کد خبر: ۸۹۴۳۰
تاریخ انتشار:

ايثار و شهادت زنان از ديدگاه ولايت مطلقه فقيه

دكتر رضا آقانوري

پیشگفتار:

همانگونه که اساتید و طالبان علوم دینی استحضار دارند، به نظر مي‏رسد عمده‏ ترين و بلكه راهگشاترين كار در شناخت و شناساندن انديشه‏ هاي ولایت فقیه در زمينه‏ هاي مختلف، ارائه اصول و الگوهايي است كه از يك سو تصويري روشن و جامع و حتي‏ الامكان سازمان ‏يافته از انديشه ولایت فقیه و نگاه تفسيري ايشان از دين را در آن زمينه ارائه دهد و به دور از جزيي‏ نگري و نگرش تبعيض‏ آميز به انديشه‏ ها و مواضع آن بزرگوار باشد، و از سوي ديگر بتواند ملاكي براي عمل و هر چه كاربردي‏تر شدن آن، و معياري براي ارزيابي ديدگاه ها و عملكردها باشد. وقتي الگوهاي ارائه شده براي ما مي‏تواند به عنوان «الگوهاي دين‏ شناختي» مورد استناد و استفاده قرار گيرد كه به شخصيت ولی فقیه و جايگاهي كه از آن موضع، سخن مي‏ گويند، و دين را تفسير مي‏ كنند و شرح و بسط مي‏دهند، كاملاً توجه شود.

ولی فقیه، از زبان دين و شريعت، راه مي ‏نمايند و به تفسير و تبيين آموزه ‏هاي ديني مي‏ پردازد و در جايگاه كسي سخن مي‏گويند كه نمي‏ تواند و نبايد سخن به مبالغه گويد يا به انگيزه جاذبه‏ هاي تبليغاتي و رضايت خاطر اين شخص يا آن گروه و در خوشايند مريدان، اظهارنظر كند. موضوع اين کتاب همان گونه كه از عنوان آن پيداست ارائه آن دسته از الگوها و معيارهايي است كه در نگرش به دين از منظر نگاه ولایت فقیه در حوزه مسائل فرهنگ ایثار و شهادت زنان، به دست مي‏آيد و مي‏ تواند مبناي داوري ما در ديدگاه ولایت فقیه نسبت به اين دست مسائل قرار گيرد. نكته لازم به ذكر اين است كه آنچه در اينجا به عنوان اصول نگرش ولایت فقیه ارائه شده است تنها سرفصلهاي عمده در اين مبحث است و بناي بر استقراي كامل و ارائه جامع همه آنچه مي‏تواند به عنوان يك اصل و معيار در اين زمينه به شمار رود نبوده است چرا که جامعیت ولایت فقیه نیز در پویائی آن است.

گمان نويسنده آن است كه مجموعه کامل این مطالب بتواند چارچوبي از نگاه و انديشه ولایت فقیه در حوزه ایثار و شهادت زنان را ارائه دهد و ملاك هايي را براي تبيين موضوعات جزئي‏تر و نيز ارزيابي عملكرد اجتماعي و روند جامعه انقلابي ما در اين خصوص پيش روي نهد و در كنار ديگر مباحث ويژه‏نامه، «خط امام» را در اين دست مسائل هر چند به اجمال ترسيم كند. ان شاءاللّه‏.

 

زن :

زن . [ زَ ] (اِ) نقیض مرد باشد. (برهان ). مطلق فردی از افراد اناث خواه منکوحه باشد و خواه غیرمنکوحه .

مادینه  انسان . بشر ماده . امراءة. مقابل مرد. مقابل رجل . (فرهنگ فارسی معین ). انسان و ماده ای از نوع بشر و مراءة و نساء و خاتون و بانو. ج ، زنان .[1]

پهلوی انسان ماده.  فارسی، اسم، انسان ماده،  همسر[2].

 

فرهنگ:

واژه ي فرهنگ ازدوجزء تركيب شده است (فر) و (هنگ) " فر" به دو معني است: اگر به عنوان يك واژه ي مستقل باشد به معني نيروي معنوي ، شكوه ، عظمت، درخشندگي و جلال است ولي اگر به عنوان يك پسوند باشد ، در اين صورت به معني جلو ، بالا ، و پيش و بيرون است.

(فر) در تركيب كلمه فرهنگ، پيشوند (هنگ) ازريشه اوستايي) تنگ به معناي كشيدن و فرهيختن (ادب آموختن) مي باشد. همچنين به معني فرهنچ است، كه همان علم و دانش و ادب است.[3] واژه فرهنگ علاوه برعلم و دانش، معرفت، ادب، تعليم و تربيت، آثارعلمي و ادبي يك قوم يا ملت است.[4]

فرهنگ مجموع روشها ، آداب و رسوم ، ارزش هاي يك اجتماع معين كه متضمن نظام اقتصادي اجتماعي، ساخت سياسي، علم ، دين، تربيت ،هنر و سرگرمي هاست. [5]

فرهنگ به مجموعه ي پيچيده اي از خصوصيات احساسي ، فكري ، مادي و غيرمادي اطلاق مي شود كه به عنوان شاخص يك جامعه يا گروه اجتماعي مطرح مي شود ، كه اين نه فقط شامل هنرها و آثار ادبي است ، بلكه شامل شكل هاي مختلف زندگي ، حقوق بنيادين انسان ها ، نظام هاي ارزشي و اعتقادات هم مي باشد. [6]
فرهنگ مجموعه اي از معارف ،عقايد،ارزش ها،اخلاق،قوانين،آداب و سنن و...است كه فرد در جامعه بدست مي آورد و در قبال آن متعهد است. [7]

ايثار:

 (ع مص ) ائثار، برگزیدن . [8] غرض دیگران را بر غرض خویش مقدم داشتن. برگزیدن یعنی منفعت غیر را بر مصلحت خود مقدم داشتن و این کمال درجه سخاوت است . دیگری را در رساندن بمنفعت و دفع مضرت بر خود مقدم داشتن و آن نهایت برادری است .

عطا کردن . عیش کردن . در پارسی برگزیدگی . ترجیح بخشش . عطا. افشاندگی .

- ایثار کردن ؛ عطا کردن . بخشیدن. [9]

دیگری را بر خود برتری دادن. از خود گذشتن. فرهنگ لغت معین.

 ازريشه ي اَثَرَ و باب افعال است و به معناي بذل و گذشت كردن ازحق خود براي ديگران، نفع ديگري يا ديگران را به خود ترجيح دادن است . [10] در ايثار، خيرخواهي نهفته است ؛ به همين دليل مقابل خودخواهي است. ميل به فايده رساني و خدمت به ديگران ، جلوه اي از ميل به حق است . رفتاري كه ازاين محرّك برمي خيزد، به قصد تقرّب و در جهت كمك و خدمت به ديگران ، همراه با از دست دادن نعمت ، فرصت ، عمر و امثال آن است. [11]همچنين ايثار، از خود گذشتگي و مقدم داشتن ديگران بر خود، از ارزش هاي متعالي اسلامي است. [12]بنابراين حقيقت ايثار يعني برتري بخشيدن و مقدم داشتن آن چيزي كه فضيلت دارد، است. [13]

"ايثار" در لغت به معني بذل كردن ؛ ديگري را بر خود برتري دادن؛ سود ديگري را بر سود خود مقدم داشتن؛ و به معني قوت لازم و مايحتاج خود را به ديگري بخشيدن است. [14] به معناي برگزيدن ، غرض ديگران را بر غرض خويش مقدم داشتن و منفعت غير را بر مصلحت خود مقدم داشتن است. [15]و در اصطلاح عبارت است از: بخشش مال به كسي، با وجود نياز به آن. [16]

ايثار مقدم شمردن ديگران بر خود است و در برابر خود خواهي و خودگرايي قرار مي گيرد. [17]
 
ايثار يك امر اخلاقي است،ايثارگر كسي را نسبت به خود ترجيح قايل شده و اورا مقدم مي دارد و خود را از يك بهره اي محروم مي كند، قدمه و فضّله، [18]در حالي كه مجاهد ضمن عمل به تكليف در بدست آوردن امتيازات به ديگران سرعت و سبقت مي گيرد.

مراد از ايثار نيز امري بيشتراز تكليف واجب است. واژه ي ايثار مصدر باب افعال از ريشه ي اثر به معني "برگزيدن و برتري دادن" است. [19]درزبان عرب اَلاُثرَة و المأثرة به معناي كرامت وفضيلت است. [20] درادبيات فارسي مفهوم "ايثار" با همين واژه بيان شده است.

خنك آن كه آسايش مرد و زن گزيند بر آسايش خويشتن. [21]

درقرآن كريم ريشه ي« اثر » با صيغه ي متعددي آمده است. [22] ولي معروفترين آيه دراين باب درساختار فعل مضارع جمع مذكر غايب در باره ي انصار آمده است. آنجا كه انصاردرعين نيازواستحقاق، اموالشان رابه مهاجران مي بخشند  "يؤثرون علي انفسهم ولو كانوا بهم خصاصة". [23]

جهاد:

منظور از جهاد هرگونه تلاش در جهت تحقق آرمانها ومقاصد الهي است، چه از طريق فراهم آوردن زمينه ها و عوامل تحقق آنها و چه از طريق رفع موانع.چه از طريق تقديم جان، مال، فرزند، حيثيت و آبرو، وچه از دست دادن منافع و امتيازات اجتماعي - سياسي و تمام مظاهر مادي، چه در ميدان جنگ و چه در ميادين ديگر، مهم انجام تكليف، بسته به موقعيت مي باشد.تكليف را خدا و ولي زمان مشخص مي كند نه احساس دروني يا منافع افراد.

جهاد در راه خدا عمل به تكليف است، براي مجاهد جز خدا ديگري مطرح نيست كه مقدم داشتن مفهوم داشته باشد.

جهاد با دشمن، يكي از فروع دين مقّدس اسلام است و زماني كه بلاد مسلمين يا مرزهاي آن مورد هجوم قرار گيرد، برمسلمانان، واجب است كه از آن به هر وسيله اي كه ممكن است با بذل جان و مال خويش دفاع نمايند. اين دفاع مشروط به اذن امام معصوم يا نايب خاص و عام او نيست . [24]درقرآن مجيد بارها فرمان جهاد ومقاتله با دشمن صادر شده است.

قرآن كريم يكي از ويژگي هاي برجسته انسان هاي مؤمن را حضور در عرصه رقابت سازنده و مفيد معرفي مي كند. مسير در آن صراط مستقيم و طریق از ملك تا ملكوت وثمره آن غفران ورضايت الهي است. مثل همه مسابقه ها اول سرعت مي گيرند ، اولئك يسارِعونَ في الخَيرات. [25]

سپس سبقت مي جويند فَاستَبِقُوا الخَيرات ، [26] تلاش براي طلب مغفرت و جلب رضايت خدا صورت مي گيرد سابِقُوا الي مغفرَه من ربكُم [27] قرآن كريم  این رقابت سالم را ارج مي نهند  و السابِقُونَ السابِقُونَ، اولئك المقَرَّبون. [28]


 
فرهنگ جهاد از نظر جهان شناختي ،جهان شناسي هاي ماترياليستي وفلسفي را پشت سر گذاشته و به حريم كبريائي« انا لله وانا اليه راجعون»[29] واردگشته است. ما از خدا هستيم و به سوي او باز مي گرديم. چطور آمدن و چطور بودن و چطور بازگشتن مهترين سوالات اين جهان بيني هستند . هويت اصيل انساني تنها در صورتي تجلي مي يابد كه انسان در خدمت حق تعالي،خلق خدا، مجاهده در راه خدا و صراط مستقيم باشد. انحراف ازصراط مستقيم«مغضوب عليهم» و« ضالّين » و شقاوت است.راه مستقيم، راه كمال و سعادت است.ملتي كه اين راه را طي كند سعادتمند مي باشد. [30]

واژه شهید:

از ريشه شَهِد به معناي حضور، مشاهده، معاينه ي ادراك ،گواهي و خبر قاطع است. فَمنْ شَهِد منْكُم الشَّهرَ فَلْيصمه. [31] شهيد به كسي گفته مي شود كه ناظر و شاهد بر اشياء است . به عبارت ديگر شهيد كسي است كه شخصي يا چيزي را مشاهده مي كند و هم براي كسي يا چيزي و هم عليه آن شهادت مي دهد. [32]

شهيد كسي است كه درگواهي دادن امين است. دراين معنا بيشتربه صورت مشاهده استفاده مي شود، شهيد كسي است كه درراه خدا كشته شده است. [33] در برخي از آيات قرآن كريم ، كلمه شهيد به معني كشته شده ي در راه خدا است مانند: " و من يطعِ اللَّه و الرَّسولَ فَأُولَئك مع الَّذينَ أَنْعم اللَّه علَيهِم منَ النَّبِينَ و الصديقين و الشهَداء و الصالحينَ و حسنَ أُولَئك رفيقًا " [34]

بنابراين معناي واژه ي شهيد ، از معناي كشته شده ي در راه خدا فراتر مي رود و هر كسي كه به مقام شهود حقيقت مي رسد و به يگانگي و حقّانيت خداوند شهادت مي دهد . شهيد است اگر چه در جهاد كشته نشود و با مرگ طبيعي از دنيا برود.[35]

شهادت:

[ ش َ دَ ] (ع مص ، اِمص ) ماخوذ از شهادة تازی . گواهی دادن . [36] گواهی : دیگر دوات آوردند از دیوان رسالت بنهادند و خواجه  بزرگ و حاضران خطهای خویش در معنی شهادت نبشتند. [37]

- کلمه شهادت ؛ اشهد ان لااله الا اﷲ.

- حاضر شدن . ظاهر شدن.

- در اصطلاح هیئت دو گونه شهادت باشد. در التفهیم آمده است : مزاعمت طلب کردن کوکب است زعامت برجی را که در او حظی دارد به اتصال نظر یا به اتصال محل و آن کوکب را مزاعم آن برج خوانند و شهادت دو نوع بود یکی مزاعمت و دیگر دلالت بر غرض طالع سایل و بدین سبب مزاعم را شاهد خوانند و دلیل را نیز. [38]

- کشته شدن بر امر حق بی خطا.

- به شهادت رسیدن ؛ مقتول و کشته شدن در راه حق : بسیار از آن ملاعین کشته شدند و بسیار از مسلمانان نیز به شهادت رسیدند.

- شهادت مستور؛ شهید شدن شخصی در شهر که قاتل آن معلوم نباشد پس در شریعت آن را شهادت کامل ندانند و احکام شهید بر آن جاری نسازند و به همین سبب آن را غسل و کفن دهند، والا شهدا را غسل و کفن ندهند.

- آگاهی قاطع. خبر قاطع. خبر درست .

شهادة، مصدر لازم، گواهی دادن. کشته شدن در راه خدا. کلمة اشهدان لااله الا الله.
از نظر اسلام هركس به مقام و درجه ي "شهادت " نايل آيد كه اسلام با معيارهاي خاص خودش او را" شهيد" بشناسد، يعني واقعاً در راه هدف هاي عالي اسلامي و به انگيزه ي برقراري ارزش هاي واقعي بشري كشته بشود، به يكي از عالي ترين و راقي ترين درجات و مراتبي كه يك انسان ممكن است در سير صعودي خود نايل شود، نايل مي گردد. [39]

به تعبير مقام معظم رهبري، شهادت به اين معناست كه يك انسان برترين و محبوب ترين سرمايه ي دنيوي خويش را نثار آرماني سازد كه معتقد است زنده ماندن و بارور شدن آن به سود بشريت است و اين يكي از زيباترين ارزش هاي انساني است. آنگاه كه آرمان مطلوب او الهي و آرزوي همه پيامبران خدااست، اين ارزش در صدر همه نيكي ها ي بشر قرار مي گيرد و در هيچ ترازوي مادي نمي گنجد . پذيرش اين تفكر، همان عامل خيره كننده اي است كه به مجاهدان راه حقيقت ، نيرويي براي باطل ساختن همه محاسبات جبهه خصم مي بخشد و چنان كه به تجربه دانسته شده است ، دشمن حقيقت را دچار بن بست و عجز و حيرت مي سازد. [40]

ولایت فقیه :

ولایت فقیه نظریه‌ای در فقه شیعه است که نظام سیاسی مشروع در دوران غیبت امام معصوم (ع) را بیان می‌کند. نظام جمهوری اسلامی ایران بر اساس این نظریه تأسیس شده‌است.

ولایت مطلقه فقیه از جمله حق قضاوت، صدور فتوا در مسائل شرعی، اخذ وجوهات شرعی و رسیدگی به امور حسبیه از دیرباز در فقه امامیه مطرح و مورد بحث بوده و در ارتباط نزدیک با نهاد مرجعیت است. اما در نظریه ولایت سیاسی فقیه که بیش از همه توسط امام خمینی (ره) مطرح و تشریح شده، این ولایت تقریباً به تمام امور مربوط به امام معصوم گسترش پیدا می‌کند. [41]

شیخ مرتضی انصاری از نخستین فقیهانی ا‌ست که به بحث در مورد ولایت فقیه می‌پردازد. [42] او این بحث را در کتاب مکاسب خود مطرح کرده و منصب فقیه جامع‌الشرایط را در سه منصب افتا، قضا و سیاست شرح می‌دهد. او ولایت فقیه در افتا و قضاوت را می‌پذیرد ولی در گسترش آن به حوزه امور سیاسی تردید جدی دارد. او معتقد است «استقلال فقیه در تصرف اموال و انفس، جز آن‌چه از اخبار وارده در شأن علما تخیل می‌شود، به عموم ثابت نشده‌است.» و «اقامه دلیل بر وجوب اطاعت فقیه همانند امام جز آن‌چه با دلیل خاص خارج می‌شود، خار در خرمن کوبیدن است» [43]

به طور کلی فقه سیاسی شیعه در دوران معاصر در دو بنیاد متفاوت توسعه یافته‌است، نخست اندیشه‌گران مخالف ولایت سیاسی فقیهان که مرتضی انصاری مهمترین نماینده آنان است و رهبران مذهبی مشروطه به ویژه محمدحسین نائینی نیز با رویکردی سلبی به دولت و تأیید شرعی مشروطه آشکارا از آن حمایت می‌کنند و دوم اندیشه‌های مبتنی بر ولایت سیاسی فقیه که کاشف‌الغطاء و به‌ویژه صاحب جواهر و احمد نراقی شاخص‌ترین چهره‌های آن هستند. امام خمینی (ره) و پیروان او نیز هر چند همچون دسته دوم ولایت سیاسی فقیهان را می‌پذیرند اما ساختار کاملاً متفاوتی ر ا برای آن پیشنهاد می‌دهند که موجب می‌شود ولایت فقیه نظام جمهوری اسلامی تفاوت آشکاری با ولایت سیاسی فقهایی چون صاحب جواهر و نراقی داشته باشد.

پشتوانه روایی ولایت فقیه، مقبوله عمر بن حنظله است. بنابر این روایت، فقیه دارای صلاحیت را امامان شیعه به نیابت نصب کرده‌اند و این نیابت به گونه عام است. [44] فقهای شیعه بر اصل حجت بودن فتوای فقیه عادل دارای شرایط فتوا بر افرادی که آن فقیه را به عنوان مرجع تقلید، یعنی به عنوان متخصصی که در احکام تحقیق کرده و دارای اجتهاد می‌باشد، صرفاً در مورد احکام شرعی متفق اند([45]و[46]) و حتی برخی از آنان، این اصل را بدیهی دانسته‌اند.([47] و[48])

زنان در مسیحیت و فلسفه ادیان مادی غرب

در مسيحيت زن را مسئول گناهكاري حضرت آدم (ع) دانسته اند در سفر پيدايش جمله 11 و 12 چنين مي خوانيم: «زني را كه تو به من دادي تا همراه من باشد، از ميوه آن درخت به من داد و من آن را خوردم.» بنابراين حوا باعث سقوط آدم گرديد و در حقيقت او مسئول گناهان بشر است و خدا ناگزير است تا تنها پسرش را به نام عيسي مسيح بفرستد تا به دار آويخته شود و با خون خودش گناهان بشر را كه زن مسئول آن است، بشويد. [49]

كاتوليك ها معتقدند كه جز مريم مقدس ساير زنان فاقد روح هستند و زنان و برزخ ميان انسان و حيوانند. در سال 586 ميلادي انجمني در همين مورد كه آيا زن داراي روح است يا نه تشكيل شد و سرانجام به اين نتيجه رسيدند كه زن انساني است كه براي مرد آفريده شده است و همچون اطفال قيم لازم دارد و شهادت نيز نمي تواند بدهد، معذالك مسيح را براي زن حقوقي قائل شده و هم چنان كه زن را موظف ساخته كه حق شوهر را ادا نمايد به مرد نيز تكليف نموده كه حقوق زن را محترم شمارد اما در اين دين كراراً به اطاعت زنان از شوهران تاكيد و تصريح شده است.

يكي از پايه هاي مرد سالاري در مسيحيت تثليث است، خداي پدر و خداي پسر هر دو ذكورند و همين امر موجب پيدايش نوعي تفكر مرد سالارانه در انديشه مسيحي شده است.

هويت زن مسيحي را مي توان با خوانش عهد عتيق و عهد جديد فهميد. در عهد جديد، هويت زنان با آرزوي باكره بودن كه بنياد رهبانيت است گره خورده است. عيسي آشكار نمود كه ثمره بكارت ايمان است، زن از مرد آفريده شده است و موافق و معاون مرد است.

 در مسيحيت رابطه زن با مرد رابطه مسيح با كليساست، مسيح مي گويد: اي زن ها از شوهران تان اطاعت كنيد چنان كه كليسا مطيع مسيح است. [50]

 در مسيحيت زنان موجوداتي مستقل نيستند و حق حضور در عرصه هاي عمومي را ندارند و صرفاً مي توانند در اجتماعات عبادي حضور يابند البته اين حضور به شرط رعايت سكوت است و اگر سئوالي هم داشته باشند بايد از شوهران شان بپرسند نه از كليسا. در مسيحيت زن بايد سكوت كند مبادا بر مرد مسلط شود و نيز مرد به جهت زن آفريده نشده بلكه زن براي مرد آفريده شده است. [51]

در مسيحيت زن نمي تواند تعميد دهد و كشيشي زن ممكن نيست، زنان نمي توانند به مردان چيزي )مطالب مذهبي) ياد دهند زيرا باعث تسلط زنان بر مردان مي شود. در انجيل مطالب زيادي درباره حقوق زنان وجود ندارد، اين پروتستانيسم بود كه به عبارتي فقه مسيحي را بر اساس عرف بنياد نهاد و هويت زن دچار تحول شود و زن و مرد برابر شدند. [52]

زن در كلمات بزرگان و آباء مسيحيت حريص و عصيانگر، راه ورود شيطان كه احتمالاً به صورت الهي خلق نشده ذاتاً ناقص و حقير و مانند كودكان وابسته به مردان است. [53]

در يونان باستان، مردانگي كه نشان طرز فكر روشن و متعين بود و زنانگي نشان مبهم و نامتعين بودن. در جدول امتداد فيثاغورس كه در سده ششم پيش از ميلاد ترسيم كرد، ده قسم اضداد وجود داشت: محدود/نامحدود، فرد/زوج، واحد/كثير، راست/چپ، مرد/زن، سكوت/حركت، مستقيم/ منحني، روشن/تاريك، خوب/بد، مربع/مستطيل به اين ترتيب «مرد»، «زن» نيز نظير ساير واژه هاي متضاد در اين جدول رده هايي نبودند كه مستقيماً به كار توصيف بيايند، «مرد» هم نظير ساير واژه هاي هم رديف خود در اين جدول، برتر از واژه مقابل خود به شمار مي آمد، علت برتري آن رابطه اي بود كه با تضاد بين صورت و بي صورتي داشت و از اصول اوليه فيثاغورسان بود. [54]

در بيان اساطيري افلاطون به روايت تيمائوس، اشاراتي به تمايز دو جنس از حيث عقل كيهاني هست كه تصوري والا نزد اوست. به زعم افلاطون، بازتاب نظم و عقل عالم در نفس زن صراحت كمتري دارد تا در نفس مرد، نفس زن از نفس درمانده مرداني مايه مي گيرد كه نصيبي از عقل نبرده اند. [55]

 افلاطون در كتاب قوانين زنان را موجوداتي مي داند كه استعداد و قابليت كمتري در كسب فضايل نسبت به مردان دارند و به خاطر طبيعت فاسدشان مي بايست تحت تعليم هاي ويژه قرار گيرند. [56]

افلاطون از يك طرف از برابري زن و مرد حمايت مي كرد اما از طرف ديگر خدايان را سپاس مي گفت كه مرد آفريده شده نه زن! [57]

در ديدگاه سلسله مراتبي و پدر سالارانه ارسطو به جامعه نيز، زن موجودي درجه دوم است و همان نقش و وظايفي دارد كه در جامعه يونان عهده دار بود. جامعه يوناني آن زمان جامعه اي بود كه زنان هيچ امتيازي نداشتند و بدون هيچ ملاحظه اي سركوب مي شدند. در مقابل اين مردان بودند كه سرنوشت زنان را رقم مي زند و بر آن مسلط بودند. در هرم تدريج صعودي و سلسله مراتبي ارسطو، زنان در قاعده دوم و همرديف كودكان، بردگان، حيوانات و كالاها قرار گرفته اند. [58]

ارسطو متاثر از تعصبات زمان خويش معتقد بود زن و بنده بر اساس طبيعت خود محكوم به اسارت بوده و سزاوار شركت در كارهاي عمومي نيستند. [59]

نقش زنان در جامعه يونان را هومر به درستي بيان مي كند. وي مي گويد: زنان به طور طبيعي جنس دوم محسوب مي شوند و وظايف آنان محدود به باروري و خانه داري است و مردان ايفاگر نقش مديريت اجتماعي و سلطه هستند. [60]

آگوستين قديس اگر چه سعي در پذيرش برابري روحي و معنوي انسان ها مي نمايد و با هر گونه تفسيري درباره خلقت جداگانه زن كه اسباب فرومايه نشان دادن هدف عظيم خداوندي در آفرينش تفاوت هاي جنسي مي شود مخالف بود اما سخت به دنبال توجيهي براي تفسير انقياد زن نسبت به مرد از منظر كتاب پيدايش بود. [61]

 آكوئيناس نيز علي رغم اينكه زن را نماد صورت پست يا حضور كمتر عقلانيت نمي داند اما در «جامع اللهيات» بر اين گفته ارسطو صحه مي گذارد كه زن را به درستي نمي توان پارسا دانست زيرا زنان به علت بي ثباتي عقلي و چون به آساني عنان از دست مي دهند و فوراً به دنبال خواهش هاي نفساني مي روند افرادي متزلزل اند. [62]

هگل نيز معتقد به پيوند ميان مرد بودن و كسب يا دستاورد است. البته در تفكر غربي نفس مرد بودن نوعي دستاورد به شمار مي آيد كه با گستن از وضعيت «طبيعي تر» زنان حاصل مي شود. [63]

در نظرديويد هيوم فيلسوف طبيعت گراي انگليسي نيز زنان وابسته به انفعال خصوصي اند زيرا رئيس خانواده كه مرد است از طرف آنها فزونخواهي خصوصي را دنبال مي كند. تعبير هيوم از عقل تلازم هايي با مرد بودن پيدا مي كند. [64]

روسوهم مانند اسلاف زن ستيز خود، زنان را منبع بالقوه بي نظمي مي داند كه به دست عقل بايد رام شوند در نامه به دالامبر به گلايه مي گويد كه هيچ قومي از بد مستي نابود نشده، مايه هلاك همه اقوام بي نظمي زنان است. [65]روسو معتقد است قوه تعقل زنان براي درك انديشه هاي تحريري كاملاً ضعيف و ناقص است. [66]وضعيت اجتماعي زن در گفتار روسو مشخص است، چرا كه جايگاه مناسب آنها در محدوده خانه است و بديهي است در اين شرايط آنان از هيچ گونه امكاناتي براي شركت در اجتماعات و حق زندگي مدني برخوردار نيستند، بنابراين عقلاني نيست تا از زنان كه از ديد روسو توانايي شان از شوهرانشان سرچشمه مي گيرد انتظار داشته باشيم كه بتوانند به صورت شهروندي واقعي درآيند.

توماس هابز و جان لاك نيز علي رغم اينكه سعي در پذيرفتن حق براي همه انسان ها دارند اما با پذيرش سلطه مطلق مرد بر زن در خانواده، دچار تناقض در مباحث خود مي شوند.

فرويد هم، رشد اخلاقي زنان را كمتر از مردان مي داند و تمام ويژگي هايي كه در طول تاريخ به زنان نسبت داده شده است از قبيل اينكه آنها كمتر از مردان، عدالتخواه هستند، كمتر آماده اند به شرايط سخت تن دهند و در قضاوت هاي خود بيشتر از مردان تحت تأثير عطوفت و يا خصومت خويشند را ناشي زنان مي داند. [67]

زن در فلسفه نيچه هماز نحوه خاص شكل گيري اَبَر خود مظهر فريب و دروغ است و اصلي ترين هنر زنان فريب و دروغ است. نيچه براي زن وجودي مستقل قائل نيست و معتقد است كه مرد است كه تصوير زن را براي خود مي آفريند و زن تنها خود را با اين تصوير منطبق مي سازد. [68] از آنجا كه زن در اين فلسفه فاقد قوه تعقل و شعور اجتماعي است پس ديگر نمي توان به جايگاه زن در عرصه هاي عمومي از ديدگاه اين فلسفه پرداخت.

دیدگاه اسلام و توازن حقوق زن و مرد

در قرآن كريم با تحليل عقلي در خصوص زن و مرد آمده است که آنكه بايد كامل شود روح است و روح نه مذكر است و نه مونث. [69]وقتي قرآن كريم در آيه 18 سوره نساء مي فرمايد: «يا ايها الناس اتقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحده» اي مردم بترسيد از پروردگارتان آنكه شما را از يك تن بيافريد. اين خود بزرگترين دليل براي خلقت يكسان زن و مرد است. در اينجا ديگر جنسيت مطرح نيست، چون مخاطب خدا در سراسر قرآن روح انسان است، روحي كه حقيقت انسان را تشكيل مي دهد. اگر حقيقت هر كس را روح او تشكيل داد، جسم او ابزاري بيش نيست و اين ابزار هم گاهي مذكر است و گاهي مؤنث و روح انسان نه مذكر است و نه مونث.

به واسطه همين خلقت يكسان است كه زن و مرد در انسانيت برابر مي شوند و اين گونه نيست كه ظرفيت وجودي روح مرد افزون تر از زن باشد. خداوند مي فرمايد كه ملائكه را مأمور سجده بر آدم كرديم (و اذ قلنا للملائكه اسجد و الآدم... [70]او را خليفه خود بر روي زمين قرار داديم (اني جاعل في الارض خليفه) [71]حال اگر زن را از مسجود فرشتگان خارج كنيم ملائكه نمي توانند در خدمت مريم قرار گيرند و يا با فاطمه (س) سخن بگويند. بنابراين جز اين نمي توانيم بگوييم كه سجود ملائكه بر كل زن و مرد بوده و لذا در عالم تكويم از نقطه نظر ايجاد، زن و مرد با يكديگر تفاوتي ندارند و در عالم تكليف و مسئوليت هم تفاوتي با يكديگر ندارند و تفاوتها صرفاً در عالم ماده است و به عبارت ديگر قانونمندي نظام هستي ايجاب مي كند كه كسي مرد و ديگري زن و در حقيقت زوجيت و ذكر و انثي در كل جريانات طبيعت ملاحظه شود. [72]

در قرآن كريم هيچ ارزش يا ضد ارزشي مخصوص مرد يا زن به تنهايي تعريف نشده است زيرا ارزش ها و ضد ارزش ها داراي جنسيت نيستند و اين انسان ها هستند كه بسته به راهي كه انتخاب مي كنند آنها را اكتساب مي نمايند؛ اگر در راه حق و فضيلت قرار گيرند حامل فضائل و اگر در مسير اشتباه و انحراف قرار گيرند حامل رذائل اخلاقي خواهند بود. آيه 35 سوره احزاب خود مبين مطلب است كه زنان و مردان هر دو مي توانند واجد صفات نيك باشند. خداوند در اين آيه از هر دو با صفات اخلاقي نيك نام مي برد: ان المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المومنات و القنتين و القنتت و الصديقين و الصدقت و الصبرين و الصبرات و الخشعين و الخشعت و المتصدقين و المتصدقات و الصئمين و الصئمت و الحفظين فروجهم و الحفظت و الذاكرين الله كثيراً و الذاكرات اعدلله لهم مغفره و اجراً عظيماً. «مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ايمان و مردان و زنان عبادت پيشه و مردان و زنان راستگو شكيبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه دهنده و مردان و زنان روزه دار و مردان و زنان پاكدامن و مردان و زنان كه خدا را فراوان ياد مي كنند خدا براي همه آنها آمرزش و پاداش بزرگ فراهم ساخته است».

در قرآن كريم برخلاف ساير اديان و عقايد و باورهاي حاكم بر جامعه آن روز، زن در بسياري از مسائل و كارها، مساوي و هم تراز مرد ذكر شده است؛ گر چه در بعضي چيزها بين اين دو بر حسب ظاهري تفاوتهايي احساس مي شود مانند سهم ارث و يا واگذاري مسئوليت خانواده به مرد و امثال اينها، ولي اين گونه تفاوت ها با موقعيت اجتماعي و طبيعي آنها ارتباط

دارد و هيچ گونه فرقي از نظر جنبه هاي انساني و مقامات معنوي ميان زن و مرد در برنامه هاي اسلام وجود ندارد و هر دو مساوي و برابر هستند و اين تساوي حداقل در سه زمينه مختلف قابل بحث و بررسي است.

1. تساوي در خلقت: الف- زن و مرد از يك پدر و مادر به وجود آمده اند: يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلنا شعوباً و قبائلاً لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقكم. [73]ب- زن و مرد از نفس واحد خلق شده اند. يا ايها الناس اتقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحده و خلق منها زوجها [74]، هو الذي خلقكم من نفس واحده و جعل منها زوجها  [75] ج- چنانچه در ذيل دو آيه مباركه آمده «و خلق منها زوجها» و جعل منها زوجها زن آدم از جنس آدم آفريده شده است. د- زن و مرد مكمل يكديگرند هن لباس لكم و انتم لباس لهن. [76]

2. تساوي در كسب كمالات و فضائل انساني قرآن همان اوصاف ده گانه كه براي مرد ذكر مي كند براي زن هم ذكر مي كند و فرقي ميان آنها نمي گذارد: ان المسلمين و المسلمات ... وعده برخوردار شدن از حيات طيبه به هر دو جنس داده شده است. مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ [77] وعده دخول در بهشت به هر دو صنف داده است: و من عمل صالحاً من ذكر و انثي و هو مؤمن فالئك يدخلون الجنه [78] وعده برخوداري از نعم الهي در بهشت به هر دو طائفه داده است: وعده الله المومنين و المؤمنات حيات تجري من تحتها الانهار و خالدين فيها [79] وعده رزق به حساب به هر دو طائفه داده است: و من عمل صالحاً من ذكر و انثي و هو مؤمن فاولئك بدخلون الجنه و يرزقون به غير حساب [80]

3. تساوي در كيفر و پاداش الف- دخول در بهشت را پاداش مي دهد: و من عمل صالحاً من ذكر و انثي و هو مؤمن فالئك يدخلون الجنه غافر/ 40. ب- رزق به حساب را پاداش مي دهد: و من عمل صالحاً من ذكر و انثي و هو مؤمن فاولئك يدخلون الجنه و يرزقون بغير حساب مومن /40 . ج- حيات طيبه را پاداش مي دهد: و من عمل صالحاً من ذكر و انثي و مؤمن فلنحيينه حياه طيبه و لنجزينهم اجرهم با حسن ما كانوا يعلمون. در نقطه مقابل اگر كسي سيئه انجام دهد و گناهي مرتكب شود كيفر و عقاب مي شود، مرد باشد يا زن: و السارق و السارقه فاقطعوا ايديهما جزاءً بما كسبا نكالاً من الله و الله عزيز حكيم. [81] الزانيه و الزاني فاجلدوا كل واحد منهما مائه جلده. [82] بنابراين در مكتب اسلام كه قرآن اصلي ترين منبع تعاليمش است، جنسيت، مقام، قبيله، خون و ... هرگز واجد فضليت و كمال نخواهد بود و ملاك برتري انسان ها بر

 6)

يكديگر فقط تقواي الهي ذكر شده است: «ان اكرمكم عندالله اتقكم» از نظر اين مكتب همه انسان ها با هم برابرند و زن و مرد به عنوان دو انسان از دايره اين قانون خارج نيستند. بنابر آنچه در فوق آمد مي توان گفت رويكرد قرآن به حقوق زن يك رويكرد مترقي و برابر خواه است. اسلام و حضور زنان در عرصه هاي عمومي زن و فعاليت هاي اجتماعي فعاليت اجتماعي زمينه حضور در عرصه هاي مختلف را فراهم مي سازد و اين سبب رشد ابعاد وجودي و شكوفايي استعدادها خواهد بود.

در اسلام منعي بر حضور آنها در اجتماع نيست مادامي كه اين حضور با فساد و فتنه همراه نباشد. در زمان رسول خدا زنان پرسش هاي خود را از پيامبر مي پرسيدند و اين كار را با واسطه يا از طريق مردان محرم انجام نمي دادند و پيامبر هيچ گاه آنها را از اين كار منع ننمود.

از طرف ديگر حضرت خديجه همسر پيامبر يكي از بزرگ ترين تاجران عصر خود بود و هيچ تاجري بدون حضور در اجتماع و آشنايي با جامعه نمي تواند در امر تجارت موفق باشد و اتفاقاً ثروت حضرت خديجه يكي از پايه هاي اصلي شكل گيري حكومت اسلامي بود. قرآن كريم مؤمنين راستين را چنين معرفي مي كند كه: انما المؤمنون الذين امنوا با لله و رسوله و اذا كانوا معه علي امر جامع لم يذهبوا حتي يستاذنوه يعني مؤمنين راستين كساني هستند كه هم از نظر عقيده به خدا و پيامبرش معتقدند و هم از نظر درك مسائل جمعي همواره حضور دارند و منزوي نيستند و اذا كانوا معه علي امر جامع لم يذهبوا حتي يستاذنوه. امر جامع همان مسائل جمعي يك نظام است ؛ مثلاً نماز جمعه يك امر جامع است، تظاهرات عليه طغيان و استكبار حضور در انتخابات، تاييد رهبري و مسئولين اسلامي، تاييد خدمتگزاران راستين، امر به معروف و نهي از منكر جمعي و صدها نمونه از اين قبيل همه امور جامع هستند. [83]

زن و دفاع از جامعه اسلامي مقوله دفاع از نظر اسلام داراي ابعاد گسترده اي است و مي تواند به اشكال مختلف انجام گيرد. ما هم در صدر اسلام و هم در جنگ تحميلي عراق عليه ايران شاهد حضور زنان با رعايت كامل شرايط دين مبين اسلام براي دفاع بوده ایم که در بخش شرح و بسط فرهنگ نامه به آن پرداخته خواهد شد.

قرآن کریم و فضيلت جهاد و شهادت
قرآن كريم آيات متعددي دربارة فضيلت جهاد و شهادت در راه خدا ذكر مي فرمايد كه به ذكر پاره اي از آنها مي پردازيم.

دربارة فضيلت «جهاد في سبيل الله» مي فرمايد:

«و چه بسيار رخ داده كه پيغمبري جمعيت زيادي از پيروانش در جنگ كشته شده است و با اين حال اهل ايمان با سختيهايي كه در راه خدا به آنها رسيد مقاومت كردند و هرگز بيمناك و زبون نشدند و سر به زير بار دشمن فرود نياوردند و راه صبر و ثبات پيش گرفتند، كه خداوند صابران را دوست مي دارد. آنها در هيچ سختي جز به خدا پناهنده نشده و جز اين نمي گفتند كه بار پروردگارا به كرم خود از گناه و ستمي كه دربارة خود كرده ايم درگذر و ما را بر محو كافران مظفر گردان. پس خداوند فتح و پيروزي در دنيا و ثواب در آخرت را نصيبشان گردانيد كه خدا نيكوكاران را دوست دارد.» [84]

سنت الهی در آسیب دیدن حین نبرد:

« شما مسلمانان هرگز در كار دين سستي نكنيد و نه از فوت غنيمت و متاع دنيا اندوهناك باشيد، زيرا شما فاتح و پيروزمندترين و بلند مرتبه ترين ملل دنيا هستيد. اگر در ايمان ثابت و استوار باشيد ، اگر به شما (در جنگ احد) آسيبي رسيد به دشمنان شما نيز (در بدر) شكست و آسيب سخت رسيد چنانكه آنها مقاومت كردند شما نيز بايد مقاومت كنيد، اين روزگار را به اختلاف احوال (گاهي فتح و غلبه و گاه شكست و مغلوبيت ) ميان خلايق مي گردانيم كه مقام اهل ايمان به امتحان معلوم شود تا از شما مؤمنان آن را كه ثابت در دين است گواه ديگران كند.» [85]

آزمون الهی در جهاد در راه خدا راه و اثبات ایمان واقعی:

« چنين مي پنداريد كه شما را بدون آزمايش به حال خود رها مي كنند در صورتي كه هنوز خدا در علم طاعت و مجاهده معلوم نگردانيده كه از شما (مدعيان ايمان) چه كس به حقيقت مؤمن است؟ كه جز خدا و رسول او و مؤمنان را هرگز دوست خود و هم راز خويش نخواهند گزيد و خدا از همة كردار شما آگاه است.»[86]

بی باکی مومنان مخلص از نبرد در راه خدا:

«اي اهل ايمان هر كه از شما از دين خود مرتد شود بزودي خدا قومي را كه دوست دارد و آنها نيز خدا را دوست دارند و نسبت به مؤمنان فروتن و به كافران سرفراز و مقتدرند به نصرت اسلام برمي انگيزد كه در راه خدا جهاد كنند و در راه دين از ملامت و نكوهش احدي باك ندارند، اين است فضل خدا هركه را خواهد عطا كند.» [87]

شهيد همواره زنده است:

«مپنداريد كه شهيدان راه خدا مرده اند، بلكه زنده به حيات ابدي شدند و در نزد پروردگارشان متنعم خواهند بود. آنان به فضل و رحمتي كه از خدا نصيبشان گرديده شادمانند و به آن مؤمنان، كه هنوز به آنها نپيوسته اند و بعداً در پي آنها به راه آخرت خواهند شتافت، مژده دهند كه از مردن هيچ نترسيد و از فوت متاع دنيا هيچ غم نخوريد و آنها را به فضل و نعمت خدا بشارت مي دهند و اينكه خداوهند اجر اهل ايمان را ضايع نگذارد»  [88]

مراد از حيات شهيدان:

و لا تقتلوا لمن يقتل في سبيل الله اموات بل احياء ولكن لاتشعرون. به زنده بودن شهيدان اشاره كرده و اقوال مختلفي از طرف مفسرين ارائه گرديده است. [89]

قل هل تربصون بنا الا احدي الحسنيين و نحن نتربص بكم ان يصيبكم الله…

يعني بگو آيا درباره ما جز يكي از دو نيكي را انتظار داريد. يا به شهادت مي رسيم و يا پيروز مي شويم. [90]

در هر حال خداوند خون شهيد را تضمين كرده و آن را هدر نمي داند. در این آيه خداوند پيروزي يا شكست رزمندگان و شهيد شدن يا نشدن آنها را يكي از دو نيكي قلمداد مي نمايد.

لو كانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا ليجعل الله ذلك حسره في قلوبهم والله يحيي و يميت. [91]

 در زمان پيامبر(ص) نيز منافقين مي گفتند اگر مومنين نزد ما بودند و به جنگ نمي رفتند، نمي مردند و كشته نمي شدند، و خداوند در جواب آنها فرمود : كه اين آرزوهاي باطل را حسرت دل آنها خواهد كرد و خداست كه زنده مي كند و يا مي ميراند در هر وقت كه بخواهد.

سختی استدراک زنده بودن شهید:

كسي را كه در راه خدا كشته شد مرده نپنداريد بلكه او زندة جاويد است، وليكن شما اين حقيقت را در نخواهيد يافت. [92]

آمرزش گناهان شهيد:

فالذين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا في سبيلي و قاتلوا و قتلوا لا كفّرن عنهم سيئاتهم و لادخلنهم جناتٍ تجري من تحتها الانهار ثواباً من عند الله و الله عنده حسن الثواب. [93]

آنان كه از وطن خود هجرت كردند و از ديار خود بيرون رانده شدند و در راه خدا رنج كشيدند، جهاد كردند و كشته شدند، همانا بدي هاي آنان را مي پوشانيم و آنان را به بهشت هايي كه از زير درختان آن نهرهاي آب، جاري و روان است، داخل مي كنيم و اين پاداشي است از جانب خدا و پاداشي كه از جانب خدا باشد نيكوست. در اين آيه اشاره شد كه خداوند همه بدي هاي كشته شدگان در راه خدا را ناديده مي گيرد و بعلاوه از جانب خود به آنان نيكوترين پاداش را عطا مي كند.

پاداش عمل شهيد:

والذين هاجروا في سبيل الله ثم قتلوا اوماتو ليرزقنّهم اللّه رزقا حسنا وان اللّه لهو خير الرازقين ليدخلنّهم مدخلا يرضونه. [94] آنان كه در راه رضاي خدا، از وطن هجرت نمودند و در راه دين خدا كشته شدند و يا مرگشان فرا رسيد، البته خداوند، رزق و روزي نيكوئي در بهشت ابد نصيبشان مي گرداند كه همانا خداوند بهترين روزي دهندگان است. خداوند به آنان در بهشت منزلي عنايت كند كه بسيار به آن راضي و خوشنود باشند.

و الذين قتلوا في سبيل الله فلن يضلَّ اعمالهم سيهديهم و يصلح بالهم و يدخلهم الجنة عرفها لهم. [95]

يعني كساني كه در راه خدا كشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را ضايع نگرداند و آنان را به سعادت هدايت كند و امورشان را اصلاح نمايد و به بهشتي كه قبلاً مقامات آن را به آنها شناسانده است، واردشان مي سازد.

و من يقاتل في سبيل الله فيقتل او يغلب فسوف نوتيه اجراً عظيماً. [96]

يعني كسي كه در راه خدا جهاد كند، و در راه خدا شهيد گردد، يا پيروز شود، پاداش بزرگي به او عطا خواهيم كرد.

و يدخلهم الجنة عرفها لهم. [97]

در هر حال خداوند خون شهيدان را پاداشي نيكو كه همانا دخول در بهشت است عطا خواهد فرمود.

لئن متّم او قتلتم لالي الله تحشرون. [98]

 و در آن مقام به رحمت الهي نائل و به سوي خدا در بهشت خواهند بود.

بهشت وعده قطعی خداوند برای شهیدان در ادیان اسلام، مسیحیت و یهود:

«خدا جان و مال اهل ايمان را به بهشت خريداري كرده، آنها در راه خدا جهاد مي كنند كه دشمنان دين را بكشند و يا خود كشته شوند. اين وعدة قطعي است بر خدا و عهدي است كه در تورات و انجيل و قرآن ياد فرموده است، و از خدا با وفاتر به عهد كيست. اي اهل ايمان، شما به خود در اين معامله (خريداري بهشت ابد به جان و مال) بشارت دهيد كه اين معاهدة با خدا به حقيقت سعادت و پيروزي بزرگي است.»[99] 

رسول اكرم (ص) و فضيلت جهاد و شهادت:

در اين مورد احاديث فراوانی از رسول اكرم (ص) نقل گردیده است كه برخی از آنها را من باب نمونه عرض مینمائیم:

کرامت شهادت:

قال النبي(ص) ما من احد يدخل الجنه فيتمني ان يخرج منها الا الشهيد فانه يتمني ان يرجع فيقتل عشر مرات مما يري من كرامه الله.

پيامبر گرامي فرموده اند: هيچ كس از افرادي كه وارد بهشت شده باشند آرزوي برگشتن به دنيا را نمي كند مگر «شهيد» كه آرزو دارد به دنيا برگردد و ده بار» شهيد « شود و اين به خاطر كرامتهايي است كه «شهدا» در هنگام «شهادت» نزد خدا مشاهده مي نمايند. [100]

شاهدان دین:

از پيامبر (ص) نقل گردیده است که ایشان در روز احد بالاي سر ((مصعب بن عمير)) ايستاد و براي او دعا كرد و سپس گفت : انّ رسول الله يشهد انّ هولاء شهداء عند الله يوم القيام فاتوهم زوروهم وسلمو عليهم فوالذي نفسي بيده ، لا يسلم عليهم احد الي يوم القيامه ، الاّ ردّوا عليه ، يرزقون من ثار الجن ووتح . [101]

يعني رسول خدا گواهي مي دهد كه شهدا شاهدان من نزد خدا در روز قيامت هستند. بياييد و ايشان را زيارت كنيد ، بر اينان سلام كنيد ، كه سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، هيچ كس نباشد كه بر آنها سلام كند الا اينكه جوابش را مي دهند . وآنها از ميوه هاي بهشتي وهداياي آن روزي داده مي شوند . اين حديث نيز دلالت بر زنده بودن شهدا دارد و نيز دلالت بر لزوم زيارت آنان دارد.

ثواب شهادت:

قال النبي(ص) : فاذا ودَّعهم اهلوهم بكت عليهم الحيتان و البيوت، تخرجون من ذنوبهم كما تخرج الحية من سلخها.[102]

يعني چون رزمندگان با اهل خانواده خود خداحافظي كنند، ماهي ها و خانه ها، بر آنها مي گريند و از گناهان خود خارج مي شوند، همانگونه كه مار، از پوست خود خارج مي شود. در حديث ديگري پيامبر شش خصلت را براي شهيدان ذكر نمودند که اولين خصلت آن است كه : اولين قطره خوني كه از شهيد بر زمين ريخته مي شود گناهانش بخشيده و آمرزيده مي گردد. كه اين لفظ در احاديث ديگري هم تكرار شده است.

نيروهاي رزمنده هنگامي كه تصميم به شركت در جنگ مي گيرند، خداوند مصونيت آنها را از آتش تضمين مي كند. و چون آماده جنگ شوند، فرشتگان به وجود آنها افتخار مي كنند. هنگامي كه با خانواده خود وداع مي كنند ماهي ها و خانه ها گريه مي كنند و از گناهان خود خارج مي شوند همان گونه كه مار از پوست خود خارج مي شود. خداوند چهار هزار فرشته را برآنها مي گمارد تا از جلو و پشت سرآنان را محافظت نمايند. كار نيكي انجام نمي دهند مگر اينكه مضاعف شود. در مقابل هر روز در جبهه ثوابي برابر عبادت هزار مرد عابد … براي ايشان مي نويسند. چون با دشمن روبه رو مي شوند قلم همه اهل دنيا از درك ثواب آنها عاجز است. و چون به مبارزه با دشمن مي ايستند و تيرها را آماده نشانه رفتن به دشمن مي كنند و با يكديگر درآويزند فرشتگان بال هاي خود را بر سر آنها مي گسترانند و براي پيروزي و ثابت قدمي آنها دعا مي كنند. هنگام ضرب و زخم، همسر بهشتي و نعمت هاي الهي بر او فرود مي آيد. مرحبا به روح پاكي كه از بدني پاك و مطهر خارج شد، بشارت باد بر تو كرامت ها و نعمت هايي كه هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده است و بر قلب هيچ كسي خطور نكرده است. [103]

امام علي بن موسي الرضا (ع) از امير مؤمنان علي (ع) چنين نقل مي كند كه هنگامي كه حضرت، مشغول خطبه بود و مردم را تشويق به جهاد مي كرد، جواني برخاست و عرض كرد: اي امير مؤمنان! فضيلت جنگ جويان در راه خدا را براي من تشريح كن امام در پاسخ فرمود: من بر مركب پيغمبر (ص) و پشت سر آن حضرت سوار بودم و ازغزوه ذات السلاسل برمي گشتيم همين سؤالي را كه تو از من نمودي من از پيامبر (ص) كردم. پيامبر (ص) فرمود: هنگامي كه جنگجويان، تصميم بر شركت در ميدان جهاد مي گيرند خداوند آزادي از آتش دوزخ را براي آنها مقرّر مي دارد و هنگامي كه سلاح بر مي دارند و آماده ميدان مي شوند فرشتگان به وجود آنها افتخارمي كنند وهنگامي كه همسرو فرزند و بستگان آنها با آنها خداحافظي مي كنند، از گناهان خود خارج مي شوند. ازاين موقع آنها هيچ كاري نمي كنند مگر اينكه پاداش آن، مضاعف مي گردد و دربرابرهر روز پاداش عبادت هزار عابد براي آنها نوشته مي شود .

و هنگامي كه با دشمنان روبرو مي شوند ، مردم جهان ، نمي توانند ميزان ثواب آن ها را درك كنند.و هنگامي كه گام به ميدان نبرد بگذارند و نيز تيرها رد و بدل شود ، و جنگ تن به تن شروع گردد ، فرشتگان با پر و بال خود اطراف آنها را مي گيرند و از خدا تقاضا مي كنند كه در ميدان ، ثابت قدم باشند ، در اين هنگام منادي صدا مي زند: الجنة تحت ظلال السيوف- بهشت در سايه شمشيرها است - دراين هنگام ضربات دشمن بر پيكر شهيد ، ساده تر و گواراتر از نوشيدن آب خنك در روز گرم تابستان است وهنگامي كه شهيد ازمركب فرو مي غلطد، هنوز به زمين نرسيده ، حوريان بهشتي به استقبال او مي شتابند و نعمت هاي بزرگ معنوي و مادي كه خدا براي او فراهم ساخته است ، براي او شرح مي دهند.و هنگامي كه شهيد به روي زمين قرار مي گيرد، زمين مي گويد: آفرين بر روح پاكيزه اي كه از بدن پاكيزه پرواز مي كند ، بشارت باد برتو.« انّ لك ما لا عين رأت و لا اذن سمعت و لا خطرعلي قلب بشر»( نعمت هايي در انتظار تو است كه هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و بر قلب هيچ انساني خطور نكرده است ) وخداوند مي فرمايد: من سرپرست بازماندگان اويم، هركس آنها را خشنود كند مرا خشنود كرده است و هركس آنها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است. [104]

آرزوی شهدا:

ابن مسعود از پيامبر اكرم (ص) نقل مي كند كه خداوند به ارواح شهيدان احد خطاب كرد و از آنها پرسيد: چه آرزويي داريد؟ آنها گفتند: پروردگارا! ما بالاتر از اين چه آرزويي مي توانيم داشته باشيم كه غرق نعمتهاي جاويدان توايم و در سايه عرش تو مسكن داريم ، تنها تقاضاي ما اين است كه بار ديگر به جهان برگرديم و مجدداً در راه تو شهيد شويم، خداوند فرمود: فرمان تخلّف ناپذير من اين است كه كسي دوباره به دنيا بازنگردد ، عرض كردند: حالا كه چنين است تقاضاي ما اين است كه سلام ما را به پيامبر (ص) برساني و به بازماندگان مان ، حال ما را بگويي و از وضع ما به آن ها بشارت دهي كه هيچ گونه نگران نباشند در اين هنگام آيات ذيل نازل شد. [105]

مقام شهداء و شهادت پس از مرگ:

پيامبر اكرم(ص)فرمود : «فَوقَ كُلِّ ذي بِرٍّ بِرّ حتَّي يقتَلَ الرَّجلُ في سبِيلِ اللَّه فَاذَا قُتلَ في سبِيلِ اللَّه فَلَيس فَوقَه بِر» [106]

بالاترازهرنيكويي، نيكويي ديگري است ، تا آنگاه كه انسان در راه خدا كشته شود ، وقتي كشته شد ، بالاتر ازآن نيكويي نيست . نيز فرمود : «اجود النَّاسِ من جاد بِنَفسه و ماله في سبِيلِ اللَّه تَعالَي»[107]  بخشنده ترين مردم، كسي است كه جان و مال خويش را درراه خدا ،ببخشد . شهيد عاشق خدا است.

علي(ع) فرمود: به خدا كه با مردن،چيزي به سر وقت من نيامد كه آن را نپسندم و نه چيزي پديد گردد كه آن را نشناسم، بلكه چون جوينده آب به شب هنگام بودم كه ناگهان به آب رسد. [108]

آراء  ولایت مطلقه فقیه در خصوص حضور زنان در عرصه نبرد و ایثار و شهادت:

امام خميني يك ماه پيـش از شروع رسمـي جنگ تحميلـي در جمع بانوان فرمود:

ملتي كه بانـوانـش در ميدانهاي جنگ با ابرقدرتها و با مـواجه شدن با قواي شيطاني, قبل از مردها در ايـن ميدانها حاضر شده اند پيروز خـواهنـد شـد. [109]

پـس از شروع جنگ به صورت رسمي, امام خميني ارزش مبارزه و تلاش زنان را بالاتر و ارزشمنـدتـر از مردان اعلام كـرد. ايشان در جمع بانوان عضـو جهاد دانشگاهي فرمـود: ((عواطفي كه در بانـوان است, مخصـوص خـودشان است و در مـردها ايـن عواطف نيست. لهذا آن چيزي كه در پشت جبهه از روي عواطف از بـانـوان صـادر مـي شــود, بيشتر و بالاتـر و ارزنـده تـر است از آن چيزي كه از مـردها صادر مـي شـود. به مـوجب عواطفـي كه بانـوان دارنـد, آنها بـراي جبهه كارهاي بسيار مفيد انجام داده اند و مـي دهند)). [110]

در همان سخنراني, امام خميني ايشان مي فرمايد:
خـداي تبارك و تعالـي بـر اين ملت منت نهاد و ايـن پيروزي را نصيب كشـور ما فرمود كه به واسطه تعهد بانوان اميدواريـم كه در آتيه پشتـوانه اين ملت و اسلام محكمتر شود. [111]

الف ـ وجـوب دفـاع از اسلام و مملكت اسلامـي بـر زنان و ابعاد آن

وجوب حضور مستقیم زنان در امر جهاد دفاعی: اگر به كشور ما, كشـور اسلامي ما هجـوم بكنند و بخـواهند تعدي بكنند, تجاوز بكننـد, بر همه افراد مملكت, بر همه افراد كشـور, چه زن و چه مرد, كـوچك و بزرگ, اينجا ديگر شرطـي نيست, بـر همه واجب است كه دفاع بكننـد. لهذا حال دفاع فرق دارد با حال جهاد, حال دفاع شرطـي نـدارد. [112]

جهاد در امر تحصیل و دانش: مـن اميدوارم شما خواهران هـم در ميدان تحصيل كه يكي از امور مهمه است مجاهـده كنيـد و هـم در ميـدان دفاع از اسلام. ايـن از مهماتي است كه بر هر مردي, بر هر زني, بر هر كـوچك و بزرگي جزء واجبات است. [113]

جهاد مردان و زنان دوشادوش یکدیگر: ملت عزيز مـا امـروز بحمـدالله تعالـي جـوانـانـي رزمنـده از خـواهران و برادران دارد كه با تعليمات نظامـي در سرتاسر كشـور قدرت تفكر را از دشمنان اسلام و ايران سلب و با اعتماد به قـدرت الهي و فـداكـاري در راه اسلام بـر همه مشكلات و همه قــــدرتهاي شيطاني غلبه خـواهد كرد. [114] و نيز مـي فرمايد: ما

 

مفتخريـم كه بانوان و زنان پير و جـوان و خرد و كلان در صحنه هاي فرهنگي و اقتصادي و نظامـي حاضر و همـدوش مردان يا بهتـر از آنان در راه تعالي اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند. [115]

ب ـ شركت زنان در ميدان جنگ

ايـن تبليغات كه اگر اسلام پيدا شد, مثلا ديگر زنها بروند توي خانه ها بنشينند و قفلي هـم درش بزنند كه بيرون نيايند, ايـن چه حرف غلطي است كه به اسلام نسبت مي دهند! صدر اسلام زنها تـوي لشكر هم بـودند, توي ميدانهاي جنگ هـم مي رفتند. [116]

بانوان از صدر اسلام, در صدر اسلام با مردان در جنگها هـم شركت داشته انـد. مقام زن والاست. عالـي رتبه هستنـد. بـانـوان در اسلام بلندپايه هستند. ما مي بينيم و ديديـم كه زنها, بانـوان محترمات همـدوش مـردان بلكه جلـوي مـردان در صف قتال ايستادنـد, بچه هاي خـودشان را از دست دادنـد, جـوانان خـودشان را از دست دادنـد و شجاعانه مقاومت كردند.[117]

ملتي كه بانـوانـش در ميدانهاي جنگ با ابرقدرتها و در مـواجه شدن با قواي شيطاني قبل از مردها در ايـن ميدانها حاضر شده اند, پيروز خواهد شد. [118]

ج ـ فداكاري زنان در دفاع مقدس

درود بر خـواهران و برادران مصدوم و معلـول كه شجاعانه در راه حق و پيروزي, قيام و فـداكاري كردنـد و ملت را در جهان سرافراز كردنـد. [119]

مقاومت و فـداكاري ايـن زنان بزرگ در جنگ تحميلـي آنقـدر اعجـاب آميز است كه قلـم و بيـان از ذكـــر آن عاجز بلكه شرمسار است. [120]

د ـ شهادت و روحيه شهادت طلبـي زنان
ايـن نور ايمان است كه شما خانمها از شهادت نمي هراسيد. [121]

جـوانان ما همه براي شهادت حاضرند, مرد و زن ما براي شهادت حاضرنـد. [122]

همه زنها به مـن مي گـويند كه شما دعا بكنيد كه ما شهيد بشـويـم. [123]

مـن هر وقت بانـوان محترم را مي بينـم كه با عزم و اراده قاطع در راه هـدف, حاضـر به همه طـور زحمت بلكه شهادت هستنـد, مطمئن مي شوم كه ايـن راه به پيـروزي منتهي مـي شـود. [124]

ملتي كه شهيد در راه اسلام, هم از بانوان دارد و هـم از مردها و شهادت را هم بانـوان طلب مـي كننـد و هـم مردها, آسيب نخـواهد ديد. ما اميـدواريـم به ايـن سيل خـروشان ملت كه در جلـوي آنها بانـوان محترم كه ارزشمندتريـن قشرهاي ملت هستند و براي پيشبرد آمال اسلامي مجاهدت مـي كنند. [125]

ه ـ جهاد زنـان در پشت جبهه و پشتيبـانـي رزمنـدگان

شما در تاريخ نگاه كنيد از صـدر تاريخ تا آخر اگر پيدا كرديد يك جايي را كه زنها و زنهاي جـواني كه حالا بايد فرض كنيد بروند سراغ جواني شان و پيرزنش و پيرمردش, پيرزنـش ايـن طور كوشـش كند در اينكه پشتيباني از ارتشـش بكنـد, پشتيبانـي از پاسـدارهايـش بكنـد. شمـا كجـا اگـر داريـد سـراغ بگـوييـد مـا بفهميـم؟ كجا شما همچـو چيزي داريـد كه دوش به دوش مـردها و پاسـدارها و ژاندارمري و ارتـش و همه قـواي مسلح دوش به دوش اينها زنها هـم همراهي بكنند؟ [126]
الان كـي هست كه دارد از آنها[ ارتشـي ها] پشتيبـانـي مـي كنـد؟  آن زنهايي كه براي شما نان مي پزند و آن مردمي كه براي شما پـول مي دهند و آن مردمي كه براي شما ذخيره مـي دهند و آنقدر چيزها را مـي فـرستند, هميـن مردم مسلماننـد. [127]

مـن وقتي كه در تلـويزيـون مي بينـم ايـن بانـوان محترم را كه اشتغال دارند به همراهي كردن و پشتيبانـي كردن از لشكر و قـواي مسلح, ارزشي در دلـم احساس مي كنم كه براي كـس ديگري نمي تـوانـم ايـن طـور ارزش قائل بشـوم ... سـربـازان گمنامـي هستنـد كه در جبهه ها بايد گفت: مشغول جهاد هستند ... ما بايد قـدر ايـن نعمت را بـدانيم و اقتدا كنيـم به ايـن زنها و بانـوان و بچه هاي پشت جبهه و آنهايـي كه خـود در شهرهاي مخروبه و نيمه مخروبه حاضرند. ماها بايد از اينها اخلاق اسلامـي و ايمان و تـوجه به خدا را ياد بگيريـم. [128]

امروز همكاري و همياري مردم بـي سابقه است. ما هر روز شاهـد بانـوانـي هستيـم كه ماحصل عمـرشـان يك تكه طلا را مـيآورنـد و در راه خـدا و جنگ انفـــاق مي كنند. [129]

 

شما بانـوان در پشت جبهه آن فعاليتـي را مـي كنيـد كه آن سلحشـوران در جبهه هـا. [130] اگر نبـود مجاهـدت شما, برادران و خـواهران بزرگـوار, شما در جبهه ها و پشت جبهه ها كه بـا اخلاص خاص خـود عنايت خـاص خـداونـد قادر را جلب نمـوديد, كدام قدرت و كدام ابزار جنگـي مـي تـوانست جمهوري اسلامي و كشور عزيز شما را از ايـن درياي مواج متلاطـم كه شـرق و غرب و وابستگان به آنان دست به دست هـم و بازو به بازوي يكـديگـر داده و در پـي غرق آن كـوشيـدنـد و مـي كـوشنـد, نجـات دهد؟!.[131]

و ـ موضع و مقام خانواده شهدا

زنها و مادرهايي كه بچه هايشان شهيد شده است, مي گويند ما مفتخر هستيـم و يكي دو تاي ديگر كه داريم, اينها را هـم مي خـواهيـم شهيد بشوند و دعا كنيد كه شهيد بشوند. اين تحولي بود, همان تحولي كه در صدر اسلام بيـن مسلميـن حاصل شده بـود كه شهادت را براي خـودشان فوز مي دانستند ... از اين جهت ايـن پيروزي ما مرهون همچو تحول روحي است كه در مـردم پيـدا شـد)). [132]

 

 

 



منابع مورد استفاده و پانویس ها:

قرآن کریم، تحريرالوسيله، ترجمه نهج البلاغه شهيدي، ترجمه نهج البلاغه مهريزي، المکاسب شیخ مرتضی انصاری، رسائل محقق کرکی، مفتاح الکرامه، جواهر الکلام، كشف الاسرار وعده الابرار، صحيفه نور، صحيفه ي امام ، مجموعه آثار امام خميني (ره)، مناهج الوصول الي علم الاصول، لغت نامه دهخدا، برهان قاطع تبريزي، فرهنگ فارسی عميد، فرهنگ زبان فارسي (الفبايي، قياسي)، زمينه فرهنگ شناسي روح الاميني، فرهنگ بزرگ سخن انوري، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، فرهنگ ايثاروشهادت و شاخص هاي آن، ، دايره المعارف علوم اجتماعي ساروخاني، مجمع البحرين، لسان العرب، مفردات في غريب القرآن ، تاج العروس، قيام و انقلاب مهدي عليه السلام از ديدگاه فلسفه تاريخ ومقاله شهيد، خامنه اي، بيانات، شئون و اختیارات ولایت فقیه، المکاسب شیخ مرتضی انصاری، رسائل محقق کرکی، مفتاح الکرامه، جواهر الکلام، شخصيت زن از ديدگاه قرآن، عقل مذكر لويد، ژنويو، زن از ديدگاه فلسفه سياسي غرب مولير آكين،  زن در آئينه جلال و جمال جوادي آملي، نگرشي گذرا به زن در مقام زن در جهان آفرينش، مهريزي، روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن، الدرالمنثور في تفسير المأثور، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل،

 

 

 

 

 



[1] فرهنگ لغت دهخدا، نویسنده : استاد على اكبر دهخدا، ناشر : دانشگاه تهران - تهران

[2] فرهنگ لغت معین، نوشته:  محمد معين، ناشر: فردوس، 1386

[3] تبريزي، محمدحسين بن خلف،1362،برهان قاطع،به اهتمام محمد معين ،انتشارات اميركبير ، تهران، ج 3ص 1418

[4]  عميد، 1365 ،ج 3ص 1837

[5] مشيري، فرشيد، 1369، فرهنگ زبان فارسي (الفبايي، قياسي)، انتشارات سروش ، تهران ، ص 766

[6] - پناهي، محمد حسين.( 1375 ).نظام فرهنگي، كاركردها و دگرگوني آن در ارتباط بحث تهاجم فرهنگي، تهران: مركز پژوهش هاي بنيادين وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ص 94.

[7] روح الاميني،محمود،زمينه فرهنگ شناسي،تهران،انتشارات عطار1368.

[8]  منتهی الارب، ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24.

[9] دهخدا،علي اكبر، 1352 ، لغت نامه، زير نظر محمدحسين معين وجعفر شهيدي، انتشارات دانشگاه تهران

[10] انوري، حسن ، 1381 ،فرهنگ بزرگ سخن ،نشر سخن ،ج 1ص 675.

[11] فارسي، جلال الدين، 1374 ، فرهنگ واژه هاي انقلاب اسلامي، بنياد فرهنگي امام رضا 7مشهد، چاپ اول ج 1ص178.

[12] دهخدا،علي اكبر، 1352 ، لغت نامه، زير نظر محمدحسين معين وجعفر شهيدي، انتشارات دانشگاه تهران ج 5 ص543

[13] مصطفوي،حسن، 1360 ش ، التحقيق في كلمات القرآن الكريم ، بنگاه ترجمه و نشر كتاب. مطهري، مرتضي، 1380 ،حماسه حسيني ،انتشارات صدرا ، تهران ،چاپ سي و ششم. ص 32.

[14] عميد، حسن.( 1383 ش) فرهنگ فارسي عميد، تهران: امير كبير.چاپ سي ام.

[15] دهخدا، علي اكبر.( 1377 ).لغتنامه، ج 3، تهران: دانشگاه تهران.

[16] فهيمي، محمدصادق.( 1387 ).فرهنگ ايثاروشهادت و شاخص هاي آن، مجموعه مقالات همايش ملي ترويج فرهنگ ايثاروشهادت، اصفهان: دانشگاه اصفهان: 541 .

[17] ساروخاني،باقر،دايره المعارف علوم اجتماعي،تهران،انتشارات كيهان، 1370.

 

[18]  طريحي، فخرالدين،مجمع البحرين،ج 1،تهران،دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1367.

[19] دهخدا،علي اكبر، لغت نامه، مؤسسه لغتنامه دهخدا، واژه ايثار

[20] ابن منظور، لسان العرب،دارالاحياء التراث العربي،بيروت 1988 ،ص70 و 71

[21] دبير سياقي ، محمد، بوستان سعدي ،انتشارات امير كبير،تهران 1380/باب1/ ص 224

[22] نازعات/38، يوسف/ 91 ،الاعلي 16،طه/ 72 و...

[23] الحشر 9

[24] خميني، روح الله ، 1368 ، تحريرالوسيله، مترجم علي اسلامي ، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، ص 327.

[25] مؤمنون /61

[26] مائده/48

[27] حديد/21

[28]  واقعه11-10

[29] بقره/آيه156

[30] خميني،روح اله،صحيفه امام، تهران،موسسه تنظيم ونشر آثار امام، مجلد8،ص 327-329.

[31]  مندرج در بقره 185 ، توضیح ابن منظور، محمدبن مكرّم ، 1414 ق ، لسان العرب ، چاپ سوم ، دارالصادر، بيروت، ج 3ص 243.

[32] راغب اصفهاني، حسين بن محمد ، 1375 ش، مفردات في غريب القرآن ، ترجمه خسروي حسيني، انتشارات مرتضوي ، تهران ، چاپ سوم، ص 268 .

[33] الحسيني الزبيدي ، سيدمحمد مرتضي،1385 ، تاج العروس،داراحياءالتراث العربي ، بيروت،ج 8ص261.

[34] نساء/69

[35]  كرماني، طوبي، 1381، شهيد و شهادت ، موسسه فرهنگ ي دانش و انديشه ي معاصر، ص12 .

[36] غیاث اللغات، نویسنده:  غیاث الدین محمد رامپوری,منصور ثروت، امیرکبیر 

[37] تاریخ بیهقی، چ ادیب ص 295.

[38] حاشیه التفهیم ص 480.

[39] مطهري، مرتضي. ( 1373 ) قيام و انقلاب مهدي عليه السلام از ديدگاه فلسفه تاريخ ومقاله شهيد، تهران: صدرا: 64

[40] خامنه اي، سيدعلي15/ 10/ 1381). بيانات

[41] قدرت،دانش و مشروعیت در اسلام. ناشر : نی نويسنده : داود فیرحی ، ١٣٨٨، ص ۲۰۴

[42] روح‌الله خمینی، «شوون و اختیارات ولایت فقیه‏»، ترجمه «مبحث ولایت فقیه از کتاب بیع، ص ۳۵

[43] شیخ مرتضی انصاری. المکاسب، قم: مکتب علامه، ۱۳۶۸. فصل بیع. ص ۱۵۴ - «فاقامة الدلیل علی وجوب اطاعة الفقیه کالامام(ع) الا ما خرج بالدلیل دونه خرط اقتاط»

[44] قدرت،دانش و مشروعیت در اسلام. ناشر : نی نويسنده : داود فیرحی ، ١٣٨٨، ص ۲۴۲-۲۴۳

[45] رسائل، محقق کرکی، ۱/۱۴۳

[46] رسائل، محقق کرکی، ۱/ ۱۴۳

[47] مفتاح الکرامه، ج ۱۰، ص ۲۱.

[48] جواهر الکلام، ۱۶/ ۱۷۸

[49] دوست محمدي، هادي، شخصيت زن از ديدگاه قرآن، مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، زمستان 1368، چاپ اول، ص 41-42 .

[50] صادقي، هادي، «ملاحظات» در دانش هاي، فمينيستي، دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، 1382، چاپ اول، ص 193.

[51] راوندى, مرتضى, تاریخ اجتماعى ایران, انتشارات امیرکبیر,۲۱۴. ۹. همان.

[52] دفاع از برابری قانونی و سیاسی زنان؛ جنبش‌های حقوق برابر در اروپا، ترجمة مریم خراسانی، جامعه سالم، ش 3، اسفند 1375، ص 64ـ67.

[53] عظیمی دخت، سید حسین، زن در مسیحیت، مجله هفت آسمان، شماره 18.

[54] لويد، ژنويو، عقل مذكر، ترجمه محبوبه مهاجر، نشرني، 1381، چاپ اول، صص 27-28

[55] پيشين، ص30

[56] مولير آكين، سوزان، زن از ديدگاه فلسفه سياسي غرب، ترجمه ن، نوري زاده، تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، چاپ اول، ص 102.

[57] افلاطون. 1381. جمهور. ترجمه فؤاد روحانی. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

[58] پيشين، موليرآكين، سوزان، ص 136.

[59] ارسطو. 1349. سیاست. ترجمه حمید عنایت. تهران: انتشارات کتاب های جیبی.

[60] پيشين، موليرآكين، سوزان، ص 60.

[61] پيشين، موليرآكين، سوزان، ص 60.

[62] پيشين، موليرآكين، سوزان، ص 69.

[63] پيشين، لويد، ژنويو، ص 71

[64] پيشين، لويد، ژنويو، ص 91

[65] پیشین، لويد، ژنويو، ص 101.

[66] پیشین، لويد، ژنويو، ص 142.

[67] پيشين، مولير آكين، سوزان، صص 278-282.

[68] Freud, s. (1925) some psychical cones quences of the anatomical distinction between the seues, in stra chey, j .(ed.) (1966. 74) the standard Edition of the complete psychological works of Sigmund freud, volxIx, London, hogarth pree, pp. 257.g

 

[69] جوادي آملي، عبدالله، زن در آئينه جلال و جمال، مركز نشر فرهنگي رجاء، 1371 چاپ دوم، صص 85 و87

[70] بقره / 34

[71] بقره /30

[72] جمعيت زنان جمهوري اسلامي، نگرشي گذرا به زن در مقام زن در جهان آفرينش، انتشارات هاد، اسفند 1368، چاپ اول، ص 19-20

[73] هجرات /13

[74] نساء/1

[75] اعراف/189

[76] بقره /187

[77] نحل /97

[78] غافر /40

[79] توبه/ 77

[80] مومن/40

[81]  مائده/ 38

[82]  نور/ 2

[83] مهريزي، مهدي، ترجمه نهج البلاغه، انتشارات مشرقين، تابستان 1379، چاپ سوم؛ ص 82-83

[84] 1 و كاين من نبي قاتل معه ربيون كثير فما و هنوا لما اصابهم في سبيل الله و ماضعفوا و ما استكانوا و الله يحب الصابرين. و ما كان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا في امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علي القوم الكافرين. فاتيهم الله ثواب الدنيا و حسن ثواب الآخره و الله يحب المحسنين. سورة آل عمران/146-148.

[85] و لاتهنوا و لاتحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين، ان يمسسكم قرح فقد مس القوم قرح مثله و تلك الايام نداولها بين الناس و ليعلم الله الذين امنوا و يتخذ منكم شهداء. سورة آل عمران/139-140.

 

[86] ام حسبتم ان تتركوا و لما يعلم الله الذين جاهدوا منكم و لم تخذوا من دون الله و لا رسوله و لاالمؤمنين وليجه و الله خبير بما تعملون. سورة توبه/16.

[87] . يا ايها الذين امنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف يأتي الله بقوم تحبهم و يحبونه اذله علي المؤمنين، اعزه علي الكافرين يجاهدون في سبيل الله و لايخافون لومه لائم ذلك فضل الله يوتيه من يشاء. سورة مائده/54.- كسي كه قادر نيست ارزش محبت خدا نسبت به بندگان را درك كند جز آنان كه به خدا و صفات جمال و جلال او معرفت يافته، و طعم حقيقت محبت بنده نسبت به خدا را چشيده باشند. تعبير «أََذِلّةٍ علي المؤمنين أعِزّة ٍ علي الكافرين»  در آية مزبور، كنايه از خضوع و فروتني آنها نسبت به مؤمنين است، زيرا خداوند آنان را دوست دارد و آنها نيز خدا را دوست دارند؛ و مراد از «برتري مي جويند بر كفار» يعني خود را برتر از آن مي دانند كه به كفار و عزت و شوكت كاذب آنان اعتنا كنند. اما «جهاد در راه خدا» براي برقراري دين و آيين الهي در زمين، و براي تحقق خير و صلاح و رشد در زندگي بشر امري لازم آمده است. اينان در راه خدا مي جنگند نه در راه سلطه 1.جويي نه براي كشور گشايي و حاكميت، ملّيت و نژاد و مجد و فخر و استثمار، بلكه فقط براي خدا و تنفيذ شريعت او و در اين راه هرگز ترس و باكي از ملامت مردم ندارند، زيرا دل و جانشان طعم محبت خدا را چشيده است.

 

[88] 1- شهدا از وضع برادران مومن خود كه در دنيا زنده اند و در راه خدا به جهاد مشغول هستند اظهار سرور مي نمايند.

2- قول دوم اين است كه نامه اي به شهيدان ارائه مي شود كه در آن اسامي برادران ايماني آنها ، كه به درجه شهادت نايل و به آنها ملحق خواهند شد ، ثبت است و شهيدان با ديدن اين اسامي خوشحال خواهند شد.

3- (آیه 154 سوره بقره)- مراد از(( لم يلحقوا بهم)) مومناني هستند كه در فضل ومقام به آنها نرسيده اند ولي به واسطه ايمان، مقامي عظيم دارند .

 

[89] و لاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون. فرحين بما اتيهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف عليهم و لاهم يحزنون، يستبشرون بنعمه من الله و فضل و ان الله لايضيع اجر المؤمنين. سورة آل عمران/169-171- برخي گفته اند كه منظور اين است كه شهدا بزودي در قيامت زنده خواهند شد. برخي نيز گفته اند كه : كشته شدگان در راه خدا، داراي هدايت و ايمان و دين صحيح هستند، نمرده اند و زنده هستند. برخي ديگر گفته اند : مقصود اين است كه، چون از شهيدان، نام نيك در اين دنيا باقي مانده است زنده مي باشند. مفسرين ديگر نيز اقوال ديگري را آورده اند كه هر كدام به نوعي بيان كننده حيات شهدا مي باشد و همه اين اقوال به زنده بودن آرمان و اهداف شهيدان در جامعه باور دارند.

[90] (52 سوره توبه)

[91] (156 سوره آل عمران)

[92] ولا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموات بل احياء و لكن لاتشعرون. سورة بقره/154- معني مرگ در اصطلاح متعارف، باطل شدن و قطع حيات مادي است، زيرا وقتي آثار محسوس زندگي كه حركت و فعاليت بدن است مشاهد نشود به نظر مي رسد كه حيات پايان يافته ولي واقعيت آن است كه حيات و مرگ را با اين حس ظاهري نمي توان ادراك كرد، بلكه از ديدگاه قرآن حيات آدمي با از كار افتادن اندامهاي جسماني و از بين رفتن پيكر مادي خاتمه نمي يابد و زندگي انسان بعد از رها شدن از كالبد خاكي در عالم برزخ ادامه مي يابد و بويژه «شهدا» كه از حيات والا و برتري به صراحت آية شريفه برخوردارند.

[93] 10. (195 آل عمران)

[94] (58 و 59 سوره حج)

[95] (آيات 6-4 سوره محمد (ص))

[96] (74 سوره نساء)

[97] (4، سوره محمد)

[98] (158، آل عمران)

[99] ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا في التوريه و الانجيل و القرآن و من اوفي بعهده من الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به و ذلك هو الفوز العظيم. سورة توبه/111.

[100] جامع أحاديث الشيعه، ج 13، صفحة 12.

[101] (كشف الاسرار،ج1 ، ص417 )

[102] (كشف الاسرار وعده الابرار، ج2، ص347)

[103] (كشف الاسرار وعده الابرار، ج2، ص248 و 249)

[104] (ابوالفتوح رازي ، حسين بن علي ، 1408 ق ، روض الجنان و روح الجنان في تفسيرالقرآن ، انتشارات بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي ، 1408 ،ج 5 ص158)

[105] (سيوطي،جلال الدين، 1404 ق ، الدرالمنثور في تفسير المأثور، انتشارات كتاب خانه آيت الله مرعشي نجفي ، قم. 1404 ه،ج96:2)

[106] (كافي، ج 2ص)348

[107] (نوري طبرسي، حسين بن محمدتقي، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، بيروت، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1408 ، 11 ص8 )

[108] (شهيدي، سيد جعفر، ترجمه نهج البلاغه، تهران، انتشارات علمي فرهنگي، 1377، ص 284 ).

[109] از بيـانـات امـام خمينـي در جمع بـانـوان اردبيل, 27/5/59, صحيفه نور, ج13, ص31.

[110] از بيـانـات امـام خمينـي در جمع بـانـوان جهاد دانشگـاهـي, 2/3/60, صحيفه نور, ج14, ص230.

[111] از بيـانـات امـام خمينـي در جمع بـانـوان جهاد دانشگـاهـي, 2/3/60, صحيفه نور, ج14, ص230.

[112] از بيانات امـام خمينـي در جمع اعضـاي بسيج 26/1/59, صحيفه نور, ج12, ص44.

[113] از بيـانـات امـام خمينـي در ديـدار بـا زنــان در روز زن, 21/11/64, صحيفه نور, ج19, ص280.

[114] از پيـام امـام خمينـي به منـاسبت هفـده شهريـور, 17/6/59, صحيفه نور, ج13, ص65.

[115] از وصيت نامه سياسـي ـ الهي امـام خمينـي, صحيفه نـور, ج21, ص172.

[116] از بيانـات امـام خمينـي در مـورد قطع رابطه بـا آمـريكـا, 20/9/57, صحيفه نور, ج4, ص59.

[117] از بيانات امام خميني در جمع بانـوان قـم, 12/11/58, صحيفه نور, ج11, ص253.

[118] از بيانـات امـام خمينـي در جمع بـانـوان اردبيل, 17/5/59, صحيفه نور, ج13, ص31.

[119] از پيام امام خمينـي به منـاسبت هفته مصـدومـان و معلـولان, 9/10/58, صحيفه نور, ج11, ص144.

[120] از پيـام امـام خمينـي به منــاسبت روز زن, 25/1/61, صحيفه نور, ج16, ص126.

[121] از بيانات امام خميني در جمع بانوان جنـوب شهر تهران, 16/2/58, صحيفه نور, ج6, ص120.

[122] از بيانات امـام خمينـي در جمع دانشجـويان, 19/2/58, صحيفه نور, ج6, ص136.

[123] از بيانات امـام خمينـي در جمع هيإت دولت, 10/7/58, صحيفه نور, ج9, ص246.

[124] از بيانـات امـام خمينـي در جمع بـانـوان تهران, 10/10/58, صحيفه نور, ج11, ص160.

[125] از بيانـات امـام خمينـي در جمع بـانـوان اردبيل, 27/5/59, صحيفه نور, ج13, ص31.

[126] از بيانات امام خميني در جمع مسـوولان كشوري, 6/8/59, صحيفه نور, ج13, ص135.

[127] از بيانات امـام خمينـي در جمع فـارغ التحصيلان ارتـش جمهوري اسلامـي, 25/8/59, صحيفه نور, ج13, ص171.

[128] از بيانات امام خميني در جمع رييس و نمايندگان مجلـس شوراي اسلامـي, 28/12/59, صحيفه نور,

[129] از بيـانـات امـام خمينـي در جمع ائمه جمعه استـــان گيلان, 4/3/61, صحيفه نور, ج16, ص156.

 

[130] از بيانات امام خمينـي در جمع گروهي از بانـوان قـم, صحيفه نور, ج17, ص211.

[131] از پيـام امـام خمينـي در تجليل شهداي انقلاب اسلامـــــــي, 18/11/63, صحيفه نور, ج19, ص97.

[132] از بيانات امام خمينـي در جمع بانـوان عضـو جهاد دانشگاهـي اصفهان, صحيفه نور, ج14, ص230.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین