گروه فرهنگی: در دنیای تصاویر و روایتهای آنی، دو ویدیو به فاصلهای چند هزار کیلومتری از یکدیگر، بهانهای برای یک مقایسه تأملبرانگیز و هشداری فرهنگی شدهاند. ویدیوی اول، زنی را در ویترین یک فروشگاه در تهران به تصویر میکشد که به عنوان «اولین مانکن زنده بازار بزرگ تهران» معرفی میشود. ویدیوی دوم، زنانی را در ویترینی در اسرائیل نشان میدهد که با برچسب قیمت، گویی برای فروش عرضه شدهاند. متن همراه این ویدیوها، اولی را آغاز یک سقوط فرهنگی در ایران و دومی را اوج ابتذال و کالاانگاری زن در اسرائیل مینامد و این پرسش را مطرح میکند: «به کجا میرویم؟» اما بررسی دقیقتر هر دو رویداد، لایههای پیچیدهتری از واقعیت را آشکار میسازد.
پرده اول: جنجال در قلب بازار تهران
به گزارش بولتن نیوز،ویدیو منتسب به بازار تهران، یک تاکتیک تبلیغاتی بحثبرانگیز را به نمایش میگذارد که در آن، یک فروشگاه برای نمایش پوشاک خود از یک مدل انسانی به جای مانکنهای مرسوم استفاده کرده است. این اقدام، که به سرعت در شبکههای اجتماعی منتشر شد، واکنشهای متفاوتی را برانگیخت. از یک سو، منتقدان آن را مصداق «کالاانگاری زن»، عبور از هنجارهای اجتماعی و دینی، و گامی در جهت عادیسازی تصاویری دانستند که با فرهنگ جامعه در تضاد است. این گروه معتقدند که چنین اقداماتی، هرچند در مقیاس کوچک، میتواند بخشی از پازل بزرگتر «جنگ نرم» و تهاجم فرهنگی باشد که هدف آن، تضعیف ارزشهای ملی و مذهبی است. هشدار اصلی آنها این است که بیتوجهی به این جرقهها، میتواند به آتشی بزرگتر در خرمن فرهنگی کشور تبدیل شود.
پرده دوم: ویترین تلآویو؛ فروش زن یا فریاد علیه فروش انسان؟
اما داستان ویدیوی دوم بسیار متفاوت است. برخلاف آنچه در نگاه اول به نظر میرسد، این ویترین در مرکز خرید «دیزینگوف» تلآویو، یک فروشگاه واقعی برای فروش زنان نیست؛ بلکه یک چیدمان هنری (Art Installation) قدرتمند برای افزایش آگاهی عمومی درباره قاچاق انسان و بردهداری مدرن بوده است.
این کمپین که با نام «Woman To Go» در سال ۲۰۱۰ توسط هنرمندی به نام کِرِن گولر (Keren Gueller) و با همکاری یک آژانس تبلیغاتی اجرا شد، هدفش شوکه کردن مخاطبان و به تصویر کشیدن واقعیت تلخ زنانی بود که در سراسر جهان قربانی قاچاق میشوند.
بر روی برچسبهای قیمت این زنان (که همگی بازیگر و داوطلب بودند)، اطلاعاتی مانند سن، وزن، ابعاد بدن و کشور مبدأ درج شده بود تا نشان دهد که چگونه انسانها در بازارهای سیاه، به یک کالای قابل قیمتگذاری تبدیل میشوند. این رویداد در واقع یک حرکت اعتراضی تند علیه ابتذال و جنایت بود، نه نمونهای از آن. رسانههای بینالمللی در آن زمان به طور گسترده این کمپین آگاهیبخش را پوشش دادند.
تحلیل نهایی: تقابل دو روایت در میدان جنگ نرم
کنار هم قرار دادن این دو ویدیو، بدون ارائه بستر و زمینه کامل، نمونهای کلاسیک از کارکرد ابزارهای جنگ نرم است. در این روایت، یک اقدام تبلیغاتی داخلی (مانکن زنده در تهران) که قطعاً قابل نقد و بررسی است، به عنوان پله اول نردبانی معرفی میشود که پله آخر آن، تصویری هولناک اما تحریفشده از جامعه رقیب است.
درحالیکه نگرانی درباره حفظ ارزشهای فرهنگی و مقابله با ابتذال، دغدغهای مشروع و قابل احترام است، اما ابزار این مقابله نمیتواند مبتنی بر اطلاعات نادرست یا تفسیرهای وارونه باشد. ماجرای ویترین تلآویو به ما نشان میدهد که گاهی تکاندهندهترین تصاویر، نه برای ترویج یک پدیده زشت، که برای مبارزه با آن خلق میشوند.
این مقایسه، بیش از آنکه نشاندهنده شباهت قریبالوقوع ایران و اسرائیل باشد، بیانگر قدرت رسانه در شکلدهی به افکار عمومی و لزوم افزایش سواد رسانهای است. جنگ نرم واقعی، شاید نه در خود ویترینها، بلکه در نحوه قاببندی و تفسیر تصاویر آن ویترینها در جریان باشد؛ جایی که یک حرکت اعتراضی علیه استثمار، به عنوان نمادی از آن بازنشر داده میشود تا یک روایت از پیش تعیینشده را تقویت کند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com