کد خبر: ۶۶۰۰۵
تاریخ انتشار:

گزيده منبرهاي پناهيان در دهه اول محرم

حجت‌الاسلام و المسلمين عليرضا پناهيان در شب‌ها و روزهاي دهه اول محرم الحرام منبرهاي متعددي دارد كه در هر منبر نيز موضوع‌هاي جداگانه‌اي را به بحث مي‌گذارد.
رجانيوز در روزهاي گذشته نيز گزيده‌اي از برخي منبرهاي پناهيان را منتشر كرده بود. در ادامه نيز گزيده‌اي از سخنان وي با موضوع "تقوا فراتر از اخلاق" در دانشگاه امام صادق عليه السلام، مهديه تهران با موضوع "نهال ولايت در نهاد خانواده" و دانشگاه تهران با موضوع "هويت يك عبد" آمده است:

تقوا یعنی محافظت از زیبایی‌های روحی خود که خداوند به آن سوگند یاد کرده است/ تقوا، حقیقت واحدی که همه‌ي خوبی‌ها را در دل خود دارد

دانشگاه امام صادق(ع) -06/09/90-شب دوم محرم - موضوع: «تقوا؛ فراتر از اخلاق»

در جامعه‌ي دینی ایمان فراوان است، لذا ملاک ارزش‌گذاری تقواست، نه ایمان

• بعد از شکل گرفتن جامعه‌ي دینی، طبیعتاً بی‌ایمانی از رونق می‌افتد و از آنجایی که ایمان یک امر به شدت فطری است، به سرعت رواج پیدا می‌کند. وقتی جامعه‌ي ایمانی شکل گرفت، وارد مرحله‌ي دیگری می‌شویم که سخت‌تر از مرحله‌ي قبل است و در این مرحله، مفهومی به نام «تقوا» به صورت بسیار پررنگی مطرح می‌شود. زمانه‌ي فعلی ما زمانه‌ای است که باید به تقوا پرداخت. الان در دوره‌ای به سر می‌بریم که ملاک و میزان ارزش‌گذاری تقواست. تقوا آن‌قدر موضوع مهمی است که در روایت داریم: «آخرین وصیت و سفارش همه‌ي انبیاء تقوا بوده است» و از سوی دیگر در قرآن می‌بینیم که اولین توصیه‌ي انبیاء نیز تقوا بوده است.

اخلاق بدون تقوا، سخت‌ترین ضربه‌ها را به اهل‎بیت زده است

• تقوا با اخلاق متفاوت است. (حداقل با تلقیِ عمومی که نسبت به اخلاق وجود دارد، متفاوت است). اگر کسی به اخلاقِ صرف توصیه کرد به گونه‌ای که اخلاق او رنگ و بوی تقوا نداشت، نباید فریبِ او را بخوریم چرا که او در واقع دارد بزرگ‌ترین ضربه را به دین می‌زند.

در طول تاریخ کسانی که سخت‌ترین مبارزه را با اهل بیت(ع) داشته‌اند از طریق قرآن این مبارزه را صورت داده‌اند چون قرآن نزدیک‌ترین چیز به عترت است. حتی در روایت داریم که عده‌ای بعد از ظهور، به وسیله‌ي همین قرآن خون به جگر امام زمان خواهند کرد. لذا اینکه به وسیله‌ي اخلاق بخواهند در مقابل دین و تقوا بایستند کاملاً طبیعی است.(چون اخلاق به نوعی رقیب تقوا محسوب می‌شود و در کنار تقوا قابل طرح است.)

محور تمام دستورات الهی، تقواست/ تقوا، حقیقت واحدی که همه‌ي خوبی‌ها را در دل خود دارد

• ما آن‌قدر از تقوا فاصله گرفته‌ایم که لازم است یک مرور مجدد بر روی این مفهوم بسیار کلیدی انجام دهیم. خداوند به جای اینکه ما را به امور متعددی فراخواند و دستورات متعددی به ما بدهد که باعث سردرگُمیِ ما شود، یک دستور واحد به ما داده است که محور و اساس همه‌ي دستورات است و آن امر به تقواست. اگر به ما گفته می‌شد که شما باید به طور جداگانه بر روی حسادت، تکبر، ریا، تنبلی و بسیاری از رذایل خود کار کنید، طبیعتاً به ندرت کسی زیر بار این تکالیف می‌رفت، اما خداوند یک حقیقت واحد را که همه‌ي خوبی‌ها را در دل خود دارد، به ما امر فرموده است و این وحدانیت به لحاظ تربیتی بسیار مهم است. چرا که ما برای خودسازی خیالمان راحت است که با موضوعات و مفاهیم متعددی مواجه نیستیم بلکه فقط با یک موضوع واحد به نام «تقوا» مواجه هستیم. البته ممکن است این مفهوم در شرایط مختلف شکل خاصی پیدا کند اما یک حقیقت بیشتر نیست.

الف) مفهوم «تقوای فطری»/ تقوا یعنی محافظت از زیبایی‌های روحی خود که خداوند به آن سوگند یاد کرده است

• اولین معنای تقوا این است که انسان از زیبایی‌های جان خود محافظت کند و این هم نوعی الهام فطری است و به آن «تقوای فطری» می‌گوییم؛ به این معنا که خداوند در ابتدا یک نفس پاک و با ارزش به انسان داده است و لازم است که انسان ارزش و قیمت این روح پاک خود را بداند و آن را حفظ نماید: «وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّئهَا* فَأَلهَْمَهَا فجُُورَهَا وَ تَقْوَئهَا»(شمس/7و8)

خداوند به جان آدمی قسم می‌خورد و به آن چه که این نفس را در اوج تعادل و زیبایی قرار داده است. خداوند در ادامه می‌فرماید که «به او فجور و تقوای او را الهام کرد.». فجور به هر چیزی گفته می‌شود که خدشه ایجاد کند و لطمه بزند. یعنی برخی امور هستند که به روح زیبای انسان لطمه وارد می‌کنند و خداوند به انسان الهام کرده است که باید از خود محافظت کند چرا که برخی امور به او لطمه می‌زنند.

• انسان اگر به خودش رجوع کند، می‌فهمد چه چیزهایی به جان زیبای او لطمه وارد می‌کند. حتماً دیده‌ایم که وقتی کسی کار بدی انجام می‌دهد، خودش هم ناراحت می‌شود و لذا طبیعی است که خداوند از ما انتظار داشته باشد که وقتی می‌خواهیم عمل زشتی مثل غیبت را انجام دهیم، این الهام فطری جلوی ما را بگیرد.


• کسی که می‌خواهد با تقوا باشد، باید در درجه‌ي اول خودش را قیمتی بداند و به ارزش بالای خود واقف باشد. انسان باید به زیبایی‌های وجود خود نگاه کند و بفهمد که چقدر قیمت دارد. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: «خدا رحمت کند کسی را که قدر و قیمت خود را بشناسد؛ رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً عَرَفَ قَدْرَ».(غررالحکم/233) اگر کسی یک میلیارد پول به همراه داشته باشد معمولاً برای حفظ آن با تمام وجود مراقبت می‌کند، اما از جان و روح زیبا و باارزشی که خداوند به او داده است غافل است و از آن محافظت نمی‌کند. تقوا یعنی همین محافظت از جان نورانی که خداوند به آن سوگند یاد کرده است.

ب) مفهوم «تقوای الهی»

• اینکه انسان بفهمد قیمت دارد و در جهت حفظ خود تلاش کند، اصل و ریشه‌ي تقواست اما این اولین مرتبه‌ي تقواست که به آن تقوای فطری و غیراکتسابی می‌گوییم. مرتبه‌ي دیگر تقوا، تقوای الهی است. آن جا که خداوند می‌فرماید «اتقوا الله» منظور همین نوع تقواست. خداوند مهربان برای اینکه ما روح با ارزش خود را ضایع و تباه نکنیم خودش را واسطه قرار می‌دهد.

• خداوند، مهربانانه پادرمیانی می‌کند و خود را وسط می‌اندازد و می‌گوید: «اگر قیمت جان باارزش خودت را نمی‌دانی و خودت را حفظ نمی‌کنی، به خاطر من خودت را حفظ کن، برای من مراقب خودت باش، با برنامه‌ي من خودت را حفظ کن...» این معنای «اتقوا الله» است. یعنی اگر ارزش‌های وجودی خودت باعث نمی‌شود که خودت را حفظ کنی حالا به خاطر من خودت را حفظ کن. البته گاهی نیز خداوند به بعضی‌ها می‌گوید: «اتقوا النار» یعنی به خاطر اینکه به جهنم نروید خودتان را حفظ کنید.

 

 

تقوا، تکلیف خوب‌ها را در مبارزه بدها مشخص می‌کند /خوب بودنِ سکولار، خوب بودنِ برّه‌وار است

دانشگاه امام صادق(ع) -07/09/90- شب سوم - موضوع: «تقوا؛ فراتر از اخلاق»

مقایسه‌ي «تقوا» با «خوب بودنِ سکولار»

• باید میان «باتقوا بودن» و «خوب بودنِ سکولار» تفاوت قائل شویم. منظور از خوب بودن سکولار این است که به همین مفاهیم خوبی که همه‌ي ما خودبه‌خود و بدون توجه به تعالیم الهی درک می‌کنیم، پرداخته شود؛ مفاهیمی مانند: مهربان بودن، عدالت، آزادی و مانند اینها. دلیل اینکه این مفاهیم خوب را تحت عنوان «خوب بودن سکولار» مطرح می‌کنیم این است که حتی اگر انسان به خداوند هم اعتقاد نداشته باشد، این مفاهیم را خوب می‌داند. مثلاً عدالت در نظر همه‌ي انسان‌ها، چیز خوبی است حتی اگر به خدا هم اعتقادی نداشته باشد. کسانی که ما را به خوب بودنِ سکولار دعوت می‌کنند معمولاً از این قبیل کلیدواژه‌ها استفاده می‌کنند؛ «مدیتیشن»، «رموز موفقیت فردی و اجتماعی»، «تقویت ذهن و قوای مختلف انسان»، «چگونه با دیگران ارتباط خوبی برقرار کنیم» و...

آنچه «خوب بودنِ سکولار» برای ما به ارمغان می آورد؟

• حداکثر چیزی که خوب بودنِ سکولار می‌تواند برای انسان به ارمغان آورد عبارت است از: 1. ما را تبدیل به یک انسان قدرت‌مند نماید. 2. روابط ما را با دیگران تنظیم کند. 3. در لذت بردن از زندگی موفق‌تر باشیم. 4. در رسیدن به خواسته‌های خود موفق‌تر باشیم. 5. در شکوفایی استعدادهای خود موفق‌تر باشیم. خوب بودن سکولار و یا اخلاق‌ سکولار، چنین اهدافی را دنبال می‌کنند.

آنچه تقوا برای انسان به ارمغان می‌آورد؟

• اما تقوا چه خاصیتی دارد و انسان را به کجاها می‌رساند؟ خواص تقوا بسیار فراتر از خواص اخلاق سکولار است. تقوا به انسان می‌گوید که استعدادهای تو بسیار بالاتر از این است که مثلاً بتوانی یک قطار درحال حرکت را متوقف کنی. این کار از یک بیلِ‌مکانیکی هم برمی‌آید. تقوا به انسان می‌گوید که یکی از استعدادهای تو این است که می‌توانی با پروردگار عالم گفت‌وگو کنی. یکی از استعدادهای تو این است که می‌توانی به پروردگارت عشق بورزی.

تقوا دایره‌ي استعدادهای انسان را گسترده‌تر می‌کند که هیچ اخلاقِ سکولاری هرگز نمی‌تواند به آن برسد

• تقوا دایره‌ي استعدادهای انسان را گسترده‌تر می‌کند که هیچ اخلاقِ سکولاری هرگز نمی‌تواند به آن برسد. تقوا همه‌ي خوب‌ بودن‌ها را در خدمت ارتباط انسان با خداوند قرار می‌دهد. علاوه بر این، تقوا به انسان می‌گوید این خوبی‌ها اگر ابزاری برای تقویت ارتباط انسان با خدا نشود، هیچ ارزشی ندارد. تقوا در وجود انسان انگیزه‌ي بسیار قوی ایجاد می‌کند. زیرا وقتی پای خداوند در میان باشد، طبیعتاً با این تنوع و تکثری که خداوند در ابزارهای انگیزه‌ساز دارد، همه‌ي انسان‌ها را می‌تواند به سوی خوبی‌ها جذب کند.

• کسانی که با کمک «تقوا» انسان‌های خوبی شوند، به قدرت‌هایی می‌رسند که ثمره‌ي این خوبی‌ها اصلاً در جهان مادی قابل مشاهده نیست و در غالب این دنیا نمی‌گنجد. اصلاً متقین گویا در این دنیا زندگی نمی‌کنند و در عوالم دیگری سیر می‌کنند که قابل وصف نیست. جسم آنها در کنار مردم است اما روح‎شان در جوار رحمت خداوند ساکن است. اصلاً روح بزرگ آنها در این دنیا نمی‌گنجد. اما معلوم نیست ما چه بلایی بر سر روح خود آورده‌ایم و چقدر آن را خوار و ذلیل و کوچک کرده‌ایم که به این دنیای محدود و کوچک راضی شده است.

تقوا همه‌ي خوب‌ بودن‌ها را در خدمت ارتباط انسان با خداوند قرار می‌دهد

• به طور خلاصه تقوا این خواص استثنایی را دارد: 1. تقوا ابعاد خوب بودنِ انسان را کاملاً توسعه می‌دهد و دایره‌ي خوب بودن را افزایش می‌دهد. 2. تقوا خوب بودن را وسیله‌ای قرار می‌دهد برای ارتباط با خداوند 3. تقوا انگیزه‌ي انسان برای خوب بودن را به شدت تقویت می‌کند. 4. تقوا تکلیف برخورد با انسان‌های بد را نیز مشخص کرده است.

تقوا تکلیف خوب‌ها را در مبارزه با آدم‌های بد مشخص می‌کند

• چهارمین ویژگی تقوا به قدری مهم و اساسی است که شاید بتوان گفت سایر ویژگی‌های آن را تحت الشعاع قرار می‌دهد. چون خوب بودن یک آفت دارد و آن این است که مورد سوءاستفاده‌ي آدم‌های بد قرار می‌گیرد؛ به این ترتیب که آدم‌های بد سعی می‌کنند از خوب بودن آدم‌های خوب استفاده کرده و از آنها بهره‌برداری کنند و بر گُرده‌ي آنها سوار شوند. به همین دلیل است که برخلاف انتظار بسیاری افراد، آدم‌های بد نه تنها خوب بودن را نفی نمی‌کنند بلکه این نوع خوب بودنِ سکولار را در جوامع رواج می‌دهند.

آدم‌های بد خوب بودن سکولار را در جامعه رواج می‌دهند، تا به راحتی بر گرده‌ي دیگران سوار شوند

• آدم‌های بد و اشرار عالم، این تفکر را ترویج می‌کنند که اگر کسی به ناحق به صورت شما سیلی زد، نه تنها با او برخورد نکنید بلکه به او اجازه دهید به طرف دیگر صورت شما هم سیلی بزند! به این ترتیب فضا کاملاً برای شرارت اشرار آماده می‌شود و دیگر هیچ مانعی بر سر راه آدم‌های بد نخواهد بود. آن کسی که مرتکب خطایی شده بود و امام در نامه‌ای خطاب به او از عبارت «ساده‌لوح» استفاده کرده بودند، از همین سنخ افرادی بودکه اشرار از آنها سوءاستفاده می‌کنند.

• خوب بودن سکولار را می‌توان به نوعی خوب بودن برّه‌وار درنظر گرفت. خوب بودنی که این جسارت را به آدم‌های بد می‌دهد که به راحتی از این آدم‌های خوب سوءاستفاده کنند و صدای آنها نیز به اعتراض بلند نشود. اما در تقوا اصلاً این خوب بودن مفهوم ندارد. تقوا این ویژگی را دارد که تکلیف آدم‌های بد را روشن کرده و با آنها به مبارزه برخواسته است. خداوند در قرآن به این شدت و حدت با آدم‌های بد سخن می‌گوید: «قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ ؛ خدايشان بكشد چقدر (به مكر و دروغ) از حق باز مى‏گردند»(منافقون/4)

• اباعبدالله باتقواترینِ انسان‌ها بود اما خوبِ سکولار نبود و به همین دلیل آدم‌های بد نتوانستند او را تحمل کنند و او را به بد بودن متهم کردند. آنها امام حسین(ع) را آدم بدی می‌دانستند که او را کشتند و اگر هم او را آدم بدی نمی‌دانستند لااقل می‌گفتند کار بدی انجام داده لذا باید در مقابلش ایستاد! تقوای امام حسین او را در مقابل بدها قرار داد؛ با آنها مبارزه کرد و در مقابل آنها اصلاً کوتاه نیامد و در این راه بسیاری از آنها را با شمشیر کشت.

 

 

مسئولیت قوام، نورانیت و معنویت خانواده بیشتر بر عهده‌ي مادر خانواده است / کسانی که ریشه‌ي خانوادگی خوبی ندارند، نباید به خودشان اجازه‌ي شرکت در انتخابات بدهند/ براساس عهدنامه‌ي مالک اشتر، یکی از شرایط ورود به عرصه‌ي سیاست، خانواده‌ي خوب است

مهدیه -06/09/90 – شب دوم- «نهال ولایت در نهاد خانواده»

دعا برای خانواده‌ي خوب، دعا برای دریافت یک هدیه‌ي ویژه از جانب پروردگار است

• اهمیت خانواده را می‌توان از این آیه‌ي قرآن به خوبی درک کرد: «رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّيَّتِنَا قُرَّةَ أَعْينُ‏ٍ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا؛ پروردگارا، ما را زنان و فرزندانى مرحمت فرما كه مايه چشم روشنى ما باشند، و ما را پيشواى اهل تقوا قرار ده»(فرقان/74) هبه به چیزی گفته می‌شود که به انسان می‌بخشند و به نوعی یک هدیه‌ي ویژه است. عبارت «هب‌لنا» در این آیه نشان می‌دهد که دعا برای خانواده‌ي خوب، دعا برای دریافت یک هدیه‌ي ویژه از جانب پروردگار است. در اینجا از خدا می‌خواهیم که همسران و فرزندان ما را نورِچشم ما و مایه‌ي روشنی دیدگان ما قرار دهد. یعنی هرگاه همسر خود را می‌بینیم شاد و مسرور شویم و این فراتر از دوست داشتن است.

مسئولیت قوام، نورانیت و معنویت خانواده بیشتر بر عهده‌ي مادر خانواده است

• نکته‌ي جالب در این آیه این است که ابتدا از همسر نام برده شده است. یعنی اول باید همسر نورِچشم مرد باشد و بعد فرزندان. چرا که اگر رابطه‌ي درستی بین زن و شوهر برقرار نباشد، معمولاً فرزند هم درست تربیت نخواهد شد. خانواده باید از یک قوام، نورانیت و معنویت برخوردار باشد و مسئولیت آن بیشتر بر عهده‌ي مادر خانواده است چون زن‌ها در خانواده مؤثرتر هستند. زن‌ها مدیران خانواده هستند که می‌توانند مردها را نیز اداره کنند. مثلاً اگر یک خانمی به همسرش بگوید: «هیچ وقت لقمه‌ي حرام به خانه نیاور! ما حاضریم به یک لقمه نان قناعت کنیم ولی لقمه‌ي حرام نخوریم...» مطمئناً چنین مردی هیچ‌گاه دست به حرام نمی‌زند.

• حالا اگر کسی یک خانواده‌ي خوب داشته باشد، (با کیفیتی که در آیه‌ي فوق بیان شد)، نتیجه‌ي بسیار زیبایی خواهد داشت و آن اینکه می‌تواند «برای متقین امام و پیشوا قرار بگیرد» و پیشوا بودن برای متقین غیر از پیشوا بودن برای افراد معمولی است.

برای پُست‌های مهم حکومتی باید از افرادی استفاده کرد که از خانواده‌های صالح هستند

• امیرالمؤمنین(ع) در نامه‌ي معروف خود به مالک اشتر می‌فرمایند: «وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ ؛ از عمّال حكومت كسانى را انتخاب كن كه اهل تجربه و حياءاند، و از خانواده‏هاى شايسته و در اسلام پيش قدم ترند» و در فراز دیگری از همین نامه می‌فرمایند: «ثُمَّ الْصَقْ بِذَوِي الْمُرُوءَاتِ وَ الْأَحْسَابِ وَ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ لصَّالِحَةِ وَ السَّوَابِقِ الْحَسَنَةِ ثُمَّ أَهْلِ النَّجْدَةِ وَ الشَّجَاعَةِ وَ السَّخَاءِ وَ السَّمَاحَةِ ؛ با صاحبان مكارم و شرافت، و خانواده‏هاى شايسته و داراى سوابق نيكو پيوند برقرار كن، پس از آن با دلاور مردان و شجاعان و بخشندگان و جوانمردان رابطه برقرار ساز» (نهج البلاغه/نامه‌ي 53)

• سیاسیون مملکت بر اساس فرمایش علی(ع) حق ندارند در رده‌های بالا در اطراف خودشان، افرادی را بگذارند که از خانواده‌های صالح نیستند. برای پُست‌های حساس باید از افرادی استفاده کرد که ریشه‌ي خانوادگی خوبی دارند. خیلی از مشکلات و معضلاتی که ما در طبقات و سطوح مختلف داریم، در دست عناصر سیاسی و مدیران جامعه است. همان‌طور که می‌دانیم مسئولیتی که امیرالمؤمنین(ع) برای مالک اشتر در نظر گرفته بود، استانداری بوده است. وقتی اطرافیان یک استاندار باید از خانواده‌های صالح باشند، طبیعتاً خود او هم باید از خانواده‌ای صالح باشد. البته ممکن است کسی خودش آدم خوبی باشد ولی از خانواده‌ي صالحی نباشد و مثلاً پدرش آدم بدی بوده است. ما هم نمی‌گوییم چنین فردی را به کلی کنار بگذارند و دور بیاندازند؛ سخن این است که طبق فرمایش امیرالمؤمنین به چنین کسی پست و مقام بالا و ریاست، داده نشود ولی در مشاغل دیگر می‌توان از او استفاده کرد.

طبق فرمایش امیرالمؤمنین(ع)، مردم در انتخابات مجلس باید به ریشه‌ي خانوادگی افراد هم توجه کنند

• طبق دستور امیرالمؤمنین (ع): هر کسی نباید وارد عرصه‌ي سیاست شود؛ و یکی از شرایطش این است که از خانواده‌ي خوبی باشد. البته این شرط لازم است، اما کافی نیست و امیرالمؤمنین(ع) شرطهایی دیگری را هم بیان کرده‌اند. لذا اگر ما آرزو داریم فرزندان‌مان از فرماندهان لشکر امام زمان باشند؛ باید بدانیم که ایشان هم اگر بخواهند به کسی مسئولیتی بدهند، ابتدا به خانواده و پدر و مادر او نگاه می‌کنند. باید به ریشه‌ي خانوادگی افراد نگاه شود. امام زمان نیاز به افرادی دارد که توسط آنها جهان را اداره نماید و چنین افرادی از دل خانواده‌های صالح بیرون می‌آیند.

• ما انتخابات مجلس شورای اسلامی را در پیش رو داریم. مردم باید بنابر فرمایش امیرالمؤمنین(ع) در انتخاب خود، یکی از شاخص‌هایی که در نظر می‌گیرند، «ریشه‌ي خانوادگی» افراد باشد. بعضی‌ها که خانواده و پدر و مادر خوبی ندارند، اصلاً نباید این اجازه را به خودشان بدهند که در انتخابات کاندیدا شوند.

 

 

راه رسیدن به عشق خداوند، درک مفهوم عبودیت است

دانشگاه تهران -07/09/90 – روز دوم - «هویت یک عبد»

راه رسیدن به عشق خداوند چیست؟

• ما نه تنها باید بتوانیم به راحتی بندگی کنیم و از خداوند اطاعت نماییم، بلکه باید بتوانیم عاشقانه این کار را انجام دهیم و البته عاشق بودن هم با اجبار نمی‌شود، لذا باید با روح و اندیشه‌ي خود کاری کنیم که با لذت بندگی کنیم واِلا اصلاً بندگی نخواهیم کرد و یا اینکه درست بندگی نخواهیم کرد.

• اگر درست بندگی کنیم، هم زندگی ما معنا پیدا خواهد کرد و رونق می‌گیرد و هم اینکه گرفتاری‌های ما کمتر خواهد شد. با بندگی، خیلی از گرفتاری‌های آزاردهنده‌ي ما کنار می‌رود؛ چون خیلی از گرفتاری‌های ما برای این است که خداوند می‌خواهد ما را متوجه خودش کند، و بعد از توجه به خداوند دیگر گرفتاری‌های ما آزاردهنده نخواهند بود. بعد از اینکه عبد خدا شدیم، گرفتاری‌ها را اصلاً گرفتاری به حساب نخواهیم آورد و حتی از آنها لذت هم خواهیم برد.

تمام کسانی که راه یک‌شبه را صدساله می‌روند، حسرت خواهند خورد

• همه دوست دارند عاشق خداوند بشوند اما راه رسیدن به عشق خداوند چیست؟ چه کار کنیم که هم اطاعت و بندگی خداوند برایمان راحت شود و هم فراتر از آن، اینکه با عشق و علاقه، بندگی کنیم؟ یکی از کلیدی‌ترین مفاهیمی که به سرعت این راه را برای ما هموار می‌کند، توجه به مفهوم «عبد بودن» و درک معنای عبودیت است و قبل از آن باید در مورد اینکه هویت ما چیست و تلقی ما از خودمان چیست عمیقاً تأمل کنیم و بیاندیشیم.
• 
• اگر به این معنا برسیم که ما عبد خدا هستیم، نه تنها اطاعت و بندگی برایمان سهل و آسان خواهد بود و نه تنها به نفس‌مان دیگر اجازه نخواهیم داد که در مورد اطاعت از اوامر الهی با ما بحث و جدل کند، بلکه عاشقانه به عبادت و بندگی خداوند خواهیم پرداخت و از آن لذت خواهیم برد. اگر به این معنا برسیم، می‌توانیم راه صدساله را یک‌شبه طی کنیم.

• اصلاً چرا راهی را که می‌شود یک‌شبه پیمود، صد‌ساله بپیماییم؟ همه‌ي آنهایی که راه یک‌شبه را صد‌ساله می‌روند حتماً حسرت‌ خواهند خورد چون حتماً دچار اشتباه شده‌اند و گیری در کارشان وجود داشته که با وجود راه کوتاه‌تر، دور خودشان چرخیده‌اند یا از بی‌راهه رفته‌اند.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین