خلاصه کردن همه تاریخ یک تشکیلات و سازمان مدعی خلق، در عملیاتی علیه خلق، یکی از تناقضاتی است که میشود پیرامون آن صحبت کرد.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از وطن امروز ،گروه یادآور: «سازمان 25 سال پیش به وجود آمد تا در چنین روزی به چنین کاری دست بزند.» این جمله را «مسعود رجوی» سرکرده گروهک منافقین، در سخنرانی پیش از «فروغ جاویدان» بر زبان میآورد؛ عملیاتی که اگرچه نشانه بزرگی از نفاق سازمان مجاهدین خلق بود اما بشدت احمقانه طرحریزی شده بود. حجم سطحینگری درباره یک عملیات جنگی را میشود در سخنرانی رجوی در اردوگاه اشرف نشانهشناسی کرد.
سخنرانی رجوی برای نیروهای سازمان - که از همه جا فراخوانده شده و برای فروغ جاویدان به اشرف آمده بودند- چند گزاره مهم دارد. یکی از آنها جمله ابتدایی همین متن است: «سازمان 25 سال پیش به وجود آمد تا در چنین روزی به چنین کاری دست بزند».
خلاصه کردن همه تاریخ یک تشکیلات و سازمان مدعی خلق، در عملیاتی علیه خلق، یکی از تناقضاتی است که میشود پیرامون آن صحبت کرد. اینکه تاریخ 25 ساله سازمان مجاهدین، آیا هیچ نقطه روشنی در خدمت و جهاد برای خلق دارد که پسوند «خلق» به خود گرفته است؟ و اینکه آیا بازخوانی مصطلح این سالها، درباره به انحراف رفتن سازمان از دورهای به بعد، تحلیل دقیقی است؟ آیا نباید ریشههای فروغ جاویدان را همانطور که رجوی تاکید میکند، در تاسیس سازمان و توجیهگریهای اولیه جست؟ توجیهگریهایی که عملیات مسلحانه را ساده میبیند و برای هرگونه عمل اجتماعی تفسیر میسازد.
در واقع آنها که از انحراف سازمان مجاهدین خلق صحبت میکنند، همواره به یک موضوع بیتوجهند و آن اینکه مقدمه این انحراف را تحلیل نمیکنند! اینکه چرا انحرافی در سطح مقابله مسلحانه با خلق در این سازمان روی داد و حتی نمونهاش در گروههای دیگر یافت نشد؟ و سوالاتی متعدد درباره اینکه چه میشود که سازمان مدعی خلق که سابقه عملیاتهای بیفایده علیه امپریالیسم را هم دارد، به پشتوانه امپریالیسم علیه خلق عملیات میکند. تا آنجا که در 30 خرداد سال 67 نیز حدود 138 نماینده کنگره آمریکا و 14 سناتور این کشور طی نامهای به «جرج شولتز» وزیر خارجه وقت آمریکا، از او خواستند به جنبشهای مقاومت داخلی در ایران توجه کند و در همین راستا حمایت از سازمان مجاهدین خلق مستقر در عراق را اکیدا توصیه کردند. «مروین دایملی» نماینده کنگره آمریکا یک ماه قبل از عملیات فروغ جاویدان، در یکی از شبکههای تلویزیونی آمریکا ظاهر شد و گفت: «نباید دست از تلاش کشید. مطمئن باشید با کمی صبر و تلاش بیشتر بزودی از مهران به تهران رژه خواهید رفت».
کلیدواژه از مهران به تهران، یک ماه بعد در 31 تیر 67 در اردوگاه اشرف، از زبان سرکرده سازمان مجاهدین خلق بارها تکرار شد. عصر روز جمعه 31/4/67 حدود ساعت 6 بعدازظهر، به قسمتهای مختلف مستقر در قرارگاه اشرف و اردوگاههای دیگر ابلاغ شد همه برای سخنرانی مسعود رجوی راس ساعت 8 در سالن عمومی حضور داشته باشند. رجوی در این سخنرانی با اشاره به اینکه «کارهای بزرگ در پیش داریم؛ مگر نگفته بودیم که اول مهران بعدا تهران» خبر از عملیات بزرگی داد. او به تحلیل قطعنامه 598 نشست و گفت: «اگر الان اقدام نکنیم فرصت از دست خواهد رفت، زیرا بعد از اینکه بین ایران و عراق صلح شود ما در اینجا قفل میشویم و دیگر نمیتوانیم کاری انجام بدهیم و از لحاظ سیاسی تبدیل به فسیل میشویم. پس باید آخرین تلاش خودمان را هم بکنیم».
فارغ از اظهارات متوهمانه رجوی درباره عملیات، آنچه او میگفت، تحقق نیافت و مرصاد گریبان منافقین را در تنگه چهارزبر گرفت. انتقام مرصاد از منافقین عملا بخش مهمی از آنچه را رجوی از آن به ارتش آزادیبخش تعبیر میکرد، به فروپاشی کشاند.
در این شماره به اتفاقات پیش از فروغ جاویدان و ماجرای این عملیات منافقین و عملیات مرصاد میپردازیم. واقعهای که به سوژه تازهترین فیلم محمدحسین مهدویان بدل شد و «ماجرای نیمروز2: ردخون» درباره آن ساخته شد و روایتی نو را از آنچه در مرداد 67 گذشت، روی پرده سینما آورد.
سازمان مجاهدین خلق میخواست در سالگرد آغاز جنگ (31 شهریور) عملیاتی انجام دهد و به تهران برسد. با پذیرش قطعنامه آنها به تکاپو افتادند عملیاتشان را جلو بیندازند. طرح «فروغ جاویدان» شب3 مرداد 1367 برای بار آخر مرور شد. طرح 5 مرحله داشت و در آن 5 مرحله، 4 شهر اسلامآباد، باختران [کرمانشاه]، همدان و قزوین فتح میشد. منافقین در این 4 مرحله مخالفان را با خود همراه و مراکز مهم نظامی شهرها را منهدم میکردند و آماده مرحله نهایی عملیات یعنی فتح تهران میشدند. صبح 3 مرداد نیروهای سازمان در مقرشان صبحگاه برگزار کردند و ساعت 6 صبح راهی مرز شدند تا بعدازظهر عملیات را شروع کنند. سازمان در 3/5/67 ساعت 3 بعدازظهر عملیات خود را موسوم به «فروغ جاویدان» آغاز کرد. (رجوی در سخنرانی پیش از آغاز عملیات گفته بود نام عملیات را با عنایت به نام پیامبر اسلام«فروغ جاویدان» نام گذاردهایم). در لحظه حرکت تیپها، سرکرده سازمان برای بدرقه در محل حاضر شد و اظهارات مختصری برای نیروها ایراد کرد.
عراق، پیشاپیش حملات گستردهای را در جبهه غرب و جنوب آغاز کرده بود و یک عملیات هوایی برای ایجاد جو رعب و وحشت در مردم غرب کشور انجام داد. تقریباً همزمان با شروع عملیات فروغ جاویدان، ارتش عراق با حجم وسیعی اقدام به حمله گستردهای در منطقه جنوب، با تظاهر به قصد تصرف خرمشهر، انجام داد که هدف آن در حقیقت زمینگیر کردن قویترین لشکرها و تیپهای رزمی جمهوری اسلامی بود. برای تکمیل شدن رفع موانع، نیروی هوایی عراق روزهای قبل از آغاز عملیات سازمان، به دفعات مناطق تجمع نیرو در اطراف کرند و اسلامآباد را بمباران کرد. نیروهای سازمان پس از شروع عملیات در ساعت 4 بعدازظهر از مرزهای بینالمللی عبور کرده، وارد خاک جمهوری اسلامی شدند. از آنجا که رژیم عراق تجاوز خود را تا شهرهای قصر شیرین و سرپل ذهاب گسترش داده بود، نیروهای سازمان بدون درگیری و عبور از خط وارد شهرهای قصر شیرین و سرپل ذهاب شده و پس از عبور از کرند به سمت اسلامآباد پیشروی کردند و حدود ساعت 30/9 شب به اسلامآباد رسیدند و شهر را تصرف کردند. در این شرایط عراق با توپ گردنه پاطاق را میزد. از طرفی هواپیماهای عراقی منطقه شمال گردنه موسوم به «ریجاب» و چند روستای پرجمعیت آن حوالی را بمباران شیمیایی کردند که عده زیادی کشته و مصدوم بر جا گذاشت. همچنین هواپیماهای عراق اقدام به پخش حجم زیادی اعلامیه بر فراز شهرهای مرزی از جمله کرند غرب کردند، مبنی بر اینکه عراق در حال انجام عملیات گسترده است و از نیروهای نظامی خواسته شده بود با در دست داشتن آن اطلاعیه خود را تسلیم کنند و نیز از مردم منطقه تقاضای ترک منطقه شده بود. ساعت 30/11 شب یکی از تیپهای باختران راه را اشتباه رفت که همین امر باعث شد ترافیک سنگینی در شهر اسلامآباد و در خارج شهر به وجود آید. همچنین به علت فرار وسیع مردم از شهر، ستون سازمان کاملاً متوقف شد. پس از خروج ستون نیروهای سازمان از اسلامآباد پس از یکی دو درگیری کوچک، ساعت 2 نیمه شب 4/5/67 در منطقه حسنآباد، یکی از تیپهای سازمان گرفتار درگیری سنگینی شد و با اینکه نخستین تیپ گردنه حسنآباد را پشت سر میگذارد اما بعد از آن هم درگیر نبرد سنگینی در منطقه میشود.
پس از کمکرسانی گردانهای متعدد از تیپهای مختلف به نیروهای درگیر، در نزدیکی صبح دوباره ستون سازمان به حرکت درآمد اما باز در گردنه چهارزبر درگیر و دنباله ستون متوقف شد. بر اثر نبرد سنگین در چهارزبر مرتباً تعداد زخمیها زیاد شد و تعداد لاشههای کامیونها، کشتهها و... افزایش پیدا کرد و تعدادی از فرماندهان گردان درگیر هم کشته شدند.
در این وقت حمله دیگری از سوی سهراهی ملاوی به نیروهای سازمان شد. در این میان اسرای حاضر در عملیات غالباً فرار کردند و بینظمی شدیدی بر نیروهای سازمان حاکم شد. بلافاصله پس از آزادسازی شهر اسلامآباد، یگانهای سپاه پیشروی را به سوی کرند آغاز کردند. قبل از رسیدن نیروهای خودی به این شهر در ساعت 3 نیمه شب، 3 فروند هلیکوپتر ترابری در کرند به زمین نشستند و تعدادی از کادرهای سازمان (برابر اطلاعات موجود رجوی و همسرش طی مدت اشغال، در شهر کرند به سر میبردند) را از شهر خارج کردند.
از ساعت 7 حملات هواپیماها و سپس حملات هوانیروز باختران روی ستون سازمان شروع شد. همین امر موجب شد نفراتی که پیش از آن در ماشینهای خودشان بودند، از ماشینها خارج شده و در اطراف جاده، لای شیارها و پناهگاههای طبیعی، کنار جاده و زیر پلها سنگر بگیرند و ستون کاملاً متوقف شود.
در ضمن همزمان در اطراف کارخانه قند درگیری سنگینی در گرفت. در هر سه جبهه درگیری، نیروهای جمهوری اسلامی بر فراز ارتفاعات، بر نیروهای سازمان اشراف کامل داشتند و ضمناً با حملات هوایی، نیروهای سازمان را بشدت سرکوب کردند.
در این میان تعدادی از نیروهای ارتش آزادیبخش ناگزیر از فرار و عقبنشینی شدند، این در حالی بود که تعدادی از بیسیمهای آنها از کار افتاده بود و آمبولانسها مرتباً زخمیهای سازمان را به عقب برمیگرداندند.
ظهر روز سهشنبه 4/5/67 جبهه دیگری از پشت پادگان «اللهاکبر» به قصد قطع ارتباط میان نیروهای ارتش آزادیبخش در اسلامآباد و کرند توسط نیروهای جمهوری اسلامی باز شد و سرکوب نیروهای سازمان تا نیمههای شب ادامه داشت.
صبح روز چهارشنبه 5/5/67 نیروهای جمهوری اسلامی از 2 جبهه، از طرف پادگان اللهاکبر و از منطقه جنوب اسلامآباد به سمت اسلامآباد هجوم آوردند و مناطق غربی و جنوبی شهر را زیر فشار قرار دادند به طوری که حتی در جنوب شهر پیشروی داشتند. در ساعات آغازین روز چهارشنبه نیروهای ارتش آزادیبخش با امیدواری به پیشروی به سمت باختران، برای گرفتن تنگه چهارزبر به آن منطقه هجوم آوردند که تلاششان ناکام ماند.
جریان حمله به این ترتیب بود که افراد سازمان تا صبح چهارشنبه در لابهلای شیارهای کوهستان به طور مستتر استراحت میکردند، تا اینکه در نخستین ساعات بامداد، هلیکوپترهای عراقی جهت باز کردن تنگه به کمک ارتش آزادیبخش آمدند و با آمدن آنها دستور تهاجم و حرکت به نیروهای سازمان داده شد.
درگیری شدیدی برای گرفتن تنگه آغاز شد و با شکست نخستین تهاجمات ارتش آزادیبخش، فرار نیروهای سازمان شروع شد. نیروهای جدید با این تصور که راه باز شده است به سمت جلو در حرکت بودند و در همین حال با نیروهایی روبهرو میشدند که در حال فرار بودند و علت عقبنشینی را هم توضیح نمیدادند. نیروهای تازهوارد نیز با ورود به صحنه درگیری متوقف شدند. حملات هوایی مکرر و هجوم هلیکوپتر و کاتیوشا به منطقه از سوی جمهوری اسلامی، امکان سازماندهی را از آنان گرفت و نیروهای سازمان به تعجیل در ماشینهای انباشته از نفرات، در حالی که بعضی افراد از بدنه ماشینها آویزان بودند، عقبنشینی میکردند. غروب روز چهارشنبه درگیری تنگه چهارزبر با عقبنشینی نیروهای ارتش آزادیبخش به پایان رسید و از شب پنجشنبه عقبنشینی کامل آغاز شد. ساعت 7 بعدازظهر چهارشنبه شدت حملات ارتش جمهوری اسلامی حتی فرصت عقبنشینی را هم از نیروهای سازمان گرفته بود. از صبح روز پنجشنبه 6/5/67 نیروهای در حال فرار سازمان، در حوالی اسلامآباد مورد چند حمله مختصر قرار گرفتند. مجروحان یا خود را میکشتند یا امیدوار به بازگشت نیروهای تازهنفس میماندند. تعداد زیادی از افراد نیز در کوه و دشت و روستاهای اطراف پراکنده شدند و آخرین خودروهای سازمان با حداکثر ظرفیت و در حالی که افرادی به اطراف آن آویزان بودند به داخل خاک عراق بازگشتند.
در جلد سوم کتاب «سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام» درباره پیامدهای عملیات «فروغ جاویدان» اینطور میخوانیم: یکی از پیامدهای این عملیات، زیر سؤال رفتن خط استراتژی سازمان و به تبع آن زیر سؤال رفتن رهبری بود. سازمان استراتژی و برنامههای مختلفی را از ابتدای تأسیس و خصوصاً پس از پیروزی انقلاب مورد آزمایش قرار داده بود که با ورود به فاز جدید و تشکیل ارتش آزادیبخش، همه آنها را به نوعی مردود و بیجواب قلمداد کرده بود و تنها راه مبارزه و براندازی نظام را نبرد مسلحانه و جنگ نوین ارتش آزادیبخش دانسته بود.
با مطرح کردن این مساله که صلح، طناب دار رژیم است و هیچگاه رژیم صلح نمیکند، اقدام به عملیاتهای جدار مرز و در نهایت چلچراغ و فروغ کرد و چون در عملیات فروغ جاویدان با شکست مواجه شد و صلح و آتشبس نیز میان ایران و عراق برقرار شد، لذا برای جبران این مساله، رجوی علت شکست و ناکامی را در خود پرسنل سازمان و بیایمانی و ضعف آنها عنوان کرده و گفت: «اگر ایراد و مشکلی هست در خود شماست؛ خط مشی ما مشکلی نداشته است».
این خط در وادار کردن نیروها به اعتراف به خستگی، کمکاری، بیایمانی و عدم باور به تواناییهای خویش که در جلسات عمومی انجام شد، نمود پیدا کرد. بهرغم این کار شکسته شدن رجوی در ذهن تعداد زیادی از نیروها باعث ریزش نیرو شده، تعداد کثیری از اعضا و هواداران سازمان جدا شدند.
شکست در استراتژی و شعار محوری و همچنین تحولات منطقهای همچون جنگ عراق علیه کویت و لشکرکشی نیروهای چند ملیتی علیه عراق و به تبع آن نزدیکی هر چه بیشتر عراق به ایران و سعی جدی عراق بر حل ریشهای مشکلات و معضلات موجود بر سر راه تعمیق روابط دو کشور، همگی موجب ریزش شدید نیرو شد. بنا به گزارشات موثق حدود 2000 نفر نیروی بریده از سازمان در اروپا حضور دارند که از عملیات فروغ به بعد شروع به انفصال کردهاند.
پیامد دیگر عملیات فروغ جاویدان تلفات آن عملیات است. سازمان 1304 کشته را خود رسماً تأیید و عکس و زندگینامه آنها را منتشر کرده است. تعداد مجروحان نیز بالغ بر 1500 نفر برآورد شد که 700 نفر آنان معالجه سرپایی و سطحی شدند و 800 نفر بستری شده و بعضاً جان سپردند. بر اساس اعترافات دستگیرشدگان و عکسهایی که از بعضی اجساد شناسایی شده تهیه شده است، از مجموع 51 نفر هیات اجرایی سازمان (مرکزیت) حداقل 33 نفر از آنها در صحنه عملیات حضور داشتهاند که 16 نفر آنان کشته شدهاند، لذا حجم ضربه به بدنه سازمان 50 تا 60 درصد بوده و به کادر مرکزی سازمان حدود 30 درصد ضربه وارد شده است که این تعداد علاوه بر تعداد مجروحان و از کار افتادگانی است که به عقب انتقال داده شدند. رضا پورآگل، مهدی افتخاری و مهدی کتیرایی از جمله کشتهشدگان مرکزیت در این عملیات بودند. تجهیزات منهدم شده سازمان در مجموع نبردهای عملیات فروغ جاویدان 612 خودرو از انواع مختلف، 72 تانک و زرهپوش، 21 توپ 122 میلیمتری و 51 تفنگ 106 میلیمتری که عمدتا بدون خودروی حملکننده بودند، برآورد شده است. آمار غنایم نیز حدود 500 دستگاه انواع خودرو، مقادیر زیادی تجهیزات انفرادی و جمعی بوده است. در توجیه شکست عملیات، رجوی گفت: «تمام اتکای ما به ارتش و ایدئولوژیمان بود و روی عنصر سیاسی کار جدی نکردهایم.» و در ادامه در تفسیری انحرافی از واقعه عاشورا، فروغ جاویدان را با قیام کربلا قیاس کرد که امام حسین(ع) نیز تمام اتکا را بر 2 عنصر شمشیر و ایدئولوژی نهاد و از معادلههای سیاسی چشمپوشی کرد! و همین باعث شکست شد!
از آن پس و با همین توجیه و در پی بنبست نظامی تحمیل شده، خط کار سیاسی در اولویت قرار گرفت ولی هیچگاه دنبالهروی از مشی مسلحانه به عنوان تنها راه مقابله با جمهوری اسلامی ایران به کناری گذاشته نشد.