کد خبر: ۸۲۹۲۰۶
تاریخ انتشار:

روایت آزاده‌ آل‌ایوب از پیاده‌روی اربعین با یک اتوبوس معمولی در مرز مهران/ دوست داشتم خاله نرگس را کسی نشناسد

مجری برنامه‌های کودک تلویزیون معروف به خاله نرگس از تجربه پیاده‌روی اربعین در ویژه برنامه «منتهی» می‌گوید که با یک اتوبوس معمولی خودش را به مرز مهران می‌رساند. سیل جمعیتی که روبروی او قرار دارد و خانم مجری سعی می‌کند شناخته نشود.
روایت آزاده‌ آل‌ایوب از پیاده‌روی اربعین با یک اتوبوس معمولی در مرز مهران/ دوست داشتم خاله نرگس را کسی نشناسد

به گزارش بولتن نیوز به نقل از تسنیم، اولین فردی که به‌عنوان خاله کودکان در صدا و سیما مطرح شد "آزاده آل‌ایوب" بود که با نام "خاله نرگس" شناخته شد. او چنین روایت کرد: "آبان‌ماه سال 1381 به‌تازگی در برنامه «رنگین‌کمان» تست داده بودم و چشم‌انتظار تماس، از کنار گوشی تلفن تکان نمی‌خوردم، چگونه می‌توان 10 روز منزل را ترک کنم و فی‌امان‌الله. نه همیشه اسباب زیارت فراهم است اما اینجا فرصت‌ها از دست می‌رود، می‌مانم. اوراق افکارم خط خطی بود، دیگر جایی برای تکلیف شب هم نبود... صدای زنگ تلفن (پریدم)... مادر زود باش مدارک را آماده کن، دیر میشه... قلب! عقل! احساس! آرزو! امان بده! حسین! شهرت! دنیا! حسین!! مامان نمی‌توانم به امام‌حسین(ع) نه بگم، حتی اگر به‌قیمت از دست دادن آرزوهایم باشد. چه می‌گوید دختر؟ بجنب... رها کردم و رفتم. به‌محض بازگشت (صدای زنگ تلفن)... "خانم آل‌ایوب، شما در تست برنامه پذیرفته شدید". از آذر همان سال تاکنون «خاله نرگس و من» تمام دنیا زیبایی‌هایش را مدیون همان انتخابند... حسین و دیگر هیچ".

او چند سال پیش به آرزویش رسید و اربعینی شد! آزاده آل‌ایوب یا خاله‌نرگس کودکان در جریان گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم می‌گوید: به نظرمن هرکسی باید یک‌بار در عمرش، پیاده‌روی اربعین را تجربه کند؛ وقتی در این فضا قرار می‌گیرد هم ثواب زیارت اربعین را می‌برد و هم از این همه اتحاد و همدلی، یکرنگی و همبستگی آدم‌ها سرذوق می‌آید؛ چرا که همه‌شان دلداده عشق‌اند و به‌سمت هدف مشترکی حرکت می‌کنند. واقعاً هرچه دارند در طبق اخلاص می‌گذارند و هیچکس احساس کمبود نمی‌کند. فقیر و غنی کنار همند و در این مسیر هرکس هرچیزی می‌خواهد به‌دست می‌آورد و نیازمندی‌اش برطرف می‌شود.

خاله‌نرگس که اعتقاد دارد بهترین اتفاقات زندگی‌اش در سفر کربلا رقم خورده است، افزود: من تنها به این سفر رفتم و هیچ زیارتی را وابسته به هیچ‌جا نرفتم و خلوتم را با هیچ‌جا عوض نمی‌کنم؛ غذا و اطعامی که خوردم آنقدر لذید و خوش‌طعم بود. گاهی اوقات مرا می‌شناختند و عکس می‌گرفتند و خوشحال می‌شدند.

مشروح گفت‌وگوی تسنیم با آزاده آل‌ایوب مجری برنامه‌های کودک تلویزیون به‌صورت ویدئویی و مکتوب پیش‌ِروی مخاطبان است:

 

* روایتی از شما دارم که به آبان‌ماه سال 1381 زمانی که در رنگین‌کمان تست داده بودید و چشم‌انتظار تماس بودید و همزمان اسباب زیارت فراهم شد. به مادرتان گفتید به امام حسین نمی‌توانم نه بگویم؛ حتی اگر به قیمت از دست دادن آرزوهایم باشد. اما وقتی برگشتید به شما گفتند در تست قبول شدید. این روایت را برای ما تعریف کنید چه شد و همین جا اصلاً چه شد که با پیاده‌روی اربعین آشنا شدید و چه زمانی اولین بار این پیاده‌روی برای شما اتفاق افتاد؟

واقعاً مقدر شد که دل من راه امام حسین(ع) را انتخاب کند برای اینکه واقعاً در حد امروز این معرفت و شناخت را به خاندان اهل‌بیت نداشتم. چون دوست داشتن با معرفت متفاوت است؛ در سن 19، 20 سالگی علاقه‌ها و امیالِ آدمی بر اتفاق درست و انتخاب مسیر درست گاهی غلبه می‌کند. بنابراین خدا خیلی به من کمک کرد آن لحظه از آرزویم گذشتم.

خیلی منتظر بودم جوابِ تستم بیاید و ببینم به آرزویم می‌رسم یا خیر. اما یک لحظه این تصمیم را گرفتم و با خودم گفتم فدای سرم اگر هم نشد، من زیارت امام حسین(ع) را انتخاب می‌کنم. خیلی مواقع این نکته را گفتم 200 هزار تومان بیشتر در حسابم نبود و پس‌اندازم به حساب می‌آمد این مبلغ را پای آن زیارت دادم تا امروز امام حسین(ع) به من برمی‌گرداند. من دستم در جیب ائمه است و از آن طرف هم انتخابی که کردم مزدم را هم دادند.

 

من ضمانت و پشتوانه امام حسین(ع) را در مسیر زندگی‌ام دیدم

 

* اولین سفرتان بود؟ عده‌ای معتقدند در نخستین سفر اگر در زیر قبه دعا کنید، حتماً برآورده می‌شود، آیا این اتفاق برای شما رخ داد و چنین تجربه‌ای داشتید؟

بله، اولین سفرم بود. من گفتم خاطرخواه شما هستم و مرا برای خودت نگه‌دار. نگذار جای دیگری بروم و از شما دور شوم. گفتم من دلم می‌خواهد یک همچنین شغلی داشته باشم و صداوسیما کار کنم. اما نمی‌دانستم کجا و چه شکلی پیدا می‌کند و از امام حسین(ع) خواستم مرا در این مسیر یاری دهند خانواده‌ام راضی باشند یعنی با مخالفت آنها مواجه نشوم. به هر حال یک گستاخی و سرکشی خاصی برای رسیدن به هدفم داشتم اما نیاز به آن انرژی و لبخند داشتم که مرا بدرقه کنند.

البته نمی‌دانستم قرار است چه اتفاقی برایم بیفتد؛ وقتی در این راه قرار گرفتم چاله و چوله‌هایی که دیدم، ضمانت امام حسین(ع) را با چشمان خودم دیدم که چطور دستم را گرفتند و بلندم کردند. دیدم که مرا به حال خودم نگذاشتند و مدافع من بودند. من ضمانت و پشتوانه امام حسین(ع) را در مسیر زندگی‌ام دیدم.

 

در مسیر پیاده‌روی اربعین اصلاً چهره بودن اهمیتی ندارد

 

* سال 81 به کربلا می‌روید و اولین سفر کربلایتان هست اما بیش از یک دهه بعد با پیاده‌روی اربعین آشنا می‌شوید. چه اتفاقی در این پیاده‌روی افتاد که شما را پاگیر و درگیرِ خودش کرد؟

همه‌چیز از حج عمره و حج تمتع شروع شد. بگذارید از اینجا شروع کنم؛ هرکسی به زیارت خانه خدا می‌رفت و برمی‌گشت تعریف می‌کردند و من یک بهشتی از آنجا برای خودم ساختم. الحمدالله در دوران جوانی برای من این اتفاق افتاد و حج عمره مشرف شدم. من اولین چیزی که در آنجا خواستم حج تمتع بود؛ مادرم دستش را گذاشت روی شانه‌ام و گفت سخت است نمی‌توانی. چون روحیات مرا می‌شناخت این نکته را مطرح کرد که من گفتم نه می‌خواهم.

خدا را شاکرم که قسمت شد حج تمتع بروم که فرای تصور شما سخت است. سختی‌هایی که شاید یک آدم عادی در زندگی عادی‌اش از عهده آن برنیاید. پس از آن، آدم‌ها می‌رفتند و پیاده‌روی اربعین از این سفر می‌گفتند دشوار و طاقت‌فرساست و به من می‌گفتند تو از پس آن برنمی‌آیی.

اگر کسی به من بگوید از پس آن برنمی‌آیید بیشتر تمایل پیدا می‌کنم این کار را انجام بدهم. با خودم می‌گفتم من که عاشق امام حسین(ع) هستم فقط حرف می‌زنم چقدر اهل عملم و چقدر شعار می‌دهم؛ این شد که تمایل پیدا کردم این سفر را تجربه کنم. با اتوبوس رفتم آن هم با اتوبوس‌های معمولی نه خاص و ویژه؛ رفتم به مرز رسیدم از آنجا اول ماجرا بود. هوای گرم و سختی مسیر همه‌چیز وجود دارد اما یک سِیل جمعیت در مقابل تو قرار دارد که همه این اتفاقات را کنار می‌زند.

اینجا دیگر چهره بودن اهمیتی ندارد چون کسی به تو نگاه نمی‌کند؛ بعد از مرز رد می‌شوید به صف طولانی می‌رسید که ماشین پیدا نمی‌شود. به هر حال با کمر خمیده می‌رسید و همان بدو ورود با پای تاول زده مسیر پیاده‌روی آغاز می‌شود. اما یک نیروی ماورایی است که به فریاد تو می‌رسد و از همان‌جاست که من می‌گویم عشق شروع می‌شود. از همان‌جا قدم‌هایی که برمی‌دارید می‌فهمید که زندگی یعنی همین و بعد در این مسیر یک جرعه از حکومت حضرت مهدی(عج) را می‌چشید.

یک جرعه کوچک که یک مدینه فاضله است؛ آدم‌ها دیگری را بیشتر از خودشان ترجیح می‌دهند و همه زندگی‌شان را به پای هم می‌ریزند و خستگی‌های هم را مرهم هستند. اصلاً نمی‌توانم این مسیر را وصف کنم از کجا بگویم.

 

وقتی پای امام حسین(ع) در میان است من گم‌شدن را دوست دارم نه دیده شدن!

 

* کودکان و خانواده‌ها برخوردشان با خاله نرگس در پیاده‌روی اربعین چطور بود؟

این چهره شناخته شده یک جا گفتم یک چهره گم است. وقتی پای امام حسین(ع) در میان است من گم‌شدن را دوست دارم نه دیده شدن؛ یعنی اصلاً دلم نمی‌خواهد کسی مرا بشناسد و اصلاً دوست ندارم کسی مرا ببیند. آن پست‌هایی که می‌گذارم به گونه‌ای مروج راه امام حسین(ع) باشم نه برای اینکه خودم را نشان بدهم. در این مسیر یک‌طوری هستم که کسی مرا نمی‌شناسد و البته اصلاً دلم نمی‌خواهد که شناخته بشوم.

 

همسفران من هیچ‌وقت این اعتقادات پاکیزه را سرکوب نکردند

 

* به پست در فضای‌مجازی اشاره کردید؛ با دیدن این پست‌ها، تصاویر و ویدئوها هرکسی نکته‌ای مطرح می‌کند. یادم می‌آید مهران غفوریان چندی پیش در برنامه‌ای اینترنتی از ارادتش به امام حسین(ع) و تاریخچه‌ای از هیئتی بودنِ‌خود گفت در فضای‌مجازی مورد هجمه قرار گرفت. شما چنین تجربه‌ای داشتید؟

خدا را شکر؛ خیر. همسفرهای من در واقع هیچ‌وقت این اعتقادات پاکیزه را سرکوب نکردند. یعنی معمولاً همراه شدند یا در این سفر مرا دیدند قبطه خوردند. کسانی هستند که از کودکی با من بزرگ شدند یعنی کنارم هستند و در واقع روبرویم نیستند.

من خارج از آن را اطلاعی ندارم اما در دنیایی که ما با هم زندگی می‌کنیم یک زندگی مسالمت‌آمیز داریم؛ خوشبختانه برای من اتفاق بدی نیفتاد بلکه ترغیبم کردند.

این نکته فراموش نشود هرکس که ناامید است به این سفر برود که به زندگی امیدوار شود.

 

رنج فراغ حضرت مهدی(عج) همه جای سفر با من همراه بود

* کجای این سفر دلتان خیلی لرزید و منقلب شدید؟

من در این سفر رنج فراغ داشتم از این نظر که تمام سفر خصوصاً سامرا رنج غیبت امام زمان(عج) خیلی روی دوشم سنگینی می‌کرد. با خودم در طول این مسیر می‌گفتم آن‌قدر وعده و وعید به ما دادید تا کجا صبر کنیم؛ من دلم می‌خواست که شما هم اینجا حضور داشته باشید؛ دلم می‌خواست که در کنار تشنگی امام حسین(ع) از حضور شما سیراب شوم و این رنج فراغ تمام سفر با من بود و تشنه دیدارش بودم. گفتید کجا منقلب شدید همه‌جا هر قدمی که برمی‌داشتم.

 

* با هرکسی که صحبت می‌کنم به من می‌گوید ما یک معجزه‌ای در این پیاده‌روی دیدیم برای هرکسی به گونه‌ای بوده و برای شما این معجزه چه شکلی بود؟

آزاده از پسِ این شرایط سخت برآمد به گونه‌ای که هر سال دلش می‌خواهد اربعین برود و این یک معجزه است. آنجا نه مکان و نه شرایط و ساعت مشخصی وجود دارد نه شخص می‌داند چه زمانی می‌خوابد و بیدار می‌شود. نه غذا و بقیه موارد مشخص است.

 

من همیشه می‌گویم حضرت زهرا(س) ما را تأیید کند

 

* شاید با این نکته مواجه شده باشید بعضی از چهره‌هایی که به پیاده‌روی اربعین می‌روند معمولاً برچسبی به آنها می‌زنند که این کارهای شما نمایشی است و اصطلاحاً «شو» بازی می‌کنید؛ نظر شما در این باره چیست؟

دغدغه‌ای در این زمینه ندارم. من همیشه می‌گویم حضرت زهرا(س) ما را تأیید کند. اصلاً برایم مهم نیست فضای‌مجازی هستم. اگر این فعالیت را در این فضا دارم به این خاطر است که فقط باشم. همیشه اعتقاد دارم بودن بهتر از نبودن است. همیشه گفته‌ام نباید از موقعیت‌هایی که وجود دارد فرار کنید. برای من نه تمجید اهمیت دارد نه تکذیب؛ وقتی دوست دارم خدا تأیید کند نتیجه همه خیر می‌شود.

 

همین الان که اینجا نشستم حسّ یتیمی دارم

 

*اولین باری که با گنبد امیرالمومنین و امام حسین(ع) مواجه شدید چه حسّ و حالی داشتید؟

برایم همیشه اولین بار است. همین الان که اینجا نشستم حسّ یتیمی دارم یتیمم واقعاً آنهایی که در نجف زندگی می‌کنند خوشابه حال‌شان؛ اگر بخواهم مهاجرت کنم خانه اصلی من آنجاست. وقتی آنجا می‌روم و وقتی که دستم به ضریحش می‌رسد قشنگ احساس می‌کنم در بغلِ او هستم. ضریحش را که می‌بینم برمی‌گردم به آن جای اصلی و به خانه و وطنم برمی‌گردم آنجا وطن من است و آنجا خانواده من هستند.‌

 

دلتنگی خیلی اذیتم می‌کند

 

* شما با دلتنگی‌هایتان چه می‌کنید؟

آبش شور است هرچه می‌خورید تشنه‌تر می‌شوید آن‌که نرفته یک درد دارد و آنکه رفته هزار درد دارد. این دلتنگی خیلی اذیت می‌کند تا جایی که برخی از آدم‌های عاشق تصاویر حرم حضرت اباعبدالله(ع) و حرمین شریفین را در تلویزیون می‌بینند خیلی از طریق این قاب دست می‌کشند و مادر خود من این شکلی است. اما من توقعم از آنها خیلی بالاتر است من آدم غیابی نیستم و همه‌چیز را حضوری می‌خواهم و همیشه از امام حسین(ع) خواستم مرا بطلبد و پابوس‌شان بروم.

 

* الان فکر کنید ارتباط مستقیم با کربلاست به امام حسین چه می‌گویید؟

خاکی‌ترین مولای عرش، سلام سید عطشان، سلام قسم به مسیر تو که پر از پاکی و صداقت و درستی است. قسم به راهی که مرا به تو می‌رساند که امروز هم روز واقعه است. امروز هم من مثل زینب صبوری می‌کنیم برای رسیدن به تو و امروز هم دلم می‌خواهد که دست ولایی همیشه روی قلبم باشد تا کم نیاورم. کم نیاورم تا روز موعود که شما فرمان به ایستادگی می‌دهید و فرمان به پیوستن می‌دهید.

*** اینجا پرچم ضریح حضرت اباعبدالله الحسین(ع) وارد ویژه برنامه اربعین حسینی تسنیم با نام «منتهی» شد و حال آزاده آل‌ایوب را دگرگون کرد.(بغض مهران رجبی در این لحظه شکست) او در هنگام تبرک کردن گفت: من خالصانه و عاشقانه از امام زمان(عج) می‌خواهم مرا در این مسیر قرار دهند و هر برنامه‌ای که دعوت شدم برای امام حسین(ع) بوده و به خاطر امام حسین(ع) بوده است. من این پرچم را که به دستم دادید نشانه می‌گیرم که صدای ما را می‌شنوند و اجابت می‌کنند. از خداوند می‌خواهم که زیر این پرچم سربلند بشوم و پیش حضرت زهرا(س) روسفید. پای حرف‌هایمان بمانیم که اگر آبرو و عزتی دادند آبروداری کنیم. بعد نگویند تو یک روزی کربلایی بودی و اربعین رفتی این‌ها را گفتی و الان زیرش زدی.

*** در پایان گفت‌وگو قطعه‌ای از سنگِ صحن حضرت اباعبدالله الحسین(ع) به آزاده آل‌ایوب اهداء شد. او پس از دریافت این هدیه گفت: مردم این سنگ هدیه ارزشمندی است و دریافت آن توفیق می‌خواهد.

منبع: خبرگزاری تسنیم

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین