کد خبر: ۷۳۰۸۹
تاریخ انتشار:
نگاهی به فیلم «من همسرش هستم» به کارگردانی مصطفی شایسته

فیلمفارسی به شیوه مدرن

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر بولتن نیوز؛ فیلم «من همسرش هستم» نیز تجربه ای از یک کارگردان تازه وارد است که قصد بیان یک فضای عاطفی در فیلم خود را داشته است. این که کارگردان تا به کجا توانسته تعادل این روایت عاشقانه و دوست داشتن را بر داستان استوار کند،بحثی است که زاویه دید وی را نسبت به یک موضوع عاطفی آشکار می کند. شهلا (نیکی کریمی) و همسرش امیرحسین (مصطفی زمانی) دچار یک روزمرگی شده اند که بر روند عاطفی و نبود عشق در زندگی آنان موثر واقع شده است. امیر حسین پزشک جراحی زیبایی پلاستیک و شهلا یک زن کدبانو و وفاداراست که حالا از علاقه همسرش نسبت به منشی مطب آگاه شده است. قصه در این کش و قوس این عواطف و حسادت ها تا جایی ادامه پیدا می کند که به یک انتقام می رسد؛انتقامی از سوی شهلا که از نظر خودش چندان هم اهل تلافی و انتقام جویی نیست. رسیدن به داستانی عاشاقانه که حرف تازه ای برای گفتن داشته باشد،در این دروه و زمانه کار ساده ای نیست. داستان این فیلم در حقیقت به صورت بسته ای شیک و تر و تمیز به بیننده ارائه می شود که فقط یک وجه بصری را در نظر گرفته است.این وجوه بصری البته شاید برای کارهایی که آنها را عاشقانه یا وفادارانه می نامیم،ضروری به نظر برسد.


نکته مهم اینجاست که تکرار بیش از حد این گونه داستان ها در عوض آن که تغییر ذهنیتی در مخاطب ایجاد کند،باز هم روایتگر فضایی تصنعی شده است. در این فیلم از شخصیت دوست و رفیق و حتی کودکان نیز برای ابراز نیت اصلی فیلم استفاده شده است ولی آنچه که به دست آمده تنها یک فلاش بک ساده و بی رمق است. این گونه داستان ها – که اتفاقا به واسطه روزمرگی های موجود در جوامع باب روز هستند- معمولا به یک غافلگیری نیاز دارند که در سکانس های این فیلم نیز اثری از آن ها وجود ندارد. حضور آن دو کودک (برنا وآبان) تا حد بسیاری به روند ماجرا کمک رسانده است و نمادی بوده از تشنجی که در اختیار نگاههای تماشاگر قرار می گیرد. این تشنج و تاثیر کودکان از دنیای اطراف خود به واقع نشانه گیری خوبی بوده است که متاسفانه در لابه لای داستان اصلی از دست رفته است. فارغ از بازی بازیگران،تاثیر خاصی از شخصیت ها دیده نمی شود که به دنبال آن تفسیری هم درباره اش بیان شود. شخصیت ها گاهی اوقات فقط در داستان حضور دارند که تکمیل کننده بخشی بی رمق از پیشرفت قصه باشند.


اگر قصد سازنده بر این مبنا بوده که فقط یک اثر را خلق کند تا شروعی برای کارگردانی وی باشد که طبعا بحثی برای آن در میان نیست اما اگر بخواهد برای این داستان دلیلی را ذکر کند می توان گفت اشتباهی بزرگ صورت گرفته است. این فیلم به واقع حرف تازه ای برای گفتن ندارد و اصل ماجرا از همان ابتدا قابل حدس است. یک نتیجه گیری کلی از ساخت و نمایش این گونه فیلم ها به دست می آید که آن هم در یک نگاه تکراری نسبت به یک موضوع گنجیده است. گویا فیلمسازان و نویسندگان اکنون دیگر روش های تازه ای را برای بیان دیدگاه خود در نظر نمی گیرند و تماشاگر بینوا نیز باید به تماشای این نوع کارها بنشیند. در نهایت این که این فیلم تلاش خود را برای رسیدن به معنا و حتی غافلگیری انجام داده است ولی در پایان به هیچ یک از اهداف خود دست نیافته است. 

فرناز عبادی

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین