مساجد منطقه اشغالی به جماعت نماز اقامه کنند  وچنین می کنند و برمی آشوبد که ننگ است برای ورود به خاک فلسطین از کسی اجازه بگیرد .

پس از همین سخنرانی بود که «یاسر عرفات»جوان دانشجوی آن روزهای قاهره به سید ایرانی نزدیک می‌شود و سید او را خطاب می‌کند که کی هستی و چه می‌خوانی و یاسر جواب می‌دهد از حیفاء است و راه وساختمان می خواند، سید مجتبی با تعجب می گوید؛ اسراییلی‌ها راه وساختمان تو را اشغال کرده‌اند و تو راه وساختمان می‌خوانی؟! برو حیفا و راه فرو بسته آنجا را بگشا! آن روزها با اینکه سید مجتبی؛« صفوی»! بود ، پاسخ جوانان مصری و برادران اخوانی اما خطاب به سید این بود که حی الله، حی الاسلام، حی الله ایران ، حی الله نواب صفوی، نه ایران هراسی بود نه شیعه ترسی و نه خبری از هلال موهوم شیعی! و نه تعصبات مبارزاتی!

 البته خیلی زود عالیجنابان سرهنگ راه وخط شان را از برادران اخوان در مصر و تمامی منطقه جدا کردند و همانی شدکه دیدیم. خیلی زود کار به دست استخبارات آل سعود وسازمان امنیت مصر  واردن، ام آی سیکس بعثی ها و دیگر  عوامل معاند اسلام وقدس شریف افتاد. اکنون نیز ما به تبعیت از آن سید 29 ساله  شصت سال پیش و به دلالت ز عیمی این سید حّی مان باید به مرسی بگوییم، یا مرسی! حی علی بیت المقدس! این صدای سید مجتبی و سید قطب دردل تاریخ است که آل سعود وآل قطر و آل بحرین و پادشاه اردن و دیکتاتور یمن  برای شنیده نشدن آن به جنگ تقریب بین المذاهب رفته اند.

 

عصر ایران و زمانه مصر فرارسید

نیک می‌گوییم اکنون عصر ایران و زمانه مصر است، اخوانی‌ها و حزب‌اللهی‌های ما ومصر که عصاره و زبده اصولگرایان تسنن و تشیع‌اند، چشم اندازشان کجاست و راهنمای عملشان چیست؟ آیا فقاهت عقلانی تسنن وتشیع و اندیشه تقریب المذاهب، راهنمای عمل ما خواهد شد یا سرویس های جاسوسی دشمنان اسلام و ایران و وابستگان به سلطنت ودر باریان سر رشته دارامور خواهند شد؟! آیا سازمان نو پای ریاست جمهوری مرسی سعه وجودی آراء  وافکار سید جمال، سید مجتبی، عبده و.... را  بمنصه ظهور خواهد رسانید و آیا سازمان ریاست جمهوری ما که این روزها سست وکرخت شده قادر خواهد شد ما بین اسلام درباری و اسلام ناب محمدی(ص) احیا شده‌ی امام خمینی (ره)، سیاست تقریبی مذاهب و دیپلماسی وحدت اسلامی را در سپهر عمومی منطقه و جغرافیای اندیشه ای اسلام و ایران معماری کند؟

نگارنده گمان نمی کند دیپلماسی رایج برای معماری و باز تولید روابط مکتبی ایران و مصر طرفی بربندد. من حتی در عالم خیال هم تصور نمی کنم دیپلمات ما به معنای رایج کلمه سعه  وجودی روابط مصر بزرگ و ایران با شکوه را درک کند. در این صورت کلیاتی که وزارت خارجه ما درباره مصر باید بداند چیست؟ کار مصر و ایران نه به دست آقای دیپلمات است و نه در ید تجّار، بلکه بدست قم و الازهر است، سیاسیات واقتصادیات متعارف هم باید با پیشرویی قم و الازهر متحقق گردد. به نظر می رسد در تمامیت جغرافیای اسلام ، بیش از دیگر دول وملل، ملت وکشور مصر وایران اند که به هم شباهت بیشتری دارند. مدتی بود که در این فکر بودم که از  چه روی امام خامنه ای مکرر از مصر و مجد و شکوه آن می گوید ودل می سوزاند و دغدغه دارد، به عربی خطبه می خواند ، به فصاحت عرب، شعر می‌سراید ودر سستی سازمان ریاست جمهوری ایران ،خود تنها به میدان می آید ویک تنه با اندیشوران مصربزرگ به گفتگو می‌نشیند، برای پاسخ به این همه دغدغه‌ها باید که ماهیت و سرشت ایران و مصر را بکاویم وبعد ببینیم که آیا نباید شبانه روز کار کنیم تا چرخ سیاست انگلیسی- آمریکایی فَرّقَ تَسدَّ (تفرقه بینداز و آقایی کن!) به گل نشیند.

 

مصر ؛ هو سنی المذهب و شیعی المزاج

 واما مصر! کشوری بزرگ که مثل ایران بزرگ و پرجمعیت است449/001/1 مساحت دارد. سرزمین باستانی واهرام است. مملکت معماری و هنر؛ همانند ایران که اهرام دیو سرو ابوالهول آن به شهرت او افزوده است، فرض کنید تخت جمشید را که یاد آور معماری و فرعونیت  است، مثل فرعون‌های مصر، سرزمینی که مثل ایران ما هزاران سال قدمت دارد، اما عظمت و مجدش در تقارن با اسلام دو صد چندان می شود؛ از حیث ساختار سرزمینی نیز همانند ماست ودر قریب به 30 استان گسترده شده است، گو اینکه مصر یا همان "مودرایای پارسی" باستانی ما، اساساً از حیث لغوی نیز به تمدن و کلانشهر تعبیر می گردد.

سرزمین موسای نبی ویوزارسیوی که سلحشور آن را به خانه های ما آورد. مثل ما که برای روز مبادای خود با غرب تنگه هرمز داریم که برو بچه های سپاه و بسیج مثل استخری خانگی و یا استخر مدرسه محل می شناسندش،آنها نیز کانال سوئز دارند که اروپا،آسیا وآفریقا را بهم وصل می کند، کانال و تنگه ای که اگر برادران سپاهی، ارتشی و اخوانی ما یک روز با فرماندهی مشترکی مثل صلاح الدین ایوبی یا عزیزجعفری و قاسم سلیمانی آن را پانزده دقیقه مسدود کنند شیشه عمر غرب و شرق می شکند.

مصر اما با اینکه محور فقهی واندیشه ای اهل سنت است اما سرزمین دوستی با تشیع و اهل بیت رسول خدا(ص) است، می گویند سابقه این دوستی پر معنانه به دوران حکومت فاطمیان مصر که از روز فتح نخست مصر بدست شاگردان و محبان امیر المومنین علی(ع) ، یعنی ابوذر غفاری، مقداد بن اسود کندی و ابو ایوب انصاری رضوان الله علیهم بازگشت دارد؛ ضمن اینکه این سرزمین  پر از نمادهای شیعی  از جمله راس الحسین، مرقد منسوب به حضرت زینب و مرقد سیده نفیسه دختر امام حسن مجتبی (ع) و نیز قبر منسوب به مالک اشتر نخعی نیز می باشد، قریب به اتفاق ملت مسلم مصر شافعی مذهب اند که همواره بر دوستی با اهل بیت پیامبر زبانزدند و راهشان از جماعت اندک ناصبی جداست، چه بسیارند برادران وخواهران سنیمصری که میلاد ابا عبدالله الحسین را پاس می دارند ونیز زوج های جوانشان که تقرب وتوسل به ثارالله را برای آغاز زندگی مشترک شریف می شمارند، وقتی به مجاورت مسجد راس الحسین می‌رسی، دیوار نوشته ای خود نمایی می کند که مقام راس الحسین، کعبه مصر است .

چه بسیارند عالمان سنی که درباره امام علی(ع) و امام جعفر صادق (ع) دست به تحقیق وتألیف زده اند که از بین آنها  عبدالفتاح،عبدالمقصود و عبدالحلیم الجندی برای ایرانی ها شهرت دارند. علاوه بر این کدام ایرانی است که نوای عبدالباسط عبدالصمد را بشنود و به او درود نفرستد و از کدام خانه ایرانی است که صوت حزین وقویم او آشوب نکند، 20 ساله بود که وقتی به اتفاق پدر به حرم زینب (س) در قاهره وارد می شود به اذن پدر قرار بوده 5 دقیقه تلاوت کند اما جذبه اهل بیت رسول کاری با او کرد که یک ساعت ونیم قرائت کرد! وقتی حکومت سرهنگان بخصوص سرهنگ سادات و سرهنگ حسنی مبارک با کمک استخبارات آل سعود و انگلیسی‌ها، وهابیت را اختراع کردند تلاش نمودند تا مصریان را از حب به اهل بیت و نمادهای شیعی دور کنند، تا آنجا که چندی قبل برخی ناصبی ها تخریب  راس الحسین را تشویق کردند اما مفتی مصر در مسجد جامع الازهر به نطقی تاریخی دست می زند وخطاب به آن لعین می گوید: من از اینجا از مسجد جامع الازهر خطاب به این شخص می گویم، خفه شو! ای پس فطرت! ای بی شرم خبیث! خداوند دستان وپاهای تورا قطع کند و مارا ازدست امثال تو نجات دهد و ادامه می دهد که تمامی اماکن منتسب به اهل بیت پیامبر مورد تبرک مصری هاست و خداوند در کمین کسانی است که به فکر جسارت به اماکن منتسب به اهل بیت در مصر هستند!چه بسا نخبگان مصری از جمله دکتر مصطفی الفقهی و مشهورین مصری مثل حسنین هیکل که می گویند؛ نحن سنی المذهب و شیعی المزاج و یاسنی المذهب و شیعی الهواء.

البته تعبیر نغز دیگری نیز از حسنین هیکل در این باره وجود دارد که می گوید شما(شیعه) اسم حسن و حسین را برای اعلام دوستی به اهل بیت و فرزندان رسول خدا(ص) برای خود بر می گزینید اما ما هر دو را یکجا بر می گزینیم و می گوییم حسانین! شیخ تاج الدین الهلالی از دانش آموختگان الازهر که خود سالها مفتی کل استرالیا نیز بوده است می گوید اگر دستگاهی اختراع می شد تا محبت آدم ها را به اهل بیت نشان می داد معلوم می شد که پوست واستخوان ما مصری ها  با آنها ممزوج است و ادامه می دهد که آری! ما نمازمان سنی و دلمان شیعی است، حالا شاید به پندها و اندرزهای آیت الله بهجت می رسیم که« اختلاف شیعه وسنی مساله ای استعماری است و ما نمی خواهیم گذشته تاریخی را زنده کنیم ما ناشر و گوینده فضایل اهل بیت هستیم واین امری ماندگار است »آن عارف واصل در ادامه  می گوید ما را اما  با وهابیت کاری نیست! چه اینکه وهابیت جریانی سیاسی است و ربطی به شیعه و سنی ندارد.

محکمات و متشابهات مصری – ایرانی/ آینده در ید قم و الازهر است

 وجود قم والازهر از دیگر شباهت های مصریان وایرانیان به شمار می آید؛ مراکزی که آینده ما ومصر هم درید با کفایت این دواست؛ البته قم هیچگاه تحت تاثیر حکام جور وپهلوسیم نبود اما الازهر در برخی مقاطع وبخصوص باروی کار آمدی حکومت سرهنگ ها و ارتباط استخبارات آل سعود و الامن العام مصر،بعضاًً  افتاء  مبادرت نمود و این به رغم خواست  و میل باطنی فقهای صدریه الازهر بوده و صرفا تحت فشار حکومت صورت پذیرفته است. گو اینکه احمد الطیب شیخ الازهر معتقد است: مبارک برای راضی کردن رژیم صهیونیستی و ایجاد درگیری بین ملت های اسلامی و شیعه وسنی، علمای مصر را به دادن فتوا و تکفیر شیعیان ترغیب می کرد، در حالی که بنا به سخن وی «شیعیان جزو جدایی ناپذیر امت اسلام هستند وما پشت سر آنان نماز می خوانیم».

 گذشت از عربیّت – ایرانیت و گذار از ناصریسم – پهلویسم

 وجود اندیشه های انحرافی و التقاطی نظیر باستانگرایی و نیز ناسیونالیسم ملی، عربی و همچنین ,وجود لیبرالهای ناسیونالیست در ایران و مصر نیز از دیگر متشابهات این دو امت اسلامی است، پروژه های پان ایرانیستی وباستان ستایی در پهلویسم از یک سو و ظهور و بروز اندیشه قومی، سرزمینی در ناسیونالیسم مصر باستانی و نیز پان عربیسم سکولار ـ لیبرال در مصر از این قسم به شمار می آیند. جریان فقاهتی ـ ولایتی در ایران وجریان اسلام گرایی در مصر اما به شکست هژمونی های مذکور و به قابلیت و اعتبار گفتمانی این دو رهنمون شد. زایش تفکر، وجود عقلانیت و نیز مواجهه خردمندانه با تجدد از دیگر متشابهات مصری ـ ایرانی است که تقریباًً با اندک تفاوت هایی به منصه ظهور رسیده است، برخورداری از نقش و جایگاه تاسیسی در احیای فکر دینی و اصلاح از ویژگی روشنفکران ایران و مصر است که طلایه دار حرکت ها و نهضت های اسلامی در صد سال اخیر شده اند. پیشتازی جوانان انقلابی در پیروزی نهضت، نوع تاکتیک های حکومت پس از سقوط شاه ایران و دیکتاتور مصر از سوی بازماندگان رژیم وحضور مستمر مردم در میدان های انقلاب برای جلوگیری از کودتاها و یا مصادره انقلاب  و همچنین شیوه اطلاع رسانی انقلابیون برای حضور در صحنه و نیز نوع مواجهه با سفارتخانه های آمریکا و رژیم صهیونیستی وسقوط رژیم سرهنگ در بهمن ماه ایرانی و .....از دیگر تشابهات خیزش و قیام  ایرانیان و مصریان است که توجه انقلاب پژوهان را به خویش جلب کرده است. اما تشابهات مصری ـ ایرانی بنظر می رسد حاصل محکمات فکر دینی، گفتگوی تاریخی رهبران  مذهبی دو ملت و نخبگان دو کشور بوده ودر چند سطح تکوین یافته است. سطوحی فراتر از دیپلماسی های رایج که پس از این نیز باید به نقاط ثقل معماری ها و مهندسی  روابط دو ملت مبدل گردد، در غیر این صورت از سفیران سیاسی و رایزنان فرهنگی وتجّار کالاهای اقتصادی کاری ساخته نیست:

- سید جمال و مصر :

بنا به قول علامَه مرتضی مطهری رضوان الله علیه سید جمال الدین اسدآبادی از سلسله جنبان نهضت های اسلامی در صد سال اخیر است امَا بنا به قول امام خامنه ای، سید بهترین جایی که توانسته بود برای مبارزه پیدا کند همانا مصر بود.سید برنامه محوری عمل خود را بازگشت به خویشتن اسلامی قرار داد. عصری که سید دست به اقدام زد هنوز حتی برادران اخوانی ما دست به کار نشده بودند. سید روی طیفی از مصریان آنقدر اثر گذار شد که نتیجه آن ظهور شاگردانی همچون محمد عبده گردید، فردی که سید را استاد اعظم خود خطاب می کرد، سید ایرانی به آنها می آموخت که راه نجات بازگشت به اسلام است ، چه اینکه معلوم بود از پان عربیسم سعد زغلول و مصطفی کمال، امت اسلامی رهایی نیابند، سید به آنها می آموخت که از دشمنی با تفکر و فلسفه و اشراق نمی توان بردشمن چیره گشت و بر نقار و دشمنی شیعه وسنی فایق آمد. راهی که بعدها شهید حسن البناء برآن تاکید داشت و گفت "من راه شیخ را تداوم می بخشم ، و شیخ محمد خوب می گفت که: در پناه فرمانروایی جاهلان ، دانشمندان دروغینی پیدا شدند، چیزهایی گفتند که روح اسلام از آنها بی خبر بود، عقل را از همه زمینه ها بیرون راندند وهر کس را که از آن سخن می گفت به کفر و گمراهی منسوب دانستند"، این تفکر بود که موتور مبارزه اخوانی ها را روشن کرد گوا اینکه حسن البناء خود را وامدار سید جمال  وشاگرد  او محمد عبده می دانست.و این تبادل فرهنگی در ایران نیز وجود داشت و به رغم گسترده نبودن مقبولیت سید قطب در راهنمای عمل مبارزه بارژیم شاه ، امَا آثار او به فارسی ترجمه می شد و در اردوگاه مبارزان جا پیدا کرده بود. شاید اکنون بتوان گفت دوگانه سید جمال الدین درگذشت از استعمار خارجی و استبداد داخلی در حال تحقق است، کاری که سید در اواخر عمر آرزو می کردکه طرح انقلابی آن را ای کاش بجای گفتگو با نخبگان سلطنت وکاشتن در شوره زار سلطنت های فاسد در مزرعه توده ملت غرس کند ، به هر روی اولین نقش سید در سپهر عموی مصر، نقشی نیست که احدی بتواند به انکار آن مبادرت نماید. اگر چه بعد از سید جمال، و شیخ محمد عبده، حسن البناء، و سید قطب؛ مدعیان اصلاح  و احیاء فکر دینی چه بسا در میدان وهابیت و اختراعات فرقه‌ای سرویس های جاسوسی بازی کردند.

 

تقریب بین المذاهب؛ سرمایه ای اجتماعی – تاریخی -

- از دیگر محکمات و متشابهات  فکر مصری_ ایرانی سرمایه  اجتماعی تقریب بین المذاهب است. هندسه ای که فقهای خردمند تشیع و تسنن با  محوریت ایران ومصر به معماری روابط اجتماعی این دو ملت بزرگ مبادرت کردند و گروه های افراطی را به حاشیه راندند. حضرات آیات عظام بروجردی، محمد حسین کاشف الغطاء ، عبدالحسین شریف الدین، شیخ مصطفی مراغی بزرگ، شیخ عبدالمجید سلیم، شیخ محمود شلتوت و آیت الله نقی الدین قمی سلسله جنبان سیاستی شدند که هنوز می توان به آن دل خوش داشت.بنا به قول علامه طباطبایی در کشاکش توطئه های فرقه ای دشمنان به خصوص پلیدی های بریتانیا در پروژه  (فَرَّقَ تَسَدَّ). باید از شیخ بزرگوار الازهر آن فقیه اصولی، ادیب لغوی ومفسر که حقیقت و اتقان کامل تشیع و رسمیت شیعه اثنی عشری را با کمال صراحت اعلام نمود سپاسگزار بود و از عمل بی آلایش او تقدیر کرد. گو اینکه با تلاش های آیت الله العظمی بروجردی رضوان الله علیه و فرستاده ویژه او شیخ محمد تقی قمی آن شیخ محترم تسنن افتاء کرد که "جایز است شرعاًً عمل کردن به دستورات مذهب جعفریه که به مذهب امامیه اثنا عشریه معروف است مانند سایر مذاهب اهل سنت؛ سزاوار است مسلمانان این مطلب را بدانند واز عصبیت وطرفداری های  بی جا وبدون حق و حمایت از مذهب معینی خودار ی کنند ..".

متعاقب آن؛ فقه مذاهب اسلامی به ماده سوم الازهر وارد شد وشیخ حسن باغوری نیز سفر تقریبی خود به ایران را آغاز کرد. پرواضح است که اگر سید مجتبی نواب با آن صلابت نجیب پاشا را به سوی کانال سوئز فرا می خواند و جوانان انقلابی مصر وسید قطب اورا می ستودند صرفا مصبوق به تاکتیک های سیاسی وملاحظات ژئو پلتیکی نبوده بلکه به حقیقت اسلام ناب محمدی (ص) مسبوق بود، کاری که روزگاری صلاح الدین ایوبی بدون ملاحظات فرقه ای درون مکتبی؛به جنگ با صلیبیان رفت وبا کمک تشیع وتسنن، بیت المقدس را از اجنبی باز پس گرفت با راهنمای عمل اکابر شیعه وسنی در تقریب بین المذاهب بود که تعصبات به حاشیه رفت ومنطق وتفکر نضج گرفت، علمایی چون محی الدین قلیبی تونسی؛ محمد جواد مغنیه؛ شیخ حسن البنا؛ صدرالدین قمی؛ شیخ محمد سرور صبان؛ شیخ اسماعیل نجفی؛ شیخ محمد صالح حائری مازندرانی ومحمد تقی خوانساری اتاق فکر برپا کردند ورساله هایی در باب حدیث ثقلین؛ الحج علی المذاهب ومنابع مشترک در اصول فقه را تدوین ومنتشر کردند وحتی کرسی جدیدی درالازهر با عنوان فقه مقارن درباب اجتهاد از سوی شیخ محمد مصطفی مراغی دایر گشت گو اینکه پس از قریب به هفتاد سال از گذشت اقدام مکتبی اکابر شعیه و سنی در ایران و مصر، کمال هلباوی از متفکرین مصری بر جایگاه و شرافت حدیث ثقلین پیامبر(ص) و اهل بیت او علیهم السلام در میان مصریان تاٌکید دارد، ولو اینکه سلفی های تندروبا کمک عربستان و سرویس های امنیتی این دو کشور تلاش دارند تا "غیر" جدیدی را درقالب شیعه هراسی اختراع کرده وبه تخریب سرمایه اجتماعی تاریخی تقریب بین المذاهب مبادرت نمایند.

 

 سید مجتبای ایرانی، روح مبارزه در سپهر مصر

تبادل آراء و سلوک انقلابی بین سید مجتبی نواب صفوی و برادران اخوانی از دیگر فرازهای تاریخ مصر جدید(مصر بعد از ملک فاروق) واصولگرایان شیعی است، به راستی چه ظرفیتی در این جوان 29ساله ایرانی در قریب به شصت سال قبل بود که محبت او را در دل بزرگان و جوانان مصر، اعم از فقهای جامع ازهر و مبارزان اخوانی گذارده بود.

وقتی پهلوی ها او را تیر باران می کنند، اخوانی ها او را شهید اخوان می نامند و با این تعبیر از وی ستایش می‌کنند، و وقتی سید درباره حسن البناء سخن می گوید وی را شهید رادمرد و بنیانگذار جمعیت مسلمانان مبارزی  لقب می دهدکه جویای حقیقی راه اسلام بود، این چه سرّی بود در نواب که وقتی دولت های مرتجع عرب و سازمانهای استخباراتی حکام دست نشانده منطقه در برخی پیمان ها و گفتگوهای سازش، رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت می شناسند، شهید دکتر فتحی شقاقی برمی آشوبد و می گوید باید در جستجوی سید مجتبی بود تا، به حکام عرب پاسخی در خور دهد.

می‌توان گفت سید مجتبی روح مبارزه را در سپهر گفتمانی مصر بعد از دوره ملک فاروق دمید، روحی که شاید موجب شد فتحی شقاقی به نوشتن کتاب و مقالاتی  بنام ابا عبدالله علیه السلام وادار گردد و از شقاقی یک متشیع بسازد. این همه از شجاعت علوی و حسینی سید مجتبی بود،  از هوش وعقلانیتی که در او سراغ بود، پس از سخنرانی در بیت المقدس شرقی شور بپا کرد و با دعوت سید قطب و شجاعان اخوان برای حضور در قاهره و الازهر مواجه شد.اما او با تنگدستی های  مالی مواجه بود و نمی توانست بار سفر بر بندد، وقتی اکابر شیعه عراق بر موضوع وقوف یافتند تاجری متدین را مامور کردند تا هزینه ها و حمایت های سفر انقلابی سید را به مصر فراهم کند.

سید مجتبی وقتی در جایگاه ویژه مراسم سالگرد انقلاب نشست، جوانان با حرارت مصر در احترام به سید شعار سر دادند که زنده باد مصر، زنده باد عرب،اماسید که اهل تعارف سیاسی و ژست های چریکی نبود! دالّ برتر او  و واژگان نهایی اش اسلام بود، پشت تریبون قرار گرفت و گفت: حی الله مصر، حی الله مصر لکن تحت اللواء الاسلام! و آنها فریاد کردند حی الله ، حی الاسلام، حی الله نواب! دراین باره نواب بعدها گفت می خواستم در آن لحظات پروازکنم، غوغایی بپاشد دیری نگذشت مأموران حکومت سررسیدند اما اخوانی های جوان آنها را از اتومبیل ها پیاده کردند و ماشین را به آتش کشیدند، نواب را برای بازجویی به وزارت کشور حکومت سرهنگ ها می برند، سید در بازجویی شجاعانه از اقدامات و نطق خود دفاع کرد و گفت مصر وطن دوم اوست! یک سال بعد؛ انحلال سازمان اخوان و دستگیری برادران مبارز مصری به دست سرهنگ ناصر  نواب را به خروش در آورد، تلگرافی شدید اللحن خطاب به ناصر می نگارد و به او تشر می زند که رفتار تو غضبی شدید در قلوب مومنین ایجاد کرده است، سریعاً در رفتارخود تجدید نظر کن! و کاری نکن! که موجب پشیمانی دردناک برای تو گردد.

 

شریعتی ؛ اهرام مصر  و حسینیه ارشاد/آری! اینچنین بود برادر...

مرحوم شریعتی را شاید بتوان بخش جامعه شناختی تبادل تفکر در ایران ومصر ارزیابی کرد. اگر چه بنظر می رسد جامعه شناسی نتواند سعه وجودی مصریان و ایرانیان را گزارش کند اما گزارش جامعه شناسانه قریب به چهل سال پیش شریعتی از اهرام ثلاثه مصر وسرزمین مصر، گزارشی اسلامی ـ ایرانی از درد جانکاه مردمان مصر در سپهر تاریخ است. امام خامنه ای مدظله العالی شریعتی را اگر چه دارای اشتباهات اما برخوردار از برجستگی ها و زیبایی ها می شناسد، معظم له برآن است که گویا فرازهای یکی از نوارهای کاست  وارده به کشور از امام خمینی(ره) در تبعید گویای آن است که امام درباره مرحوم شریعتی معتقد بود: نباید بخاطر چهارتا اشتباه در کتابهایش (او را) بکوبیم، این صحیح نیست لذا "آقا" معتقدند شریعتی یک چهره پر سوز پی‌گیر برای حاکمیت اسلام بود.

نگارنده برآن است گزارش شریعتی از اهرام ثلاثه مصر درد آلودترین وجامعه شناختی‌ترین گزارش یک روشنفکر از تجدد وتمدن شرقی و اسلامی  در بستر تاریخ است. خیلی ها اهرام را از نزدیک دیده اند اما توریستی و گردشگرانه دیده اند، عکسی یادگاری درانداختند و ضجّه برادران مصری ما را از لابلای خشتها و شلاقها نشنیدند،  شریعتی اما ستم فرعونیان مصر را از پنج هزار سال پیش به مثابه یک گارگاه آموزشی به نسل جوان می شناساند، و دست آخر پیامبر(ص) و علی(ع) را گمشده انسان قدیم و جدید معرفی می کند، او به مصر  می رود وقتی بر می گردد مثل راویان دفاع مقدس، جدال بردگان وپادشاهان را بر روی خشت های سنگی اهرام روایت می کند، حتی در سخنرانی تاریخی خود از اهرام در حسینیه ارشاد مقابل دیدگان مستمعین اشک می ریزد، او روایت خودازاهرام را خطاب به یک برد همدفون مصری می نویسد، شریعتی می گوید آری! اینچنین بود برادر‍!  شریعتی شرح می دهد که چگونه برادران مصری اش 000/000/80 میلیون قطعه سنگ را از اسوان به قاهره آوردند، مسافتی به در ازای 980 کیلومتر! تا جسد مومیایی فرعون را در قاعده هرم بر جای گذارند. روزی 30 هزار برده در سایه شلاق‌ها و نیزه ها  کار کردند تااین تمدن فرعونی سر بر آورده، و ادامه می دهد  که ای بردار! دیدم که تمدن یعنی دشنام ، یعنی آثار ستم هزاران سال برگرده و کشته اجداد من!او در مصر فقط اهرام  سر به فلک کشیده را ندید بلکه بقول خود او، علی رغم میل راهنمای سفر، پستوها و دخمه های اهرامی را نیزکاوید که بردگان شهید شده کارگر را در آن دفن می کردند.

ولی چه کند که این عرف و عادت خدایگان در تاریخ بود .وادامه می دهد... اما  برادر ! ناگهان خبر یافتیم مردی از کوه سرازیر شد ودر پیرامون یک معبد فریاد زده است که من از جانب خدا آمده ام..... ومن باز ترسیدم که فریبی تازه در کار باشد، گفتم او نیز همچون پیامبران دیگر در ایران و چین وهند شاهزاده ایست که به نبوت! معبوث شده است تا با قدرتمندی هم پیمان شود و قدرتی تازه بیافریند......  اما گفتند نه! او نیز مرد یتیمی بوده است وپشت همین کوه، گوسفند چرانی کرده است..... بر خود لرزیدم برادر، بخصوص هنگامیکه همه برادرانم را گرد او دیدم ، بلالِ برده از حبشه، سلمان را از ایران و ابوذر؛ فقیر و درمانده ای از صحرا، اورا باور کردم بخصوص وقتی دیدم که کاخی که او برای خود ساخت چند اتاق از گل بود که خودش نیز در گل کشیدن وخاک کشیدن کمک می کرد و بارگاه و تختی که برای خود ترتیب داد یک تکه چوب بود که رویش برگ های  خرما انباشته بود.

آمدم از ایران گریختم از نظام موبدان ، از نظام تبارهای بزرگ ، آمدم به شهر او، باز ناگهان دیدم برادر! باز معبد های پرشکوه وعظیم بنا شد بنام او، شمشیرهای فرعون باز برسر ما... باز بر جان  ما و بشریت تازیانه شرق نواختند باز ما به بردگی افتادیم تا مسجد بزرگ دمشق را بسازیم، باز مناره های عظیم، به کجا برم ای برادر! برگردم به معبدان خودم برادر‍! چگونه می توانستم برگردم، معبدهایی که همواره همدست و همدستان قدرت ها و فریب ها بوده اند، می بینم چه فرقی است بین این مسجد ها و آن معبدها؟ علی (ع) برادر!  خویشاوند آن مرد پیام آور بود ودر محراب همین عبادت الله کشته شد، خانواده او پیش از خانواده من وپیش از خانواده  برده ها و ستم  دیده های تاریخ نابود شدند و خانه او پیش از خانه ما بنام سنت جهاد و ذکات غارت شد، این بود که برادر! یافتم، مردی راپیدا کردم بعد از پنج هزار سال که از خدا سخن می گوید، اما نه برای خواجگان که برای بردگان، نیایش می کند برادر؛ نه همچون بودا که به "نیروانا" برسد و یا همچون راهبان مردم را بفریبد یا همچون پارسایان خود را به خدا برساند! و می جنگد برادر! مرد جهاد است مردی که پیدا کردم، مردی است که همسر او که دختر آن پیام آور است همچون خواهر من کار می کند و رنج می برد و پسرش وارث پرچمی است سرخ رنگ که در طول تاریخ در دست ماها بوده.

این است که برادر بعد از پنج هزار سال از ترس آن معبدها و آن بناهای عظیم که تو قربانیش شدی و من قربانیش واز ترس آن قدرت های  وحشتناک ، من اکنون برادر آمده ام از کنار یک خانه گلی، یاران آن پیام آور از پیرامون این خانه کنار رفته اند واو تنهاست.  همسرش تن به مرگ داده است و خودش در نخلستان های بنی نجار، همه رنج ها و درد های من و تو را با خدایش می گوید، آری! ای برادر همه کسانیکه به او وفادار مانده اند از تبار ونژاد ما رنج دیده اند او نه"لويی" یا "اسپارتاکوس" و نه وارث "فرعون" ها و "قارون" ها وارث "موبدان" که او مظهر عدالت است، اکنون نیز برادر در عصری و  وضعی و جامعه ای زندگی می کنم که باز به او محتاج هستم. وعلی سه شعار گذاشت، سه شعاری که همه هستی خودش و خاندانش قربانی این سه شعار شدند: "مکتب"، "وحدت" و "عدالت".آری! نگاه جامعه شناسانه مرحوم شریعتی گزارشی است که در آن دردمندی ایرانیان برای مصریان موج می زند، تبادل آرا و افکار انقلابی تشیع و تسنن در حوزه روشنفکری است. و این روشنفکری اگر چه از لایه های اجتماعی امت اسلام دور افتاده و در بند طبقات و نخبگان است اما حاصل دردهای تاریخی است، لذا وقتی ابراهیم دسوقی به ترجمه آثار شریعتی در مصر مبادرت می کند چه بسا گفته شد تا تیراژ یکصد هزار نسخه ای اثر هم پیش رفته اند.

امام خمینی (ره) در مصر  

آشنایی مصریان و امام خمینی (ره ) از یکدیگر اما تجربه منحصر به فردی در تاریخ معاصر است که در تداوم نهضت احیاء گری اسلامی و استکمال آن در ساحت انقلاب اسلامی صورت پذیرفت، تجربه ای بسیار فراتر و استکمالی از تجارب سید جمال، شیخ محمد عبده، کواکبی، مودودی، اقبال و سید مجتبی نواب ودیگر پیشگام نهضت های اصلاحی؛ چه اینکه اسلام گرایی امام از حیث اندیشه ای نه حالتی تدافعی داشت و نه از بافت های التقاطی برخوردار بود، اما فراتراز تمامی گفتمان های پهلویستی، ناصریستی، عربیستی، بعثیستی، و روشنفکری اسلامی ونیز احیا گری ظاهر شد، لذا خیلی زود تمامی مبارزان جهان اسلام و به خصوص جهان عرب و نیز مصر را تحت تاٌثیر قرار داد. از ازدواج سیاسی فوزیه، خواهر فاروق شاه، با محمد رضا؛ ولیعهد وقت نیز کاری بر نیامد وخط شاهان وملت هادرمصر وایران از اوّل جدا بود!

همانطور که سادات نتوانست از میزبانی شاه و نیز پرستاری شاه بیمار در قاهره طرفی بربندد، لذا همین که انقلاب ایرانی با معماری امام خمینی(ره) به پیروزی رسید، اخوانی ها در بیانیه ای انقلاب ایران را بهترین الگو و مانیفست مبارزه اعلام کردند. عمر تلمسانی رهبر فقید الازهر بر رژیم فریاد بر آورد که از چه روی امت مصر را در پذیرایی از شاه مخلوع ایران ذلیل کرد، برادران اخوانی به رغم مخالفت گروه های وهابی علیه انقلاب اسلامی و شیعی خواندن آن، به صراحت اظهار داشتند که انقلاب ایرانی ها و برنامه امام خمینی(ره) انقلاب یک فرقه علیه فرقه ای دیگر نیست، بلکه  مرکز ثقل ارزشهاست، امام خمینی ره نیز در سال 1358 با همان ادبیاتی که با ایرانیان حرف می زد با مردم مصر سخن گفت و آنها را به قیام علیه رژیم دیکتاتوری سادات دعوت کرد.

از ادبیات امام خمینی (ره) بخوبی می‌توان دریافت که مصریان و ایرانیان از محکمات و متشابهات فکری، فلسفی  و مبارزاتی برخوردارند امام خمینی  ره فریاد برآورد که : " ملت مصر  این مطلب را بداند که اگر قیام کند ؛ همانطور که ایران قیام کرد، آنجا هم پیروز خواهد شد. ملت مصر از حکومت نظامی نترسد وبه او اعتنا نکند، همانطور که ایران حکومت نظامی ها را شکست وبه خیابان ها ریخت ، آنها هم بشکنند و به خیابان ها بریزند و این تفاله های آمریکا  را بیرون بریزند". امام در ادامه به همان دانش واژه های مبارزه که با ارتش مسلمان ایران سخن می گفت درباره ارتش مصر نیز گفت:" ارتش مصر معلوم نیست که با دولت باشد مگر آنهایی که جیره خوار آمریکا هستند، این ننگ را ارتش مصر بخود راه ندهد، ملت مصر بداند که اسلام در مصر در خطر است و واجب است بر زن و مرد مصری که قیام کنند واین حکومت فاسد را که از اول اعلام جنگ به اسلام داده است سرکوب کنند".

اما قیام شکل نگرفت و مثلث آمریکا، اسراییل و حکومت دیکتاتور مصر همه اعتراضات را سرکوب کردند و مصر عزیز را در کمپ دیوید از اردوگاه اسلام ناب واسلام مبارز اخراج کردند، امام امّا امت مسلمان مصر را تنها نگذارد و بیانیه ای توفنده خطاب به دولت موقت مرحوم بازرگان صادر کرد: "بسم الله الرحمن الرحیم؛ بادر نظر گرفتن پیمان خائنانه مصر و اسراییل  واطاعات بی چون وچرای دولت مصر از آمریکا و (رژیم) صهیونیست، دولت موقت جمهوری اسلامی ایران قطع رابطه دیپلماتیک  خود را با دولت مصر بنماید. روح الله الموسوی الخمینی".

ملاحظه می کنید، آنوقت که نه از عمر سلیمان خبری بود ونه  سعود الفصیل و نه از تغلّب تکفیری ها، همه نگاه ها  بر الگوی مشترک مبارزه استوار بود، اسلام ناب محمدی(ص) عرصه را بر اسلام امریکایی تنگ کرده بود، اگر چه برخی گروه های فرقه بنیاد، جنگ تحمیلی غرب علیه ایران با مزدوری حزب بعث حاکم برعراق را نوعی گسترش تفکر شیعی می خواندند اما قاطبه برادران اصیل اخوانی، عراق را متجاوز و جنگ را پروژه دشمنان اسلام در منطقه ارزیابی می کردند، موضوعی که بعدها در تعامل تبلیغاتی صدام و حسنی مبارک به پیوست تعداد اندکی از افراد فریب  خورده و مزدور افراطی به ارتش بعثی برای مشارکت در جنگ علیه ایران انجامید اما رژیم سعی کرد با اقدامات سرّی دیگری نظیر کمک 5/3میلیارد دلاری به حزب بعث و مشارکت در پروژه موشکی کندور2 از قاطبه مصر انقلابی و ملت ایران انتقام بگیرد.

به رغم این، بلا فاصله پس از پذیرش قطعنامه 598 همان تعداد اندک فریب خوردگان اسیر مصری مشارکت کننده در جنگ ایران با  پا در میانی شیخ محمد غزالی روحانی برجسته مصری در حرکتی اسلامی و بشر دوستانه به کشورشان بازگردانده شدند. به هر روی بیان وآثار امام خمینی ره بخصوص فقه حکومتی امام راهنمای مبارزه گروه های مصری و بلکه تمامی مسلمانان شمال آفریقا گردید.حتی گروه الجهاد و شخص خالد اسلامبولی  که در اقدامی استشهادی به اعدام انقلابی دیکتاتور مصر مبادرت کرده بودند عمیقاً تحت تاثیر اسلام ناب محمدی عرضه شده از سوی امام خمینی بودند، اسلامی که خود را در  برابر سرنوشت مسلمانان جهان مسئول می دانست. امام خمینی درباره مختصات این اسلام در سال 66  به مسلمانان پیام داده  بود که "فریاد برائت ما از مشرکان و کافران، فریاد از ستم ستمگران و فریاد امتی است که جانشان از تجاوزات شرق و غرب و در راس آنان آمریکا و اذناب آن به لب  رسیده است وخانه ووطن و سرمایه اش به غارت رفته است، فریاد ملت مظلوم  و ستم کشیده افغانستان است.

فریاد برائت ما فریاد مسلمانان افریقاست. فریاد مردم لبنان و فلسطین و همه ملت ها، کشورها وهمه مردمانی است که دیگر تحمل تفرعن آمریکا و حضور سلطه طلبانه آن را از دست داده اند ونمی خواهند صدای خشم ونفرت شان برای ابد در گلوهایشان خاموش وافسرده بماند .. هیهات! که خمینی در برابر تجاوز دیو سیرتان ومشرکان وکافران بحریم قران کریم وعترت رسول خداو امت محمد وپیروان حنیف ساکت وآرام بماند و یا نظاره گر صحنه های ذلّت وحقارت مسلمانان باشد من خون وجان ناقابل خویش را برا ادای واجب حق وفریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده ام ودر انتظار فوز عظیم شهادتم.. عجبا که هر روز از فاجعه خونبار غصب فلسطین بیشتر می گذرد سکوت وسازش سران کشورهای اسلامی وطرح مماشات با اسرائیل غاصب بیشتر وحتی از تبلیغ وشعار رهایی بیت المقدس هم خبری به گوش نمی رسد .. من با اطمینان می گویم اسلام ابر قدرت ها را به خاک مذلّت می نشاند وسنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد".

یکسال بعدنیز امام به اسلام آمریکایی شدیدا یورش برده ومثلث پیوند وهابیت، غرب وپادشاهان مرتجع ومحافظه کار عرب را بر ملا می کند: مگر مسلمانان نمی بینند که امروز وهابیت در جهان به کانون های فتنه وجاسوسی مبدل شده اند که از یک طرف اسلام اشرافیت؛اسلام ابوسفیان؛ اسلام ملّاهای کثیف درباری؛ اسلام مقدس نماهای بی شعور حوزه های علمی ودانشگاهی؛ اسلام ذلت ونکبت؛ اسلام پول وزور؛اسلام فریب وسازش واسارت؛ اسلام حاکمیت سرمایه وسرمایه داران برمظلومین وپابرهنه ها ودر یک کلمه اسلا م آمریکایی را ترویج می کنند واز طرف دیگر سر بر آستان سرور خویش؛ آمریکای جهانخوار میگذارند". پرواضح بود جوانان مصری؛ لبنانی وفلسطینی؛تونسی و... بخاطر رهایی از تحقیر مفرط، اسلام امام خمینی ره را بر اسلام آل سعود ترجیح دادند وموتور جهاد با صهیونیسم بین الملل را روشن کردند.

 امام خامنهای؛ جوانان مصری و شعر ابوفراس

تعامل مصریان وایرانیان در اندیشه امام خامنه ای از دیگر قطعات درخشان تاریخ است. امام خامنه ای تجربه ها وآموزه های احیا گران اسلام ونهضت بیداری را از آغاز تاکنون در دست دارد وبین او وانقلابیون مصری سرمایه اجتماعی عظیمی حکم فرماست، اگر امام خمینی مصریان را به قیام و انقلاب اسلامی  علیه دیکتاتور فرا می خواند اینک خلف صالح او در تعاملی نزدیک با متفکرین عالم اسلام وبه خصوص دانشوران و اندیشمندان مصری، راهنمای عمل مبارزه وساخت یک نظام اسلامی و چگونگی گذار از اداره سکولار مصریان را به بحث می نشیند وراه "انقلاب" و "ضدهای" انقلاب را برای ایشان بر می شمارد.

از آغاز بیداری متاخر اسلامی، معظم له هر گاه بنام مصر ومصریان رسید عظمت تاریخی آنها را بر زبان آورد، از افتخارات بزرگ ملت مصر نکته هایی می گوید که چه بسا از دید انقلابیون مصری مغفول واقع باشد  از مصر برخوردار از پشتوانه تاریخی غیرت و حاصل افکار نو سخن می گوید، از مصری که حاضر نیست خیانت های سران خود را تحمل کند ، او برای مصر آرزوهای بزرگ دارد ، آرزوهایی نه برای ایران که از درون خانه های مصر وقلوب مصریان که سالها درد حقارت چشیده اند و بار ذلّت آن را بر دوش کشیدند.حقارتی که مهدی عاکف رهبر سابق اخوانی آن را حقارتی شصت ساله می نامد! آری ! امام خامنه ای نگران بود که مبادا انقلاب مردم مصر به انحراف کشیده شود اما خود می گوید که وقتی حضور توفنده ملت مصر را دید به پیروزی مصریان یقین پیدا کرد، یقینی که قبل از آن صدای واضحی از آن بگوش نمی رسید، "آقا" خود گفت که شعر ابو فراس را دردل تمنا می کرد که: "من وقتی پیکر دلاور ملت پر افتخار مصر را از تلویزیون در میدان تحریر دیدم یقین کردم که این انقلاب پیروز خواهد شد.

حقیقتی را بگویم! پس از پیروزی انقلاب اسلامی ما غالباً  انتظار داشتیم که مصر پیش از همه جا بپاخیرد، سابقه جهاد وروشن فکری و تربیت شخصیت های بزرگ مجاهد و متفکر در مصر این توقع را در دل ما بر می انگیخت، اما صدای واضحی شنیده نمی شد من در دل خطاب به ملت مصر این شعر ابوفراس را زمزمه می کردم: اراک عصیّ الدمع شیمتک البصر اما للهوی علیک ولا امر...؟ وقتی ملت مصر را در میدان تحریر و میادین دیگر شهرهای مصر دیدم، پاسخ خود را شنیدم، ملت مصر با همان زبان دل به من می گفت: بلی انا مشتاق و عندلوعه ولکن مثلی لا یذاع له سرّ. این سرّ مقدس  یعنی انگیزه وعزم قیام به تدریج در ذهنیت ملت مصر قوام یافت وشکل گرفت ودر لحظه مناسب تاریخی، عریان در صحنه پرشکوه به میدان آمد. تونس و یمن و لیبی و بحرین هم دقیقاً محکوم به همین حکم اند. "و منهم من ینتظرو ما بدلوا تبدیلا".

 آشکار شدن غوغای دل امام خامنه ای از خروش میدان تحریر مصر اوج هم زبانی وهم سخنی او با مردمان وبه خصوص جوانان مصری است امّا رهنمود  امام خامنه ای به جوانان مصر وبلکه تمامی جوانان مبارز تازه از بند رهیده ی حکام مرتجع این بود که این خروش وشور را به معرفت بدل کنند آنجا که با دل سوزی میگوید: "توصیه ای دیگر بازخوانی دائمی اصول انقلاب است. شعار واصول باید تنقیح وبا مبانی و محکمات اسلام تطبیق داده شود؛ استقلال؛ آزادی؛ عدالت خواهی؛ تسلیم نشدن در برابر استبداد و استعمار،نفی تبعیض های قومی ونژادی ومذهبی، نفی صریح صهیونیزم"

 معظم له تا آنجا برای کرامت و مجد مصریان و جوانان انقلابی منطقه دل می سو زاند که می گوید: "اصولتان را روی کاغذ بنویسید ، اصالتهای خود با را حساسیت بالا حفظ کنید نگذارید اصول آینده شما را دشمنان شما  بنویسد. و نگذارید اصول اسلامی درپای منافع زود گذر قربانی شود . انحراف در انقلابها از انحراف در شعارها  وهدف ها آغاز می شود، هرگز به آمریکا وناتو و به رژیم های جنایت کاری چون انگلیس وایتالیا و فرانسه که زمانی دراز سرزمین شما را میان خود تقسیم وغارت کردند اعتماد نکنید وبه آنها سوءظن داشته باشید و لبخند آنها را باور نکنید پشت این لبخندها و وعده ها توطئه و خیانت نهفته است، راه حلّ خودرا با بهره گیری از سرچشمه های فیاض اسلام بدست آورید ونسخه های بیگانه را به خودشان پس دهید .

تفاوت ها را به رسمیت بشناسید و آن را مدیریت کنید."علاوه بر این، امام خامنه ای  با تأکید برسر مایه اجتماعی تقریب بین المذاهب بار دیگر نیز برآن پای می فشرد و خطاب به نخبگان و دیگر کشور های اسلامی در اجلاس تهران می گوید: توصیه  مهم دیگر پرهیز از اختلافات مذهبی ، قومی، نژادی،قبیله ای و مرزی است، تفاوت ها را به رسمیت بشناسید و آن را مدیریت کنید تفاهم میان مذاهب اسلامی  کلید نجات است، آنها کهآتش تفرقه مذهبی را با تکفیر این و آن دامن می زنند اگر خودشان هم ندانند مزدور و عمله شیطان اند".

مرحله استکمالی تبادل فکری امام خامنه ای با مصر و تونس و لیبی ، یمن و بحرین پس از ادوار احیا گری فکر دینی  در متقدّمین مرحله نظام سازی و ساخت کشور های اسلامی وغیر سکولار است لذا خطاب به نخبگان انقلابی اجلاس تهران می گویند: "نظام سازی کار بزرگ و اصلی شماست، این کاری پیچیده و دشوار است ، نگذارید الگوهای لاییک یا لیبرالیسم غربی یا ناسونالیسم افراطی یا گرایشات  چپ مارکسیستی خود را بر شما تحمیل کند، اردوگاه شرق چپ فرو ریخت  وبلوک غرب فقط با خشنونت وجنگ و خدعه بر سرپا مانده وعاقبت خیری بر آن متصور نیست گذشت زمان به زیان آنها وبه سود جریان اسلام است. هدف نهایی را باید امت واحده اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی جدید بر پایه دین و عقلانیت و علم و اخلاق قرارداد".

 

روابط سیاسی یا سرمایه ی  اجتماعی -  فرآیندی

از گزارش پیش روی معلوم شد که تعامل ایران و مصر متأخّر، تعاملی است تاریخی و ابتنا یافته بر اسلام غیر آمریکایی که از گزند حوادث و دستکاری های  دشمن نسبتاً مصون بوده است و این امری غیر سیاسی و به سرشت دو ملت و حنیفیّت آنها  بازگشت دارد، اگر چه این سرشت در برخی ادوار از سوی حاکمان ایران ومصر نادیده انگاشته شد اما  هیچگاه متبدّل نگردید چه اینکه ماهیت تسنن و تشیع در مصر وایران با عقلانیت وحرّیت ممزوج شده و کمتر دستخوش اهواء های رهزنان فرقه ای واقع بوده و کمتر از سیاست متابعت کرده است. بنظر می رسد با نضج گرفتن و تکوین  دیپلماسی وحدت مذاهب اسلامی مورد تاٌکید امام خامنه ای از یک سو و نیز خلع ید از دیکتاتور دست نشانده مصر وهمچنین کم فروغ شدن توطئه دستگاهای امنیتی آل سعود و نظامیان مصر ، دوره ای متکامل و بسط یافته تر تقریب بین المذاهب در مردمان و نخبگان ایران ومصر پیش روی خواهد بود.

گفتگو و مفاهمه عالمان ، نخبگان و گروهای  اجتماعی پیش نیاز روابط سیاسی دو کشور است چه اینکه روابط سیاسی، "ایجادی" است و از کامیابی ها،  ناکامی ها و نیز ناتوانی و توانایی های  دیپلمات ها متابعت می کند، اما مفاهمه و هم سخنی در افق اسلام ناب محمدی (ص) و دوری از اسلام آمریکایی، همانی است که به سرمایه اجتماعی دو ملت در قریب به هفتاد سال اخیر بازگشت  دارد، رابطه ای است که در طول تاریخ معاصر "ساخته" شده و موضوعی "فرایندی" می باشد. لذا روابط سیاسی که صد البته جزو ظهورات و نشانه های رسمی روابط مذهبی و اجتماعی -  فرآیندی می باشد  ممکن است از طریق متغیر های فرا ملی و دیگر دستکاری های رایج، نشیب و فراز یابد، کما اینکه "فهمی هویدی"؛ اندیشمند معاصر و شخصیت برجسته مصری غلتیدن احتمالی مقامات سیاسی مصر جدید را در زمین شوره زار برخی حاکمان مرتجع عرب برای عدم گشایش روابط عمیق سیاسی با ایران اسلامی، اقدامی "خجالت آمیز" و "شرم آور" ارزیابی کرد.  

از این رو بالفعل شدن ظرفیت های دو ملت بزرگ ایران ومصر مأخوذ از هنر نمایی های دیپلمات ها و دیپلماسی رایج نخواهد بود بلکه چنانچه پیش تر نیز گفته شد، مؤلّفه های تقریب بین المذاهب و مفاهمه و نیز هم افقی فقهای تسنن و تشیع برای حصول به تمدن اسلامی جدید بر پایه دیانت، عقلانیت و علم و اخلاق که در شبکه های اجتماعی و جامعه مدنی دو کشور تعمیق خواهد یافت  از ارکان روابط نوین مصر وایران می باشد، از این رو مشروط کردن بسط مناسبات به گشایش دفاتر سیاسی از طریق سازمان های ریاست جمهوری ایران و مصر، به نوعی کمک به تداوم تأخیر تاریخی تقریب دوملت است. مثلث اسراییل ،غرب و حکام مرتجع بخواهند ونخواهند روابط دو ملت ، معرفتی ، مذهبی وباز اندیشیده شده سیاست های تقریب بین المذاهب در طول تاریخ معاصر است، آن روز که امام خمینی ره برای قطع روابط با مصر سکولار وحامی اسراییل و آمریکا حکم حکومتی را خطاب به دولت موقت صادر کرده بود، آن روز،  روح کمپ دیوید بر مصر مستولی بود و حاکمش نیز  دست نشانده آمریکا بود  اما امروز به رغم اظهارات منفعلانه و سراسیمه خانم کلینتون، روح کمپ دیوید از کالبد مصر خارج شد و عنقریب شیشه عمر انرژی گاز رژیم جعلی اسراییل نیز با دستان جوانان مصری شکسته خواهد شد، در این صورت اکنون سفیران مصر و ایران مبادله شوند ویا در تبادلشان تاخیر افتد، مصر انقلابی به دامان امت اسلام بازگشت و از کمپ دیوید کاریکاتوری بیش باقی نمانده است.

 کمپ دیوید قبض روح شد؛ دولت دهم اگر "بخود" آید "هرمز" و "سوئز"  را یکجا خواهیم بست!

 دولت دهم که تاکنون در سطح انقلاب های منطقه فاقد ابتکار و خلاقیت بود اینک باید برای پیوست عالمان ،جوانان و پیوست شبکه های مذهبی و اجتماعی دو کشور برنامه هایی عالمانه ،عقلانی و بر مدار اسلام ناب محمدی(ص) ارائه کند؛ از "کوروش بازی" و هر قسم دیگری از دریافت های رمانتیک ایرانیت پرهیز نماید چه ایران و مصر سالهاست که از پهلویسم، ناصریسم ودیگر اقسام التقاطی و ترکیبی ناسیونالیسم واسلام عبور کرده است، گو اینکه اگر عقلانیت ابتنا یافته بر شریعت، محور گفتگوهای فقهی، اجتماعی و سیاسی دو ملت و دو دولت باشد چه بسا مصر عصیان کننده بر روح کمپ دیوید، از چندین سوریه دوست وانقلابی، کار ساز تر باشد، شاید لازم آمد تا در آینده ای نزدیک شبیه آنچه که در باز پس گیری بیت المقدس بفرماندهی "صلاح الدین" اتفاق افتاد این بار، در محوری مشترک واز قرارگاه و اتاق جنگی مشترک "تنگه هرمز" و "کانال سوئز" را توأمان بر اجنبی بستیم و در بیت المقدس "نماز وحدت" اقامه کردیم. مشروط به اینکه دولت دهم به "اصل"  و "تبار" خویشتن خود در دولت نهم برگردد.

مصر کنونی، در عصر ایران روزها و سال نخست انقلاب ما به سر می برد، چه بسا حوادث، اتفاقات و مسایل داخلی مصر، انقلاب اسلامی اش را بصورت مقطعی تحت الشعاع قرار دهد و مگر ما از این اتفاقات در صدر انقلاب کم داشتیم!؟ پس باید با صبر وحوصله و انصاف  جامعه مدنی اسلامی و شبکه های اجتماعی و مکتبی دو ملت را به یکدیگر پیوند داد و از  تبلیغات  غرب و مرتجعین عرب نهراسید، کمپ دیوید قبض روح شد و جانی دوباره در کالبد مصر دمیده شد در این صورت ایرانیان ومصریانِ سوار بر اریکه ی هرمز وسوﺋز دور نخواهد بود که بیت المقدس را به دامان اسلام برگردانند.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۱
محسن
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۴:۰۸ - ۱۳۹۱/۰۴/۳۱
0
1
انشاالله.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین