کد خبر: ۸۷۷۳۹۵
تاریخ انتشار:

قبضِ تاریخ؛ چگونه شمالِ صنعتی، جنوبِ بی‌گناه را مقصر آلودگی می‌کند؟

در تاریخِ تمدن‌ها یک قانون نانوشته هست: وقتی قدرت، حساب پس نمی‌دهد؛ قربانی را متهم می‌کند.
قبضِ تاریخ؛ چگونه شمالِ صنعتی، جنوبِ بی‌گناه را مقصر آلودگی می‌کند؟

گروه اجتماعی - مجید سجادی پناه نوشت: در تاریخِ تمدن‌ها یک قانون نانوشته هست: وقتی قدرت، حساب پس نمی‌دهد؛ قربانی را متهم می‌کند.

به گزارش بولتن نیوز، این قاعده از میان‌رودان تا مایاها تکرار شد و امروز، دوباره در اقلیم، سر برآورده است.

کتاب‌های دکتر حسن فاضلی و پروفسور متیو، با آن رگه‌های علمی دقیق و هشداردهنده‌شان، یک جمله مشترک دارند:

*تمدن‌ها در برابر طبیعت سقوط نمی‌کنند؛ در برابر بی‌عدالتی تصمیم‌گیران سقوط می‌کنند.*

اما امروز، جهان شمال همین بی‌عدالتی را دوباره بسته‌بندی کرده و به نام «استاندارد سبز» به صورت کشورهای جنوب می‌زند؛

جنوبی که نه صنعت داشت، نه دود کارخانه‌هایش آسمان را سیاه کرد، نه در بازی نفت و فولاد و کربن سود برد…

اما امروز باید نقش «مقصر» را بازی کند.

کشورهای صنعتی اروپا و آمریکا طی ۱۵۰ سال گذشته، زمین را به آزمایشگاه سوخت فسیلی تبدیل کردند و آن‌قدر CO₂ در هوا خالی کردند که حالا تمام منحنی‌های اقلیمی از فاز هشدار گذشته و رسماً وارد «عصر تنبیه» شده‌ایم.

اما چه کسی باید جریمه بدهد؟

نه لندن، نه پاریس، نه نیویورک.

بر اساس سازوکارهای فعلی اقلیمی، کشورهای فقیر و نیمه‌صنعتی باید همان محدودیت‌ها را اجرا کنند و اگر نتوانند، همان‌ها تنبیه می‌شوند.

این یعنی تکرار همان معادله‌ای که فاضلی دربارهٔ سقوط تمدن‌ها شرح می‌دهد:

*الگوهای شکست همیشه از نابرابری شروع می‌شود، نه از طوفان و خشکسالی.*

اینجاست که گابریل زوکمان، اقتصاددان شجاع فرانسوی، حرفی زد که غرب از آن فرار می‌کند:

او گفت:
هر کشوری به اندازه سهم تاریخی‌اش در آلودگی هوا باید مالیات بین‌المللی بدهد.

یعنی شمال نمی‌تواند قرن‌ها زمین را گرم کند
و امروز با دو تا نشستِ سبز و چند شعارِ زیست‌محیطی، پاک از صحنه برود.

این «مالیات زوکمانی» اگر اجرا شود، معادله را واژگون می‌کند:

پولِ سیاست اقلیمی جهان از جیب آلوده‌کنندگان واقعی تأمین می‌شود؛

کشورهای جنوب دیگر مجبور نیستند برای حفظ محیط‌زیست، رشد اقتصادی‌شان را خفه کنند؛
و عدالت اقلیمی، از کاغذ به واقعیت می‌آید.
اما درست در همین‌جا، یعنی آنجایی که منافع شمال درد می‌گیرد، پای نظام ISDS وسط می‌آید.

دادگاه حل اختلاف سرمایه گذار و دولت(ISDS) همان دامی است که فاضلی در روایت فروپاشی تمدن‌ها از آن به‌عنوان «ساختارهای قفل‌کننده» یاد می‌کند؛
سازه‌هایی که جامعه را به سمت سقوط می‌برند، چون راه اصلاح را کور می‌کنند.

در دنیای امروز، این قفل نامش ISDS است:
یعنی یک دادگاه خصوصی و پنهان که در آن شرکت‌های خارجی می‌توانند هر تصمیم دولت را که سودشان را کم کند،
به چالش بکشند و میلیاردها دلار غرامت بگیرند.

حالا تصور کنید:
دولتی بخواهد معدن ذغال‌سنگ را ببندد.
بخواهد استاندارد آلایندگی را سخت‌تر کند.
بخواهد جنگل را از چنگ شرکت چوب‌بُری نجات دهد.

شرکت خارجی می‌گوید:

«سود من کم شد. باید غرامت بدهی.»

و دادگاه ISDS معمولاً هم به نفع شرکت رأی می‌دهد.

نتیجه؟
دولت‌ها از ترس شکایت، سیاست‌های محیط‌زیستی واقعی را اجرا نمی‌کنند.
زمین می‌سوزد؛
اما شرکت‌ها سود می‌برند.
تمدن‌ها فرومی‌ریزند؛
اما ساختارها پابرجا می‌مانند.

این همان منطق سقوطی است که کتاب‌های فاضلی و متیو درباره‌اش فریاد می‌زنند.

کشورهای جهان سوم نه مقصرند، نه مجرم.
اما گروگان‌اند؛

گروگان سازوکارهایی که کشورهای شمال ساخته تا هزینه‌های تاریخی خود را فرار دهد.

گروگان ISDS، گروگان استانداردهای سبز تبعیض‌آمیز، گروگان مالیاتی که باید بدهد ولی خودش ایجاد نکرده.

اگر روزگاری تمدن مایاها در محاصره خشکسالی فروریخت،
تمدن امروز در محاصره ساختارهای ناعادلانه فروخواهد ریخت؛
نه در محاصره طوفان.

سخن آخر :

تا زمانی که جهان شمال قبض تاریخی خود را پرداخت نکند و ISDS از گلوی سیاست اقلیمی باز نشود،
بحث «عدالت اقلیمی» فقط یک اسم زیبا روی یک پرونده‌ی بسته است.

کشورهای جنوب باید مطالبه‌گر باشد، نه متهم.
و جهان باید بداند:
این‌بار اگر تمدنی سقوط کند،
نه طبیعت مقصر است،
نه مردم.
مقصر ساختارهایی است که قدرت برای حفاظت از خود ساخته؛
همان ساختارهایی که رسانه ها باید هر روز پرده‌اش را کنار بزند.

برچسب ها: شمالِ صنعتی ، آلودگی

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین