کد خبر: ۶۶۶۶۰۳
تاریخ انتشار:
کلیسا درباره حکومت بر اساس وحی و قانون شریعت ادعایی نداشته و ندارد

از حکومت در اسلام تا سیاست در مسیحیت

اساساً در مسیحیت چیزی به نام «حکومت دینی» وجود ندارد وتئوکراسی مسیحی وغربی هرگز به معنای حکومت دینی نیست؛ ولی در اسلام مسأله کاملاً متفاوت است.

گروه دین و اندیشه- بابک امینی: بین «تئوکراسی» (Theocracy) قرون وسطایی که به غلط حکومت کلیسا نامیده می شود، با حکومت اسلامی و نظام ولایت فقیه تفاوت های عمده وجود دارد. برای روشن شدن این مطلب توجه به نکات زیر ضرورت دارد:

 

از حکومت در اسلام تا سیاست در مسیحیت

 

به گزارش بولتن نیوز، اساساً درتفکر رایج کلیسایی حکومت و سیاست از دین جدا است؛ زیرا:

الف) مسیحیت فاقد شریعت و دستور العملی جامع و منسجم درباره حیات سیاسی و اجتماعی بشر است و تعالیم مسیحیت درباره مناسبت اجتماعی از حد چند دستور العمل اخلاقی تجاوز نمی کند.

ب) پاره ای از تعالیم انجیل در طول تاریخ، اندیشه جدایی دین از سیاست را در جهان مسیحیت تبلیغ کرده است؛ در انجیل آمده است که حضرت عیسی به پیلاطس فرمود: «پادشاهی من از این جهان نیست...»؛ و نیز به هیرودسیان می گوید: «مال قیصر را به قیصر دهید و مال خدا را به خدا».

 

از همین رو، می توان گفت بذر اندیشه سکولاریستی و تفکیک دین و دنیا در اندیشه رایج مسیحی نهفته است. البته مقصود از مسیحیت آیین امروز مسیحی است نه تعالیم حقیقی عیسای پیامبر(ع).

 

بنابراین، اساساً کلیسا درباره حکومت واداره امور جامعه بر اساس وحی و قانون شریعت ادعایی نداشته و ندارد. مرجعیت واقتدار کلیسا درپاره ای از امور اجتماعی مانند تعلیم و تربیت و قضاوت و مانند آن نه به معنای حکومت کلیسا در همه ارکان سیاسی و اجتماعی است و نه به معنای دخالت دین در این گونه امور. حکومت نیز همواره در دست پادشاهان بوده است؛ ولی حکومت پادشاه حکومت «خدا بر مردم» (Theocracy) خوانده می شد؛ زیرا معتقد بودند شاه مشروعیت خودرا از خدا دریافت می کند و تنها در برابر او مسؤول است. بنابراین، حکومت خدا بر مردم (تئوکراسی) در اندیشه غربی هرگز به معنای حاکمیت دین و قوانین الاهی نبوده است؛ در حالی که نظام اسلامی یک نظام دینی کامل است که خاستگاه، اهداف، قوانین، شرایط و ویژگی های حاکم و کارگزاران و اصول روابط اجتماعی اش در متن دین ریشه دارد. دین پایه گذار جامعه و تمدنی ویژه است، بر خلاف جامعه مسیحی که میهمان و وارث تمدن روم بود و جز تأیید و پذیرش و هماهنگ سازی خود با آن راهی نداشت.

 

در تئوکراسی قرون وسطایی شعار حاکم این بود که فرمانروا تنها دربرابر خدا مسؤول است نه در برابر مردم. آن هم خدایی که نه شرایطی برای پادشاه مقرر ساخته و نه برنامه ای برای حکومت وی صادر کرده است. این مسأله باعث می شد قدرت نه از طریق نهادهای دینی مهار و کنترل شود و نه از سوی نهادهای مدنی و اجتماعی. در نتیجه به فساد حکومت و سوء استفاده از قدرت می انجامید. در حکومت اسلامی حاکم هم در پیشگاه خداوند مسؤول است و هم در برابر جامعه. مناسبات دولت - ملت در اسلام بر اساس حقوق و وظایف متقابل استوار است؛ ولی در تئوکراسی غربی، پادشاه بر مردم حق دارد و مردم در برابر حاکم وظیفه.

 

در دوران حاکمیت فئودالیسم قرون وسطایی، کلیسا یکی از مهم ترین کانون های فئودالی و صاحب املاک فراوان بود. دنیا پرستی، زرق و برق و تشریفات شدیداً بر ارباب کلیسا حاکم شد و کاخ نشینی عملاً به نسخ آموزه های معنوی مسیحی انجامید. این پدیده ناگوار موجب شد کلیسا در کنار اربابان زر و زور قرار گیرد؛ توجیه گر نظام های فاسد باشد و با عدالت خواهی و ستم ستیزی که روح حاکم بر دین الاهی است فاصله بسیار یابد. در جامعه اسلامی یکی از مهم ترین شرایط رهبران دینی و حکومتی وارستگی از دنیاطلبی است. زندگی پیشوایان دینی همچون امیر مؤمنان - علیه السلام - از برجسته ترین نمونه ها در تاریخ بشریت است. همچنین زندگی حضرت امام خمینی بنیان گذار جمهوری اسلامی و ساده زیستی او در اوج قدرت جلوه بارز این مسأله است.

 

از حکومت در اسلام تا سیاست در مسیحیت

 

«ارنست کاردیناله»، کشیش مسیحی و وزیر آموزش و پرورش در دولت انقلابی ساندنیست های نیکاراگوئه، می گوید: «بعد از انقلاب نیکاراگوئه شدیداً تحت محاصره اقتصادی بودیم و نیشکر که مهم ترین منبع درآمد ارزی کشور مابود، از ما خریداری نمی شد. وضعیت بسیار بغرنج و مبهمی داشتیم. در سفری به ایران، خدمت رهبر انقلاب اسلامی رسیدم. از کوچه های پرپیچ و خم جماران گذشتم.

 

خانه رهبر انقلاب را در نهایت سادگی یافتم. مردی که شرق و غرب را به لرزه انداخته بود، پیرمردی است با لباس ساده و در اتاقی محقر. تنها حرفی که ایشان گفتند، این بود: ما در کنار مبارزان علیه ستمکاران هستیم. این سخن قوت قلبی بود که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. در ادامه سفر به مقر پاپ رهبر کاتولیک های جهان رفتم. آن کاخ تو در تو و آن مقر با شکوه، آن لباس های گران قیمت و فاخر و رفتار تند و بر خورد تلخ پاپ که گفت: اگر می خواهی کمکی از جانب کلیسا به شما بشود، نباید به سیاست کاری داشته باشید و همچنین با امریکا در نیفتید.

 

من گفتم: رهبر من قاعدتاً باید شما باشی، اما نیستید. رهبر من امام خمینی است که به آن سادگی زندگی می کند و واقعاً راه حضرت مسیح علیه السلام - را می رود و با آمریکا دشمن است. اگر حضرت مسیح علیه السلام حالا بود، رفتار امام خمینی قدس سره را داشت».

 

آنچه گذشت نشان می دهد اساساً در مسیحیت چیزی به نام «حکومت دینی» وجود ندارد وتئوکراسی مسیحی وغربی هرگز به معنای حکومت دینی نیست؛ ولی در اسلام مسأله کاملاً متفاوت است زیرا:

 

الف) دراسلام دین و سیاست پیوندی ژرف دارند.

ب) اسلام در همه زمینه های مربوط به حکومت برنامه های ویژه دارد. اهم این زمینه ها عبارت است از:

۱. تعیین شرایط حاکم

۲. تنظیم سیاست داخلی و خارجی

۳. تبیین حقوق وتکالیف متقابل جامعه و حکومت

۴. تنظیم ساز و کار کنترل قدرت و جلوگیری از فساد

۵. تقویت و رشد مشارکت عمومی

۶. ارائه مبنای مشروعیت

۷. تبیین چگونگی کسب، حفظ و به کارگیری قدرت

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین