کد خبر: ۶۴۱۶۲۶
تاریخ انتشار:
به بهانه پرفروش شدن جوکر در سینماهای جهان

به زمین خوردن دلقک! / نادیده گرفتن طبقه فرودست، جوکر می‌سازد

جوکر ‌در انتهای فیلم با همه شرارت‌هایش روی ماشین پلیس- که نماد حاکمیت است- شبیه به یک قهرمان ایستاده و تشویق می‌شود و جامعه فرودست هم در فضای عمومی با او‌ همراهی می‌کند؛ آنارشیسم نه یک خواسته پیشینی، بلکه محصول نادیده انگاشتن طبقه فرودست است.

گروه سینما و تلویزیون: «جوکر» تاد فیلیپس آغاز یک مسیر تازه در سینمای جهان به‌ویژه درزمینهٔ قصه‌هایی است که ریشه‌ آن‌ها به کامیک‌بوک‌ها باز می‌گردد؛ قصه ضدقهرمان‌هایی که شاید همچون اغلب ابرقهرمان‌های هالیوودی به شکلی ناخواسته وارد مسیر مبارزه با هرآنچه مخالف آنهاست، شده‌اند ولی سرانجام این مسیر به جای آنکه همچون کنش قهرمانانه ابرقهرمان‌ها صرفا نجات بعد فیزیکی مردم باشد، زنده کردن فکر و بیدار کردن ذهن‌های به خواب رفته جامعه است.

 

به زمین خوردن دلقک! / نادیده گرفتن طبقه فرودست، جوکر می‌سازد

 

به گزارش بولتن نیوز، قصه «جوکر»، قصه کمدینی شکست‌خورده است که جامعه او را پس می‌زند؛ جامعه‌ای که همیشه دوست دارد «داشته‌ها» را بر «نداشته‌ها» ترجیح بدهد و نتیجه آن در نهایت نه فقط خلق یک «جوکر»، بلکه انقلابی از آدم‌هایی است که در دسته «نداشته‌ها»ی حکومت جا گرفته‌اند و حالا علیه همه روایت‌هایی که سال‌ها به واسطه رسانه‌های رسمی از آن‌ها ارائه شده است، شوریده‌اند. جهان این قصه یک جهان وارونه است؛ نه به این معنا که قرار است با خرق‌ عادت شاهد وارونه شدن فیزیکی جهان و اتفاقاتی از جنس «آلیس در سرزمین عجایب» باشیم، بلکه این بار قرار است برخلاف همیشه، موقعیت قرارگیری دوربین از گوشه اتاق قهرمان‌های ثروتمند دوستدار مردم، به میان خانه فقیرانه «آرتور فلک» و مادر مریضش برود تا بفهمیم جهان آدم‌های معمولی و حتی فقیر چگونه است؛ جهانی که در آن از دست دادن شغلی ساده به عنوان یک دلقک می‌تواند جرقه انفجار بمبی باشد که امواج انفجار آن از «بروس وین» [که بعدها تبدیل به بتمن می‌شود] تا خود آن دلقک را تحت تاثیر قرار دهد.

 

شاید در نگاه اول آنچه «آرتور فلک» را از یک بیمار روانی و منزوی با خنده‌هایی شیطانی تبدیل به یک آنارشیست به تمام معنا می‌کند، برخورد سرد جامعه و قدرنادیدن او بابت محبتی باشد که سعی می‌کند به جامعه تقدیم کند و پس زده می‌شود ولی حقیقت آن است که مسأله «آرتور» و اساسا مسأله اصلی فیلم به رسمیت شناختن تفاوت‌هاست. فیلمساز از همان نقطه ابتدایی فیلم و از اولین دیالوگ «آرتور»، تفاوت او با جامعه را نشان می‌دهد؛ آنجا که خطاب به دکتر روانشناسش می‌گوید: «فقط من اینجوری حس می‌کنم یا اون بیرون داره تبدیل به یه دیوونه‌خونه میشه؟!» یا در جایی دیگر در مواجهه با زنی در اتوبوس که از او می‌خواهد رفتاری طبیعی داشته باشد، کارتی را به او می‌دهد که روی آن نوشته: «بدترین قسمت داشتن بیماری روانی اینه که مردم ازت انتظار دارن جوری رفتار کنی که انگار سالمی!» همچنین نمونه دیگر مربوط به رد و بدل شدن دیالوگی میان آرتور و مادرش است که آرتور نهیب‌گونه خطاب به مادرش می‌گوید: «تو با کی حرف میزنی که فکر می‌کنی اون بیرون خوبه؟» مساله‌ای که تفاوت تصویر متوهم‌گونه مادر با تصویر «متفاوتی» را که آرتور از جهان بیرون در ذهن دارد بخوبی نمایش می‌دهد. تصویر پله‌هایی طولانی در میان 2 ساختمان بلند که آرتور خسته و زخم‌خورده آن‌ها را می‌پیماید نیز بخوبی حصاری را که به واسطه عدم درک تفاوت‌ها پیرامون شخصیت او کشیده شده به تصویر می‌کشد.

 

به زمین خوردن دلقک! / نادیده گرفتن طبقه فرودست، جوکر می‌سازد

 

«جوکر» در واقع یک «هشدار» و «زنگ خطر» خطاب به جامعه‌ای است که تفاوت‌ها را نادیده می‌گیرد؛ جامعه‌ای که با نادیده گرفتن یک طبقه متفاوت، به جامعه تک طبقه تبدیل شده است و اتفاقا در این مسیر، رسانه‌های رسمی نیز سیاست‌گذاران این جامعه را یاری می‌کنند، چرا که اساسا یکی از کاربردهای اصلی رسانه‌ها در جامعه امروز نادیده گرفتن همین تفاوت‌ها و همشکل کردن جوامع است و در این شرایط انقلاب «جوکر»ها امری اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد. البته که سازندگان «جوکر» با تیزهوشی برای آنکه در دام تطبیق ذهنی شرایط ترسیم شده در قصه با شرایط امروز جوامع غربی نیفتند، زمان روایت قصه را به اوایل دهه 80 میلادی برده‌اند ولی چه کسی است که نداند نوک پیکان انتقادات «جوکر» به سمت روایت رسانه‌های رسمی جامعه غرب و تصویر ارائه شده آن‌ها از طبقه‌ای است که آدم‌هایی همچون «آرتور فلک» و مادرش هم جزئی از آن هستند.

 

این ترس از تطبیق ذهنی شرایط فیلم با وضعیت فعلی جامعه آمریکا به قدری بالا بود که ارتش آمریکا پیش از اکران عمومی این فیلم در آمریکا با ارسال آیین‌نامه‌ای هشدار داد «احتمال اقدامات خشونت‌آمیز همزمان با اکران «Joker» استودیوی برادران وارنر وجود دارد». هنوز هم بسیاری از مخاطبان سینمای جهان ماجرای اتفاقات پیش آمده همزمان با اکران عمومی «شوالیه تاریکی برمی‌خیزد» را از خاطر نبرده‌اند؛ حادثه‌ای که در آن به واسطه تیراندازی مرگبار در یکی از سالن‌های نمایش‌دهنده آن، فاجعه‌ای انسانی پدید آمد!‌ آش آنقدر شور شده که ارتش آمریکا سینماهای نمایش‌دهنده این فیلم را از اینکه تماشاگرانی را همراه با نقاب‌ و وسایل جوکر برای تماشای فیلم به سینما بپذیرند، منع کرده است؛ مبادا که ماجرای «جوکر» و شهر «گاتهام»، ماجرایی برای همه شهرهای آمریکا شود!

 

نکته جالب توجه آن است که اساسا طبقه فراموش شده‌ای که آرتور فلک در نهایت تبدیل به قهرمان آن می‌شود، سال‌ها دل در گروی همین روایت‌ها و رسانه‌های رسمی داشتند و اساسا آن‌ها هم باور داشتند صرفا آن چیزهایی مورد قبول است که توسط این رسانه‌ها و روایت‌های رسمی تایید شود؛ آنچنان که آرتور فلک در یکی از مهم‌ترین سکانس‌های فیلم که با حضور در برنامه «موری فرانکلین» به عنوان یکی از نمادهای رسانه رسمی در فیلم، به تشریح مانفیست فکری‌اش می‌پردازد، دقیقا بر این نکته دست می‌گذارد و خطاب به موری فرانکلین و سایر حاضران سالن می‌گوید: «شما جامعه‌ای که خیلی می‌دونید... همان‌طور که می‌تونید بگید چی خنده‌دار هست، چی خنده‌دار نیست... تصمیم بگیرید که چی درسته، چی غلطه...». او البته در نهایت به خالی کردن یک گلوله در سر موری فرانکلین به شکل مستقیم از این رسانه‌های رسمی انتقام می‌گیرد و یکی از طرفداران او نیز با کشتن توماس وین به عنوان نماد روایت‌های رسمی حکومت، قیام انتقامجویانه «جوکر» را تکمیل می‌کند. «جوکر» البته نه صرفا به واسطه انتقامگیری سختش از راویان روایت‌های رسمی، بلکه به واسطه تکمیل مسیری که پیش از این «راننده تاکسی» و «سلطان کمدی» آن را آغاز کرده بودند، فیلمی مترقی و قابل توجه است. «جوکر» به شکلی واضح به این 2 ساخته مهم و ماندگار مارتین اسکورسیزی ادای دین می‌کند و اتفاقا تاد فیلیپس هم تا حدی دوست داشته این ادای دین مشخص باشد که ستاره اصلی 2 اثر مذکور یعنی «رابرت دنیرو» را به عنوان یکی از بازیگران اصلی «جوکر» استفاده کرده است.

 

به زمین خوردن دلقک! / نادیده گرفتن طبقه فرودست، جوکر می‌سازد

 

از فروش بالای فیلم در خارج از آمریکای شمالی نیز نباید غافل شد. کشورهایی همچون بریتانیا با فروش ۶۸ میلیون دلاری، مکزیک با فروش ۴۳ میلیون دلاری، کره‌جنوبی با فروش ۳۸ میلیون دلاری، برزیل با فروش ۳۴ میلیون دلاری و فرانسه با فروش ۳۸ میلیون دلاری تنها بخشی از کشورهایی بودند که به استقبال «جوکر» و تصویر جدیدی رفتند که از جامعه آمریکا و تفاوت طبقاتی موجود در آن نمایش داده شده است. این‌ بار دیگر خبری از تصویر شیک و اتوکشیده مردم متمدن آمریکا نیست؛ آنچنان که کودکان ولگرد آمریکایی برای دزدیدن یک تابلو، «جوکر» را تا آستانه مرگ زیر مشت و لگد می‌گیرند! بازی خیره‌کننده واکین فینیکس که او را از همین حالا تبدیل به جدی‌ترین شانس دریافت اسکار امسال کرده است به قدری اثرگذار و باورپذیر شده که حتی بخشی از ضعف‌های فیلم را هم پوشش داده است. شخصیت‌پردازی دقیق تاد فیلیپس از کاراکتر جوکر و تصویری که او از چگونگی تبدیل «آرتور فلک» به «جوکر قاتل» پیش چشم مخاطبانش ترسیم می‌کند، یک شاهکار مینیاتوری است که در کمال خونسردی و کنترل شده و آرام انجام شده است.

 

آنارشیسم یک خواسته پیشینی نیست

میکائیل دیانی: «جوکر» با همه جوکرهای پیشین که محوریت یک بی‌نظمی و آنارشیسم را در دست می‌گرفتند متفاوت است. همان‌طور که از تعریف «شخصیت جوکر» در ذهن داریم جوکر برای ما شخصیتی ابرشرور بود؛ ابرشروری که از ابتدا بر شر بودن آن اتفاق نظر داشتیم و داستان اتفاق‌ها و موقعیت‌های او را تماشا می‌کردیم اما اینجا قرار است چگونه شرور شدن جوکر را به تماشا بنشینیم. در حقیقت تاد فیلیپس برای ما شخصیت‌پردازی شرور شدن یک انسان را که می‌خواهد در جامعه اتفاقا مفید باشد به تصویر می‌کشد.

 

فیلیپس نقطه ثقل این تغییر را بی‌توجهی ساختاری به طبقه فرودست قرار داده است. «آرتور فلک» نمایندگی طبقه فرودست را برعهده می‌گیرد.

 

روایت فیلم به سال‌های اوج‌گیری ساختار نئولیبرالیسم برمی‌گردد که بی‌توجهی به طبقات پایین در ساخت سیاست آمریکایی امری بدیهی در نظر گرفته می‌شود. به قول واکین فینیکس (بازیگر اصلی فیلم) «جوکر» ابدا به یک اثر سینمایی متعلق به یک استودیوی هالیوودی شبیه نیست و تو گویی یک کارگردان زبردست و تیمی زبده، با بودجه‌ای محدود و مستقل داستانی بی‌سانسور و بدون ترس از انتقادات حاکمیت و جامعه را ساخته‌اند.

 

فیلیپس فرآیند تغییر را به گونه‌ای طراحی می‌کند که مخاطب با اعمال «آرتور» همراهی کند. توسری‌خوری، بی‌مهری و ظلم از یک سو و تلاش ناکام او برای خارج شدن از شرایط سخت از سوی دیگر؛ همه آنچه نیاز است که فیلیپس در جایگاه ظلم دیده قرار بگیرد در یک‌سوم اول فیلم به مخاطب عرضه می‌شود و دقیقا در یک لحظه حساس بر اساس آنچه از پیش در فیلمنامه جایگذاری شده، ما عصبیت آرتور را برای مواجهه او در مترو و تغییر شخصیتش با آن خنده‌های هیستریک مشاهده می‌کنیم.

 

«کسی که به افرادی که ثروتمندتر از اونن، حسودی می‌کنه ولی اونقدر ترسوئه که چهره خودشو نشون نمی‌ده؛ تا وقتی این حسادت ادامه داره، مایی که زندگی خوبی داریم، اونایی که اینطور نیستن رو جز دلقک نمی‌دونیم...» این شاید مهم‌ترین دیالوگ توماس وین- نماد حاکمیت- در مواجهه با طبقه فرودست باشد. او جامعه را 2 ‌طبقه می‌داند؛ ثروتمندانی که گروه برتر جامعه‌اند؛ طبقه فرودستی که به طبقه ثروتمند حسادت می‌کنند و جز دلقک نمی‌نامندشان! آرتور در برنامه موری فرانکلین که بخشی از ساختار استهزا فرودستان معرفی شده، این بی‌توجهی را به آن‌ها یادآوری می‌کند که «شما جامعه‌ای که خیلی می‌دونید... همون‌طور که می‌تونید بگید چی خنده‌دار هست، چی خنده‌دار نیست... تصمیم بگیرید که چی درسته، چی غلطه... اگر من مرده بودم برای هیچ‌کس مهم نبود ولی چون توماس وین درباره اینها [منظور 3 تحصیلکرده و ثروتمند کشته شده به دست جوکر] حرف زده، یعنی اون‌ها مهم هستند...». «آرتور» در فیلم برخلاف تصور اولیه شخصیتی ضدقهرمان پیدا نمی‌کند و به دلیل مواجهه مستقیم با ساختار قدرت، او ‌در انتهای فیلم با همه شرارت‌هایش روی ماشین پلیس- که نماد حاکمیت است- شبیه به یک قهرمان ایستاده و تشویق می‌شود و جامعه فرودست هم در فضای عمومی با او‌ همراهی می‌کند، اگرچه نسخه حاصل از اقدام او‌ چیزی جز آنارشیست نیست اما فیلم این پیام را با خود به همراه می‌آورد که آنارشیسم نه یک خواسته پیشینی، بلکه محصول نادیده انگاشتن طبقه فرودست است.

 

به زمین خوردن دلقک! / نادیده گرفتن طبقه فرودست، جوکر می‌سازد

 

رکوردهای جهانی جوکر؛ عددهایی که شانس اصلی اسکار 2020 را جابه‌جا کرد

طبق برآوردها، فیلم «جوکر» به جمع فیلم‌هایی که یک میلیارد دلار فروش کرده‌اند، می‌پیوندد و از آنجایی که هزینه تولید فیلم 5/62 میلیون دلار بوده، نام خود را به‌عنوان نخستین فیلم درجه R تاریخ که به این فروش دست یافته ثبت می‌کند. به گزارش «وطن امروز»، رسانه‌های سینمایی دنیا با مقایسه آمارها، رکوردشکنی جوکر در رده‌بندی‌های مختلف را بررسی کرده‌اند. هالیوودریپورتر نوشته است: «جوکر» چهارمین عنوان از دنیای دی‌سی است که از یک میلیارد دلار عبور و پشت سر فیلم‌های «آکوامن» با 15/1 میلیارد دلار، «شوالیه تاریکی برمی‌خیزد» با 084/1 میلیارد دلار و «شوالیه تاریکی» با 005/1 میلیارد دلار قرار می‌گیرد. در مجموع نیز این فیلم به سیزدهمین عنوان از کتاب‌های کمیک تبدیل می‌شود که از یک میلیارد دلار عبور کرده‌اند. در این بین 8 فیلم از محصولات مشترک مارول و دیزنی حضور دارند. اسکرین نوشته است: «جوکر» که با هزینه ۶۰ میلیون دلاری ساخته شده با احتساب هزینه‌های بازاریابی تاکنون حداقل سود ۵۰۰ میلیون دلاری را برای کمپانی برادران وارنر و دی‌سی به ارمغان آورده است. این فیلم با گذر از فروش «مرد عنکبوتی ۳» (۸۹۵ میلیون دلار)، هم‌اکنون در رتبه سیزدهم پرفروش‌ترین فیلم‌های ابرقهرمانی سینما قرار دارد. همچنین ورایتی در بخشی از توضیحات خود درباره جوکر به فروش این فیلم در خارج از آمریکا اشاره کرده و آورده است: در خارج از آمریکای شمالی که این فیلم فروش ۳۰۰ میلیون دلاری را کسب کرد، کشورهایی که بیشترین استقبال از آن شد شامل بریتانیا با فروش ۶۸ میلیون دلاری، مکزیک با فروش ۴۳ میلیون‌دلاری، کره‌جنوبی با فروش ۳۸ میلیون‌دلاری، برزیل با فروش ۳۴ میلیون‌دلاری و فرانسه با فروش ۳۸ میلیون دلاری بوده‌اند. در آغاز این فیلم در گیشه فروش به‌ویژه در آمریکا به دلیل نگرانی‌های امنیتی که برای انتشار این فیلم به وجود آمده بود، فراتر از انتظار ظاهر شد. «جوکر» تاکنون ۳۱۶ میلیون دلار در گیشه داخلی و در گیشه‌های جهانی نیز ۶۷۸ میلیون دلار فروش کرده است. هالیوود ریپورتر پیش‌بینی کرده است: این ارقام به ۳۴۰ و ۸۲۰ میلیون دلار برسد. این فیلم اکنون سودآور‌ترین فیلم اقتباس شده از کتاب‌های کمیک محسوب می‌شود. جوکر پیش از این هم از فروش ۷۸۳ میلیونی دلاری عبور کرده و به پرفروش‌ترین فیلم رده بزرگسال تاریخ تبدیل شده بود. این فیلم به ششمین فیلم کمپانی برادران وارنر تبدیل شد که از یک میلیارد عبور کرده است. جوکر به کارگردانی تاد فیلیپس، بی‌تردید یکی از مدعیان اصلی اسکار 2020 است.

 

 

احسان سالمی – روزنامه وطن امروز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین