به گزارش بولتن نیوز به نقل از وطن امروز ، صادق فرامرزی: سریال «گاندو» این روزها بخش عمدهای از ساعات کاری دولتمردان را پر کرده است؛ از محمود واعظی که شکایت علیه این سریال را حق دولت دانسته تا محمدجواد ظریف که با کنایه دولت را بیپولتر از آن دانسته که توانایی ساخت سریال داشته باشد، از حسامالدین آشنا که برای توئیتهای متعددش موضوع جدیدی پیدا کرده تا مجموعهای از حامیان سیاسی و مجازی دولت در رسانههای رسمی و اجتماعی که هر چند ساعت یکبار موضعی جدید علیه «گاندو» میگیرند.
از این جهت میتوان سریال مورد نظر را از موفقترین آثار تولید شده در سالهای اخیر دانست که توانایی به دست گرفتن نبض جامعه را پیدا کرده است و از سوی دیگر میتوان آن را بهعنوان جعبه سیاهی در پرسش از چرایی این حجم از حساسیت نسبت به اثری که سوژهای داشته است دانست. امری که حتی اعتراض یکی از هنرپیشههای این اثر را نیز به همراه داشت و او را به طرح این پرسش واداشت که «چرا بد گفتن به انگلیس باید به یک ایرانی بر بخورد؟»، حال با مجموعهای از این سوالات آنچه تغییر پیدا نمیکند مخالفت تمام قد دولت و دولتمردان با سریال گاندو است، مخالفتی که از ممیزیهای متعدد در زمان پخش تا تهدید به شکایت در ایام پس از پخش آن خودنمایی میکند. پرسش از چرایی این واکنشها ما را به نقطهای فراتر از یک سریال 30 قسمتی یا سناریوی بازتعریف شده یکی از متاخرترین پروندههای امنیتی کشور یعنی «جیسون رضاییان» میکشاند. هرچند اهمیت فوقالعاده بالای وی و حمایت آشنای «حسامالدین آشنا» از او در یکی از برنامههای تلویزیونی چند سال پیش که نفوذی بودن وی را با عبارت «پسربچهای که اصلا بلد نیست درست فارسی حرف بزند» رد کرده بود بر حساسیتها میافزاید اما آنچه در قالبی اصیلتر باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد مجموعه واکنش دولتمردان خطاب به نفوذیها و جاسوسهایی است که در سالهای اخیر دستگیر شدهاند. به عبارتی سادهتر اگر از مصداق جیسون رضاییان نیز چشم بپوشیم با یک منطق حاکم بر مجموعه واکنشها روبهرو میشویم، پکیجی که رضاییان را شامل میشود اما محدود به او نمیماند. هرچند معذوریتهای امنیتی و اطلاعاتی موجب میشود تا عمده پروندههایی که پیرامون یک پروژه نفوذ شکل میگیرند یا رسانهای نشده یا با گذر زمان سر از رسانهها در بیاورند اما مصادیق موجود در سالهای اخیر بخوبی گواهی روشن بر این امر است.
برای مثال پس از دستگیری «نزار زاکا» در سال 94 و در حاشیه دعوت معاونت امور زنان نهاد ریاستجمهوری به ریاست شهیندخت مولاوردی نیز شاهد رفتاری از این دست از سوی مقامات دولتی بودهایم. مولاوردی در مصاحبه سال گذشته خود با خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته بود دولت روحانی برای ممانعت از دستگیری زاکا و پس از آن برای آزادی او از هیچ اقدامی فروگذار نکرده است اما این تلاشها ثمربخش نبوده و در نهایت با حمله به نهاد قضایی کشور این نهاد را مانعی در برابر آزادی زاکا دانسته بود.
زنجیره مورد بحث اما محدود به رضاییان و زاکا نیست، واکنشهایی مشابه در مواردی همچون «نازنین زاغری»، «عبدالرسول درینجفآبادی»، «سیامک نمازی»، «دستگیرشدگان محیطزیستی» و... مشتی نمونه خروار در این زمینه محسوب میشوند. نکتهای که پیرامون صورت مساله این همنوایی با متهمان امنیتی مطرح است آن است که در عمده این موارد این فشارها حتی پیش از محکومیت آنها بوده است، به گونهای که اخلال در پروسه رسیدگی به پرونده (نه اعتراض به حکم نهایی) بخشی تغییرناپذیر از رفتار برخی مسؤولان و جریانهای سیاسی پیرامون پروندههای نفوذ و جاسوسی را تشکیل داده است. در چنین شرایطی طبیعی به نظر میرسد پرداخت عمومی یک سریال به مصادیقی خاص و واجد اهمیت بالا که بینندگان زیادی را نسبت به این پروژه حساس کرده است امری مقبول برای جریانها و افراد فوقالذکر محسوب نشود. اتخاذ واکنشهای تند و توام با عصبانیت نسبت به بازنمایی واقعهای که در همین دولت رخ داده است باعث میشود اذهان عمومی به نسبت میان آشنایان دولت و غریبههای نفوذی مشکوک شود، گویا به حکم ضربالمثل «فحش را زمین بینداز تا صاحبش برش دارد» برخیها حس مالکیت عجیبی به فحش همراهی با نفوذیها پیدا کردهاند؛ حس مالکیتی که البته در سالهای اخیر و در قالب حمایتهای متعدد از این نفوذیها تثبیت شده است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com