کد خبر: ۷۸۹۸۳
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار:
عمق روشن بینی شهید آوینی پیرامون سینمای ایران و اهالی آن

جشنواره های خارجی ارزشی را اثبات نمی کند

بدون شک یکی از بزرگ ترین افتخارات و دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، انقلاب و شکوفایی پاک ترین خصائل انسانی در قلوب جوانان ایران و جهان بود که..

بولتن نیوز : بدون شک یکی از بزرگ ترین افتخارات و دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، انقلاب و شکوفایی پاک ترین خصائل انسانی در قلوب جوانان ایران و جهان بود که سید شهیدان اهل قلم نمونه تام آن به حساب می آید.شهید آوینی مصداق «یَکفُرُ بالطاغوت» می باشد که به تعبیر قرآن کریم به عروة الوثقی الهی چنگ زده است و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آشنایی با پیرجماران با طاغوت نفس خویش برای همیشه خداحافظی کرد و زندگی الهی در پیش گرفت.

 

 

نمی دانیم! شاید همین اخلاص و توان فکری او بود که حاسدان او همواره گذشته او را دستاویزی برای رد سید قرار می دادند و عملا بیشترین مخالفت ممکن را در برابر او اعمال می داشتند. حاسدانی که اگر نبود حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی در تشییع پیکر سید شهیدان اهل قلم و جمله به یاد ماندنی ایشان که فرمود: «ياد سيدمرتضي آويني غالبا با من است» پس از عروج او برای ترور فکری و اندیشه ای آوینی کمر همت می بستند و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نمی شدند.

 

سید مرتضی از تحول درونی خود پس از پیروزی انقلاب اسلامی چنین روایت می کند:

« اشتغال اساسي حقير قبل از انقلاب در ادبيات بوده است.. با شروع انقلاب تمام نوشته‌هاي خويش را اعم از تراوشات فلسفي، داستان‌هاي كوتاه، اشعار و.... در چند گوني ريختم و سوزاندم و تصميم گرفتم كه ديگر چيزي كه «حديق نفس» باشد ننويسم و ديگر از «خودم» سخني به ميان نياورم.... سعي كردم كه «خودم» را از ميان بردارم تا هرچه هست خدا باشد و خدا را شكر بر اين تصميم وفادار مانده‌ام. البته آنچه كه انسان مي‌نويسد هميشه تراوشات دروني خود اوست. همه هنرها اين چنين هستند. كسي هم كه فيلم مي سازد، اثرش تراوشات دروني خود اوست. اما اگر انسان خود را در خدافاني كند، آنگاه اين خداست كه در آثار او جلوه‌گر مي‌شود. حقير اينچنين ادعايي ندارم. ولي سعيم بر اين بوده است».

او که حدیث نفس را مهم ترین اشکال روایت گری می دانست سعی داشت تعریفی نوین و مطابق با ارزش های انقلاب اسلامی در مورد هنر و سینما ارائه دهد و در نخستین گام های خود طرح شعار هنربرای هنر را که از سوی برخی هنرمندان که اسم مسلمانی را یدک می کشند، برای گریز از تعهد دینی و انقلابی معرفی کرد و نوشت: «هنر برای هنر، عنوان توصیفی تلاشی است که سعی دارد هنر را بی نیاز از دین و حکمت و تعهد در خود هنر معنا کند. اما مگر این کار ممکن است؟ هنرمند امروز، از تعهد و پیام می گریزد و یا تعهد خویش را در انکار تعهد و پیام می جوید، بی آن که بداند و در این معنا اندیشه کند که آیا گریز از پیام و تعهد و انکار آن ممکن است یا خیر. هنر، عین پیام و تعهد است و انتزاع این دو از یکدیگر و انکار نسبتی که مابینشان وجود دارد، از اصلْ بی معناست و محال.... هنر برای هنر، نقابی است فریبکارانه بر چهره این معنا: هنر در خدمت خودپرستی هنرمند.... هنر برای مردم و هنر برای مردم، دو وجه از یک ابتذال واحد است»

 

 

شهید آوینی در مورد حقیقت هنر دینی می نویسد: «هنر دینی، هنری است که در ذیل دین محقق شده باشد و این، حقیقتی است متمایز از آن که هنر امروز، امری مذهبی را هم چون موضوع کار خود برگزیند. هنر امروز به طور یقین هنر دینی نیست و این حکم حتی در آن جا که هنر امروز به موضوعات دینی توجه کند نیز صادق است. هنر دینی،... هنری است که قالب و صورتی دینی نیز داشته باشد.... هنر دینی، نتیجه تاریخی تقرب انسان به حقیقت مطلق است و هنر امروز، نتیجه تاریخی روی گرداندن بشر از حق و فرو افتادنش از بهشت مثالی وجود خویش.... هنر دینی، با خود بنیادی و نهیلیسم پایان می پذیرد؛ حال آن که هنر امروز، درست از همین جا آغاز می شود».

آوینی و سینمای پس از انقلاب

سید مرتضی که با شاخصه مهم درک صحیح هنر و سینما وارد عرصه تئوپردازی هنر متعهد و انقلابی شده بود با دقت تمام سینمای ایران را به عنوان کانون سینمای جهان اسلام مورد بررسی قرار می داد و با شناخت دقیق سینمای ایران با شجاعت و جسارت وصف ناشدنی سینمای پس از انقلاب و آسیب های آن را مورد نقد قرار داد.

او در خلال یکی از سخنرانی های خود که بعدها با عنوان«سینما مخاطب» منتشر گردید با طرح این سوال که ممکن است سینمای قبل و بعد از انقلاب را از لحاظ رابطه اش با مخاطب تحلیل کنید؟ می گوید:

 

 

« بله، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی دو جریان سینمایی در کشور ما وجود داشت یک جریان فیلم فارسی و یک جریان شبه روشنفکری پر ادعا. تحلیل نوع این رابطه ای که این دو جریان سینمایی با مخاطب داشتند بسیار مفید است. فیلم فارسی یا سینمای آبگوشت یک جریان تجارتی بود که به بهانه ی تجارت ناگزیر بود مردمی باشد، فیلم فارسی سعی داشت با ریا کاری جذابیت خود را بر ضعف های وجودی مردم استوار کند، مثال بسیار روشنی که می توان زد جنگ هفته در تلویزیون است نگرش فیلم های جنگ هفته به تماشاگر هما نگرش فیلم فارسی است. در این نگرش مخاطب مردمی سطحی ،ساده پسند، گرفتار معادلات پست دنیایی و گستار ابتذال هستند. این همان نگرشی است که در جامعه دیگری بجز ما که در آن نظارت اخلاقی بر سینما از جانب مردم و سیاست گزاران وجود ندارد چون پیچکی خود را به داربست فساد، سکس و ابتذال متکی خواهد کرد و بالا خواهد کشید. جریان دیگری که در سینمای پیش از انقلاب وجود داشت نگرش دیگری بود که هم اکنون نیز بر سینمای ما حاکم است. ریشه سینمای شبه روشنفکری غرب زده در واقع از سالهای پیش از انقلاب با فیلم هایی چون شب موزی، جنوب شهر و نمونه های بعدی اش از جمله طبیعت بی جان و...که نمونه های روشنی از این سینما هستند پا گرفته است البته شکی نیست که سینمای امروز ایران از لحاظ تکنیکی بسیار پیشرفته تر است و از این لحاظ هیچ تردیدی نیست اما از لحاظ نگرش به جهان و سینما این سینما شجره ایست که در خاک مدرنیسم شهوانی پا گرفته و بالیده است اگر چه مسلما رنگ ظاهری نیز از فضای این سالها به خود گرفته است این سینما به مخاطب عام بی اعتناست و اصولا معتقد است که فیلم اگر دو نفر بیننده داشته باشد سینماست و همانطور که گفتم این سینما به سیر تحول تاریخی سینما نیز که به ایجاد یک نهاد اجتماعی با نام سینما منتهی شده است نیز اعتقاد ندارد و با آن معارض است و اگر امکان داشت همچون گروتفسکی برای مخاطبان کنکوری می گذاشت و آن کسانی را به سینما راه می داد که با زبان سینمای روشنفکری آشناترند این سینما مسلما ریشه ندارد و نمی تواند مستقلا و بدون و بدون کمک های دولتی موجود باشد و وجودش وابسته به وجود مسئولینی است که حامی و مشوق چنین سینمایی هستند و اگر عصای سوبسید را از زیر بغل این سینما بر دارند زمین می خورد و دیگر سر بر نخواهد داشت الان که رشد واقعی سینما به آن است که همه ی اندام سینما دست و پا و سرش با یکدیگر رشد کند در این جنگل مولا که فقط چنین درختهایی می توانند خود را به نور برساند مسلما نهال های تازه با مشکلات بسیاری مواجه خواهند شد که بحران اقتصاذی روزگار ما آنها را از رشد باز خواهد داشت.»

 

 

و البته پس از همین سخنرانی بود که آوینی مورد انتقادها و ناسزای فراوان از سوی قشری قرار گرفت که خود را سردمدار نقدپذیری معرفی می کنند و اساسا شناخت و معرفی مشکلات را وظیفه خود دانسته و به هر کسی جز خودشان انتقاد می کنند.

آوینی و پیش بینی انحراف بعضی از سینماگران تندرو

از جمله پیش بینی های درخشان که نشان از عمق درک آوینی دارد، نقد او پیرامون مخلباف و آثار او است که امروز پس از گذشت سال ها بر همه هویدا گشت.

"یادداشت های یک تماشاگر حرفه ای" عنوان مقاله ای بلند از سید مرتضی آوینی است که دربردارنده یادداشتهایی کوتاه درباره عمده فیلم های حاضر در یکی از جشنواره فجر است و مخملباف که به عنوان نویسنده فیلم "فرماندار" نیز در آن دوره از جشنواره حاضر بود، مورد نقد سید مرتضی قرار گرفت. آوینی با میان تیتر "وقتی یک خشکه مقدس فرماندار می شود!" به سراغ فیلم او می رود.

آوینی با اشاره به شخصیت وی می نویسد: «مسئله‌ی مخملباف از «دستفروش»به بعد، فقر و عدالت بوده است بی‌آنكه جواب را پیدا كند، و آدمی مثل او هرگز به جواب نخواهد رسید. شكاك است، اما این شك را مقدمه‌ی رسیدن به یقین و بعد هم قطعیت و قاطعیت قرار نمی‌دهد. فقط شك می‌كند و دیگران را به شك می‌اندازد و بعد هم رهایشان می‌كند، چرا كه خودش هم به جواب نرسیده است.»

 

 

او در ادامه می نویسد: «وقتی كه به سینمای مخملباف می‌روی باید قبول كنی كه یك ساعت و نیم از زندگی‌ات را در یك فضای آكنده از بدخلقی، عصبانیت، ظاهرگرایی، تردید، نیهیلیسم مزمنِ بدخیم، سیاه‌اندیشی، سرگردانی و عوامفریبی سر كنی. اشكال كار اینجاست كه وقتی كسی به اینجا می‌رسد باز هم هیچ‌چیز مانع از آن نیست كه امكانات سینما در اختیارش قرار بگیرد و فیلم بسازد، فیلم اكران عمومی پیدا كند و آدم‌های بسیاری فیلم را تماشا كنند و بیماری‌های فیلمساز به آن كسانی كه آمادگی دارند سرایت كند و مگر نه اینكه آقای مخملباف خودشان بارها گفته بودند كه فیلم، كارگردان را لو می‌دهد؟»

آوینی که نمیدانست روزگاری کار محسن مخملباف به تولید فیلم «سکس و فلسفه» خواهد کشید، در ادامه این یادداشت او را مدافع لیبرالیسم جنسی معرفی می کند و می نویسد: «در جامعه‌ای كه «جبر موقعیت و شرایط» بسیاری از جوانان كشور را وا داشت تا خود را برای آزادی فدا كنند، «جبر همان موقعیت و شرایط» بچه مسلمان دیگری را هم وا داشت تا خط بطلان بر هرچه داشت بكشد و در صف اصحاب هربرت ماركز و پوپر از لیبرالیسم جنسی دفاع كند! به راستی از «جبر محیط» چه كارها كه برنمی‌آید!»

 

 

آوینی در پایان سخن خود پایان مخلباف و اندیشه های او را مطرح ساخته و می نویسد:

« خب حالا با اطمینان می توان گفت دور مخملباف به پایان رسیده است، دوری که به اعتقاد من هرگز آغاز نشد... از همان اول با کمال تاسف معلوم بود که مخملباف از آن تب های تند است که زود سرد خواهد شد، اما همان تندی و داغی مانع از آن بود که این برودت قریب الوقوع را باور کنند. اما امروز دیگر در وجود او، باید «ایمان بیارویم به آغاز فصل سرد.» «نوبت عاشقی» و «شبهای زاینده رود» از لحاظ ساختار سینمایی به اولین کارهای دانشجویان بی استعداد سینما شبیه هستند و بنابراین، اصلا نباید درباره آنها به عنوان فیلم سخن گفت.»

آوینی و شکستن بت جشنواره های خارجی

از موارد دیگری که مجددا از جسارت و شهامت آوینی سرچشمه می گیرد، ورود خلیل وار او به بتکده جشنواره های خارجی است که به سان خرید آتش نمرود را نیز با این کار برای خود می خرد.

سید مرتضی ضمن انتقاد به رویه داوری در جشنواره فیلم فجر می گوید:

«اما حقيقت اين است كه كسب توفيق در جشنواره‌هاي خارج از كشور ارزشي را اثبات نمي‌كند و اگر داوري فيلم‌ها در جشنواره‌ فجر نيز بخواهد همين سان باشد كه امسال بود، بايد گفت كه كسب توفيق در جشنواره‌ فجر نيز ارزشي را اثبات نمي‌كند…

 

 

آيا فيلم‌هايي كه به فستيوال‌هاي خارجي مي‌روند نبايد بويي از حقيقت انقلاب اسلامي و معتقدات ما داشته باشند؟ ... و تو گويي اين بيماري اصلا همه‌گير است، چرا كه در زمينه‌ هنرهاي تجسمي نيز هنوز كه هنوز است، تابلوهايي براي شركت در جشنواره های خارجي انتخاب مي‌شوند كه رنگ و بويي از انقلاب و مردم و جنگ ندارند و بعضا مخالف با آرمان‌هاي غايي جمهوري اسلامي و انقلاب هستند.

ما بايد بنشينيم و يك بار براي هميشه تكليف خود را بفهميم. به راستي اين همه هياهو براي چيست؟ هياهوي بسيار براي هيچ و يا حتي كمتر از هيچ؟

 

 

پرورش سینماگرانی که بتوانند جوایز جشنواره‌های از ما بهتران را درو کنند؟ اعتراف به 10 سال اشتباه؟! از بین بردن و انکار همه دستاوردهای گرانقدر 8 سال دفاع مقدس؟... یا همراهی و همزبانی با امتی که علمدار مبارزه برای احیای اسلام در سراسر جهان هستند؟ کدام‌یک؟ آیا حقیقتا انصاف است که ما به حرکت‌هایی که در تمام طول این 10 سال انقلاب و 8 سال جنگ، آن همه از انقلاب، مبارزه، ارزش‌ها و معیارهای آن دور بوده‌اند و همراهی و همزبانی نکرده‌اند که هیچ، از پشت خنجر هم زده‌اند، این همه بها بدهیم؟ تحسین و تشویق چند نفر انتلکتوئل غفلت‌زاده گمراه وامانده، چه دردی را دوا می‌کند؟ نه برادران! چیزی عوض نشده و هنوز هم اس‌الاساس بنای انقلاب اسلامی بر مبارزه است و هنوز هم ما محتاج هستیم که روح حماسه و ایثار را در میان مردم زنده نگه داریم، بسیج را تقویت کنیم، اسلحه بسازیم، عاشورا را حفظ کنیم، فرهنگ مصفای عاشورایی جبهه‌های جنگ را اشاعه دهیم و خود را برای یک نبرد طولانی و همه‌جانبه با شیطان آماده کنیم... و از هیچ ملامتی هم نترسیم.»

 

 

به راستی اگر آوینی فیلم های امروز سینمای ایران و نحوه اعطای جوایز در جشنواره فیلم فجر و تب دریافت عزی و هبل جشنواره های بین المللی را می دید چه می نوشت و از چه می نالید؟!

 

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۲
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۷:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۱/۲۰
0
1
لطفا برای روزنامه شرق ارسال نمایید
راحیل
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۰۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
0
0
سلام
منبع حرف شهید آوینی لطفا...؟
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین