کد خبر: ۹۱۷۵۱
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
حمیدرضا اسماعیلی

سرشت اصلاحات

وطن امروز:
با نزديك شدن به انتخابات رياست‌جمهوري مدتي است دوباره موضوع اصلاحات و اصلاح‌طلبان مطرح شده است. گروهي از ايشان تلاش دارند با مرزبندي ميان اصلاحات و راديكاليسم سبز به عرصه انتخابات بازگردند. اين وضعيت فرصت مناسبي است تا دوباره ماهيت و سرشت اصلاحات را واكاوي كنيم. گويي هنوز پس از 15 سال اين پرسش وجود دارد كه اصلاحات چيست و چه كسي يا حزبي اصلاح‌طلب است؟

از آنجا كه در جبهه اصلاحات، گروه‌هاي مختلف با تفكرات مختلفي حضور داشته‌اند و اصولاً اين جبهه از 2 قطب مذهبي و سكولار تشكيل يافته، در گذشته نيز اين ابهام وجود داشت كه كدام تعريف از اصلاحات ماهيت این جبهه سياسي را تشكيل مي‌دهد: «تعريف نيروهاي مذهبي» يا «تعريف نيروهاي سكولار»؟

قطب سكولار اين جبهه در واقع نوعي تلقي ايدئولوژيك از «اصلاح‌طلبي» داشت و اصلاح‌طلبي را نام ديگري از همان تحول سكولاريزه شدن جامعه مي‌دانست. طيف سكولاريستي جبهه اصلاحات، «اصلاحات» را معادل فارسي Reform مي‌دانست كه معناي خاصي از اصلاح‌طلبي بود. در واقع كساني كه اين معنا را به كار مي‌بردند و متأثر از انديشه‌ها و نظريه‌هاي افرادي مانند ماكس وبر بودند، تغيير در باورهاي مذهبي با ماهيت سكولاريستي را آغازگر اصلاحات خود مي‌دانستند و اصلاح ديني را مبناي اصلاحات ديگر برمي‌شمردند، زيرا مطابق چنين باوري رفرم مذهبي اروپا كه در قرن 16 به رهبري مارتين لوتر و ژان كالون صورت گرفت و در نهايت به پروتستانتيسم انجاميد، آغازگر ديگر تحولات اجتماعي و سياسي بود، حتي به روايت ماكس وبر كه مورد پذيرش اصلاح‌طلبان قرار داشت، سرمايه‌داري و توسعه غرب نيز از همين اصلاح مذهبي زاده شد.
لذا اصلاحات در نزد اين طيف پيش از هر چيز به دگرگوني در باورهاي ديني تعلق داشت كه در پس آن تغييرات سياسي و اجتماعي و اقتصادي حاصل مي‌شد. از اين منظر اصلاح‌طلبي يك معناي عام نبود، بلكه يك ايدئولوژي بامعنايي خاص بود. اصلاح‌طلبي بيانگر روح تحولات غرب در عصر مدرنيته بود كه با فرآيند سكولاريزاسيون يكسان تلقي مي‌شد. اصلاح‌طلبي بيش از آنكه يك رويكرد و رفتار سياسي باشد يك ايدئولوژي بود كه با مفاهيمي همچون مدرنيسم قابل تفسير و تعريف بود. اما برخلاف تلقي اين طيف، بخش مذهبي جريان اصلاحات، اصلاح‌طلبي را بيش از هر چيز پديده‌اي سياسي و اقتصادي مي‌دانست و معناي عام آن را در نظر مي‌گرفت. به اين معنا كه وضعيت موجود داراي اشكالاتي است كه بايد آن را برطرف كرد. هدف آنان را بيشتر جابه‌جايي نخبگان سياسي و حل مسائل اقتصادي مانند بيكاري، تورم و بي‌عدالتي تشكيل مي‌داد. در واقع آنچه كه اين دو طيف را به هم پيوند مي‌زد ريشه‌هاي تاريخي بود كه در پيش از انقلاب و پس از انقلاب وجود داشت و آنان به لحاظ تاريخي با يكديگر پيوند و ائتلاف برقرار كرده بودند كه اكنون پس از چند دهه كم و بيش حفظ شده بود. البته آنچنان كه واقعيت تاريخي درباره این پديده نشان مي‌دهد؛ تحولات پس از اصلاحات به سوي دين‌زدايي از جامعه پيش رفت و آغازگر فصل جديدي از فرآيند سكولاريزه كردن جامعه ايران بود اما همچنان بحث‌هاي نظري و تئوريك درباره اين مساله خاتمه نيافته و از آن مساله‌اي سهل و ممتنع ساخته است. گذشته از عينيت‌هاي تاريخي و اجتماعي دلايل ديگري نيز وجود دارد كه نشان مي‌دهد ماهيت و سرنوشت اصلاحات، سكولاريستي بوده است و ضمن آنكه نيروهاي مذهبي در آن فعاليت داشته‌اند اما برآيند تحولات به سوي دين‌زدايي از جامعه و حكومت بوده است. نخست اينكه مفهوم «اصلاح‌طلبي» را اساسا جريان سكولاريستي آن جبهه وضع كرد، به كار گرفت و بر آن اصرار ورزيد. يعني به لحاظ كمي و كيفي نهادينه ساختن و پرورش اين اصطلاح در درون جريان سكولاريستي صورت گرفت. دوم اينكه در نشانه‌شناسي از اصلاح‌طلبان، با بیان اين واژه اذهان به جاي آنكه به سوي افراد مذهبي و روحاني سوق يابد، افرادي مانند سعيد حجاريان، اكبر گنجي، عباس عبدي، عبدالكريم سروش و خاتمي را به ذهن متبادر مي‌سازد. سوم اينكه جريان سكولاريستي، اصلاحات را يك پروژه مي‌دانست و براي تبلوربخشيدن آن در جامعه برنامه‌ريزي مي‌كرد. در اين جهت آنها از علوم انساني غربي بهره مي‌بردند. در حالي كه باورهاي جريان مذهبي هيچگاه پروژه‌محور نبود و به برنامه‌ريزي و امثال آن نمي‌رسيد. چهارم اينكه بازيگران و نيروهاي خارجي بويژه دولت‌هاي غربي كه از پروژه اصلاحات حمايت مي‌كردند و از آن پشتيباني سياسي، رسانه‌اي، مالي و تشكيلاتي صورت مي‌دادند دقيقا به ماهيت سكولاريستي آن نظر داشتند و اصولا «اصلاحات» را جز غربي شدن و سكولاريزه شدن نمي‌دانستند. پيوندهاي اين دولت‌ها با چهره‌هاي سكولاريستي خود گواهي ساده اما روشن از اين واقعيت است.

نتيجه‌اي كه از مباحث پيشين به دست مي‌آيد اين است كه اصلاحات را به لحاظ ماهوي نبايد جداي از جريان سكولاريستي دانست و اصولا اصلاحات در ماهيت خود چيزي جز سكولاريسم نبود. همانطور كه در انقلاب اسلامي سال 57 حضور نيروهاي سكولار و ماركسيست نتوانست ماهيت انقلاب اسلامي را دگرگون کند، در اصلاحات نيز حضور نيروهاي مذهبي نتوانستند در مقابل پايه سكولاريستي اين پديده تحولي ماهوي به وجود آورند.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۱
علی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۸:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۴/۲۱
1
0
ذات و سرشت اصلاح طلبان ضعف عقیدتی و وطن فروشی و انفعال در مقابل غربیهاست.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین