گروه ورزشی: شب گذشته دو اتفاق مهم برای ورزش ایران رخ داد؛ یکی نایب قهرمانی جوان ۱۹ ساله وزنهبرداری ایران، علیرضا نصیری در مسابقات قهرمانی جهان و دیگری شکست تیم ملی فوتبال ایران در برابر تیم ملی فوتبال روسیه در دیداری تدارکاتی. تفاوت نتیجه حاصل شده در این دو رقابت به علل مختلفی ربط دارد که بررسی آن نه فقط مشمول مقایسه فوتبال با وزنهبرداری بلکه به قیاس این رشته پر سر و صدا با کشتی، والیبال و ورزشهای جانبازان و معلولین که همین ایام مشغول مسابقات و افتخارآفرینی بودهاند نیز منجر میشود. اما ما در این مقال تنها به تفاوت دو رشته وزنهبرداری و فوتبال از بعد مدیریتی و فنی نگاه میکنیم.
به گزارش بولتن نیوز، برای یافتن علت نتایج حاصل شده در شب گذشته، تنها به همان رقابت و عملکرد نهایی ورزشکار نباید چشم دوخت و عوامل متعددی را باید بررسی کرد. در قدم اول باید به سراغ بحثهای مدیریتی رفت و مشاهده کرد که تفاوت دو فدراسیون در چه بوده که یکی از نزول خارج شده و در مسیر صعود قرار دارد و دیگری در وضعیتی نزولی در شاخصهای مختلف. اولین تفاوت در کادر مدیریتی دو فدراسیون خود را نشان میدهد. جایی که یک طرف قهرمانان المپیکی وزنهبرداری ایران با انگیزهای مضاعف و تخصص کامل دور هم جمع شدهاند تا جوانانی توانمند را پرورش بدهند و در طرف دیگر افرادی که بعد از سالها مدیریت ورزشی، هنوز ابتداییترین مسائل را بلد نیستند.
تیم متخصص به خوبی متوجه میشود که سرمربی تیم ملی چه ضعفهایی دارد و یا چه امکاناتی برای موفقیتش نیاز است و برای دستیابی به نتیجه مطلوب و کسب بهترین نتیجه در رشتهای که به آن عرق دارد، تمام تلاش خود را به کار میگیرد. این تلاش مشمول بهرهگیری از بهترین کادرفنی ممکن هم میشود، کما اینکه سجاد انوشیروانی، قهرمان المپیکی ایران، بهداد سلیمی، دیگر قهرمان المپیکی ایران را به عنوان سرمربی تیم ملی وزنهبرداری منصوب میکند و حسین رضازاده، اسطوره وزنهبرداری ایران و جهان را جایگزین او در کادر مدیریتی فدراسیون قرار میدهد. ترکیبی که بعید است بتوان میان آن با فدراسیون فوتبال و کادر مدیریتی آن به مدیریت مهدی تاج ارتباطی پیدا کرد.
بالاتر هم اشاره شد که مدیریت متخصص، به سراغ بهترینها میرود و میتواند با علم خود، بر عملکرد سرمربی نیز نظارت کند. همانگونه که علیرضا دبیر، سجاد انوشیروانی، هادی ساعی و این اواخر مسعود رهنما چنین شرایطی دارند. در فدراسیون وزنهبرداری یک قهرمان بزرگ که به علم روز نیز مسلط است، به عنوان سرمربی انتخاب میشود و نتیجه کار او، کسب مدالهایی است که توسط جوانان ۱۹ ساله در رقابتهای قهرمانی جهان کسب میشوند. جوانانی که قرار است برای المپیک ۲۰۲۸ لس آنجلس آماده شوند تا نقطه اوج درخشش ایشان در آن مسابقات رقم بخورد.
در طرف مقابل، اما مهدی تاج چشم خود را بر فاجعه تاکتیکیای که امیر قلعهنویی در حال رقم زدن آن است، بسته و ابراز رضایت هم میکند از کادرفنی تیم ملی. نهایت کار تاج این است که یک دستیار خارجی دیگر به کادر عریض و طویل قلعهنویی اضافه کند تا تغییر در سبک بازی تیم ملی به وجود بیاید. اتفاقی که بعید است با آن انتخاب و این کادر و سرمربی رقم بخورد. عدهای پیش از جام جهانی قبلی اصرار به تغییر اسکوچیچ داشتند در حالی که هم تیمش خوب بازی میکرد و هم نتیجه میگرفت. امروز تیم ملی به مراتب بیش از قبل به تغییر نیاز دارد، زیرا نه خوب بازی میکند و تاکتیک مشخصی دارد و نه در مقابل رقبایی معمولی و هم سطح، توانایی پیروزی دارد.
اما نکته مهمی که باید در مقام قیاس مطرح کرد، به پرورش استعدادها نیز ارتباط پیدا میکند. در چندین فدراسیونی که امروز موفق هستند، بحث رسیدگی به استعدادها و پرورش آنها به بهترین شکل در حال انجام است. اگر یک کار اصولی صورت بگیرد، قاعدتا باید شاهد تغییرات بزرگی بعد از چند سال در ظهور استعدادهای جوان باشیم. یکی از پایههای این اتفاق، ثبات مدیریتی است تا مدیر بتواند برنامههای خود را پیاده کند. مشخص نیست مهدی تاج بعد از سالها مدیریت در فدراسیون فوتبال چه زمانی قرار است اگر برنامهای اجرا کرده، ما را از نتیجه مدیریت خود مطلع کند. وضعیت فوتبال باشگاهی و ملی ما به خوبی نشان میدهد که وضعیت این رشته پر سر و صدا در چه حالی است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com