به گزارش بولتن نیوز به نقل از دیدبان، به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي ايران، بسياري از حوادث و وقايع اتفاق افتاده در صدر اسلام و ائمه معصومين عليهم السلام، به وضوح تكرار شده است، تكرار تاريخ دشمنيها، نفاقها، جنگها و ... كه نه تنها انقلاب را از مسير خود متوقف و يا منحرف نكرده است بلكه بر استحكام انقلاب اسلامي افزوده است.
در كنار تمام اين حوادث، همراهي نكردن و كنارهگيري يا به تعبيري خستگي خواص و نخبگان سياسي از ادامه راه، يكي از مسائلي بوده كه همواره مورد تذكر رهبران حكومت اسلامي قرار گرفته است.
در دوران امامت ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، بسیار بودند کسانی که از غربال ریزش افتادند ولی اسلام به پیش رفت و بخاطر آن ریزشها متوقف نشد.
این ریزشها مربوط به کسانی بود که از جنگهای پیامبر(ص) خسته شده بودند و از جنگ فرار میکردند، همین فراریان و خستهگان از جنگ با دشمن در زمان پیامبر(ص) متأسفانه در حکومت خلیفه اول پست و مقام و مسئولیت گرفتند (خصوصاً فراریان جنگ احد و حنین) [1] به نحوي كه بعد از اتمام جنگ احد، خداوند در مذمت سستي و ترس بعضي از افراد سپاه اسلام، با ياداوري عدم سستي مؤمنين واقعي، خطاب به سست عنصران ميفرمايند: "كَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَكَانُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ (آلعمران - 146)" - "چه بسيار پيامبرانى كه مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ كردند! آنها هيچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مىرسيد، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسليم ندادند) و خداوند استقامتكنندگان را دوست دارد"
این روند در دوران حکومت کوتاه امیرمؤمنين حضرت علي عليه السلام نیز وجود داشت و ریزشهای ناشی از قدرتطلبی، خستگی از جنگهای داخلی و درگیری با منافقین و قاسطین و مارقین و ناکثین حاکی از همین واقعیت بوده است.
در حكومت امام حسن عليه السلام نيز كه كار به جايي رسيد كه اكثريت سپاهيان حضرت بر اثر تهديد و تطميع و يا ادعاي خستگي از جنگهاي پيشين، عملا خليفه به حق مسلمين را رها كردند و يا به سمت معاويه متمايل شدند و يا خود را از صحنههاي سياسي و نظامي جهان اسلام دور نگه داشتند.
جريان خستگي بعد از حكومت پيامبر اكرم (ص)، حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام و ديگر ائمه عليهم السلام، بار ديگر در انقلاب اسلامي مردم ايران و در ميان بعضي از مسئولين نيز ديده شده است به طوريكه مقام معظم رهبري در بيانات اخير خود ميفرمايند: ما با ايستادگي و حركت درست، جامعه را هم تشويق ميكنيم و البته بايد بدانيم اين حركت ملت ايران با خستگي و بي حوصلگي برخي افراد دچار تزلزل و انحراف نميشود؛ ... اين راهي كه با انقلاب اسلامي آغاز شده، ادامه پيدا خواهد كرد و شما ديديد كساني كه در جريان حركت عمومي ملت، بار مسئوليت را بر زمين نهادند فوراً جوانهاي با روحيه آن را بر داشتند و انشاء الله به منزل خواهند رساند. [2]
حال در اين نوشتار به دنبال معرفي گوشهاي از مصاديق خستگيها و كنارهگيريهاي مسئولین و نخبگان سیاسی از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي ايران تا كنون هستيم.
استعفای اولین وزیر سپاه در زمان جنگ
در روز ۲۷ خرداد ۱۳۵۹ عباس آقازمانی معروف به «ابوشریف» فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با انتشار استعفانامهای از سمت خود استعفا داد.
ابوشریف که از بدو تشکیل سپاه به عنوان فرمانده عملیاتی خدمت میکرد، در سوم خردادماه ۵۹ از سوی رییسجمهوری و فرماندهی وقت کل نیروهای مسلح به عنوان فرمانده این نهاد منصوب شد اما کمتر از یک ماه بعد به دلیل آنچه «انحصارطلبیها، گروهگراییها و گرایشات موجود» میخواند، از این سمت کنارهگیری کرد.
آنچه بعدا در اظهارات مختلف درباره استعفای ابوشریف از فرماندهی سپاه منتشر شد، حاکی از وجود اختلافاتی میان ابوشریف با بنی صدر و همچنین اختلاف در میان فرماندهان سپاه بوده است، لکن با وجود تمام اختلافات، ابوشریف از سمت خود استعفا داد و بعد از چند وقت به پاکستان رفت و تا سال 1390 در پاکستان اقامت داشت.
استعفاي دولت موقت، اولين مصداق خستگي و بي حوصلگي مسئولين
يكي از مهمترين حوادث پس از ورود امام خميني (ره) به ايران، انتخاب مهندس مهدي بازرگان به عنوان رييس دولت موقت بود؛ در پي جلسه اعضاي شوراي انقلاب به پيشنهاد اعضا و موافقت حضرت امام(ره)، مهندس بازرگان، رهبر مليگرايان و نهضت آزادي، به رياست دولت موقت انقلاب اسلامي انتخاب شد و مامور تشكيل كابينه گرديد.
اگرچه در طول دوره موقت، دولت موقت مشكلاتي براي كشور بوجود آمد لكن مسئله مهم، خستگي و سست عنصري و ضعف دولت بازرگان بود به حدي كه اين دولت چندين بار براي توجيه ضعفهاي خود اقدام به استعفا كرده بود و بنابر اظهارات "هاشم صباغيان" وزير كشور دولت موقت، امام خميني (ره) سه بار مانع از استعفاي دولت موقت شده بود [3]، لكن دولت موقت در ماجراي تسخير لانه جاسوسي، به صورت جمعي استعفا دادند و امام (ره) نيز استعفاي آنها را پذيرفته و زمينه را براي انتخابات رياست جمهوري آماده كردند.
تنفیذ حکم نخست وزیری بازرگان
جناح چپ، سردمدار اولين مخالفين حزبي مخالفت با حكم امام خميني (ره) در سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي
از ديگر مصاديق خستگي و شانه خالي كردن از وظائف در تاريخ معاصر انقلاب اسلامي آن هم مقابل حكم ولي فقيه، ماجراي استعفاي دسته جمعي جناح چپ سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي است.
ماجرا از آنجايي شروع ميشود كه ميان اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در همان اوائل تشكيل، بر سر موضوعاتي از قبيل بيانيه دادن براي روز كارگر و يا دكتر شريعتي اختلافاتي ديده ميشود و اعضاء براي حل اختلاف خود از امام خميني (ره) درخواست انتصاب نماينده رهبري ميكنند كه امام نيز شهيد مطهري و آيت الله حسين راستي كاشاني را به عنوان دو نماينده خود در اين سازمان منصوب ميكند كه عملا بعد از شهادت استاد مطهري، آيتالله راستي كاشاني نماينده تام الاختيار امام در اين سازمان محسوب ميشود.
بعد از مدت کوتاهی با وجود نماینده امام در سازمان اختلاف بین اعضاء ادامه یافت، اما اينبار اختلاف بر سر حدود اختيارات نماينده امام ميان جناح راست متشكل از آقايان حسين فدايي، محسن رضايي، محمدباقر ذوالقدرو جناح چپ سازمان كه متشكل از افرادي همچون بهزاد نبوي، محسن آرمين، هاشم آغاجري، مصطفی تاج زاده و ... ميشدند، بوجود آمد كه با رسيدن اعضاي سازمان به خدمت حضرت امام خميني (ره)، امام با خواستههاي اعضا مبني بر تغيير وظيفه آقاي راستي كاشاني مخالفت كردند و به آنها فرمودند: خیر، من آقای راستی را عوض نمیکنم; تا ایشان اعراض نکرده باشند عوض نمیکنم . نگفتهاند که من وقت ندارم، ایشان مرد فاضل و مهذبی هستند، پس میگویم شما هم بگوئید ایشان فعالتر برخورد کنند. [4]
لكن جناح چپ سازمان با محوريت آقاي بهزاد نبوي بعد از نظر امام خميني (ره) مبني بر مصلحت نبودن تغيير آيتالله راستي كاشاني به مخالفت علني با نماينده امام پرداختند و در آخر استعفا دادند.
اين استعفا در حالي صورت ميپذيرد كه بهزاد نبوی، چهره شاخص این سازمان، در حاشیه ملاقات ستاد بسیج اقتصادی با حضرت امام رحمه الله مسئله سازمان را مطرح نموده و از امام رحمه الله کسب تکلیف کرده بودند و امام رحمه الله همچون گذشته ميفرمايند: «من به هیچ وجه آقای راستی را عوض نمی کنم . بروید با ایشان مسئله را حل کنید" [5]
استعفاي دادستان كل كشور به دليل مخالفت ديگران با وي
يكي ديگر از مصداقهاي خستگي و شانه خالي كردن از زير بار مسئوليت، استعفاي شيخ يوسف صانعي از مقام دادستاني كل كشور است.
البته ايشان يكبار در تاريخ 21 ارديبهشت سال 64، استعفاي خود را تقديم امام خميني (ره) ميكند كه ايشان نيز در جواب استعفاي صانعي مينويسند: در شرایط فعلي موافقت نميشود. به كار خودتان ادامه دهید [6] ؛ صانعی موارد فوق را به عنوان دلایل استعفای خود در نامه مورخ 21 اردیبهشت 64 مطرح کرده بود: «ضعف نيروي جسمي به خاطر پنج سال كار مداوم در دادستاني كل، عدم پذيرش و تحمل نظارت بر حسن اجراي قانون از ناحيه گروهها و باندها، داشتن افكار و مباني در مسائل اسلامي كه بنابر نظرات برخي از آقايان، آراي "شاذ" محسوب شده و مقاومت ميشود و نيز كملطفي برخي از مقامات و جامعه در مورد پشتيباني از دادستاني..."
استعفاي مير حسين موسوي و خشم امام خميني از اين اقدام نابجا
سال پایانی جنگ بود و اکثریت مردم صبح و شب پیگیر اخبار جبهههای جنوب و غرب بودند. اما مسلماً اخبار جنگ تمام آنچه در ایران میگذشت را منعکس نمیکرد. در درون کابینه اختلافاتی بود که هر از چندگاه به مطبوعات کشیده میشد اما به واسطه درگیری کشور در جبهه و جنگ، کمتر به آن پرداخته میشد؛ همان زمان در روابط میان مجلس و نخستوزیر چالشهایی به میان آمده بود که گویی با گفتوگو و جلسات حل اختلاف برطرف نمیشد.
صبح روز 15 شهریور سال 67، مردم با دیدن خبر استعفای میرحسین موسوی با تیتر درشت در روزنامه جمهوری اسلامی حیرت زده شدند.
روزنامه جمهوری اسلامی ایران – خبر استعفا میرحسین
اگر چه میر حسین موسوی در نامه استعفای خود به رئیس جمهور وقت، دلایلی را ذکر کرده است که به نظر می رسد از بهانهای بیش برای استعفا نبوده است زیرا تختلاف میان مجلس، رئیس جمهور و نخست وزیر امر تازه و غیر قابل حلی نبوده است که مقام معظم رهبری در جواب استعفای میرحسین موسوی به آن اشاره می کند.
امام خمینی نیز بعد از اطلاع از خبر استعفای ایشان با ابراز تعجب، نامه ای هشدار آمیز علیه میر حسین موسوی انتشار می دهد.
امام خمینی در نامه عتاب آمیز خود به میر حسین موسوی می فرمایند: نامه: استعفای شما باعث تعجب شد. حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید، لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان میگذاشتید. در زمانی که مردم حزبالله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه میبرند چه وقت گله و استعفا است. شما در سنگر نخستوزیری در چارچوب اسلام و قانون اساسی به خدمت خود ادامه دهید ... همه باید به خدا پناه ببریم و در مواقع عصبانیت دست به کارهایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده کنند. مردم ما از این گونه مسائل در طول انقلاب زیاد دیدهاند. این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت.
نکته قابل توجه این است که بنابر اسناد، میرحسین موسوی تنها همان یکبار اقدام به استعفا نکرده اند بلکه چندبار دیگر هم اقدام به استعفا از نخست وزیری کرده بودند که با مخالفت امام خمینی (ره) روبرو می شوند. [7]
چندی بعد، سندی منتشر شد مبنی بر اینکه میرحسین موسوی، پیوست دلایل استعفای خود را علنی نکرده است، آنجه در این سند قابل توجه است، ناراحتی میرحسین موسوی از سیاست خارجی است و در آخر نامه نیز ذکر می¬کند: در خاتمه لازم میدانم بار ديگر يادآور شوم که اين استعفا، العياذ بالله، بهمعنای قهر اينجانب از نظام و دولت جمهوری اسلامی و مسئولين انقلابی آن نيست که اگر هم بود، با توجه به عظمت انقلاب و ناچيزی اينجانب، يقينا نمیتوانست هيچ تاثيری در روند رشد و توسعه انقلاب اسلامی داشته باشد.
روزی که آیتالله آذری قمی استعفای خود را از دادستانی تهران اعلام کرد
در روز ۲۴ شهریور ۱۳۵۸ آیتالله احمد آذری قمی، دادستان انقلاب اسلامی مرکز از سمت خود استعفا داد. آذری قمی همان روز در یک مصاحبه مطبوعاتی که در محل زندان اوین برگزار شد با تایید خبر استعفایش دلیل آن را بیماری و ابتلا به مرض قند، فشار کاری و کارشکنیها و اخلال برخی افراد در دادسرا اعلام کرد و گفت: استعفای شفاهی خود را به امام دادهام!!!
دادستان تهران در جواب سوال یکی از خبرنگاران در مورد استعفای خود گفت :در اثر فشار کار زندانیان که قبلا سه هزار نفر بودند و فشار افرادی هم که در دادسرا بودند که اخلال میکردند و الان هم هستند، که حتی بعضی از آنها میخواهند مقام دادستانی را بگیرند و مسائلی نظیر اینها باعث شد که فشار خونم پایین بیاید و مبتلا به مرض قند شدهام و به همین علت از مدتها قبل توسط دوستانم به امام عرض کردم که بیماری من شدت یافته، دیگر نمیتوانم کار کنم و چندی پیش هم توسط یکی از اعضای شورای انقلاب به امام پیغام دادم. یعنی توسط آنها زمینه را آماده کردهام که ایشان خیال نکنند نمیخواهم کار کنم و امام هم فرموده بودند که اگر به این صورت است و ایشان کسالت دارد استعفای ایشان اشکال شرعی ندارد و ممکن است که فرد دیگری بیاید و امور دادستانی را اداره کند". [8]
در پی استعفای آیتالله آذری قمی چندی بعد میرشمس شهشهانی به سمت دادستان تهران منصوب شد. آیتالله آذری قمی نیز بعد از فراغت از مسئولیت دادستانی، به عضویت مجلس خبرگان قانون اساسی درآمد. وی در سالهای بعد عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی، نمایندگی مردم قم در دوره دوم مجلس شورای اسلامی و نمایندگی دورههای اول و دوم مجلس خبرگان رهبری را در کارنامه سیاسی خود ثبت کرد. وی همچنین از افرادی بود که در تاسیس روزنامه رسالت مشارکت کرد. رسالت تنها روزنامه منتقد دولت در دوران جنگ هشت ساله به شمار میآمد.
ايشان در اوايل دهه هفتاد، بواسطه مسائلي از قبيل تغييرات مديريتي در بنياد رسالت (روزنامه رسالت) به تدريج از عرصه سياسي خارج شد تا جايي که در اواخر عمر نسبتا در انزواي کامل قرار گرفت، ايشان همچنين مخالفتها و انتقادهاي غير واقعي عليه مسوولین مختلف کشور ابراز داشتهاند.
استعفا و کنارگیری اکثریت جریان چپ بعد از رحلت امام از مناصب حکومتی
موسوی خوئینی ها
از دیگر مصادیق خستگی و کنار کشیدن از مناصب حکومتی، خارج شدن، کنار کشیدن و حتی قهر بسیاری از چهره های شاخص جریان چپ و یا نوعی حامیان و اعضای جامعه روحانیون مبارز بعد از رحلت امام خمینی (ره) بوده است.
به عنوان مثال کناره گیری موسوی خوئینی ها از مقام مشاور رهبری بعد از انتصاب ایشان به این سِمت و قرار گرفتن در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری که بوسیله آقای هاشمی رفسنجانی در سال 68 تأسیس شد، اشاره کرد.
و یا به استعفای میرحسین موسوی از مدیریت سازمان بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی و یا همان بنیاد جانبازان نیز اشاره کرد که بنابر اقوال، میر حسین موسوی به دلیل ناراحتی از حکم سه ساله مقام معظم رهبری، از این مسئولیت استعفا داده اند و آقای رفیق دوست به جای ایشان در این منصب قرار گرفتند. [9]
از ديگر چهرهها ميتوانيم به كناره گيري مهدي كروبي از سِمت خود به عنوان نمانيده ولي فقيه در بنياد شهيد نام ببريم، مقام معظم رهبري بعد از كروبي، حجت الاسلام رحيميان را در سال 71 به اين سِمت منصوب كردند.
مهدوي كروبي
كروبي در خاطرات خود درباره خارج شدن از فضاي سياسي كشور ميگويد: پس از رفتار بی سابقه شورای نگهبان در انتخابات مجلس چهارم، ترجیح دادم که چند سال از حضور مستقیم در عرصه های سیاسی خودداری کنم. اگر چه در برخی از مناسبتها و حوادث مانند دستگیری آقای عباس عبدی در سال 72 ناچار به موضع گیری صریح شدم؛ اما به همراه دوستان و همفکران به این نتیجه رسیدیم که مدتی از دخالت مستقیم در امور سیاسی خودداری کنیم تا کشور مدتی به صورت یکپارچه در اختیار دوستانی باشد که در مجلس و دولت هم عقیده بودند!!! [10]
كنارهگيري سيد علياكبر پرورش از مناصب دولتي و سياسي
يكي از مصاديق خستگي، در كنار استعفا و يا قهر مسؤلان، كنار كشيدن و گوشه نشيني نخبگان سياسي از تمام فعاليتها است، حال اينكه نيت اشخاص از كناره گيري مثبت يا منفي باشد، اين شكل از رفتار نيز به نوعي از مصاديق خستگي در نظام محسوب ميشود.
سيد علياكبر پرورش
از جمله اين مصاديق مي توانيم به كناره گيري سيد علياكبر پرورش، وزير آموزش و پرورش در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي ايران نام ببريم.
ايشان سه دوره نماينده مجلس شوراي اسلامي بودهاند و تا سال 80 نيز عضو شوراي مركزي حزب مؤتلفه و حتي قام مقام اين حزب بودند، لكن با توجه به شخصيت مؤثر پرورش، ايشان در دهه هشتاد عملا از صحنه سياسي كشور كنار رفتند.
انزواي صادق خلخالي بعد از رحلت امام خميني (ره)
شيخ صادق خلخالی از پرآوازه ترين چهرههای انقلاب اسلامی، کسی که ساخته شده بود تا با برده شدن اسمش تمامي متهمين در زندان و خلافكاران بيرون زندان در دهه شصت، به لرزه بيفتند، بعد از رحلت امام خميني (ره) به مانند ديگر روحانيون و نخبگان سياسي چپ، وارد زندگي منزوي گونه خود شد.
وي بعد از انتصاب خود از سوي امام خميني (ره) به عنوان حاكم شرع، بسياري از متهمين در دادگاه انقلاب اعم از سياسي و غير سياسي (قاچاقچيان مواد مخدر) را به اعدام محكوم كرده وخود نيز احكام را اجرا ميكرد.
خلخالي در كنار امام خميني (ره)
خلخالي بعد از رحلت امام خميني (ره)، به تدريج به سمت انزوا سياسي . كناره گيري از مناصب حكومتي كشيده شد.
بعد از رد صلاحيت وي در انتخابات مجلس شوراي اسلامي چهارم و همچنين انتقاد وي به عملكرد شوراي نگهبان در انتخابات مجلس خبرگان رهبري، ايشان به طور كلي از صحنه سياست كنار رفته و براي ادامه تحصيلات حوزي به قم سفر كرد.
استعفای سید محمد خاتمی از ارشاد به دلیل انتقاد از وی
استعفای سید محمد خاتمی در سوم خرداد ۱۳۷۱ از سمِت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خارج شدن از کابینه دولت اول حجت الاسلام هاشمی هزینههای زیادی را بر دولت وارد کرد؛ با توجه به منش محمد خاتمی در دوره تصدی ریاستجمهوری، امروزه برای بسیاری این پرسش طرح میشود که فردی که ۵ سال بعد برابر انتقادات تا واپسین روز در پاستور باقیمانده چه شرایطی را در ابتدای دهه هفتاد تجربه کرد که دو سال مانده به پایان دوره دولت با همکاران خود وداع کرد و به گوشه دنج کتابخانه ملی رهسپار شد.
بنابر اظهارات مطلعین همچون موسوی لاری، با شروع به کار مجلس چهارم، عملا جناح چپ قدر اصلی خود یعنی مجلس شورای اسلامی سوم را از دست داده بود و محمد خاتمی نیز با تفکرات کلی مجلس چهارم و رونامه های همچون کیهان و رسالت چالش های بسیاری داشت.
خاتمی بعد از انتقادات به شیوه عملکرد وی در وزارت فرهنگ و ارشاد، در متن اسعفای خود نوشت: حال كه مسؤولان بزرگواري كه بيش از من بايد مدافع كليت نظام و اهداف والا و سياست هاي آن باشند، تهديدهاي اخير را در ساحت انديشه و فرهنگ جدي نگرفته يا به هر دليل و ملاحظه اي در برابر آن سكوت كردند و همين امر سبب تجري بيشتر كج انديشان و بدخواهان شده است، بهتر است سكانداران امر فرهنگ و هنر و اطلاع رساني در صحنه اجرا را نيز كساني به عهده بگيرند كه شخصيت و باورشان با آنچه در اين صحنه جاري است، ناسازگار نباشد يا دست كم راضي و قادر به انجام كار در شرايط فعلي باشند.
از سوی دیگر، عدم حمایت همه جانبه هاشمی رفسنجانی از ماندن خاتمی در وزارت ارشاد، یکی دیگر از دلایل خاتمی برای استعفا از این وزارت به حساب می آید.
آقای رضایی فرمانده اسبق سپاه پاسدارن، از ابتدا تا سال 76 فرماندهی سپاه را بر عهده داشت، لکن بنابر اسناد، ایشان چندین بار حتی در همان بحبوحه سال¬های جنگ، استعفای خود از فرماندهی سپاه را تقدیم امام خمینی (ره) کرده اند که امام نیز با استعفای ایشان مخالفت کرده و به او می گویند: فعلا به کار خودتان ادامه دهید. [11]
آقای هاشمی نیز در کتاب روزشمار سال 67 خود می نویسند: عصر آقای محسن رضائی آمد. ناراحت است. كمی گریه كرد. دلداریش دادم. آماده استعفاء است؛ گفتم در سمت خود بماند. [12]
به هر جهت ایشان بعد از رحلت امام بار دیگر در سال 73 نیز کتبا به مقام معظم رهبری استعفای خود را اعلام کردند لکن رهبری به ایشان فرمودند که فعلا صبر کنید. [13]
در ماجرای استعفای نهایی رضایی از فرماندهی سپاه، به نقل قولی از سردار رحیم صفوی بسنده می¬کنیم، وی درباره خاطرات 10 ساله خود از فرمانده سپاه می¬گوید: قبل از اين جابه جايي (تغییر فرمانده سپاه) با دويست نفر از فرماندهان لشكرها و تيپهاي سپاه در سال 1376 خدمت حضرت آقا رفتيم و ايشان در آن زمان دست به شانه آقاي رضايي گذاشتند و فرمودند هماكنون هم اگر بخواهم براي سپاه فرمانده انتخاب كنم آقاي رضايي را برميگزينم؛ بعد از اين ماجرا ظاهرا آقاي رضايي بازهم نامه نوشتند و يا حضورا خدمت مقام معظم رهبري رفتند و اصرار داشتند كه با درخواست استعفاي ايشان موافقت شود در حقيقت آقاي رضايي خودشان را از مسئوليت سپاه كنار كشيدند حالا دلايلي براي خود حتما داشتهاند كه بايد از خود ايشان سئوال شود. ولي بايد گفت كه حضرت آقا مايل بودند كه ايشان به فرماندهي سپاه ادامه دهند. [14]
استعفای آیت الله طاهری از امامت جمعه اصفهان به دلایل غیر قابل قبول
یکی دیگر از جریان های خستگی در تاریخ معاصر انقلاب، ماجرای استعفای امام جمعه اصفهان از این منصب است.
آقای طاهری در نامه استعفا و یا سرگشاده خود به خطاب به ملت و یا سران ارشد نظام، از مشکلات کشور به خصوص بی مهری به شخص آیت الله منتظری گله می کند و در آخر بدون هیچ نتیجه ای از کناره گیری خود از امام جمعه ای اصفهان خبر می دهد.
آیت الله طاهری
مقام معظم رهبری نیز در نامه خطاب به آیت الله طاهری از تک بعدی نگاه کردن ایشان به دیگران و عدم توجه به بیت خود انتقاد می کند و با کناره گیری ایشان موافقت می کنند. [15]
عقب نشینی حجت الاسلام ناطق نوری و حجت الاسلام هاشمی بعد از فتنه 88
به دنبال حوادث دهمین دوره ریاست جمهوری و فتنه 88، بسیاری از خواص کشور، نه تنها از فتنه و حوادث آن برائت نجستند بلکه گاهی با سکوت و حتی با کنایه¬های خود، آتش فتنه را شعله ور کردند.
از سوی دیگر، بسیاری از نخبگان و مسئولین سابق بنابر دلایل مختلف، در حمایت همه جانبه از نظام کوتاهی به خرج دادند.
حجت الاسلام ناطق نوری و هاشمی رفسنجانی از جمله مسئولینی بودند که بعد از حوادث فتنه نه تنها از جایگاه خود در حمایت همه جانبه از نظام استفاده نکردند، بلکه از مسئولیت¬های خود نیز کناره گیری کردند.
آقای ناطق با خارج شدن از جامعه روحانیت مبارز، عملا خود را از میدان سیاسی کشور خارج کرد و نسبتا خود را در سکوت سیاسی قرار داد.
آقای هاشمی رفسنجانی نیز علاوه بر مواضع مبهم خود در فتنه 88 و بعد از آن، نه تنها از جایگاه ویژه خود به عنوان رئیس تشخصی مصلحت نظام در حمایت از نظام استفاده کافی نکرد بلکه با کناره گیری از شرکت در نماز جمعه تهران، بر شدت انتقادات و ابهامات افزودند، در حالیکه سران ارشد نظام اعلام کرده¬اند که منعی برای سخنرانی ایشان در نماز جمعه تهران وجود ندارد و ایشان هر زمان که اراده کنند، می توانند به عنوان امام جمعه موقت در نماز جمعه تهران شرکت کنند.
دور کاری یا خانه نشینی آقاي احمدينژاد!!!
شاید یکی از آخرین مصادیق خستگی و کنار گذاشتن مسئولیت ها در تاریخ معاصر، ماجرای خانه نشینی، قهر و یا دوری کاری آقای احمدی نژاد در فرودین سال 90 باشد.
به دنبال انتشار خبر پذیرفته شدن استعفای حجت الاسلام مصلحی از وزرات اطلاعات و انتشار خبر حکم حکومتی مقام معظم رهبری مبنی بر ابقای ایشان در سِمت وزیر اطلاعات، اخباری مبنی بر عدم شرکت رئیس جمهور در ساختمان پاستور منتشر شد، اخباری که حاکی از دوری کاری 11 روزه رئیس جمهور در منزل داشت.
فارق از دلایل مختلف درباره دور کاری و یا خانه نشینی 11 روزه رئیس جمهور وقت، تأکید این نوشتار بر مسئله کناره گیری مسئولان از مسئولیت های محول شده به آنها بوده است که در ماجرای فوق نیز برای اولین بار بعد از ناپدید شدن 3 روزه میر حسین موسوی در سِمت نخست وزیر جمهوری اسلامی آنهم بعد از استعفای عجیب وی، رئیس جمهور یازده روز در محل کار خود حاضر نشود!!!
جمع بندی و نتیجه گیری:
بسیاری از خستگی ها به خاطر عافیت طلبی و ترس از به خطر افتادن دین یا آبرو در رقابت های سیاسی است. برخی نیز خستگی و کناره گیری را به خاطر به شکست انجامیدن رقیب بهانه می کنند تا شاهد خالی شدن چهره های سیاسی از حلقه یاران فرد یا گروه مورد نظر باشند. ممکن است امتیازگیری و فشار بیشتر نیز یکی از تاکتیک های افرادی باشد که به عزلت نشینی روی می آورند. پیری و بیماری نیز یکی از عللی است که باعث به حاشیه راندن می شود.
آنچه که باید به یاد داشت این است که قوت و نفوذ ولی جامعه اسلامی به حضور قوی و موثر همه اشخاص و جریانات ارزشی و انقلابی است لذا هر کسی به هر مقدار که از ولی جامعه فاصله گیرد از اصول و مبانی اسلامی نیز فاصله گرفته است. بر این مبنا باید ضمن امر به معروف و نهی از منکر سعی کرد با جذب حداکثری زمینه را برای بازگشت افراد به حاشیه رفته فراهم کرد.
پي نوشت:
1- در چندین کتب تاریخی من جمله در الروض الانف ج 3 ص 268 / و السیره الحلبیه ج 2 ص 523/ و السیره ابن حبان ج 1 ص 218/ و... آمده است: «انس ابن نضر- به هنگام جنگ احد و در آنگاه که مسلمانان فرار کردند- به «عمر ابن خطاب» و «طلحه ابن عبیدالله» برخورد که در میان مردانی از مهاجرین و انصار بوده و دست از جنگ برداشته بودند، انس به ایشان گفت: «چه چیز باعث توقف شما شده؟» - چرا از جنگ دست کشیده اید؟- گفتند: «رسول خدا (ص) کشته شد» انس گفت: «اگر رسول خدا (ص) کشته شده- پس شما زندگانی پس از او را می خواهید چه؟ بلند شوید- و بجنگید تا- کشته شوید در راهی که رسول خدا (ص) در آن راه کشته شد.» انس این را گفته- و به دشمن حمله کرد و آنقدر جنگید تا کشته شد» (این نقل در کتاب «الصحیح من سیره النبی الاعظم ج 6» از قول تاریخ طبری ج 2 ص 199 الکامل ابن اثیر ج 2 ص 156 و الثقات ج 1 ص 238 و السیره النبویه ابن کثیر ج 3 ص 68 آمده است.
2- http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=contentShow&id=9455
3- پايگاه تاريخ ايراني - يکشنبه 6 آذر 1390
4- سیر اجمالی تحولات سازمان و برکات آن، سازمان مجاهدین انقلاب، ص 8
5- ملاقات بسیج اقتصادی با امام رحمه الله، 8/3/1361
6 - http://www.ruhollah.info/main/?cmd=cards_desc&id=4471&keyword=&show_page=no&show_title=yes
7- پايگاه تاريخ ايراني - چهارشنبه 28 ارديبهشت 1390
8- روزنامه کیهان، ۲۱ و ۲۵ شهریور ۱۳۵۸
9- كارنامه وخاطرات، هاشمي رفسنجاني، بازسازي وسازندگي(1368)، ص 301
" شب آيتا... خامنهاي به دفتر من آمدند. درباره سمت مهندس موسوي و بنياد جانبازان مذاكره شد. آقاي خامنهاي ميخواهند {به عنوان رئيس بنياد جانبازان} با قيد زمان سه سال نصب كنند و آقاي موسوي حاضر نيست با قيد زمان بپذيرد"
10 - 10http://www.tebyan.net/archive/miscellaneous/togetherwiththeninthpresidentialelection/2005/5/4/22895.html
11 - http://www.rezaee.ir/vdchz6nz.23nv6dftt2.html
12- كتاب كارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۷ « پایان دفاع، آغاز بازسازی » – دفتر نشر معارف انقلاب
13 - http://maslahat.ir/DocLib2/Irec%20Secretary/Introducing%20Irec%20Secretary.aspx
14 - http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8810210017
15 - http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=3129
16- http://www.khabaronline.ir/news-34468.aspxشما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
جهت اطلاع