زمستان 1363 - تهران
اولین روزهای دی ماه زمستان سرد و برفی سال 1363 بود که متأسفانه مجبور شدم از جبهه دل بکنم. یعنی یکی از تلخترین ایام و بدترین تصميمات دوران زندگی بهخصوص دوران جنگ بود. نمیدانم چی شد که درخواست کردم بروم به «گشت امر به معروف و نهی از منکر.»
چند وقتی بود که این گشت در سطح شهر تهران راه افتاده بود. یک ماشین نیسان پاترول سفید رنگ که چهار سرنشین مرد مسلح به مسلسل «ام. پی. 5» در آن مینشستند و چهار سرنشین زن هم در پیکانی سفید رنگ پشت سر آنان در شهر میچرخیدند و به ارشاد و هدایت مردم و البته بیشتر زنان میپرداختند. مثلا اگر دختری موهایش بیرون بود، خواهران جلو میرفتند و به او تذکر میدادند. اینکه او با گذشتن از مقابل ما دوباره به همان وضع درمی آمد، به ما ربطی نداشت! مهم این بود که جلوی ما آرایش نداشته باشد و موهایش بیرون نباشد!
بعضیها که از این گشت دل خوشی نداشتند، آن را به نام «گشت نکیر و منکر» معرفی میکردند. بین خودمان هم نام گشت را خلاصه کرده و میگفتیم «گشت منکرات.»
همان اول که با فرمانده عملیات روبهرو شدم، چهرهاش به دلم نشست. مرد درشت اندامی بود با کلهای نسبتا بیمو، ریشی مشکی و بلند. جالبتر از همه این بود که بر بالای آرم مخملی کمیته که بر روي جیب سمت چپ لباس سبزش داشت، آرم آبی خوش رنگ سپاه پاسداران را نصب کرده بود. آنطور که بچهها و خودش بعدا گفتند، بسیاری از مسئولین کمیته به او گیر داده بودند که آرم سپاه را از لباسش بردارد، ولی محکم روی حرفش ایستاده بود و آن را برنمی داشت و میگفت:
«من کمیتهای هستم، درست؛ ولی سپاه عشق منه و به هیچ وجه این آرم را از روی قلبم برنمی دارم.»
هر روز صبح که بسم الله میگفتیم و از زیر قرآن رد میشدیم تا برویم گشت، حاج جواد توصیههایی میکرد. البته طی مدتی که آنجا بودم، توصیههای او برایم تکراری شده بود که یکبار همین را به خودش گفتم و جواب جالبی گرفتم!
برادر عزیز جواد حاج خداکرم به همه نیروها توصیه میکرد:
«به هیچ وجه من الوجوه با مردم با روی اخمو و تند برخورد نکنید. نسبت به همه ولو با زنندهترین قیافه و ظاهر، احترام و ادب داشته باشید. اصلا و اصلا با کسی درگیر نشید. قرار هم نیست چنین چیزی پیش بیاد. مگه ما جنگ داریم؟ وظیفه ما فقط امر به معروف و نهی از منکره و بس. برخورد و مقابله و کارهای دیگه، وظیفه قوه قضاییه است. پس خوب حواستون باشه خدای ناکرده دست روی کسی بلند نکنید که حق الناسه.»
وقتی گفتم:
« حاجی جون، شما هر روز داری اینارو میگی، خب بچهها متوجه شدن و توی مخشون رفته...»
خندید، بر شانهام زد و گفت:
«عزیز من، مگه وظیفه ما امر به معروف و نهی از منکر نیست؟ خب اول باید از خودمون شروع کنیم. مگه ما هر روز توی تلویزیون و مطبوعات، معروف و منکر رو هزاران بار برای مردم تذکر نمیدیم؟ پس چرا شما هر روز راه میافتید توی خیابون، جلوی مردم رو میگیرید و مشکلات ظاهری و اخلاقی اونارو بهشون تذکر میدید؟ منم وظیفهام اینه که هر روز به شما تذکر بدم و یادآوری کنم که یه وقت خدای ناکرده، وظیفه شرعی یادتون نره و دست روی مردم بلند نکنید. چون با زدن و بگیر و ببند، نمیشه امر به معروف و نهی از منکر کرد.»
راست میگفت. اون قدر روی اخلاق و برخورد خوب و زیبا با مردم تأکید داشت که بین نیروها و بهخصوص خواهرها که وظیفه شون حساستر بود و مستقیم با زنها و دخترها برخورد میکردند، چندتایی زبان انگلیسی هم بلد بودند و یکی دوبار هم پیش اومد که با مسافرین خارجی رودررو شدند و آنها کلی از اخلاق قشنگ اینها خوششون اومده بود.
«جواد حاج خداکرم» متولد 11 آذر 1334 در تهران فرمانده عملیات منکرات، بعدها فرمانده ناحیه انتظامی قم شد و سرانجام روز 25 آبان 1376 درحالی که فرماندهی ناحیه انتظامی سیستان و بلوچستان را برعهده داشت، مظلومانه به دست اشرار در زابل به شهادت رسید.
شهریور 1385 - مدینه النبی (قبرستان بقیع)
از صبح زود چند تایی مرد بداخلاق سبیل تراشیده ولی ریش بلند وهابی که چفیه قرمز (درست مثل بعثیهای عراقی در زمان جنگ) روی سرشون انداخته بودند، روی لبههای سنگی قبرستان بقیع و بهخصوص مزار غریب و مظلوم ائمه معصومین (علیهمالسلام) و آنجا که گفته میشد مزار بیبی دوعالم فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) است میایستادند. اگر زائری چه ایرانی و چه غیرایرانی، نسبت به مزار ائمه اظهار ادب و احترام میکرد؛ اگر زائري دست بر سینه بگذارد و کمی خم ميشد تا زیر لب ذکری بگوید؛ آنها که اکثرا افغانی و یا تاجیک بودند و کاملا فارسی حرف میزدند، با پرخاش و حرفهای زننده و تند به مقابله برمیخاستند. اگر کتاب کوچک دعا دست زائري بود که دیگر واویلا داشت.
از همان جا اشاره میکرد و چند پلیس باتوم به دست میریختند سر زائر بیچاره و کشان کشان او را به مکانی در زیر محوطه قبرستان بقیع میبردند؛ مکانی با راهرویی دراز که بر سر در آن تابلویی با مضمون «اداره امر به معروف و نهی از منکر» نصب شده بود؛ و صد البته صدوهشتاد درجه با اداره امر به معروف و نهی از منکر ما فاصله داشت!
یک روحانی وهابی تندرو میآمد و همان جا برای خودش حکم صادر میکرد. اول با باتوم بهجان زائر میافتادند و بعد از اینکه به ضرب و زور کتک خوب ارشادش کردند، چند تایی کتاب از دروس وهابی در رد عقاید شیعه - که توسط همان اداره امر به معروف و نهی از منکر به فارسی چاپ شده بود - به فرد مضروب میدادند و با لگد از اداره میانداختند بیرون. پلیسها که در خدمت روحانیون وهابی تندرو بودند، ضمن اظهار خوشحالي از انجام وظیفه شرعی و دینی مثلا امر به معروف و نهی از منکر خود، سیگاری چاق کرده، قهوهای عربی نوشجان میکردند و منتظر نفر بعدی مینشستند تا ارشادش کنند!
اردیبهشت 1391 - تهران خودمان
وقتی به سخنان امام و آقا نگاه میکنم، میبینم یک جا وجود ندارد که ملت ایران را بد بدانند و یا آنها را به دسته، قوم، طایفه، بخش و گروه تقسیم کرده و حساب یکی را از دیگری جدا کنند. امام که همواره مردم ایران را ملت خوبی میدانست که زمان امام حسین (علیهالسلام) هم وجود نداشتند. آقا هم همیشه بر خوبی ملت تأکید دارد و صدالبته منظور ایشان از ملت، نه فقط من و توی حزباللهی دوآتشه جبهه رفته نماز جمعه برو است و بس!
هفتاد و پنج میلیون جمعیت با ادیان، اقوام و طوایف مختلف و مهمتر از آن، با اعتقادات و نگرشهای خاص، همین ملت ایران را تشکيل میدهند که آقا این همه از خوبی آنان تعریف میکند. خود ما هم پز روشن بینی و بصیرت همین ملت را در مقابل ملتهایی که در برابر ظلم دیکتاتورهایی چون صدام، بن علی، آل سعود، آل خلیفه و مبارک سر خم میکردند و ظلم را تحمل میکردند، میدهیم.
آقا هیچوقت در کلامش ملت ایران را به حزباللهی و غیر حزباللهی تقسیم نکرده است. وقتی ایشان ملت را به شرکت در انتخابات توصیه میکنند، همه را دعوت ميكنند نتیجهاش را در صحنههای حماسی انتخابات گذشته مجلس دیدیم؛ تازه آن حداقلی که صدا و سیما قادر به پخش آن بود!
در راهپیماییهای روز قدس و 22 بهمن و از آنها مهمتر روز حماسه عظیم 9 دی 1388 همگان به چشم دیدند که همین ملت، با وجود تفاوتهای نگرشی و به خصوص ظاهری! چگونه در کنار هم و دوشادوش یکدیگر، در دفاع از ولایت و نظام جمهوری اسلامی به صحنه آمدند. چه بسا همان دختران جوان که امروز در کوچه و خیابان به کمینشان مینشینیم تا یقهشان را بهخاطر چند تار موی بیرون افتاده بگیریم، همان روز 9 دی غیرتمندانه در خیابان انقلاب آمدند؛ فریاد دفاع از ولایت سر دادند و خیلی بيشتر از امثال ما غیرت به خرج دادند.
چون آنها که دوربینهای عکاسان و فیلمبرداران با تعجب فراوان شکارشان میکرد، خود به خوبی واقف بودند که حضورشان در این جمع، باعث خواهد شد تا مورد طعن و تمسخر عدهای قرار بگیرند؛ ولی همه اینها را به جان خریدند و پای دفاع از ولایت در برابر کسانی که دیروز ریششان از ما بلندتر بود و ادعایشان گوش فلک را کر میکرد و چه بسا القاب دکتر، مهندس، سردار و شهردار هم از انقلاب به غنیمت برده بودند، ایستادند.
آن روز همه ما احساس غرور کردیم که همینان بصیرت یافته و حق را از ناحق تشخیص دادهاند و امیدوار شدیم که به همین بهانه، بیشتر با حقایق دین آشنا شوند و انشاءالله در آینده شاهد تصاویر مثبت، دلچسب و زیباتری از همینان باشیم.
9 دی گذشت. انتخابات مجلس هم با آن همه تصاویری که سیما از حضور همانان و سخنان حماسی اکثرشان پخش کرد، گذشت؛ سخنانی که بسیاری از غنیمتخواران انقلاب که کفتارصفتانه از ثمرات انقلاب و خون شهدا خوردند و امروز دختر و پسر نازنازیشان - سارا و دارای بابا جون - فرنگ را بر ایران ترجیح داده و در آغوش غرب قرار گرفتهاند، نه گفتند و نه دیگر توان بر زبان آوردن دارند! آن بچهها، به خیال خام بابای خویش، رفتند تا درس بخوانند و دکتر و مهندس شوند و روزی به درد این ملت بخورند! زهی خیال باطل. کدام آقازاده فرنگ چپیده را دیده اید که هدف و نیتش خدمت به ملت باشد؟ البته تجارت، بیزینس و حقوق ماهی 14 میلیون تومان در آکسفورد جای خود دارد!
اصلا میدونید چیه؟ بگین این جوگیر شده و از این حرفا! عیبی نداره.
برای من تک تک ملت ایران، مسلمان و غیرمسلمان، حزباللهی و غیر حزباللهی، بیحجاب و باحجاب، سوسول و غیرسوسول، که شرافتمندانه زندگی خود را در همین آب و خاک گذرانده و به دیگران خدمت میکنند، شرف دارند به حضراتی که با تکیه بر سابقه زندان قبل از انقلاب خویش و چهار تا مثلا خدمت بعد از انقلاب، دیگر ایران را جای خوبی برای زندگی تشخیص نداده و بچههایشان را فرستادهاند آن ور آب، و برخی نیز خود مفتخرانه تابعیت انگلیس اخذ کردهاند!
راستی اگر بنا بر نهی از منکر باشد، اینکه برخی مسئولین مملکتی در پستهای مهم و حتی کاندیدای ریاستجمهوری، در مقاطعی تابعیت دولت فخیمه بریتانیای کبیر! را داشته و يا دارند، مهمتر است یا تار موی بیرون از روسري دخترک جوانی که تا امروز همین سیمای خودمان برايش ترویج کرده است.
همه داستان از خیلی وقت پیش شروع شد. از وقتی که در خیابان شاهد برخوردهایی به نام نهی از منکر با جوانها بودم. در نمایشگاه کتاب تهران که بزرگترین رويداد فرهنگی کشور محسوب میشود، متأسفانه شاهد حضور انبوه و فشرده گشتهای مختلف بهعنوان و با بهانه «ارشاد» بودم؛ و از همه بدتر، تصویر دخترکی که بر روي زمین انداخته شده و... حتی دلم نیامد – بله شما بگید جرأت نکردم – عکس او را بگذارم که مظلومانه بر روي زمین انداخته شده بود.
با دیدن آن عکس، رگ غیرتم بدجوری تکان خورد و احساس بیغیرتی کردم. یک آن با خودم گفتم:
«آن روز که برای دفاع از اسلام، انقلاب و ملت ایران به جبهه رفتیم، شهید دادیم و تیر و ترکش خوردیم، مسلمان و مسیحی، یهودی و زرتشتی، شیعه و سنی و بیحجاب و باحجاب، تعیین نکردیم! همه را به یک چشم ديديم هموطن و ناموس خویش دانستیم و در راه دفاع از آنها، جان خویش بر کف گرفتیم.»
تا اینکه چندی پیش شنیدم در ایستگاه متروی سرسبز تهران، دختر جوانی را بهدلیل حجاب نادرستش گرفتهاند. مثل همیشه هم با عزیزم، جونم و دختر گلم، طرف را تا خودروی ون ارشاد کشانده و در مقابل چشمان متعجب و عصبانی همین ملت ایران، بر سرش ریخته و جلوی دیدگان همه، او را به باد کتک گرفتهاند که چرا به زبان خوش، سوار نشده است؟!
از فرمانده محترم نیروی انتظامی این سؤالات را دارم:
آیا در هر کدام از گشتهای امر به معروف و نهی از منکر، مقام قضایی حضور دارد و در همان لحظه، افراد را محاکمه کرده و حکم صادر میکند؟
آیا مأموران امر به معروف و نهی از منکر، حکم قضایی برای اجرای حدود شرعی دارند؟
و به راستی، آيا کتک زدن دختری جوان توسط دو مأمور چادری، جزء حدود شرعی محسوب میشود؟
سردار!
واقعا فکر میکنی با این عمل چه در مقابل دیدگان مردم و چه در خفا، چند درصد مردم جذب اسلام شده و دل به احکام دین میسپارند؟
اگر با گوش جان بشنوی، مطمئنا لعن و نفرینهای شاهدین و اهانتشان به نظام را خواهی شنید.
واقعا اگر ما نخواهیم کسی اینگونه دیگران را به اسلام دعوت کند، باید چه کنیم؟
حاج خداکرم کجایی؟!
می دونم داری از اون بالا بالاها بر بیغیرتی من میخندی! بخند که دنیا داره بهمون میخنده
مجله پنجره ـ حمید داودآبادی
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
هر کاری راهی داره
ولی سلیقه ای عمل میکنند........
بابا دیگه چطوری باید به این جماعت فهموند که درد دین نداشته باشن!
تو رو خدا بس کنید اگر همان ارشاد شده ها تا دیروز دین گریز بودند الان دین ستیز میشن
بابا دین ما دین جذبه اینقدر توان داره که بتواند در عمق بلاد کفر و سط مراسم فارغ التحصیلی وقت نماز جلو هزاران امریکایی یه جوان رو بلند کنه و نماز اول وقت رو نمایش بده
تورو خدا کاری به دین این مردم دیندار نداشته باشید
برادر عزيز كمي منطقي باش و با شكم پر حرف نزن الان ديگر مثل سابق نيست اينها به جنگ انقلاب آمده اند و بنابراين افرادي مثل شما بايد با قوت كار كند و جلوي مفسده ها را بگيرد خيالبافي ديگر بس است كه ما دم از اخلاق و رفتار بزنيم چون اينها خيلي مي فهمند كه دارند چكار مي كنند
اينها به عمد اينكارها را مي كنند و با شدت بايد برخورد كرد
والسلام
یا اون جریان امام حسن(ع) که یارو به ارباب ناسزا میگفت امام ازش پرسید چیزی لازم نداری
ول کن اصلا این حرفهارو
"اشدا علی الکفار رحما بینهم"خود خدارو خوندی؟
رفیق ما هنرمون اینه که از دشمن دوست میسازیم
از سیستم منحوس زمان شاه حضرت امام همت و باقری کلهر و.... ساخت
ما با اینهمه امکانات چه کردیم؟ رسیدیم به جایی که باید با باتوم به بچه شیعه واجبات یاد بدیم خاک برسر من و امثال من
شما که حرف دشمن را می زنید! البته از نظرات سابق شما هم جز این انتظاری نمی رفت !
از دید شما باید تساهل و تسامع داشت ؟ یعنی دقیقا 33 سال است هربار که در هر زمینه ای نظام خواست برخوردی برای حل مشکلات فرهنگی و ... داشته باشد بالاخره عده ای بلند شدندبا همین حرفا جلوی فعالیت نظام را گرفتند در حالیکه همین استدلالات امثال شما و کوتاهی دستگاههای ذیربط و عدم استراتژی فرهنگی و عدم برنامه ریزی فرهنگی یکسان باعث شده است امروزه جوانان ما به سمت فساد و فحشا هل داده شوند امروزه در اکثر شرکتهای خصوصی وضعیت فرهنگ حجاب در نهایت ابتذال و دختران معصوم مردم در معرض خطر هستند در سینمای ما رواج بی بندوباری و فساد و بی حجابی عوغا می کند در مدارس ما برخوردهای سلیقه ای در رواج فرهنگ حجاب باعث لوث شدن چادر و حجاب برتر شده است و هنگامی هم که نیروهای انتظامی تصمیم به برخورد می گیرند مورد هجوم نظریه پردازانی همانند شما می شوند در حالیکه باید با فرهنگ سازی نسبت به نوع برخورد سعی کرد عزیزان نیروی انتظامی را به سمتی هدایت کرد که آنها ضمن انجام ماموریتشان با نهایت ادب و مهربانی و الفت با مردم و حتی متخلفین برخورد کنند و البته در صورت تمرد و یا بی احترامی متخلفین باید با قاطعیت با آنها برخورد شود و در این میان باید خواستار استمرار اینگونه ماموریتها از نیروی انتظامی بود و از قوه قضاییه هم خواستار اجرای عدالت اسلامی در نهایت ادب و متانت باشیم.
توبنده خدایی یا بنده خودتی؟
تو باید به حرف خدا عمل کنی یا حرف خودت؟
خداوند در قرآن در آیه امر بهع معروف می فرماید: المومنین و المومنات بعضهم اولیاء بعض
اول می فرماید مومنین و مونات دوست هم هستند بعد در ادامه می فرماید یامرون بالمعروف و یتهون عن المنکر
یعنی انگیزه امر به معروف و نهی از منکر باید دوستی باشه
ملت ما ملت با مهر و محبت و حساسی هستند
من یک خانمم و تا حالا خیلیها از خانمها رو بازبان خوش امر به معروف کردم
و نتیجه گرفتم
اما صد درصد مطمئنم که برخورد تند جوابی جز دین و حاکمیت ستیزی و دین گریزی نداره
اگر پشت پرده این برخوردها موشکافی بشه
به دست همونهایی بیر میخورید که به اسم اصلاح طلب از حالا دارن برای انتخابات ریاست جمهوری آینده نقشه میکشند
با این طرز فکر واقعا خاک بر سر شما و امثال شما(خودت نوشتی وگرنه بنده از توهین ابا دارم)
فقط حیف از لباس رسول الله حیف...
این متن رو که میخوندم خیلی توش حرف از مظلومیت قشر بدحجاب میگفت و از اون ور بوم افتاده بود و بدجور شده بود کاسه داغتر از آش
انگار نویسنده داره با زبون بی زبونی بچه های حرب اللهی رو میکوبه و دفاع میکنه از بدحجاب مظلوم معصوم بی پناه
یه جورایی خیلی از متنش خوشم نیومد و تا آخر متن فکر میکردم کار خودته بولتن جان و اینقدر دلم ازت پر شده بود که میخواستم با تندترین لحن پیام بذارم ولی خوشبختانه دیدم متن از جای دیگست و نظر تو هم همون نظر همیشگی و درست و اصولی
باید بگیم ما ضمن اینکه رفتار تند و آزار و کتک زدن و زورگویی را در امر به معروف و نهی از منکر رد میکنیم از آنطرف هم به این معنا نیست که خوب دیگه خانم ها و آقایون راحت باشند فکر کنید خونه خودتونه هرجور خواستید بگردید کسی کار به کار شما نداره !!!!1 نه اینطور هم نیست !!!!!
خط اسلام خط تعادل است نه از طرف بام باید افتاد نه از اینطرف !!!!
از مطلبی که عنوان کردید ممنونم.
کاملا پیداست که نویسنده از سر دلسوزی این حرفارو زده. من هم موافقم. بخدا این راهش نیست . این شیوه ارشاد هیچ نتیجه ای نداره . اینجوری فقط به هموطنامون توهین میکنیم.
بخدا ایرانی همیشه باغیرته. همین جوونا همین دخترا و همین پسرا اگه قرار باشه روزی از این مملکت دفاع کنند بخدا جونشونو هم میدن.
یا علی
بله کتک کاری و برحرمت کردن و بی آبرو کردن مردم درست نیست ولی بدحجابی آنها هم ( که گاها مغرضانه است و حتی ترویج بی بند و باری هم میکند ) چیزی نیست که بخواهیم سرمان را در برف کنیم و از آن چشم بپوشیم
افراط و تفریط و تند وری و کند روی هردو پازل دشمنان را تکمیل میکند !!!!!
یعنی چشم باز میکنی می بینی این آتش دامن خودت رو هم گرفته ، چون مد شده چون عذف شده چون پوشش همگانی شده ، یهو میبینی مادر و خواهر و همسر و نزدیکترین ناموس هات هم دارن راحت و بدحجاب میگردند ودو روز دیگه دشمن یه قدم میاد جلوتر میره تو عادی سازی روابط محرم و نامحرم و ترویج قانون جنگل که هر کی با هرکی دلش میخواد باشه !!!!!
اونوقت دیگه حالا بیا ، دور و برت رو نگاه میکنی خودت حالت از دور و برت و کثافت کاریهاش بهم میخوره !!!!!
بله برادر من ، دشمن به دنبال فتح سنگر به سنگر است ، هوشیار باش
امروز ، میگه بدحجاب مظلوم و معصومه هر کس حق آزادی داره به خودش مربوطه و چه وچه
این رو که جا انداخت میگه بی حجاب ، مظلوم و معصومه هر کس حق آزادی داره به خودش مربوطه و چه وچه
فردا روزی میاد میگه روابط عادی محرم و نامحرم و خو.دت دیگه آخر خط را بخون که چه جنگلی میشه اینجا
همون طوری که تو غرب و آمرکا معلوم نیست کی به کیه و کی پدر کیه و کی بچه کی !!!!!!
افتاد برادر من !!!! هوشیار باش
نیروی انتظامی ضابط قوه قضاییه است پس از طرف قاضی حکم دارد
برده میشه نتیجه اش میشه همین بی فرهنگی ...
شما ببینید که اسلام دین حق خدا را با چه
چیزی میتوان یاد داد ؟ با کتاب بویژه قرآن -
نهج البلاغه و ... که باید بودجه صرف چاپ
و نشر این کتاب ها شود نه جایی دیگر ...
خوب باید به جوانی گمگشته و گنراه راه را
نشان داد و اگر او با تمایل قلبی نپذیرفت
آنموقع حسابش را از همه جدا کنیم نه
اینکه همه را به یک چوب برانیم ...
ولی اگر بخواهیم امر به معروف و نهی از منکر طبق فرمایش دوستان، دلسوزانه و از سر مهر و مهمتر از همه کمی فراتر از پوشاندن ظاهر باشد، مساله فساد ابعادی آنچنان پیچیده دارد که بنده به عنوان شخصی که با جوانان زیادی از هر قشر و فرهنگ و مذهب سر و کار داشته عقیده دارم کار از این حرفها گذشته.
طبق گذشته نفرمایید آی شما اطرافیان خودت را میبینی و فلان و بهمان ! اگر مسالهء ظاهر فاسد به مرز جذیت رسیده باطن فساد اجتماعی نیز در همان اندازه هاست.
خدا صاحب اصلی نظام رو برسونه
از زمانیکه رسانه های بیگانه شروع به فعالیت برای بی دین کردن جوانان ما گرفتند هیچگاه با ضرب و شتم و زور این کار را نکردند و با روشهایی خلاقانه مردم را خیلی بیشتر بی دین کردند تا زمانی که رضا شاه ملعون، با زور و کتک چادر از سر مادران ما بر میداشت.
با حجاب کردن و یا بی حجاب کردن مردم زوری نمیشه باید از راهش وارد شد که متاسفانه در بی دین کردن مردم ،دشمن خوب از راهش وارد شده است.
بیاییم در این گونه مباحث راههایی معرفی کنیم که جواب بدهد مثلا نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی بسیار پسندیده است که فرمودند باید الگو به جوان امروز معرفی کرد .
به نظر شما الگوی جوان امروز در جامعه ما کیست؟
هدف از این انقلاب پیاده کردن همه قوانین محکم و زیبای اسلام بود(و هست). اما این وسط همه چیز اون طور که باید باشه نبود. حد اقل به نظر من نبود. نمی خوام بحث به حاشیه بره برای همین فقط راجع به همین بحث حجاب و پوشش صحبت می کنم. خوب ما ها که معصوم نبودیم. به یک سری از دستورات دین اسلام بیش از اون اندازه ای که اسلام سفارش کرده بود تأکید شد.به یک سری از دستورات اسلام کمتر از اون اندازه ای که اسلام سفارش کرده بود تأکید شد تا جایی که بعضی چیز های اسلام هم اصلاً فراموش شد. به بعضی از دستورات اسلام اون طوری تأکید شد که نباید می شد. یعنی راهش اون نبود. این قضیه امر به معروف و نهی از منکر در رابطه با بحث عفاف و حجاب هم همین طوریه. بعضی ها فکر کردند دین یعنی فقط حجاب و چادر مشکیو و حرمت روابط زن و مرد و خلاصه خواهرم حجابتو درست کن! بعضی ها هم از اون ور دیوار افتادند که ای بابا دینداری به این چیزها نیست دلت پاک باشه! خیلی ها تا خواندند و فهمیدند که یه قاعده ای به اسم امر به معروف و نهی از منکر هست فکر کردند که باید راه بیفتند توی خیابونو با اخم و تخم و خط و نشون به شلوارلی پوش ها ایراد بگیرند و به دو بند انگشت عقب جلوی روسری مردم گیر بدهندو خط کشی کنند یک سری رنگهارو به اسم رنگ های سبک و جلف دور بیندازندو خلاصه همه یادشونه اون وقت ها چجوری بود. بعضی ها یادشون رفت بابا مسلمونی کلی آداب داره یکیش حجابه تازه نه این جوری یادشون رفت که گفته اند پیامبر رحمت (ص) همیشه سفید می پوشیدند. گفتند امر به معروف و نهی از منکر باید کرد اما یادشون رفت هر چیزی راه خودشو داره! یادشون رفت فداشون بشم حسنین علیهم السلام چطور با کلی صبر و حوصله شکل درست وضو گرفتن را اجرا می کنند تا به پیرمرد بگویند که داره اشتباه وضو می گیره! بعضی ها یادشون رفت چقدر تأکید شده به اخلاق خوش و نرم خویی و ادب و احترام و تواضع... گذشت ...
یه عده دیگه ای اومدند روی کار از اون ور بوم افتادند. از عیبی نداره و حالا یه کم شل بیا و بابا جوون دل داره و آزادی کم داریم و تساهل و تسامح ... حرف زدند. نمی دونم آیا اون موقع ملت این چیزهارو نیاز داشت؟!
حالا کم کاری و بدکاری و نابه جا کاری خودمون و بل گرفتن یه عده دیگمونو و بد خواهی دشمنامون از جامعه ما یه جامعه ای ساخته که هممون می دونم چه شکلیه! الآن همه درد ما اینه که نمیدونیم امر به معروف یعنی چی؟ یعنی دقیقاً چجوری؟ به خدا با چوب و چماق کسی مسلمون نمیشه! حجاب چیزی نیست که کسی با ترس بهش معتقد بشه. تو این دوره و زمونه پدر به دخترش میگه روسریتو بکش جلو دختر اخم می کنه آخر سر هم می بینی حریف دخترش نمیشه، اون وقت ما می خواهیم این دختر از ترس حکومت محجبه بشه؟! به فرض که بشه چه ارزشی داره این حجاب؟! به عوارض منفیش فکر کردید؟ حجاب یه حالت درونیه که تا در کسی پیدا نشه هیچ زنی حاضر نمیشه اونو تو ظاهرش نمایان کنه و سختی هاش رو هم بپذیره. الآن دوره و زمونه حساسیه. باید درد دین داشت بد جوری هم باید درد دین داشت. اما این مشکل ریشه ای باید حل بشه از پایه اعتقادات و از نهادهای پایه ای باید پی گیری بشه نه با نیروی انتظامی. با شیوه درست با برخورد نرم و زیبا باید پیگیری بشه نه با بد رفتاری و بد اخلاقی. می بینم با دخترهای بی حجاب چقدر بد برخورد میشه. اون دختر واقعاً احساس نمیکنه که باید عفیف باشه اینه که درده نه اینکه بی حجابه.
امر به معروف و نهی از منکر لازمه، واجبه، حتماً باید صورت بگیره. اما راه داره خیلی هم سخته به این سادگی نیست که بگی «کن فیکون».
کونوا دعاة للناس بغیر السنتکم
مسلمون های سرخود نباشیم از معصومین باید یاد گرفت مسلمونیو. باز هم می گم تو اون داستان امر به معروف کردن حسنین علیهم السلام خیلی درسه واسه هممون!