کد خبر: ۵۹۶۰۳۴
تاریخ انتشار:
فرد رید

امپراتوری آمریکا: یا اکنون یا هیچگاه

به روشنی پیداست که نقطه تمرکز سیاست خارجی فعلی آمریکا، سلطه بر کره زمین است. نکته حیرت انگیز این است که بعضی ها متوجه این موضوع نیستند.
به گزارش بولتن نیوز ، به نظر می رسد خیلی از کسانی که با آنها صحبت می کنم، بر این باورند که سیاست خارجی آمریکا به دمکراسی، حقوق بشر، امنیت ملی یا شاید تروریسم یا آزادی یا زیبایی یا چیزهای دیگر ربط دارد. باور عجیبی است؛ همه آنها به واشنگتن علاقه مند هستند. برخی نیز به وضوح سردرگم هستند و در رفتار بین المللی آمریکا هیچ الگویی را نمی بینند. ولی در واقع توضیح این وضعیت ساده است.
امپراتوری آمریکا: یا اکنون یا هیچگاه
 
البته دلیل این وضعیت امپراتوری است که تمایل نسبت به آن، جزئی باستانی و ذاتی از  بسته فکری بشریت است. پارت ها، رومی ها، آزتک ها، هاسبرگ ها، بریتانیایی ها. این فهرست تمامی ندارد.
وقتی اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، آمریکا در وضعیتی قرار گرفت که بتواند اولین امپراتوری حقیقتا جهانی را تشکیل دهد. کشورهای توسعه یافته عملا خراجگزاران آمریکا بودند و خیلی از آنها در اشغال سربازان آمریکایی قرار داشتند: از جمله اروپا، کانادا، ژاپن، کره شمالی، آمریکای لاتین، عربستان سعودی و استرالیا. ایالات متحده هم اکنون از غالب ترین اقتصاد و بزرگ ترین نیروی نظامی برخوردار بود، صندوق بین المللی پول، ناتو، دلار و سوئیفت را در کنترل داشت و از برتری تکنولوژیک بهره مند بود. روسیه در هرج و مرج به سر می برد و چین لکه ای دوردست در افق بود.
گروه های صاحب قدرت در واشنگتن نظیر آیپک شروع به گسترش نفوذ خود کردند، اما یورش واقعی از حمله به عراق ناشی می شد. به روشنی پیداست که نقطه تمرکز سیاست خارجی فعلی آمریکا، سلطه بر کره زمین است. نکته حیرت انگیز این است که بعضی ها متوجه این موضوع نیستند.
دنیا بر مدار نفت می چرخد. کنترل عرضه نفت، نفوذ تقریبا مطلقی را بر کشورهایی به دنبال دارد که خود فاقد نفت هستند. (برای مثل ژاپنی ها اگر نفتشان قطع شود، خیلی زود یکدیگر را خواهند خورد.) عربستان سعودی یکی از تحت الحمایه های آمریکاست و از دیدن آنچه که در عراق اتفاق افتاده، می داند که اگر نفتش را قطع کند ممکن است به تصرف آمریکا در بیاید. نیروی دریایی آمریکا می تواند به سادگی رفت و آمد نفتکش ها از تنگه هرمز را به سوی هر کشور یا تمام کشورها سد کند.
یک هدف عمده نابودی عراق به کنترل گرفتن نفت این کشور و تثبیت حضور سربازان آمریکایی درمرز ایران، یک قدرت نفتی دیگر، بود. تلاش فعلی برای گرسنگی دادن به ایرانی ها با هدف بر  سر کار آوردن یک دولت دست نشانده آمریکا در این کشور صورت می گیرد. کودتای اخیر در ونزوئلا با هدف کنترل یکی دیگر از کشورهای دارای ذخایر عظیم نفتی صورت می گیرد. این کارهمچنین می تواند به عنوان عاملی برای ارعاب بقیه کشورهای آمریکای لاتین عمل کند و به آنها نشان دهد که این اتفاق می تواند درهر کشوری که واشنگتن را به چالش بکشد رخ دهد. چرا سربازان آمریکایی درنیجریه حضور دارند؟ حدس بزنید که نیجریه چه دارد.
به خاطر داشته باشید که عراق و ایران علاوه بر نفتشان، ازنظر ژئوپلتیک نیز برای یک امپراتوری جهانی حیاتی هستند. بعلاوه  حضور به شدت قدرتمند یهودیان در آمریکا ازجنگ های خاورمیانه ای برای مقاصد خودشان حمایت می کنند که البته پای صنایع تسلیحاتی نیز در میان است. تمام فرزندان خدا عاشق امپراتوری اند.
برای آنکه امپراتوری بزرگ تری غالب شود، روسیه و چین که دومی رقیبی غافلگیرکننده است، باید خنثی شوند. نتیجه کارزار در هم شکستن روسیه از طریق تحریم های اقتصادی است. همزمان واشنگتن به ناتو، میلیشیای مزدور خود فشار می آورد تا به سمت شرق گسترش یابد، می خواهد نیروهای آمریکایی را در لهستان مستقر کند و قصد دارد یک فرماندهی فضایی را به وجود آورد که تنها هدف آن ارعاب یا باج خواهی از روسیه، خروج از پیمان موشک های هسته ای میان برد به همین دلایل و تلاش برای ممانعت از برقراری روابط تجاری خراجگزاران اروپایی خود با روسیه است. 
البته چین یک مانع کلیدی بر سر راه بسط امپراتوری به حساب می آید. پس پیش به سوی جنگ تجاری. آمریکا باید پیشرفت اقتصادی و تکنولوژیک چین را متوقف کند و باید «همین الان» هم این کار را انجام دهد، چرا که فرصت دیگری به دست نخواهد آورد.
لحظه فعلی یک نقطه عطف در امپراتوری است. آمریکا از نظر تجاری یا هرچه می گذرد از نظر تکنولوژیک، توانایی رقابت با چین را ندارد. واشنگتن این را می داند. مزیت های پکن بسیار اساسی هستند: یک بازار داخلی بزرگ و فزاینده، جمعیتی بسیار بزرگ تر از افراد بسیار با استعداد، یک اقتصاد برای سود که امکان سرمایه گذاری های سنگین را هم در داخل و هم خارج از کشور فراهم می کند، یک دولت باثبات که می تواند به خوبی برای آینده برنامه ریزی کند.
آمریکا؟ قدرت آن شکننده تر از آن است که شاید به نظر بیاید. ایالات متحده زمانی از نظر اقتصادی و از طریق ساخت محصولات بهتر با قیمت های بهترسیطره داشت، از یک مازاد تجاری بزرگ برخوردار بود و به ندرت رقیبی را بر سر راه خود می دید. امروز این کشور صنعتی زدایی شده، دارای یک کسری تجاری است که تقریبا همه دارای یک بدهی ملی نجومی و کنترل نشده هستند. شمار اقلام تولیدی این کشور که معمولا جهان نمی تواند از جای دیگر و با قیمت کمتری به دست بیاورد، بسیار محدود است. 
هر چه می گذرد قدرت تجاری آمریکا به عنوان یک مصرف کننده بیشتر می شود نه یک تولید کننده. واشنگتن به تمام کشورها می گوید «اگر  کاری را که ما می گوییم انجام ندهید کالاهایتان را نمی خریم. کشور واجب الوجود، بازاری واجب الوجود دارد. با چند استثنای (هرچند مهم) درحال کمتر شدن، اگر این کشور فروش اجناس خود را به چین متوقف کند، چین به سختی چیزی را متوجه خواهد شد، ولی اگر آمریکا خریداری از چین را متوقف کند، اقتصاد چین رو به سستی خواهد رفت. توجه داشته باشید که تعرفه ها تنها یک راه نخریدن کالاهای چینی است.
از آنجا که وجود بازار اسرافکار آمریکا برای کشورهای دیگر عنصری حیاتی محسوب می شود، آنها به طور معمول همانطور که به آنها دستور داده شده عمل می کنند. اما بازارهای آسیایی رشد پیدا می کنند. همینطور صاحبان صنایع آسیایی.
با تنزل رقابت پذیری آمریکا، واشنگتن به تاکتیک های مشت آهنین روی می آورد. این کشور هیچ چاره دیگری ندارد. یک نمونه مهم از این وضعیت، اینترنت نسل 5 است، معامله ای خیلی بزرگ که در آن شرکت هوآوی پیشگامی دارد. واشنگتن ناتوان از  ارائه محصولی بهتر با قیمتی مناسب تر،  خراجگزاران خود را – با پذیرش رنج خریداری نشدن کالاهای خودشان - از معامله با هوآوی منع می کند. در آنچه که به نظر می رسد یاس و استیصال باشد، این کشور واجب الوجود، کانادای فرمانبردار را مجبور می کند تا دختر موسس هوآوی را دستگیر کند.
این موج به سمت خود امپراتوری بازمی گردد. دو دهه پیش این ایده که چین از نظر تکنولوژیک امکان رقابت با آمریکا را پیدا خواهد کرد  به نظر مهمل می رسید. امروز چین به سرعتی خیره کننده در حال پیشرفت است. این کشور در زمینه ابررایانه ها، فرودآوردن ماه نشین ها و پیشتازی در اینترنت نسل 5 شانه به شانه آمریکا حرکت می کند و درزمینه ژنتیک، طراحی تراشه هایی درکلاس جهانی و تلفن های هوشمند نقشی پیشتاز دارد. یکی دو دهه که بگذرد آمریکا کاملا در این مسیر عقب خواهد ماند.
افول آمریکا تا حد زیادی ناشی از خود این کشوراست. آمریکا دولت  خود را به جای رقابت، از طریق مسابقات عمومی در میان وکلای استانی انتخاب می کند. آموزش و پروش آمریکا که دستخوش بوالهوسی های اجتماعی- عدالتی است، هر چه می گذرد بدتر می شود. واشنگتن به جای زیرساخت ها و اقتصاد، روی نیروی نظامی هزینه می کند. این از نظر سیاسی هرج و مرج آور است، سیاست های این کشور با هر دولت جدیدی که از راه می رسد دستخوش تغییر می شوند.
نخستین قاعده امپراتوری این است «اجازه متحد شدن به دشمنانت را نده.» به جای آن روسیه، چین و ایران زیر فشار واشنگتن در حال شکل دادن یک ائتلاف علیه امپراتوری آمریکا هستند. اگر ایران همگرایی شدیدتری در سپهر اقتصادی اروپا- آمریکایی می داشت اوضاع بسیار بهتر می شد، اما اسرائیل به آمریکا اجازه این کار را نمی دهد. همین رویکرد در مورد روسیه نیز به کارگرفته شده، کشوری که از نظر نژادی به اروپا نزدیک تر است تا چین و عملا خوب آگاه است که مناطق تهی پهناور سیبری، با یک چین انباشته از جمعیت هم مرز است. واشنگتن به یکسان با تحمیل تحریم هایی علیه متخاصمان و متحدان خود، روند دلارزدایی را تسریع می کند و بر این واقعیت مهر تایید می زند که آمریکا نه یک متحد بلکه یک ارباب است.
یا اکنون یا هیچگاه. اگر آمریکا نتواند با قدرت عظیم اما رو به تنزل خود بقیه جهان را به سرعت به انقیاد بکشاند، قدرت های در حال سربرآوردن در آسیا بر سر آن خراب خواهند شد. حتی هند در حال بزرگ شدن است. یا تحریم ها جهان را به اطاعت وامی دارد یا واشنگتن جنگی را آغاز می کند. یا اصولا آمریکا به کشوری دیگر تبدیل می شود.
 نویسنده: فرد رید  (FRED REED) روزنامه نگار، نویسنده و مترجم
منبع: yon.ir/ldrkp
منبع: خبرگزاری فارس

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین