کد خبر: ۶۷۹۲۶۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
شعری از افشين علا

به حاكمان عرب در خصوص رابطه با اسرائیل

کانال اشعار و یادداشت های افشین علا شعری را منتشر کرد در اعتراض به روابط کشورهای عربی و اسرائیل که در ادامه متن شعر به شرج زیر است:

به حاكمان عرب در خصوص رابطه با اسرائیلبه گزارش بولتن نیوز، کانال اشعار و یادداشت های افشین علا شعری را منتشر کرد در اعتراض به روابط کشورهای عربی و اسرائیل که در ادامه متن شعر به شرج زیر است:

شيري كه برازنده ي فخر است و مباهات
سيد حسن است آيا يا شيخ امارات؟

اين داده چو قواده به عشرتكده، رونق
آن گشته ولي قائد احرار به شامات

آن پخته سخن گويد با تكيه به قرآن
اين خام ولي چون شتران، حامل تورات

آن لرزه درافكنده به اركان تل آويو
اين با تن لرزان شده پنهان به عمارات

اي شيخ! كني تكيه به قومي كه خداوند
از دوستي اش كرده تو را نهي به آيات؟

اين نهي، نديدي و نخواندي تو به قرآن؟
يا خوانده اي از وحي، فقط لفظ و عبارات؟

هش دار و بپرهيز، از اين غده ي بدخيم
جز ننگ چه بخشيد مناخيم به سادات؟

سيد حسن از چيست كه بي سلطنت و كاخ
خورشيد عرب گشته و حكام چو ذرات

زير قدمش له شده است ارتش صهيون
با آن همه جنگنده و آلات و مهمات

آيا نكني شرم ز لبنان و فلسطين؟
آيا نشنيدي تو ز آيات و روايات؟

ايران چه بدي كرد به اعراب و به اسلام؟
كز كينه ي او كور شدي، كور به كرات!

بحرين و عراق و يمن و شام چرا سوخت؟
در آتش بدخواهي ات اي شيخك بدذات!

آيا نرهاندند نواميس عرب را
سيد حسن و قاسم و ياران ز بليات؟

خنجر زدي از پشت به اعراب و نشستي
با مرتكب آن همه كشتار و جنايات

با قاتل كودك كش صبرا و شتيلا
با جاني نفرين شده در ارض و سماوات

يكباره عقال از سر بي عقل بيفكن
خو كن چو جهودان به عرق چين و كراوات

بيهوده مكش فيل دبي را به رخ اي شاه!
وقتي كه ز سرباز يمن هم شده اي مات

حيثيت خود دادي چون با ثمن بخس
حقانيت فارس شد از خبث تو اثبات

شاهان عرب، طايفه ي لوط و ثمودند
هم بنده ي عزي و منات و هبل و لات

خون عرب است آيا اي مردنمايان!
اين ننگ كه بر دامن تان مانده ز عادات؟

هم قدس ز كف داده و هم مكه و يثرب
جز غرب نداريد دگر قبله ي حاجات

در عقد تل آويو در آييد از اين پس
بوديد چو يك عمر، عيالات ايالات

اي قوم عرب! غيرت اجدادي تان كو؟
بودند نياكان شما اهل فتوحات

تكرار مبادا شود اندوه فلسطين
تا چند برد غرب، از اين منطقه، سوغات؟

دزد است در اين قافله، تا چند تغافل؟
موش است در اين مزرعه، تا چند مماشات؟

تند است چرا اين همه توفان تجاوز؟
كند است چرا اين همه شمشير مجازات؟

خواند همه را قدس به ياري، ز چه خوابيد؟
اقليم عرب گشته چرا خانه ي اموات؟

با اين همه، اي غرب! بپرهيز كه دارد
اين باديه، بس خار مغيلان و نخيلات

دل خوش مكن اي خصم به ويراني بيروت
مكرون! مكن از مكر، گذر سوي خرابات

لبنان نكند روي خود از پارس به پاريس
چون ديده از او خير فراوان، ز تو آفات

سوزنده ي قانا شده دلسوز شهيدان!
غارتگر شبعا شده همدرد جراحات!

اي ننگ به هر كس كه شود خام تو اي خصم
اي واي به شيخي كه كند با تو ملاقات

قوم عرب و اهل خليج كهن فارس
هيهات كه ذلت بپذيرد ز تو، هيهات

آينده از آن يمن و غزه و قدس است
اي غرب به هش باش! رسد روز مكافات...

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
یه ایرانی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۱۶ - ۱۳۹۹/۰۵/۲۸
0
0
احسنت ...
الحق این شعر زاییده فکر هنرمند دین‌داره.
دست‌ مریزاد
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین