گروه بین الملل- سجادی پناه : در سیاست جهانی، برخی مکانها مانند آینهاند؛ هر قدرتی که در آن فرود آید، تصویر خودش را میبیند، نه تصویر دشمنش را. بگرام افغانستان یکی از همین آینههاست. پایگاهی که روزی برای آمریکا نماد قدرت بود، ناگهان به صحنه عقبنشینی بدل شد؛ مثل ژنرالی که با پرچم پاره پاره از میدان میگریزد. حالا ترامپ میخواهد دوباره به دیدن این آینه بیاید، شاید به امید آنکه شکست دیروز را با تصویر پیروزی فردا جایگزین کند. اما تاریخ، از این بازیهای تکراری لبخند تلخی بر لب دارد.
به گزارش بولتن نیوز بگرام تنها یک پایگاه هوایی ساده نیست؛ این یک تأسیسات عظیم با باندهای پروازی است که قادر به مدیریت بمبافکنهای سنگین است. واشنگتن در طول بیست سال بیش از ۸۰ میلیارد دلار برای زیرساختهای نظامی خود در افغانستان سرمایهگذاری کرده است. اما این مکان بیشتر شبیه تختپادشاهی است: هر امپراتوری که وسوسه نشستن بر آن را دارد، در نهایت همانگونه که برمیخیزد، سقوط میکند. بریتانیا روزی خیال میکرد میتواند از این خاک، کل آسیا را در مشت بگیرد. شوروی با تانکهایش آمد تا پرچم سرخ را بر بام کابل بکوبد. آمریکا با میلیاردها دلار سرمایهگذاری وارد شد، اما پس از بیست سال جنگ، مجبور شد شبانه و در سکوت بگریزد. حالا نوبت ترامپ است که در خیال بازگشت، بگرام را همچون حلقه گمشده قدرت آمریکا معرفی کند.
اما پرسش اینجاست: آیا امپراتوریها میتوانند دوباره از همان دروازهای وارد شوند که روزی با شکست از آن بیرون رانده شدند؟ گویی نمیدانند که دروازهها تنها یک بار بر روی آنان گشوده میشود.»
چین، بگرام را چون برج دیدهبانی میبیند که درست بر فراز کمربند اقتصادیاش کشیده خواهد شد. روسیه، آن را خنجری در پشت حافظه زخمیاش از دهه هشتاد میداند. پاکستان، مثل شطرنجبازی است که هر بار مهرههایش را در میدان افغانستان میچیند، اما آخر بازی خودش کیش و مات میشود. و ایران، بگرام را چشم ناظر دشمن میداند که از شرق خاکش را رصد میکند؛ زخمی قدیمی که دوباره سر باز میکند.
ترامپ خیال دارد با بازگشت به بگرام، شکست گذشته را پاک کند. اما مگر حافظه مردم آن سرزمین پاکشدنی است؟ افغانستان مثل شنهای روان است؛ هر چقدر محکمتر چنگ بزنی، سریعتر در آن فرو میروی. اوباما رفت، بایدن گریخت، حالا ترامپ میخواهد بازگردد. این صحنه بیشتر شبیه تکرار یک تراژدی است تا آغاز یک حماسه.
اگر چین، روسیه، ایران و پاکستان بتوانند به جای واکنشهای پراکنده، یک راهبرد مشترک بسازند، بگرام میتواند به نقطهای برای تولد نظم جدید منطقهای بدل شود، نه صحنه تکرار شکستهای قدیمی. اما اگر هر کدام تنها به فکر دفاع از منافع خود باشند، تاریخ دوباره همان بازی را اجرا خواهد کرد: آمریکا فرود میآید، زمین زیر پایش میلرزد و چند سال بعد، باز هم خروجی شبانه در تاریکی تکرار میشود.
بگرام مثل شطرنجی است که هیچ قدرتی تا آخر بازی در آن نمیماند. مهرهها میآیند، حرکت میکنند، میزنند و میخورند، اما صفحه همیشه روی زمین باقی میماند. و زمین افغانستان عادت کرده است به تماشای امپراتوریهایی بنشیند که با صدای بلند وارد میشوند و با سکوتی سنگین بیرون میروند.
پس بازگشت ترامپ به بگرام، اگر رخ دهد، بیشتر شبیه ورود بازیگری تازهنفس به صحنه نمایشی قدیمی است. نمایشنامهای که تماشاگرانش ــ مردم افغانستان و قدرتهای منطقه ــ پایان آن را از پیش میدانند: سقوط دوباره، فقط با چهرهای تازه.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com