گروه سیاسی: در میانه تاریخ پرفراز و نشیب خاورمیانه، سرنوشت فرزندان رهبران سیاسی همواره با میراث پدرانشان گره خورده است. این سرنوشت اما به یک شکل رقم نمیخورد. فائزه هاشمی رفسنجانی، دختر یکی از قدرتمندترین چهرههای جمهوری اسلامی ایران، و رغد صدام حسین، دختر دیکتاتور سابق عراق، دو نمونه برجسته و متضاد از این واقعیت هستند. در حالی که یکی به منتقد صریح ساختاری تبدیل شده که پدرش در بنا نهادن آن نقش کلیدی داشت، دیگری از تبعیدگاه خود در سودای احیای قدرتی است که پدرش نماد آن بود. این دو زن، هر یک به طریقی، روایتی پیچیده از وفاداری، واگرایی و تلاش برای تعریف هویتی مستقل یا وابسته به نام پدرانشان را به نمایش میگذارند.
به گزارش بولتن نیوز فائزه هاشمی، نماینده سابق مجلس و فعال سیاسی، مسیری پرحاشیه و جسورانه را در سپهر سیاسی ایران پیموده است. او که روزگاری در کانون قدرت قرار داشت، در سالیان اخیر به یکی از منتقدان جدی سیاستهای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی بدل شده است. مواضع او، از زیر سوال بردن حجاب اجباری تا انتقاد از سیاست خارجی و حتی طرح تردیدهایی درباره مرگ پدرش، بازتابدهنده گسستی عمیق از قرائت رسمی حاکمیت است. فائزه هاشمی، با وجود آنکه همواره بر جایگاه و نقش تاریخی پدرش تأکید میکند، اما تحلیل و عملکرد امروز خود را به تایید کامل گذشته پیوند نمیزند. او تصویری از یک "آقازاده" متفاوت را به نمایش میگذارد؛ فردی که از درون ساختار به نقد آن برخاسته و هزینههای سنگینی، از جمله حبسهای مکرر را نیز پرداخته است. نگاه او به ایران، نگاهی اصلاحگرایانه و منتقدانه از درون است که معتقد است مسیر کنونی کشور نیازمند تغییرات بنیادین است، حتی اگر این تغییرات با بخشهایی از میراث پدرش در تضاد باشد.
در سوی دیگر این قیاس، رغد صدام حسین از پایتخت اردن، امان، تصویری کاملاً متفاوت را نمایندگی میکند. او که پس از سقوط رژیم پدرش در سال ۲۰۰۳ به اردن پناهنده شد، خود را میراثدار و مدافع سرسخت حکومت حزب بعث و شخص صدام حسین معرفی میکند. رغد در مصاحبهها و پیامهای خود، دوران حکومت پدرش را دوران "عزت و ثبات" برای عراق توصیف کرده و مخالفان پدرش را مسئول هرجومرج و ویرانی کنونی عراق میداند. او با وجود آنکه همسرش، حسین کامل، به دستور مستقیم صدام به قتل رسید، اما وفاداری خود به پدر را خدشهناپذیر حفظ کرده و او را "شهید" میخواند. نگاه رغد به عراق، نگاهی نوستالژیک به گذشته و تلاشی برای بازسازی یک نظم از دست رفته است. او نه تنها منتقد میراث پدرش نیست، بلکه خود را وقف احیای آن کرده و به دنبال بازگشت به صحنه سیاسی عراق از طریق بسیج نیروهای وفادار به رژیم سابق است.
مقایسه این دو شخصیت، بیش از آنکه صرفاً یک تحلیل سیاسی باشد، واکاوی در روانشناسی فرزندان قدرت است. فائزه هاشمی، که در نظامی بالیده که پدرش از معماران آن بود، به نقطهای رسیده که ضرورت "تغییر از درون" را فریاد میزند. او از نزدیک شاهد تحولات و به باور او، انحرافاتی بوده که نظام را از آرمانهای اولیهاش دور کرده است. در مقابل، رغد صدام، که تجربهاش از قدرت با سقوطی دراماتیک و از هم پاشیدگی خانواده و کشورش همراه بوده، به گذشته به عنوان یک پناهگاه و تنها راه نجات مینگرد. برای او، نقد پدر به منزله تایید وضعیتی است که آن را فاجعهبار میداند.
این دو رویکرد متفاوت، پرسشهای مهمی را مطرح میکند: آیا فرزندان رهبران سیاسی میتوانند از سایه سنگین نام پدرانشان رها شوند؟ و اگر چنین کنند، چه مسیری را برمیگزینند؟ فائزه هاشمی راه نقد و اصلاح را در پیش گرفته و با این کار، هم با بخشی از حاکمیت و هم با بخشی از اپوزیسیون مرزبندی پیدا کرده است. رغد صدام اما راه وفاداری بیچون و چرا را برگزیده و هویتی جز "دختر صدام" برای خود متصور نیست.
در نهایت، روایت این دو زن، داستان دو نگاه متفاوت به مفاهیمی چون میراث، وطن و قدرت است. یکی در داخل کشورش برای تغییر وضع موجود تلاش میکند و هزینهاش را میپردازد، و دیگری از خارج، رویای بازگشت به گذشتهای را در سر میپروراند که برای بسیاری از مردم کشورش یادآور جنگ، سرکوب و دیکتاتوری است. سرنوشت این دو زن و مسیری که در آینده طی خواهند کرد، نه تنها فصلی از زندگی شخصی آنها، بلکه بخشی از تاریخ معاصر ایران و عراق را رقم خواهد زد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com