کد خبر: ۷۲۸۴۴۹
تاریخ انتشار:
شهاب اسفندیاری در رشته توییتی نوشت:

«با خشم به آینده ننگر»؛ پیشنهادی برای عبور از هراس و تردیدِ رأی دادن

رخدادهای مختلف داخلی و بین‌المللی طی ماه‌های اخیر شاید باعث شده باشد حس تلخ آن صبح فاجعه را فراموش کرده باشیم. آن لحظه‌ی بی‌‌پناهی و بی‌دفاعی. آن لحظه‌ی خوف و هراس. واقعیتِ معادلات زورمدارانه‌ در جهان اما تغییری نکرده است. همان جنایت، هر روز به شکلی، در گوشه‌ای رخ می‌دهد.
«با خشم به آینده ننگر»؛ پیشنهادی برای عبور از هراس و تردیدِ رأی دادن

کرونا و تجلی عقلانیت جمهوری اسلامیگروه سیاسی: شهاب اسفندیاری - رئیس دانشگاه صداوسیما - در رشته توییتی که برای آن دست از افراد مردد در شرکت در انتخابات و کسانی که قصد شرکت ندارند نوشته‌شده، آورده است: صبح آن روز فاجعه که آن خبر شوم را دریافت کردیم، چه حسی داشتیم؟ ۱۳ دی ۹۸ را می‌گویم. اندوه؟ خشم؟ حسرت؟ انتقام؟ احترام برای یک سردار بزرگ؟ همه‌ی این‌ها بود؛ اما یک حس دیگر هم بود که به نظرم در برانگیختن آن حضور تاریخی و حماسی ما کنار هم در مراسم تشییع قطعاً تأثیرگذار بود.

به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت توییتری به شرح زیر است:

مخاطب این رشتو کسانی هستند که قصد شرکت در انتخابات ندارند و یا هنوز تردید دارند.

چند روز بود که فکر می‌کردم چگونه می‌توان با آن حدود ۴۰٪ از هم‌وطنانم که قصد شرکت در انتخابات ندارند و یا آن حدود ۱۰٪ که هنوز تردید دارند سخن گفت. کار سختی است چون از نظر طبقات اجتماعی، گرایش‌های سیاسی، جغرافیای زیست و قومیت و مذهب جمعیت یک‌دست و همگنی نیستند.

هرکدام دلایل خاص خودشان را دارند برای عدم مشارکت. هر کدام دردها و‌ زخم‌ها، نارضایتی‌ها و سرخوردگی‌ها، توقعات و انتظارات خاص خودشان را دارند. چگونه می‌توان همه‌ی آنها را مخاطب قرار داد و گفت‌و‌گویی برقرار کرد؟ شاید با همه‌ی آنها نتوان، اما به گمانم با خیلی‌ها می‌توان.

به نظرم رسیدم باز گردم به یکی از آخرین لحظه‌هایی که با خیلی از آنها با هم بودیم. به آن لحظه‌ای که در کنار هم بودیم و از آن نقطه تلاش کنم برای آغاز یک گفت‌وگو. البته حتی در آن لحظه هم بعضی‌ها نبودند؛ اما خیلی‌ها بودند. خیلی‌ها بودند که من و امثال من انتظار نداشتیم باشند.

صبح آن روز فاجعه که آن خبر شوم را دریافت کردیم، چه حسی داشتیم؟ ۱۳ دی ۹۸ را می‌گویم. اندوه؟ خشم؟ حسرت؟ انتقام؟ احترام برای یک سردار بزرگ؟ همه‌ی این‌ها بود؛ اما یک حس دیگر هم بود که به نظرم در برانگیختن آن حضور تاریخی و حماسی ما کنار هم در مراسم تشییع قطعاً تأثیرگذار بود.

آن حس چه بود؟ یک لحظه انگار بی‌پناه شدیم. یک لحظه انگار بی‌دفاع شدیم. یک نگرانی، یک هراس تهِ دل‌مان دوید. خوفی وجودمان را گرفت. حادثه‌ی کوچکی نبود. گویی تکیه‌گاه یک ملت، یک لحظه بیافتد. واکنش طبیعی‌مان چه بود؟ این‌ که گِردِ هم آییم. کنار هم باشیم. از هم قوتِ قلب بگیریم.

در آن اجتماع عظیم، دوباره خود را یافتیم. جان گرفتیم. فقط یک آیین تشییع نبود. آن مناسک، منبع قدرت ما بود. سوخت واقعی موشک‌هایی که به عین‌الاسد خورد، از آن منبع بود. اگر آن موشک‌ها ارتش یک ابرقدرت را منفعل کرد، به خاطر این بود که آن اجتماعِ عظیم، دشمن را خیره و مبهوت کرده بود.

ترامپ ملعون رفته، اما آیا سایه‌ی تهدید آن دشمن غدار از سر ما کنار رفته؟ آیا ذره‌ای از فشار تحریم‌های وحشیانه آن زورگویان زیاده‌خواه کم شده؟ آیا با آن فرجام برجام و بعد از ترور سردار بزرگ ما برای کسی تردیدی مانده که در جهان «قانون جنگل» حاکم است و زبان بین‌المللی «قدرت» است؟

چند سالی است که آن دشمن غدار با بدعهدی و خباثت ملت ما را در سخت‌ترین فشارها قرار داده. یک لحظه نارضایتی‌ها و اختلافات داخلی را کنار بگذاریم. حتی اگر رفع تحریم را مهمترین اولویت دولت آینده می‌دانیم، آیا جز با «قدرت» می‌توان برای احقاق حق ملت اقدام کرد؟ منبع چنین قدرتی کجاست؟

آیا جز این است که باید دوباره گرد هم آییم و کنار هم باشیم؟ آیا جز این است که باید در اجتماعی عظیم پناهِ هم باشیم و به هم قوت قلب دهیم؟ آیا در این شرایط راهی بهتر از نمایش اقتدار و همبستگی خود طی ساز و کاری مدنی مانند انتخابات سراغ داریم؟

رخدادهای مختلف داخلی و بین‌المللی طی ماه‌های اخیر شاید باعث شده باشد حس تلخ آن صبح فاجعه را فراموش کرده باشیم. آن لحظه‌ی بی‌‌پناهی و بی‌دفاعی. آن لحظه‌ی خوف و هراس. واقعیتِ معادلات زورمدارانه‌ در جهان اما تغییری نکرده است. همان جنایت، هر روز به شکلی، در گوشه‌ای رخ می‌دهد.

آن خشونت‌های عریان و وحشیانه در غزه را همین چندی قبل مگر ندیدیم؟ جیغ و فریاد زنان و کودکان بی پناه در بمباران‌های شبانه را مگر نشنیدیم؟ چه بود واکنش «جامعه‌ی جهانی»؟ پناهی در این عالم جز خودمان داریم؟ هیچ قدرتی جز قدرت برآمده از یک اجتماع عظیم ملی نمی‌تواند مدافع ما باشد.

حتی اگر گِله‌ها و شکایت‌ها داشته باشیم از موانعی بر سر راه شکل‌گیری یک اجتماعِ باشکوه و عظیم، آیا جز به چنین اجتماعی می‌توانیم تصویری از اقتدار خود در برابر این جهانِ بی‌رحم ترسیم کنیم؟ آیا به اندازه‌ی یک رأی هم نمی‌خواهیم در امنیت و رفاه نسل آینده‌مان سرمایه‌گذاری کنیم؟

مسیر هر تحول و گشایش در امور جامعه را از درون آن باید جست. بی‌شک نسل‌ آینده بهتر از ما راه‌هایی برای تعامل و ارتباط و عبور از تنگناها و چالش‌ها خواهند یافت. پس بهتر است نگذاریم آتش خرده‌حساب‌ها، قهرها، کینه‌ها و دعواهای امروز ما، فرصت‌های نسل آینده را بسوزاند. رأی بدهیم.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین