گروه اجتماعی: خبر کوتاه بود؛ زن جوانی به نام الهه حسیننژاد که نزدیک به ده روز از وضعیتش خبری نبود معلوم شد به طرز فجیعی به قتل رسیده است. جسدش در یکی از محلههای جنوبی تهران پیدا شد. در نگاه اول، شاید بسیاری آن را یک قتل دیگر در آمار جنایتها ببینند، اما کافی است چند قدم عقبتر برویم و از زاویهای وسیعتر به ماجرا نگاه کنیم: این، فقط یک جنایت نیست؛ این، صدای شکستن استخوانهای جامعهای است که زیر بار معیشت له شده.
به گزارش بولتن نیوز ،الهه حسیننژاد، دختری که نه بزهکار بود، نه بیهدف. او مدرک کارشناسی حسابداری داشت، یعنی تمام آن مسیر دشوار تحصیل را طی کرده بود، با امید به آیندهای روشنتر. اما وقتی بازار کار قفل است، وقتی اقتصاد حتی برای یک فارغالتحصیل هم جایی ندارد، الهه مجبور شد به شغلی روی آورد که هیچ ارتباطی با رشتهاش نداشت: ناخنکاری در یک سالن کوچک آرایشی. کاری که بسیاری از دختران جوان با حداقل امکانات و بدون امنیت شغلی، به آن پناه میبرند.
قاتل چه کسی بود؟ مردی که تنها برای دزدیدن یک موبایل مرتکب جنایتی هولناک شد. او نه روانی بود، نه معتاد، بلکه انسانی بود که نداری از او یک قاتل ساخته بود. قاتلی که نه از سر خشم یا کینه، بلکه به خاطر چند صد هزار تومان دستمزد یک گوشی هوشمند، جان یک انسان را گرفت.
اما آیا واقعاً قاتل الهه حسیننژاد همین مرد است؟ یا باید حلقه را بزرگتر کرد؟
وقتی بانیان فقر، پنهان میمانند
قاتل واقعی، سیاستها و ساختارهایی هستند که سالهاست امید به آینده را در ذهن جوانان این سرزمین کمرنگ کردهاند. آنها که میلیاردها تومان صرف پروژههای تبلیغاتی و سیاسی میکنند، اما برای ایجاد یک شغل پایدار، پاسخی ندارند. آنها که دانشگاه میسازند اما به بازار کار فکر نمیکنند. آنها که شعار حمایت از تولید میدهند اما در عمل، زنان و مردان تحصیلکرده را به شغلهای بیثبات، بیحقوق و بیآینده سوق میدهند.
الهه قربانی شد، اما نه فقط به دست یک سارق. او قربانی جامعهای است که فرصت برابر نمیدهد. او قربانی اقتصادی است که سالهاست از رمق افتاده. و قاتلش، فقط آن مرد با چاقو نبود؛ قاتل، تمام کسانیاند که چشم بر بحران معیشت بستهاند.
وقت آن رسیده که بپرسیم: چقدر دیگر باید بمیریم تا فکری شود؟
حالا نوبت ماست که به جای اشک ریختن پای این جنایت، به ریشههای آن حمله کنیم. تا وقتی که مسئلهی اشتغال و معیشت، تنها در حد شعار باقی بماند، این اتفاقها ادامهدار خواهند بود. قتل الهه، نه آخرین خواهد بود و نه تنها، اگر تغییری بنیادین رخ ندهد.
وقت آن است که از حاشیه عبور کنیم. مسئله اصلی، اقتصاد است. مسئله اصلی، شغلی است که نیست. آیندهای است که دود میشود. و اگر این صداها شنیده نشوند، فردا نوبت الههای دیگر است، با مدرک دیگر، با آرزوهای دیگر، اما با همان پایان تلخ.
آیا کسی پاسخ خواهد داد؟ یا باز هم با تیترهای زرد، اصل ماجرا فراموش خواهد شد؟
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com