کد خبر: ۸۷۰۳۸
تاریخ انتشار:

گفت‌وگویی متفاوت با سعیدحجاریان درباره عارضه‌های اصلاح‌طلبی

دانشجویی که نتواند با استعانت از درس‌ها و تحقیقات درون‌زا و انضمامی درباب ساختار واقعا موجود سیاسی موجودیت و عینیت سیاسی کشور را بشناسد و احتمالا راه بدل‌شدن به رجل سیاسی را در این ساختار بیاموزد، هرگز نمی‌تواند در آن‌چه گذار به یک وضع مطلوب‌تر است، نقشی داشته باشد بلکه تنها نظریه‌های ماخوذ و تقلیدی را قورت می‌دهد تا مقاله‌های زیبا و سودایی سیاسی بنویسد یا در میتینگ‌های اعتراضی دست بزند و سوت بکشد.

در يک روز بهاري اما نيمهابري به ديدار چهرهاي سياسي رفتيم که در همهحال دوست دارد به سياست فکری کند؛ حتی الآن که خزان نظرات وی و دوستان اصلاحطلباش فرا رسیده است سعيد حجاريان استراتژيست برآمدن رفرميستهاي دهههاي 70و 80، حالا در آغاز دهه 90 و روزگار فروافتادن آنها، به سوالات ما درباره گفتمانهاي علم سياست ايراني و تاثير او و نگرشاش بر اين حوزه پاسخ داد.

کدام بر مباحث علوم سیاسی ما مسلط است؟ بوميسازي علم سياست ياگذار به يک وضع آرماني مردمسالار يا توسعهيافته؟

در جامعه ما گفتمانهاي مختلف با يکديگر در رقابتند؛ البته در سياست هنجاري گفتمانگذار به دموکراسي با زيرگفتارهاياش قطعا يکي از مقالهاي مطرح است. در خصوص بوميسازي، منظور از سوال را متوجه نشدم. چون بوميسازي نوعي انطباق روشهاي توسعه شرايط خاص هر کشور است و نميتوان آن را مقال ناميد؛ مگر آنکه مقصود پرسشگر از بوميسازي چيز ديگري باشد. شايد منظور سوال، بازگشت به اصالتهاي گذشته است. مانند آنچه که در آثار آل احمد، نراقي يا شايگان قبل از انقلاب ديده ميشد؛ البته اگر منظور اين باشد يعني مقال اصالت، سالهاست که عمرش به سر آمده است.

آيا همين گفتمانگذار به توسعه يا مردمسالاري که شما در اینجا و جاهای دیگر هم غلبه آن را بهتلويح پذيرفتيد، نگرش سياست ايراني را از توجه و تبيين وضع موجود بازنداشته است؟

ماگذار به توسعه نداريم؛ آنچه وجود داردگذار به دموکراسي است که مفهومي عمدتا سياسي دارد...

منظورم این بود که بخش وسیعی از ادبیات نظریهپردازان جامعهشناسی یا اندیشه سیاسی ما معطوف آن شده که راههای تبدیلشدن ایران به جامعه توسعهیافته اقتصادی را بهلحاظ سیاسی و فرهنگ سیاسی بررسی کنند.

توسعه، مقال عامي است که عرصههاي مختلف، اعم از اقتصاد، سياست، فرهنگ و تکنولوژي را در برميگيرد. طبعا تا گفتماني تبديل به پروژه نشود اساسا نميتوان وظيفهاي براي آن در خصوص امور ياد شده تحميل کرد. پس بهتر است سوال را اينطور مطرح کنيم که چرا پروژه گذار به دموکراسي به اين مسائل پرداخته است. طبعا پروژههاي مختلف گذار، هر يک به تناسب به مقولاتي چون ساخت سياسي، رفتار سياسي، فرهنگ سياسي و فرايند تصميمگيري سياسي ميپردازد و آنگاه دست به تجويز ميزند.

فرض کنیم حرف شما درست اما چرا باید براساس معیار برگرفته از جامعه توسعهیافته باشد؟ چرا از جوامع متناسب با خودمان بهره گرفته نشود؟

 طبعا در سياست هنجاري شابلونهايي براي وضع مطلوب عرضه ميشود و اين شابلونها معياري ميشوند براي بررسي ساخت، رفتار و فرهنگ سياسي و لذا بعد از آن است که توصيه ميشود چگونه ميتوان از وضع موجود به وضع مطلوب رسيد.

آيا غلبه این گفتمانگذار در ميان صاحبنظران سياست در ايران، بهويژه تحت تاثير دانشکده حقوق و علوم سياسي و آراي برخي استادان آن نبوده است؟

اساسا دانشگاه، وظيفه تهيه پروژه برايگذار ندارد بلکه اين احزاب و گروههاي سياسي هستند که دنبال اين مقولات ميگردند؛ البته در درس نوسازي سياسي يا درس و توسعه سياسي که از درسهاي رايج در دانشگاهها است، به سير تطور و تحليل تاريخي پروژههايگذار بعد از جنگ جهاني دوم به اين سو پرداخته ميشود و امواج مختلفي که پيدرپي بشیریه در همین دوران، دستبهکار شد و در همین دانشکده، و در دوره ارشد علوم سیاسی دانشگاه، کلاسی برپا کرد با عنوان «نظریههای گذار به دموکراسی». در بهار سال 83 و یکسال پیشاز پایان روزگار دولت اصلاحطلب، بشیریه، اینبار در دانشکده فنی دانشگاه تهران و در همایش علمی «گذار به دموکراسی» که انجمن اسلامی همان دانشکده برگزار کرده بود، از ویژگیها و انواع تئوریهای گذار به دموکراسی سخن گفت.

 

ظهر ساعت 12

در آستانه برآمدن دولت اصولگرای نهم، نشر «نگاه معاصر»، زیر نظر حسین بشیریه یک جُنگ تئوریک و سیاسی منتشر کرد که عنوان «گذار به دموکراسی» داشت. کارهای منتشرشده خود بشیریه در این دفتر، مجموعه و خلاصهای از پژوهشها و درسگفتارهای وی در همان کلاس جدیدالتاسیساش در دوره ارشد بود. «موانع گذار به دموکراسی در ایران»، مقالهای از بشیریه که بازخوردها و توجهات زیادی را برانگیخت، از آن جمله بود. در این مجموعه و در اثر دیگری که عنوانی مشابه آن داشت-گذار به مردمسالاری- بشیریه تاکید کرده است که چون دموکراسی از پیش مفروض است و احتمالا بهزعم وی هرکه از در نقد و رد این نظام سیاسی و اجتماعی برآید نادان است، نیازی نیست که مبانی فلسفی و نظری یک وضع دموکراتیک بررسی شود بلکه کافی است تنها راههای رسیدن به دموکراسی را فهرست و مرور کنیم.

همین کتاب گذار به مردمسالاری را که ورق میزنم،  تاکسیای به یادم میآید که از کریمخان تا دانشگاه با آن آمدم، راننده داخل ماشین را پرکرده بود از تصویرها و نمادهای عامهپسند «چشم خوب» و «روی خوب». بشیریه هم بخش کتاب «گذار به مردمسالاری» را با شمار فراوانی از جملات قصارمتفکرانی چون دوتوکویل، میل، ارسطو یا چرچیل شروع کرده است که در توصیف دموکراسی گفته یا نوشته بودند. کارکرد این جملات و تمثالهای تاکسی امروز دقیقا شبیه هم است. هردو از یک رواننژندی نشان دارند؛ از ذهنی مالیخولیایی که نمیتواند جهان و پیرامون واقعیاش را ببنید و بررسی کند و مدام خود را با جلوههای رویاییاش مشغول میکند. دوروبرش را پر میکند از نشانههای سودازدگی ذهناش به «زیبایی روی و چشم» یا «دموکراسی».

 

غروب که شد

تاریخنگاری آثار ذهن پیرمرد بر این دانشکده را که بهپایان میبرم، غروب شده است. آخرین دانشجوی دوره دکترا که با او حرف میزنم، با من از در دانشکده بیرون میآید، یکجا در حرفهایاش برای اشاره به بشیریه میگوید: «پیرمرد خجالتی». پیرمرد خجالتی پرکار، پساز چهره جوانمرگ دانشکده، حمید عنایت و هم بهتاسی از او سبب شد سایه بلند نظریههای گذار هرگز بر کانون علم سیاست در ایران کوتاه نشود. از دل این دانشکده در این دودهه کمتر رجالی بیرون آمدند که در اندیشه ثبات و آرام سیاسی باشند. ثبات و آرام سیاسی، وفق تعریف بشیریه، به حوزه سیاست عملی مربوط است، همان حوزهای که بشیریه علاقهمند است محور آموزش دوره کارشناسی باشد. اما اتفاقا او و تاکید مداماش بر نظریههای گذار، باعثوبانی تربیت بخشی از نسلی شد که بیشاز آن‌‌که دل در گروی افزایش زمینههای کارآمدی، رشد و ثبات وضع سیاسی، داشته باشند، ژست اپوزیسیون، مسخ و مسحورش کرده است.

در این نسل هرگز کوششی ندیدیم که نظام و ساختار سیاسی موجود را صرفا برای رشد سیاسی و بدلشدن به یک رجل ماندگار مطالعه کرده باشد. رودربایستی را کنار بگذاریم تنها از خلال تربیت نسلی از رجالی که درباره زندگی و آینده خویش، امروز و دیروزشان، نگراناند، میتوان سیاست عملی را به گفتمانی قدرتمند بدل کرد ورنه راهی که بشیریه و نیز شارحان ریز و درشت او در بیرون دانشگاه پیمودهاند، جز فارغالتحصیلانی که به چریک سیاسی لیبرال یا مبارز زندانطلب شبیهاند، مقصد دیگری ندارد. دمیدن مدام در کوره نظریه گذار، محققان و نویسندگان علوم سیاسی را در ایران از نظریهپردازی و پژوهش در احوال نظاماتی چون ولایتفقیه، شورای نگهبان، جایگاه شوراها در ایران، قابلیتهای قدرت و نهاد ریاستجمهوری برای بدل شدن به سکویی برای استبداد فردی یا جناحی بهروشنی بازداشته است. هرگاه که امثال حجاریان، علویتبار و... (فیالواقع مریدان بشیریه در میدان اصلاحطلبان نظریهپرداز) یا جامعهشناسی همچون جلاییپور که کارش شرح نامحسوس آرای پیرمرد است، درباره ساختار سیاسی و جامعه سیاسی ایران نظریهپردازی میکنند، دستشان به دامن تئوریها و شابلونهای وبری(مثلا نظریه سلطانیسم حجاریان) یا  آن دسته از تئوریهای اجتماهی هابرماس و گیدنز است که بهعنوان روش مبارزه دموکراتیک شناخته میشوند، مثلا خانواده بهعنوان هسته دموکراسیِ نزد جلاییپور.

دانشجویی که نتواند با استعانت از درسها و تحقیقات درونزا و انضمامی درباب ساختار واقعا موجود سیاسی موجودیت و عینیت سیاسی کشور را بشناسد و احتمالا راه بدلشدن به رجل سیاسی را در این ساختار بیاموزد، هرگز نمیتواند در آنچه گذار به یک وضع مطلوبتر است، نقشی داشته باشد بلکه تنها نظریههای ماخوذ و تقلیدی را قورت میدهد تا مقالههای زیبا و سودایی سیاسی بنویسد یا در میتینگهای اعتراضی دست بزند و سوت بکشد.

مجموعه گزارش، یادداشتها و مصاحبههایی که ما در این بخش جمع کردهایم، از همین دریچه به بررسی ابعاد و وجوه وضعیت علم سیاست در ایران پرداختهایم. از مصاحبه انتقادی با سعید حجاریان، بهعنوان مهمترین شاگرد مکتب گذار بر سر آثار و آرایاش که یکسره در توجیه و تبیین عملی نظریه گذار  پیرمرد دانشگاه تهران تولیده شده، تا بررسی این نکته که چرا نظریهپردازان و استادان متعهد و اصولگرای دانشگاه در برابر تسلط نظریهگذار منفعل برخورد کردهاند، مضمون این بخش را تشکیل میدهد.


همشهری ماه - حسین شاهی/ مریم کاویانی

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین