کد خبر: ۸۷۹۱۳۸
تاریخ انتشار:
‍‍‍ پ پ ‍‍‍

مسئله «ترانه» نیست مسئله «صحنه» است

مصاحبه اخیر ترانه علیدوستی با بی‌بی‌سی فارسی را اگر صرفاً در سطح همدلی عاطفی یا تقابل سیاسی بخوانیم، از فهم لایه‌های عمیق‌تر آن بازمی‌مانیم.

به گزارش بولتن نیوز به نقل از صبح نو، جواد بخشی الموتی جامعه‌شناس نوشت، مصاحبه اخیر ترانه علیدوستی با بی‌بی‌سی فارسی را اگر صرفاً در سطح همدلی عاطفی یا تقابل سیاسی بخوانیم، از فهم لایه‌های عمیق‌تر آن بازمی‌مانیم. از منظر جامعه‌شناسی سیاسی، این گفت‌وگو نه یک روایت فردی صرف است و نه الزاماً کنشی رهایی‌بخش؛ بلکه بخشی از یک صحنه‌آرایی گفتمانی پیچیده است که در بستر تحولات پس از اغتشاشات ۱۴۰۱ و فضای پسا «جنگ ۱۲ روزه» قابل تحلیل است.
نخست باید به هم‌زمانی این مصاحبه با موج جدید بیانیه‌ها، نامه‌ها، مواضع شاذ و بازخوانی گزینشی تاریخ ایران توجه کرد. تجربه‌های تاریخی نشان می‌دهد که در دوره‌های گذار یا پساتنش، «نبش قبر گذشته» نه از سر حقیقت‌جویی، بلکه اغلب برای بازتعریف مرزهای هویتی و بازتولید دوگانه‌ها صورت می‌گیرد. در این چارچوب، روایت رنج شخصی یک هنرمند به باور دبیرکل جبهه اصلاحات ایران، هرچند واقعی و قابل احترام، به‌سرعت از ساحت فردی خارج شده و به ماده خام منازعه سیاسی تبدیل می‌شود. آن هم در شرایطی که رنج یک ملت بواسطه کنش‌گری رادیکال و بدون محاسبه سلبریتی‌ها نادیده گرفته می شود. مسئله اصلی اینجاست که آیا این بازنمایی‌ها به ترمیم شکاف اجتماعی کمک می‌کنند یا بر شدت قطبی‌سازی می‌افزایند. 

سناریوی دوم به «مسئله زن» بازمی‌گردد. جامعه ایرانی، برخلاف تصویرسازی‌های رسانه‌ای، قرن‌ها با تنوع نقش‌های زنانه زیسته و مسئله زنان همواره در دل تحولات اجتماعی، نه به‌عنوان بحران امنیتی، بلکه به‌مثابه مسئله فرهنگی و حقوقی مطرح بوده است. پرسش انتقادی این است که چگونه این موضوع، در یک مقطع تاریخی خاص، به ابزار فشار سیاسی و رسانه‌ای بدل می‌شود. که بر اساس خوانش ترانه در مصاحبه اخیر هنوز هم قابل بهره‌برداری است و زمان زیادی از آن نگذشته است. زوایای پنهان این مستند نشان از تولید آن در فضای پساجنگ و انسجام اجتماعی دور از انتظار دشمن دارد. این بهره‌برداری دوگانه است؛ هم از سوی قدرت‌هایی که هر مطالبه اجتماعی را تهدید می‌خوانند و هم از سوی رسانه‌هایی که رنج زنان را به کالای سیاسی قابل مصرف جهانی تبدیل می‌کنند. در این میان، زن نه سوژه، بلکه میدان نزاع باقی می‌ماند.

سناریوی سوم به نسبت این صحنه‌آرایی‌ها با انسجام ملی مربوط است. انسجام ملی نه با حذف روایت‌ها شکل می‌گیرد و نه با برجسته‌سازی انتخابی آن‌ها. انتشار گسترده این مصاحبه و بازدید میلیونی آن نشان می‌دهد که جامعه با «شنیدن» مسئله ندارد، اما هم‌زمان نحوه بازنمایی این شنیدن می‌تواند به شکاف‌های جدید دامن بزند. در فضای پسا تنش، بازتولید روایت‌های احساسی و تک‌صدایی، اگرچه همدلی‌برانگیز است، اما لزوماً به همبستگی پایدار منجر نمی‌شود و چه‌بسا منطق «ما و آن‌ها» را تشدید کند. این همان چیزی است که آذر منصوری با ادبیات خود و دیگری به آن پرداخته است؛ بدون اینکه بازتاب جهانی آن را در نظر بگیرد.

سناریوی چهارم به هدف هجمه رسانه‌ای بازمی‌گردد. رسانه‌هایی چون بی‌بی‌سی فارسی نه کنشگران بی‌طرف، بلکه بازیگران فعال میدان قدرت‌اند. برجسته‌سازی این مصاحبه در قالب خاص، انتخاب گزینشی بخش‌هایی از روایت و اتصال آن به گفتمان‌های مسلط جهانی، نشان می‌دهد که هدف صرفاً بازگویی حقیقت نیست، بلکه هدایت افکار عمومی در راستای یک چارچوب تفسیری خاص است. چارچوبی که گمان می کند هنوز برای تفرقه و نزاع در داخل ایران کارگر است. این امر به همان اندازه که سیاست‌های داخلی را به چالش می‌کشد، امکان گفت‌وگوی عقلانی در داخل را نیز محدود می‌کند.

در جمع‌بندی، مصاحبه ترانه علیدوستی را باید آن را به‌عنوان یک پدیده گفتمانی بررسی کرد که در آن، رنج فردی به خوانش آذر منصوری، منافع رسانه‌ای، سیاست هویتی و منازعه قدرت در هم تنیده‌اند. غفلت از این پیچیدگی، ما را از تحلیل علمی دور و به داوری‌های احساسی نزدیک می‌کند؛ و این دقیقاً همان نقطه‌ای است که فهم اجتماعی در آن قربانی می‌شود.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین