کد خبر: ۷۶۳۰۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:

بررسی شیوه مبارزه با«خرافه» به عنوان یک آسیب اجتماعی

دکتر محمد مهدی بهداروند
در این مقاله سعی در بیان مطالبی پیرامون چگونگی مقابله با خرافات و موهومات می ‏باشد که می ‏تواند در نهایت به صورت یک طرح اساسی در مراکزی همچون «شورای فرهنگ عمومی» مورد دقت قرار گیرد.

1- نقش ناهنجاری نظام حساسیت در پیدایش موهومات اجتماعی

اصولاً اگر بخواهیم ریشه موهومات را به بهترین شکل و در قالب دقیق‏ ترین طرح تحقیقاتی مورد توجّه قرار دهیم می ‏توان چنین قائل شد که وقتی بیماریهای روحی و ناهنجاریهای نظام حساسیت به ناهنجاری حساسیت ‏های اجتماعی تبدیل شود، آنگاه عملاً موهومات اجتماعی در جامعه پدید می ‏آید. موهومات تا زمانی که به صورت فردی می‏ باشد معالجه آنها آسان‏ تر است و وقتی که شکل اجتماعی پیدا کرده و به جامعه القاء شده و به صورت بیماری اجتماعی در می ‏آید و زمانی که به یک حساسیت شکل گرفته اجتماعی تبدیل می ‏شود. معالجه آن مقداری مشکل ‏تر می ‏گردد. اعتقاداتی که طبعاً از ناهنجاری حساسیت ‏های نظام اجتماعی کفر به جوامع قابل انتقال می ‏باشد به گونه ‏ای است که پس از انتقال به صورتهایی خاص ظهور می ‏یابد؛ مثلاً گفته می ‏شود که در فلان روستا، فلان درخت نظر کرده است لذا باید برای بر آورده شدن حاجات، چنین و چنان کرد و یا فلان غذا اگر پخته شود این آثار و معجزات را به دنبال دارد و یا چیزهایی را که نحس دانسته و چیزهائی دیگر را مبارک و چیزهائی را هم علایم پیدایش چیزهای دیگری می‏ دانند. برای کیفیت ‏هایی سببیت قائل می‏ شوند و .... که به اعتقاد ما همگی اینها خرافی می‏ باشند.

2 - علوم دانشگاهی، مصداق بارز موهومات پیچیده و قاعده‏مند اجتماعی

در حال حاضر گفتن این مطلب که قسمت اعظم علوم روز، از جمله خرافات است مشکل است. امّا در هر صورت این خرافات از موهومات عوام پسند به مراتب پیچیده ‏تر و خطرناک ‏تر است چون خرافه علوم تئوریزه، هنجارنما شده است و برای آن کارآمدی مشخص مطرح می ‏باشد، از اینرو این موهومات توانسته است در کیفیت‏ های عینی مادی حضور پیدا کند، یک دسته از آنها به گونه ‏ای است که قبل از کشف قطاع، معلوم نمی‏شود که واقعاً از موهوماتند لذا تنها در ابتدای کشف قطاع و اوّل عالم برزخ معلوم خواهد شد که موهوم بوده ‏اند در جائی که پای توزیع قدرت، توزیع اطلاع و توزیع ثروت به میان می‏ آید اگر سئوال شود که سخت ‏ترین مدل خرافی چیست؟ قطعاً می ‏توان نمونه آن را مدل اقتصادی آقای کینز بیان کرد و برای آن یک استدلال قوی ارائه نمود. قرآن درباره ربا می‏ فرماید: ربا خواری نکنید. اما اینها می ‏گویند که ربا مانند بیع می ‏باشد! قرآن در جواب این افراد می ‏فرماید: کسانی که این مطالب را بیان می‏ دارند شیطان آنها را به وادی جهل کشانده است. الان برخیها از نظر ساختن مدل واحد پولی و سازماندهی جریان اعتبارات اقتصاد اسلامی ضعفهایی وجود دارد؛ یعنی در تعریف ساختار بانک اسلامی، چرخش اعتبارات، توسعه و تکامل آن، نحوه برابری آن با اعتبارات اقتصادی کفار دچار مشکل هستیم، لذا به خاطر ضعف و اضطرار حاکم بر اقتصاد جامعه می ‏پذیریم که اینها ربا نیست.

1-2- حاکمیت توّهم استقلال ماده از سلطنت الهی، براین علوم

یکی از بازارهای چهارگانه ‏ای که در معادله کینز وجود دارد، بازار «پول و زمان» است و یکی دیگر از آنها «کالاهای مصرفی و زمان» است و دیگری «ابزار و زمان» است و دیگری «کالای تولید» (ابزار تولید) می ‏باشد که از ابزارهای سرمایه ‏ای است و بالاخره چهارمین آنها «نیروی انسانی» است.

در سه بازار اول می ‏توان بیان داشت که یکی از آنها با «مضاربه» سازگار است و یکی از آنها که با رشد در کالا و رشد کار مسانخ است می ‏تواند در قالب «اجاره» تعریف شود و رشد در ابزار سرمایه ‏ای هم با یکی از معاملات الهی همرتبه قلمداد گردد. ولی پول، زمان و بهره حتماً با هیچ دستگاهی سازگار نخواهد بود مگر با دستگاه ربا. متأسفانه این نسبت به آن چهار بازار، بازاری است که شاقولی برای سنجش نسبت‏ های آنها محسوب می‏ شود، از اینرو ما قائلیم که این شیطنت ابلیس، تکامل یافته آن خرافات و توهمات است. این مطلب از توهم استقلال ماده از خدای متعال سرچشمه و تئوریزه شده است. سهم تاریخی میزان تأثیر این امر بیشتر از پارچه گره زدن به درخت برای برآورده شدن حاجت است. لذا در زیر بنای این توهم قرآن می‏ فرماید: این فرد مانند کسی است که شیطان او را به خبط دماغ و غباوت ذهن گرفتار شدن درتوهم دچار کرده باشد.

2-2 - بیان پیچیدگی مبارزه با این موهومات

مسلماً این نوع خرافات، تکامل یافته ‏تر از آن خرافات می ‏باشد. درگیر شدن با آن خرافات سخت است امّا درگیری با اینها سخت‏ تر؛ چون این نوع خرافات قاعده‏ مند شده است؛ قواعد کاربردی خود را در جامعه پیدا کرده و دلهائی را به خود اسیر نموده است. هرچند مبارزه با خرافات در زمان خود سخت بوده است ولی خرافه ‏های علوم انسانی فعلی سخت ‏ترین، متکامل ‏ترین و پیچیده ‏ترین خرافه ‏هاست. باید کارآمدی توهم موجود را در تکامل اجتماعی و ضررها و ناهنجاری‏ های آن ملاحظه کرد، در آن صورت آیا خرافه ‏هائی همچون خواب جن دیدن و دارو و دعا گرفتن، مردم را بیشتر اسیر خواهد کرد یا فیلم‏ سازی ‏ها؟ کدام یک قوه واهمه بشر را بیشتر در اسارت نگاه می‏ دارد؟ کدام یک، ارزشهایی را القاء کرده و هماهنگی منطقی را از ملّت و قدرت سنجش را از آنها سلب می‏کند و تفسیر جهت تکاملی را معکوس می‏ نماید؟ امروزه متأسفانه به چنین تفسیر معکوسی، هنر گفته می‏شود و اهل آن را مورد تشویق قرار می ‏دهند امّا کسی نمی‏ گوید در واقع به قوه وهمیه بشر تمسک می‏ شود. امروزه توهمات مربوط به رسوم و اعتقاداتی که اجتماعی شده است. طرفداران زیادی پیدا کرده است. در جامعه جایگاه خاصی به آن داده ‏اند غافل از آنکه همه اینها ناشی از ناهنجاری در حساسیت‏ ها می ‏باشد که به ناهنجاری در فرهنگ اجتماعی و ناسازگار با جهت تکاملی جامعه تبدیل شده است.

3 - هم اثری مقدس مآبی و خرافه و تأثیر آنها در ایجاد رفتار ناهنجار

طبیعی است هر بیماری اجتماعی و هر ناهنجاری منطقی، با همین توهمات، هم اثر می‏ باشد. اگر قرار باشد گرایش به ظاهر و مقدس مآبی تحلیل شود. بلافاصله گفته می ‏شود: مقدس مآبی به معنای تنسّک به احکام خاص فردی، بدون شناختن مبتلابه و بدون شناختن احکام حکومتی است که آنهم خود یک توهم می‏ باشد، بله اگر شناخت و عمل به احکام، در جای خود صورت پذیرد امری صحیح قلمداد شده و توهم محسوب نمی‏ شود، ولی اگر در غیر جای آن بکار برده شود افراد آن موضوعاً (ونه حُکماً) دچار توهم می‏ شوند. بزرگ دیدن، اوج پیدا کردن حتی به یک حکم شرعی به گونه ‏ای که در غیر جای آن بکار برده شود، در آنجایی که حتماً نسبت دادن آن به شارع بدعت می‏ باشد حکم است. در اینجا که به شارع نسبت داده می ‏شود طبیعی است که حکم شارع نباشد. لذا به نوعی، تطبیقی توهمی نسبت به این موضوع در حال صورت گرفتن است.

4 - تعریف «خرافه» و «رفتار هنجار»

از آنچه گذشت معلوم شد که قرارگیری توهم به عنوان ریشه یا واسطه تطبیق، نسبت به پیدایش یک رفتار را «خرافه» می ‏گویند. دامنه این خرافه بسیار وسیع بوده و به نظر می ‏رسد که مقدس مآبی در اثر و ثمر همانند خرافه می‏ باشد یعنی بکار بردن حکم در جایی غیر از جای خود می‏ باشد. که به تبع، توهم، واسطه تطبیق قرار می‏ گیرد. توهم خواه ریشه، خواه واسطه تطبیق باشد، نتیجتاً یک اثر دارد. که چیزی جز رفتار ناهنجار اجتماعی نیست. «رفتار هنجار» رفتاری است که هماهنگی و قاعده ‏مندی آن تا جهت تکاملی نسبت به تعبد و شرع تمام شده باشد. طبیعی است عقل در این میان در صورتی که مشروط به تعبد باشد پذیرفته می‏ شود. لذا پیش فرض‏ های عقلی هرگز آزاد از تعبد فرض نمی‏ شوند. اگر کسی از دین پیروی کند دچار خرافه نخواهد شد و اگر پیرو دین نباشد. هر چند عقل در بعضی از قسمتهای آن حضور داشته باشد به ورطه موهومات در می ‏غلطد. بنابراین نه منطقی که به تعبد ختم نمی‏ شود از وهم گرایی جداست و نه آن مقدسی که متعبد در شرع است ولی در تطبیق دچار توهّم می ‏شود.

5 - ارتقاء حساسیت اجتماعی نسبت به کفر و ایجاد شرایط عینی دو شیوه اصلی مبارزه با خرافه

تا اینجا تعریفی اجمالی از خرافه صورت گرفت. به نظر ما راه این آسیب اجتماعی، بالاتر بردن حساسیت‏ های اجتماعی نسبت به کفر و نشان دادن خاستگاههای توهمات مدرن و غیر مدرن تاریخی است. امّا این امر صرفاً بخشی از درمان است لذا بخش دیگر آن را باید در ایجاد شرایط عینی در جامعه جستجو کرد. این بخش اخیر به صورت فیلم ‏سازی و به تصویر کشیدن مفاهیمی چون فقر و عوامل به وجود آورنده آن است. باید برای مردم تبیین شود که ابزارهای اجتماعی، چه دخالتی در فقر، جهل و ضعف قدرت دارند؟ البته این مطالب را برای جوامع مختلف باید به صورت‏ های مختلفی بیان کرد؛ چه اینکه در جامعه ‏ای به صورت فردی باید به تفسیر فیلم و تعریف از آن پرداخت و در جامعه ‏ای دیگر باید حتماً به درون نظام اجتماعی و در جایی دیگر به درون زیر بناهای تکنولوژی برده شود. به عبارت دیگر متناسب با مراحل توسعه روحی، ذهنی و رفتار عینی هر جامعه باید راه درمان مناسبی اتخاذ نمود و ادبیاتی که قدرت تفاهم با آنها را دارا باشد بکار گرفت و موضوعاتی را که موضوع حساسیت آنهاست مد نظر قرار داد. نباید با ادبیاتی آغاز کرد که با افراد جامعه فاصله زیادی دارد. بطور مثال شبکه پولی جهانی و نحوه موازنه ارزها برای استان کهگیلویه جز برای دسته ‏ای از آنها که در این قسمت دارای تحصیلاتی هستند، اصلاً قابل درک نمی‏ باشد ولی اگر معضلی را که عُرف جامعه آنجا از آن رنج می‏ برد مورد توجه قرار دهیم. همگان به سرعت به این امر واقف می ‏شوند. در مورد این مطلب حتماً همانند امکان سنجی که نسبت به یک سازمان انجام می ‏شود و در آن سعی در بهینه گردش رفتار سازمانی و گردش عملیات می ‏باشد. باید نسبت به جامعه نیز ظرفیت‏ها را ملاحظه کرد و به این سئوال پرداخت که اصولاً حساسیت‏ ها چگونه‏اند؟ از اینرو مادامی که یک جامعه را نشناسیم قادر به شناسائی راه درمان خرافات آن نیز نخواهیم بود. اینطور نیست که با دادن نسخه‏ای بتوان هر بیماری را با هر نوع مرضی مداوا کرد.

1-5- تقرّب الهی، عامل تغییر حساسیت، افکار و رفتار اجتماعی به سمت تکامل

در مورد «تجدّد» باید اشاره کنیم که تجدد می ‏تواند به صورت الهی و به معنای تکامل و تقرب باشد. به اعتقاد ما حتماً در تقرّب، تجدد هم هست. با تفضّل خدای متعال هر یک درجه نزدیکی به او باعث می ‏شود که طعم و وجوه تمام نقصها عوض شوند. مانند انسانی که با رفع سرما خوردگی می ‏تواند بوی عطر را استشمام کند. لذا همراه با تقرّب حساسیت‏ ها تغییر پیدا خواهند کرد و تمام نِعم چهره ‏های جدیدی پیدا کرده و موضوعات جدیدی فرا روی انسان مطرح می‏ شود. تجددگرایی الهی فقط به توسعه حساسیت‏ های روحی تمام نشده و می‏ توان معنای جدیدی را دید و نسبت‏ ها و قاعده‏ مندیهای نوینی را مشاهده کرد و در امور معقول، تعاریف و احکام جدیدی را سنجید. گذر از این مرحله، منشاء پیدایش محسوسات اجتماعی جدیدی خواهد شد و قدرت عملکرد جامعه تکامل پیدا می‏ کند و عملاً امور قبلی، غیر قابل مصرف می‏ شود و چیزهای دیگری که می ‏توانند ابزار ارتباط شوند ظهور می‏ یابند.

1-1-5- تکامل تکنولوژی، معلول تکامل فرهنگ و تمایلات جامعه

بنابراین ما تکامل «تکنولوژی» را به تبع تکامل «فرهنگی» و تکامل فرهنگ را به تبع تکامل «تمایلات» و اخلاق اجتماعی قطعاً لازم دانسته و برای آن حدّ افراط قائل نیستیم چون اصولاً چنین عرصه‏ ای قابلیت افراط ندارد. بطور مثال نمی‏ توان گفت در خداپرستی افراط نکنید چون اصلاً صورت مسئله آن غلط می‏ باشد. در آن عبارت شریف می‏ فرماید: «من به تقصیر خود درباره شکر تو اعتراف می‏ کنم زیرا هر شکری خود، نعمتی است و واجب است که برای توفیق این شکر، شکری دیگر بجای آورم». از اینرو صحیح است که بگوئیم شکر نمی ‏تواند مورد افراط قرار گیرد، به نظر می‏ رسد که منظور بعضی‏ ها اینست که به اندازه پول جیب خود از کفار پیروی نمائیم، تا در این تبعیّت مقروض نشویم. ایشان در ادامه بیان می‏ دارند که افراط در این مورد، قرض کردن برای پیروی از کفار می ‏باشد و راه معقول آن، پیروی ملایم ‏تر از کفار می ‏باشد. امّا اعتقاد ما این است که اصولاً جز به میزان اضطرار نباید از کفار پیروی نمود لذا حدّ آن بگونه ‏ای نیست که گفته شود اگر بدون قرض باشد اشکالی ندارد! چون تجددگرائی جزء خرافات و موهومات است. چه اینکه قرآن می‏ فرماید: «هل اُنبِّئُکم بالاخسرین اعمالاً الذین ضلَّ سعیهم فی الحیوة الدنیا و یحسبون انهم یحسنون صُنعاً». آیا شما را از آنهایی که کارشان از همه زیانبارتر است مطلع کنم؟ آنها کسانی هستند که سعی ‏شان در حیات دنیا، ایشان را گمراه نمود و گمان می ‏کنند که کار خوبی انجام می‏ دهند! آیا مگر تکنولوژی روز جز وعده دنیا، مدعی امر دیگری می‏ باشد؟ ما مدعی هستیم که پیشرفت ‏های فلسفی و نتیجه ‏های اخلاقی و آرمانی آن عیناً تابع همین «ضلّ سعیهم فی الحیوة الدنیا» است.

در آیه‏ ای دیگر مبتلاشدگان به توهم را چنین معرفی می‏ نماید: «الا انهّم هم السفهاء ولکن لا یشعرون». اینها نمی‏ دانند که خودشان سفیهند. در واقع ایشان به خرافه مبتلا شده ‏اند.

2-5- عدم دلالت کارآمدی یک پدیده بر حقانیت تکاملی آن

زمانی بت‏ پرستی، خرافه بشمار می‏ رفت اما اکنون این دنیاپرستی است که خرافه بشمار می‏ رود. البته امروزه تکامل خرافه خیلی بیشتر از زمان بت ‏پرستی می‏ باشد چون چنین امری تئوریزه و قاعده ‏مند شده بگونه‏ ای که قواعد آن به ساختارهای اجتماعی تبدیل گشته است و همین ساختارهاست که نرم ‏افزار چنین مجموعه ‏ای است همچنانکه ابزارهای تولید، کارخانه‏ ها و محصولات آنها که همگی در جهت ارضای هوای نفس انسانی هستند، سخت‏ افزار آن محسوب می‏ شوند. الحاد امروزه در قالب اجتماعی است و نه فردی، لذا مقابله با آن مشکلتر از گذشته است. این بت، گر چه کارآمدتر است امّا باید ثابت کرد که کارآمدی نمی‏ تواند دلیل حقانیت تکاملی باشد. مگر سحرِ سَحَره، کارآمدی نداشته است؟ در قرآن می ‏خوانیم: «فیتَعلّمون منهما ما یُفرّقون به بین المرءِ و زوجه...» یعنی «شیاطین، چیزی را از دو ملک بابل می‏ آموختند که بوسیله آن تفرقه بین مرد و زن می‏ توانستند بیندازند». لذا می ‏بینیم که قرآن نیز مؤید این مطلب است که آنها قادرند در وضعیت روانی طرفین اثر بگذارند. بخوبی می‏ دانیم که این نوع ابزار، ابزار خوبی نبوده است.

در فلسفه دنیا گاهی حیوانهایی تک سلولی و چند سلولی تا آبزیان و خزندگان و حیوانات و سپس انسان مطرح می‏ شود که این مدل فلسفه تکامل طبعا توانایی جنگیدن با علم را ندارد چون خود این مدل از ابتداء، از نظرات مادّی عالم برخاسته است و هرگز به پیدایش ‏های الهی نظر نکرده است. لذا هنگامیکه ایمان؛ علم؛ بعثت انبیاء وقتی کمال مطلق را ملاحظه می‏ کند، سعی دارد تا آنها را بصورت مادی تفسیر نماید چنین تفسیری باعث می‏ شود کل این نظام بر روی هم بصورت یک گرداب خطرناک روانی و ذهنی برای افراد جامعه در آید. ایشان جامعه را به سوی پرستش دنیا و «اخسرین اعمالاً» هدایت نموده و واقعاً «یحسبون انهم یحسنون صنعاً» آنها خیال می ‏کنند که در حال انجام کار خوبی هستند.

مطلب دیگر ضرورت تأمل کردن بر این مطلب از ابتدا همراه با قواعد آن می‏ باشد که در آنصورت تدریجاً می‏ توان ناهنجاری آن را ظاهرا نمود. بهرحال حدّ قرار داده شده از سوی ما برای استفاده از تکنولوژیِ روز به اندازه اضطرار می‏ باشد تا با گزینش الگوی صحیح مبتنی بر وحی بتوان نرم‏افزار، سخت‏افزار و محصولات اجتماعی متناسب با تکامل جامعه اسلامی را تولید کرد.

6 - میزان ظرفیت روحی و ذهنی فرد و جامعه، معین کننده میزان تأثیر خرافه

تذکر این نکته ضروری است که خرافه و موهوم برای اشخاص خاصی اثر دارد. ممکن است سحری بر شخص بکابرده شود و به دلیل وسعت ظرفیت روحی وی نسبت به شخص ساحر، آن سحر در او کارساز نباشد. و ممکن است شخصی با حالات روحی ضعیفتری عملاً تحت تأثیر قرار گیرد بطور مثال در روانشناسی جدید این مسئله مطرح است که فردی می‏ تواند قدرت ایجاد اضطراب را در فرد مخاطب خود از طریق نشان دادن عکسی به او و ایجاد خیالات در وی، بوجود آورد. از طرفی نمی‏ توان گفت: یک پهلوان همواره از همه قویتر است چون هنگامیکه در مقابل یک پهلوان قوی‏ تر از خودش قرار گیرد. در زورآزمائی بین دو پهلوان فرد قویتر بدون معطلی فرد ضعیف را بر زمین خواهد زد بدین معنا که اگر قصد بر زمین زدن پهلوانی بطور ناخودآگاه را داشته باشد. فرد دیگر مانع این کار خواهد شد و رقیب را بر زمین خواهد زد ولی ممکن است در تقابل با شخص دیگری که کم زورتر است و قدرت زمین زدن رقیب را ندارد بتوان وی را بر زمین زد و او را تحت کنترل در آورد. بنابراین افراد حتماً بر حسب ظرفیت روحی - ذهنی مختلف هستند و آن کسی که قصد ا ثرگذاری روی شخص را دارد. باید قدرت بیشتری داشته باشد چون ضعیفتر نمی ‏تواند قویتر از خود را کنترل کند. اسمی را که یک ساحر برای ایجاد سحر می‏ نویسد متناسب بوده با ظرفیت مخاطب خود و مطلق نمی‏ باشد، لذا هر کسی را نمی‏ تواند مسحور خود کند. اسمی را که می‏ نویسد همانند همان تمحّضی است که از سوی فردی که ایجاد اضطراب می ‏کند و می‏ تواند قلوب دیگران را تحت تأثیر قرار دهد اعمال می ‏شود. باید ملاحظه کرد که افراد دارای چه قدرتی می‏ باشند؟ هر اسمی بر هر کسی نمی‏ تواند غلبه پیدا کند.

در جوامع هم وضعیت به همین صورت می ‏باشد. لذا یک دسته از سحرهای سابق برای یک جامعه کارآمدی ندارد و سطح توسعه روحی و ذهنی آنها - اگر چه در بلاد کفر باشند خیلی بالاتر از تأثیرپذیری از اینها می ‏باشد. لذا این عده کار ساحرین را غیر واقعی می‏ دانند چون بر روی خودشان اثر ندارد. امّا غافل از این هستند که اینها در درون خود اثرهایی دارد. در روند تاریخ ملاحظه می ‏شود که افعال هندی‏ ها برای یک دوره خاص بوده و اکنون که دو هزار سال از آن زمان گذشته است نمی ‏توان قائل به کارآمدی آنها شد. بله جامعه ‏ای که در دو هزار سال قبل زندگی می‏ کرده حتماً تأثیر پذیر است امّا جامعه ‏ای که در صد سال قبل زندگی می ‏کند ا ینها را بی‏تأثیر می‏ داند.

7 - جهت کمال، فارق بین سحر با ابزار پرورشی فرد و جامعه

توهمات حتماً اثر داشته ولی منتج، اثر، نحوه و قاعده ‏مندی آن با مرحله تکاملی متناسب می ‏باشد نمونه آن در حال حاضر فیلم می ‏باشد. یک هنرمند یا گروه هنری ‏ای که فیلم می ‏نویسند سعی در تحریک جامعه دارند یعنی می ‏خواهند احساسی را که در جامعه وجود ندارد ایجاد کنند و یا یک حساسیت را تقویت نمایند و به رتبه بالاتر ارتقاء دهند. این واقعیت می‏ تواند در جهات مختلف صورت گیرد. امّا چرا اسم این گونه موارد را خرافه نمی ‏گذاریم؟ چرا چنین ابزاری، منشاء رفتار اثرند؟ در نظام دادن به اخبار گاهی می ‏گویند. خبر برای گزارش دادن از یک واقعیت است. ولی گاهی است که این حرف از شوخی ‏های دنیا محسوب می ‏شود و خبر برای ایجاد حادثه دانسته می ‏شود و اخبار واقعه بی‏ معنا پنداشته می‏ شود. اگر برای ایجاد حادثه باشد - چون خبر دارای نظام می ‏باشد – می ‏توان آنرا سحر با کلمات نامید که البته این سحر باید با ظرفیت تکاملی جامعه متناسب باشد. بهرحال اگر تصرف در نفوس شاخصه سحر باشد هنگامی که این تصرف در جهت غیر تکامل بکار رود حتماً سحر خواهد بود اگر در جهت کمال باشد دیگر لقب سحر ندارد و به آن ابزار پرورش گفته می ‏شود. یعنی اگر در جهت تکامل بوده و به صورت منطقی با تکامل ارتباط داشته باشد به آن سرپرستی تکامل گفته می ‏شود. البته ما تکامل را فقط الهی دانسته و صورت غیر الهی آنرا توهم می‏ دانیم. اصولاً کسی که خدا را در عرصه دنیا نمی ‏بیند حتماً دچار توهم و خیال شده است. چون ما نسبت به این واقعیت، تردیدی نداریم که همه دنیا با همدیگر در حال تسبیح و تحمید و تکبیر خدا می ‏باشند لذا معنا ندارد که آن اعتقاد را توهم ندانیم.

1-7- هر امر معقول امّا غیر مشروع، صورت دیگری از خرافه

از اینرو در مقابل صحیح دانستن واقعیاتی که در جامعه وجود دارد و موهوم و خرافه دانستن چیزهایی که واقعیت نداشته و مردم به آنها گرایش دارند باید گفت: هر امر معقول غیر مشروعی خرافه است گرچه ریاضی، شیمی، فیزیک، علوم کیهانی و... باشد از نظر ما تمام اموری که نتوان ارتباط آنها را با شرع مقدس تمام کرد بی ‏ارزشند امّا اگر نسبت آنها با آخرت معلوم شده باشد یک کلمه آن از بین رفتنی نخواهد بود. در صورت الهی شدنِ نسبت علوم به مقاصد و مبانی آنها، قطعاً مذاکره در چنین علومی ثواب مباحثه در فقه را خواهد داشت و قطعاً در فیزیک، شیمی و حین انجام کار آزمایشگاه این ثواب را بهمراه داشته بعنوان خدمت به ولیّ الله اعظم‏علیه السلام محسوب می ‏شود. در آخرت هم تمامی اینها ثبت خواهد شد و چیزی از آن ضایع نمی‏ شود.

1-1-7- تعریف «صحت» شی‏ء به «حقانیت» آن

امری که حقیقی باشد خرافه نیست و امری که حقیقی نبوده اگر چه واقعی باشد خرافه هست. حقیقی بودن امور به محور حقایق تعریف می ‏شود و باید به خدای متعال منسوب باشد و اگر این نسبت به حجیت رسیده باشد خرافه نیست. لذا «حق و باطل» با «صحت و فساد»، ارتباط غیر قابل انفکاک دارد و در برابر صحیح و غلط، حق و باطل می ‏باشد. چیزی که حق نباشد خرافه بوده و چیزی که حق باشد غیر خرافه است.

در مورد امور کفرآمیزی که به نظر می ‏رسد. در دنیای کفر پایه و اساس علمی ندارد باید بیان کرد که حتماً بین آنها یک نحوه نسبت می‏ باشد. بله ممکن است گمانه فوق در دستگاه منطق صوری برهانی نباشد. ولی در دستگاه منطقی خودشان حتماً قابل تعریف است. از اینرو اگر ایشان اصلی را در مورد روانشناسی بگویند بعداً می‏ توانند اثر آنرا در فیلم ظاهر کنند. اصولاً ایشان چنین اموری را قابل کنترل می ‏دانند. اینها مطالبی است که در تحقیق میدانی باید جواب دهد. دنیای علم زمانی به ارائه یک تئوری می ‏پردازد که آنرا در تحقیق میدانی مورد دقت قرار داده و جواب لازم را از آن تحقیق گرفته باشد. در عین حال ممکن است در یک فرضیه قائل شوند که می‏ توان فرضهای متعددی را که آزمون نشده ‏اند بعنوان مقدمات یک تئوری قرار داد. ولی حتی یک رمان را اگر توسعه یافته هم باشد زمینه ساز فرض تحلیل روانی می ‏دانند، مثلاً شخصی یک داستان وحشتناک یا بهجت ‏انگیزی را به صورت قصه می‏ نویسد. امّا این امر از نظر آنها خرافه نیست چون می ‏گویند خود شخص داستان نویس برای روانپزشک قابل مطالعه می‏ باشد. لذا با طرح سئوالاتی از این قبیل که چرا این خیالات را نوشته با چه حالتی و با چه قصدی چنین کاری کرده است می ‏گویند این، رفتاری واقعی است چون چنین امری واقعیت پیدا کرده است که این شخص توانسته است اینها را بنویسد، از اینرو آنها قائل می ‏شوند که این واقع را می‏ توان تحلیل کرد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۲
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۳:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۲۳
0
0
سلام لطفا منابع مورداستفادتون روذکرکنید اگرامکانش هست
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین