کد خبر: ۷۴۶۳۱۲
تاریخ انتشار:
بررسی آخرین تحولات افغانستان از زبان سفیر اسبق ایران در این کشور

آمریکا، مردم افغانستان را طعمه اهداف خود کرد

اوضاع افغانستان هنوز بعد از چند دهه جنگ داخلی و مبارزه با اشغالگران خارجی متلاطم است.

گروه بین الملل: اوضاع افغانستان هنوز بعد از چند دهه جنگ داخلی و مبارزه با اشغالگران خارجی متلاطم است. پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR هم‌زمان با سالگرد تهاجم نظامی آمریکا به این کشور در گفتاری از آقای ابوالفضل ظهر‌ه‌وند، سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در افغانستان به بررسی موضوع خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان پرداخته است.

به گزارش بولتن نیوز، خروج یا اخراج آمریکا از افغانستان؟ جامعه‌ی جهانی در حال بررسی است که این قضیه خروج یا اخراج ‌بود، یا تغییر وضعیت از فاز نظامی به فاز امنیتی. در وضعیت فعلی همه‌ی طرف‌ها اذعان دارند که خروج یا فرار نظامی آمریکا از افغانستان افتضاح سیاسی است و حتی با شکست ویتنام هم قابل مقایسه نیست. در ویتنام آمریکایی‌ها با جامعه‌ای مواجه بودند که مقاومت می‌کرد؛ امّا ارتش آمریکا در افغانستان با مقاومتی مواجه نشد، بلکه مورد استقبال قرار گرفت و برخی به وعده‌های آمریکا امید بستند، انعطاف نشان دادند و به آمریکایی‌ها اعتماد کردند تا شاید افغانستان از آن دور باطلِ بحرانی که چند دهه با آن مواجه بود، خارج شود و تغییر وضعیتی به‌وجود بیاید؛ حتی در این مسیر با آمریکایی‌ها همکاری و کاپیتولاسیون را امضاء کردند؛ توافق‌نامه‌ای استراتژیک و بسیار قوی که آسمان و زمین افغانستان را به‌طور کامل به آمریکایی‌ها واگذار کرد. طبق این توافق‌نامه هواپیماهای مسافربری افغانستان و کشورهای دیگر حق ورود به ارتفاع ۹ هزار پا به بالاتر را نداشتند. آمریکایی‌ها در طول این سال‌ها، هر جنایتی که از دستشان برآمد، علیه غیرنظامیان و مردم افغانستان انجام دادند.

آمریکایی‌ها در ویتنام بعد از فرانسه به‌طور مستقل خودشان وارد جنگ شدند و ادامه‌ی حضور فرانسوی‌ها را تکمیل کردند. درحالی‌که در افغانستان ۴۷ کشور آمریکا را برای دولت‌‌سازی و ملت‌سازی همراهی ‌کردند. ظاهر قضیه این بود، امّا در عمل امروز نه اثری از دولت هست، نه اثری از ملت!

آمریکا در افغانستان ضربه‌ی حیثیتی و اعتباری خورد و افغانستان یکی از مصادیق بارز افول قدرت نرم آمریکاست. آمریکایی‌ها فریب‌کارانه به افغانستان آمدند و هدفشان اساساً بهبود وضعیت مردم افغانستان نبود، بلکه اهداف منطقه‌ای داشتند. آن‌ها می‌خواستند با ویران‌سازی منطقه و ایجاد زمین سوخته و تغییر ژئوپلیتیک منطقه، موقعیت جهانی خودشان را بازیابی و بازسازی کنند. آن‌ها همیشه خیلی صریح گفته‌اند که سه تهدید معتبر (ایران، روسیه و چین) در آسیا دارند. هیچ اِبایی هم از گفتن آن ندارند.

در واقع، شکست آمریکا در افغانستان بازتاب شکست او در غرب آسیاست؛ امّا سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که آیا این اخراج کامل آمریکاست و یا بخشی از آن دارد خارج می‌شود و بخش دیگرش برای ادامه‌ی بازیگری حفظ می‌شود و برنامه دارد؟

جفا، فریب‌کاری و خیانت‌هایی که آمریکایی‌ها به افغانستانی‌ها کردند باید در رفتارشناسی ایالات متحده در محیط بین‌الملل از جمله در منطقه‌ و محیط داخلی ما مورد بررسی قرار بگیرد. نخبگان سیاسی‌ افغانستان همه جوره به آمریکا امید داشتند و دل بستند، ولی آمریکا به آن‌ها خیانت کرد. خاطرم هست وقتی من به‌عنوان سفیر جمهوری اسلامی در افغانستان، در موضوع توافق‌نامه‌ی استراتژیک آن‌ها با آمریکا موضع‌گیری کردم، تا مرز اخراج من جلو رفتند. رئیس مجلس به من گفت شما مداخله کردید. بنده گفتم این مداخله نیست؛ چون ایران ۹۲۰ کیلومتر مرز با شما دارد و عقد چنین توافق‌نامه‌ای می‌تواند اثر منفی روی ترتیبات امنیتی منطقه‌ بگذارد و این به ضرر منافع ملی ماست. من از منظر منافع ملی کشور خودم دارم می‌گویم که این توافق‌نامه‌ی شومی است.

بعد هم که روس‌ها موضع‌گیری کردند، آقای کرزای فهمید که اشتباه کرده است و بند ۴ توافق‌نامه‌ی امنیتی را امضا نکرد؛ امّا متأسفانه این‌قدر امید به آمریکا و نفوذ آن‌ها در حلقه‌های روشن‌فکری بالا بود که همین افرادی که الان به این ورطه افتادند، دوباره در دوره‌ی آقای اشرف غنی بند ۴ توافق‌نامه را امضا کردند و عکس دسته‌جمعی هم گرفتند!

جفای آمریکایی‌ها به مردم افغانستان نشان داد که آن‌ها افغانستانی‌ها را طعمه‌ی اهداف خودشان کردند که این بزرگ‌ترین جنایت علیه بشریت است، چراکه اعتبار ساختار حکومت افغانستان را در توافق‌نامه‌ی دوحه کاملاً از بین بردند و به کسانی که خودشان آن‌ها را متهم به تروریسم می‌کردند، مشروعیت دادند و توافقات محرمانه بستند. حیثیت این ساختار را هم در منظر مردم از بین بردند؛ یعنی مردم دیدند که این ساختار هیچ‌گونه قدرتی در مقابل آمریکایی‌ها ندارد؛ چون روی آن پنج هزار زندانی ایستادگی کردند، ولی جواب نداد و با فشار مجبور شدند که آن‌ها را آزاد کنند و در فاز دوم هم گفتند که باید هفت هزار نفر را آزاد کنید!

اتفاق بعدی که ساختار دولت را کاملاً فشل کرد و از کار انداخت، روی کار آوردن آقای اشرف غنی در دور دوم بود. انتخابات را کاملاً ضعیف برگزار کردند به‌طوری که از پانزده میلیون واجد رأی، دو و نیم میلیون مشارکت کردند و از این دو و نیم میلیون، آقای غنی بعد از چند ماه فقط نهصد هزار رأی کسب کرد. در واقع، آن‌ها با این کار اعتماد و اعتبار این ساختار را زیر سؤال بردند تا جایی که آقای عبداللّه و آقای اشرف غنی در یک زمان گفتند ما هر دو رئیس‌جمهوریم! این همان دموکراسی آمریکایی بود که می‌خواستند دولت‌سازی و ملت‌سازی کنند، ولی در واقعیت این شد.

نکته‌ی درخور توجه دیگر اینکه وقتی سی سال پیشِ افغانستان را با الأن مقایسه می‌کنیم، می‌بینم که اتفاقی نیفتاده است. آمریکایی‌ها آن‌طوری که در گزارش‌هایشان گفته‌اند، در این بیست سال بیش از ۸۰۰ میلیارد دلار، مستقیم هزینه کرده‌اند. رقمی حدود ۸۸ میلیارد دلار خرج ارتش افغانستان کردند. حدود ۴۵ میلیارد دلار هم به دولت افغانستان دادند؛ حال سؤالی که در اینجا مطرح است اینکه با بقیه چه کردند؟ در حقیقت، هیچ‌کاری برای کشور افغانستان نکردند!

از طرف دیگر، افغانستان از حیث منابع و معادن، کشوری است که روی گنج خوابیده است. به جرئت می‌توان گفت که ایالات متحده با این مساحتش نمی‌تواند با ذخایر معدنی موجود در افغانستان هماوردی کند! امّا چنین کشوری حدود شصت هفتاد درصد زیر خطّ فقرند. این‌ها تمام جرائمی است که می‌شود برای آمریکا عنوان کرد.

از این بدتر، آن‌ها ساختار سیاسی را آلوده کردند و هر کس را که خواستند، خریدند؛ حتی نخبگان جهادی این کشور هم به‌نوعی سر سفره‌ی آمریکا و انگلیس و بقیه کشورها نشستند و اجازه دادند که این کشور را شخم بزنند. آمریکایی‌ها فریب‌کارانه زمان و فرصت را از کشورها می‌گیرند و بعد آن کشور را ویران می‌کنند.

هیچ کشوری نمی‌تواند امنیت خودش را از بیرون تأمین کند. صلح تقدیم‌کردنی نیست و نمی‌شود آن را گدایی کرد. باید روی ظرفیت‌های داخلی متمرکز شد. وظیفه‌ی نخبگان سیاسی افغانستان گفتن این نکته بود. باید می‌فهمیدند که آمریکا دارد زمان را می‌سوزاند و امید واهی می‌دهد تا افغانستان به دوران قبل بازگردد. بعد هم به دولت بی‌اختیار گفتند برو با طرفی که تو را مشروع نمی‌داند، مذاکره کن؛ حتی این‌قدر عقلانیت سیاسی نبود که بگویند فهرست مطالبات تو با فهرست طرف مقابل در دو جهت کاملاً متفاوت است. تو می‌خواهی از آتش‌بس شروع کنی و او دارد از تسلیم صحبت می‌کند. آتش‌بس نقطه‌ی پایانی است. به همین خاطر این‌ها نتوانستند به‌ فهرست مشترک برسند. به‌جای اینکه شورای رهبری و شورای‌عالی دولت را شکل دهند، راهی دوحه شدند.

آمریکایی‌ها دنبال این بودند که در این منطقه مؤلفه‌های قابل استفاده‌شان را با پاکسازی قومی شکل بدهند، ولی فقط توانستند ۲۵۰ هزار نفر را با خود همراه کنند. ۱۱۰ هزار نفر از این افراد را خارج کردند، امّا بخشی از آ‌ن‌ها را در داخل نگه داشتند. ما مؤلفه‌های ژئوپلیتیکی‌مان روشن است. کشورهای این منطقه متأثر از تاریخ و فرهنگ فارسی هستند و با گفتمان انقلاب اسلامی کاملاً آشنایند. آن‌ها مجاهدینی بودند که به جنگ‌سالار تبدیلشان کردند و امروز دارند آن‌ها را از صحنه پاک می‌کنند.

امّا آمریکا کجا ضربه خورد؟ به اعتقاد من در افغانستان نبود، بلکه در سوریه و لبنان و یمن ضربه خورد. مدافعین حرم کمر آن‌ها را شکستند و مجبور شدند بساطشان را جمع کنند. جریان مقاومت و مدافعین حرم بزرگ‌ترین کاری که انجام دادند این بود که مقاومت را به ژئوپلیتیک مقاومت تبدیل کردند. ما امروز از تنهایی استراتژیک درآمدیم؛ یعنی امروز کسانی با ما هستند که در تهدیدات و فرصت‌ها با ما هم‌راستایی دارند.

ما باید به‌سمت اخراج کامل آمریکایی‌ها از منطقه برویم. در مجموع، افغانستان وارد دور جدیدی از بحران‌شده، امّا باید جزئیات روش و اقدامات آمریکا را بیشتر مورد بحث کارشناسی قرار بدهیم و واکاوی و اطلاع‌رسانی کنیم. این اتفاقات تجربه‌ای برای همه است که بدانند آن‌هایی که به غرب امید دارند و دل می‌بندند و ظرفیت‌های داخلی را زیر پا می‌گذارند، نتیجه‌اش می‌شود شرایطی که در افغانستان پیش آمد.

منبع: Khamenei.ir

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین