کد خبر: ۷۵۰۶۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:

ضربه آخر

وقتي منابع غربي مي گويند، آمريكا، اسراييل و دوستان اروپايي شان «تاثيرگذاري بر جدول رويدادهاي سياسي» در ايران را مهمترين اولويت خود قرار داده اند، مقصودشان چيست؟ يا وقتي، مايكل هايدن رييس سابق سيا به صراحت اعلام مي كند بهترين گزينه در مقابل برنامه هسته اي ايران براي آمريكا بازسازي فتنه 88 است دقيقا به چه چيزي اشاره دارد؟ يك نمونه ديگر، وقتي ديويد پترائوس رييس سيا در سنا به نمايندگان آمريكايي مي گويد كاخ سفيد كارهايش را كرده و منتظر است ببيند تحريم ها چه تاثيري بر داخل ايران خواهد گذاشت، از كجا مي توان فهميد غرب دقيقا منتظر چه چيزي است؟
تا پيش از سال 88 آمريكايي ها و ديگر دوستانشان چندان علاقه اي به اظهار نظر علني درباره وقايع داخلي ايران نداشتند. عمليات پنهان، تلاش براي شبكه سازي و گسترش ابزارهايي كه به خيال آنها مي توانست پيامشان را به مردم ايران برساند، فعاليت هايي موثرتر قلمداد مي شد. اما از سال 88 به اين طرف رويه عوض شده و دو اتفاق مهم رخ داده است:
اول- غربي ها دريافته اند محيط سياست داخلي در ايران بسيار پيچيده است و آنها چيز زيادي درباره آن نمي دانند و لذا ارزش دارد كه روي شناخت اين محيط سرمايه گذاري كنند چرا كه نهايتا هر اتفاقي كه بنا باشد يك تغيير بنيادين در ايران بوجود بياورد در داخل شكل خواهد گرفت.
دوم- طرف غربي فعال كردن عوامل سياست داخلي ايران در ايران و تبديل كردن هدف هاي خود به اهداف گروه هاي سياسي در داخل را مهم ترين اولويت خود قرار داده است. هفته گذشته گزارشي وجود داشت كه نشان مي داد افسر رابط امور ايران در پايگاه نظامي بگرام افغانستان -كه يكي از مهم ترين پايگاه هاي عمليات اطلاعاتي آمريكا عليه ايران است- گفته است هيچ چيز براي آمريكا بهتر از اين نيست كه سياسيون در ايران همان هدف هايي را پي گيري كنند كه آمريكا به دنبال دست يابي به آنهاست ولي تصور كنند كه در حال پي گيري هدف هاي خودشان هستند.
در كنار اين دو اصل كلي، اصلا دشوار نيست كه تلاش هاي آمريكا براي ارتباط گيري گسترده تر با محيط داخلي ايران از سال 88 به اين طرف را فهرست كنيم.
اول- آمريكايي ها در اين مدت تلاش فراواني براي بازنويسي نسخه فتنه 88 و پيراستن آن از عيب هايي كه تصور مي كنند باعث مرگ آن در آن سال شد كردند اما به دليل از هم پاشيدگي جبهه داخلي فتنه و بي علاقگي بسيار شديد مردم به سرنوشت كساني كه تصور مي كردند ملت فدايي آنها هستند، عملا اين نسخه لااقل در آستانه انتخابات مجلس مجال اجرايي شدن نيافت و ظاهرا بنا شده اين انتخابات به عنوان يك مرحله واسطه در نظر گرفته شود كه در آن اصولگرايان به جان هم مي افتند و راه را براي بازگشت جريان فتنه در انتخابات سال 92 هموارتر مي كنند.
دوم- كاخ سفيد در دو سال اخير انرژي بي سابقه براي توسعه دسترسي خود به مردم ايران صرف كرده است. راه اندازي يك سايت اينترنتي به عنوان سفارت مجازي اين كشور در ايران (كه البته براي فتحش حتي نيازي نبود از ديوار آن بالا بروند) و بعد سر دادن شعارهاي عجيب و غريب و صرف بودجه هاي كلان براي توسعه اينترنت در ايران (بخوانيد جاسوسي اينترنتي از كاربران ايراني)، و آخر از همه مخاطب قرار گرفتن مكرر مردم ايران از سوي مقام هاي غربي طوري كه گويي اين مردم فراموش كرده اند كه همين مردان شيك پوش و زنان بزك كرده، چگونه هيولاوار در اتاق هاي در بسته شبانه روز در حال توطئه عليه آنها هستند.
سوم- در كنار اين دو مورد، آمريكايي ها سعي كرده اند در همان حال كه با رضايت تشديد شكاف ميان اصولگرايان درون كشور را تعقيب مي كنند، تلاش براي ايجاد پيوند ميان گروه هاي مختلف اپوزيسيون در خارج از كشور و همچنين برقرار كردن كانال هاي ارتباطي آنها با داخل را تشديد كنند. برگزاري پي در پي كنفرانس هايي كه در آن جوجه روشنفكرها كنار تروريست ها نشسته اند و به اسراييلي ها و آمريكايي ها درس پس مي دهند نشان مي دهد براي آمريكا بسيار مهم است كه به جبهه بي در و پيكر اپوزيسيون سر و ساماني بدهد و و آنها را براي روز مبادايي كه خودش هم نمي داند كي از راه خواهد رسيد مهيا نمايد.
چهارم- و آخر از همه، بايد از تلاش بسيار نمايان غربي ها براي بحراني كردن روابط مردم و نظام در ماه هاي گذشته هم چيزي بگوييم. زماني آمريكايي ها در اين باره كه بگويند هدف تحريم هاي آنها مردم ايران است، بسيار احتياط مي كردند و همواره تاكيد داشتند كه تحريم ها به نحوي سازماندهي مي شود كه هوشمند باشد و به مردم عادي درايران آسيب نرساند. اكنون اما آن ملاحظه كاري كنار گذاشته شده است. نه آمريكايي ها و نه بويژه اسراييلي ها هيچ در اين باره كه بگويند اولا اين بار هدفشان از تحريم تغيير رژيم است نه برنامه هسته اي و ثانيا در اين تحريم ها مستقيما زندگي مردم را هدف قرار داده اند احتياط نمي كنند. دقيق اگر باشيم اين هم يك مدل از ارتباط گيري با مردم ايران است. ارتباط از طريق فشار با اين توهم كه مردم ايران متوجه نخواهند شد كه چه كسي براي به هم ريختن زندگي آنها تلاش مي كند و كدام طرف خود را به هزار مشقت انداخته است تا در معيشت مردم خلل و نقصاني وارد نشود.
يك بار ديگر اين سوال را بپرسيم. آمريكا در محيط داخلي ايران به دنبال چيست؟ به نظر مي رسد بعد از 3 دهه غربي ها به خوبي اين نكته را دريافته اند كه حريف اصلي آنها در ايران مردم هستند، مردمي كه هر گاه حس كرده اند كسي درون حاكميت قصد وادادن و امتياز دهي به دشمنان آنها را دارد در كنار گذاشتن او ترديد نكرده اند. از ديد آمريكايي ها مردم ايران بايد يك دهه قبل همه سكولار مي شدند و حداكثر چند سال بعد از آن هم يا نظام را كنار مي گذاشتند يا آن را وادار مي كردند در اصلي ترين برنامه ها سياست خارجي و امنيت ملي خود تجديد نظر كنند. اكنون و پس از يك دهه چيزي كه مي بينند اين است كه نه فقط مردم ايران سكولار نشده اند و دلبستگي آنها به انقلابي كه اكنون در حال درنورديدن مرزهاي خاورميانه است كمتر نشده، بلكه تنها اتفاقي كه افتاده اين است كه سكولارهاي ايراني يا به همراه همسر محترمه در حصر خانگي هستند و مردم براي سرنوشت آنها تره هم خرد نمي كنند يا اينكه در اين كشور پهناور يك وجب جا هم براي آنها نبوده و به ناچار به آغوش بزرگترها و كارفرمايانشان در اروپا و آمريكا بازگشته اند و از پشت كيبرد عليه نظام جمهوري اسلامي سرسختانه مبارزه مي كنند!
انتخابات مجلس نهم در ايران آزموني است براي اينكه يك بار ديگر به آمريكايي ها و به همه كساني كه آشكارا مي گويند مهم ترين اولويتشان متوقف كردن ايران است بفهماند، معقول ترين كار براي آنها اين است كه از سر راه اين ملت كنار بروند والا جز اينكه بي آبروتر از اين شوند كه هستند، اتفاق ديگري نخواهد افتاد.
اكنون نگاه همه جهان به ايران است. مردم منطقه خاورميانه كه بار گران خروش عليه ديكتاتورها را بر دوش مي كشند چشم دوخته اند كه ببينند ملت ايران چگونه به آنها دلگرمي مي دهد. دشمني هم كه اين اواخر عجز و ناتواني اش او را به گسيل كردن تروريست به خيابان هاي تهران واداشته در انتظار است تا ميزان تاثر فشارهايش بر مردم ايران را بسنجد.
آمريكايي ها البته اينقدر باهوش نيستند كه بتوانند پديده هاي سياسي بزرگ در ايران مانند انتخابات يا راهپيمايي هاي ميليوني را درست تفسير كنند اما بدون شك همان درك ابتدايي كه اغلب از اين تحركات بزرگ به دست مي آيد را در ارزيابي هاي خود به طور كامل لحاظ مي كنند.
توان آمريكا براي اعمال فشار بر ايران اكنون به سقف رسيده است و همانطور كه تحليلگران غربي به صراحت گفته اند همه گزينه ها مصرف شده و حقيقتا گزينه جديدي وجود ندارد. تنها كاري كه پس از اين از دست آمريكايي ها بر مي آيد همانطور كه پترائوس گفته اين است كه بنشينند و نگاه كنند. مردم ايران يك بار در راهپيمايي 22 بهمن نشان دادند كه خوب مي دانند چگونه بايد در چشم دشمن خار فرو كرد، و حالا در انتخابات مجلس آن كار عظيم را به فرجام خواهند رساند. بدون شك، اگر ارزيابي غربي ها روز 13 اسفند اين باشد كه در اعمال فشار بر مردم ايران و تغيير ديدگاه هاي آنها هيچ توفيقي به دست نياورده اند، پروژه فشار به آخر خط خواهد رسيد و پس از آن گشايشي وجود خواهد داشت كه از هم اكنون حدس زدن ابعاد آن حقيقتا ناممكن است. از زدن اين ضربه آخر دريغ نبايد كرد.
مهدي محمدي

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
س
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۱:۴۸ - ۱۳۹۰/۱۲/۱۱
0
0
تحلیل جالبی بود ولی از گزینه جنگ و حمله نظامی که امریکا پیوسته بوسیله آن ایران و رهبری نظام را تهدید نموده وهر از چند گاهی ،بتابیر خودش آنرا بعنوان لو لو وجنگ روی میز میگذارد . نامی نیاوردید البته با شما کاملا موافقم که امریکا بهتر از همه ما میداند که حریف اصلی آنها در ایران مردم هستند.
بنابر این هرگز نخواهد توانست از طریق جنگ و برخورد نظامی هم به اهدافش برسد و لاجرم دست از پا دراز تر به امید احیاء فتنه وفتنه های جدیدتر است. مرگ بر امریکا
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین