کد خبر: ۷۸۸۹۷
تاریخ انتشار:

رفتار شناسی يك حرکت خودجوش

در نهایت به آنچه که امروز شاهد آن هستیم تبدیل می شود؛ یعنی فضایی بی محتوا نسبت به انقلاب اسلامی و آرمان های آن، مدیریت غربال گر و ظهور و تقویت ضد انقلاب های زیرک، نقاب دار و چند لایه توسط مدیریت فرهنگی نظام.
مشرق- چند سال پیش یک نشریه دانشجویی که در دوران خود در دانشگاه علم و صنعت ایران یکی از موفق ترین و پر مخاطب ترین نشریات دانشجویی کشور محسوب می شد در یک نظر سنجی به سراغ بسیاری از دانشجویان خصوصا طیف هایی از دانشجویان مذهبی و حزب اللهی رفت و در سوال هایی کوتاه نام چند فیلم و رمان و کارگردان را به صورت پراکنده مطرح کرد و بعد درباره آن ها و پدید آورندگانشان پرسید. ماجرا به اینجا انجامید که بسیاری از این دسته تولیدات فرهنگی و هنری ناشناخته بودند یا کسی نامی از پدید آورندگانشان نمی دانست یا کم نبودند نویسندگان و فیلمسازان و هنرمندان انقلاب را که کسی نه کارشان را می شناخت و نه نامی از آن ها برایش آشنا بود. ثمره این گفت و گو ها و نظر سنجی ها بر روی نمودار هم قرار گرفت که نتیجه نمودار هم بسیار معنا دار بود.

در همان دوران رضا امیرخانی نویسنده که از قضا سایت لوح را تازه بنیان گذاشته بود، این نمودار را در وب سایتش قرار داد تا این نتایج معنا دار بهتر و بیشتر دیده شود. ماجرا از این قرار بود که  فرهنگ و هنر انقلاب در میان کسانی که باید داعیه دار و حامی آن باشد غریب است چه برسد به دیگرانی که یا آن را نمی شناسند و یا اینکه نسبت به آن موضع دارند.

این قصه البته سری دراز دارد؛ تریبون های رسانه ای که به صورت جدی به دلبستگان انقلاب اسلامی اختصاص دارد نیز در این بی مهری نقش کم رنگی ندارند. در همان سال ها ماهنامه فرهنگی سوره که دوره چهارمش در حال انتشار بود گزارش مفصلی درباره جایگاه فرهنگ و هنر انقلاب در رسانه سنتی و انقلابی به نام نماز جمعه را بررسی کرد. سوال ساده بود"چرا محصولات فرهنگی و هنری انقلاب هیچ جایگاهی در تریبون های نماز جمعه ندارند" یا اینکه" چرا ساده ترین مسایل سلبی اجتماعی و گاه فرهنگی در تریبون نماز جمعه مطرح می شود اما یک بار هم نشده است برای نمونه از انتشار یک کتاب یا روی پرده رفتن یک فیلم خوب دفاع شده باشد".... این گزارش که در بخش هایی از آن با ده ها امام جمعه کشور گفت و گو شده بود در پایان به جمله امام جمعه دماوند ختم شد که این اتفاق "اتفاقی که نیفتاده است" باید بیفتد.

ده سال بعد
خطبه های نماز جمعه تهران، خطیب جمعه از اکران یک فیلم مستهجن در سینماهای کشور انتقاد می کند و همین بحث آتشی را که از چند روز پیشش دودش قابل مشاهده بود زبانه می کشد. دو فیلمی که در نوبت اکران نوروزی روی پرده ها بودند در بعضی از سینما ها از پرده ها برداشته می شوند و تجمع، انتقاد بیانیه و...
در بر همان پاشنه می چرخد؛ برخی سیاست گذاران فرهنگی کشور بیش از هر چیزی می پسندند که این قشر خاص یعنی انقلابیون فرهنگ و هنر را نه مانند دهه شصت که به عنوان یک محمل و زبانی برای سخن گفتن آرمانی که تنها یک تهدید ببینند و زمانی در برابر آن واکنش نشان دهند که لبه تیز آن به سمت آنها باشد چنین شرایطی است که سخن هر قدر هم که آرمانی باشد ماندگاری کمی پیدا کرده به شعار تبدیل می شود و جای آن را چیزهای دیگری پر خواهد کرد.

آیا حافظه تاریخی جامعه ایران پس از انقلاب جز در مواردی محدود و انگشت شمار یک نمونه به یاد می آورد که در حمایت یک کتاب یا فیلم سینمایی یا برای جلوگیری از تعطیلی یک نشریه فرهنگی انقلاب چنین گردهمایی ها و دعوت های پر حرارتی صورت بگیرد؟
رهبر انقلاب اسلامی چند سال است که تولید یک رمان ارزنده و یک موسیقی فاخر را از دستگاه های فرهنگی خصوصا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی طلب کرده اند، آیا فقط و فقط یک تجمع یا فراخوان برای عدم پاسخگویی دستگاههای فرهنگی و ارشاد به این مطالبه صورت گرفته است؟
آیا تا به حال شده است که یک مجموعه حزب اللهی و انقلابی در مقابل معاونت سینمایی وزارت ارشاد برای عدم تولید یک اثر فاخر درباره تاریخ انقلاب اسلامی تجمع کنند و مسوولان این وزارت خانه را به چالش بکشند؟
تا به حال چند بیانیه در باره عدم انتشار یک رمان فاخر در باره انقلاب اسلامی یا مقولات وابسته به آن در سال های اخیر منتشر شده است؟


دو لبه یک قیچی
" خصوصی" و "گشت ارشاد" دو فیلم فارسی ساده بودند که اگر نیش و کنایه های موجود در آنها اگر نه به اندازه بسیاری از آثار سینمای ایران نبود بیشتر هم نبود با این تفاوت که بسیاری از فیلم سازان کنایات خود را هفت لا در هزار و یک مقدمه و موخره می پیچند اما سازندگان این دو اثر از آنجا که فیلم سازان سینمای بدنه هستند- به روایت آثار دیگرشان- آثاری ساده تر و رو تر و البته مبتذل تر از آب در آمد.

وقتی همه واکنش ها به فضای سینمای ایران به چنین واکنش های احساسی و تهییجی محدود می شود، چند پیام ساده را به جامعه مخابره می کند؛ اول پیام همان چیزی است که پیش از این هم به آن اشاره کردیم؛" سینما" و دیگر حوزه های هنر و ادبیات تنها در جایگاه یک تهدید ارزش واکنش را دارد و نمی تواند فرصت باشد." پیام دوم چنین واکنشی را برخی هنرمندان و اهالی فرهنگ در می یابند و آن اینکه این قشر در تنها مخاطب آثار دست چندم و سطحی می توانند قرار بگیرند- گزاره ای که در بعد عمومی مردم ایران و اقشار انقلابی شان بارها و بارها رد شده است. اقبال های عمومی به بهترین ها و عمیق ترین های هنر و ادبیات انقلاب اسلامی نشان داده است که دلبستگان انقلاب غث و ثمین را می شناسند و به خوبی درک می کنند- ونتیجه چنین پیام هایی ساخت آثار سخیفی است که با فرصت طلبی و گنجاندن چند نماد گل درشت ایدئولوژیک دل مردم را به دست آورند، پیام سوم هم مدیران فرهنگی است؛ این پیام ساده اما بسیار خطرناک است؛" هر چه خواستی بساز تنها مراقب باش از این جنس گاف ها در آن نباشد" که در نهایت به آنچه که امروز شاهد آن هستیم تبدیل می شود؛ یعنی فضایی بی محتوا نسبت به انقلاب اسلامی و آرمان های آن، مدیریت غربال گر و ظهور و تقویت ضد انقلاب های زیرک، نقاب دار و چند لایه توسط مدیریت فرهنگی نظام.حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین