کد خبر: ۶۸۰۹۴۸
تاریخ انتشار:
چرا امام نمیخواست بیعت کند؟

نقد و بررسی رویکرد شریعتی، قابل، صالحی و مطهری در تحلیل هدف قیام عاشورا

مشروعیت‌زدایی از حکومت دروغین یزید از طریق بیعت نکردن با اوست. این رویکرد را پیش از این نیز  از قول علامه عسگری کمی باز کرده‌ام. تنها چیزی که مطلقا امام درمورد آن کوتاه نمی‌آید، سر آن معامله نمیکند و نظرش تغییر نمی‌کند، همین عنصر است.

نقد و بررسی رویکرد شریعتی، قابل، صالحی و مطهری در تحلیل هدف قیام عاشوراگروه دین و اندیشه- جواد درویش: امسال به برکت کرونا، برنامه‌های متعددی بصورت پادکست، کلیپ و حتی برنامه‌های تلویزیونی به عاشوراشناسی پرداخته بودند. من از چندسال پیش در پی سوالات متعدد خودم، سعی کرده بودم دیدگاه‌های مختلف به عاشورا را ببینم. 


به گزارش بولتن نیوز، یک مساله چالشی معاصر درمورد عاشورا، سوال از "هدف قیام امام حسین(ع)" است. آثار قبل از دوره معاصر چندان کاری به هدف امام نداشتند. یا مانند علامه مجلسی موضوع را به قضا و قدر ربط داده و عقل انسان را در فهم هدف قیام سیدالشهدا(ع) ناقص ارزیابی کرده‌اند؛ و یا مانند سید ابن طاووس در لهوف، شهادت را آخرین مرحله سلوک امام و برای لقا الله دانسته‌اند.


اما رویکردهای سیاسی و اجتماعی در تحلیل قیام عاشورا همه برای 100 سال اخیر است. این را "محمد اسفندیاری" که کتابهای ارزشمندی در زمینه عاشورا پژوهی دارد، معتقد است. خود او در کتاب عاشوراشناسی به 7 هدف در میان آثار مختلف اشاره میکند که فقط دوتای آنها جنبه سیاسی دارد. یکی هدف "شهادت سیاسی" که رویکرد دکتر شریعتی به عاشورا است. و دیگری "تشکیل حکومت" که رویکرد صالحی نجف آبادی است.


من براساس رویکردهای مطرح سیاسی معاصر در ارزیابی هدف امام حسین(ع)، 4 هدف را طرح و نقد میکنم و ادعایم براساس مطالعات اندک و ناقص خودم این است که هیچکدام کل حرکت و تاکیدات امام در طول مسیر را پوشش نمیدهد:

1- رویکرد دکتر شریعتی: حرف دکتر شریعتی در "حسین وارث آدم" بطورکلی حول شهادت است. گویی از نگاه او، امام بر حکومت طاغوت فقط با ابزار خون شوریده و از ابتدا هدفی جز شهادت دنبال نمی‌کرده است.


این حرف حقیقتا با بسیاری از صحبتهای امام به ویژه سخنان ایشان در هنگام مواجهه با حر سازگار نیست. امام بارها گفته است که من را رها کنید تا بر گردم. حتی به یمن و مدینه اشاره کرده است.

2- رویکرد احمد قابل: مرحوم احمد قابل دقیقا همین نقلهای امام را برجسته میکند و میگوید امام نه تنها هدف شهادت نداشته بلکه هدف او زنده ماندن بود. ایشان به امید نامه‌ها به سمت کوفه آمد و وقتی فهمید کوفه به او پشت کرده است، برای زنده ماندن میخواست برگردد یا به جایی برود که زنده بماند.


این رویکرد نیز درست نیست. امام اگر فقط میخواست زنده بماند، مثل امام حسن(ع) بیعت میکرد. حتی دقیقا قبل از شروع جنگ، ابن زیاد به عمر سعد میگوید برو یا از او بیعت بگیر یا او را بکش.

3- رویکرد صالحی نجف آبادی: بدون شک کتاب "شهید جاوید" مرحوم صالحی نجف آبادی یکی از کامل‌ترین آثار درمورد قیام امام حسین(ع) است که بحثهای بسیار زیادی را برانگیخته. شرح خوبی از این کتاب، حواشی آن و شرایط نگارش آن را محسن حسام مظاهری ذکر کرده است. این کتاب برای قیام امام، 4 هدف ذکر می‌کند: از مدینه به مکه، هدف امام جلوگیری از جنگ و امکان سنجی تشکیل حکومت است. از مکه تا مواجهه با حر، هدف او تشکیل حکومت بوده، که مهمترین هدفی است که صالحی روی آن تاکید دارد. زمان مواجهه با حر تا شروع جنگ، هدف او صلح شرافتمندانه است. از شروع جنگ در صبح عاشورا، هدف ایشان دفاع افتخار آمیز است.


در اینجا امام یک استراتژیست تمام عیار است که اهداف خود را براساس شرایط مدام تغییر میدهد و چون همه محاسبات او عقلانی است، هیچگاه هدفی همچون شهادت‌طلبی را دنبال نمیکند. این رویکرد هم به نظر بنده قابل نقد است. تغییر مدام اهداف امام و نبود انسجام در انگیزه ایشان، منطقی و معقول نیست. امام یک هدف اصلی داشته (که در ادامه خواهم گفت) اما به فراخور شرایط، تاکتیکهای متفاوتی را اتخاذ کرده است. نباید بین هدف و تاکتیک، خلط کرد.

4- رویکرد شهید مطهری: شهید مطهری در حماسه حسینی، شریعتی و صالحی نجف آبادی را نقد میکند. و چیزی که خودش به عنوان هدف اصلی قیام مطرح میکند، "امر به معروف و نهی از منکر" است.
این هدف به نظر بنده کلی‌گویی است و تکلیف چیزی را مشخص نمیکند. به هرحال امر به معروف هم با رویکرد شریعتی قابل جمع است و هم با رویکرد صالحی نجف آبادی. شهید مطهری باید دقیقتر مشخص میکرد که امر به معروف از چه طریقی؟

اما آنچه به نظر بنده هدف اصلی امام بوده، مشروعیت‌زدایی از حکومت دروغین یزید از طریق بیعت نکردن با اوست. این رویکرد را پیش از این نیز  از قول علامه عسگری کمی باز کرده‌ام. تنها چیزی که مطلقا امام درمورد آن کوتاه نمی‌آید، سر آن معامله نمیکند و نظرش تغییر نمی‌کند، همین عنصر است. امام، هم از تشکیل حکومت منصرف میشود، هم از زنده ماندن صرفنظر میکند، اما هرگز تصمیم اولیه‌اش در مدینه، یعنی بیعت نکردن با یزید، تغییر نمیکند. همچنین ایشان در طی مسیر روی این حرف که " مثلی لا یبایع مثله" به انحاء مختلف تاکید میکند.
اما چرا امام نمیخواست بیعت کند؟
در این مورد قبلا نوشته‌‌ام و بعدا هم خواهم نوشت

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین