کد خبر: ۶۱۵۰۵۷
تاریخ انتشار:

توضیحات سید مهدی شجاعی در مورد عدم چاپ رمان کمی دیرتر۲

سید مهدی شجاعی در اولین نشست کوتاه با داستان در سال ۹۸ گفت: در شرایط فعلی ترجیح می‌دهم این کتاب تا مدتی در کنار بماند.

به گزارش بولتن نیوز، نشست کوتاه با داستان با حضور بلقیس سلیمانی در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.

در ابتدای این جلسه، بلقیس سلیمانی به معرفی ویژگی‌های یک داستان خوب پرداخت و گفت: در این جلسه می‌خواهم بیش‌تر وقت خود را به این موضوع اختصاص بدهم که یک داستان خوب، چگونه داستانی است و چه ویژگی‌هایی دارد؟ چه در رمان و چه در داستان کوتاه. همیشه این سوال برایم وجود داشت که چرا می‌گویند پیش از سقراط، فلسفه، درخشان بوده است. وقتی که ادبیات یونان را برای بار دیگر خواندم، به این نتیجه رسیدم که در نمایش نامه‌های یونان باستان، مهم‌ترین وضعیت‌های انسانی بیان شده و به نمایش درآمده است و فکر نمی‌کنم که بعد از آن هیچ کس دیگری چیزی به آن وضعیت‌ها اضافه کرده باشد. حال این سوال به وجود می‌آید که این وضعیت بشری چگونه شرایطی است؟ شاید بتوان گفت که همان چیزی است که نیچه، هایدگر و ... از آن به عنوان وضعیت موجودی نام می‌برند. آن‌هایی که به ذات درونی انسان می‌پردازد. ما چرا در این‌جا هستیم؟ قرار است چه کاری انجام بدهیم؟ هدف نهایی ما چیست؟ با چه چیزهایی سرگرم هستیم؟ چه چیزهایی ما را کنترل می‌کنند و ... همه این سوالات اساسی که راجع به وضعیت وجودی بشر در زمین است از جمله مواردی است که نمایش‌نامه‌های یونان باستان بر روی آن‌ها تمرکز کرده است.

وی ادامه داد: به اعتقاد من، داستان خوب، داستانی است که وضعیت بشری را بازگو می‌کند. البته این موضوع به تنهایی کافی نیست. یک داستان خوب، دو چیز دیگر نیز می‌خواهد که ماندگار شود. آن دو چیز چیست؟ یکی از آن دو، تکنیک، فرم و ساختار است. یک اثر هنری با استفاده از ابداع، خلاقیت، فرم و ساختار جدید، می‌تواند ویژگی فوق را در خود ایجاد کند. برای مثال، موضوع پدرکشی را در شاهکار داستایوفسکی یعنی برادران کارامازوف می‌بینید در حالی که همین موضوع در نمایش‌نامه ادیپ شاه نیز بیان شده بود. این سوال را می‌پرسم که چه چیزی باعث شد این دو داستان با همدیگر متفاوت شوند؟ در وهله اول، فرم و ساختار، مساله تعیین‌کننده است. در حقیقت، باید بگویم که در هر دو داستان، یک وضعیت انسانی تکرار شده است اما فرم و ساختار، این دو اثر را متفاوت از همدیگر می‌کند. ویژگی سوم که باعث متفاوت شدن یک داستان می‌شود، تناسب فضا، زمان و مکان است که یک انسان خاص را نمایندگی می‌کند. شاید دلیل این موضوع را بتوان در سیال بودن روح انسان جستجو کرد.

در بخش بعدی جلسه، نوبت به سید مهدی شجاعی رسید که داستان خود را بخواند. او قبل از خواندن داستانش، در سخنانی کوتاه گفت: در مورد خانم سلیمانی باید بگویم که اگر چه ایشان کمی دیر، کار نویسندگی را آغاز کرده است اما از جمله متفکرترین و هدفمندترین نویسندگان صاحب اندیشه ما است. به اعتقاد من، از گذشته تا به امروز، دو سیر داشته‌ایم. یکی سیر عمق به سطح است. بدین معنی که هر چه جلوتر می‌رویم، کارها سطحی‌تر می‌شود. دیدگاه دیگر نیز از کل به جز رسیدن است. بنابراین، معتقدم که این دو دیدگاه در سیر تتوع ما وجود داشته است.

وی ادامه داد: در این جلسه می‌خواهم بخش‌هایی از رمان کمی دیرتر 2 را خدمتتان تقدیم کنم. دلیل این موضوع این است که به نظر نمی‌رسد بتوان این رمان را در شرایط فعلی چاپ کرد. این جلسات، موقعیت و فرصتی است که می‌توان بخش‌هایی از آن را خواند. در مورد عدم چاپ این کتاب باید بگویم این‌گونه نیست که به ما مجوز نداده باشند بلکه اتفاقی شبیه به دموکراسی و دموقراضه در حال رخ دادن است. کتاب دموکراسی و دموقراضه قبل از این که آن شلوغی‌ها در سال 88 اتفاق بیفتد، مجوز گرفت. یعنی در سال 87، مجوز آن صادر شد اما زمانی که به چاپ رسید، سال 1388 بود. شرایط به گونه‌ای پیش رفت که انگار گزارش روز را نوشته‌ایم و پیش‌بینی شرایط آینده را انجام می‌دهیم. به همین دلیل، در آن زمان نمی‌توانستیم این کتاب را عرضه کنیم و علیرغم این که مجوز داشت و چاپ نیز شده بود، عرضه نشد تا با شرایط روز التقاط حاصل نشود. در شرایط فعلی نیز ترجیح می‌دهم که این کتاب تا مدتی در کنار بماند. باید بگویم که در آخرین کتاب بنده، یعنی فرمان امام علی علیه‌السلام به مالک اشتر، ممیزی‌هایی تشخیص داده شد و قسمت‌هایی حذف گردید. عنوان کتاب کمی دیرتر 2، «خبر از جانب ما یا اساسا هرگز» است. اگر رمان کمی دیرتر 1 را خوانده باشید، دو شخصیت محوری داشتیم که یکی اسد و دیگری نورانی نام داشت. در این کتاب نیز با همین شخصیت‌ها روبه‌رو هستیم و در موقعیتی قرار داریم که نورانی و مشاورش را رصد می‌کنند.

بلقیس سلیمانی در ادامه این جلسه و در پاسخ به سوالی مبنی بر پایان‌بندی متفاوت رمان بازی آخر بانو گفت: به نظرم، سال‌ها بعد، یک نفر باید پیدا شود و خاطرات ما نویسندگان از سانسور را بنویسد. باید بگویم که پایان‌بندی رمان بازی آخر بانو آن چیزی نیست که در کتاب آمده است. این رمان، رئال بود و فصل چهارم، انتهایش بود. این کتاب 2 سال و 8 ماه هیچ مجوزی نگرفت. هیچ اصلاحی را مطرح نمی‌کردند بلکه می‌گفتند که این کتاب غیر قابل چاپ است. این کتاب بلاتکلیف مانده بود تا این که یک روز پای سخنرانی یک نویسنده‌ای بودم. او چهار پایان برای رمان خود درنظر گرفته بود. سخنان او راهی را در ذهن من ایجاد کرد و یک بازی پست مدرنیستی فرمالیستی برای دور زدن مجوز را آغاز کردم. بر همین اساس، برای کتاب، 4 پایان درنظر گرفتم، خودم را به عنوان یک شخصیت داستانی وارد آن کردم و ... وقتی کتاب برای دریافت مجوز رفت یک تفاوت عمده داشت و آن هم این بود که به قول پست مدرن‌ها، واقعیت، مساله‌دار شده بود. بدین گونه که پایان ‌بندی را در قالب نوشته یک کارآموز به نام بلقیس سلیمانی تنظیم کردم. این گونه بود که موفق شدم مجوز بگیرم.

نویسنده رمان «بازی آخر بانو» در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر ایدئولوژیک بودن رمان گفت: خاطرم هست که یکی از سایت‌های حوزوی با من مصاحبه می‌کرد و از من پرسید که آیا رمان دینی داریم؟ در پاسخ به او گفتم که نداریم. اکنون هم می‌گویم نداریم. معتقدم که رمان در سرشت خود حاوی المان‌هایی است که با گوهر و جوهر دین متفاوت است. من به عنوان کسی که تعلق خاطر کمی به دین دارم، هرگز سعی نکردم که راجع به دین بنویسم. برای من دین، حوزه تسلیم به یک مطلق خداوندی و امری ماورایی است. این موضوع در حالی است که رمان، حوزه پلورالیسم و تکثر است. در حقیقت رمان، حوزه ظهور هویت بشری و به عبارت بهتر، شر است. به همین دلیل است که می‌گویم هر زمان شما مطلبی را راجع به یک معصوم می‌نویسید، سرگذشت او است. از نظر تشیع، معصوم هیچ‌گاه خطا نمی‌کند در حالی که رمان حوزه ظهور و شکوفایی شر و خطا است. آیا رمان می‌تواند چنین قالبی را در خود جای بدهد؟

سید مهدی شجاعی در واکنش به صحبت‌های بلقیس سلیمانی گفت: به نظرم، باید تعریف رمان دینی را مورد بررسی قرار بدهیم تا به اشتراک ادبیاتی برسیم. در مبانی که اکنون صحبت شد، وفاق زیادی وجود دارد. گمان می‌کنم که اگر به زبان مشترک برسیم و بگوییم که تعریف ما از رمان دینی دقیقا چیست، در نهایت به یک نقطه مشترک برسیم. همان طور که خانم سلیمانی اشاره کردند، تمام تمرکزشان بر ادبیات یونانی بوده است که اساس آن بر مبنای نیایش بوده و بعدا شکل نمایشی به خود گرفته است. برای مثال در فن شعر ارسطو، اثری را درام می‌داند که منجر به تزکیه شود. بر همین مبنا، چالش خیر و شر، چیزی است که در ادبیات قدیم داریم و در ادبیات امروز نیز موجود است. مطمئنا ایشان نمی‌خواهد بگوید که حاکمیت با شر است. اتفاقا نفس این چالش، توسط خداوند در خلقت بشر قرار داده شده است. به اعتقاد بنده، رمان مذهبی الزاما یک سوژه مذهبی نیست. رمانی که از وجود یک انسان فطری و زلال برمی‌خیزد نیز یک رمان مذهبی است. بنابراین، می‌خواهم بگویم پایه و اساس چیزی که درام یا رمان تعریف می‌شود، دینی است. من حتی باور جلوتری نیز دارم و معتقدم چیزی که گیر هنرمند می‌آید از بالا است که به بخش ماورایی او ارتباط دارد. همه افراد، بخش زمینی مربوطه را دارند اما آن چیزی که نوشته یک هنرمند را متمایز از دیگران می‌کند، الهاماتی است که او از بالا می‌گیرد.

منبع: خبرگزاری تسنیم

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین